جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 5168
بررسی تطبیقی مبانی فلسفی و ادلّه ابن سینا و ملاصدرا در مسألە جاودانگی نفس
نویسنده:
صنم کیانی خانکندی؛ استاد راهنما: قربانعلی کریم زاده قراملکی؛ استاد مشاور: ناصر فروهی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
از اکتشافات باستان شناسی چنین مشخص شده است که مسئله جاودانگی و اعتقاد به جاودانگی ریشه در عمق حیات بشر دارد. جاودانگی و عدم جاودانگی از آن دسته مسائلی میباشد که درخور توجه فیلسوفان بوده است و عده ای قائل به جاودانگی و عدهای قائل به فنای نفس بوده اند.در میان فیلسوفان مسلمان، ملاصدرا با رویکرد جدید خویش به بحث جاودانگی و مسئله بقای نفس پرداخته است. فهم دقیق سخنان ملاصدرا در بحث نفس درگرو توجه به مبانی فلسفی او میباشد.چنین پرسشی مطرح میشود که ملاصدرا با استمداد از چه مبانی به بحث نفس و جاودانگی نفس پرداخته است؟در نگاه اول میتوان این اصول را تحت عنوان مبانی وجود شناختی فلسفه ملاصدرا به شمارو آورد. صدرالمتالهین شیرازی بر اساس مبانی خاص مانند اصالت وجود، اشتداد وجود، بساطت وجود، حرکت جوهری، تساوق وحدت و وجود، ،وحدت وجود، تساوق وجود و صفات کمالی،تقسیم عوالم به ماده، برزخ و عقول.صورت به عنوان ملاک شیئیت شی. به اثبات فناناپذیری نفس میپردازد. ابن سینا به مانند ملاصدرا برای نفس حیات جاودانه قائل است.ابن سینا ادله خویش را برای اثبات جاودانگی نفسبر اساس اصول و مبانی خاص خویش استوار کرده است.مبانی و اصول فلسفی ابن سینا برای اثبات فناناپذیری نفس عبارت است از: تعلق تدبیری نفس به بدن،نیازمندی نفس به عقل فعال، تجرد نفس، تعلق امور نامتناهی توسط نفس، عالم هستی به دو قسمت عقل و حس تقسیم میشود. ابن سینا و ملاصدرا دلایلی را برای اثبات جاودانگی نفس بیان میکنند که به صورت خلاصه مطرح میکنیم.استدلال اول و دوم ابن سینا در اشارات و تنبیهات میباشد که او چنین عقیده دارد نفس به بدن تعلق تدبیری دارد.در تعلق تدبیری حال،برای قوام خود به محل نیازمند نیست در نتیجه نفس برای قوام خود به بدن نیاز ندارد .نفس به علت ازلی خود نیاز دارد.علت ازلی نفس چیزی جز عقل بسیط نیست که فناناپذیر است.پس اگر علت تامه نفس فناناپذیر باشد در نتیجه نفس باقی است.استدلال دوم ابن سینا:نفس موجودی بسیط است که نمیتواند حال در چیزی باشد موجودی که حال در چیزی نیست پس بی نیاز از ماده است.پذیرش فسادپذیری امر حادث است و هرامر حادثی به ماده نیاز دارد که بتواند در آن حادث شود.اما نفس را نمیتواند امر مادی در نظر گرفت.ابن سینا عقیده دارد که نفس در بقای وجود، متکی به ذات است.نفس میتواند امور نامتناهی را درک کند.قوای امور جسمانی نامتناهی نیست.نفس با تکیه بر ذات خود میتواند امور نامتناهی را درک کند و به قوای جسمانی نیاز ندارد.تعقل،درک کردن از جمله فعل های نفس است.نفس در تمامی فعل های خود به ذات خود تکیه دارد بنابراین اگر بدن نابود شود نفس نابود نخواهد شد. ملاصدرا عقیده دارد نفس دو قسم میباشد:نفوسی که به درجه عقلی رسیده اند و نفوسی که نتوانسته اند به درجه عقلی برسند.اگر نفس بتواند به حد تعقل برسد در این دنیا صورت معقوله را کسب کند این نفس فناناپذیر است.او عقیده دارد نفوسی که میتوانند به حد تعقل برسند به دو دلیل فناناپذیرند.دلیل اول این است که نفس با مرگ بدنز نابود نمی شود و نمی میرد.دلیل دوم این است که نه مرگ بدن باعث مرگ نفس میشود نه هیچ عوامل دیگری.دلیل دوم:هرچیزی اگر بخواهد فاسد شود یا با ورود ضد فاسد میشود یا با از میان رفتن یکی از چهار علت فاعلی،مادی،صوری و غایی نابود میشود.نفسی که به درجه عقلی برسد ضدی ندارد که بتواند آن را نابود کند.استدلال دیگر ملاصدرا:او معتقد است نفسی که به یک جوهر عقلی تبدیل شده فناناپذیر است. او عقیده دارد موجودی که بسیط محض باشد نابودی نسبت به آن معنا ندارد به ویژه زمانی که علت افاضه کننده آن باقی باشد.حال تصور کنیم که میتوان نفس را امر عدمی در نظر گرفت.این سوال مطرح میشود این عدم ذاتی است یا از طریق شی دیگری بر آن تحمیل شده؟حالت اول غیرممکن است چون یک شی نمیتواند خود را نابود کند و حالت دوم نیز ممکن نیست چون علت برای ایجاد عدم معنایی ندارد بلکه عدم علت را میتوان تصور کرد.در نتیجه نفس امری جاودانه میباشد.
فاعلیت خداوند از منظر ارسطو، ابن سینا و ملاصدرا
نویسنده:
نرگس علی یاری؛ استاد راهنما: حسین حجت خواه؛ استاد مشاور: عباس قربانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
یکی از مهم‌ترین و اصلی‌ترین مباحث فلسفی، تبیین چگونگی فاعلیت خداوند است. مسئله فاعلیت خداوند از ابتدای تاریخ اندیشه، توجه فلاسفه را به خود جلب کرده است و نظریه‌های گوناگونی را دراین‌باره در پی داشته است. از‌جمله اندیشمندانی که تعیین‌کننده‌ترین نظریه‌ها در این زمینه از جانب آنان مطرح شده‌ است، ارسطو، ابن‌سینا و ملاصدرا می‌باشند. این پایان‌نامه، درصدد بیان نظریات این اندیشمندان بوده تا با تبیین اندیشه آنان، مشخص شود کدام نظر به حقیقت نزدیک‌تر است. در بخش اول این پایان‌نامه، ضمن بیان لغات و مفاهیم اساسی پیش‌رو، تلاش شده ‌است که با بررسی پیشینه بحث علیت، انواع علت از منظر فیلسوفان یونان تا فلاسفه معاصر بررسی شود. در بخش دوم با بررسی علت فاعلی و انواع آن و به‌طور‌‌خاص فاعلیت خداوند، سعی بر بیان نظریات سه فیلسوف بزرگ یعنی ارسطو، ابن‌سینا و ملاصدرا شده است. فاعلیت خداوند در جهان هستی، در اندیشه ارسطو تحت عنوان علت یا محرک نخستین موردتوجه قرار گرفته ‌است. همچنین در فلسفه اسلامی، یکی از مسائل اساسی مورد بحث فیلسوفان، مسأله فاعلیت خداوند بوده است و یکی از نظریه‌های مهم در فلسفه اسلامی نظریه فاعلیت بالعنایه است که ابن‌سینا آن‌ را مطرح کرده است و البته در ادامه، ملاصدرا با برطرف کردن اشکالات نظریه‌های پیشین، با طرح فاعلیت بالتجلی و در نهایت، فاعلیت بالعنایه به معنای دوم، مسأله فاعلیت الهی را تعالی بخشیده است. بخش سوم این پایان‌نامه، با بیان این‌که ارسطو در نهایت یک محرک نامتحرک را در جهان اثبات می‌کند ولی ابن‌سینا با نظریه فاعل بالعنایه، فاعل هستی بخش و افاضه کننده وجود را به اثبات می‌رساند، درصدد بیان تفاوت‌های سه دیدگاه برآمده ‌است. در ادامه‌ این بخش، با بررسی تکمیلی نظریه ملاصدرا و بیان رفع اشکالات نظریه ابن‌سینا توسط صدرالمتألهین، کامل‌ترین و بهترین نظریه درباره نحوه فاعلیت خداوند بیان می‌شود. قابل ذکر است که پایان‌نامه پیش‌رو، با روش کتابخانه‌ای و تحقیق و تدبر در کتب و مقاله‌های مختلف گرد‌آوری شده ‌است.
مساله هبوط انسان در قرآن با تکیه بردیدگاه ملاصدرا و علامه طباطبایی ره
نویسنده:
علیرضا قوامی خطیب؛ استاد راهنما: حسن بطحایی؛ استاد مشاور: عباس حاجیها، حسین رحمانی تیرکلایی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
چکیده :
مفهوم هبوط انسان از جمله موضوعات اساسی در انسان‌شناسی دینی و فلسفی است که به‌ویژه در قرآن کریم، جایگاه برجسته‌ای دارد. این مفهوم در داستان حضرت آدم (ع) و هبوط او از بهشت به زمین مطرح شده و از دیرباز مورد توجه اندیشمندان اسلامی بوده است. پژوهش حاضر با هدف بررسی و تطبیق دیدگاه دو متفکر برجسته جهان اسلام، ملاصدرا و علامه طباطبایی، درباره مسئله هبوط انسان انجام گرفته است. ملاصدرا در چارچوب حکمت متعالیه، هبوط را فرایندی وجودی و مرتبط با حرکت جوهری می‌داند که لازمه کمال و بازگشت نفس انسانی به مبدأ الهی است. از دیدگاه وی، انسان برای طی مراتب وجودی، باید از عالم عقل به عالم ماده نزول یابد و این هبوط، نه مجازات، بلکه زمینه‌ساز رشد و تعالی اوست. در مقابل، علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، هبوط را نوعی نزول مقامی و ارشادی معرفی می‌کند که در نتیجه انتخاب و ترک اولی توسط حضرت آدم (ع) رخ می‌دهد. به باور او، هبوط زمینه‌ساز تحقق خلافت انسان در زمین و بروز اختیار، توبه و هدایت الهی است. این پژوهش با رویکرد توصیفی-تحلیلی و بر پایه منابع تفسیری و فلسفی انجام شده و تلاش دارد ضمن روشن ساختن ابعاد مختلف مفهوم هبوط، وجوه اشتراک و افتراق این دو دیدگاه را تبیین کند. یافته‌ها نشان می‌دهد که هر دو متفکر، هبوط را لازمه سیر تکاملی انسان می‌دانند، اما اختلاف آن‌ها در مبانی هستی‌شناختی، نوع تفسیر از بهشت و نقش اختیار انسانی، منجر به ارائه دو تحلیل متمایز از این مفهوم شده است. کلیدواژه‌ها: هبوط، نزول، ملاصدرا، علامه طباطبایی، قرآن کریم، انسان‌شناسی فلسفی
بررسی مقایسه‌ای روش‌ شناسی علم‌ النفس سنتی با تأکید بر آرای ملاصدرا و روانکاوری یونگ در موضوع کمال‌گرایی و لوازم معرفت‌شناختی آن
نویسنده:
فاطمه خدادوست؛ استاد راهنما: صبورا حاجی علی اورک پور؛ استاد مشاور: علی محمد ساجدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
مقوله کمال انسان که در فلسفه سنتی تحت عنوان علم النفس و در علم تجربی امروز تحت عنوان علم روانشناسی به آن پرداخته شده است از جمله مباحثی است که همواره مورد توجه اندیشمندان مختلف قرار گرفته است. در میان اندیشمندان علم روانشناسی، کارل گوستاو یونگ از معدود کسانی است که برخلاف بسیاری از روانشناسان پیش از خود که رفتار انسان را صرفاً فعل و انفعالات مادی و ناشی از تفکرات خودآگاهانه می دانستند، نگاه عمیق‌تری در رابطه با رفتارشناسی انسان ارائه می‌کند. او دو قسم را برای روان انسان در نظر می‌گیرد: خودآگاه و ناخودآگاه که خود شامل بخش فردی و بخش جمعی است. تجربیات واپسرانده و فراموش شده‌ در بخش ناخودآگاه فردی هستند؛ عقده که نوعی درهم آمیختگی عقاید با حال و هوای هیجانی است، در همین بخش از ناخودآگاه قرار می‌گیرد. ناخودآگاه جمعی نیز شامل تجربیات جهانی مشترک بین انسان‌هاست که از گذشتگان به ارث رسیده است. کهن‌الگوها محتویات ضمیر ناخودآگاه جمعی هستند؛ طی فرآیند کمالی انسان که یونگ آن را فرایند فردانیت می‌نامد، کهن‌الگوی خود، بین جنبه خودآگاه و ناخودآگاه هماهنگی ایجاد می‌کند و وجود فرد را یکپارچه می‌کند.(خسروپناه، 1393، 338-340) یونگ این فرآیند را در عالم دنیا خلاصه می‌کند و جهان آخرت در نظر او پدیده‌ای محتمل است، چرا که قابلیت اثبات تجربی ندارد.(یونگ، 1370، 327-330) در نظام معرفت‌شناسی یونگ مانند سایر تجربه‌گرایان، شناخت از طریق ادراک حسی حاصل می‌شود، حتی ادراک عقلی نیز بدون ادراک حسی ممکن نیست؛ در این رویکرد اصل علیت، تعاقب پدیده‌ها معرفی می‌شود. اعتبار داده‌ها به آزمایشات تجربی است و بر اصل استقرا استوار است.(یونگ، 1373، 38) روش او مانند سایر روانشناسان، مبتنی برتجربه و عینی‌گرایی است. لذا او با استفاده از روش‌های خاص خود شامل تداعی کلمه، تحلیل نشانه و تحلیل رویا که بر روی افراد مختلف انجام می‌دهد، موفق می‌شود دسترسی بیشتری به ضمیرناخودآگاه افراد پیدا کند و فرایند کمال انسان را با مطالعه‌ی کهن‌الگوها تبیین کند. از جمله مواردی که او را متوجه وجود ضمیر ناخودآگاه جمعی کرد، برخی صحبت‌های بیماران روانی، وجود عناصر تکرارشونده در رؤیاهایی که لزوما ارتباطی با خواب بیننده نداشتند و اشتراکات فرهنگی اقوام مختلف بود. ملاصدرا نیز از جمله افرادی است که درباب کمال انسان ذیل مبحث علم النفس سنتی صاحب نظر است. از نظر او انسان دارای دو ساحت جسم و روح است و منشأ تمامی رفتارهای او از روح ناشی می‌شود و جسم تنها ابزاری است برای به فعلیت رساندن اوامر نفس. دو قسم برای کمال انسان مطرح است؛ نفس که کمال اول است برای جسم طبیعی آلی و کمالات ثانویه که شامل حرکات ارادی، احساسات و ... می‌باشد و توسط ابزارهایی از جسم طبیعی ناشی می‌شوند و این سیر تکامل ابدی و در جهت قرب الی الله است. او با استفاده از اصل حرکت جوهری، کمال انسان را تبیین می‌کند: قائل به سه مرحله طبیعی، نفسانی و عقلانی برای انسان است و نفس نباتی، نفس حیوانی، نفس انسانی و نفس ملکی یا نفس شیطانی را مراتب نفس برمی‌شمرد و نفس انسانی را به عقل نظری و عقل عملی تقسیم می‌کند؛ عقل نظری کلیات را ادراک می‌کند و می‌تواند مراحل مختلف هیولایی، بالملکه، بالفعل و بالمستفاد را طی کند. عقل عملی ادراک جزئیات می‌کند و دارای چهار مرتبه تهذیب ظاهری، تهذیب باطنی، آراستن نفس به صفات پسندیده و فانی شدن در خدا است.(بابازاده، 1391، 33) اتحاد عقل و عاقل و معقول مبانی معرفت‌شناسی ملاصدرا را تشکیل می‌دهند. ابزار شناختی مهم ملاصدرا، ادراک عقلی است و شناختی را معتبر می‌داند که مبتنی بر یقین معرفتی باشد، که آن هم بر استدلال منطقی استوار است.(ایراندوست، 1398، 8 و9) اما آنچه در این پژوهش جالب توجه است، رسیدن به نتایج نسبتا همسو در بحث کمال‌گرایی با وجود اختلاف مبانی است. دو مسیری که در بدو امر نشان از اختلاف رویکردی آن‌ها دارد اما نتایج حاصل از آن، همگرایی این دو را نشان می‌دهد که بررسی این موضوع می‌تواند راهی برای تعامل و تبادل اندیشه بین فلسفه غرب و فلسفه اسلامی ایجاد کند. لذا لازم است تجدید نظری در پژوهش‌هایی که فلسفه اسلامی و فلسفه غربی در دو عرصه کاملا جدا و بی‌ارتباط مورد بررسی قرار می‌گیرد انجام شود.
چیستی، چرایی و چگونگی آموزش فلسفه برای کودکان از منظر فلسفه صدرایی
نویسنده:
محمد مالدار کاریزی؛ استاد راهنما: مرتضی حسینی شاهرودی؛ استاد مشاور: جواد قندیلی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
آموزش فلسفه برای کودکان در کشور ایران، با چالش‌هایی روبرو است که آن را ناکارآمد یا غیر ممکن کرده است. چالش متناسب نبودن شیوه آموزش فلسفه برای کودکان در غرب با فرهنگ اسلامی و ایرانی از یک سو و چالش دشواری و حتی غیر ممکن بودن آموزش فلسفه اسلامی به کودکان از سوی دیگر، از این چالش‌هاست. این چالش‌ها ناشی از عدم وجود نگاه پشینی به این موضوع است. به عبارت دیگر تا زمانی که فلسفه برای کودکان از منظر فلسفه اسلامی و به خصوص فلسفه صدرایی مورد تعریف مجدد قرار نگیرد و متناسب با آن اهداف،محتوا و روش‌ها مورد بازنگری واقع نشود، آن چالش‌ها پابرجا خواهد ماند. در این پژوهش سعی شده است که با تعریف آموزش، فلسفه و کودک از منظر فلسفه صدرایی، ماهیت آموزش فلسفه برای کودکان تبیین شود و متناسب با آن امکان و برنامه درسی آموزش فلسفه برای کودکان مورد بررسی قرار گیرد. برای تحقق این مطلوب نظریه‌های ملاصدرا در باب حرکت جوهری، اتحاد عقل و عاقل و معقول، قوه خیال و مانند آن مورد استفاده قرار گرفته است. این تحقیق به روش توصیفی- تحلیلی نشان داده است که بر اساس نظریه ملاصدرا مبنی بر مراتب معرفت - مرتبه حسی، مرتبه خیالی و مرتبه عقلی- و بر اساس پذیرش قوه خیال برای کودک، امکان آموزش فلسفه برای کودکان وجود دارد و کودک قادر است که با مفاهیم فلسفه اسلامی در مرتبه قوه خیال ارتباط برقرار کند. بنابراین آموزش فلسفه برای کودکان که متناسب با فرهنگ و تربیت اسلامی در کشور ایران است، بیان داستانی مفاهیم فلسفه اسلامی برای کودکان می‌باشد.
واجب الوجود: مفهوم و مصداق آن از نظر مکاتب فلسفی مشاء و صدرا
نویسنده:
مالک مهدی خلصان؛ استاد راهنما: حمیدرضا شریعتمداری؛ استاد مشاور: علی نهاوندی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
موضوع واجب‌الوجود در شناخت فلسفی واعتقادی، جایگاهی بس مهم دارد. این مفهوم به گونه‌های مختلفی به کار رفته وبدفهمیِ آن به اشتباه در دو سطح معرفتی واعتقادی ونیز ساخت وپرداخت، برپایه‌ی مقدمات نادرست، انجامیده است. از آنجاکه این بحث به‌طور مستقل وهمراه با رفع اشکالات، صورت نگرفته است، می‌باید، بدان بپردازیم وشبهاتِ پیرامون آن را بزداییم. دامنه‌ی بحث با بیان محتوای این اصطلاح وپیوندهای مفهومی‌اش که در گذر زمان شکل گرفته‌اند، از زمان کاربستِ آن توسط فارابی تا امروز در الهیات فلسفی ونیز با بحث از وجود وصفات آن، که هیچگاه در هیچ جایی در جهان اسلام ودر دیگر جهان‌های دینی، مغفول نبوده است، روشن می‌شود. موضوع واجب‌الوجود، وفهمِ آن، ونیز تمییزِ آن از دیگر مفاهیم منطقی وفلسفی ودیگر مفاهیم بدیهیِ پایه، چالش بحث‌برانگیزی است که باهدف ازبین‌رفتنِ خلط بین مفهوم ومصداق، واثبات معنای دقیق، می‌باید حلّ وحلاجی شود. برای اثبات چیزی در خارج واینکه تحقق دارد، ناگزیر باید پیش از اقامه‌ی دلیل بر آن، از آن، تصویری داشته باشیم، وگرنه، در جهل وتاریکی پا خواهیم گذاشت. زیرا صاحبِ ادعا باید برای اثبات سخنش دلیل بیاورد وچون هیچ کسی نمی‌تواند مفهوم واجب‌الوجود را به‌درستی، تصور کند، پس اقامه‌ی دلیل هم منتفی می‌شود. ولی می‌توانیم آن را از راه صفاتش تصور کنیم. امام علی علیه‌السّلام می‌فرماید: "دلیل بر او نشانه‌های اوست ووجودش تحقق اوست ومعرفتِ به او یکی‌دانستنِ اوست ویکی‌دانستنِ او تمییزدادنِ او از آفریدگانِ اوست وماهیت تمییز، جداییِ در وصف است، نه جدایی در خارج". وکثرت با اتصال وانفصال تعریف می‌شود. اینکه او ومخلوقاتش واحدِ به‌هم‌پیوسته‌ای هستند، مستلزمِ آن است که مطابق با وحدت وجود عرفانی، او را نامتناهی بدانیم. سپس باید بحث را با اشاره به آراء مرتبطِ فلسفی، وپیوندِ آن با دیگر مفاهیم، از قبیل قوه وفعل، سبق ولحوق، قِدم وحدوث، علت ومعلول، ونیز ردّ شبهاتی چون دور وتسلسل ونیز بیان ویژگی‌‌‌های آن، پیش ببریم. ونتیجه‌ی به‌دست‌آمده ودستاوردها از مقایسه میان فلسفه‌ی مشاء وفلسعه‌ی صدرائی، وبا تکیه بر رَواییِ شیوه‌ی علمیِ برهانی، چه برسد به مکاشفه وشهود که ملاصدرا بدان گراییده است، آشکار می‌شود. در اینجا، کثرت، وصفی است، نه خارجی ونیز وجود یکی است‌ که‌ علت است وآن، خدای متعال است وبه‌واقع، جایی برای تقسیم وجود به واجب وممکن وجود ندارد. واینکه وجود حقیقتی است مطلق، ومخلوفات، شؤون واجب ونشانه‌ها، تجلیات وفعل او هستند. واینکه تشکیک، خاص است، نه عام، وو جود واحدِ مشترکی است که دارای مراتبی با آثار مختلف است واضافه‌ی اشراقی علت ومایه‌ی فیضان وجود است وخدای متعال نامتناهی ونامحدود ونامتشخص است ومخلوقات فاقد استقلال هستند وصرفِ رابط هستند. ودستاوردها: پیوند میان مقایسه‌ها برای توضیح حقیقت واجب‌الوجود است. روش این پژوهش، اجتهادی وتحلیلی ودرپی تحدید مفهوم است. از روش تحلیل مقایسه‌ای میان دو مکتب مشائی ومتعالیه بهره جستم تا مسئله را از همه‌ی ابعاد مورد بررسی قرار دهم وبه دیدگاه‌های خاص ودستاوردهای تحقیقی نائل شوم، دلائل را جابیندازم ومشکل را همه‌جانبه، بررسی وحل کنم.
تحلیل فلسفی تاثیر عقیده و عمل در شکل گیری هویت اخروی انسان با تکیه بر کتاب شواهد الربوبیه ملاصدرا و شواهد دینی آن
نویسنده:
صدراله تابش زاد؛ استاد راهنما: علی نجات رای زن؛ استاد مشاور: مصطفی موسوی اعظم
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
موضوع هویت اخروی انسان یکی از مسائل بنیادین در فلسفه اسلامی و علوم دینی است که با ابعاد مختلف هستی‌شناختی، معرفت‌شناختی و انسان‌شناختی در ارتباط است. پرسش از چگونگی تأثیر عقیده و عمل بر سرنوشت نهایی انسان، نه تنها از منظر مباحث کلامی و فلسفی اهمیت دارد، بلکه به لحاظ کارکردهای تربیتی و اخلاقی نیز جایگاه ویژه‌ای پیدا کرده است. در این زمینه، ملاصدرا به‌عنوان یکی از برجسته‌ترین فیلسوفان اسلامی، دیدگاه‌های بدیعی ارائه کرده است که بر اساس نظریه حرکت جوهری، نقش عقیده و عمل در تحول وجودی انسان و شکل‌گیری هویت اخروی او را تحلیل می‌کند. نظریه حرکت جوهری بیان می‌دارد که وجود انسان در ذات خود همواره در حال حرکت و تغییر است، و این حرکت، شامل تحول درونی و ارتقاء جوهری انسان می‌شود. این تغییرات در نتیجه افعال و عقاید انسان رخ می‌دهند، به‌طوری‌که اعمال صالح و عقاید صحیح، سبب کمال وجودی و شکل‌گیری هویتی متعالی در آخرت خواهند شد. این دیدگاه ملاصدرا، ضمن تأکید بر حرکت ذاتی وجود انسان و تغییر جوهری او، نشان می‌دهد که اعمال و باورهای انسان، نه صرفاً ابزاری برای دریافت پاداش یا عقوبت، بلکه عواملی تعیین‌کننده در شکل‌دهی به حقیقت وجودی و هویت نهایی او هستند.
ترجمه تعلیقات ملاصدرا بر مقاله‌ پنجم حکمه الاشراق و مقایسه‌ دیدگاه‌ های ملاصدرا، شیخ اشراق
نویسنده:
محمدامین مدهوشی مزرعی؛ استاد راهنما: محمد رسول ملکی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
موضوع پایان‌نامه پیش رو ترجمه تعلیقات ملاصدرا بر مقاله ی پنجم حکمه الاشراق و مقایسه ی دیدگاه‌های ملاصدرا، شیخ اشراق است. در تاریخ فلسفه اسلامی سه جریان بنیادین فلسفی وجود دارد: یکی فلسفه مشائی است که در جهان اسلام توسط فارابی شکل گرفت و ابن سینا آنرا توسعه داد، به طوری که به عنوان رئیس مشائیان اسلام شهرت یافت، فلسفه دوم که در ایران به عنوان جریان تأسیسی تلقی می شود فلسفه اشراق است که توسط شیخ اشراق، شهاب الدین یحیی سهروردی شکل گرفت و توسعه پیدا کرد و بعد از او به تدریج به خصوص در ایران گسترش یافت و تقریبا هیچ وقت شعله اش خاموش نشد. ملاصدرا با تأسیس حکمت متعالیه سومین بنیانگذار مکتب در فلسفه اسلامی می شود که تحولی در فلسفه به جای می گذارد.حکمت اشراقی شیخ شهاب‌الدین سهروردی (549-578) یکی از مدرسه‌های سه‌گانه برآمده در میان فیلسوفان مسلمان است. واقعیت این است که این مدرسه فلسفی در مواجهه و چالش با مدرسه‌های فلسفی مشایی و مکتب کلامی تحت‌تأثیر حکمت ذوقی و مشرقی ایرانیان باستان، سقراط و افلاطون، حکمت زرتشتی، حکمت بودایی و هندی عرفان و تصوف اسلامی و بیش از همه ذوق سرشار و روح حقیقت‌جویی خود سهروردی بروز و ظهور یافت، حکمت اشراق فلسفه‌ای متمایز از سایر مدرسه‌های فلسفی است که داوری‌های متفاوتی درباره آن شده است. از این رو پایان‌نامه حاضر درصدد است ترجمه تعلیقات ملاصدرا بر مقاله ی پنجم حکمت اشراق و مقایسه ی دیدگاه‌های ملاصدرا، شیخ اشراق را مورد کنکاش و بررسی قرار دهد.کارکردهای مهم پایان‌نامه و اموری که در پایان‌نامه حاضر بدان پرداخته شده است این سه امر است: 1) ترجمه تعلیقات ملاصدرا بر مقاله پنجم حکمت اشراق. 2) خوانش و تبیین و بیان ملاصدرا بر مقاله پنجم حکمت اشراق. 3) بررسی تطبیقی و اختلافی بین دو دیدگاه ملاصدرا و شیخ شهاب‌الدین سهروردی در موضوعات خاص.
بررسی تطبیقی حدوث و قدم نفس از دیدگاه علامه حلی و ملاصدرا
نویسنده:
مصطفی گرامی؛ استاد راهنما: محمد رسول ملکی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
یکی از بخش های مهم فلسفه اسلامی بحث از علم النفس و شناخت امور مربوط به نفس است. در این مبحث در کتاب های فلسفی مطالب زیادی بیان شده است. از فروع مربوط به این موضوع، بحث از حدوث و قدم نفس است که بین متکلّمان و فیلسوفان اسلامی در این مورد نظریات و دلایل مختلفی تبیین شده است. از جهتی دیگر شناختن نظریات فیلسوفان بزرگ اسلامی همچون علامه حلی و ملاصدرا در علم فلسفه اهمیت زیادی دارد. ما در این تحقیق این موضوع را از دیدگاه دو تن از متکلّمان و فیلسوفان اسلامی یعنی علامه حلّی و ملاصدرا مورد تحلیل و بررسی قرار می دهیم و بعد از تبیین نظریات ایشان و دلایل مربوط به آن، نظریات این دو فیلسوف محقق را با یکدیگر مقایسه خواهیم کرد تا نقاط اشتراک و افتراق آن مشخص شود. از این رو باید در این تحقیق با مراجعه به منابع معتبر، ابتدا نظریات این دو شخصیت بزرگ را استخراج، سپس تشریح و تبیین کنیم.
تبیین تطبیقی ختم نبوت از دیدگاه فخر رازی و ملاصدرا
نویسنده:
فاطمه حیدری؛ استاد راهنما: اکبر میرسپاه؛ استاد مشاور: عسکری سلیمانی امیری
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
موضوع این تحقیق ، ختم نبوت از منظر ملاصدرا و فخر رازی است. در میان مسائل مختلفی که به موضوع نبوت مرتبط می‌شوند، مسئله خاتمیت اهمیت ویژه‌ای دارد. خاتمیت به این معنا که دفتر نبوت، مطلقاً (چه نبوت تشریعی و چه تبلیغی) بسته ‌شده است. این مسئله هم از جهت نقلی( آیات و روایات) و هم عقلی قابل بحث و بررسی است. آنچه که در این تحقیق به آن پرداخته شده نظر دو اندیشمند برجسته از دو مذهب بزرگ تشیُّع و تسنّن، در مسأله ختم نبوت است. در کلام قدیم و آثار فلاسفه و متکلمین متقدّم، به این موضوع کمتر پرداخته شده و اینگونه نیست که بخش جداگانه‌ای را به مسئله ی ختم نبوت و تحلیل و تدلیل آن اختصاص داده باشند؛ در عین حال در ضمن مباحث مربوط به نبوت، آن را بررسی و نظر خویش را بیان نموده اند. با توجه به اینکه مباحث متعددی نظیر عدم تحریف قرآن، ویژگی‌های قرآن، مسئله ی امامت، جهانشمول بودن مکتب اسلام و مانند آن، ارتباط تنگاتنگی با ختم نبوت دارند، نگارنده در حد مجال این نوشتار، به بررسی موارد مذکور از دیدگاه دو اندیشمند مذکور پرداخته است. آراء ملاصدرا در این زمینه، کاملاً منطبق با مکتب فلسفی‌ای بود که خودش بنیان‌گذار آن بوده است؛ و بالتبع مباحث ارائه شده توسط وی در این زمینه، از عمق بسیاری برخوردار بود؛ مانند ارتباط نبی با عوالم سه‌گانه وجود ، تحلیل رتبه وجودی نبی‌مکرم اسلام، از طریق مبحث تشکیک وجود، و مانند آن. وی در بحث ختم نبوت قائل است که انقطاع وحی صرفاً در وحی تشریعی رخ داده و پس از حضرت ختمی مرتبت(ص) ارسال و اعزام فردی به نام نبی و رسول که فرشته ی حامل وحی به اشکال مختلف بر وی نمایان گردد و اختصاصاً وحی الهی را به گوش و قلب وی برساند، اتفاق نخواهد افتاد؛ در عین حال از دیدگاه او، این سخن به معنای انقطاع حجت الهی بر انسان‌ها و مسدود شدن هدایت ایشان نمی‌باشد و ائمه معصومین در حکم نبی می‌باشند و تمامی شئون نبوت ـ منهای دریافت وحی تشریعی ـ را دارا هستند. اما فخر رازی در مسئله ختم نبوت، با رویکردی کلامی، بیشتر بر ختم شریعت تأکید کرده است. به دیگر سخن، وی در بحث خاتمیت با بیان نسخ شرایع پیشین توسط دین اسلام، بر خاتمیت تأکید می‌کند و از نگاه وی این دو (ختم نبوت و ناسخ بودن شریعت اسلام) جدای از یکدیگر نیستند. نتیجه تطبیق آراء این دو اندیشمند، تبیین عمیق‌تر، دقیق‌‌تر،جامع‌تر و مبتنی بر مبانی عقلی از سوی ملاصدرا بود. در واقع با توجه به آنچه ملاصدرا در مورد چیستی و دلایل ختم نبوت بیان نموده، بسیاری از شبهات وارده بر بحث ختم نبوت پاسخ داده می‌شوند و جای هیچ شک و شبهه‌ای باقی نمی‌ماند. حال آنکه در آراء فخر رازی هرچند ختم نبوت (تبلیغی و تشریعی) مسئله‌ای پذیرفته شده و اثبات شده است؛ اما این تفاوت را با دیدگاه ملاصدرا دارد که وی، مسئله ادامه‌دار بودن هدایت انسان‌ها توسط معصومین (ع) و هرگونه ارتباط با عالم ملکوت را پس از نبی خاتم ، رد می‌کند. نتیجه دیدگاه وی، بی‌پاسخ بودن بسیاری از شبهات و اشکالاتی است که بر ختم نبوت وارد می‌شود و دیدگاه وی موجب اقناع اذهان در تحلیل و بررسی مسأله خاتمیت نمی‌گردد.
  • تعداد رکورد ها : 5168