جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 4866
نقش نبی در دریافت وحی ‌‌با تکیه بر دیدگاه فارابی، ابن سینا و ملاصدرا ‌‌به‌همراه نقد دیدگاه برخی روشنفکران معاصر
نویسنده:
عطیه سادات فیض , فاطمه سلیمانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
پژوهش های فلسفی کلامی,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مسئلۀ‌‌ وحی و نقش نبی در آن، از مسائل بسیار مهم در میان اندیشمندان اسلامی است و در این میان، فارابی نخستین کسی است که به‌گونه‌ای روشمند، به تحلیل بحث وحی و نبوت پرداخته است. او تبیینی معرفت‌شناسانه از وحی دارد و معتقد است که عقل مستفاد نبی پس از تعالی و اتصال با عقل فعّال، معرفت وحیانی را دریافت کرده و به مدد قوۀ‌‌ تخیل به حقایق و امور معقول، صورت می‌بخشد. ابن سینا نیز ضمن وارد کردن قوه‌‌ حدس در فرآیند وحی و تبیین مراتب عقول، بر این باور است که نبی حقایق عقلی را دریافت کرده و به این حقایق، از طریق قوۀ‌ متخیّله‌‌، صورت می‌دهد. ملاصدرا نیز معتقد است که عقل فعّال، عقلِ بالقوه را به فعلیت می‌رساند. او تمایز میان وحی و غیر وحی را در اموری مانند نحوۀ‌ دریافت معقولات، کمّیت آنها و کیفیت وصول به مبدأ معقولات می‌داند و برای بیان این تمایز، از عنصر قوۀ‌ حدس و عقلِ قدسی بهره می‌جوید. از دید این سه فیلسوف، نبی «قابل» وحی است که پس از اتصال به عالم غیب و یا اتحاد با آن، معارف را ابتدا از طریق عقول و در نهایت، بی‌واسطه دریافت می‌کند.
صفحات :
از صفحه 66 تا 87
روح نظريه تذكر در نگاه ملاصدرا به تعقل
نویسنده:
علی اصغر جعفری ولنی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
بنیاد حکمت اسلامی صدرا,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
ملاصدرا در تبيين ادراك، بويژه ادراك عقلي، از سويي با توجه به مباني فلسفه‌اش ـ‌‌از قبيل اصالت و تشكيك وجود، مساوقت وجود با علم و حركت جوهري‌ـ ديدگاهي خاص و متفاوت با گذشتگان دارد و از سوي ديگر، نظرية قدم نفس افلاطون را بر اساس كينونت نفس در عالم مفارقات، همسو با ديدگاه خود دربارة حدوث جسماني نفس تلقي ميكند؛ چراكه اين كينونت در عالم مفارقات و عقول مجرد بصورت جزئي و ناقص نبوده و نفس در قوس نزول با حركت جوهري جسم، حدوث جسماني مي‌يابد و در قوس صعود دوباره به عالم عقول بازميگردد. اين سير وجودي همان سير معرفتي نيز هست. بهمين سبب، در ادراك عقلي نفس عالم عقل را مشاهده ميكند، همان عالمي كه در ابتداي قوس نزول در آن وجودي عقلي داشته است. با در نظر گرفتن درهم‌تنيدگي وجودشناسي و معرفت‌شناسي در فلسفة ملاصدرا، همانگونه كه سير نفس انسان در عوالم وجود سعة وجودي او را بدنبال دارد، رحلت از هر كدام از عوالم بسوي عالم ديگر، تكامل ادراكات از حسي و خيالي به عقلي را نيز در پي دارد. ملاصدرا دربارة ادراكات عقلي برخلاف ادراكات حسي و خيالي، قائل به افاضة مفاهيم عقلي از سوي عقول مفارق به نفس و مشاهدة از دور آنها توسط نفس است. بنابرين عليرغم اينكه ملاصدرا نظرية تذكر افلاطون را نپذيرفته، نگاه خاص او به ادراك عقلي ميتواند نوعي تذكر و يادآوري باشد؛ گرچه بر اساس تفاوت مباني افلاطون و ملاصدرا نميتوان اين دو را كاملاً منطبق بر يكديگر دانست.
صفحات :
از صفحه 94 تا 83
بررسی تطبیقی تعقل از نظر ابن سینا و ملاصدرا
نویسنده:
ناهید قهرمان دوست
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
دانشگاه اصفهان,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
چکیده تعقل یا به عبارتی تصور معانی کلی و وصول به مجهولات از معلومات تصوری و تصدیقی از جمله افعالی است که مختص انسان است. این عمل توسط قوه ای به نام عقل انجام میگیرد.قوه ای که مختص انسان است و معانی مجرد را ادراک میکند. از نظر ابن سینا و ملاصدرا فرآیند تعقل برای نفس ناطقه، به دو طریق متفاوت حاصل میشود؛ به گونه ای که ابن سینا ادراک عقلی را قبول صوری که از هر جهت مجرد از ماده است، تعریف میکند. از نظر او مراتب مختلف ادراک از ادراک حسی گرفته تا ادراک عقلی، با میزان و مرتبه ای از تجرید همراه است و در این میان ادراک عقلی یا همان تعقل از بالاترین میزان تجرد برخوردار است. اما از نظر ملاصدرا ادراک معقولات به دنبال تجرید آنها از ماده صورت نمیگیرد، بلکه نفس در مرتبه ادراک صور عقلی به مشاهده معقولات میپردازد و با آنها اتحاد پیدا میکند.از نظر این دو فیلسوف نفس به عنوان فاعل تعقل در این فرآیند از دو جایگاه متفاوت برخوردار است. ابن سینا بر این عقیده است که نفس هم چون آینه ای است که صور معقولات را در خود میپذیرد و آنها را منعکس میکند. به عبارت دیگر از نظر او نفس تنها قابل و پذیرنده معقولات است و به آنها متصف میشود. این در حالی است که ملاصدرا نفس را خلاق و آفریننده میداند و معتقد است صور معقوله از نشئات وجودی نفس ناطقه هستند. عقل فعال رکن مهم دیگر این فرآیند است. ابن سینا و ملاصدرا هر دو بر این عقیده هستند که این عقل به عنوان عاملی خارجی در به فعلیت رساندن نفس بالقوه انسانی نسبت به معقولات مطرح میشود که عقل هیولانی را به فعلیت میرساند و معقولات بالقوه را برای او بالفعل می سازد. نگارنده در این تحقیق بر آن است که چگونگی حصول فرآیند تعقل برای نفس ناطقه را از دیدگاه ابن سینا و ملاصدرا بررسی کرده وهم چنین به بیان جایگاه نفس و عقل فعال به عنوان دو عامل اساسی در فرآیند تعقل بپردازد. واژگان کلیدی: تعقل، اتصاف، اتحاد، نفس، عقل فعال
بررسی تطبیقی عقول، حدوث و علیت در حکمت صدرا و نهج البلاغه
نویسنده:
ملیحه جمشیدیان
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
دانشگاه اصفهان,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
چکیده این رساله به بررسی میزان تطابق آراء ملاصدرا در سه مساله عقول، حدوث عالم و علیت با مطالب نهج البلاغه پرداخته است. به این منظور کتب فلسفی و تفسیری صدرا، مطالعه و آراء ایشان درباره مسایل فوق، جمع آوری شده است. همچنین با مراجعه به شروح نهج البلاغه، مطالب مرتبط با موضوعات مذکور، استخراج و رساله در سه فصل تنظیم گردیده است: در فصل اول، با بررسی عقول در حکمت صدرا و فرشتگان در نهج البلاغه، معلوم شد که عقول و ملایکه از حیث اوصاف و وظایف بر هم قابل تطبیقند. از حیث تجرد، ملایکه مقرب در صورتی بر عقول، قابل تطبیقند که در مرتبه تجرد تام باشند، اما در صورت تنزل وجودی و تمثل ملایکه در هیأت و صورت عالم مادون خود، بر عقول تطبیق نمی کنند. از حیث کثرت نیز، تعداد ملایکه مانند تعداد عقول، بی شمار و دارای کثرت نوعی و تشکیکی است هر چند در مورد منشأ کثرت فرشتگان، نهج البلاغه ساکت است. از حیث وظایف نیز، عقول و ملایکه، به اذن الهی، مدبران عالم مادون خود می باشند و در افاضه کردن صور موجودات و ابلاغ وحی، ایفا نقش می کنند. در فصل دوم با بررسی، حدوث عالم در حکمت صدرا و نهج البلاغه، روشن شد که جهان مادی، حادث به حدوث زمانی است و این حدوث بادوام و استمرار فیض الهی تنافی ندارد. در فصل سوم با بررسی علیت در حکمت صدرا د نهج البلاغه معلوم شد که ملاک معلولیت، نقصان و فقر وجودی است که از متن وجود و هستی معلول، انتزاع می گردد. این نیاز، دائمی، مستمر و عین ذدات معلول است و جمله ی معلولات، شؤون و جلوه ذات باری تعالی می باشند. کلید واژه ها: عقول، ملایکه، عقل فعال، جبرئیل، عقول عرضی، حدوث، حرکت جوهری، علیت، فقر وجودی، تاجلی.
بررسی تطبیقی ایدئولوژی و حکمت عملی از دیدگاه ملاصدرا، مطهری، شریعتی و سروش
نویسنده:
گوهرنسا حاجی بنده
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
بررسی تطبیقی حیات انسان قبل از عالم ماده در آراء افلاطون، ملاصدرا و علامه طباطبایی﴿ره﴾
نویسنده:
راضیه قنبری
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
دانشگاه اصفهان,
چکیده :
چکیده افلاطون از جمله فیلسوفانی است که به حیات انسان قبل از عالم ماده ، اعتقاد دارد.وی هم به وجود نفس انسان به نحو رب النوع قائل است وهم به وجود شخصی و جزئی نفس هر انسان در عالم مجرد نیز اعتقاد دارد.افلاطون می گوید نفوس انسان ها قبل از تجسد در عالمی که وی آن را عالم مثال می نامد موجود بوده اند و نفس در آن عالم، حقایق اشیاء را مشاهده می کرده و پس از ورود به عالم ماده ، دوباره آن حقایق را به یاد می آورد . ملاصدرا نیز دیدگاه افلاطون در مورد وجود رب النوع و انسان کلی را می پذیرد و این نظریه را بر اساس مبانی فلسفی خود از جمله اصالت و تشکیک در وجود اثبات می کند . وی معتقد است انسان ها قبل از عالم ماده به نحو وجود جمعی عقلانی موجود بوده و نفوس با وصف وحدت ، بساطت و تجرد در مرتبه عقول مفارق محقق بوده اند . برخی از آیات قرآن و روایات معصومین (ع) نیز مؤید این مطلب است که مجموع این آیات و روایات نیز یکی از مبانی و پایه های استدلال ملاصدرا برای اثبات این نظریه است . علامه طباطبایی (ره) نیز به حیات انسان قبل از عالم ماده ، معتقد است و با ادله عقلی و نقلی آن را اثبات می کند . ایشان نحوه ی حضور انسان در عالم میثاق را به صورت فردی و معین دانسته و در عین حال به وجود جمعی و عقلی انسان در عالم مفارقات نیز اعتقاد دارد . ما با بررسی تطبیقی آراء سه فیلسوف مذکور پیرامون این مسأله تلاش می کنیم ابعاد و زوایای مختلف حضور انسان در عالم قبل از عالم ماده را ، روشن تر کنیم . کلید واژه: نفس،کینونت عقلانی،عالم ذر،عالم مثال، حدوث و قدم نفس،اطوار و نشآت نفس،نظریه یادآوری.
بررسی تطبیقی معاد جسمانی از دیدگاه ملاصدرا و مکتب تفکیک
نویسنده:
فهیمه مکتوبیان
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
دانشگاه اصفهان,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
چکیده: معاد جسمانی از جمله مباحثی است که فیلسوفان و متکلمان، نظرات فراوانی را درباره آن بیان نموده‌اند. گرچه همگی آنها معاد جسمانی را از مسلمات می‌دانند، ولی در رابطه با چگونگی حشر ابدان در آخرت، اختلافات فراوانی بین آنها وجود دارد. این مسئله که انسان در روز قیامت با چه بدنی برانگیخته می‌شود یکی از مهمترین مباحث معاد جسمانی و معرکه‌ی آرای متکلمان و فیلسوفان اسلامی است. گرچه آنچه که در این‌باره از ضروریات دین به شمار می‌آید، اعتقاد اجمالی به بازگشت روح به بدن در روز قیامت است، ولی این اعتقاد اجمالی ذهن مسئله‌کاو متکلمان و فیلسوفان را که در پی معرفت تفصیلی امور هستند قانع نمی‌کند. از اینرو آنان کوشیده‌اند بر مبنای دیدگاه‌های خاص خود چگونگی بدن اخروی را تبیین کنند و برای اثبات هماهنگی نظر خود با نظر شریعت سخنان خود را به شواهدی از کتاب و سنت استناد دهند. در میان متأخران از فیلسوفان اسلامی، شاخص‌ترین چهره‌ای که برای اثبات معاد جسمانی بر مبنای روش فلسفی اهتمامی گسترده و ژرف ورزیده است، فیلسوف معروف صدرالمتألهین شیرازی است. ملاصدرا برای تبیین و تحکیم نظریه خویش، اصول یازده‌گانه‌ای را در اسفار پیریزی میکند و معتقد است که با عنایت به این اصول، به خوبی میتوان حقیقت معاد جسمانی را آن‌گونه که مقصود کتاب و سنت است دریافت نمود. صدرا پس از بیان این اصول نتیجه می‌گیرد که نفس همیشه مرتبه‌ای از بدن را با خود دارد و بدن اخروی عین بدن دنیوی است، اما فاقد ماده خواهد بود و از بدن عنصری دنیوی چیزی به آخرت منتقل نخواهد شد، ولی در عین حال تمام اجزاء و ویژگیهای صوری بدن عیناً در آخرت ظاهر و یا خلق خواهد شد. نظریه معاد جسمانی صدرا کم و بیش مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. مکتب تفکیک یکی از مکاتبی است که معاد جسمانی صدرا را مورد نقد قرار داده و اشکالاتی را بر آن وارد کرده است، و خود برای اثبات معاد جسمانی راه دیگری پیموده است. اصحاب تفکیک از طرفی اصول فلسفی که صدرا برای اثبات معاد جسمانی تاسیس کرده است را مورد نقد و بررسی قرار می دهند و از طرفی خود برای اثبات معاد جسمانی اصولی را تاسیس کرده اند. از نظر مکتب تفکیک همه عوالم از جمله عالم دنیا، برزخ و آخرت همگی از ماده‌ای به نام آب(ماء بسیط) آفریده شده‌اند، لذا تمامی این عوالم را مادی دانسته‌ و بیان می‌دارند که روح انسان پس از مرگ در برزخ به سر می‌برد و در قیامت بار دیگر از برزخ به همین عالم باز می‌گردد و ذرات بدن‌های مردگان دوباره گرد هم آمده و همچون انسانی که از خواب بیدار شده، دوباره زنده می‌گردند. لذا اصحاب تفکیک معتقد به معاد جسمانی عنصری هستند و بیان می‌دارند که بدن انسان در قیامت همین بدن مادی دنیوی است. در این پایان‌نامه سعی شده است تا معاد جسمانی ملاصدرا و مکتب تفکیک به تفصیل بیان گردیده و در پایان نقدهایی که مکتب تفکیک بر معاد جسمانی ملاصدرا وارد کرده است پاسخ داده شود، و معاد جسمانی مکتب تفکیک مورد نقد و بررسی قرا گیرد. کلیدواژه‌ها: معاد جسمانی، حکمت متعالیه، مکتب تفکیک، بدن مثالی، بدن عنصری
بررسی تطبیقی مباحث عدم و احکام مرتبط با آن از منظر ابن سینا و ملاصدرا
نویسنده:
زهرا حسن زاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
دانشگاه اصفهان,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
چکیده وجود، تنها چیزی است که می توان برای آن مصداقی واقعی یافت و در مقابل وجود، عدم است که هیچ مصداق و محکی ای در خارج ندارد و تنها در ذهن است که می توان برای آن، مصداقی در نظر گرفت، زیرا مفهوم آن در ذهن موجود است، به تبع احکام و لوازم مربوط به وجود، عدم نیز احکامی دارد که هرکدام از این احکام در فلسفه و منطق، جایگاه مخصوص به خود را دارند. برخی مواضعی که می توان در آنها به احکام عدم پرداخت عبارتند از: مواد ثلاث، حدوث و قدم، اعاده معدوم، هیولا، مسئله شرور و ... در مبحث مواد ثلاث، به موازات هر یک از مفاهیم سه گانه وجوب و امکان و امتناع، احکامی مرتبط با عدم وجود دارد. حکمی که ابن سینا و ملاصدرا در ارتباط با عدم در زمینه وجوب صادر کرده اند این است که « درساحت ربوبی، عدم راه ندارد.» این دو فیلسوف در زمینه امکان نیز احکامی را مرتبط با عدم ذکر کرده اند، از جمله عدمی بودن مفهوم امکان، مسبوق به عدم نبودن وجود مفارقات، عدم تناقض در این قضیه که ماهیت از حیث ذاتش نه موجود است و نه معدوم و ... درباره ماده امتناع نیز هر دو فیلسوف به اختصار احکامی را صادر کرده اند. ابن سینا و ملاصدرا درباره این مسئله که حادث، مسبوق به چه نوع عدمی است، به اظهار نظر پرداخته و حدوث را به دو قسم زمانی و ذاتی تقسیم کرده اند. در بحث اعاده معدوم، هر دو فیلسوف، اعاده معدوم را ممتنع دانسته و معتقدند معاده جسمانی اعاده جسمهای معدوم شده دنیوی نیست. این دو فیلسوف معتقدند که هیولا قوه محض است و به همین علت به عدم بسیار نزدیک است. تنها تفاوت هیولا با عدم در این است که هیولا نحوه ای از وجود را دارد که همان قوه محض بودن است، اما عدم هیچ گونه وجودی ندارد. ابن سینا و ملاصدرا شر را عدمی دانسته و بر این عقیده اند که شر عدم ملکه است. احکام عدمی دیگری که دو فیلسوف در آنها با هم، اتفاق نظر دارند، عبارتند از احکامی در زمینه منطق، چگونگی علم به معدوم و عدم امتیاز و عدم علیت میان اعدام. ابن سینا و ملاصدرا در هر یک از احکام مذکور، وجوه اشتراک و نیز اختلاف نظرهایی دارند که به تفصیل در رساله به تبیین و شرح آن خواهیم پرداخت. کلید واژه: عدم، معدوم، وجوب، امکان، امتناع، حدوث، اعاده معدوم، هیولا، شر، قاعده فرعیه، تناقض، عدم و ملکه، ابن سینا، ملاصدرا
تحلیلی فلسفی از مبنای انسان شناختی و انگیزش اخلاقی در اندیشۀ علامه طباطبایی
نویسنده:
محمدحسین مهدوی نژاد
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: دانشگاه پیام نور,
چکیده :
علامه طباطبایی به سه نوع اخلاق؛ یعنی اخلاق یونانی، اخلاق دینی، و اخلاق قرآنی پرداخته، تفاوت این سه مرتبه از اخلاق را در منبع انگیزش اخلاقی آنها جستجو می کند. هنگامی که مشوّق و عامل اساسی انسان برای انگیزه مند شدن نسبت به یک فعل اخلاقی، تحسین اجتماع، رسیدن به ثواب و ترس از عقاب اُخروی یا جلب محبت و رضای خداوند باشد، همه به نوعی با بحث منبع انگیزش در ارتباط است به طوری که با تغییر منبع انگیزش، نوع عمل اخلاقی نیز تغییر می کند. علامه برای هر دیدگاه یک انگیزۀ بیرونی را به عنوان پشتوانه انجام یک فعل اخلاقی معرفی می کند که این خود برخاسته از تلقی خاص از انسان است. وی بی آن که از دو دیدگاه نخست عدول کند بر اخلاق قرآنی تأکید می ورزد و بالاترین انگیزه برای افعال اخلاقی را حصول رضایت و محبت خداوند متعال می داند. از آن جا که نوع انسان شناسی، تعیّن بخش نوع اخلاق شناسی است، انسان در گرو اخلاق برآمده از قرآن نه تنها غیر خدا را اراده نمی کند، اصلاً نمی تواند غیر او را اراده کند. اخلاق قرآنی مبتنی بر محبت همراه با معرفت و اراده است. بر اساس نوعی انسان شناسی، انسان تمام عیار اخلاقی در ساحت معرفتی، حقیقت جو و در ساحت عاطفی، عشق ورز و در ساحت ارادی، خیرخواه است. علامه از میان این سه شاخص اخلاقی، بر حبّ به خدا جهت رسیدن به قرب او تأکید می ورزد و انگیزش های دیگر را مطلوب بالذّات تلقی نمی کند.در این نوشتار، پس از بیان مراتب اخلاقی در اندیشۀ علامه طباطبایی به تحلیل مبنای انسان شناسانه و تبیین انگیزش اخلاقی حاکم بر هر یک اشاره شده است و منبع انگیزش اخلاقی هر مرتبه مورد بررسی قرار گرفته است.
صفحات :
از صفحه 95 تا 108
مساله باور پایه و نظام معرفتی علامه طباطبایی
نویسنده:
قاسم پورحسن
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی,
چکیده :
نظریه مبناگرایی یکی از دیرینه ترین و مهم ترین رهیافت ها در معرفت شناسی تلقی می شود. از دو قسم اساسی مبناگرایی، مبناگرایی کلاسیک و معتدل، در مقاله حاضر، مبناگرایی کلاسیک را انتخاب کرده ایم و از دو شکل مبناگرایی درون گرایانه و برون گرایانه، دومی را بررسی می کنیم. در نوشتار حاضر هر دو دسته از مبناگرایی ساده و مضاعف و تمایزات اساسی آن ها را کاویده ایم. ادعای اصلی مبناگرایی کلاسیک برون گرایانه این است که باورهای ما به دو دسته پایه و استنتاجی تقسیم می شوند و همه باورهای استنتاجی ما، در فرایند توجیهی، باید به باورهای پایه بازگردند، در غیر این صورت دچار دور یا تسلسل خواهیم شد. در مقاله حاضر کوشش خواهد شد تا علاوه بر آن که کاستی های نظریه مبناگرایی نشان داده می شود به این کاستی ها، بر اساس نظام معرفتی علامه، پاسخ هایی داده شود. علامه طباطبایی در نظام معرفتی خود دستگاهی از روابط میان باورها، بر اساس سه اصل، سامان می دهد که این دستگاه اولا، تمایز میان بدیهیات اولیه و ثانویه را مشخص می کند؛ ثانیا، ضمن نقد معرفت خطاپذیر از معرفت خطاناپذیر دفاع می کند؛ ثالثا، روش دست یابی به معرفت یقینی را تبیین می کند؛ و بالاخره، ضمن نقد بر مبناگرایی ساده، مبناگرایی مضاعف را رویکرد درست بر می شمارد. خطاپذیری و خطاناپذیری و در نتیجه، تصحیح باورهای پایه اساسی ترین ضعف و کاستی در مبناگرایی است. با توجه به مبنای علامه طباطبایی، درباره معرفت یقینی، که باید در نهایت همه معرفت ها به بدیهیات ختم و بدیهیات ثانویه نیز با روابط ویژه ای به بدیهیات اولی یا سه اصل اولی منتهی شوند؛ می توان خلل اساسی در مبناگرایی، که همان معرفت تزلزل پذیر غیر یقینی است، را مورد پرسش قرار داد. مهم ترین دستاورد علامه، در حوزه معرفتی، دفاع از معرفت یقینی بر اساس اولیات و امکان دست یابی به معرفت خطاناپذیر است.
صفحات :
از صفحه 33 تا 54
  • تعداد رکورد ها : 4866