زبان ابزاری مهم جهت برقراری ارتباط و انتقال مفاهیم است. مساله ای که مدتها ذهن بشر را مشغول کرده این است که زبان به کار گرفته شده در دین چه نحوه ارتباطی با عالم
... م واقع دارد و اصولا گزاره های دینی گزاره های ناظر به واقع می باشند یا خیر. همچنین چطور می شود موارد تعارض بین گزاره های واقع و گزاره های دینی را تبیین کرد. برای پاسخ به سوالات فوق پنج رویکرد عمده ای که وجود دارد، بررسی می شود: رویکرد اشتراک لفظی، اشتراک معنوی، تمثیلی، پوزیتیویسم و در نهایت رویکرد نمادین. پل تیلیش، فیلسوف معاصر آلمانی، برای پاسخ به سوالات فوق نظریه نمادهای دینی را ابداع کرد. او معتقد بود صحبت در باب دلبستگی غایی ناگزیر به صورت نمادین می باشد. او از سویی معتقد است که خدا امری غایی است و واپسین و هیچ سنخیتی با عالم بشری ندارد و از سویی دیگر می گوید زبان متعارف شایستگی بیان آن امر متعال را ندارد، و اصولا زبان عرفی قابلیت توصیف امر نامشروط را دارا نیست، از سوی دیگر، وی معتقد است علیرغم این عدم شباهت، می توان از خدا سخن گفت. اما این سخن گفتن تنها از طریق زبان نمادین میسر است؛ یعنی استفاده از این زبان متناهی در معنایی که قابل اطلاق به امر نامشروط باشد. تیلیش قصد داشت با ارائه نظریه نمادین در باب گزاره های دینی علاوه بر این که زبان دین را معنادار کند بین دین و فرهنگ نیز ارتباط برقرار کند؛ چرا که معتقد بود دین مملو از نمادهایی است که هر نماد پاسخ به پرسشی در دنیای معاصر است. تیلیش تلاش داشت که مسیحیت را در تعامل با فرهنگ معاصر مطرح کند تا از این طریق هم به معناداری دین کمک کرده و در واقع در فرهنگ معاصر جایی برای ان باز کند؛ و هم به انسان عصر جدید که در میان بی معنایی سرگشته است، مدد برساند.
بیشتر