ترجمه ماشینی:
معجزه اصلی که توسط مسیحیان ادعا شده است، تجسم است. می گویند خدا انسان شد. هر معجزه دیگری راه را برای این امر آماده می کند یا از آن نتیجه می شود.»
... »
این بیانیه کلیدی معجزه است، که در آن سی.اس.لوئیس نشان می دهد که یک مسیحی نه تنها باید معجزات را بپذیرد، بلکه باید از آن به عنوان شاهدی بر دخالت شخصی منحصر به فرد خدا در خلقتش خوشحال شود.
لوئیس با استفاده از شفافیت و شوخ طبعی خاص خود برای توسعه استدلال خود، عقل گرایان، ادم گرایان و دئیست ها را بر اساس دلایل خود به چالش می کشد و با این بیان که: «کسانی که تصور می کنند معجزه نمی تواند اتفاق بیفتد، صرفاً هدر می دهند. وقت خود را با نگاه کردن به متون: ما از قبل می دانیم که آنها چه نتایجی را خواهند یافت زیرا آنها با طرح این سؤال شروع کرده اند.»
معجزات کتابی نوشته سی.اس.لوئیس است که در ابتدا در سال 1947 منتشر شد و در سال 1960 تجدید نظر شد. لوئیس استدلال می کند که قبل از اینکه بتوان از مطالعه تاریخ یاد گرفت که آیا معجزه ای رخ داده است یا خیر، ابتدا باید این سؤال فلسفی را حل کرد که آیا چنین است. منطقاً ممکن است که معجزه در اصل اتفاق بیفتد. او مورخان مدرن و متفکران علمی، بهویژه محققان سکولار کتاب مقدس را متهم میکند که در مقابل معجزات سؤال میکنند و اصرار میورزند که بیاعتباری مدرن به معجزه یک سوگیری فرهنگی است که بر سوابق تاریخی تحمیل شده است و از آن قابل استخراج نیست.
فیلسوفان و دانشمندانی از جمله ویکتور رپرت، ویلیام هاسکر و آلوین پلانتینگا «برهان عقل» را بسط دادهاند و به لوئیس اعتبار میدهند که برای اولین بار این برهان را در معجزات فصل 3 آشکار کرده است.
این استدلال معتقد است که اگر، همانطور که طبیعت گرایی کامل مستلزم آن است، همه افکار ما معلول یک علت فیزیکی هستند، پس دلیلی برای این فرض وجود ندارد که آنها نیز نتیجه یک دلیل معقول باشند. با این حال، دانش با استدلال از زمین تا نتیجه درک می شود. بنابراین، اگر طبیعت گرایی صادق بود، هیچ راهی برای شناخت آن وجود نداشت، یا چیز دیگری که نتیجه مستقیم یک علت فیزیکی نباشد.
لوئیس ادعا می کند که بر اساس این منطق، گزاره "من دلیلی دارم که معتقدم طبیعت گرایی معتبر است" به طور خودارجاعی مانند جمله "یکی از کلمات این جمله معنایی را که به نظر می رسد ندارد" است. ، یا جمله «من هرگز حقیقت را نمی گویم». در هر مورد، فرض صحت نتیجه، امکان وجود دلایل معتبر برای رسیدن به آن را از بین می برد. برای خلاصه کردن استدلال در کتاب، لوئیس
ازJ.B.S.Haldane نقل قول میکند که به یک خط استدلال مشابه متوسل میشود. هالدن می گوید: "اگر فرآیندهای ذهنی من به طور کامل توسط حرکات اتم ها در مغز من تعیین می شود، دلیلی ندارم که تصور کنم باورهای من درست است ... و از این رو هیچ دلیلی ندارم که تصور کنم مغزم از اتم ها تشکیل شده است."
بیشتر