جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 5186
تاملات صدرایی بالقوه گری هیدگری/ اگزیستانسیالیستی ملاصدرا
نویسنده:
جعفر مروارید، محمد خلیلی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
مطالعه مقایسه ای فناءاز دیدگاه مکتب ابن عربی و ملاصدرا
نویسنده:
محمد طالبی؛ استاد راهنما: محمد جواد پاشایی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مقایسه دیدگاه ابن عربی و ملاصدرا درباره فنا از دیرباز، پرسشی بنیادین ذهن بشر را مشغول کرده است: غایت حرکت انسان چیست؟ در پاسخ، مکاتب مختلفی شکل گرفته‌اند که عرفا و فلاسفه اسلامی نیز در این باره نظرات متمایزی ارائه داده‌اند. یکی از مباحث اصلی در این زمینه، مفهوم فنا است که در عرفان و فلسفه اسلامی جایگاه ویژه‌ای دارد. فنا در عرفان ابن عربی ابن عربی، عارف قرن هفتم، فنا را عالی‌ترین مرتبه سلوک می‌داند و تأکید دارد که این بحث به دلیل شرافت و پیچیدگی‌اش باید از نااهلان دور نگه داشته شود. او فنا را رویگردانی از خلق و توجه به حق توصیف می‌کند و آن را دارای مراتبی می‌داند که بالاترین آن، فنا از فناست. در این مرحله، سالک حتی از آگاهی به فنا نیز عبور کرده و به مقام توحید مطلق می‌رسد. از دید ابن عربی و پیروانش مانند قونوی، فرغانی و قیصری، فنا نه به معنای نابودی و انعدام عبد، بلکه به معنای محو شدن تعینات بشری و بقا به حق است. فنا به واسطه تجلی ذاتی رخ می‌دهد که در تعین اول، یعنی مقام احدیت، به اوج خود می‌رسد. در این مرتبه، وحدت حقیقی حق تمامی اعتبارات و اسما و صفات را در بر می‌گیرد و چیزی جز حق باقی نمی‌ماند. قیصری فنا را رفع دوگانگی میان عبد و حق می‌داند و تأکید دارد که این امر باعث محو خودخواهی و بعد بشری می‌شود. با این حال، عارف فانی نمی‌شود بلکه جهت ربانی او غالب می‌گردد. از این رو، فنا یک حالت شهودی و معرفتی است و نابودی خارجی سالک را در پی ندارد. فنا در فلسفه ملاصدرا ملاصدرا، با بهره‌گیری از اصول اصالت وجود، وحدت تشکیکی وجود، حرکت جوهری نفس، اتحاد عاقل و معقول، و اتحاد نفس با عقل فعال، فنا را برهانی کرده است. او فنا را فرایندی وجودی می‌داند که در طی آن، نفس انسان از مراتب پایین‌تر به مراتب بالاتر صعود می‌کند. به باور صدرا، انسان به دلیل دارا بودن مقام لایقفی، می‌تواند از مرزهای وجودی خود فراتر رود. این حرکت از عالم حس و خیال آغاز شده و به عالم عقل و جبروت ختم می‌شود. در نهایت، سالک به عقل مستفاد می‌رسد که مرتبه نهایی کمال نفس است. ملاصدرا فنا را وصول به عالم جبروت و مشاهده عقول مجرد و ملائکه مقربین می‌داند که در آن نور سلطنت حق بر سالک تجلی می‌یابد. صدرا فنا را به معنای اتحاد و حلول نمی‌داند، بلکه آن را ظهور نور سلطنت حق می‌داند که باعث می‌شود عبد به فنا نائل شود. او تفاوت اساسی فنا را در مقایسه با عرفان ابن عربی، در سیر حرکت جوهری می‌داند که در آن، فنا تغییری جوهری و وجودی است، نه صرفاً یک تجربه شهودی. مقایسه دیدگاه‌های ابن عربی و ملاصدرا درباره فنا اشتراکات: هر دو مکتب فنا را نابودی واقعی عبد نمی‌دانند و بر بقای او در حق تأکید دارند. هر دو، فنا را نوعی سلوک و صعود معنوی می‌دانند که سالک را از عوالم پایین‌تر به مراتب بالاتر سوق می‌دهد. هر دو دیدگاه، فنا را در نهایت به شهود حق و محو تعینات بشری مرتبط می‌کنند. تفاوت‌ها: عرفای ابن عربی: فنا را فرایندی شهودی می‌دانند که به واسطه تجلی ذاتی رخ می‌دهد و در تعین اول (احدیت) به اوج می‌رسد. در این مقام، تنها حق باقی می‌ماند. ملاصدرا: فنا را فرایندی وجودی و جوهری می‌داند که از طریق حرکت جوهری و عبور از عوالم حس، خیال و عقل فعال به عالم جبروت می‌رسد. در عرفان ابن عربی، فنا به معنای محو انیت و تعین سالک در برابر حق است، در حالی که در فلسفه ملاصدرا، فنا تکامل جوهری نفس و رسیدن به مرتبه عقل مستفاد است. نتیجه‌گیری با بررسی دیدگاه‌های عرفای مکتب ابن عربی و ملاصدرا، روشن می‌شود که فنا در هر دو مکتب، به عنوان غایت سلوک انسانی مطرح است. اما تفاوت اساسی در این است که ابن عربی فنا را نوعی شهود و تجلی ذاتی می‌داند، در حالی که ملاصدرا آن را تغییری جوهری در وجود انسان معرفی می‌کند. ابن عربی فنا را نهایتاً وصول به تعین اول و وحدت اطلاقی حق می‌داند، در حالی که ملاصدرا، فنا را رسیدن به عقل مستفاد و مشاهده عقول مجرد می‌داند. این اختلاف، ریشه در تفاوت مبانی عرفان و فلسفه دارد؛ عرفا فنا را در بستر وحدت شخصی وجود تبیین می‌کنند، در حالی که فلاسفه آن را در قالب حرکت جوهری و تکامل وجودی نفس بررسی می‌کنند.
ارزش منطقی و معرفت شناختی تعریف سینوی با تکیه بر دیدگاههای شیخ اشراق و ملاصدرا
نویسنده:
زهرا رحیم آبادی؛ استاد راهنما: مهناز امیرخانی؛ استاد مشاور: نرگس نظرنژاد دیوشلی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
بررسی مقایسه‌ای روش‌ شناسی علم‌ النفس سنتی با تأکید بر آرای ملاصدرا و روانکاوری یونگ در موضوع کمال‌گرایی و لوازم معرفت‌شناختی آن
نویسنده:
فاطمه خدادوست؛ استاد راهنما: صبورا حاجی علی اورک پور؛ استاد مشاور: علی محمد ساجدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
مقوله کمال انسان که در فلسفه سنتی تحت عنوان علم النفس و در علم تجربی امروز تحت عنوان علم روانشناسی به آن پرداخته شده است از جمله مباحثی است که همواره مورد توجه اندیشمندان مختلف قرار گرفته است. در میان اندیشمندان علم روانشناسی، کارل گوستاو یونگ از معدود کسانی است که برخلاف بسیاری از روانشناسان پیش از خود که رفتار انسان را صرفاً فعل و انفعالات مادی و ناشی از تفکرات خودآگاهانه می دانستند، نگاه عمیق‌تری در رابطه با رفتارشناسی انسان ارائه می‌کند. او دو قسم را برای روان انسان در نظر می‌گیرد: خودآگاه و ناخودآگاه که خود شامل بخش فردی و بخش جمعی است. تجربیات واپسرانده و فراموش شده‌ در بخش ناخودآگاه فردی هستند؛ عقده که نوعی درهم آمیختگی عقاید با حال و هوای هیجانی است، در همین بخش از ناخودآگاه قرار می‌گیرد. ناخودآگاه جمعی نیز شامل تجربیات جهانی مشترک بین انسان‌هاست که از گذشتگان به ارث رسیده است. کهن‌الگوها محتویات ضمیر ناخودآگاه جمعی هستند؛ طی فرآیند کمالی انسان که یونگ آن را فرایند فردانیت می‌نامد، کهن‌الگوی خود، بین جنبه خودآگاه و ناخودآگاه هماهنگی ایجاد می‌کند و وجود فرد را یکپارچه می‌کند.(خسروپناه، 1393، 338-340) یونگ این فرآیند را در عالم دنیا خلاصه می‌کند و جهان آخرت در نظر او پدیده‌ای محتمل است، چرا که قابلیت اثبات تجربی ندارد.(یونگ، 1370، 327-330) در نظام معرفت‌شناسی یونگ مانند سایر تجربه‌گرایان، شناخت از طریق ادراک حسی حاصل می‌شود، حتی ادراک عقلی نیز بدون ادراک حسی ممکن نیست؛ در این رویکرد اصل علیت، تعاقب پدیده‌ها معرفی می‌شود. اعتبار داده‌ها به آزمایشات تجربی است و بر اصل استقرا استوار است.(یونگ، 1373، 38) روش او مانند سایر روانشناسان، مبتنی برتجربه و عینی‌گرایی است. لذا او با استفاده از روش‌های خاص خود شامل تداعی کلمه، تحلیل نشانه و تحلیل رویا که بر روی افراد مختلف انجام می‌دهد، موفق می‌شود دسترسی بیشتری به ضمیرناخودآگاه افراد پیدا کند و فرایند کمال انسان را با مطالعه‌ی کهن‌الگوها تبیین کند. از جمله مواردی که او را متوجه وجود ضمیر ناخودآگاه جمعی کرد، برخی صحبت‌های بیماران روانی، وجود عناصر تکرارشونده در رؤیاهایی که لزوما ارتباطی با خواب بیننده نداشتند و اشتراکات فرهنگی اقوام مختلف بود. ملاصدرا نیز از جمله افرادی است که درباب کمال انسان ذیل مبحث علم النفس سنتی صاحب نظر است. از نظر او انسان دارای دو ساحت جسم و روح است و منشأ تمامی رفتارهای او از روح ناشی می‌شود و جسم تنها ابزاری است برای به فعلیت رساندن اوامر نفس. دو قسم برای کمال انسان مطرح است؛ نفس که کمال اول است برای جسم طبیعی آلی و کمالات ثانویه که شامل حرکات ارادی، احساسات و ... می‌باشد و توسط ابزارهایی از جسم طبیعی ناشی می‌شوند و این سیر تکامل ابدی و در جهت قرب الی الله است. او با استفاده از اصل حرکت جوهری، کمال انسان را تبیین می‌کند: قائل به سه مرحله طبیعی، نفسانی و عقلانی برای انسان است و نفس نباتی، نفس حیوانی، نفس انسانی و نفس ملکی یا نفس شیطانی را مراتب نفس برمی‌شمرد و نفس انسانی را به عقل نظری و عقل عملی تقسیم می‌کند؛ عقل نظری کلیات را ادراک می‌کند و می‌تواند مراحل مختلف هیولایی، بالملکه، بالفعل و بالمستفاد را طی کند. عقل عملی ادراک جزئیات می‌کند و دارای چهار مرتبه تهذیب ظاهری، تهذیب باطنی، آراستن نفس به صفات پسندیده و فانی شدن در خدا است.(بابازاده، 1391، 33) اتحاد عقل و عاقل و معقول مبانی معرفت‌شناسی ملاصدرا را تشکیل می‌دهند. ابزار شناختی مهم ملاصدرا، ادراک عقلی است و شناختی را معتبر می‌داند که مبتنی بر یقین معرفتی باشد، که آن هم بر استدلال منطقی استوار است.(ایراندوست، 1398، 8 و9) اما آنچه در این پژوهش جالب توجه است، رسیدن به نتایج نسبتا همسو در بحث کمال‌گرایی با وجود اختلاف مبانی است. دو مسیری که در بدو امر نشان از اختلاف رویکردی آن‌ها دارد اما نتایج حاصل از آن، همگرایی این دو را نشان می‌دهد که بررسی این موضوع می‌تواند راهی برای تعامل و تبادل اندیشه بین فلسفه غرب و فلسفه اسلامی ایجاد کند. لذا لازم است تجدید نظری در پژوهش‌هایی که فلسفه اسلامی و فلسفه غربی در دو عرصه کاملا جدا و بی‌ارتباط مورد بررسی قرار می‌گیرد انجام شود.
بررسی تطبیقی حدوث و قدم نفس از دیدگاه علامه حلی و ملاصدرا
نویسنده:
مصطفی گرامی؛ استاد راهنما: محمد رسول ملکی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
یکی از بخش های مهم فلسفه اسلامی بحث از علم النفس و شناخت امور مربوط به نفس است. در این مبحث در کتاب های فلسفی مطالب زیادی بیان شده است. از فروع مربوط به این موضوع، بحث از حدوث و قدم نفس است که بین متکلّمان و فیلسوفان اسلامی در این مورد نظریات و دلایل مختلفی تبیین شده است. از جهتی دیگر شناختن نظریات فیلسوفان بزرگ اسلامی همچون علامه حلی و ملاصدرا در علم فلسفه اهمیت زیادی دارد. ما در این تحقیق این موضوع را از دیدگاه دو تن از متکلّمان و فیلسوفان اسلامی یعنی علامه حلّی و ملاصدرا مورد تحلیل و بررسی قرار می دهیم و بعد از تبیین نظریات ایشان و دلایل مربوط به آن، نظریات این دو فیلسوف محقق را با یکدیگر مقایسه خواهیم کرد تا نقاط اشتراک و افتراق آن مشخص شود. از این رو باید در این تحقیق با مراجعه به منابع معتبر، ابتدا نظریات این دو شخصیت بزرگ را استخراج، سپس تشریح و تبیین کنیم.
انسان از منظر ملاصدرا و رویکرد هیجان مدار (مطالعه تطبیقی)
نویسنده:
محدثه رستمی؛ استاد راهنما: ایمان قطب؛ استاد مشاور: امین بابادی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
شناخت انسان همواره یکی از بنیادی‌ترین دغدغه‌های فلسفه، الهیات و روان‌شناسی بوده است. این پرسش که «انسان کیست؟» و چیستی، ماهیت، ساختار درونی و نیازهای او چیست، قرن‌ها موضوع تأمل متفکران و اندیشمندان بوده است. در فلسفه اسلامی، ملاصدرا با ارائه نظریه (حرکت جوهری) (وحدت وجود) و (تجرد نفس)تصویری عمیق، پویا و چندلایه از انسان به‌مثابه موجودی در حال سیر و تکامل ترسیم کرده است. از نگاه او، انسان موجودی است مرکب از ماده و معنا که مسیر کمال خود را از طریق سلوک درونی طی می‌کند و در نهایت به (نفس کلی)می‌پیوند0 (صدرالدین شیرازی، 1382) از سوی دیگر، در روان‌شناسی معاصر، رویکرد هیجان مدار که با الهام از نظریات دلبستگی جان بالبی و کارهای سوزان جانسون شکل گرفته، تأکید فراوانی بر هیجان‌ها، روابط صمیمانه و نیازهای اساسی عاطفی انسان دارد. این رویکرد، انسان را موجودی عاطفه‌محور می‌داند که کیفیت روابطش نقش اساسی در سلامت روانی او ایفا می‌کند (جانسون،2004 ) بررسی تطبیقی میان این دو دیدگاه از آن‌رو اهمیت دارد که یکی از بستر حکمت و عرفان اسلامی برآمده و دیگری بر پایه پژوهش‌های تجربی و عصب‌روان‌شناسی بنا شده است. اما هر دو تلاش دارند فهمی ژرف‌تر از انسان و نیازهایش ارائه دهند. این پژوهش در تلاش است با تطبیق دیدگاه انسان‌شناسی ملاصدرا و رویکرد هیجان مدار ، زمینه‌ای نظری برای هم‌افزایی این دو حوزه فراهم آورد.
ارزیابی مُثُل شناسی ملاصدرا در بستر ملاحظات مصباح یزدی و جوادی آملی
نویسنده:
وحید داوری چهارده؛ استاد راهنما: منصور ایمانپور؛ استاد مشاور: سهراب حقیقت
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
این پژوهش با هدف بررسی و تحلیل نظریه مُثُل عقلانی در بستر حکمت اسلامی، کوشیده است با تلفیق رویکردهای فلسفی، معرفت‌شناختی و عرفانی، تصویری جامع و انتقادی از جایگاه مُثُل در سنت فکری مسلمانان ارائه دهد. محور اصلی تحقیق، واکاوی ظرفیت‌ها و چالش‌های نظریه مُثُل در آثار فیلسوفان معاصر همچون استاد مصباح یزدی و استاد جوادی آملی است؛ به ‌طوری‌که نقدهای عقل‌گرایانه و تحلیلی مصباح یزدی درباره ضعف اثباتی مُثُل، نسبت آن با علم حصولی، و تحلیل مفاهیم کلی، از یک‌ سو، و تلاش‌های بازخوانانه و شهودی جوادی آملی برای پیوند میان صورت‌های نوعیه با اسماء الهی، علم حضوری و نظام تدبیر ملکوتی، از سوی دیگر، دو مسیر متفاوت در ارزیابی این نظریه را نمایندگی می‌کنند. پژوهش حاضر ضمن وفاداری به مبانی حکمت متعالیه ملاصدرا، کوشیده است تا کارآمدی براهین فلسفی نظیر حرکت جوهری، اتحاد عاقل و معقول، و نظام صدوری را برای اثبات مُثُل عقلانی بررسی کند و هم‌زمان نقدهایی که این براهین را فاقد کفایت هستی‌شناختی می‌دانند، تحلیل نماید. در این چارچوب، نظریه مُثُل نه به ‌مثابه‌ی یک آموزه صرفاً افلاطونی، بلکه به‌عنوان الگویی تحول‌پذیر برای تبیین مراتب وجود، نقش نفس، و ساختار ادراک مورد توجه قرار گرفته است؛ الگویی که در تعامل میان عقل تحلیلی و شهود عرفانی می‌تواند به بازسازی مفاهیم بنیادین در حکمت اسلامی کمک کند. نتیجه تحقیق نشان می‌دهد که نظریه مُثُل عقلانی، علی‌رغم اختلاف‌نظرهای تفسیری، همچنان ظرفیتی پویا در تفسیر هستی، فهم ادراک و تبیین کمال‌یابی موجودات دارد و به‌ویژه در نگاه‌های نوگرایانه، امکان گفت‌وگوی بین‌ مکتبی میان فلسفه، عرفان و الهیات اسلامی را فراهم می‌سازد.
چیستی، چرایی و چگونگی آموزش فلسفه برای کودکان از منظر فلسفه صدرایی
نویسنده:
محمد مالدار کاریزی؛ استاد راهنما: مرتضی حسینی شاهرودی؛ استاد مشاور: جواد قندیلی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
آموزش فلسفه برای کودکان در کشور ایران، با چالش‌هایی روبرو است که آن را ناکارآمد یا غیر ممکن کرده است. چالش متناسب نبودن شیوه آموزش فلسفه برای کودکان در غرب با فرهنگ اسلامی و ایرانی از یک سو و چالش دشواری و حتی غیر ممکن بودن آموزش فلسفه اسلامی به کودکان از سوی دیگر، از این چالش‌هاست. این چالش‌ها ناشی از عدم وجود نگاه پشینی به این موضوع است. به عبارت دیگر تا زمانی که فلسفه برای کودکان از منظر فلسفه اسلامی و به خصوص فلسفه صدرایی مورد تعریف مجدد قرار نگیرد و متناسب با آن اهداف،محتوا و روش‌ها مورد بازنگری واقع نشود، آن چالش‌ها پابرجا خواهد ماند. در این پژوهش سعی شده است که با تعریف آموزش، فلسفه و کودک از منظر فلسفه صدرایی، ماهیت آموزش فلسفه برای کودکان تبیین شود و متناسب با آن امکان و برنامه درسی آموزش فلسفه برای کودکان مورد بررسی قرار گیرد. برای تحقق این مطلوب نظریه‌های ملاصدرا در باب حرکت جوهری، اتحاد عقل و عاقل و معقول، قوه خیال و مانند آن مورد استفاده قرار گرفته است. این تحقیق به روش توصیفی- تحلیلی نشان داده است که بر اساس نظریه ملاصدرا مبنی بر مراتب معرفت - مرتبه حسی، مرتبه خیالی و مرتبه عقلی- و بر اساس پذیرش قوه خیال برای کودک، امکان آموزش فلسفه برای کودکان وجود دارد و کودک قادر است که با مفاهیم فلسفه اسلامی در مرتبه قوه خیال ارتباط برقرار کند. بنابراین آموزش فلسفه برای کودکان که متناسب با فرهنگ و تربیت اسلامی در کشور ایران است، بیان داستانی مفاهیم فلسفه اسلامی برای کودکان می‌باشد.
نسبت علم‌ النفس ملاصدرا با نظریه‌های «انگیزش اخلاقی»
نویسنده:
مریم ملکی؛ استاد راهنما: محسن جاهد؛ استاد مشاور: علی اکبر عبدل‌آبادی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
انگیزش اخلاقی مفهومی است که در دوره اخیر بسیار مورد توجه صاحب‌نظران قرار گرفته است. انگیزش اخلاقی به این سؤال پاسخ می‌دهد که چه عواملی در انجام فعل اخلاقی مؤثر هستند و یا چه اموری عمل اخلاقی را مانع می‌شوند. موضوع انگیزش اخلاقی از دیدگاه صاحب‌نظران مختلفی بررسی شده است و آن چه تا کنون مورد بررسی قرار نگرفته ساختار منسجم انگیزش اخلاقی از دیدگاه ملاصدراست. جایگاه والای ملاصدرا در فلسفه اسلامی و اثرگذاری او بر اندیشمندان دیگر موضوع مشخصی است؛ از این رو پرسش اساسی این پژوهش حائز اهمیت است. پژوهش حاضر با استفاده از روش توصیفی - تحلیلی به بررسی منابع و اسناد پرداخته و در نهایت با احصا و بررسی مؤلفه‌ها و موانع انگیزش اخلاقی از دیدگاه ملاصدرا مدلی برای این موضوع ارائه می‌دهد. با توجه به منظومه فلسفی ملاصدرا در می‌یابیم، او افعال اخلاقی ما و آنچه سعادت و شقاوت ما را رقم خواهد زد، برخاسته از کل شخصیت‌مان می‌بیند. شخصیت هر فرد -که شامل ویژگی‌های فردی او نیز می‌شود- در واقع معلول اموری تعدد اعم از طبیعی و اجتماعی است. در ضمن می‌بینیم شاکله همان شخصیت کسب شده (اکتسابی) است که انسان با اندیشه‌ها و اعمال خود آن را می‌سازد. ملاصدرا این شاکله را که به مقتضای وراثت، محیط اجتماعی، عوامل تربیتی، تعاملات فکری و رفتاری و تاثیرات زمان و مکان شکل می‌گیرد، شکل دهنده اعمال هر فرد انسان می‌داند. در نهایت به این می‌رسیم که نگاه ملاصدرا به آنچه موجب انجام یک فعل می‌شود، نگاهی کل نگرانه و شخصیت محور می‌باشد. به این معنا که برخلاف نظریه‌های دیگر که در آن‌ها معرفت یا میل عامل اصلی انگیزش اخلاقی دانسته شده، ملاصدرا کلِ شخصیت یک انسان را عامل تصمیم گیری وی می‌داند.
تحلیل و بررسی نقد کانت بر فلسفه و مابعدالطبیعه از طریق تحلیلهای هستی شناسانه و معرفت شناسانه ابن سینا و ملاصدرا از حقایق (اشیاء و مفاهیم) ریاضیاتی.
نویسنده:
امینه جمالی فرد؛ استاد راهنما: سعید رحیمیان؛ استاد مشاور: عبدالعلی شکر
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
پرسش از اعتبار، امکان و حدود معرفت فلسفی، خاصه در ساحت مابعدالطبیعه، یکی از بنیادین‌ترین دغدغه‌های تاریخ اندیشه بشری است. از آغازین دوران اندیشه انسان تا دوران معاصر، همواره این پرسش در کانون تأملات فلسفی قرار داشته است که آیا انسان می‌تواند به شناختی یقینی و معتبر درباره‌ی «وجود» و «حقیقت» دست یابد؟ در این میان، نقطه‌ی عطفی که به‌گونه‌ای تعیین‌کننده مسیر فلسفه را دگرگون ساخت، نقد کانت بر مابعدالطبیعه بود؛ نقدی که بر اساس مبانی معرفت‌شناختی و به‌ویژه با تأکید بر محدودیت‌های عقل نظری و شرایط امکان تجربه، بسیاری از دعاوی متافیزیکی سنتی را به چالش کشید و با تأسیس ایده‌آلیسم استعلایی، جریان فلسفی غرب را به سویی تازه سوق داد. از منظر کانت، معرفت تنها در محدوده‌ی پدیدارها (فنومن‌ها) ممکن است و هرگونه ادعای شناخت از نومن‌ها، یعنی اشیاء فی‌نفسه، فاقد اعتبار فلسفی است. این دیدگاه، که در قالب نقد عقل محض صورت‌بندی شده است مرزهای شناخت را به چارچوب‌های پیشینی ذهن و شهودهای زمانی و مکانی محدود می‌سازد و اعتبار مابعدالطبیعه و فلسفه را زیر سؤال می‌برد. در مقابل این تلقی، در سنت فلسفه اسلامی و در اندیشه‌ی ابن‌سینا و ملاصدرا، مابعدالطبیعه نه‌تنها ممکن، بلکه اصیل‌ترین و یقینی‌ترین علم تلقی می‌شود. ابن‌سینا در نظام مشائی خود، مابعدالطبیعه را دانشی مستقل، مبتنی بر اصول بدیهی و بی‌نیاز از علوم دیگر می‌داند که به تحلیل حقیقت وجود و عوارض ذاتی آن می‌پردازد. ملاصدرا نیز فلسفه اولی را تنها دانش کاملاً مستقل و بی‌نیاز می‌داند که موضوع این دانش، از هرگونه محدودیت و قیدی آزاد است و سایر علوم برای اثبات مبانی خود به آن نیازمندند. از دیدگاه وی فلسفه اولی، بنیان و اساس تمام علوم دیگر است و دانشمندان سایر علوم، از سرچشمه این علم جرعه برمی‌گیرند و خدمت‌گزاران حکیم مابعدالطبیعه‌اند. تحقیق حاضر با اتکاء بر تحلیل هستی‌شناسانه و معرفت‌شناسانه‌ ابن‌سینا و ملاصدرا با تمرکز خاص برتحلیل حقایق ریاضیاتی که از نظر کانت به عنوان الگوی معرفت یقینی و تألیفی پیشینی و نقطه‌ی تمایز فلسفه و علم تلقی می‌شود ، به بازخوانی و ارزیابی نقادانه‌ی نقد کانت بر مابعدالطبیعه و فلسفه می‌پردازد. رویکرد فلسفی پیشنهادی برای این رساله سعی بر اثبات آن است که قضایای فلسفی و مابعدالطبیعی همانند قضایای ریاضیات کانتی ترکیبی و ماتقدم هستند و انسان را به سمت معرفت و شناخت یقینی رهنمون میکنند. علاوه بر این اثبات این گزاره که موضوع فلسفه که «موجود بما هو موجود» است خصوصیاتی مشابه اشیاء، مفاهیم و حقایق ریاضیاتی کانتی دارد و راه انسان را به سمت یقین ریاضیاتیِ قابل پذیرش علوم تجربی هموار می‌کند. در نهایت سعی خواهیم کرد تا نشان دهیم روش فلسفی که بر مبنای یقین استدلالی و برهانی است همانند احکام ریاضیاتی قطعی و یقین آور کانتی است و آن‌چه از ویژگی‌های شهود ریاضیاتی و قضایای ترکیبی و ماتقدّمِ مورد پذیرش کانت بدست می‌آید از طریق براهین قطعی و یقینی ساختار یافته از معقولات ثانیه فلسفی هم قابل دسترس است و از این طریق به دنبال امکان یافتن پاسخی فلسفی به نقد کانت بر مابعدالطبیعه و فلسفه می‌باشد. این پژوهش با این رویکرد در پی پاسخ به این پرسش محوری است که «چگونه تحلیل‌های هستی‌شناسانه و معرفت‌شناسانه ابن سینا و ملاصدرا از حقایق ریاضیاتی، میتواند به عنوان پاسخی به نقدهای کانت بر مابعدالطبیعه عمل کند و جایگاه آن را به عنوان یک علم معتبر بازسازی نماید؟» این رساله با رویکردی تحلیلی و استدلالی در عین حال مقایسه‌ای و انتقادی و بر مبنای مطالعات کتابخانه‌ای انجام می‌شود. روش تحقیق به‌گونه‌ای در نظر گرفته شده است که با بررسی و تحلیل متون فلسفی ابن‌سینا و ملاصدرا به استخراج و تبیین دیدگاه‌های هستی‌شناسانه و معرفت‌شناسانه این دو فیلسوف درباره مفاهیم و حقایق ریاضیاتی پرداخته ‌شود. با استفاده از این دیدگاه‌ها و بررسی انتقادات کانت بر مابعدالطبیعه و فلسفه استدلال‌هایی برای پاسخگویی به این نقدها ارائه می‌شود. با استفاده از استنتاج و استدلالهای فلسفی و منطقی سعی میگردد به پرسش‌های تحقیق پاسخ داده شود. داده‌های مورد نیاز از طریق مطالعه منابع کتابخانهای فلسفی گردآوری شده و در چارچوبی نظام‌مند تحلیل می‌شوند. در این رساله بنا بر آن است تا با حفظ دقت و امانت فلسفی، به نتایجی معتبر و قابل دفاع دست یابیم. غایت این تحلیل، بررسی امکان دستیابی به نوعی دفاع از امکان و اعتبار مابعدالطبیعه و فلسفه اولی در پرتو تحلیل‌های ابن سینا و ملاصدرا از معرفت و هستی حقایق ریاضیاتی است؛ تحلیلی که بتواند پاسخگوی چالش‌های وارد شده از سوی عقل نقّاد کانت باشد.
  • تعداد رکورد ها : 5186