چکیده :
چکیده وجود، تنها چیزی است که می توان برای آن مصداقی واقعی یافت و در مقابل وجود، عدم است که هیچ مصداق و محکی ای در خارج ندارد و تنها در ذهن است که می توان برای آن، مصداقی در نظر گرفت، زیرا مفهوم آن در ذهن موجود است، به تبع احکام و لوازم مربوط به وجود، عدم نیز احکامی دارد که هرکدام از این احکام در فلسفه و منطق، جایگاه مخصوص به خود را دارند.
برخی مواضعی که می توان در آنها به احکام عدم پرداخت عبارتند از: مواد ثلاث، حدوث و قدم، اعاده معدوم، هیولا، مسئله شرور و ...
در مبحث مواد ثلاث، به موازات هر یک از مفاهیم سه گانه وجوب و امکان و امتناع، احکامی مرتبط با عدم وجود دارد.
حکمی که ابن سینا و ملاصدرا در ارتباط با عدم در زمینه وجوب صادر کرده اند این است که « درساحت ربوبی، عدم راه ندارد.» این دو فیلسوف در زمینه امکان نیز احکامی را مرتبط با عدم ذکر کرده اند، از جمله عدمی بودن مفهوم امکان، مسبوق به عدم نبودن وجود مفارقات، عدم تناقض در این قضیه که ماهیت از حیث ذاتش نه موجود است و نه معدوم و ...
درباره ماده امتناع نیز هر دو فیلسوف به اختصار احکامی را صادر کرده اند.
ابن سینا و ملاصدرا درباره این مسئله که حادث، مسبوق به چه نوع عدمی است، به اظهار نظر پرداخته و حدوث را به دو قسم زمانی و ذاتی تقسیم کرده اند.
در بحث اعاده معدوم، هر دو فیلسوف، اعاده معدوم را ممتنع دانسته و معتقدند معاده جسمانی اعاده جسمهای معدوم شده دنیوی نیست.
این دو فیلسوف معتقدند که هیولا قوه محض است و به همین علت به عدم بسیار نزدیک است.
تنها تفاوت هیولا با عدم در این است که هیولا نحوه ای از وجود را دارد که همان قوه محض بودن است، اما عدم هیچ گونه وجودی ندارد.
ابن سینا و ملاصدرا شر را عدمی دانسته و بر این عقیده اند که شر عدم ملکه است.
احکام عدمی دیگری که دو فیلسوف در آنها با هم، اتفاق نظر دارند، عبارتند از احکامی در زمینه منطق، چگونگی علم به معدوم و عدم امتیاز و عدم علیت میان اعدام.
ابن سینا و ملاصدرا در هر یک از احکام مذکور، وجوه اشتراک و نیز اختلاف نظرهایی دارند که به تفصیل در رساله به تبیین و شرح آن خواهیم پرداخت.
کلید واژه: عدم، معدوم، وجوب، امکان، امتناع، حدوث، اعاده معدوم، هیولا، شر، قاعده فرعیه، تناقض، عدم و ملکه، ابن سینا، ملاصدرا
abstract the existence is the only thing that we can found some real proofs and its opposite is naught which there are no external proofs except in mind because its concept is in mind and as a direct result of existence rules; naught also has some rules which each one has special place in logic and philosophy.
some positions in which we can consider the rules of naught are as follow: triad terms, supervening and step, resurrection of extinct, monster, problem of evil.
there are some rules about naught in triad terms subject.
for instance, in necessity subjects avicenna and mullasadra mentioned to this subject that, “there is any naught in the existence of god”.
these two philosophers also cited some rules in possibility subject related to naught such as, being naught of possibility concepts, not being retrospect of existence, no contradiction in this subject which its nature is not exist nor extinct.
about the refusal subject both philosophers also have issued some rules in abstract like lack of awareness of impossible and the causality of no cause for impossible.
avicenna and mullasadra have commented about this topic that, supervening is retrospect to which kind of naught and sectioned supervening to time and inherent types.
in the subject of resurrection of extinct, both philosophers knew it impossible and they believe that, physical resurrection is not the resurrection of worldly extinct bodies.
these two philosophers believe that, the monster is just a strict power and so is very near to extinction.
the only difference between monster and strict extinction is that, monster is benefited of existence which is being strict power but extinction has no existence.
avicenna and mullasadra have known the evil as extinction and believe that evil is the extinction of queen.
other extinct rules in which both philosophers have same ideas are including of the way of knowledge to extinct, no privilege and no causality between execution and other subjects which are belonged to logic.
avicenna and mullasadra have some different and same view points about above-mentioned subjects which detailed description and explanation will be discussed in dissertation.
key words:extinct, necessity, possibility, refusal, supervening, resurrection of extinct, monster, evil, sub rule, contradiction, extinct and queen.