مسئلۀ اساسیِ این پژوهش، بررسیِ مبانی هستیشناختی تعالیخواهی در دو نظام فکری مزلو و صدرالمتألهین با محوریت اصل واقعیت ذومراتبی و وحدت تشکیکی و هدف از آن، کشفِ
... ِ لوازمی است که برای ایجاد فلسفهای متعالی، روانشناسیکمالگرا دارای اهمیت است. پژوهش حاضر با استمداد از معیارهای معرفتشناختی انسجامگروی و در برخی موارد مبناگرایی و نیز با شیوه تطبیقی – انتقادی و با استفاده از روشهای استدلال قیاسی و بررسی تاریخی به این نتیجه میرسد که اصل واقعیت ذومراتبی با نام دیگر اصل تداوم در نظریه مزلو که برگرفته از متافیزیک فلوطینی برگسونی است، توسط اصل مکملیت بور و اصل عدم قطعیت هایزنبرگ به اصل ناپیوستگی متافیزیک وایتهدی پیوند میخورد تا این-گونه تعالی نزد مزلو افزون بر سرشت جمعی و دیگر محور، شأنی فردی، نخبهگرایانه و خود محور نیز داشته باشد. اما وحدت تشکیکی در نظام صدرایی با تأکید بر اصالت وجود که از بینبرنده کثرتهاست، تصویر گسسته ماهوی و ذرهای از عناصر هستی را با امتداد موجی و پیوسته از اجزاء جهان جایگزین میکند تا تعالی را از امری فردی و خودمختار بیرون آورده، آن را امری جمعی، جبری و وابسته به غیر گرداند. هر چند صدرالمتألهین به دلیل توجه به إشکالات درونی وحدت تشکیکی از علیّت سنتی روی برمیگرداند و با ارائه نظریه فقر وجودی و نیل به وحدت شخصی، فرایند تعالیسازی جبری حرکت اشتدادی را متوقف میکند اما با توجه به لوازم اصل کاملیت که هستی را تکساحتی و نظام إلاهیاتی را پاِننتئیستی میگرداند، تعالی را ذاتی انسان و جهان نشان میدهد و به تئوری فقر وجودی و حرکتِ اشتدادیِ تعالیبخش، وجه معرفتشناختی میبخشد.
بیشتر