جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 5168
انسان از منظر ملاصدرا و رویکرد هیجان مدار (مطالعه تطبیقی)
نویسنده:
محدثه رستمی؛ استاد راهنما: ایمان قطب؛ استاد مشاور: امین بابادی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
شناخت انسان همواره یکی از بنیادی‌ترین دغدغه‌های فلسفه، الهیات و روان‌شناسی بوده است. این پرسش که «انسان کیست؟» و چیستی، ماهیت، ساختار درونی و نیازهای او چیست، قرن‌ها موضوع تأمل متفکران و اندیشمندان بوده است. در فلسفه اسلامی، ملاصدرا با ارائه نظریه (حرکت جوهری) (وحدت وجود) و (تجرد نفس)تصویری عمیق، پویا و چندلایه از انسان به‌مثابه موجودی در حال سیر و تکامل ترسیم کرده است. از نگاه او، انسان موجودی است مرکب از ماده و معنا که مسیر کمال خود را از طریق سلوک درونی طی می‌کند و در نهایت به (نفس کلی)می‌پیوند0 (صدرالدین شیرازی، 1382) از سوی دیگر، در روان‌شناسی معاصر، رویکرد هیجان مدار که با الهام از نظریات دلبستگی جان بالبی و کارهای سوزان جانسون شکل گرفته، تأکید فراوانی بر هیجان‌ها، روابط صمیمانه و نیازهای اساسی عاطفی انسان دارد. این رویکرد، انسان را موجودی عاطفه‌محور می‌داند که کیفیت روابطش نقش اساسی در سلامت روانی او ایفا می‌کند (جانسون،2004 ) بررسی تطبیقی میان این دو دیدگاه از آن‌رو اهمیت دارد که یکی از بستر حکمت و عرفان اسلامی برآمده و دیگری بر پایه پژوهش‌های تجربی و عصب‌روان‌شناسی بنا شده است. اما هر دو تلاش دارند فهمی ژرف‌تر از انسان و نیازهایش ارائه دهند. این پژوهش در تلاش است با تطبیق دیدگاه انسان‌شناسی ملاصدرا و رویکرد هیجان مدار ، زمینه‌ای نظری برای هم‌افزایی این دو حوزه فراهم آورد.
مراتبی بودن روش‌ شناسی ملاصدرا در مباحث الاهیات‌ بالمعنی الاخص (باتاکیدبر برهان صدیقین)
نویسنده:
رضوان نجفی؛ استاد راهنما: علی علم الهدی؛ استاد مشاور: رضا رسولی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در یک تقسیم‌بندی عمده و کلی نقادان روش‌شناسی ملاصدرا سه دیدگاه متضاد نسبت به موضوع روش‌شناسی صدرالمتالهین دارند. این دیدگاه‌ها شامل: 1) توتولوژیک یا حشوگویی در ذکر مباحث فلسفی2) التقاط روش تفکرگرایی و فلسفی مشایی با شهودگرایی اشراقی و کلامی. 3) ذکر دیدگاه و اعتقادات مخالف ازسوی صدرالمتالهین. این درحالی است که به‌نظر می‌رسد صدرالمتالهین دارای روش چهارمی به نام « سلسه مراتبی» است. سلسه مراتبی بودن روش صدرالمتالهین متاثر از مبحث تشکیک است که از مبنای معرفت‌شناختی و وجودشناختی او به شمار می‌رود. غرض از سلسله مراتبی بودن روش صدرالمتالهین این است که او در تبیین و شرح مباحث فلسفی فرایند و مراتبی را طی کرده است. ابتدا نظر مخالف را بیان می‌کند سپس در وهله بعد نادرست بودن آن را با ذکر مقدماتی منطقی یا صورت‌ برهان‌هایی قیاسی و استدلالی با استناد به برخی مبانی بدیهی و اولی (ابطال تسلسل، ترجیح بلامرجح، دور، وغیره) و یا حتی با مفرض گرفتن استدلال‌های پیشین فلاسفه مخالف، دیدگاه آنها را رد کرده و بعد به طرح موضوع و تبیین آراء خودپرداخته است. بنابراین صدرالمتالهین در ذکر مباحث فلسفی، ضمن در نظرداشتن دو جنبه بیرونی و درونی دارای یک سیرحرکتی ویژه و کاملا خاص است. این رساله ضمن تبیین و رد سه دیدگاه بیان شده، به تبیین روش چهارم خواهد پرداخت و آن را به روش‌شناسی صدرالمتالهین در مبانی الهیات بالمعنی‌الاخص هم تسری می‌دهد.
تحلیل و بررسی نقد کانت بر فلسفه و مابعدالطبیعه از طریق تحلیلهای هستی شناسانه و معرفت شناسانه ابن سینا و ملاصدرا از حقایق (اشیاء و مفاهیم) ریاضیاتی.
نویسنده:
امینه جمالی فرد؛ استاد راهنما: سعید رحیمیان؛ استاد مشاور: عبدالعلی شکر
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
پرسش از اعتبار، امکان و حدود معرفت فلسفی، خاصه در ساحت مابعدالطبیعه، یکی از بنیادین‌ترین دغدغه‌های تاریخ اندیشه بشری است. از آغازین دوران اندیشه انسان تا دوران معاصر، همواره این پرسش در کانون تأملات فلسفی قرار داشته است که آیا انسان می‌تواند به شناختی یقینی و معتبر درباره‌ی «وجود» و «حقیقت» دست یابد؟ در این میان، نقطه‌ی عطفی که به‌گونه‌ای تعیین‌کننده مسیر فلسفه را دگرگون ساخت، نقد کانت بر مابعدالطبیعه بود؛ نقدی که بر اساس مبانی معرفت‌شناختی و به‌ویژه با تأکید بر محدودیت‌های عقل نظری و شرایط امکان تجربه، بسیاری از دعاوی متافیزیکی سنتی را به چالش کشید و با تأسیس ایده‌آلیسم استعلایی، جریان فلسفی غرب را به سویی تازه سوق داد. از منظر کانت، معرفت تنها در محدوده‌ی پدیدارها (فنومن‌ها) ممکن است و هرگونه ادعای شناخت از نومن‌ها، یعنی اشیاء فی‌نفسه، فاقد اعتبار فلسفی است. این دیدگاه، که در قالب نقد عقل محض صورت‌بندی شده است مرزهای شناخت را به چارچوب‌های پیشینی ذهن و شهودهای زمانی و مکانی محدود می‌سازد و اعتبار مابعدالطبیعه و فلسفه را زیر سؤال می‌برد. در مقابل این تلقی، در سنت فلسفه اسلامی و در اندیشه‌ی ابن‌سینا و ملاصدرا، مابعدالطبیعه نه‌تنها ممکن، بلکه اصیل‌ترین و یقینی‌ترین علم تلقی می‌شود. ابن‌سینا در نظام مشائی خود، مابعدالطبیعه را دانشی مستقل، مبتنی بر اصول بدیهی و بی‌نیاز از علوم دیگر می‌داند که به تحلیل حقیقت وجود و عوارض ذاتی آن می‌پردازد. ملاصدرا نیز فلسفه اولی را تنها دانش کاملاً مستقل و بی‌نیاز می‌داند که موضوع این دانش، از هرگونه محدودیت و قیدی آزاد است و سایر علوم برای اثبات مبانی خود به آن نیازمندند. از دیدگاه وی فلسفه اولی، بنیان و اساس تمام علوم دیگر است و دانشمندان سایر علوم، از سرچشمه این علم جرعه برمی‌گیرند و خدمت‌گزاران حکیم مابعدالطبیعه‌اند. تحقیق حاضر با اتکاء بر تحلیل هستی‌شناسانه و معرفت‌شناسانه‌ ابن‌سینا و ملاصدرا با تمرکز خاص برتحلیل حقایق ریاضیاتی که از نظر کانت به عنوان الگوی معرفت یقینی و تألیفی پیشینی و نقطه‌ی تمایز فلسفه و علم تلقی می‌شود ، به بازخوانی و ارزیابی نقادانه‌ی نقد کانت بر مابعدالطبیعه و فلسفه می‌پردازد. رویکرد فلسفی پیشنهادی برای این رساله سعی بر اثبات آن است که قضایای فلسفی و مابعدالطبیعی همانند قضایای ریاضیات کانتی ترکیبی و ماتقدم هستند و انسان را به سمت معرفت و شناخت یقینی رهنمون میکنند. علاوه بر این اثبات این گزاره که موضوع فلسفه که «موجود بما هو موجود» است خصوصیاتی مشابه اشیاء، مفاهیم و حقایق ریاضیاتی کانتی دارد و راه انسان را به سمت یقین ریاضیاتیِ قابل پذیرش علوم تجربی هموار می‌کند. در نهایت سعی خواهیم کرد تا نشان دهیم روش فلسفی که بر مبنای یقین استدلالی و برهانی است همانند احکام ریاضیاتی قطعی و یقین آور کانتی است و آن‌چه از ویژگی‌های شهود ریاضیاتی و قضایای ترکیبی و ماتقدّمِ مورد پذیرش کانت بدست می‌آید از طریق براهین قطعی و یقینی ساختار یافته از معقولات ثانیه فلسفی هم قابل دسترس است و از این طریق به دنبال امکان یافتن پاسخی فلسفی به نقد کانت بر مابعدالطبیعه و فلسفه می‌باشد. این پژوهش با این رویکرد در پی پاسخ به این پرسش محوری است که «چگونه تحلیل‌های هستی‌شناسانه و معرفت‌شناسانه ابن سینا و ملاصدرا از حقایق ریاضیاتی، میتواند به عنوان پاسخی به نقدهای کانت بر مابعدالطبیعه عمل کند و جایگاه آن را به عنوان یک علم معتبر بازسازی نماید؟» این رساله با رویکردی تحلیلی و استدلالی در عین حال مقایسه‌ای و انتقادی و بر مبنای مطالعات کتابخانه‌ای انجام می‌شود. روش تحقیق به‌گونه‌ای در نظر گرفته شده است که با بررسی و تحلیل متون فلسفی ابن‌سینا و ملاصدرا به استخراج و تبیین دیدگاه‌های هستی‌شناسانه و معرفت‌شناسانه این دو فیلسوف درباره مفاهیم و حقایق ریاضیاتی پرداخته ‌شود. با استفاده از این دیدگاه‌ها و بررسی انتقادات کانت بر مابعدالطبیعه و فلسفه استدلال‌هایی برای پاسخگویی به این نقدها ارائه می‌شود. با استفاده از استنتاج و استدلالهای فلسفی و منطقی سعی میگردد به پرسش‌های تحقیق پاسخ داده شود. داده‌های مورد نیاز از طریق مطالعه منابع کتابخانهای فلسفی گردآوری شده و در چارچوبی نظام‌مند تحلیل می‌شوند. در این رساله بنا بر آن است تا با حفظ دقت و امانت فلسفی، به نتایجی معتبر و قابل دفاع دست یابیم. غایت این تحلیل، بررسی امکان دستیابی به نوعی دفاع از امکان و اعتبار مابعدالطبیعه و فلسفه اولی در پرتو تحلیل‌های ابن سینا و ملاصدرا از معرفت و هستی حقایق ریاضیاتی است؛ تحلیلی که بتواند پاسخگوی چالش‌های وارد شده از سوی عقل نقّاد کانت باشد.
«مبانی هستی شناسی ملاصدرا در تفسیر سوره های حدید و واقعه»
نویسنده:
امیررضا رمضانی مقدم؛ استاد راهنما: رمضان‌ مهدوی آزادبنی؛ استاد مشاور: محمود دیانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
ملاصدرا بانی حکمت متعالیه در فلسفه اسلامی است که مبانی هستی شناسی این فیلسوف تلفیفی از عقل ، شهود و وحی الهی است که با این اصول او توانست برخی از سورهای قران را با مبانی فلسفی خود تفسیر کندما در این پژوهش قصد داریم به چگونگی کاربرد مبانی هستی شناسی این فیلسوف جهان اسلام در تفسیر سورهای حدید و واقعه بپردازیم در این میان به بیان شواهد و نمونه های قرانی از تفسیر فلسفی ایشان خواهیم پرداخت
جایگاه باور در فلسفه ملاصدرا با تاکید بر آرای کلیفورد و جیمز
نویسنده:
مسعود زین العابدین؛ استاد راهنما: عبدالله صلواتی؛ استاد مشاور: عین اله خادمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مقایسه جایگاه باور با سایر ساحت های شخصیت انسانی همچون احساسات، عواطف و رفتار یکی از پرسش های مهم در معرفت شناسی معاصر است. برخی باورها را زیربنا می دانند و برخی به اصالت عواطف اعتقاد دارند. پرسشِ این پژوهش درباره جایگاه باور در اندیشه کلیفورد، جیمز و ملاصدرا است. در این بررسی به این نتیجه رسیدیم که کلیفورد قرینه گرا است و مبتنی بر نظریه اخلاق باور، در برابر باورهایمان مسئولیت اخلاقی داریم. باورها ساختار شبکه‌ای دارند و باورهای هر فرد، بر سایر باورهای خودش و دیگران تاثیر میگذارد. کلیفورد طرفدار اصالت باور است و توجه خاصی به عواطف ندارد. درمقابل، جیمز برای عواطف، اصالت قائل است و آنها را در تحقق باور، موثر میداند. او بر تاثیر عوامل غیرِمعرفتی بر باور تاکید میکند و برخلاف کلیفورد، طرفدارِ لاادریگری نیست؛ طبیعت عاطفی ما، آنچه را که گزینشی زنده و دارای کاربرد باشد گزینش میکند. ملاصدرا در آثارش، بر مفاد اخلاق باور تاکید دارد و برای باورها برهان اقامه میکند(درونگرایی) اما بر خلاف کلیفورد، عواطف را نیز مهم میداند و از تاثیر عوامل غیر معرفتی بر باور دفاع کرده، وحی و شهود را منبع معرفت میداند(برونگرایی). نزد او قوه خیال صرفا منفعل نیست و در اثرگذاریِ عواطف بر باورها و نفس، نقش کلیدی دارد. میتوان استنباط کرد که نزد ملاصدرا، امر دایر بر اصالت یکی از دو ساحتِ باورها یا عواطف نیست؛ نفس یک هویت یکپارچه است و قوا مراتب آن هستند. نفس در تاثیر و تاثر متقابل با قوا و ساحتهای شخصیت قرار دارد و همچون حس مشترک که مجمع حواس است، نفس نیز مجمع و رباط همه باورها و عواطف میباشد. باورها با یکدیگر، عواطف با یکدیگر، باورها و عواطف با یکدیگر، و هر دو با نفس، ارتباط شبکه ای دارند و همچون ظروف مرتبطه هستند. نتیجه این تعاملِ مستمر، تحقق شاکله انسانی است؛ انسانها شاکله متفاوت و اختلاف نوعی دارند و مبتنی بر این اختلافها، زیست نوعِ متفاوت دارند و حتی ممکن است هر فرد در دوره های مختلف، زیست نوع متفاوت داشته باشد لذا نمیتوان برای همه نسخه واحد پیچید.
تأثیر فرشتگان در رستگاری انسان در اندیشه آگوستین و ملاصدرا
نویسنده:
علی مرادی؛ استاد راهنما: سحر کاوندی؛ استاد مشاور: محسن جاهد
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
رستگاری و سعادت انسان موضوعی است که همواره دغدغه بشریت بوده است. در این بین ادیان الهی داعیه‌دارِ راهنمایی بشر برای رسیدن به آن بوده‌اند و دو دین مسیحیت و اسلام نیز پیشگام این موضوع بوده‌اند. آگوستین و ملاصدرا به عنوان دو شخصیت برجسته در سنّت مسیحیت و اسلام صاحب نظام‌های الهیاتی و فلسفی هستند که در پی پاسخگویی به این موضوع بوده‌اند. آگوستین معتقد است که انسان به وسیله مسیح رستگار می‌گردد و تصلیب مسیح عامل این رستگاری است. درواقع، مسیح خود را فدیه گناه نخستین کرد تا بشر از زیر بار آثار آن گناه رهایی یابد. درحالی‌که با بررسی الهیات او متوجه می‌شویم‌ که فرشتگان باتوجه به جهتی (خدا و خود)که در اراده خود اختیارکردند باعث شکل‌گیریِ شهری حقیقی و متشخص شدند که شهرخدا نام گرفت. در مرحله پس از آفرینش آدم نیز انحراف در اراده یکی از این فرشتگان یعنی شیطان باعث القاء به قابیل گردید و در ساحت انسانی نیز انحراف در اراده رخ داد. فرشتگان در واقع باتوجه به نحوه اراده‌ای که اتخاذ کردند باعث شدند که در ساحت هستی شناختیْ بنیان‌گذاران شهرخدا و شهر زمینی شوند و به عبارتی مقصد رستگاری و شقاوت انسان را رقم بزنند. در این بین، علاوه بر فرشتگان و مسیح، با امر سومی به نام فضائل اخلاقی مواجه هستیم که به زعم آگوستین، مؤمن مسیحی برای رستگاری به آنها نیاز دارد. این فضائل در بستر ایمانِ شخص مؤمن محقق می‌گردند و ایمان امری است که روح‌القدس آن را در قلب مؤمنان پدید می‌آورد. مؤمن مسیحی به وسیله کمک فرشتگان در ساحت دنیا و نیز فدیه شدن مسیح و پایبندی به ایمان وفضائل اخلاقی به رستگاری دست می‌یابد. به عبارتی انسان برای رستگار شدن به فرشته‌وار شدن نیاز دارد که باتوجه به آن سه مؤلفه به آن دست می‌یابد. از سوی دیگر، ملاصدرا معتقد است که رستگاری انسان امری است که به وسیله فرشتگان در دو ساحت علمی و عملی و نیز به وسیله شخص نبی اسلام (ص) رقم می‌خورد. در نظامِ الهیاتی و فلسفی او نیز برای رستگار شدن با امری به نام فرشته‌وار شدن مواجه هستیم. درواقع، فرشتگان در ساحت علمیْ تربیت نفس انسان را بر عهده دارند تا انسان را به بالاترین مرتبه یعنی اتصال و اتحاد با عقل فعال برسانند. فرشتگان موجوداتی‌اند که هویت انسان را می‌سازند و همواره در حال هدایت نفس انسان هستند. در ساحت عملی نیز آنان هستند که در امور دنیوی به یاری مؤمنان می‌شتابند و طبق نصوص دینی در جنبه‌هایِ دنیوی از جمله روزی، سلامتی و حراست از انسان می‌کوشند. علاوه بر این، فرشتگان در ساحت عملی با انتقال وحی به شخص نبی، فرآیند رستگاری انسان را تسهیل می‌کنند. در ساحت عملی با نقش ویژه شخص نبی اسلام (ص) برای رستگاری مواجه می‌شویم زیرا ایشان بالِ عملیِ رستگاری را که عبارت از تهذیب ظاهر و باطنِ شخص مؤمن است، به وسیله وحی در قالب عقاید، اخلاق و فقه تأمین می‌کند؛ لذا ایشان خود باید در بالاترین حد از تکامل علمی و عملی باشد که بتواند اولاً این بارِ انتقال و ابلاغ را برعهده گرفته و ثانیاً خود الگویی از این تکامل باشد. به زعم ملاصدرا، انسان مؤمن برای رستگاری به دو بالِ علمی و عملی نیاز دارد که فرشتگان و شخص نبی اسلام (ص)، بستر آن دو را تحقق می‌بخشند و شخص مؤمن باید با تلاش خود در آن بسترْ به رستگاری دست یابد. به نظر می‌رسد که در رستگاری‌ای که آگوستین ترسیم می‌کند، شخص مؤمن تا حد زیادی منفعل است و رستگاری اکثراً بر پایه امور بیرونی برای شخص محقق می‌گردد، درحالی که در رستگاری به روایت ملاصدرا، شخص مؤمن در فرآیند رستگاری منفعل نیست و تا حد زیادی نقش فعال در آن دارد زیرا رستگاری امری است که با وجود شخص گره خورده است و درجه آن نیز به شدت مرتبه وجودی شخص وابسته است.
واکاوی مفهوم شکر و واژگان مرتبط با آن در آموزه های دینی با تاکید بر دیدگاه ملاصدرا و علامه طباطبایی
نویسنده:
مهدیه اسماعیلی؛ استاد راهنما: محمدعلی وطن دوست حقیقی مرند؛ استاد مشاور: امیر راستین
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
مفهوم شکر، احساس قدردانی و سپاسگزاری برای نعمت‌ها و خوبی‌هایی است که معمولاً باعث افزایش خوشحالی و رضایت درونی و ارتباط نزدیک تر با خدا و دیگران می‌گردد. اظهار شکر و سپاس، نشان از ارزش‌های انسانی اصیل و ارتباط اجتماعی سالم است. شکر الهی به معنای واکنش و استفاده درست و بجا از نعمتهای خداوند و قدردانی و سپاسگزاری از نعمت‌های اوست که در متون دینی و فلسفی اسلامی، نه تنها به عنوان یک وظیفه ی دینی و عملی روحانی و اخلاقی، از اهمیت و جایگاه ویژه‌ای برخوردار است که به عنوان یک اصل بنیادین در زندگی انسانی مطرح است. در این میان بررسی واژگان مرتبط با شکر، برای فهم بهتر مفهوم شکر و در نهایت، رسیدن به مقام شکری که مقصود حق تعالی است حائز اهمیت می باشد. یکی از مسائلی که می‌تواند مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد تحلیل معناشناسانه و وجودشناسانه از شکر و مفاهیم مرتبط با آن در آموزه های دینی است. در میان مکاتب فلسفی، حکمت متعالیه، به عنوان یک نظام فلسفی جامع، شکر به عنوان یک حالت درونی و معرفتی، می‌تواند انسان را به درک عمیق‌تری از وجود و نعمت‌های الهی رهنمون سازد. در این میان، ملاصدرا به عنوان بنیانگذار حکمت متعالیه و علامه طباطبایی به عنوان یکی از اندیشمندان و پیروان تفکر صدرایی، مطالب ارزشمندی را در باره شکر و مفاهیم مرتبط با آن مطرح نموده‌اند. در پژوهش حاضر، براساس مبانی حکمت متعالیه و با تاکید بر آراء ملاصدرا و علامه طباطبایی تلاش می‌شود، تحلیل معناشناسانه و وجودشناسانه از مفهوم شکر و دیگر مفاهیم مرتبط با آن در آموزه های دینی ارائه گردد.
الهیات عملی از رهگذر الهیات فلسفی ملاصدرا
نویسنده:
امیرعلی دوستعلی؛ استاد راهنما: رضا قائمی؛ استاد مشاور: علی اصغر جعفری ولنی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مولفه نوظهور الهیات عملی توسط فیلسوف الهی شلایرماخر، وارد بر مباحث الهیاتی و فلسفی نوین شد. او با دسته بندی الهیات به سه دسته الهیات فلسفی، تاریخی و عملی نشان می‌دهد که می‌توان مباحث الهیاتی را به این شکل دسته بندی و مورد مداقه قرار داد. در این میان او مدعی است که الهیات عملی غایت مباحث الهیاتی می‌باشد. او معتقد است که الهیات عملی برگرفته از الهیات فلسفی است چنانکه مبانی نظری الهیات عملی در مباحث الهیات فلسفی مورد بررسی قرار خواهد گرفت و لاجرم الهیات عملی مبتنی بر الهیات فلسفی می‌باشد. در این میان ملاصدرا به عنوان یک فیلسوف الهی در پی روشن ساختن حقیقت حاکم برجهان هستی است. لذا به بررسی این حقایق با پایه گذاری حکمت متعالیه می‌پردازد. نگاه منظومه وار به آثار و تفکر ملاصدرا، ما را به سمت این حقیقت سوق می‌دهد که او همواره توجه ویژه‌ای به معارف الهیاتی و دینی داشته است، این توجه تا بدانجایی است که در آثار فلسفی و عقلی او از جمله شواهد الربوبیه، آیات قرآن را در تایید مبانی خویش بیان می‌کند. لذا می‌توان ادعا نمود که به نوعی یک الهیات فلسفی را پایه ریزی کرده است. چراکه او معتقد است که حقایق عالم در معارف الهیاتی نهفته شده است و عقل و کشف تنها راه وصول به این حقایق است. او پس از بیان الهیات فلسفی خویش، به تبیین الهیات عملی که مبتنی بر فلسفه متعالیه است می‌پردازد. ملاصدرا راه رسیدن به حقیقت محضه را با توضیح یک سفر معرفتی آغاز می‌کند که این سفر با کسب علم و معرفت الهی و انجام دستورات شریعت به سرانجام می‌رسد و این سرانجام همان تکامل انسان و سعادت حقیقی می‌باشد.
بررسی و مقایسه موضوع اراده الهی از منظر شیخ مفید و ملاصدرا
نویسنده:
فروغ ایستان؛ استاد راهنما: محمدمهدی مشکاتی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
بزرگترین مشکل در تفسیر اراده الهی آن است که این صفت در میان حالات نفسانی ما حالتی است که با حدوث و تغییر همراه است پس نسبت دادن چنین صفتی به خداوند مستلزم اتصاف ذات واجب الوجودی او به ویژگی های امکانی است. در بین متکلمین از خداوند به عنوان فاعلی مرید یاده شده و اراده را به عنوان یک صفت کمالی نمی توان از ذات او نفی کرد. براین اساس تفسیر اراده الهی به گونه ای که پیراسته از هر گونه نقص و امکان و در خور ذات اقدس اله باشد اندیشمندان مختلف را با دشواری های فراوانی روبه رو نموده است. دراین میان تلاش ملاصدرا برای ارائه تفسیری صحیح از اراده الهی ارزشمند است ولی اختلافاتی با دیدگاه متکلمین از جمله شیخ مفید دارد. ملاصدرا اراده الهی را صفتی ذاتی و همان علم حق تعالی به نظام اصلح تعریف می کند. ولی شیخ مفید اراده الهی را صفت ذات و لنفسه نمیداند چرا که در این صورت استناد قبائح به حق تعالی لازم می آیدکه پذیرفتنی نیست. نیز اراده صفتی زاید بر ذات نمیتواند باشد زیرا محذوراتی در پی دارد، پس نتیجه میگیرد که اراده الهی صفتی حقیقی نیست و مجازی است. اختلاف این دو دیدگاه براین اساس است که ملاصدرا به ذات الهی نگریسته وبرای زدودن حدوث و تغییر و تجدد از ذات الهی قائل به اراده ذاتی می شود. در مقابل از نظر شیخ مفید، اراده خداوند، نفس فعل او است. در بندگان اراده حالتی است که بعد از تصور فعل، تصدیق به فایده و ملایمت آن با غرایز و طبایع و سنجش سود و زیان، و تصدیق به رجحان کفه سود بر زیان و اشتیاق و علاقه مفرط، در نفس انسان حاصل میشود که موجب رجحان طرف وجود فعل نسبت به عدمش میگردد، و در نتیجه، قدرت به ضمیمه اراده و اختیار، اعطاء ضرورت به وجود فعلی نموده و آن فعل موجود میشود. حال اگر همان حالتی را که در انسان بعد از مقدمات مزبور، وجود پیدا میکند برای خداوند قائل شویم ناچار باید حدوث آن حالت را قبول کنیم و لازم می آید که خداوند دارای صفت حادث و محل حوادث باشد پس اراده خداوند همان فعل اوست و لاغیر اختلاف این دو اندیشمند ناشی از نگرش متفاوت به این مساله است. ملا صدرا به ذات باری تعالی نگریسته و برای زدودن حدوث و تغییر و تجدد از ذات او قائل به اراده ذاتی می شود ولی شیخ مفید به فعل نگریسته و با تمرکز براین که اراده عامل تحقق فعل است و فعل نیز حادث است برروی اراده حادث باری تعالی اصرار دارد. در نهایت ملاصدرا در مواجهه با نظر شیخ مفید مبتنی بر حدوث اراده، نوعی اراده حادث را نیز می پذیرد و از اراده الهی در دو سطح اراده ذاتی و اجمالی و اراده فعلی حادث و تفصیلی سخن می گوید. در فلسفه اسلامی، به‌ویژه در کلام شیعه و اهل سنت، بحث اراده الهی و دعا همیشه با توجه به موضوع تقدیر و اختیار انسان مورد بررسی قرار می‌گیرد. در بسیاری از مکاتب اسلامی، خداوند از ابتدا همه چیز را مقدر کرده است، به این معنا که سرنوشت انسان‌ها، زمان و مکان تولد و مرگ، رزق و روزی و همه جزئیات زندگی آن‌ها از پیش تعیین شده است. به‌طور مثال، در قرآن کریم آیات زیادی داریم که نشان‌دهنده علم و حکمت بی‌پایان خداوند است: «إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ» که به علم کامل خداوند اشاره دارد. همچنین در قرآن آمده است که خداوند بر همه چیز قادراست و همه امور تحت تدبیر او است. با این حال، انسان‌ها در دیدگاه اسلامی دارای آزادی اراده هستند و مسئول اعمال خود می‌باشند. این آزادی به انسان این امکان را می‌دهد که خواسته‌های خود را از خداوند درخواست کند. دعا به‌عنوان ابزاری برای ارتباط با خدا و اعلام نیازها و خواسته‌ها استفاده می‌شود، اما در عین حال، تقدیر الهی تغییر نمی‌کند، مگر اینکه اراده خداوند به شکلی دیگر باشد.همچنین دعا در بسیاری از متون دینی به عنوان ابزاری برای درخواست از خداوند و تغییر شرایط معرفی شده است. مسلمانان معتقدند از طریق دعا می‌توانند خواسته‌ها و نیازهای خود را از خداوند بخواهند و به دنبال تغییر وضعیت خود باشند. حال، تعارض ممکن است به این شکل باشد که اگر همه چیز بر اساس اراده از پیش تعیین شده الهی است، پس چه نیازی به دعا و درخواست از خداوند وجود دارد؟ به عبارت دیگر، اگر خداوند اراده‌ای قطعی و ثابت دارد، چگونه دعا می‌تواند تأثیری بر آن بگذارد؟ در بسیاری از رویکردهای دینی، گفته می‌شود که دعا تغییرات در اراده الهی ایجاد نمی‌کند، بلکه وسیله‌ای است برای تحقق و آشکار شدن همان اراده از پیش تعیین شده. خداوند از پیش می‌دانسته که شخصی دعا خواهد کرد و این دعا به عنوان بخشی از برنامه‌ریزی کلی او در نظر گرفته می‌شود. به عبارت دیگر، خداوند از ابتدا اراده کرده که دعاها به نتیجه برسند. در برخی تفاسیر دینی، تاکید بر آزادی انسان در انتخاب و درخواست از خداوند وجود دارد. دعا به انسان این امکان را می‌دهد که با استفاده از آزادی اراده‌اش، خواسته‌های خود را به خداوند بگوید. این امر بر این فرض استوار است که انسان می‌تواند در محدوده اراده الهی تصمیم بگیرد، و دعا راهی است برای تأثیرگذاری بر شرایط. برخی معتقدند که استجابت دعا همواره به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم به نفع انسان است. خداوند ممکن است دعای فردی را مستجاب نکند، اما در عوض به شیوه‌ای که برای خیر او بیشتر مناسب است، پاسخ دهد. این بدان معناست که تغییرات در اراده الهی به خاطر حکمت و خیر بی‌نهایت خداوند است. دعا به خودی خود به عنوان عبادت و ارتباط با خداوند در نظر گرفته می‌شود. در این رویکرد، حتی اگر دعا مستجاب نشود، اهمیت آن در تقویت رابطه فرد با خداوند و تقویت ایمان او است. در بسیاری از دیدگاه‌ها، دعا تغییرات در اراده خداوند به وجود نمی‌آورد، بلکه وسیله‌ای است برای تحقق آنچه که از پیش در اراده الهی بوده است. ملاصدرا تعارض بین دعا و اراده الهی را با تأکید بر اصل "اتحاد علّت و معلول" و "عقلانیت حکمت خداوند" حل می‌کند. او معتقد است که خداوند اراده‌ای کامل و بی‌نقص دارد و هیچ تعارضی بین دعا و اراده الهی وجود ندارد. بلکه دعا به عنوان یک وسیله برای رسیدن به خواسته‌ها و همچن
حاکمیت انسان کامل در فلسفه اسلامی(فارابی - ملاصدرا - جوادی آملی)
نویسنده:
حسین صدام مطشر بهادلی؛ استاد راهنما: حمید رضا شریعتمداری؛ استاد مشاور: مجید مرادی رودپشتی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
فلسفه اسلامی از آغاز پیدایش خود به بسیاری از موضوعات مرتبط با واقعیت انسان توجه داشته و اهمیتی ویژه به مسائلی داده است که با سرنوشت انسان حتی پس از مرگ او پیوند دارند. از این‌رو، از نخستین مراحل شکل‌گیری فلسفه اسلامی، بینشی فلسفی ـ سیاسی پدید آمد که می‌کوشید میان دیدگاه دینی برخاسته از وحی و ادراکات عقلی انسان ـ که در فرایند اندیشیدن درباره دغدغه‌ها و مشکلات پیرامونی خود به آنها دست می‌یابد ـ نوعی هماهنگی برقرار سازد. از همین رهگذر، این پژوهش درصدد پاسخ به پرسش اساسی درباره دیدگاه فلسفه اسلامی پیرامون مسأله حاکمیت سیاسی انسان کامل است. بر اساس اندیشه فلسفی، انسانی که به بالاترین درجه کمال قوه نظری ـ یعنی مرتبه عقل مستفاد ـ و نیز بالاترین درجه کمال قوه عملی دست یافته باشد، بنا بر خوانش فلسفی اسلامی، شایسته اداره امور مسلمانان است. در این پژوهش سه شخصیت برجسته فلسفی برگزیده شده‌اند: نخست، ابونصر فارابی که تدوین‌کننده فلسفه اسلامی و از فلاسفه مشائی به‌شمار می‌رود؛ دوم، صدرالمتألهین شیرازی، بنیان‌گذار حکمت متعالیه؛ و سوم، آیت‌الله جوادی آملی که از پیشگامان مدرسه صدرائی نوین به‌حساب می‌آید. هدف از گزینش این سه متفکر، ارائه دیدگاهی جامع از تاریخ فلسفه اسلامی در ارتباط با موضوع پژوهش است. از جمله نتایج این تحقیق آن است که: حاکمی که باید رهبری نظام سیاسی در دولت اسلامی را بر عهده گیرد، باید داناترین، تواناترین در اجرای نظام، عادل‌ترین و حکیم‌ترین فرد باشد؛ و این در خوانش اسلامی همان انسان کامل است که واجد مجموعه‌ای از صفات و خصال است و او را برای امر حکومت شایسته می‌سازد. مصداق اتمّ انسان کامل، پیامبر اکرم ( ص) است که بر اساس نگرش اسلامی، خلیفه خدا در زمین است و طبق دیدگاه فلسفی به مرتبه عقل مستفاد دست یافته و دارای ویژگی‌های عصمت، علم، عدالت و شایستگی است. هر کس که چنین صفاتی داشته باشد، او نیز برای حاکمیت سیاسی صلاحیت خواهد داشت. حاکمیت انسان کامل، امری عقلی است که هر انسان خردمند به آن حکم می‌کند؛ چرا که تقدیم فرد فروتر بر فرد برتر روا نیست. وقتی انسانی داریم که برخوردار از والاترین مراتب کمال انسانی است،از نظر عقلی ناپسند و قبیح خواهد بود که او تحت فرمان انسانی قرار گیرد که از او در کمال فروتر است. فیلسوفان مسلمان، به‌ویژه نمونه‌های برگزیده در این پژوهش، در صدد نظریه‌پردازی برای «مدینه فاضله» بوده‌اند؛ شهری که در آن جامعه به اوج سعادت و کمال انسانی خویش برسد و این امر تنها در سایه حاکمیت انسان کامل تحقق‌پذیر است، زیرا این حاکمیت شرط اساسی برای تحقق مدینه فاضله است. فلسفه سیاسی اسلامی در نبود انسان کامل به‌عنوان رهبر یا حاکم دولت اسلامی، گزینه‌های بدیلی واقع‌بینانه مطرح کرده است که آنها نیز بر بنیاد عقلانی استوارند. از مهم‌ترین و شاید بهترین این گزینه‌ها، رهبری «ولی فقیه» است، به‌ویژه نزد شیعه دوازده‌امامی؛ زیرا فقیه جامع‌الشرایط در عصر غیبت امام معصوم، نایب امام حجت (عج) محسوب می‌شود و از اختیارات گسترده‌ای برخوردار است که شریعت مقدس اسلامی به او اعطا کرده است. از نتایج مهم این است که بر اساس توحید افعالی و توحید در مالکیت، حاکمیت سیاسی انسان کامل جز به تفویض و اذن الهی نخواهد بود.
  • تعداد رکورد ها : 5168