جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 171
هگل و مشکل معناداری زبان دین
نویسنده:
قاسم پورحسن
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: دانشگاه علامه طباطبایی,
چکیده :
گرچه شهرت چنان است که مساله معناداری زبان، گزاره ها و مدعیات دینی از دهه بیست سده بیستم مطرح گردید لیکن بررسی نزاع های متفکران و مکاتب الهیاتی و فلسفی نشان می دهد که این مناقشه یکی از موضوعات مهم و تاثیرگذار در تاریخ تاملات فلسفی - دینی به شمار می آید. از دوره تسلط رهیافت الهیات سلبی (نخستین رویکر در معناداری زبان دین) تا واپسین نظریه یعنی کارکردگرایی (دیدگاه آلستون از پیروان ویتگنشتاین متاخر) روش های گوناگون و گاه متضادی ارائه گردید. در یک تقسیم بندی کلان با سه روش سنتی و سه روش جدید در زبان دین مواجه هستیم. فلسفه دین هگل در کدام روش و رهیافت قرار دارد؟ الهیات سلبی از دوره افلاطون آغاز و با فلوطین به نحو نظام مند پایه گذاری گردید. (ر.ک.: Plotinus, 1996, vol. 2) و سپس با گزاره معروف دیونوسیوس آریوپاگی مبنی بر اینکه «هیچ سلب و ایجابی را به خدا نمی توان نسبت داد» (Dionysius, 1920, ch. 4 5) تبیین و تکمیل شد. از الهیات سلبی تا الهیات تمثیلی آکویناس هزار سال گذشت که مهم ترین پرسش آکویناس در زبان دین طرح شد. وی در اثر معروفش «جامع الهیات» سوال می کند که آیا انسان می تواند با زبان متعارف و طبیعی و با محدودیت های مربوط به عالم انسانی، از دین، خالق، امر نامتناهی و امور متعالی سخن معنادار بیان کرده و کسب معرفت نماید؟ وی بیان تمثیلی را تنها روش سخن گفتن معنادار درباره دین و خدا برمی شمارد ( Aquinas, 8006, I. C.32-33). آکویناس دو رویکرد را در نظریه تمثیل پایه گذاری کرد: تمثیل اسنادی و تمثیل تناسبی. هگل با بیان این گزاره که زبان دین اندیشه تصویری و استعاری است (هگل، 1382، 599) به نظریه تمثیلی نزدیک است اما گرایش هگل به تمثیل اسنادی است که خداوند به نحو حقیقی واجد محمولات و صفات بوده و از طریق خداست که سایر موجودات واجد این محمولات می شوند. لذا هگل خداوند را عینی وجود تلقی می کند که هدف همه ادیان ایجاد خودآگاهی انسان برای فهم جدایی از مطلق و کوشش (عبادت و پرستش در باور هگل) در اتحاد با اوست. به زعم هگل آگاهی در درون خود، سبب می شود که خدا را در آن بشناسد و با او اتحاد یابد (همان، ص 665). به دلیل اهمیت بسیار تمثیل اسنادی است که متفکران مهمی چون فردریک فره (Frederich Ferre) اعتقاد دارند که اساس نظریه آکویناس در الهیات تمثیلی بر تمثیل اسنادی است (Ferre, 1967. Vol. 1, p.). سومین روش سنتی، دیدگاه جان دانس اسکوتوس معاصر آکویناس می باشد. کاستی های الهیات تمثیلی او را واداشت که به اشتراک معنوی یا زبان تک معنا (univocal) میان زبان انسانی و زبان دین روی آورد. اسکوتوس معتقد بود که ما وحی و دین معنادار و معرفت بخش داریم لذا باید آن ها را در ساختار زبانی فهم کنیم. (Scouts, 1983, p. 604) وی نظریه سکوت و سلبی را که از آگوستین سرچشمه گرفت و تا دیدگاه اشتراک لفظی (equivocal) بسط یافت، به طور قاطع رد کرد. در سده بیستم سه گرایش عمده در زبان دین و معناداری آن شکل گرفت: نهضت پوزیتیویسم، نظریه ابطال پذیری و بالاخره نظریه بازی های زبانی ویتگنشتاین متاخر که هر سه رویکرد در مقاله جهت ایضاح منطق درونی روش ها مورد بررسی قرار می گیرند. پرسش اساسی مقاله این است: اندیشه های هگل در حوزه دین را در کدام رویکرد می توان قرار داد؟ آیا برای هگل مشکل معناداری زبان دین مطرح بود؟ هگل بر فرض توجه به معناداری زبان دین، گزاره ها و مدعیات دینی را معرفت بخش می داند؟ بدون توجه به دسته بندی های سه گانه دین در اندیشه هگل و تمرکز آراء او بر محتوا و حقیقت مطلق در مسیحیت می توان از معناداری زبان دین در اندیشه هگل سخن گفت؟ آیا اندیشه تمثلی یا تصویری زبان دین در تفکر هگل، همانندی با الهیات تمثیلی و خاصه تمثیل اسنادی آکویناس دارد یا خیر؟ فرضیه اساسی نوشتار آن است که هگل قائل به معناداری و معرفت بخشی دین بوده و با زبان انسانی می توانیم سخن معنادار درباره دین و امر متعالی بر زبان بیاوریم.
صفحات :
از صفحه 81 تا 107
سادرشیا و میمسیس: بررسی تطبیقی حکمت هنر هندی و فلسفه هنر یونانی با تکیه بر آرای فلوطین
نویسنده:
حسن بلخاری
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: دانشگاه تهران,
چکیده :
حکمت شرقی و فلسفه یونانی در برخی از بنیادی ترین مبانی نظری، وجوه مشترکی با هم دارند، همچون ایده و نظریه وحدت وجود که هم شاه بیت معانی در اوپانیشادها (بزرگترین کتاب حکمت هندو) است و هم در اندیشه های فلاسفه بزرگی چون هراکلیت (کاپلستون، 1368، 55)، افلاطون و فلوطین حضوری بارز دارد. سروپالی رادا کریشنان، متفکر بزرگ هندی، برخی از این اشتراکات و تشابهات (همچون «نوس» و «آتمن») را در کتاب تاریخ فلسفه غرب و شرق مورد تامل و تاکید قرار داده است (راداکریشنان، 1382، 7). این اشتراک معانی در حوزه هنر و زیبایی نیز حضور دارد. به عنوان مثال «میمسیس» که بنیاد ایده و نظریه هنر در اندیشه یونانیان (به ویژه با رویکرد معنوی فلوطین) است، در هند با عنوان «سادرشیا» از نوعی سیر و سلوک معنوی در خلق آثار هنری حکایت دارد. این مقاله دو نظریه اصلی «میمسیس» و «سادرشیا» را در حوزه حکمت و فلسفه هنر مورد بحث قرار می دهد و از اشتراک نظری و معنوی هنر در دو تمدن یونانی و هندی با ابتنای بر مبانی حکمی بحث می کند، به ویژه که برخی محققان و متفکران، ارتباط و تاثیر و تاثر این دو تمدن در عرصه هنر را مورد بررسی و نقد قرار داده اند؛ برای نمونه، آناندا کوماراسوآمی در مقاله «نفوذ یونان در هنر هندی».
صفحات :
از صفحه 35 تا 54
ارسطو و فلوطین در باب حافظه [کتاب انگلیسی]
نویسنده:
R. A. H. King
نوع منبع :
کتاب
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
De Gruyter,
چکیده :
ترجمه ماشینی: دو رساله در باب حافظه که از دوران باستان به ما رسیده است عبارتند از: «درباره حافظه و یادآوری» ارسطو و فلوطین «درباره ادراک و حافظه» (IV 6). دومی همچنین در "مشکلات مرتبط با روح" خود به طور مفصل درباره حافظه نوشت (IV 3-4، به ویژه 3.25-4.6). در هر دو نویسنده، حافظه به عنوان یک قوه «متواضع» تلقی می شود: هر دو نویسنده وجود موضوعی پایدار را فرض می کنند که حافظه به آن تعلق دارد. و ظرفیت های شناختی اولیه فرض می شود که حافظه به آن بستگی دارد. به ویژه، هر دو نظریه از فانتازیا (بازنمایی) برای توضیح حافظه استفاده می کنند. ارسطو بازنمایی ها را تغییراتی در موجودات زنده عینی می داند که از ادراک واقعی ناشی می شوند. برای اتصال به ادراک اصلی، بازنمایی باید به عنوان یک کپی (نوعی) از تجربه اصلی در نظر گرفته شود - این راهی است که ارسطو در پایان تحقیق خود حافظه را تعریف می کند. فلوطین حافظه را تعریف نمی کند: او به سوال از آنچه به یاد می آورد این البته روح است که مراحل مختلف تجسم و تجسم را طی می کند. از آنجایی که روح بی‌جسم می‌تواند به خاطر بیاورد، بنابراین منابع ارسطو را برای توضیح حضور مستمر بازنمایی‌ها به‌عنوان تغییرات در امر عینی در اختیار ندارد. در عوض، او فکر می‌کند که هنگام به دست آوردن یک خاطره، ظرفیتی را نسبت به موضوع حافظه به دست می‌آوریم، یعنی آن را در زمان بعدی حاضر می‌کنیم.
تاملی در اعتقاد به زندگی های متوالی - جلد اول: یونان
نویسنده:
دکتر محمد خدادادی
نوع منبع :
کتاب
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: دستان,
چکیده :
در فصل نخست این کتاب، اعتقاد به زندگی های متوالی در یونان باستان، از قدیمی ‌ترین زمان شکل ‌گیری و رواج آن، یعنی از آیین‌ اُرفه‌ای، آغاز شده است. در فصل دوم، به بررسی این نظریه نزد فیثاغورس و فیثاغوریان، پرداخته شده. در فصل سوم، آرای امپدکلس در این زمینه، بررسی گردیده و در فصل چهارم، دیدگاه‌ های سقراط و افلاطون در این ‌باره، شرح و تبیین شده است. فصل پنجم این پژوهش، به بررسی دیدگاه ‌های فلوطین دربارۀ زندگی‌های متوالی، اختصاص یافته است. در هر کدام از این فصول، سعی شده که علاوه بر بیان دیدگاه­ های این بزرگان درباره زندگی ­های متوالی، اُمّهات دیدگاه­ های فلسفی ایشان نیز به صورت کوتاه و مختصر بیان شود، تا بدین ترتیب، مخاطبان اثر بتوانند به فضای کُلّی تفکّری این فیلسوفان نزدیکتر شوند و دلایل گرایش این گروه به نظریه زندگی­ های متوالی را بهتر درک کنند. سعی بر این بوده که بیشتر، آن دسته از تفکّرات این فیلسوفان مورد توجّه قرار بگیرد که ارتباط بیشتری با مباحثِ هستی ­شناسی و روح­شناسی ایشان دارد. نویسنده کتاب با بررسی و دقیق شدن در آرای این فلاسفه یونان باستان ، یعنی: فیثاغورس، امپدکلس، سقراط، افلاطون و فلوطین، تا حدود زیادی، زوایا و خفایای اعتقاد به زندگی‌های متوالی در یونان باستان روشن خواهد شد و این موضوع کمک شایان توجّهی به دلایل و چگونگی ظهور و بروز این نظریه در آرای سایر فیلسوفان بخشی از کتاب pdf اعتقاد به زندگی های متوالی در یونان باستان اگرچه نمی توان با صراحت در مورد دیدگاه های افلاطون درباره ی خداوند و تفاوت های آن با خدای ادیان ابراهیمی حکم کرد، اما بنا به تصریح افلاطون شناسان برجسته ای چون تیلور، می توان گفت: “در نظر افلاطون ، فعالیت الهی، هدفدار است. به عبارت بهتر، خداوند متشخص است، زیرا چند خدایی از آنجا که مفهوم خلقت آگاهانه را دربرندارد، در واقع، فقط صورت دیگری از همان نظریه ای است که افلاطون آن را با الحاد برابر می شمارد” از دیدگاه سقراط و افلاطون روح امری الهی است و بیش از اینکه انسان خلعت هستی بپوشد، وجود داشته است. از اینرو می توان گفت که انسان موجودی است نامی که جنبه ی آسمانی و ملکوتی دارد. اگرچه روح با حواس ظاهری و دیده جسمانی قابل مشاهده و درک نیست، اما اگر آدمی خویشتن را از پلیدی ها و آلایش های درونی پاک نماید، به یاری اندیشه ی تعالی یافته و تفکر خردمندانه و دیده دل، قابل رویت است.چنان چه در رسال قوانین افلاطون هم تاکید دارد که ارواح را فقط با دیده درون می توانیم ببینیم و به یاری اندیشه می توانیم به آنها راه یابیم. روح جاودانی است ولی مشاهده ذات حقیقی آن در مصاحبت تن و در حالی که آلودگی به پلیدی ها، سیمای آن را دگرگون ساخته، میسر نیست. به سخن دیگر می توان گفت: چیزی در ما وجود دارد که می تواند به کسب دانش بپردازد و همان چیز می تواند به صفت خوبی و عدالت متصف گردد و اسم آن روح (پسوخه) است.
همانندی های فلسفه نوافلاطونی و عرفان مولوی
نویسنده:
علی اکبر باقری خلیلی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: دانشگاه شهید بهشتی,
چکیده :
فلوطین با ترکیب افکار افلاطون، ارسطو، آرا و عقاید ادیان و مذاهب مختلف، از جمله حکمت و فلسفه کهن شرقی، فلسفه نوافلاطونی را پی ریزی کرد. فلسفه او بر فلسفه و عرفان و تصوف اسلامی ـ ایرانی تاثیر گذاشت و حکمت اشراق، برجسته ترین حکمت ایرانی متاثر از آن است. این مقاله، ضمن بحث از چگونگی تاثیر و تاثر فلسفه نوافلاطونی و حکمت و تصوف اسلامی، به بازتاب آن در عرفان مولوی پرداخته و همانندی های فلسفه نوافلاطونی و عرفان مولوی را بررسی کرده است. در این بررسی، مبانی فلسفه فلوطین، یعنی احد، عقل کلی و نفس کلی مورد بازکاوی قرار گرفته و با اندیشه فلسفی و بینش عرفانی مولوی سنجیده شده است و همانندی ها و تفاوت های اساسی آن دو، به ویژه در موضوع نفس کلی، بازگشت نفس، چگونگی بازگشت نفس، معرفت، وحدت وجود، هستی معقول و محسوس و آفرینش بر اساس صدور یا فیضان و تجلی، تجزیه و تحلیل شده است.
صفحات :
از صفحه 51 تا 74
نظم، زیبایی و کمال جهان: فلسفه طبیعت در سنت آگوستین [پایان نامه پرتغالی]
نویسنده:
Ricardo Evangelista Brandão
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : رساله حاضر بر آن است تا نشان دهد که آگوستین در سفر کیهانی ـ فلسفی خود، با نبرد با پیروان مانی، تحت تأثیر شدید فلسفه نوافلاطونی فلوطین و الهیات کتاب مقدس- مسیحی، فلسفه ای از طبیعت می سازد که به عنوان راهنمای تفسیر است. از متون مقدس یهودی-مسیحی، اما به ویژه در مورد شرح خلقت که در فصل های اول پیدایش به نمایش گذاشته شده است، اما در بیشتر موارد با تفسیر تمثیلی با منشور نوافلاطونی. بنابراین، آگوستین در فلسفه جهان خود، هم به عنوان مفسر کتاب مقدس به عنوان یک فیلسوف نوافلاطونی ایفای نقش می کرد، که منجر به کیهان شناسی فلسفی با عناصر هر دو شد، که اولی را به انسجام فلسفی محدود می کرد و دومی را در تضاد با کتاب مقدس محدود می کرد. ما مطالعه خواهیم کرد که نیروی محرک بزرگ و هدایت کننده کیهان شناسی آگوستینی، ثنویت مانوی بود، که فهمیده بود که کیهان نتیجه اختلاط نور (خیر) و تاریکی (شر) است، بنابراین موجوداتی را ایجاد می کند که در ذات خود ذرات هستند. نور و تاریکی، در نتیجه این تز به وجود می آید که ذاتاً موجودات زشت و بدی وجود دارند. آگوستین از زمان نظریه آغاز و فرآیند شکل گیری جهان تا زمان نظریه نظم کیهانی کل نگر، با دفاع از این نظریه که کیهان منبع واحدی دارد (creatio ex nihilo)، خدا، و از آنجایی که او خیر برتر است، طبیعت هر دو به طور خاص به هر موجودی نگاه می کرد، به عنوان دیدگاه کل، خوب، زیبا و کامل است.
مفهوم شر از نظر افلاطون، فلوطین و سنت آگوستین [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Ingeborg Vokálová
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : موضوع این مقاله وجدان در زمینه الهیات و روانشناسی و پیامدهای آن بر تربیت اخلاقی کودکان و نوجوانان است. ابتدا به توضیح و ویژگی های تعریف وجدان می پردازم و در ادامه به وجدان در چارچوب کتاب مقدس و فلسفه می پردازم. هدف من تبیین تعریف وجدان در اصطلاح الهیات و روانشناسی، نه تنها در تاریخ، بلکه امروزه نیز خواهد بود. در پایان مقاله خود به تربیت اخلاقی کودکان و نوجوانان و رشد وجدان مربوطه خواهم پرداخت.
امکان یا امتناع جاودانگی نفس در مابعدالطبیعه: دکارت
نویسنده:
سید مصطفی شهرآیینی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: انجمن علوم قرآن و حدیث ایران,
چکیده :
تاملات در فلسفه اولی بهترین و گویاترین اثر دکارت است که او در آن مابعدالطبیعه ‌خود را به ‌بیانی روشن و به ‌گفته خود به «بهترین و درست ‌ترین روش تعلیم» یعنی به‌ «روش تحلیل» بر خواننده عرض می ‌دارد (CSM II 111). دو واژه «خدا» و «نفس» در عنوان فرعی این کتاب، چه ‌بسا امروزه خوانندگانی را از غیر اهل فلسفه که دغدغه دین و حیات اخروی دارند، به خواندن این کتاب برانگیزد. البته باید توجه داشت که با نگاهی گذرا به نمایه‌ آثار دکارت، در می ‌یابیم که واژه ‌های «خدا» و «نفس» یا «ذهن» (که دکارت این دو را به یک معنا می ‌گیرد) از پرتکرارترین واژه ‌ها در آثار او به‌ شمار می ‌رود و هر کس که اندک آشنایی با نظام فلسفی او داشته باشد، خوب می ‌داند که بن‌‌ مایه نظام فلسفی دکارت بر محور همین مفهوم نفس یا ذهن استوار است. نویسنده مقاله پیش ‌رو بر آن است که اولا آنچه دکارت از آن به نفس انسانی یاد می ‌کند با آنچه در گفتمان دینی و در بحث جاودانگی نفس در ادیان، در مدنظر است، تفاوت بسیاری وجود دارد تا جایی ‌که نفس مدنظر دکارت، به ‌فرض جاودانگی، کارکرد دینی نمی ‌تواند داشته باشد. ثانیا قول به جاودانگی نفس با التزام به اصول مابعدالطبیعه ‌دکارتی سازگار در نمی ‌آید.
صفحات :
از صفحه 263 تا 281
علامه طباطبایی: تجرد نفس و رد ادله مخالفین
نویسنده:
محمد اکوان
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: انجمن علوم قرآن و حدیث ایران,
چکیده :
معرفت نفس، یعنی خودشناسی، اساس و بنیاد همه معارف بشری است و انسان همواره تلاش کرده است تا برای نیل به سعادت و کمال مطلوب، خود را به این نوع معرفت مجهز نماید. خودشناسی آغاز مسیری است که بدون پیمودن آن، ورود به عرصه‌ های معرفتی دیگر خصوصا شناخت مبدا هستی امکان پذیر نخواهد بود. در این مقاله نخست درباره شیوه آشنایی انسان با بعد نفسانی خود از دیدگاه علامه طباطبایی گفتگو شده و سپس به تعریف نفس از منظر فیلسوفان پرداخته شده است. آنگاه دلایل تجرد نفس و جدایی آن از بدن مورد بررسی قرار گرفته و سرانجام ایرادات و شبهات منکرین نفس مجرد از بدن به ویژه مادی گرایان مطرح و از نظر علامه طباطبایی به آنها پاسخ داده شده است.
صفحات :
از صفحه 149 تا 170
بررسی تطبیقی زیبایی عالم و مسئلة شرور از دیدگاه فلوطین و مولوی
نویسنده:
صدیقه بحرانی ، محمد رضا اسدی
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
زیبایی عالم و چالش آن یعنی مسئلة شرور از مسائل بسیار مهم فلسفی،کلامی‌است. فلوطین و مولوی به عنوان دو‌ اندیشمند برجسته در جهان نسبت به ‌این مسئله بی تفاوت نبوده و هر دو کوشیده‌اند به ‌این چالش پاسخ دهند. بسیاری از پاسخ‌های آنها به ‌این موضوع، مشترک است مانند نسبی و ضروی بودن شر، ناشی از جزیی نگری و اختیار بشر و مقدمة خیر و لازمة تعالی روح دانستن آن. برخی از پاسخ‌ها فلسفی بوده و تنها از سوی فلوطین مطرح شده اما از آنجا که ‌این مسئله موجب نارضایتی عاطفی برای بشر است، نمی‌تواند او را قانع کند، مانند عدمی ‌و عرضی دانستن شر، اما راه حل‌هایی که صبغة عرفانی دارد تا حدود زیادی قانع کننده است مانند ضروری دانستن شرور برای تعالی روح که توسط هر دو آنها مطرح شده است اما مولوی تکمیل کرده و بسیار مفید و قانع کننده است مانند حل کردن مسئلة شر به کمک رابطه عاشقانه دو سویه بین انسان و خداوند و پاسخ‌هایی که برآمده از آیات و روایات اسلامی‌ دارد مانند موجب تنبه و رحمت و تطهیر روح و نشانه محبت دانستن آنها. در ‌این مقاله با روش توصیفی - تحلیلی و اسنادی و کتابخانه‌ای به ‌این نتیجه رسیدیم که هرچند با توجه به ‌اینکه بسیاری از پاسخ‌ها و افکار ‌این دو ‌اندیشمند مشترک است، بسیاری به تأثیر فلوطین بر مولوی قایل شده‌اند اما با توجه به اختلافات بین ‌این دو‌ اندیشمند، تشابهات نیز می‌تواند ناشی از منبع شهود عرفانی باشد که میان آن دو مشترک است و ناشی از توارد افکار آنها باشد.
صفحات :
از صفحه 29 تا 56
  • تعداد رکورد ها : 171