جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 5168
بررسی و مقایسه موضوع اراده الهی از منظر شیخ مفید و ملاصدرا
نویسنده:
فروغ ایستان؛ استاد راهنما: محمدمهدی مشکاتی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
بزرگترین مشکل در تفسیر اراده الهی آن است که این صفت در میان حالات نفسانی ما حالتی است که با حدوث و تغییر همراه است پس نسبت دادن چنین صفتی به خداوند مستلزم اتصاف ذات واجب الوجودی او به ویژگی های امکانی است. در بین متکلمین از خداوند به عنوان فاعلی مرید یاده شده و اراده را به عنوان یک صفت کمالی نمی توان از ذات او نفی کرد. براین اساس تفسیر اراده الهی به گونه ای که پیراسته از هر گونه نقص و امکان و در خور ذات اقدس اله باشد اندیشمندان مختلف را با دشواری های فراوانی روبه رو نموده است. دراین میان تلاش ملاصدرا برای ارائه تفسیری صحیح از اراده الهی ارزشمند است ولی اختلافاتی با دیدگاه متکلمین از جمله شیخ مفید دارد. ملاصدرا اراده الهی را صفتی ذاتی و همان علم حق تعالی به نظام اصلح تعریف می کند. ولی شیخ مفید اراده الهی را صفت ذات و لنفسه نمیداند چرا که در این صورت استناد قبائح به حق تعالی لازم می آیدکه پذیرفتنی نیست. نیز اراده صفتی زاید بر ذات نمیتواند باشد زیرا محذوراتی در پی دارد، پس نتیجه میگیرد که اراده الهی صفتی حقیقی نیست و مجازی است. اختلاف این دو دیدگاه براین اساس است که ملاصدرا به ذات الهی نگریسته وبرای زدودن حدوث و تغییر و تجدد از ذات الهی قائل به اراده ذاتی می شود. در مقابل از نظر شیخ مفید، اراده خداوند، نفس فعل او است. در بندگان اراده حالتی است که بعد از تصور فعل، تصدیق به فایده و ملایمت آن با غرایز و طبایع و سنجش سود و زیان، و تصدیق به رجحان کفه سود بر زیان و اشتیاق و علاقه مفرط، در نفس انسان حاصل میشود که موجب رجحان طرف وجود فعل نسبت به عدمش میگردد، و در نتیجه، قدرت به ضمیمه اراده و اختیار، اعطاء ضرورت به وجود فعلی نموده و آن فعل موجود میشود. حال اگر همان حالتی را که در انسان بعد از مقدمات مزبور، وجود پیدا میکند برای خداوند قائل شویم ناچار باید حدوث آن حالت را قبول کنیم و لازم می آید که خداوند دارای صفت حادث و محل حوادث باشد پس اراده خداوند همان فعل اوست و لاغیر اختلاف این دو اندیشمند ناشی از نگرش متفاوت به این مساله است. ملا صدرا به ذات باری تعالی نگریسته و برای زدودن حدوث و تغییر و تجدد از ذات او قائل به اراده ذاتی می شود ولی شیخ مفید به فعل نگریسته و با تمرکز براین که اراده عامل تحقق فعل است و فعل نیز حادث است برروی اراده حادث باری تعالی اصرار دارد. در نهایت ملاصدرا در مواجهه با نظر شیخ مفید مبتنی بر حدوث اراده، نوعی اراده حادث را نیز می پذیرد و از اراده الهی در دو سطح اراده ذاتی و اجمالی و اراده فعلی حادث و تفصیلی سخن می گوید. در فلسفه اسلامی، به‌ویژه در کلام شیعه و اهل سنت، بحث اراده الهی و دعا همیشه با توجه به موضوع تقدیر و اختیار انسان مورد بررسی قرار می‌گیرد. در بسیاری از مکاتب اسلامی، خداوند از ابتدا همه چیز را مقدر کرده است، به این معنا که سرنوشت انسان‌ها، زمان و مکان تولد و مرگ، رزق و روزی و همه جزئیات زندگی آن‌ها از پیش تعیین شده است. به‌طور مثال، در قرآن کریم آیات زیادی داریم که نشان‌دهنده علم و حکمت بی‌پایان خداوند است: «إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ» که به علم کامل خداوند اشاره دارد. همچنین در قرآن آمده است که خداوند بر همه چیز قادراست و همه امور تحت تدبیر او است. با این حال، انسان‌ها در دیدگاه اسلامی دارای آزادی اراده هستند و مسئول اعمال خود می‌باشند. این آزادی به انسان این امکان را می‌دهد که خواسته‌های خود را از خداوند درخواست کند. دعا به‌عنوان ابزاری برای ارتباط با خدا و اعلام نیازها و خواسته‌ها استفاده می‌شود، اما در عین حال، تقدیر الهی تغییر نمی‌کند، مگر اینکه اراده خداوند به شکلی دیگر باشد.همچنین دعا در بسیاری از متون دینی به عنوان ابزاری برای درخواست از خداوند و تغییر شرایط معرفی شده است. مسلمانان معتقدند از طریق دعا می‌توانند خواسته‌ها و نیازهای خود را از خداوند بخواهند و به دنبال تغییر وضعیت خود باشند. حال، تعارض ممکن است به این شکل باشد که اگر همه چیز بر اساس اراده از پیش تعیین شده الهی است، پس چه نیازی به دعا و درخواست از خداوند وجود دارد؟ به عبارت دیگر، اگر خداوند اراده‌ای قطعی و ثابت دارد، چگونه دعا می‌تواند تأثیری بر آن بگذارد؟ در بسیاری از رویکردهای دینی، گفته می‌شود که دعا تغییرات در اراده الهی ایجاد نمی‌کند، بلکه وسیله‌ای است برای تحقق و آشکار شدن همان اراده از پیش تعیین شده. خداوند از پیش می‌دانسته که شخصی دعا خواهد کرد و این دعا به عنوان بخشی از برنامه‌ریزی کلی او در نظر گرفته می‌شود. به عبارت دیگر، خداوند از ابتدا اراده کرده که دعاها به نتیجه برسند. در برخی تفاسیر دینی، تاکید بر آزادی انسان در انتخاب و درخواست از خداوند وجود دارد. دعا به انسان این امکان را می‌دهد که با استفاده از آزادی اراده‌اش، خواسته‌های خود را به خداوند بگوید. این امر بر این فرض استوار است که انسان می‌تواند در محدوده اراده الهی تصمیم بگیرد، و دعا راهی است برای تأثیرگذاری بر شرایط. برخی معتقدند که استجابت دعا همواره به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم به نفع انسان است. خداوند ممکن است دعای فردی را مستجاب نکند، اما در عوض به شیوه‌ای که برای خیر او بیشتر مناسب است، پاسخ دهد. این بدان معناست که تغییرات در اراده الهی به خاطر حکمت و خیر بی‌نهایت خداوند است. دعا به خودی خود به عنوان عبادت و ارتباط با خداوند در نظر گرفته می‌شود. در این رویکرد، حتی اگر دعا مستجاب نشود، اهمیت آن در تقویت رابطه فرد با خداوند و تقویت ایمان او است. در بسیاری از دیدگاه‌ها، دعا تغییرات در اراده خداوند به وجود نمی‌آورد، بلکه وسیله‌ای است برای تحقق آنچه که از پیش در اراده الهی بوده است. ملاصدرا تعارض بین دعا و اراده الهی را با تأکید بر اصل "اتحاد علّت و معلول" و "عقلانیت حکمت خداوند" حل می‌کند. او معتقد است که خداوند اراده‌ای کامل و بی‌نقص دارد و هیچ تعارضی بین دعا و اراده الهی وجود ندارد. بلکه دعا به عنوان یک وسیله برای رسیدن به خواسته‌ها و همچن
مضامین فلسفی تفسیر قرآن ملاصدرا (مطالعه موردی: سوره حمد)
نویسنده:
فائزه زهرائی؛ استاد راهنما: هاشم قربانی؛ استاد مشاور: محمد جواد شمس
نوع منبع :
رساله تحصیلی
بررسی و مقایسه دیدگاه ابن سینا و ملاصدرا در باب رویکرد فلسفی به قرآن کریم با تاکید بر آیات مشترک
نویسنده:
مریم عندلیب؛ استاد راهنما: علی فرهودی؛ استاد مشاور: روح الله ناد علی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
وحی به‌عنوان مهمترین آموزه دینی مورد تحلیل و موشکافی بسیاری از فیلسوفان مسلمان قرار گرفته و آنها کوشیده اند با وجود دیدگاههای مختلفی که نسبت به عقل و حدود و قلمرو آن در فهم وحی وجود دارد ،تبیینی عقلانی از وحی ارائه دهند،تا هم حقیقت آن کشف و هم شبهات مربوط به آن رفع شود. ابن‌سینا در مقام برجسته ترین متفکر مشائی و ملا صدرا، بنیانگذار مکتب حکمت متعالیه تبیین ویژه ای از وحی ارائه داده اند،که تاثیر بسزایی بر عالمان وفیلسوفان بعد از خود برجابی گذاشته است. در این نوشته سعی شده است تا دیدگاه این دو فیلسوف در باب رویکرد فلسفی به قرآن کریم باروش توصیفی تحلیلی تبیین شود و با بیان تعریف دقیقی از وحی و عقل و رابطه بین این دو از منظر قرآن ،حدیث وعلما و متکلمان اسلامی مشخص شود که هیچ تعارضی بین این دو وجود ندارد و هر دو دارای یک مقصدند.از جمله نو آوریهای این نوشته بررسی و واکاوی ابعاد مختلف تبیین فلسفی وحی و مبادی فلسفی وحی شناسی از نگاه هرکدام از این دو فیلسوف که شامل عقل فعال،عقل قدسی ، قوه متخیله نبی،عالم مثال واتصال و اتحاد نبی باعقل فعال و ...به طور جداگانه و مقایسه و تطبیق آنها است.دست آوردی که این نوشته به همراه دارد ایجاد برداشتی صحیح از رویکرد فلسفی این دو فیلسوف بزرگ به قرآن و میزان توفیق هرکدام در فهم و تفسیر قرآن کریم -البته در حد وسع این نوشته-می باشد.
تاملات صدرایی بالقوه گری هیدگری/ اگزیستانسیالیستی ملاصدرا
نویسنده:
جعفر مروارید، محمد خلیلی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
الهیات عملی از رهگذر الهیات فلسفی ملاصدرا
نویسنده:
امیرعلی دوستعلی؛ استاد راهنما: رضا قائمی؛ استاد مشاور: علی اصغر جعفری ولنی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مولفه نوظهور الهیات عملی توسط فیلسوف الهی شلایرماخر، وارد بر مباحث الهیاتی و فلسفی نوین شد. او با دسته بندی الهیات به سه دسته الهیات فلسفی، تاریخی و عملی نشان می‌دهد که می‌توان مباحث الهیاتی را به این شکل دسته بندی و مورد مداقه قرار داد. در این میان او مدعی است که الهیات عملی غایت مباحث الهیاتی می‌باشد. او معتقد است که الهیات عملی برگرفته از الهیات فلسفی است چنانکه مبانی نظری الهیات عملی در مباحث الهیات فلسفی مورد بررسی قرار خواهد گرفت و لاجرم الهیات عملی مبتنی بر الهیات فلسفی می‌باشد. در این میان ملاصدرا به عنوان یک فیلسوف الهی در پی روشن ساختن حقیقت حاکم برجهان هستی است. لذا به بررسی این حقایق با پایه گذاری حکمت متعالیه می‌پردازد. نگاه منظومه وار به آثار و تفکر ملاصدرا، ما را به سمت این حقیقت سوق می‌دهد که او همواره توجه ویژه‌ای به معارف الهیاتی و دینی داشته است، این توجه تا بدانجایی است که در آثار فلسفی و عقلی او از جمله شواهد الربوبیه، آیات قرآن را در تایید مبانی خویش بیان می‌کند. لذا می‌توان ادعا نمود که به نوعی یک الهیات فلسفی را پایه ریزی کرده است. چراکه او معتقد است که حقایق عالم در معارف الهیاتی نهفته شده است و عقل و کشف تنها راه وصول به این حقایق است. او پس از بیان الهیات فلسفی خویش، به تبیین الهیات عملی که مبتنی بر فلسفه متعالیه است می‌پردازد. ملاصدرا راه رسیدن به حقیقت محضه را با توضیح یک سفر معرفتی آغاز می‌کند که این سفر با کسب علم و معرفت الهی و انجام دستورات شریعت به سرانجام می‌رسد و این سرانجام همان تکامل انسان و سعادت حقیقی می‌باشد.
حاکمیت انسان کامل در فلسفه اسلامی(فارابی - ملاصدرا - جوادی آملی)
نویسنده:
حسین صدام مطشر بهادلی؛ استاد راهنما: حمید رضا شریعتمداری؛ استاد مشاور: مجید مرادی رودپشتی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
فلسفه اسلامی از آغاز پیدایش خود به بسیاری از موضوعات مرتبط با واقعیت انسان توجه داشته و اهمیتی ویژه به مسائلی داده است که با سرنوشت انسان حتی پس از مرگ او پیوند دارند. از این‌رو، از نخستین مراحل شکل‌گیری فلسفه اسلامی، بینشی فلسفی ـ سیاسی پدید آمد که می‌کوشید میان دیدگاه دینی برخاسته از وحی و ادراکات عقلی انسان ـ که در فرایند اندیشیدن درباره دغدغه‌ها و مشکلات پیرامونی خود به آنها دست می‌یابد ـ نوعی هماهنگی برقرار سازد. از همین رهگذر، این پژوهش درصدد پاسخ به پرسش اساسی درباره دیدگاه فلسفه اسلامی پیرامون مسأله حاکمیت سیاسی انسان کامل است. بر اساس اندیشه فلسفی، انسانی که به بالاترین درجه کمال قوه نظری ـ یعنی مرتبه عقل مستفاد ـ و نیز بالاترین درجه کمال قوه عملی دست یافته باشد، بنا بر خوانش فلسفی اسلامی، شایسته اداره امور مسلمانان است. در این پژوهش سه شخصیت برجسته فلسفی برگزیده شده‌اند: نخست، ابونصر فارابی که تدوین‌کننده فلسفه اسلامی و از فلاسفه مشائی به‌شمار می‌رود؛ دوم، صدرالمتألهین شیرازی، بنیان‌گذار حکمت متعالیه؛ و سوم، آیت‌الله جوادی آملی که از پیشگامان مدرسه صدرائی نوین به‌حساب می‌آید. هدف از گزینش این سه متفکر، ارائه دیدگاهی جامع از تاریخ فلسفه اسلامی در ارتباط با موضوع پژوهش است. از جمله نتایج این تحقیق آن است که: حاکمی که باید رهبری نظام سیاسی در دولت اسلامی را بر عهده گیرد، باید داناترین، تواناترین در اجرای نظام، عادل‌ترین و حکیم‌ترین فرد باشد؛ و این در خوانش اسلامی همان انسان کامل است که واجد مجموعه‌ای از صفات و خصال است و او را برای امر حکومت شایسته می‌سازد. مصداق اتمّ انسان کامل، پیامبر اکرم ( ص) است که بر اساس نگرش اسلامی، خلیفه خدا در زمین است و طبق دیدگاه فلسفی به مرتبه عقل مستفاد دست یافته و دارای ویژگی‌های عصمت، علم، عدالت و شایستگی است. هر کس که چنین صفاتی داشته باشد، او نیز برای حاکمیت سیاسی صلاحیت خواهد داشت. حاکمیت انسان کامل، امری عقلی است که هر انسان خردمند به آن حکم می‌کند؛ چرا که تقدیم فرد فروتر بر فرد برتر روا نیست. وقتی انسانی داریم که برخوردار از والاترین مراتب کمال انسانی است،از نظر عقلی ناپسند و قبیح خواهد بود که او تحت فرمان انسانی قرار گیرد که از او در کمال فروتر است. فیلسوفان مسلمان، به‌ویژه نمونه‌های برگزیده در این پژوهش، در صدد نظریه‌پردازی برای «مدینه فاضله» بوده‌اند؛ شهری که در آن جامعه به اوج سعادت و کمال انسانی خویش برسد و این امر تنها در سایه حاکمیت انسان کامل تحقق‌پذیر است، زیرا این حاکمیت شرط اساسی برای تحقق مدینه فاضله است. فلسفه سیاسی اسلامی در نبود انسان کامل به‌عنوان رهبر یا حاکم دولت اسلامی، گزینه‌های بدیلی واقع‌بینانه مطرح کرده است که آنها نیز بر بنیاد عقلانی استوارند. از مهم‌ترین و شاید بهترین این گزینه‌ها، رهبری «ولی فقیه» است، به‌ویژه نزد شیعه دوازده‌امامی؛ زیرا فقیه جامع‌الشرایط در عصر غیبت امام معصوم، نایب امام حجت (عج) محسوب می‌شود و از اختیارات گسترده‌ای برخوردار است که شریعت مقدس اسلامی به او اعطا کرده است. از نتایج مهم این است که بر اساس توحید افعالی و توحید در مالکیت، حاکمیت سیاسی انسان کامل جز به تفویض و اذن الهی نخواهد بود.
بررسی اعتبار شناخت عقلی و بازتاب های معرفت شناختی آن از نگاه ملاصدرا و میرزا مهدی اصفهانی و عرضه آن بر آیات و روایات
نویسنده:
میثم خسروی فرد؛ استاد راهنما: حسن معلمی؛ استاد مشاور: محمد کیوان، امداد توران
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
برای کسی که قصد دارد بوسیله عقل در مسیر کشف حقایق فرامادی گام نهد از جمله مسائلی که ضروری است در ابتدای امر بدان پرداخته شود، اعتبار یا عدم اعتبار شناخت عقلی در حوزه مذکور است. نتیجه این تحقیق بسیار مهم و تأثیرگذار است بنحوی که اگر اعتبار شناخت عقلی در حوزه مربوط به متافیزیک اثبات نگردد در عمل انگیزه ای برای بیان سایر مطالب عقلی در اینباره باقی نمی ماند. از طرفی دیگر چنانچه اعتبار شناخت عقلی مذکور اثبات گردد، انسان با اطمینان به مطالعه و تفکر در مورد مطالب بیان شده توسط عقل و دانشمندان طرفدار امکان شناخت عقلی ماوراء الطبیعه می پردازد. انسان در روند تحقیق نسبت به اعتبار شناخت عقلی در حوزه متافیزیک، با دو نظریه مواجه است. اول نظریه ای که معتقد است انسان قدرت شناخت عالم ماوراء ماده را بوسیله عقل و برهان دارد و در مقابل نظریه ای که بر این باور است که عقل بشری قادر به کسب شناخت معتبر نسبت به حقایق فرامادی نیست و شناخت مطابق به واقع در این حوزه تنها از طریق تمسک به وحی و ادله نقلی قابل دستیابی است. افراد قائل به نظرات مذکور، به تریب مرحوم ملاصدرا و مرحوم میرزا مهدی اصفهانی هستند. ظاهرا اعتبار شناخت عقلی انسان در حوزه متافیزیک، پیش فرض بسیاری از افراد همچون صدرای شیرازی بوده که به بیان مطالبی در این باب پرداخته اند. عقل در نظر صدرا از جایگاه بلندی برخوردار است و به دو قسم نظری و عملی تقسیم می شود که از این دو قسم، بیشترین سهم برای عقل نظری می باشد. از نظر ایشان عقل نظری در نفس ناطقه از عقل هیولانی تا مرحله عقل بالفعل, کمالات علمی را طی می کند و توانایی درک بسیاری از امور عقلی و غیر عقلی را دارد. مهمترین تکیه صدرا اتصال عقل نظری به عقل فعال است. در این پژوهش سعی بر این است که با توجه به نظام فکری صداریی و با توجه به نگاه ویژه ای که ایشان نسبت به عقل دارند، دلایلی را درباره علت اعتبار شناخت عقلی در حوزه مربوط به حقایق فرامادی از مجموع مطالب ایشان استخراج نموده و بازتاب های معرفت شناختی نظر ایشان در باره اعتبار شناخت عقلی در حوزه فرامادیات بررسی گردد. به عنوان مثال در این دیدگاه چون در شناخت امور فرامادی علاوه بر آموزه های وحیانی، ملاک و معیار درک و فهم عقل انسانی است، لذا قابلیت گفت وگو و تفیهم و تفاهم در میان افراد بویژه با کسانی خارج از دین هستند، بیشتر وجود دارد. از سوئی دیگر افرادی همچون میرزا مهدی اصفهانی قائل به ناتوانی عقل بشری در شناخت حوزه مجردات و امور فراحسی هستند و استفاده از برهان را حجاب اصلی وصول به عمق معارف دین دانسته و شناخت صحیح در این حوزه را تنها از طریق وحی و شرع قابل دستیابی می داند. ایشان شناخت فطری را به معنای مواجهه ی مستقیم و بدون هرگونه واسطه ی تصوری و تصدیقی در شناخت هر شی معرفی می کند که عالی ترین مصداق آن شناخت خداوند متعال است که در عوالم گذشته در وجود انسان ایجاد شده است. معرفتی که دسترسی به آن از طریق عقل محال است چون که خداوند غیب مطلق است و از معقولیت به دور است. ایشان بر این باورند که هر یقینی ارزش معرفتی ندارد و عقل در علوم الهی، نوری خارج از ذات انسان است که ذاتاً حجت است و با آن حقایق مطابق با واقع کشف می شود اما عقلی که در علوم بشری مصطلح است، حجیت ندارد. انسان پس از دوران طفولیت واجد این نور عقلانی می شود که حسن و قبح افعال با آن آشکار می شود، بنابراین صرفاً مواجهه انسان با عقل عملی خواهد بود؛ یعنی ایشان کار کرد عقل را در خوبی ها و بدی ها و بایدها و نبایدها می دانند. در بخشی دیگری از این تحقیق به تبیین نظریه و ادله ایشان درباره چرایی ناتوانی عقل بشری در شناخت حقایق فرامادی پرداخته خواهد شد و سپس بازتاب های معرفت شناختی این دیدگاه نیز مورد بررسی قرار خواهد گرفت. به عنوان مثال یکی از نتایج معتبر نبودن شناخت عقلی در امور فرامادی، این است که لازم است که انسان برای کسب معرفت نسبت به امور غیر حسی از تلاش عقلی اجتناب کند، چرا که کسب شناخت نسبت به متعلقات حوزه مجردات در حد درک و فهم عقل بشری نیست. بر اساس این دیدگاه بسیاری از شبهاتی که برای انسان نسبت به معارف دینی ایجاد می شود، به خاطر تلاش عقلی بیخود در جهت فهم اموری است که در حد فهم عقل نیست.همچنین چون طبق این دیدگاه، شناخت امور غیرمادی تنها از طریق وحی و ادله نقلی امکان پذیر است، لذا امکان بحث و گفتگوی برون دینی نسبت به امور غیر مادی به شدت محدود می گردد. لذا بر خلاف تحقیقاتی که تا کنون عقل را از منظر مرحوم صدرا و میرزا مهدی اصفهانی بررسی نموده اند و بیشتر چیستی، چگونگی و جایگاه آن را تبیین نموده اند، هدف در این نوشتار پرداختن به ادله و چرایی نظرات ایشان درباره اعتبار و یا عدم اعتبار شناخت عقل در حوزه فرامادیات است.
موانع شناخت در نظام معرفتی قرآن از دیدگاه ملاصدرا و علامه طباطبایی
نویسنده:
سعیده گوهریان؛ استاد راهنما: رحمت اله عبدالله زاده؛ استاد راهنما: مهدی زمانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
چکیده :
یکی از مهم ترین مبانی هر دیدگاه نظری و اعتقادی موضع آن در مساله شناخت است که عموماً از آن با تعبیراتی مانند بحث المعرفه با معرفت شناسی ( epistemology) یاد می شود. معرفت شناسی به بحث از اعتبارشناخت، ماهیت، انواع و موانع آن میپردازد. اهمیت مباحث معرفت شناسی در فلسفه، دین، علوم و سایر عرصه ها به گونه ای است که از آن به دالانی برای ورود به مباحث دیگر یاد میشود. بیشتر صاحب نظران را عقیده بر آن است که مباحث معرفت شناسی در هر مکتب کلیدی برای فهم مباحث وجود شناسی، انسان شناسی و ... است. از میان مباحث متعدد معرفت شناسی مسأله موانع شناخت، به بررسی موانع معرفتی و غیر معرفتی میپردازد که آنها در کسب معرفت تأثیر گذار هستند. قرآن به مثابه متنی دینی و وحیانی، نظامی سازگار و منسجم را در قالب پیامی برای هدایت آدمی در ابعاد نظری و عملی عرضه نموده است. این نظام مبتنی بر پایه های وجود شناختی، جهان شناختی، انسان شناختی و معرفت شناختی است. پایه های معرفت شناختی قرآن کریم شامل ارائه دیدگاهی هماهنگ در زمینه انواع معرفت، درجه اعتبار و موانع معرفت می باشد. در قرآن به موازات بیان انواع شناخت (معرفت حسی، عقلی، قلبی و ...) از موانع حصول معرفت در هر مرتبه یاد می شود. به طور مثال در مقابل انواع شناخت یقینی ( علم الیقین ، عین الیقین و حق الیقین ) از شک و تردید و ریب سخن می گوید. و در مقابل توجه و تذکر، به سهو و نسیان و غفلت اشاره می کند. هم چنین در برابر شناخت دل یا تفقه قلبی انواع موانعی مانند ختم ، مرض، غلف، زیغ و طبع را مطرح می کند. افزون بر این از منظر قرآن کریم حقیقت ایمان هم نوعی معرفت و شناخت است که سایر ابعاد وجودی آدمی را در برمیگیرد و به همین سبب ازعلل کفر ( عدم شناخت و تصدیق ) ما نند غفلت، اعراض، انکار و جحد و استکبارو... سخن به میان می آورد. و چون اندیشمندان و فیلسوفان مسلمان در مواجهه با قرآن و تلاش برای شناخت و تدبر در آن از مبانی عرفانی، فلسفی، کلامی و ...... استفاده نموده اند به همین سبب تفاسیر گوناگونی از این متن وحیانی به وجود آمده است. اما از سوی دیگر آشنایی با قرآن و انس با آن نیزدر مبانی فکری این اندیشمندان مؤثر بوده است. و بدین سان نوعی تأثیر متقابل و رابطه دو سویه در میان دیدگاه های فکری و نگاه تفسیری در میان بیشتر اندیشمندان مسلمان وجود دارد . به دیگر سخن، هر چند مبانی فکری متفکران (عرفانی، فلسفی، کلامی و ........) در تفسیر آنان از آیات قرآن و فهم احادیث مؤثر بوده اما مواجهه آنان با آیات و روایات نیز به شیوه های گوناگون و درجات متفاوت در شکل گیری و طراحی یا تکمیل نظام های فکری آنان تأثیر داشته است. از میان این اندیشمندان و فیلسوفان مسلمان، ملا صدرا به عنوان برجسته ترین فیلسوف شیعی با مشرب خاص خویش تلاش نموده از نقاط قوت رویکردهای گوناگون کلامی، فلسفی، عرفانی، اشراقی و مشانی بهره ببرد و از آن در ارائه تبیینی جامع از آیات قرآن و احادیث استفاده نماید. و همان گونه که خود وی درمواضع گوناگون ازآثار خویش اشاره نموده انس با قرآن و احادیث و تعمق در مفاهیم و مضامین آنها در شکل گیری و ژرفا بخشیدن و کامل نمودن مشرب فکری وی بسیار اثر گذار بوده است. درهم-تنیدگی نظریه معرفت‌شناختی حکمی ملاصدرا با فهم وی از آیات قرآن چنان است که به هیچ‌وجه نمی‌توان گفت که یکی از این‌دو بر دیگری تقدم دارد. همان گونه که صدرا بارها تصریح نموده است، عقل و وحی جلوه هایی گوناگون از مشکات نور الهی هستند وتوگوئی پرتوهای متجلی از این منابع نورانی در هم‌افزائی پیوسته به ارتقای یکدیگر مدد می‌رسانند. به طور مثال او در3 کتاب المبدأ و المعاد( ملاصدرا، 1354: 378) ، رساله سه اصل ( ملاصدرا، 1340: 96-100) و مفاتیح الغیب (ملاصدرا، 1354: 368-370) خود علل و اسبابی را که مانع ادراک معقولات و شناخت حقیقت معانی کتاب الهی گردیده و محرومیت نفوس از رسیدن به سعادت را در پی دارد در پنج دسته زیر خلاصه نموده است. 1- نقص ذات و گوهر قوه عقل. 2- تیرگی ذات و خباثت گوهری عقل در اثر پیروی از تمایلات شهوانی و گناهان. 3- انحراف قوه عاقله از جهت مطلوب و روی‌گردانی آن از حقیقت. 4- حجاب تقلید، تعصب، سطحی‌اندیشی و باورهای نادرست. 5- نادانی نسبت به جهت و سمت و سوئی که به رسیدن به مطلوب را در پی دارد. (ملاصدرا،1381: 18-20) همچنین در کتاب مفاتیح الغیب ضمن برشمردن مراتب فهم قرآن، یکی از شرائط شناخت معنای قرآن را پیراسته شدن از موانع فهم می‌داند. او موانع فهم را به درونی و بیرونی و هر یک را به عدمی و وجودی تقسیم می‌کند. از دیدگاه وی قلب آدمی در درک حقایق همانند آینه‌ای است که تصوبرهای دیدنی در آن نقش می‌بندد. برخی از حجاب‌ها مانند زنگار، تیرگی و صیقلی نبودن، از درون آینه مانع انعکاس تصویر می‌شود. در مقابل برخی دیگر از موانع مانند وجود حائل از بیرون آینه انعکاس را ناممکن می‌کنند: (ملاصدرا،1354: 368 -370) اگر بخواهیم مصداقی بحث کنیم می بینیم ملاصدرا در مواضع گوناگون از آثار خویش به آیاتی از قرآن که معرفت قلبی را مطرح نموده و آن را اساس ایمان معرفی می‌کند، اشاره و استناد می‌نماید. این حکیم همراه و هماهنگ با آیات وحی بارها به بحث از موانع این نوع از معرفت توجه نشان می‌دهد. صدرا معرفت قلبی را امری دارای درجات و مراتب می‌داند و متناظر با آن موانع شناخت قلب را که در قران کریم از آن به نابینائی (عمی) تعبیر شده («فَإِنَّهٰا لاٰ تَعْمَی اَلْأَبْصٰارُ وَ لٰکِنْ تَعْمَی اَلْقُلُوبُ اَلَّتِی فِی اَلصُّدُورِ») را هم دارای شدت و ضعف معرفی می‌کند و این دیدگاه او از مراتب(تشکیک) وجود که یکی از مبانی فلسفی اوست گرفته شده است. (ملاصدرا،1366الف: 4/57) برخی از این موانع عبارتند از: 1-غشاوه فَأَغْشَیْنٰاهُمْ فَهُمْ لاٰ یُبْصِرُونَ‌« 2-ختم«خَتَمَ اَللّٰهُ عَلیٰ قُلُوبِهِمْ‌» 3-طبع «بَلْ طَبَعَ اَللّٰهُ عَلَیْهٰا بِکُفْرِهِمْ‌» 4-رین «کَلاّٰ بَلْ رٰانَ عَلیٰ قُلُوبِهِمْ مٰا کٰانُوا یَکْسِبُونَ‌» بدین‌س
بررسی تطبیقی علم الهی قبل از ایجاد و بعد از ایجاد نزد ابن سینا و ملاصدرا
نویسنده:
رحیم عبدالامیر عبدالحسن البهادلی؛ استاد راهنما: عباس مهدوی؛ استاد مشاور: عباس روزبهانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
بی‌کرانگی واجب‌الوجود از دیدگاه ابن‌ سینا، ملاصدرا و تفکیکیون
نویسنده:
فاطمه شکری زاده؛ استاد راهنما: مهدی امامی جمعه؛ استاد مشاور: نفیسه اهل سرمدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
نوشتار حاضر به بررسی مفهوم بی‌کرانگی و عدم‌تناهی خداوند در نظام فکری ابن‌سینا، ملاصدرا و مکتب تفکیک می‌پردازد. این مفهوم رابطه‌ی مستقیمی با توحید خداوند داشته و به‌مثابه زیربنا، شاکله‌ی هر جهان‌بینی توحیدی را تحت تأثیر قرار می‌دهد. آنچه در مکاتب توحیدی از جمله در مکتب ابن‌سینا، ملاصدرا و تفکیکیون مورد توجه است کوشش آن‌ها مبنی بر زدودن حدود از ساحت حق‌تعالی است. در تفکر ابن‌سینا هرچند به‌طور مستقیم به خدای نامتناهی اشاره نشده‌است، اما آنچه در فلسفه‌ی او رخ داده و آن را نسبت به مکاتب گذشته متمایز می‌کند، کوشش او برای اثبات واجب‌الوجود بالذات به‌عنوان موجودی بی‌نیاز از غیر است که بر همین مبنا حدپذیر از غیر خود نیست. ردپای این تفکر و زدودن حدود از واجب‌الوجود در تمامی الهیات ابن‌سینا قابل مشاهده است. اوج این تفکر در الهیات ملاصدرا و براساس اصالت وجود و وحدت وجود به منصه‌ی ظهور می‌رسد. در جای‌جای فلسفه‌ی صدرا سخن از موجود نامتناهی بلکه فوق نامتناهی به‌میان می‌آید و درحقیقت با تبیین مراتب وجود، عدم‌تناهی تصور روشن‌تر و تعریفی به مراتب ایجابی‌تر پیدا می‌کند که صدرا از طریق همین تصور از خدای نامتناهی، بخش‌های مختلف الهیات خود را نظم و انسجام می‌بخشد. فلسفه‌ی صدرا تبیینی از موجودی بی‌کران و صفات و ویژگی‌های آن می‌دهد، که از‌این‌طریق به وحدت و توحید خداوند نیز معنایی تازه‌ می‌بخشد. امّا برخی از مکاتب از جمله مکتب تفکیک به‌خلاف ادعای فلاسفه‌ای همچون ابن‌سینا و ملاصدرا با انتساب صفت عدم‌تناهی به خداوند مخالف‌ بوده و اعتقاد به خدای نامتناهی را برابر با شرک می‌دانند. این گروه معتقدند که مفهوم نامتناهی مربوط به موجودات مقداری بوده و خداوند متعالی‌تر از آن است که منتسب به متناهی و عدم‌تناهی باشد. با‌بررسی دقیق‌تر مشخص می‌شود تفکیکیون در مبانی خود خدایی را به تصویر می‌کشند که متباین با اشیاء، بری از صفات آن‌ها و بسیار متعالی است. منبای اصلی چنین ادعایی به انکار علیّت در تفکر اهل تفکیک بازمی‌گردد. نکته‌ی حائز اهمیت این است که گرچه این گروه داعیه‌دار انکار عدم‌تناهی برای خداوند هستند، امّا صحبت از خدایی متعالی و مباین با سایر موجودات نشان از دغدغه‌ی تفکیکیون مبنی‌بر اثبات خدایی است که به‌‌خلاف مخلوقات محدود نبوده و از‌این‌طریق حدود را از خداوند زدوده و در پی تبیین موجودی لاحد هستند.
  • تعداد رکورد ها : 5168