جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
صفحه اصلی کتابخانه > جستجوی هوشمند در الفبا
جستجو در برای عبارت
شامل عبارت باشد
شامل عبارت باشد
 
شامل عبارت باشد
شامل عبارت باشد
تنها فراداده‌های دارای منابع دیجیتالی را بازیابی کن
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  *برای جستجوی عین عبارت , عبارت مورد نظر را درون گیومه ("") قرار دهید . مانند : "تاریخ ایران"
  • تعداد رکورد ها : 315340
موارد تفاوت حکم شهادت زن و مرد در فقه اسلامی و فلسفه‌ی آن
نویسنده:
سهیلا مرادی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
یکی از مسائل فقهی بحث برانگیز در احکام متفاوت بین زن و مرد که گاه موجب ایجاد شبهه و اشکال می‌شود، موضوع شهادت است. زیرا در قرآن کریم در این مورد آمده است: دو نفر از مردان خود را به گواهی بگیرید و اگر دو مرد نبودند یک مرد و دو زن از میان کسانی گواه بگیرید که مورد رضایت و اطمینان شما هستند تا اگر یکی از آن دو فراموش و یا اشتباه کند دیگری به یادش بیاورد. با استناد بر آیه 282 سوره بقره گواهی زنان از نظر فقهای اسلامی اجمالاً نصف گواهی مردان به حساب می‌آید و علت آن در خود آیه شریفه ذکر شده است. این مسأله از ناحیه‌ی کسانی به عنوان تبعیض بر اساس جنسیت و حتی محرومیت زنان از حق مسلم خود مطرح شده است؛ امّا استدلال فقها و حقوقدانان اسلامی این است که شهادت یک تکلیف است نه یک حق. بنابراین عدم پذیرش شهادت زنان در بعضی موارد محرومیت از حق و تبعیض جنسی نیست، بلکه معافیت از تکلیف است.این پژوهش ضمن پرداختن به مبنای فقهی موارد پذیرش و عدم پذیرش شهادت زنان به بحث تحلیلی فلسفه‌ی تفاوت حکم شهادت زن و مرد می‌پردازد و دیدگاه فقیهان و صاحب‌نظران را در این باره مورد شرح و بررسی قرار می‌دهد و در نهایت به این نتیجه می‌رسد که شهادت ارتباطی به عقل ندارد، عقل یک توان و حالت فکری است، در حالی که شهادت یک احساس طبیعی است و به وثوق در نقل ارتباط دارد مثل اینکه شخصی بگوید فلان جریان را دیدم یا فلان جریان را شنیدم وقتی این شخص در گفتارش صادق باشد، شرایط شهادت محقق می‌شود. بهترین دیدگاهی که ‌می‌توان به عنوان حکمت و فلسفه‌ی این حکم ذکر کرد ادعای تکلیف بودن شهادت زنان است. با این حکمت می‌توان بسیاری از اشکالات مربوط به عدم پذیرش شهادت زنان را پاسخگو بود چرا که در بعضی موارد شارع مقدس به هدف صیانت و حمایت از زنان تکالیفی را که موجب بروز مشکلاتی برای آنان می‌شود، مرتفع نموده است و آنجایی که شهادت زن پذیرفته نیست او معاف از تکلیف بوده و حقی از وی ضایع نشده است.
اهداف و روش‌های تربیت زیبایی‌شناسانه‌ی دینی مبتنی بر عرفان اسلامی
نویسنده:
عباس شعبانی باب اناری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
هدف کلی این پژوهش، تعیین ویژگی‌های تربیت زیبایی‌شناسانه‌ی دینی بر مبنای عرفان اسلامی پرداخته بوده است. با توجه به این هدف کلی، ابتدا به تعیین نسبت بین زیبایی‌شناسی و دین بر مبنای عرفان اسلامی پرداخته شده است. در ادامه، به تعیین اهداف و روش‌های تربیت زیبایی‌شناسانه‌ی دینی مبتنی بر عرفان اسلامی، به ترتیب به عنوان اهداف جزیی، اقدام شده است. تحقیق حاضر از نوع کیفی و در ردیف طرح‌های پیدایشی قرار گرفته است. داده‌های مورد نیاز با روش اسنادی جمع‌آوری گردیده است. اسناد مورد پژوهش در رابطه با زیبایی‌شناسی و زیبایی‌شناسی دینی، متون عرفانی-اسلامی بوده است و ضمن مراجعه به آیات قرآنی، تفسیرالمیزان نیز مورد استفاده قرار گرفته است. رویکرد مورد استفاده جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات حاصله، رویکرد تفسیری-تجریدی و اعتمادسنجی این پژوهش، ساخت یک مسیر بررسی و تائید هیات داوران بوده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که تربیت زیبایی‌شناسانه‌ی دینی مبتنی بر عرفان اسلامی، بر مبنای عشق و جذبه‌ی عشق الهی مبتنی بر سه اصل معرفت میثاقی، صعودگرایی و اصل حیرت می‌باشد که با کسب مقامات زیبای ابعاد زیبایی‌شناسانه‌ی دینی (ایمان، اخلاق و....) به عنوان مقامات زیبایی عشق الهی در مسیر جذبه‌ی عشق الهی قرار گرفته و به معرفتی شهودی از عشق و زیبایی‌های باری‌تعالی می‌رسد. این نوع تربیت بر خودعاملی فرد تاکید دارد، تربیتی که روش‌های آن به عنوان معاشقه با حق، جهت نیل به مقامات زیبا به عنوان اهداف تربیتی مطرح می‌باشد. ضمن آنکه، اهداف گاه به عنوان روش تربیتی و روش گاه به عنوان اهداف در یک سلسله مراتب مکمل یکدیگر مطرح می‌شوند.
فلسفه زندگی در مکتب رواقیون و علامه طباطبایی
نویسنده:
مجتبی شاکری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
به طور کلی می توان گفت که مکاتب فلسفی به سعادت بشر می اندیشند، و هدف زندگی را رسیدن به سعادت می دانند اما در تعریف و مصداق سعادت نظرهای متفاوتی وجود دارد. بعضی از مکاتب سعادت را به دنیا محدود کرده اند و رسیدن به لذت مادی را اوج سعادت بشر دانسته اند و بعضی از مکاتب گرایش به رهبانیت و دنیاگریزی را سعادت بشر دانسته اند و بعضی از مکاتب همچون مکتب ارسطو راه اعتدال در زندگی را، لازمه رسیدن به سعادت دانسته اند و آن ها اعتقاد دارند سعادت در شرایط دوری از افراط و تفریط حاصل می شود.مکتب رواقی، به عنوان یک مکتب اخلاقی که مبانی جهان شناختی کاملا ماتریالیستی دارد، فلسفه و هدف زندگی را در زندگاني مطابق با طبیعت می داند؛ بدین معنا که این مکتب معتقد است: اگر انسان مطابق با طبیعت زندگی کند، به سعادت خواهد رسید و نباید از اتفاق‌هاي ناگوار که به وسیله طبیعت ایجاد مي‌شود، شکوه نمايد و انسان باید بداند که طبیعت می‌تواند آنچه رابه او بخشیده است، باز پس گیرد.همچنین مکتب علامه طباطبایی ـ که برگرفته از قرآن مجید و معارف اهل بیت است ـ با استفاده از مبانی جهان شناختی، بر سعادت فردی و اجتماعی تاکید می کند؛ این مکتب، معتقد است که انسان باید اهدافی همچون: کسب علم، عبادت، خدمت به خلق را در جهت رسیدن به خدا داشته باشد. بنابراین، چون در این مکتب، همه چیز در نهایت به سوی خداوند باز می‌گردد انسان بايد، اهدافی را که در جهت بازگشت متعالی به سوي خداست را دنبال ‌کند.این دو مکتب ازجنبه تقدیرگرایی و اینکه منشا آفرینش جهان خدا است، تشابه دارند و وجه افتراقات این دومکتب این است که در مکتب رواقی اصالت با ماده است وخداوند و جهان مادی هستند و در مکتب علامه طباطبایی اصالت با روح است و خداوند از هرگونه ویژگی مادی مبرا است و در بحث فلسفه زندگی هیچگونه تشابهی ندارند.
بررسی اندیشه‌ها و دیدگاههای سیاسی سیدقطب
نویسنده:
سیروس سوزنگر
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در تحقیق حاضر ما ضمن بررسی افکار یکی از مصلحان و دردمندان جامعه اسلامی یعنی سید قطب و ذکر نقاط قوت و ضعف وی، دلایل تفاوت بین اهل سنت و شیعه را بیان کرده‌ایم و گفته‌ایم که اگر در اجتماع شیعه انقلابی موفق می‌شود از چه روستو چرا چنین اتفاقی تا حال حاضر در اجتماع اهل سنت به وقوع نپیوسته است . به هر حال ما در این رساله ضمن ذکر یک مقدمه، در فصل دوم خود زندگانی سیدقطب را قبل و بعد از عضویت وی در اخوان المسلمین بیان کردیم و ضمن ذکر تالیفات وی، گفتیم که وی از عباس محمود عقاد و ابوالاعلی مودودی متاثر بوده است . در پایان فصل دوم، نقش سیدقطبرا در تشکیل گروههای متشکل بعد از خود وی را بیان داشتیم. فصل سوم، به بررسی آیین اسلامی از دیدگاه سیدقطب ، اختصاص داشت در این فصل ما ویژگیهای آئین اسلامی یعنی ربانی بودن، ثابت بودن، مثبت بودن، عملگرا بودن، جهان شمول بودن، یکتاگرابودن و واقعگرا بودن را از دیدگاه سیدقطب بیان داشتیم و نمود این ویژگیها را در زندگانی انسانها توضیح دادیم. آنگاه دیدگاه سید پیرامون کلیسا و کمونیسم بیان شد چرا که در زمان سید افکار کمونیستی و اشاعه آنها به اوج خود رسیده بود. در نهایت این فصل اشاره‌ای گذرا به نظر سید پیرامون فلسفه و جدابودن آن از روح تعالیم اسلامی شد. در فصل چهارم، عدالت اجتماعی از دیدگاه سید بیان شد و بعد از ذکر یک مقدمه، طبیعت عدالت اجتماعی در اسلام، وسایل عدالت اجتماعی در اسلام و پایه‌های عدالت اجتماعی در اسلام مورد تحقیق قرار گرفت . آنگاه اصول توازن اجتماعی در جامعه اسلامی بیان شد و گفته شد که اگر این اصول بنیادین مانند زکات و قانون مصالح مرسله و سد ذرایع در جامعه اسلامی پیاده شود آن روز است که اقتصاد اسلام و توازن در اجتماع محقق می‌گردد. فصل پنجم به دیدگاههای سیاسی سید اختصاص داشت ، در این فصل بعد از طرح ضرورت حکومت اسلامی از دیدگاه سیدقطب ، سیر تاریخی حکومت در ایلام در زمان پیامبر و خلفای راشدین و بنی امیه و بنی عباس توضیح داده شد و گفته شد که چرا و چگونه اسلام و حکومت اسلامی از مسیر راستین خود منحرف شد. البته در این قسمت دیدگاههای سید دچار ایرادات اساسی بود که با توجه به منابع اهل سنت و تشییع بدان پاسخ داده شد. سپس پایه‌های حکومت در اسلام بیان شد و در آن از 3 پایه: عدالت فرمانروایان، فرمانبرداری افراد و مشاوره بین فرمانروایان و مردم سخن به میان آمد آنگاه تحت عنوان بودجه اقتصادی حکومت اسلامی، مالکیت فردی و دولتی را توضیح دادیم و گفتیم که تنها مالکیتی در اسلام مشروع است که حاصل کار و عمل باشد و دولت اسلامی برای اداره حکومت علاوه بر گرفتن مقداری از سود مردم می‌تواند از اصل سرمایه آنها نیز استفاده نماید و گفتیم که حتی سید به جایی می‌رسد که می‌گوید:"دولت اسلامی می‌تواند تمام املاک و اموال را ضبط کند و مجددا براساس جدیدی تقسیم کند اگرچه مالکیت‌های اولیه بر پایه‌های صحیح و وسایل صحیحی که مورد تصدیق اسلام است بوده باشد. در نهایت بحث تحت عنوان جنگ و صلح در حکومت اسلامی به مجوزات جنگ در اسلام، اهداف جنگ در اسلام، جنگهای مشروع و غیرمشروع در اسلام و صلح و جایگاه آن در اندیشه سیدقطب اشاره کردیم. بدیهی است که با تمام تلاش‌هایی که در کامل بودن این تحقیق شده است ، این تحقیق دارای کاستی‌های بسیاری است ، امید است که تحقیق‌های مشابه دیگر بتواند این نقص‌ها را جبران کند و این تحقیق بتواند پاره‌ای از مشکلات تئوریکی جامعه‌اسلامی را برطرف کند.
بررسی فاعلیت واجب تعالی از دیدگاه فلسفه مشاء، حکمت اشراق و حکمت متعالیه
نویسنده:
فاطمه علیدوست
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
رساله حاضر، به بررسی سه نظریه فاعلیت بالعنایه، بالرضا و بالتجلی که به ترتیب از سوی حکمای مشاء، اشراق و حکمت متعالیه در مورد فاعلیت حق‌تعالی مطرح شده و همچنین دیدگاه متکلمان خواهد پرداخت.از دیدگاه مشاء، با توجه به این‌که علم حق‌تعالی به ماسوا به صور مرتسمه یا معقوله در ذات و منشأ صدور موجودات است، فاعلیت حق‌تعالی فاعلیت بالعنایه خواهد بود. اما حکمت اشراق و حکمت متعالیه، فاعلیت بالعنایه را مورد نقد قرار داده‌اند. شیخ اشراق معتقد به فاعلیت بالرضا است چون علم حق‌تعالی به موجودات را همان حضور عینی آن‌ها نزد خداوند می‌داند نه صور مرتسمه.ملاصدرا هرچند طریقه شیخ اشراق را بهترین می‌خواند اما انتقادهایی بر آن وارد کرده‌است از این رو حق‌تعالی را فاعل بالتجلی و علم او را به موجودات، اجمالی در عین کشف تفصیلی می‌داند
روش‌شناسی نظریه‌پردازی در تربیت اسلامی بر اساس حکمت متعالیه
نویسنده:
علی لطیفی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
پژوهش حاضر به هدف ارائه‌ی چارچوب روش‌شناختیِ نظریه‌پردازی در دانش تربیت اسلامی با تکیه بر مبانی فلسفی حکمت متعالیه، سامان یافته است. پس از بیان کلیات پژوهش در فصل نخست، در فصل دوم مهم‌ترین دیدگاه‌ها درباره‌ نظریه‌ تربیتی و روش‌شناسی آن در رویکردهای غربی، و همچنین مهم‌ترین دیدگاه‌های اندیشمندان مسلمان درباره‌ روش‌شناسی نظریه و دانش تربیت اسلامی مرور و مهم‌ترین مؤلفه‌ها و ویژگی‌های روش‌شناسی هر یک تحلیل شده است. سپس در فصل سوم و چهارم -که به یافته‌ها اختصاص دارد- ابتدا مهم‌ترین مبانی فلسفی حکمت متعالیه که می‌توانند در طراحی چارچوب روش‌شناختی نظریه‌پردازی در تربیت اسلامی سهیم و مؤثر باشند، ارائه گشته است. سپس در فصل چهارم، چیستی نظریه / دانش تربیت اسلامی و روش‌شناسی آن، در ضمن محورهایی همچون چیستیِ علم تربیتی اسلامی و مبادی و مراتب، منابع، هدف و روش پژوهش و نظریه‌پردازی در آن و معنای مقصود از اسلامی بودن این دانش به تصویر کشیده شده است. در این بخش، با اشاره به این‌که در نزد حکیمان متعالیه، علم اخلاق عهده‌دار بررسی تربیت بوده و علم تربیتی به شمار می‌آید، به بازسازی نظریه / علم تربیت اسلامی به عنوان شناختی عملی که میراث‌دار علم اخلاق، برخوردار از مبادی فلسفی و طبیعی، دارای سطوح و مراتب متعدّد (از جمله دو سطح حقیقی و اعتباری) و دارای ظرفیّت ارتقا به ساحت عرفان عملی است، پرداخته شده است و دیگر مؤلّفه‌ها از قبیل منابع، هدف و روش این علم و ملاک اسلامی دانستن آن بر اساس مطالب ذکر شده در بخش مبانی تحلیل شده اند.
کارکرد انبیاء و فلسفه‌ی احکام در آثار مولانا
نویسنده:
محدثه اشعری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
بی تردید، ظهور انبیاء الهی و احکامی که آنان برای هدایت مردم از جانب پروردگار آورده‌اند یکی از دل‌مشغولی‌های اصلی اندیشمندان علوم انسانی از گذشته تاکنون بوده است. علما و متفکران در هر عصری همواره کوشیده‌اند تا چهارچوب نظری برای ارسال انبیا بیابند و فلسفه‌ی احکام را تبیین نمایند. این پژوهش درصدد است تا نشان دهد مولوی هم مانند تمام متفکران و عرفای بزرگ دیگر، انبیا را هادیان و مرشدان جوامع بشری می‌داند که بشریت در صورت نبود آنان در تاریکی‌های جهالت و گمراهی فرو می‌رفت و محکوم به نابودی بود. اما مولوی برای انبیا ویژگی‌های منحصر به فردی را نیز ذکر می‌کند که با مشرب عارفانه‌-ی وی سازگاری و هماهنگی دارد، او انبیا را صرفاً راهنمایان بشر نمی‌داند بلکه آن‌ها را انواری متصاعد شده از نور خداوندی می‌داند که بشریت را به سوی نور واحدی هدایت می‌کنند و وجود آن‌ها را سنگ محکی می‌داند برای آزمایش و تشخیص خالصان و پاکان از ناپاکان و مدعیان. همچنین مولوی در مورد عمل به احکام، فلسفه‌ی خاص خود را دارد که مطابق با دیدگاه و مشرب عارفانه‌ی اوست. او احکام را تنها عمل کردن به صورت و ظاهر نمی‌داند و معتقد است بدون آگاهی از فلسفه‌ی احکام، عمل کردن به آن‌ها سودی ندارد. در این پژوهش، ابتدا به ارائه‌ی تعریفی کلی از مفهوم نبوت، انبیا و فلسفه‌ی احکام می‌پردازیم و سپس برداشتی را که مولوی از این مفاهیم دارد بررسی می‌‌شود و در آخر به نگرش، نگاه خاص و تعاریف متفاوتی که مولوی نسبت به انبیای عظام و فلسفه‌ی احکام دارد پرداخته می شود.
معیت ذات الهی با موجودات در فلسفه مشاء و حکمت صدرا
نویسنده:
الهه رحیمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در مباحث تقسیمی فلسفه موجودات به دو دسته واجب و ممکن تقسیم می‌شوند. اگر هر یک از دو گروه، به خوبی، تحلیل شده، جایگاه هر یک در نظام هستی تبیین ‌شود، روابط بین آنها و نقشی که در مقابل یکدیگر ایفا می‌کنند، روشن می‌شود. واجب، وجودی است که از نهایت شدت وسعه وجودی، هستی را پر کرده، جایی برای غیر، نگذاشته است. اما وجود کثرات و اغیار و حقایق امکانی ماهوی، امری بدیهی و تصدیق آن، مرز بین فلسفه و سفسطه است. ممکن، ذاتی است که هیچ‌گونه اقتضاء برای وجود ندارد. ولی واجب، ذاتی است که از شدّت وجودی ،خواهان بروز و ظهور خویش شده، اغیار و ماسوی را متلّبس به لباس وجودی امکانی کرده است.این تلبس وجودی از طرف واجب بالذات از مناظر مختلف فلسفی، متفاوت است.مشاء فاعلیّت او را بالعنایه گویند. به این صورت که علم او عین اراده و نفس تصور اشیاء، خلق و ایجاد آنهاست.ولی صدرا فاعلیت و علیت او را به تشأن و تجلی و ظهور تعبیر کرده، ممکنات را حاضر به علم حضوری می‌داند که واجب به اضافه اشراقیه-اضافه‌ای که در اثر آن مضاف الیه ایجاد می‌شود-به آنها تجلی می‌کند.به دنبال ایجاد اشیاء،توسط واجب،مفهوم معیّت پیدا شد. اگر واجب به عنایت خویش،به امکان ذاتی،وجوب بخشیده،او را موجود کند،همراهی دو واجب را که یکی بالذات و دیگری به سبب او می‌باشد، معیت علمی گویند. به گونه‌ای که فاعل در این معیت،هر موقع تصور شی و فعلی را بکند،ایجاد او را به همراه دارد.ولی اگر واجب بالذات در این ایجاد،به صورت تجلی فاعلیّت خویش را تحقق بخشد،معیت قیومیه متحقق می‌شود.در این معیت-که فراتر از معیت علی یعنی معیت علت و معلول که در آن علت به خاطر علیتش مقدم بر معلول به دلیل معلولیتش می‌باشد- ممکن، واجبی است که وجوبش به قیومیّت واجب ذاتی و همراهی او حاصل شده است. و ذات واجب، به سبب تشأن، اشراق، اضافه و ارتباط، مضاف الیه خویش یعنی ممکن را وجود بخشیده است. ممکن، حقیقتی جز ربط و فقر و تعلق محض، نبوده، وجودی غیر از ارتباط و اضافه به تنها حقیقت هستی یعنی واجب بالذات ندارد و در معیت او به سر می‌برد. تحلیل واجب و ممکن به این مفاهیم که واجب، یعنی ذات قائم به خویش و ممکن، یعنی ذات قائم به غیر، دلیلی است بر اینکه ذات قائم به غیر، حتماً غیری را می‌طلبد که به او تکیه کند، و ذات قائم به خویش، مستلزم غیری است که به آن غیر، قوام دهد، غیری که بدون آن ذات نمی‌تواند ایجاد شده، مستقل از او باشد. چون ذاتی او، قیام به غیر است و شی، هیچ‌گاه ذاتی خویش را از دست نخواهد داد، که اگر از دست دهد، چیز دیگری خواهد شد
بررسی ریشه‌های رئالیسم، پوزیتوسیم و ابزار گرائی در فلسفه علم معاصر
نویسنده:
رامتین گلبانگ
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در یان پایان نامه، سعی در بررسی علت پیدایش و رشد سه مکتب فلسفی عمده، که فلسفه علم و فیزیکدانان-و در برخی موارد خاصتر، ریاضی دانان-تحت تاثیر آنها بوده‌اند، داریم. این سه مکتب عبارتند از رئالیسم، پوزیتوسیم و ابزارگرایی. در مورد هر مکتب ابتدا علل و چگونگی رشد مبانی فلسفی مرتبط با آن را بررسی می‌کنیم و سپس به شرح تاثیرات آن‌ها در تاریخ علم-خصوصا در قرن بیستم-می‌پردازیم. ترتیب ارائه مطالب به شرح زیر است : در فصل اول به چگونگی شکل‌گیری نظریات می‌پردازیم و ماتب فلسفی مرتبط با آن را بررسی می‌کنیم. در این فصل توصیف موجز و کوتاهی از مبانی فلسفی مکاتب پوزیتویسم، ابزار گرایی و رئالیسم ارائه می‌کنیم. از آنجا که انقلاب کوانتمی، علت پیدایش و جدایی دو مکتب فلسفی عمده، یعنی پوزیتویسم و ابزارگرایی بوده است ، فصل دوم را به این مطلب اختصاص داده‌ایم. از طرفی چون اینشتین و بور را با اندکی جرح و تعدیل می‌توان به ترتیب ، نمایندگان بارز و شاخص و اصلی دو مکتب رئالیسم و پوزیتویسم قلمداد کرد، فصل سوم را به دیدگاههای هستی شناسانه اینشتین داده‌ایم و در این فصل مبانی فلسفی رئالیسم را نیز بیان کردیم و همین شیوه را در مورد بور ادامه دادیم، یعنی فصل چهارم دیدگاههای معرفت شناسانه او را باز می‌گوید و فلسفی پوزیتویسم توضیح داده می‌شود.در فصل پنجم ابزارگرایی به عنوان یک مکتب فلسفی، ناشی از تقابل دیدگاههای اینشتین و بور بیان می‌شود که دیدگاههای بود در علل شکل‌گیری آن غلبه دارد. در انتها-فصل شش -نقطه نظرات خود را در مورد مکاتبی که شرح آنها گذاشت ، بیان کرده‌ایم.
اسلام در آفریقا
نویسنده:
رضا قلیزاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
بازشناخت آرمان‌های انقلاب اسلامی در عرصه‌های گوناگون جامعه‌پردازی و جامعه‌سازی، بر اساس درک امتداد حرکت تمدنی این انقلاب ضروری می‌نماید. بر این مبنا، بنای رفیع «تمدن نوین اسلامی» به عنوان فلسفه‌ی وجودی و چشم‌انداز نهایی انقلاب اسلامی، بر پایه‌ی پرداخت آرمان‌های کلی و کل‌نگرِ مد نظر آن و استخراج طرح‌ریزی‌های تمدنی متکثر، قابل تحلیل و تحقق خواهد بود. در این راستا، رجوع به جهت‌گیری‌ها و افق‌پردازی‌های رهبران انقلاب، یکی از اساسی‌ترین و مهم‌ترین رویکردها قلمداد می‌شود. بازخوانی مولفه‌های تمدنی- گفتمانی سه‌گانه‌ی متقوم ِ «ترسیم مطلوب، توصیف موجود و مهندسی گذار»، بر اساس جهت‌گیری‌های کلان رهبر معظم انقلاب، در راستای دریافت و پرداخت تصویری از آینده - که جامعیت و استحکام «معرفتی» و کارآمدی و اثربخشی «سیاستی» را به‌گونه‌ای توأمان داشته و نظریه‌پردازی و سیاست‌گذاری را ارتقاء بخشد - مأموریت محوری پژوهش حاضر قلمداد شده است.بنیان تحقق مأموریت یاد شده، که زیرساخت نظری و نظریه‌ی زیرساختی پژوهش حاضر محسوب می-شود، با بازخوانی مولفه‌های سازنده‌ی آینده‌اندیشی در پرتو درس‌های فلسفه‌ی تاریخ سامان یافته است. در این راستا، زیرساخت روش‌شناختی مورد استفاده با بررسی مقایسه‌ای روش‌های تحلیل محتوا، تحلیل شبکه و تحلیل گفتمان مهیا شده؛ و در نهایت سازه‌ی روشی پژوهش حاضر، حاصل بازآفرینی روش‌های سه‌گانه‌ی فوق و طراحی روشی تلفیقی از آن سه می‌باشد.مجموع رهنمودهای رهبر معظم انقلاب در بازه‌ای بیست ساله (1368 - 1388) زمینه‌ی به‌کارگیری سازه‌ی روشی مد نظر را شکل می‌دهد. در این راستا، برای گزینش از میان انبوه داده‌های اولیه و پردازش روش‌مند آن-ها، «فرهنگ» به‌عنوان کلیدواژه‌ی محوری انتخاب شده است. بر این اساس تصویر آینده‌ی مطلوب و توصیف حال موجود در پرتو مطالعه‌ی سرمایه‌ها (قوت‌ها و فرصت‌ها) و چالش‌ها (ضعف‌ها و تهدیدها) ممکن خواهد بود؛ از این منظر، سرمایه‌های فرهنگی، اصلی‌ترین سرمایه‌‌ی حرکت و مهم‌ترین داشته‌ها در وضع موجود؛ و چالش‌های فرهنگی نیز، اصلی‌ترین موانع در مسیر حرکتبه سوی مطلوبِ ترسیم شده شناخته می‌شوند. برای پاسخ به «چه باید کرد؟» نیز باید به سراغ فرهنگ رفت. جان‌مایه‌ی مسیر و شاکله‌ی بایدها و نبایدها برای حرکت از وضع موجود به سوی آینده، در پرتو تحول و تکامل فرهنگی ممکن و میسور می‌نماید. در پایان، با هدف زمینه‌سازی برای ادامه‌ی اندیشه‌ورزی دیگر دانشوران در موضوع این پژوهش، با رویکردی آینده‌نگرانه به ارزیابی و بررسی نقادانه‌ی نقایص و کاستی‌های پژوهش حاضر، می‌پردازیم.واژگان کلیدیفلسفه‌ی تاریخ، انقلاب اسلامی، رهبر معظم انقلاب، فرهنگ، تحلیل محتوا، تحلیل شبکه، تحلیل گفتمان، آینده‌پژوهی، آینده‌نگاری.
  • تعداد رکورد ها : 315340