جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 1499
مطالعه تحلیلی نظریه‌ی فطرت در ارتباط با مُثُل افلاطونی و عالم ذر در آموزه‌های اسلامی
نویسنده:
علیرضا ادبی فیروزجاه
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
نظریه‌ی فطرت از نظریات مهم در حوزه‌ی دین‌شناسی و انسان‌شناسی فلسفی است، که در قرآن و سنّت بر آن بسیار تأکید شده است چنانکه استاد مطهری از آن به «امّ المسائل» معارف اسلامی تعبیر کرده‌اند. براساس نظریه فطرت، انسان واجد فطریاتی در حوزه‌ی شناخت‌ها و گرایش‌هاست. و نه تنها خداشناسی و خداگرایی و گرایش‌های اخلاقی فطری است، بلکه محتوای اصلی دین نیز متناسب با ساختار وجودی انسان است.نظریه‌ی مثل نیز یکی از نظریات مبنایی در فلسفه‌ی افلاطون است. طبق این نظریه، هر یک از انواع عالم ماده، مثالی در عالَم مثل دارد. افلاطون معتقد است که ادراک حسّی، شایسته‌ی اعتنا نیست و علم حقیقی، ادراک عقلانی مُثُل می‌باشد. از سوی دیگر افلاطون قائل به قدم نفس است و معتقد است که نفس انسان قبل از تعلّق به بدن به مثل آگاهی داشت، بنابراین علم در واقع نوعی تذکّر و یادآوری معارفی است که در عالم مثل به آن آگاهی داشته است.طرح مسأله‌ی ذر و ارتباط آن با میثاق الهی در قرآن کریم، سبب طرح تفاسیر گوناگونی از سوی اندیشمندان مسلمان گردیده است تا جایی که می‌توان گفت یکی از بحث برانگیزترین مباحث قرآنی و اسلامی شمرده می‌شود. چنانکه از ظواهر روایات اسلامی بر می‌آید، هر انسانی قبل از تولّد در عالمی به نام ذر به ربوبیّت الهی اذعان نموده است.در رساله‌ی حاضر درباره‌ی ارتباط یا عدم ارتباط نظریه‌ی فطرت با نظریه‌ی مثل افلاطونی و عالم ذر از دیدگاه اندیشمندان اسلامی به شیوه‌های توصیفی، تحلیلی، با روش گردآوری اسنادی و کتابخانه‌ای بررسی شده است.درباره‌ی رابطه‌ی فطرت با نظریه‌ی مثل افلاطونی با دو طیف نظرات موافق و مخالف مواجهیم. ملاصدرا و شیخ اشراق «سهروردی» از چهره‌های شاخص مدافع نظریه مثل می‌باشند و در نتیجه فطریات افلاطونی را با فطرت از دیدگاه اسلامی سازگار می‌دانند. ملاصدرا مثل افلاطونی را بر عالم علم الهی منطبق می‌داند، در حالی که شیخ اشراق مثل افلاطونی را بر ارباب انواع تطبیق می‌کند. منتقدان شاخص مثل افلاطونی، ابن سینا و علامه طباطبایی هستند و عمده‌ی انتقادشان این است که لازمه‌ی پذیرش مثل افلاطونی با فطرت ارتباطی ندارد.درباره‌ی رابطه‌ی فطرت با عالَم ذر، همه‌ی اندیشمندان مسلمان با توجّه به ریشه‌ی قرآنی و مویّدات عقلی آن اتّفاق نظر دارند. گرچه درباره‌ی موطن عالَم ذر اختلافاتی وجود دارد که برخی آن را به وجهه‌ی ملکوتی انسان و برخی در همین عالم تطبیق می‌دهند. براساس پذیرش عالم ذر، انسان به نوعی به ربوبیّت الهی قبل از خلقت جسمانی‌اش اذعان نموده است و براساس نظریه‌ی فطرت، انسان واجد برخی شناخت‌ها و گرایش‌های فطری است.از سوی دیگر، فطریات انسان، ویژگی‌های مختصّ انسان هستند و چون انسانیّت انسان به روح مجرّد اوست، فطری بودن آن خداشناسی و خداگرایی را می‌توان به وجهه‌ی ملکوتی انسان و نتیجه‌ی علم حضوری انسان به اندازه‌ی ظرفیّت وجودی‌اش به خدا دانست. بنابراین فطرت و عالم ذر ارتباط عمیقی با یکدیگر دارند.
آفرینش عالم از منظر فیلون و ابن عربی
نویسنده:
طاهره حاج ابراهیمی
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: دانشگاه علامه طباطبایی,
چکیده :
ظهور و آفرینش عالم از نظر فیلون و ابن عربی حاصل تحقق اراده خداوند یکتاست. هر دو متفکر که از سویی به ذات آفرینشگر متعال معتقدند و از سویی دیگر از نیای فکری مشترک، یعنی افلاطون و افلاطون گرایی تاثیر پذیرفته اند، می کوشند تا چگونگی آفرینش عالم کثیر توسط خداوند واحد متعال و منزه را تبیین کنند. از نظر ایشان فرایند خلقت مراتب و مراحلی دارد، و برای توضیح این موضوع، هر دو متفکر با نگرش ها و اصطلاح های خاص خود به آن پرداخته اند. این نوشتار در پی آن است تا نشان دهد چگونه این دو اندیشمند تاثیرگذار بر تاریخ تفکر بشری در تبیین خلقت عالم از چشم انداز های مشترکی برخوردارند.
صفحات :
از صفحه 123 تا 138
افلاطون به روایت سهروردی
نویسنده:
حسن سیدعرب
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: دانشگاه علامه طباطبایی,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
شهاب الدین سهروردی (549-587 ق) نماینده اندیشه های افلاطون (437-427 ق.م) در فلسفه اسلامی است. او در حکمت اشراق، مقام و اهمیت ارسطو را در فلسفه مشا دارد. سهروردی در نوشته های خود از افلاطون با عنوان «افلاطون الالهی» و «امام الحکما» و تعبیراتی شبیه به این دو استفاده کرده است. او خود را افلاطونی می داند. در گزارش وی از آراء افلاطون غالبا آراء مبتنی بر شهود او نقل شده و گاه که از آراء هستی شناسانه او سخن می گوید انتهای کلام را به شهود افلاطون از حقایق هستی متصل می کند. به نظر سهروردی، افلاطون ذوات ملکوتی را شهود کرده است. وی قائل به مقامی درخور حکیم متاله برای افلاطون است. سهروردی جمع میان افلاطون و زرتشت کرده است. لذا تصریح او به جمع افلاطون و زرتشت بدون مدد وی از دین مبین اسلام ممکن نیست. نقش اساسی دین اسلام در این جمع، به مثابه کمالی است که قابلیت نظری این جمع را در سهروردی به وجود آورده است.
صفحات :
از صفحه 49 تا 58
هگل و مشکل معناداری زبان دین
نویسنده:
قاسم پورحسن
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: دانشگاه علامه طباطبایی,
چکیده :
گرچه شهرت چنان است که مساله معناداری زبان، گزاره ها و مدعیات دینی از دهه بیست سده بیستم مطرح گردید لیکن بررسی نزاع های متفکران و مکاتب الهیاتی و فلسفی نشان می دهد که این مناقشه یکی از موضوعات مهم و تاثیرگذار در تاریخ تاملات فلسفی - دینی به شمار می آید. از دوره تسلط رهیافت الهیات سلبی (نخستین رویکر در معناداری زبان دین) تا واپسین نظریه یعنی کارکردگرایی (دیدگاه آلستون از پیروان ویتگنشتاین متاخر) روش های گوناگون و گاه متضادی ارائه گردید. در یک تقسیم بندی کلان با سه روش سنتی و سه روش جدید در زبان دین مواجه هستیم. فلسفه دین هگل در کدام روش و رهیافت قرار دارد؟ الهیات سلبی از دوره افلاطون آغاز و با فلوطین به نحو نظام مند پایه گذاری گردید. (ر.ک.: Plotinus, 1996, vol. 2) و سپس با گزاره معروف دیونوسیوس آریوپاگی مبنی بر اینکه «هیچ سلب و ایجابی را به خدا نمی توان نسبت داد» (Dionysius, 1920, ch. 4 5) تبیین و تکمیل شد. از الهیات سلبی تا الهیات تمثیلی آکویناس هزار سال گذشت که مهم ترین پرسش آکویناس در زبان دین طرح شد. وی در اثر معروفش «جامع الهیات» سوال می کند که آیا انسان می تواند با زبان متعارف و طبیعی و با محدودیت های مربوط به عالم انسانی، از دین، خالق، امر نامتناهی و امور متعالی سخن معنادار بیان کرده و کسب معرفت نماید؟ وی بیان تمثیلی را تنها روش سخن گفتن معنادار درباره دین و خدا برمی شمارد ( Aquinas, 8006, I. C.32-33). آکویناس دو رویکرد را در نظریه تمثیل پایه گذاری کرد: تمثیل اسنادی و تمثیل تناسبی. هگل با بیان این گزاره که زبان دین اندیشه تصویری و استعاری است (هگل، 1382، 599) به نظریه تمثیلی نزدیک است اما گرایش هگل به تمثیل اسنادی است که خداوند به نحو حقیقی واجد محمولات و صفات بوده و از طریق خداست که سایر موجودات واجد این محمولات می شوند. لذا هگل خداوند را عینی وجود تلقی می کند که هدف همه ادیان ایجاد خودآگاهی انسان برای فهم جدایی از مطلق و کوشش (عبادت و پرستش در باور هگل) در اتحاد با اوست. به زعم هگل آگاهی در درون خود، سبب می شود که خدا را در آن بشناسد و با او اتحاد یابد (همان، ص 665). به دلیل اهمیت بسیار تمثیل اسنادی است که متفکران مهمی چون فردریک فره (Frederich Ferre) اعتقاد دارند که اساس نظریه آکویناس در الهیات تمثیلی بر تمثیل اسنادی است (Ferre, 1967. Vol. 1, p.). سومین روش سنتی، دیدگاه جان دانس اسکوتوس معاصر آکویناس می باشد. کاستی های الهیات تمثیلی او را واداشت که به اشتراک معنوی یا زبان تک معنا (univocal) میان زبان انسانی و زبان دین روی آورد. اسکوتوس معتقد بود که ما وحی و دین معنادار و معرفت بخش داریم لذا باید آن ها را در ساختار زبانی فهم کنیم. (Scouts, 1983, p. 604) وی نظریه سکوت و سلبی را که از آگوستین سرچشمه گرفت و تا دیدگاه اشتراک لفظی (equivocal) بسط یافت، به طور قاطع رد کرد. در سده بیستم سه گرایش عمده در زبان دین و معناداری آن شکل گرفت: نهضت پوزیتیویسم، نظریه ابطال پذیری و بالاخره نظریه بازی های زبانی ویتگنشتاین متاخر که هر سه رویکرد در مقاله جهت ایضاح منطق درونی روش ها مورد بررسی قرار می گیرند. پرسش اساسی مقاله این است: اندیشه های هگل در حوزه دین را در کدام رویکرد می توان قرار داد؟ آیا برای هگل مشکل معناداری زبان دین مطرح بود؟ هگل بر فرض توجه به معناداری زبان دین، گزاره ها و مدعیات دینی را معرفت بخش می داند؟ بدون توجه به دسته بندی های سه گانه دین در اندیشه هگل و تمرکز آراء او بر محتوا و حقیقت مطلق در مسیحیت می توان از معناداری زبان دین در اندیشه هگل سخن گفت؟ آیا اندیشه تمثلی یا تصویری زبان دین در تفکر هگل، همانندی با الهیات تمثیلی و خاصه تمثیل اسنادی آکویناس دارد یا خیر؟ فرضیه اساسی نوشتار آن است که هگل قائل به معناداری و معرفت بخشی دین بوده و با زبان انسانی می توانیم سخن معنادار درباره دین و امر متعالی بر زبان بیاوریم.
صفحات :
از صفحه 81 تا 107
بررسی انتقادی براهین علیه جاودانگی و بقای نفس
نویسنده:
قاسم پورحسن
نوع منبع :
مقاله , نقد دیدگاه و آثار(دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات)
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: دانشگاه علامه طباطبایی,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در فلسفه دین، مهم ترین مساله در جاودانگی نفس، پژوهش و مطالعه ادله له و علیه جوهریت نفس، بقا و نامیرایی آن است. گروهی از فیلسوفان با اثبات جوهریت نفس، کوشیدند تا ادله و شواهد بقا را صورت بندی کنند. دسته ای دیگر درصدد برآمدند تا با نشان دادن تجرد نفس، فسادپذیری آن را رد نمایند. این نوشتار می کوشد تا ضمن بررسی مقدماتی مفاهیم اساسی، بر نظریه های نقد بقای نفس متمرکز شده و ضمن بررسی ادله مخالفان نامیرایی، آن را به درستی شرح دهد و سپس نقد و رد کند. هیوم، راسل و آنتونی فلو سه فیلسوفی هستند که آراءشان در موضوع خاص «ادله و شواهد علیه بقا نفس» در این نوشتار بررسی شده و نقد و ابطال گردید. هیوم سه دسته استدلال علیه بقای نفس اقامه کرده که هر سه دسته مورد اقبال و توجه فلو واقع شده است. برخی از این استدلال ها صرفا به جرح و نقد اثبات جوهر نفس می پردازند. دسته ای دیگر فسادناپذیری و تجرد نفس را رد می کند و دسته سوم بقا و جاودانگی را مورد ایراد و نقد قرار می دهد. نگارنده نوشتار را براساس گونه شناسی ادله علیه جاودانگی در سه سطح سامان و صورت بندی کرده و با نگاهی انتقادی به آن ها به پژوهش می پردازد.
صفحات :
از صفحه 7 تا 30
بازتاب عشق افلاطونی در جهان مسیحیت
نویسنده:
علی‌نقی باقرشاهی
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
پژوهش های علم و دین,
چکیده :
عشق یکی از موضوعاتی است که افلاطون در سه محاوره خود به آنها پرداخته و متفکران در شرق و غرب واکنشهای گوناگونی به آن نشان داده اند که در این مقاله فقط به بازتاب آن در جهان مسیحیت پرداخته می شود. بطورکلی در جهان مسیحیت دو جریان فکری در خصوص عشق وجود دارد که یکی متاثر از افلاطون بوده و متفکران آن معتقدند از آنجاییکه اندیشه های افلاطون سازگار با دین مسیحی بوده و مغایرتی با آن ندارد، از این رو می توان ضمن اعتقاد به سنت مسیحی از فلسفه افلاطون نیز برای فهم بهتر و عمیقتر مفاهیم دینی استفاده کرد. غالب متفکران اولیه کلیسا مانند یوحنا، اوریگن، و آگوستین به این جریان فکری تعلق دارند. جریان بعدی واکنشی بود به جریان اول و پیروان آن احساس می کردند که عناصر یونانی از طریق متفکران اولیه مسیحی وارد دین مسیحیت شده و آن را آلوده کرده است، از این رو در صدد پیراستن و زدودن مسیحیت از اندیشه های یونانی مخصوصا افلاطونی برآمدند. افرادی چون پولس، لوتر و نایگرن به این جریان فکری تعلق دارند. در این مقاله فقط به آراء اوریگن به عنوان نماینده جریان اول پرداخته می شود زیرا او اولین کسی است که پای افلاطون را به جهان مسیحیت کشید، همچنین اشاره ای مختصر نیز به آراء آگوستین خواهد شد. در خصوص جریان دوم نیز به آراء نایگرن پرداخته می شود زیرا او بطور جدی به این مسئله پرداخته و حتی کتابی دوجلدی تحت عنوان آگاپه و اروس نگاشته و در صدد مقابله با جریان فکری اول برآمد
صفحات :
از صفحه 1 تا 17
برهان نظم از منظر فلسفه نقادی کانت
نویسنده:
علی فتح طاهری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
یکی از ساده‎ترین، عمومی‎ترین و در عین حال کهن‎ترین براهینی که برای اثبات وجود خدا اقامه شده، برهان نظم یا برهان غایت‎شناختی است. اندیشمندان بسیاری در تأیید یا رد این برهان قلم‎فرسایی کرده‎اند که در این میان، نقدهای کانت شهرت فراوان دارد. موضع کانت در برابر این برهان، هم جانبدارانه است و هم منتقدانه. او برهان نظم را همواره شایسته احترام می‎داند، زیرا تنها برهانی است که راه فهم را برای اعتقاد به وجود خداوند هموار می‎سازد و به آن جهت طبیعی می‎بخشد. این برهان مدعی است که از طریق شناخت طبیعت و بدون استناد به هیچ برهان استعلایی می‎تواند وجود خدا را مبرهن سازد؛ لیکن در عمل از عهده این کار برنمی‎آید و به ناچار در مراحلی از برهان از تجربه دست می‎کشد و به دو برهان دیگر یعنی برهان جهان‎شناختی و برهان وجودی پناه می‎برد. در نتیجه، برهان نظم علاوه بر نقایص خاص خود، مغالطه‎های دو برهان دیگر را نیز مرتکب می‎شود. کانت با انحصار براهین اثبات وجود خدا در سه برهان و رد هر سه، راه عقل نظری را در اثبات هستی خدا بسته می‎بیند و در نهایت مدعی است که اعتقاد به خدا را فقط بر بنیادهای اخلاقی می‎توان استوار ساخت.
صفحات :
از صفحه 57 تا 81
الأﺧﻼﻕ فی ﻓﻜﺮ ﺃﻓﻼﻃﻮﻥ ﺍﻟﻔﻠﺴﻔﻲ
نویسنده:
حسین حمزه شهید
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
بررسی و تبیین حقیقت نفس از دیدگاه افلاطون و سهروردی
نویسنده:
هادی محمدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مدخل مفاهیم(دانشنامه مفاهیم) , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
شناخت نفس یکی از مهمترین و در عین حال دشوار ترین مباحث فلسفه است که در روایات اهل بیت علیهم السلام نیز بر آن تاکید فراوان شده است واز آن به عنوان پلی برای شناخت خداوند تعبیر شده است‌.اختلاف اقوال وآراء درباره حقیقت نفس بسیار است تا به حدی که مناوی در شرح قصیده عینیه شیخ الرئیس می‌گوید که به صد قول رسیده است‌. ابن سینادر نفس شفا در حدود پانزده رای از قدما در مورد نفس نقل کرده است‌. از آنجایی که معرفت و شناخت نفسارتباط مستقیم با معرفت و شناختخداوند دارد، لذا یکی از دغدغه های اصلی از نوشتن این رساله بررسی و تبین حقیقت نفس و ارتباط آن با خدا شناسی است‌.در این نوشتار سعی شده استتا حقیقت نفس را از دیدگاه دو فیلسوف بزرگ افلاطون و سهروردی مورد کنکاش قرار دهیم‌‌. لذا برای این منظور ابتدا نفس را تعریف کرده چه به لحاظ لغوی وچه به لحاظ اصطلاحی و حتی از دیدگاه سایر فلاسفهچون بدون تعریف نفس و شناخت آن بحث بی فایده خواهد بود‌. افلاطون می‌گوید نفس گوهری است که مبداء همه جنبش‌ها و حرکت-هاست و سهروردی می‌گوید نفس ناطقه جوهری است عقلانی وحدانی که نوری از انوار حق-تعالی است . از آنجایی که دیدگاه این دو فیلسوف (افلاطون وسهروردی) در موردنفس و بویژه حدوث وقِدم نفس مقابل هم هستند،چرا که افلاطون قائل به ِقدم نفس است و سهروردی هم عقیده افلاطون را قبول ندارد و معتقد به حدوث آن است نشان دهنده اختلاف ساختاری و اختلاف مشی و رای این دو فیلسوف در این زمینه است وبا ترجیح دادن دیدگاه سهروردی در مورد حدوث نفس بر قِدم نفس افلاطون این مبحث با محوریت دیدگاه سهروردی به پایان رسیده است.اگر چه هر دو فیلسوف عقاید مشترک هم دارند از جمله عدم ارتباط نفس و بدن قبل از تعلق نفس به بدن ، هبوط نفس، بقای نفس .واژگان کلیدی:نفس،‌‌‌حقیقت نفس،‌ حدوث نفس، قدم نفس ،افلاطون ،سهروردی .
هگل، وضع مجامع افلاطون و کانت؛ مطالعه ای تطبیقی در باب دیالکتیک و فرایند خود آگاهی
نویسنده:
حسن مهرنیا، محمد محمدرضایی
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قم: پرديس فارابی دانشگاه تهران ,
چکیده :
اثر حاضر برآن است تا فرآیند دیالکتیک و خودآگاهی را در نزد فیلسوفانی چون افلاطون، ارسطو، کانت، فیخته، شلینگ و هگل مورد بررسی قرار دهد. آن چه بر سرتاسر این نوشتار سایبه افکنده است، رویکرد هگل به مبحث دیالکتیک و خودآگاهی و انتقادهای او بر دیالکتیک مورد نظر فیلسوفان گذشته و تکلمه هایی است که بدانها افزوده است. هگل در کتاب علم منطق و نیز دایره المعارف علوم فلسفی تلاش می کند تا از یک سو یک جانبه گرایی فیخته و ارسطو و توجه صرف آنها به عالم ذهن را با عینیت گرایی شلینگ و نیز منطق رواقی درهم آمیزد و بدین طریق میان اندیشه و هستی، یا اثبات و ثبوت پیوند برقرار کند. و از سوی دیگر با ارایه تفسیری افلاطونی از دیالکتیک کانت آنها را دو پایه تثلیث دیالکتیکی خود قرار می دهد. هگل در ادامه بحث به تدریج به طرح نظریه خواجه و برده می پردازد و از این رهگذر پا به وادی شکاکیت می گذاردو آن را برون شدی از حالت حرمان یا سعور اندوهبار و گذار به مرحله دین می داند.
صفحات :
از صفحه 5 تا 27
  • تعداد رکورد ها : 1499