جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 2090
مقام انسان از دیدگاه علامه طباطبایی و کارل یاسپرس
نویسنده:
علیرضا دانا
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
رساله حاضر در پی بررسی شأن وجایگاه انسان از دیدگاه دو متفکر شرقی وغربی است.آرا و نظریات علامه طباطبایی به عنوان یکی از چهره های فلسفه اسلامی و حکمت متعالیه و کارل یاسپرس به نمایندگی از اگزیستانسیالیسم الهی، مورد بررسی قرار گرفته است.بررسی مقام انسان در آرای یاسپرس وعلامه طباطبایی، بیشتر به موضوع ماهیت وشأن وجودشناختی انسان معطوف است وکمتر به هویت اجتماعی یا جایگاه هنجاری او در میان موجودات دیگر اشاره دارد.چیستی انسان و امکان شناخت او از منظر هر دو متفکر بررسی شده و با توجه به اشتراک آنها در متحوّل بودن وجود انسان و تلبّس دائمی او، نتیجه گرفته شده است که امکان ارائه یک تعریف دقیق وجامع نهایی از انسان وجود ندارد.در مرحله بعد، به منظور دستیابی به یک شناخت اجمالی از انسان، تحلیل کارکردها وشئون نفس مورد توجه واقع شده واصلی ترین عرصه هایی که محل ظهور وبروز آن است ارزیابی شده است. این حوزه ها عبارتند از: حوزه علم وشناخت، حوزه عواطف واحساسات وحوزه عمل، اراده وانتخاب.در حوزه علم ومعرفت، هر دو بر اتحاد عالم ومعلوم(هر یک با ادبیات خاص خود)، امکان علم ما به وجود واقعی اشیاء در خارج و بعضی مسائل دیگر تأکید دارند.ازطرف دیگر قول به ثبات و دوام حقیقت، و اعتقاد به شناخت پدیده ها بدون تصرف ذهن درآن از سوی علامه، و اعتقاد به نسبیت حقیقت و متغیر بودن آن، و پذیرش روش پدیدار شناسی از سوی یاسپرس، از جمله مسائلی است که مسیر آنها را از هم جدا نموده است.سرانجام در فصل پایانی، انواع روابط انسان از قبیل رابطه باخود، رابطه با دیگران ورابطه با خدا تبیین شده است.یاسپرس هماهنگ با سایر اگزیستانسیالیست ها، ارتباط با دیگران را یکی از ارکان به فعلیت رسیدن انسان می داند و بر رابطه انسان با خدا که آن را متعالی نامیده، تأکید می نماید. در نظام فکری علامه، چهره واقعی انسان در پرتو شناخت نفس جلوه نموده و خود شناسی بهترین وکامل ترین طریق ارتباط با خداوند و نیل به معرفت او قلمداد گردیده است.
بررسی برهان صدیقین از دیدگاه علامه طباطبایی و ناقدان
نویسنده:
غلامرضا رضوی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
یکی از محکم ترین استدلال ها در زمینه اثبات وجود خداوند ، برهان صدیقین است که تقریرهای مختلفی از آن با تکیه بر مقدمات متفاوت از سوی حکما و عرفا ارائه شده است .علام? طباطبایی، در مباحث تفسیری خود و هم در آثار فلسفی اش، بر این عقیده است که خدا شناسی امری فطری است و اثبات صانع، نیازی به برهان های عقلی ندارد. طبق نظر ایشان، نقش و کاربرد برهان های اثبات خداوند به طور عام و برهان صدیقین به طور خاص، تنبیه و تاکید بر یک امر فطری و بدیهی است. علامه طباطبائی(ره) با این رویکرد، تقریری از برهان صدیقین ارائه کرده است که تنها بر بدیهیات عقلی یا همان بینش های فطری استوار است و خداوند را به عنوان اولین مسئله و بلکه قبل از هر مسئله ای اثبات می کند. عده ای از اندیشمندان، تقریر علامه را مورد برسی قرار داده و آن را به روش های مختلفی تقریرکرده اند. برخی از این صاحب نظران ، ضمن تبیین برهان علامه، با مبانی و رویکردهای مختلف به تقریر علامه ، ایرادهایی وارد کرده اند . برخی، تقریر علامه را مرهون مقدماتی چون مطابقت حداکثری و وحدت وجود می پندارند،در حالی که حق بودن اصل واقعیت که محور استدلال علامه است، یک قضیه اوّلی است که احتیاج به هیچ نوع استدلالی حتی استدلال از طریق وجود خود وحالات خود ندارد و بر هیچ نظریه ای متکی نیست. عده ای دیگر، «واقعیت» به کار رفته در برهان علامه را، اعم از وجود و عدم می دانند. پاسخ این است که انسان، معدوم بودن شیئ را به صورت عدم مضاف درک می کند و نیافتن متعلق برای آن شیئ، هیچ گاه نیافتنِ عدم محض نیست؛ چون واقعیت داشتن به معنای عدم محض، تناقض است. روش تحقیق در این پژوهش، تحلیلی ـ عقلی است واطلاعات در قالب «مسئله پژوهی» تدوین شده اند
گزاره «خدا وجود دارد» از دیدگاه علامه طباطبایی و پلانتینگا
نویسنده:
سمیرا فرزین
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
اعتقاد به وجود خدا به عنوان اساس هر نوع باور دینی، همواره در معرض حملات نظری از سوی مخالفین بوده که به نوبه خود پاسخ‌های دین‌داران را نیز به همراه داشته است. یکی از این موارد، چالش قرینه‌گرایی است که طبق آن فقط گزاره‌هایی پذیرفتنی، مجاز یا موجه است که شاهد، دلیل، یا قرینه عقلانی داشته باشد. اما مدعای خداناباور این است که باور به وجود خدا شاهد یا دلیل عقلانی ندارد. نتیجه این دو گزاره در کنار هم، عدم جواز یا توجیه باور دینی است. در پایان نامه حاضر، نظرات دو متأله شاخص شرق و غرب در قرن گذشته یعنی علامه سید محمد حسین طباطبایی و آلوین پلانتینگا در مواجهه با چالش فوق بررسی و مقایسه شده است. بر این اساس، پلانتینگا پس از ارزیابی براهین مشهور تاریخ فلسفه غرب بر اثبات وجود خدا، یعنی برهان‌های جهان شناختی، وجود شناختی (آنسلم) و غایت شناختی (نظم)، هیچ کدام را منتج به مقصود و تمام نمی‌داند. البته به طریق اولی، استدلال‌های مخالفین را بر اثبات عدم وجود خدا نیز نمی‌پذیرد. در مقابل، او که به سنت معرفت‌شناسی اصلاح‌شده تعلق دارد، با نقد بنیادی نظریه مبناگروی سنتی در توجیه، گزاره کبرای قیاس قرینه گرا را به چالش می‌کشد: این که « فقط گزاره‌هایی موجه است که قرینه عقلانی داشته باشد» خود به کدام دلیل متکی است؟ وی و هم‌فکرانش با رد انحصار باور‌های پایه در بدیهیات اولی و گزاره‌های بطلان‌ناپذیر، گزاره «خدا وجود دارد» را نیز برای یک دین‌دار یک گزاره واقعا پایه معرفی می‌کنند.از سوی دیگر با بررسی نظریات علامه طباطبایی در این گزارش نشان داده شده است که وی آوردن برهان بر اثبات وجود واجب یا هستی مطلق را نه تنها ممکن می‌داند بلکه در آثار خود نیز به آن اقدام کرده است که مشهورترین آن، تقریر ایشان از برهان صدیقین است. این، به معنی رد ادعای صغرای قیاس قرینه‌گراست. با این حال، نظرات علامه طباطبایی از جنبه معرفت‌شناسی قضیه نیز جالب توجه است. با این که وی هم‌چون سایر فلاسفه مسلمان، به مکتب مبناگروی سنتی در توجیه وفادار است، اما همه مقدمات برهان (باورهای پایه) را در اصل عدم اجتماع نقیضین خلاصه می‌کند. بر این اساس، خود این اصل اولی به نحوی به پذیرش واقعیت به معنای مطلق آن که در این دیدگاه با وجود مطلق یا واجب یکی است، محتاج است. چرا که ابتدا باید واقعیت را درک کرد تا پس از آن عدم واقعیت را فهمید و در مرحله بعد نتیجه گرفت که واقعیت با لاواقعیت جمع نخواهد شد.
مقایسه نظریه‌ی علامه طباطبایی و آلستن در پایه بودن یا بدیهی بودن وجود خدا
نویسنده:
مجتبی خان احمدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در دوره جدید دو برهان بر اثبات وجود خدا در بین محققان مورد توجه قرار گرفته است یکی برهان صدیقین علامه طباطبایی و دیگری برهان آلستون که مبتنی بر تجربه دینی است. مقایسه این دو می‌تواند در فهم این دو برهان مدد رساند.برهان علامه تقریری نو از برهان صدیقین است، و تنها با توجه به اصل واقعیت وعدم امکان نفی آن سعی در اثبات بداهت وجود خداوند دارد. که در فضای فلسفه‌ی اسلامی نقطه نظرات متنوعی را از سوی شاگردان، صاحب نظران و محققان، در پی خود داشته است، عده‌ای آن را در نهایت دقت و وافی به مقصود دیرینه‌ی عارف و حکیم دانسته‌اند، و عده‌ای در مقابل، آن را دارای مقدمات بیرونی و تناقضات درونی دانسته‌اند که پس از بررسی همه‌ی نظرات، و مبانی خود علامه نتیجه می‌شود که هر چند این برهان مشتمل بر نوآوری است، بر یک سری از مقدمات مبتنی بوده و در مقابل بعض اشکالات هم پاسخی در بر ندارد.آلستون نیز برهان خود را بر اساس شباهتهای تنگاتنگ تجربه‌ی عرفانی با تجربه‌ی حسی بنا می‌نماید و تجربه‌ی عرفانی را در توجیه بعض از باورها، مشابه تجربه‌ی حسی دانسته و با تفسیر خاص خود از تجربه‌ی عرفانی و نیز بعض از مولفه‌هایی که مطرح می‌نماید، باور به وجود خدا را بدون تکیه بر برهان و تنها بر اساس تجربه‌ی عرفانی موجه می‌داند. که با بررسی روشن شد که این برهان نیز در مواجهه با اشکالات متعدد در برابر بعض از چالشها جوابگو نیست. در تطبیق دو برهان و پیش زمینه‌های فلسفی دو فیلسوف نقاط مشترک و متفاوتی به چشم می‌خورد، و اینکه هر کدام از این دو دیدگاه در صورت تمامیت نقطه‌ی قوتی نسبت به دیگری دارد، برهان علامه بدلیل استفاده از عقل متعارف محدودیتی در حیطه‌ی مخاطب ندارد و برهان آلستون نیز بدلیل خصوصیات متنوع تجربه‌های دینی مقدار دلالتش علاوه بر توجیه باور به خدا توجیه بعض از صفات نیز می‌باشد. واژگان کلیدی: بداهت، پایه‌ای بودن، واقعیت، تجربه‌ی دینی، باور به وجود خدا، علامه طباطبایی، آلستون.
درآمدی بر اخلاق عرفانی در اندیشه های تربیتی علامه محمد تقی جعفری
نویسنده:
محمد نجفی، مریم واحدی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
اخلاق عارفانه، اخلاقی است که عرفاء و متصوفه مروج آن بوده اند و محور آن، مبارزه و مجاهده با نفس است. هدف این مکتب اخلاقی، تربیت انسان کامل است؛ انسان کامل که عصاره خلقت و جامع جمیع نشآت وجود و غایت آفرینش ما سوا است. علامه جعفری از جمله کسانی است که در طرح مباحث اخلاقی دارای رویکرد عرفانی می باشد ولی در این جا سعی شده است که به چهره اخلاق عرفانی ایشان توجه شود که توجه به اخلاق یکی از مولفه هایی می باشد که سبک زندگی را هدایت می کند و به سرمنزل مقصود می رساند. تا اخلاق نباشد قدم از قدم نمی توانیم برداریم. بدین جهت به شناخت دلالت های تربیتی دیدگاه وی مبادرت می نماییم. پژوهش حاضر با استفاده از روش توصیفی و تحلیلی، به بررسی اخلاق عرفانی در اندیشه تربیتی علامه محمدتقی جعفری پرداخته است. بر این اساس می توان چنین نتیجه گیری نمود که عارف بدون اخلاق معنی ندارد و باید متصف به صفات اخلاقی مانند: یقظه و بیداری، بینایی دل، معرفت نفس، تفکر، ابتهاج (فناء فی الله) وصال حق و... باشد.
صفحات :
از صفحه 45 تا 80
آراء کلامی ابوالفتح کراجکی
نویسنده:
محسن زارع پور
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
محمّد بن علی بن عثمان مشهور به ابوالفتح کراجکی، یکی از بزرگان فقها و متکلّمان شیعه در قرن پنجم است؛ در این نوشتار با بررسی حدود 10 اثر کلامی مرحوم کراجکی? (اعمّ از کتاب و رساله) نمایه‏ای از آراء و اندیشه‏های کلامی وی در مسأله خداشناسی (ذات، صفات، افعال)، مسأله راهنما شناسی (نبوّت و امامت) عرضه شده است. وی پس از پرداختن به لزوم تحقیق در اصول دین در صورت تمکّن، به بیان برخی براهین در اثبات خداوند و اثبات وحدانیّت وی، همچون برهان تمانع، پرداخته است. قائل است تمامی اسامی خداوند از نوع صفات است و خداوند فاقد اسمی است که در آن وصفی نباشد. کراجکی? اسما و صفات الهی را توقیفی می‏دانند. مسأله بداء، حدوث و قدم عالم، قضا و قدر و شرح و تفسیر صحیح برخی روایات وارده در این باب، شبهاتی پیرامون عدل الهی، تفاوتهای عقیدتی جبریّون با فرقه محقّه، قاعده اصلح و برخی شبهات ملحدین در حوزه افعال الهی از دیگر مباحث مطرح شده در آثار این متکلّم گرانقدر است.وی در بحث نبوّت خاصّه نیز به بیان ادلّه اثبات نبوّت رسول خدا? پرداخته و به بیان برخی معجزات، ارهاص‏ها، برخی وجوه اعجاز قرآن و بعضی بشارتهای موجود در عهدین نسبت به نبوّت پیامبر خاتم? پرداخته است.بحث امامت به اصل یا فرع بودن مسأله امامت، وجوب امامت، عصمت امام، اثبات امامت امیرالمومنین? و تفضیل ایشان بر سایرین، اثبات امامت سایر ائمّه?، اغلاط فاحش عامّه در مسأله امامت، فلسفه غیبت امام زمان، عدم تنافی غیبت با فلسفه امامت و توجیه عمر طولانی امام زمان? پرداخته است.شایسته ذکر می‏باشد که در آثار مرحوم کراجکی? مباحث چندانی پیرامون معادشناسی به چشم نمی‏خورد.
وجود نزد سهروردی و فرگه
نویسنده:
حسین واله ، مینا شمگانی
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
شیخ شهاب‌الدین سهروردی، بنیان­گذار فلسفه اشراق، نوآوری­هایی ریشه­ای در فلسفۀ اسلامی دارد از جمله در بحث­ از انواع انگاره‌ها (مفاهیم). در این بحث ضمن نقد نگاه مشائی، انگاره­ها را به دو بخش حقیقی و اعتباری تقسیم می‌کند و وجود را در دسته دوم قرار می‌دهد. دیدگاه فرگه در تقسیم انگاره‌ها به مرتبه یک و مرتبه دو و نظر او در باره انگاره وجود شباهت­های قابل توجهی به نظر سهروردی دارد. با این حال، تفاوت‌های مهمی بین این دو دیدگاه را در پیامدهای مابعد الطبیعی نمی‌توان نادیده گرفت. در حالی‌که هر دو فرق محمول وجود با دیگر محمول‌ها را برجسته ساخته و تبیین کرده‌اند، نقشی که به آن داده‌اند در دو نظام فلسفی متفاوت است. نزد سهروردی کارکرد مفاهیم اعتباری ممکن ساختن شناخت است و نزد فرگه دسته بندی انگاره‌های مرتبه یک به راستین و دروغین.
ارزش زندگی از دیدگاه ملاصدرا
نویسنده:
علیرضا دهقانپور
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قم: موسسه فرهنگی تحقیقاتی إسراء,
چکیده :
انسان اهل محاسبه و معامله است؛ تا چیزی برای او نیرزد، آن را انتخاب نمی‌کند. ارزش زندگی به چیست؟ زندگی با وجود ناکامی‌ها، رنج‌ها و سختی‌ها چه ارزشی دارد یا حامل چه ارزش‌هایی است که وجودش را بر عدمش برتری بخشیده، پذیرش آن را بر عدم پذیرش آن راجح می‌سازد. فیلسوف بزرگ جهان اسلام مطابق اصول حکمت متعالیه، وجود را ارزش، خیر و کمال می‌داند. زندگی نیز که امری وجودی است، دارای ارزش ذاتی می‌باشد. از آنجا که وجود دارای مراتب است، زندگی انسان متناسب با درجه او از ارزش برخوردار است. البته ارزش‌های دیگری ـ اعم از تکوینی و ارادی ـ هست که ملاصدرا آنها را زینت‌بخش زندگی می‌داند. خشنودی خدا، کرامت انسانی، فطرت الهی، جاودانگی و عشق، ارزش‌های زندگی است. نیز هرگونه ارتباط شایسته با منبع وجود و کمال برتر، ارزش محسوب می‌شود. بنابراین ارتباط با خداوند، معیار ارزش زندگی است. فطرت الهی انسان، نشان می‌دهد که ارزش از درون انسان می‌جوشد و نیازی به اعتبار ارزش و نگاه به بیرون نیست. کرامت انسان امری وجودی و به جعل الهی است؛ لذا امری حقیقی است نه مفهومی اعتباری. مایه برتری و کرامت انسان، ظرفیت علمی او است که سبب برتری بر فرشتگان گشت. از نظر ملاصدرا عشق در هر موجودی سریان دارد. هر چه درجه وجود قوی‌تر باشد، عشق پررنگ‌تر است. هر چه نفس اشرف و اعلی باشد، محبوب او لطیف‌تر و پربهاتر است. جاودانگی ارزش است. زندگی انسان، جاودان است و مرگ تقابلی با جاودانگی ندارد. انسان با مرگ به مرتبه‌ای برتر و حیاتی حقیقی نایل می‌شود. بنابراین ارزش زندگی به ارزش‌های وجودی انسان برمی‌گردد. این ارزش‌ها دارای شدت و ضعف است. پس ارزش زندگی نیز دارای درجات و مراتب می‌باشد.
صفحات :
از صفحه 131 تا 161
مقایسۀ اجمالی «انسان‌شناسی» تومائی و صدرایی با تأکید بر ساختار تألیفیِ «جامع الهیات» و«اسفار»
نویسنده:
رضا رضازاده
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
اصفهان: حوزه معاونت پژوهش و فناوری دانشگاه اصفهان,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
انسان شناسی جایگاهی بنیادین در نظام فلسفی-الهیاتیِ توماس آکویناس (Thomas Aquinas) و ملاصدرا دارد به گونه ای که نقش برجسته و مؤثر آن را در ساختار تألیفیِ دو اثر اصلی «خلاصۀ الهیاتِ» (Summa Theologiae) آکویناس و «اسفارِ» ملاصدرا به روشنی می توان دید و دریافت. بررسی تطبیقی نقش انسان شناسی با تأکید بر این دو اثر نشان می دهد که هر یک به طور مشابهی می کوشند تا آراء انسان شناختی را در چارچوب مجموعه ای از آراء متافیزیکی و در پیوند با دیگر حوزه های دانش ترسیم نمایند. در چنین منظومه معرفتی ای است که هم وجه هستی شناختیِ انسان به عنوان معلول/ مخلوق تبیین شده است، و هم مقام و موقعیت معرفت شناختی او در نسبت با خدا، خود و جهان. با این وصف، در مسئله «سلوکِ» انسان به سوی خدا، هر دو فیلسوف و الهیدان به تبیین های مختلفی دست زده اند که حاصلش شکل گیریِ ساختار تألیفی متفاوت است. اما از نظر کل نگرانه آن دو در نهایت مقصد و مقصودی یکسان را معرفی می نمایند. این اختلاف و اشتراک را در نحوه نفوذ و نقش مفاهیم و آموزه های بنیادین سنت مسیحی و اسلامی در نظام اندیشه آن دو بایست جستجو کرد.
صفحات :
از صفحه 73 تا 82
  • تعداد رکورد ها : 2090