جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 84
امکان شناخت انسان در آراء یاسپرس و جوادی آملی
نویسنده:
حمید رضا خادمی
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
یاسپرس، به عنوان فیلسوفی اگزیستانس، ذات و حقیقت انسان را اگزیستنس می‌نامد و بر این باور است که شناخت من به عنوان اگزیستنس در فرآیند خودنگری -تأمل در خویش- انسان را به بیرون از خود که همان امر متعالی است می‌رساند. یاسپرس بر آن است که اگزیستنس در لحظاتی از زندگی انسان به صورت تفسیرشده ظهور پیدا می‌کند و با فراروی از درونِ مرزهای سوژه به نحوی از بیرون از خود آگاهی می‌یابد. از سوی دیگر در فلسفۀ اسلامی شناخت انسان امری ممکن و مقدور است و این شناخت به نوعی در پیوند با امر متعالی تصویر شده است. جوادی آملی، به عنوان فیلسوفی مسلمان، به مسئلۀ انسان‌شناسی به طور ویژه پرداخته است. دیدگاه اصلی وی در شناخت انسان بر موضوع فطرت مبتنی است. جوادی آملی، با بررسی راه‌های شناخت انسان، موضوع فطرت را پیش کشیده و، با برجسته کردن آن، ایدۀ انسان محکم و متشابه را طرح می‌کند. بر خلاف یاسپرس، که معتقد است اگزیستنس هرگز به یک شکل واحد و کلّی ظهور پیدا نمی‌کند و لذا هیچ نسخۀ یکسانی برای شناخت انسان راهگشا نیست، جوادی آملی، با ترسیم ایدۀ انسان محکم، مسیر شناخت حقیقی انسان را هموارتر می‌کند. در رویکرد یاسپرس انسان با فراروی از حدّ خویش و در ارتباط با امر متعالی به درک اگزیستنس به نحو حضوری و وجودی دست می‌یابد. همچنین در دیدگاه جوادی آملی بر رابطۀ حضوری خودشناسی و خداشناسی تأکید شده است.
صفحات :
از صفحه 51 تا 74
تبیین و نقد تطبیقی ایمان از منظر ملاصدرا و کارل یاسپرس و استنتاج دلالتهای آن برای تربیت دینی
نویسنده:
پدیدآور: حبیب کارکن بیرق ؛ استاد راهنما: محسن ایمانی ؛ استاد مشاور: علیرضا صادق‌زاده قمصری ؛ استاد مشاور: طوبی کرمانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در باب رابطه ی ایمان با عقل، دو دیدگاه متضاد وجود دارد: 1- عقل گرایی که ایمان را با عقل سازگار می داند.2- ایمان‌گرایی که ایمان را با عقل ناسازگار می داند. در این تحقیق که از نوع مطالعات کیفی است و به روش توصیفی- تحلیلی، تطبیقی و استنتاجی به نگارش درآمده است، پس از تبیین ماهیّت ایمان دینی از منظر صدرالمتألّهین و ایمان فلسفی از دیدگاه کارل یاسپرس به مقایسه و نقد تطبیقی آنها پرداخته، سپس دلالت های تربیتی نقد مذکور را استنتاج کرده ایم که به شرح زیر می باشد: مبنا: کمال طلبی، اصل استمرار و مداومت بر ایمان، روش دعوت به ایمان؛ مبنا: جستجوی یقین، اصل زمینه سازی برای دستیابی به یقین، روش شک روشمند؛ مبنا: استقلال طلبی، اصل توجّه به فردیّت انسان ها، روش تقویت خود اتّکایی؛ مبنا: اختیار، اصل تمهید مقدّمات برای انتخابی آزاد، روش آشناسازی با روش های انتخابگری؛ مبنا: اجتماعی بودن انسان، اصل برقراری ارتباط حسنه با دیگران، روش پیروی از اسوه های ارتباط مطلوب؛ مبنا: کرامت ذاتی انسان، اصل عزتمندی، روش به فعلیت رساندن استعدادها؛ مبنا: نسبیت سنّت و فرهنگ، اصل برخورد منتقدانه با آداب و سنن، روش استدلال منطقی؛ مبنا: زمانمندی انسان، اصل اغتنام فرصت، روش مترصّد فرصت بودن؛ مبنا: اخلاق مداری، اصل عمل به اصول اخلاقی، روش ایجاد عادات اخلاقی؛ مبنا: میل به پرستش، اصل ایجاد انگیزه برای ارتباط با معبود حقیقی، روش: تبشیر و ترغیب. اهداف زیر برای تحقیق حاضر در نظر گرفته شده است: 1- تبیین فلسفی ایمان از دیدگاه ملاصدرا و یاسپرس. 2- مقایسه و نقد تطبیقی ایمان از منظر ملاصدرا و یاسپرس. 3- استنتاج دلالت های تربیتی پژوهش حاضر. لازم به ذکر است که علی رغم اختلاف مبنایی صدرا و یاسپرس، در دلالت های تربیتی میان این دو همپوشانی هایی وجود دارد. ایمان دینی صدرا امری عقلانی و معرفتی است و بنا بر عقلانی بودن، قابل تبیین و انتقال به دیگران است، زیرا انسان تنها از طریق عقل است که می تواند با دیگران تفاهم داشته باشد؛ ولی ایمان فلسفی یاسپرس، امری شخصی است که هر کس خود باید آن را تجربه نماید. این ایمان علاوه بر شخصی بودن، غیر یقینی نیز می باشد، زیرا مدام در حال سؤال و تردید به سر می برد و شخص دارای ایمان فلسفی هیچ گاه نمی تواند مدّعی دستیابی به یقین گردد. لذا ایمان فلسفی یاسپرس، تاب نقد فلسفی را نمی آورد و در دنیایی که بر عقلانیّت اصرار دارد، نمی تواند مورد پذیرش واقع گردد.
بررسی و مقایسه دیدگاه استاد مطهری و یاسپرس پیرامون ایمان
نویسنده:
سیده راضیه یوسف زاده ، عبدالله نصری
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در نوشتار حاضر دیدگاه استاد مطهری، فیلسوف و متکلم مسلمان ایرانی و کارل یاسپرس، فیلسوف اگزیستانسیالیست آلمانی در باب «ایمان» را مورد بررسی قرار داده و تلاش می‌کنیم به اهم نکاتی که در این دو دیدگاه قابل مطالعه تطبیقی هستند، بپردازیم. بدین منظور ابتدا با روش توصیفی، اسنادی به گردآوری و تحلیل دیدگاه هریک از دو اندیشمند در باب مقوله ایمان پرداختیم و در این راستا تلاش کردیم در مطالعه‌ای تطبیقی، آراء ایشان را در ذیل محورهای متناظر گرد آوریم. در نهایت نقاط اشتراک و افتراق را برشمردیم. هردو متفکر بر ضرورت ایمان تأکید می‌کنند. ایمان استاد مطهری، ایمان وحیانی مشتمل بر دو رکن «شناخت» و «تسلیم» است. عقل در کسب این ایمان از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. مطهری، عمل را داخل در مفهوم ایمان نمی‌داند، اما به لحاظ وجودی، به رابطه وثیقی میان این دو قائل است.ایمان دارای مراتب بوده و حد اعلای آن یقین است. ایمان یاسپرس ایمان فلسفی است، چراکه او وحی مورد قبول ادیان را انکار می‌کند. ایمان از نظر یاسپرس، جزئی و تاریخی و از سنخ تجربه وجودی است . ایمان فلسفی گرچه غیرعقلانی نیست اما فاقد یقین و قطعیت است. عبادات و مناسک و نیایش‌های زبانی، در ایمان فلسفی هیچ جایی ندارند.
نگاهی به معنای عینیت معرفتی از دیدگاه کانت
نویسنده:
زهرا پورسینا
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
شیراز: دانشگاه شیراز,
چکیده :
یکی از ویژگی های فلسفه کانت سنگینی و پیچیدگی فوق العاده آن است. این سنگینی و دیریابی، در متون شارحان کانت هم کم و بیش به چشم می خورد، به گونه ای که مراجعه به آثار شارحان نیز مشکل را برطرف نمی سازد. آن چه در این مقاله عرضه می شود، از یک سو، کوششی است برای تبیین مساله عینیت معرفتی از دیدگاه کانت، و از سوی دیگر، تلاشی است برای طرح روشن آن چه کانت در این خصوص در صدد بیان آن است. سعی نگارنده در این مقاله تبیین این نکته است که چگونه کانت با وجود محال دانستن معرفت به واقعیت فی نفسه می تواند از عینیت معرفتی سخن بگوید. البته لازم به ذکر است که پرداختن دقیق و کامل به بحث عینیت در نظام فلسفی کانت، از حوصله این مقاله خارج است.
صفحات :
از صفحه 23 تا 48
یکسانی و نایکسانی خدا و جهان با تکیه بر فلسفه اسپینوزا و ملاصدرا
نویسنده:
محمدرضا بلانیان
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
شیراز: دانشگاه شیراز,
چکیده :
در مباحث خداشناسی، با توجه به این که معرفت ذات ربوبی امری ناممکن است، شناخت اوصاف الاهی از اهمیت ویژ ه ای برخوردار است. شاهد این مدعا نظریات متنوع و بحث های گسترده ای است که در خصوص امکان یا عدم امکان فهم معانی اوصاف الاهی و جواز یا عدم جواز اسناد اوصاف مخلوقات به خدا در تاریخ کلام و فلسفه وجود دارد. در این میان، به نظر می رسد نظریه ای که از جمع بین تشبیه و تنزیه سخن گفته است ضمن سنخیت بیشتر با آموزه های دینی، از شواهد عقلی محکم تری نیز بهره مند است. این مقاله در صدد است با تکیه بر مبنای هستی شناسانه خاص دیدگاه اخیر، با بیان دیدگاه ابن عربی، به عنوان مدخل بحث و تکیه بر آرای اسپینوزا و ملاصدرا در این خصوص، چگونگی عدم تنافی این نظریه را با عقل و استدلال تبیین نماید.
صفحات :
از صفحه 53 تا 72
فلسفه قاره ای و تاثیر آن بر فلسفه تعلیم و تربیت
نویسنده:
طیبه توسلی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
شیراز: دانشگاه شیراز,
چکیده :
فلسفه قاره ای نامی است که در عصر حاضر، بر یکی از دو بینش فلسفی غالب در مغرب زمین بنا نهاده شده است و این نام گذاری بدان جهت است که این دیدگاه عمدتا در قاره اروپا و در تفسیری دقیق تر، در کشورهای غیرانگلیسی زبان، مانند فرانسه و آلمان رشد یافته است. فلسفه قاره ای به مباحث وجودی، اخلاقی، اجتماعی و به طور کلی، موضوعات انسان شناختی می پردازد و در همین مباحث و موضوعات، بر فلسفه تعلیم و تربیت تاثیر داشته است. پاسخ به سوال «مهم ترین ویژگی های فلسفه قاره ای چیست و چه تاثیری بر فلسفه تعلیم و تربیت داشته است؟» مهم ترین هدفی است که مقاله حاضر دنبال می کند. روش مطالعه در این تحقیق، از نوع مطالعات نظری استنتاجی است که بررسی، تحلیل و استنتاج مباحث، پایه های اصلی این روش به حساب می آیند. نتایج حاصل از تحقیق، نشانگر آن است که فلسفه قاره ای با اندیشه های هگل شروع می شود و تا جدیدترین دیدگاه های مطرح در عصر کنونی، یعنی ساساختارگرایی و پست مدرنیسم ادامه می یابد. فیلسوفان قاره ای دارای اندیشه های گوناگون و متکثری هستند که در شاخه های متفاوت این دیدگاه تبلور یافته است. در این مقاله، به تحقیق و تفحص در خصوص دیدگاه ها و بینش هایی در فلسفه قاره ای پرداخته شده است که بر فلسفه تعلیم و تربیت تاثیر داشته اند. فیلسوفان قاره ای به اکثر موضوعات تربیتی، مانند تربیت اجتماعی، تربیت فردی، تربیت اخلاقی و مشکلات و موضوعات نظام های آموزشی، پرداخته اند و تفاوت در اندیشه های آنان مربوط به شاخه های مختلف از فلسفه قاره ای است.
صفحات :
از صفحه 55 تا 78
بررسی وجودی-استعلایی نسبت «علیت و آگاهی» از دیدگاه یاسپرس و ملاصدرا
نویسنده:
محمدحسین کیانی ، محسن جوادی ، مهدی منفرد
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
دیدگاه یاسپرس و ملاصدرا دربارۀ نسبت علیّت و آگاهی را می‌توان مبتنی بر رویکرد وجودی – استعلایی حاکم بر فلسفۀ ایشان به نحو تطبیقی بررسی نمود. هر دو اندیشمند، علیّت را به‌مثابه قاعده‌ای متعلق به عالم عینی لحاظ کرده و معتقدند علیّت در رابطه با هستی جهان و در مقام تحلیل روابط موجودات، نسبتی عمیق با شناخت برقرار کرده است و براین اساس علیّت را در مقام اثبات، ثبوت و تحقق شناخت مد ‌نظر قرار داده‌اند. اما در عین حال وجوه تمایزی میان دیدگاه ایشان به شرح ذیل وجود دارد: نخست، در مقام اعتبار اصل علیّت در شناخت مطلقِ هستی و هستیِ انسان؛ با توجه به اصالت وجود در اندیشة ملاصدرا، علیّت نقشی اساسی در شناخت آدمی برعهده دارد، اما از نگاه یاسپرس، شناخت این مسائل از دایرۀ جهان‌شناسی سنتی و مقولات پدیدارشناسانه خارج است. دوم؛ معنا و حدود آزادی، ناظر به نگرش آن‌ها به اصل علیّت، متمایز است، چنانچه یاسپرس، علیّت و ضرورت علّی را به دلیل مخالفت یا ایجاد محدودیت در آزادی انسان، نفی می‌کند، اما ملاصدرا، اختیار آدمی را به علم و آگاهی از مبادی اعمال و رفتارش نسبت می‌دهد و اعتقاد دارد انسان، مختار است از آن ‌جهت که مجبور است و مجبور است از آن‌ جهت که مختار است. در نهایت به نظر می‌رسد ملاصدرا با توجه به قوس صعود و عین‌الربط دانستن انسان، علیّت را موضعی برای قوام استعلای آدمی می‌‌داند، حال‌ آنکه یاسپرس، انکار علیّت در حوزة اراده و رفتار انسان را مبنایی برای توجیه استعلا قرار می‌دهد.
صفحات :
از صفحه 23 تا 36
بررسی انتقادی «ازخودبیگانگی فلسفی» از منظر یاسپرس با تاکید بر دیدگاه علامه طباطبایی
نویسنده:
حسن عبدی ، محسن قمی ، علی عطائی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
ازخودبیگانگی یکی از مهمترین مسائل انسان‌شناختی عصر حاضر است که پژوهش دربارة آن نیازمند‌ فهم درست مبانی فلسفی و انسان‌شناختی آن است. این نوشتار با استفاده از روش تحلیلی – انتقادی به بررسی انتقادی دیدگاه یاسپرس در زمینة ازخودبیگانگی فلسفی بر اساس دیدگاه علامه طباطبایی می‌پردازد. پرسش اصلی تحقیق عبارت است از: از منظر علامه طباطبایی چه انتقادهایی بر آراء یاسپرس در باره ازخودبیگانگی فلسفی وارد است؟ بر اساس یافته‌های تحقیق، یاسپرس مهمترین قسم ازخودبیگانگی را ازخودبیگانگی فلسفی می‌داند که خاستگاه آن خلط میان آگاهی واقعی از وجود احاطی و آگاهی ساختگی از وجود احاطی است. در فرایند ازخودبیگانگی فلسفی انسان ازخودبیگانه با معرفت ساختگی از وجود احاطی به چیزی در ورای خود اشاره نکرده است تا با حرکت در آن افق‌ها به وجود مطلق برسد. به باور او «ایمان فلسفی» راه غلبه بر ازخودبیگانگی فلسفی است. بر اساس مبانی علامه طباطبایی، اولاً یاسپرس میان حقیقت وجود و حقیقت انسان خلط کرده است و این دو را یکی پنداشته است، ثانیاً دربارة توصیف حقیقت انسان، دچار تناقض‌گویی شده است، ثالثاً از تمایز نهادن میان ادراکات حقیقی و اعتباری ناتوان مانده است، رابعاً روش مورد استفاده او (: پدیدارشناسی) توان لازم برای تحلیل مسائل نفس را فاقد است. در مقابل، علامه طباطبایی خاستگاه ازخودبیگانگی را فراموشی عین الربط بودن خود می‌داند.
صفحات :
از صفحه 117 تا 144
هایدگر در برابر یاسپرس
نویسنده:
كاوه رهنما
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
مفهوم «برتر از هستی» و فقدان «ارتباط» در اندیشه فلوطین
نویسنده:
طاهره مسگرهروی
نوع منبع :
مقاله , مدخل مفاهیم(دانشنامه مفاهیم)
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی,
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مفهوم «برتر از هستی» عنوانی است که فلوطین برای «احد» در نظر می گیرد، تا آن را از هر گونه تعین، انقیاد و کثرت متعالی سازد و این تعالی سازی چنان فاصله ای میان منشا و مبدا هستی (احد) و سایر باشندگان ایجاد می کند که محوری ترین عناصر عرفانی یعنی «ارتباط» و «عشق» را به چالش می گیرد. نگرش عارفانه فلوطین از بنیاد، فلسفی است و در رویکرد عارفانه او به فلسفه شور، شوق و ذوق عارفانه که از ویژگی های عرفان شاعرانه شرقی است، اثری به چشم نمی خورد. هر چند اندیشه فلوطین در این باره زمینه ساز عرفان نظری و موثر در آرا فیلسوفان و عارفان مشرق زمین بوده است، اما عرفان او اساسا بر بنیاد اندیشه فلسفی یونان استوار است. مفهوم «برتر از هستی» برداشتی از ایده نیک در اندیشه افلاطون است و فلوطین این مفهوم را وامدار اوست، به کارگیری این مفهوم و نیز پیراستن «احد» از هر گونه ویژگی آشنای انسانی همانند، اندیشه، عشق، آگاهی، اراده، عنایت و بخشش، او را به مفهومی ناشناس، بیگانه و بی نهایت دور و نیز خدایی خاموش و سرد بدل می سازد. از سوی دیگر تعالی «احد» در کاربرد مفهوم «برتر از هستی»، مفهوم «آفرینش» را نیز به «فیض» بدل می سازد تا تبیینی برای عدم نیاز به اراده و آگاهی خداوند باشد. در فلسفه عرفانی فلوطین به تبع فقدان مفهوم «ارتباط» اثری از «ایمان» نیز به چشم نمی خورد، در واقع این هستی شناسی مبتنی بر خرد اوست که می خواهد خدا و انسان را به شیوه ای استدلالی تفسیر و تبیین کند. در به کارگیری مفهوم «برتر از هستی» می توان به دو نتیجه کلی رسید: 1- فقدان «ارتباط» دو سویه میان انسان و منشا هستی و به تبع آن فقدان شور و شوق، 2- طرد و نفی جهان جسمانی، و به تبع آن بی اعتباری و بی ارزشی انسان و تمام دغدغه ها و تعلقات این جهانی.
صفحات :
از صفحه 91 تا 116
  • تعداد رکورد ها : 84