جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 20
توصیف ویژگی‌های مشترک تجارب عرفانی از دیدگاه ذات گرایان، بررسی موردی: مولوی
نویسنده:
محسن خالقی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در این پایان نامه سعی شده است تا شش هزار بیت آغازین دیوان شمس در ذیل موضوعاتی که ماهیت تجربه های عرفانی را تشکیل می دهند، تفکیک و دسته بندی شوند تا از این طریق هم به شناخت آراء مولوی در دیوان شمس دست یافت که این امر کمتر مورد توجه محققان بوده است و هم شواهدی فراهم ساخت تا نظریه محققان ذات گرا در مبحث تجربه های عرفانی به محک آزمون نزدیک شود . این پایان نامه در یک مقدمه و دو بخش اصلی تنظیم شده است . در مقدمه ابتدا نظریه ذات گرایان درباره ماهیت تجربه های عرفانی مطرح شده است و سپس این سوال که (( توصیف تجربه های عرفانی مولوی دیدگاهیبا ذات گرایانه چیست ؟ و در ادامه این فرضیه اختیار شده است که (( ویژگی های تجربه عرفانی مولوی با دیدگاهی ذات گرایانه قابل توصیف است )) و به دنبال آن فرضیه رقیب چند سوال و جواب فرض ، جنبه نوآوری این تحقیق و روش تحقیق مورد بحث قرار گرفته است . در بخش اول چهار فصل تعیین شده است . در فصل اول به تعریف و مشخصات تجربه پرداخته شده است و در سه فصل بعدی به ترتیب و جداگانه به ویژگی های مشترک عرفانی از نگاه جیمز ، استیس و اتو پرداخته شده است . در بخش دوم با جمع بندی نظرات محققان ذات گرا، هشت ویژگی برای تجربه های عرفانی در قالب هشت فصل در نظر گرفته شده است که در ذیل هر فصل ابیاتی از مولوی ارایه شده است که یا وجود آن ویژگی را در تجربه های عرفانی خود مولوی تایید کرده اند یا نسبت به آن ویژگی ساکت بوده یا این که آن ابیات ، خلاف ویژگی مورد بحث را نشان داده اند . در هر یک از این مراحل جمع بندی نظرات کلی مولوی در آن باره در حد امکان انجام شده است .
تجربه عرفانی از منظر ویلیام جیمز و مولانا
نویسنده:
احمد ملایی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در این رساله، دو گرایشی که در دو فرهنگ، دو دین و دو سنت فکری، به نوعی با گرایشی باطنی، در مقابل کاربرد منحصرانه عقل در دین، به مخالفت برخاستند و مسأله هر دو نیز رابطه دین، عقل و عرفان با یکدیگر بوده است، از رهگذر اندیشه دو تن از بزرگترین اندیشمندان آن سنت ها مورد شناسایی و مقایسه قرار می گیرد ، که می تواند به اضافه شناخت دقیق تر این دو نظریه و این دو گرایش، جنبه هایی از تفاوت و تشابه دو فرهنگ و دو دین را نیز نشان دهد. بدین منظور نظریه تجربه عرفانی ویلیام جیمز در بستر سنت تجربه دینی غرب، و مکاشفه عرفانی مولانا در بستر سنت عرفان و تصوف اسلامی انتخاب شده است. و این دو نظریه با توجه به مقولات عوامل پیدایش، سیر تاریخی، منابع و مبانی فکری ، ابزار و روش کسب معرفت حقیقی، متعلق آن، هدف، ویژگیها، درجات و مراتب، عوامل وقوع، موانع وقوع و ثمرات آن و نیز رابطه عرفان با دین، عقل، فلسفه و کلام مورد شناسایی و مقایسه قرار گرفته است.
سیمای اولیا در مثنوی مولانا
نویسنده:
علیرضا الم شیری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
این پژوهش دربردارنده یک پیشگفتار، ده فصل و بخش معرفی اعلام و کتابنامه (مشخصات منابع) می باشد. در پیشگفتار به بررسی نظرجلال الدین محمد بلخی، درباره مثنوی پرداخته شده و اینکه جایگاه و شأن مثنوی در نظر او چیست؟ سپس دیدگاه و اظهارنظر صریح شمس الدین تبریزی درباره جلال الدین محمد را آوردیم، که شمس می گوید: «مولانا ولی خداست». در فصل اول، که بنا بر اصل استقراء، «اوصاف اولیاء در مثنوی»، بررسی گردیده است؛ مسایلی مانند: استمرار ولایت و تداوم آزمایش الهی، خاصیت آینگی؛ مکاشفه و شهود، تبدیل اوصاف یا تولد معنوی، واسطه فیض بودن ولی خدا، مسأله عشق الهی و اولیا و دعا مورد بحث و امعان نظر قرار گرفته است. در فصلدوم، «تواتر تأکید بر وحدت شخصیت مردان خدا» مورد ملاحضه قرار گرفته است. اولیای خدا هرچند از نظر جسم تعدد دارند، ولی حقیقت وجودی آنها یکی است. در فصل سوم، «اهمیت هدایت و لزوم ارشاد اولیا» بررسی شد و اینکه مسوولیت واقعی اولیای خدا، همین شکل گیری فرایند هدایت به حقیقت در امتداد زمان است. در فصل چهارم «نقش پیران در هدایت مریدان» مورد بحث و بررسی قرار گرفت، لزوم داشتن پیر در سلوک الی الله همچون دیگر کتابهای صوفیان در مثنوی نیز اساسی به شمار آمده است، چنانکه بر ولایت پیر بر مرید نیز تأکید شده است. فصل پنجم، «طبقات اولیا در قلمرو عرفان و کاربرد عارفان» را دربر دارد و اینکه هرکدام از اولیا متناسب با استعداد روحانی خود در سلوک در مرتبه ای خاص قرار دارند مورد تأئید قاطبه اکابر صوفیان است. در فصل ششم نیز به «دوگانگی خلقت آدمی و نقش اولیا در رفع نقائص سالکان»، پرداخته شده است، آدمی دو بعد جسمانی و روحانی دارد و تمام تلاش اولیا بر فعال کردن بعد روحانی وجود آدمی است برای رسیدن به حقیقت. سرچشمه معرفت عارفان، تجلی حقایق در قلب آینه سان ایشان است، فصل هفتم: «اولیا و مساله معرفت شهودی» به همین مهم پرداخته است. «کرامت، ویژه اولیا و خاصان حق است» و به دو قسمت کرامت ظاهری و کرامت باطنی (معنوی) تقسیم می شود. فصل هشتم همین مسأله را دربر دارد. در فصل نهم، سخن از «تبدیل اوصاف یا فنا» به میان آمده است. بی تردید آنچه که اولیای خدا را به این درجه می رساند تحقق فنا و تبدیل مزاج عنصری به اوصاف الهی است. در فصل دهم با استقراء کامل تمامی تعابیری که در مثنوی در مورد اولیا آمده است فراهم گردیده و ایضاحاتی نیز در مورد این تعابیر آمده است و سرانجام عارفانی که در مثنوی از آنان یاد شده است، به اجمال معرفی گردیده اند.
در عرفان اسلامی و اگزیستانسیالیسم با تاکید بر مولوی و کیرکگارد
نویسنده:
محمدتقی سبحانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در بخش نخست ، این پایان نامه به پیشینه مفهوم ایمان در سنت اسلامی و مسیحی اشاره دارد تا از آنجا بستر اندیشه مولوی و کیرکگارد را بازشناساند. البته در این بخش که جنبه مقدماتی دارد به آرای متکلمان و فیلسوفان مسلمان و مسیحی نظر نداشته ایم ، چرا که در بحث حاضر چندان تاثیری ندارند. در بخش دوم ، با تفصیل بیشتر ، به آرای عارفان مسلمان در این خصوص پرداخته می شود و آنگاه رای مولوی را عمدتا از مثنوی معنوی بازکاویده ایم. از آنجا که در سنت عرفانی ما از مساله ایمان گروی به طور مستقیم و صریح بحث نشده است ، در این بخش به تحلیل محتوای متون عرفانی از دریچه مفاهیم کلیدی بحث پرداخته شده است و واژه هایی چون ایمان ، عقل ، علم ، معرفت ، یقین ، عزم و ... و از منظر عرفان اسلامی بررسی شده است . در بخش سوم به آرای کیرکگارد در این باره اختصاص دارد. و بالاخره در بخش چهارم به مقایسه میان آرای مولوی و کیرکگارد در مساله ایمان ، عقل و معرفت پرداخته شده است .
عوامل و موانع رشد و کمال انسان در نهج‌البلاغه و مثنوی
نویسنده:
زهرا حسینی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
رسیدن به کمال و سعادت، مهم‌ترین هدف پیش روی انسان است. هر مکتبی بر اساس دیدگاه خود کمال را تعریف می‌کند. در این میان، منابع دینی و عرفانی در تعریف کمال، عوامل رشد و موانع آن، نظر به آموزه‌های وحیانی دین دارند. در این رساله موضوع عوامل و موانع رشد و کمال انسان در نهج‌البلاغه و مثنوی بررسی شد که شامل پنج فصل است: مقدمه و کلیات، کمال انسان از دیدگاه حضرت علی (ع) و مولوی، عوامل رشد و کمال انسان در نهج‌البلاغه و مثنوی، موانع راه کمال انسان در نهج‌البلاغه و مثنوی و نتیجه‌گیری. نهج‌البلاغه و مثنوی درباره‌ی کمال، عوامل و موانع آن آفاقی وسیع دارند. کمال انسان از دیدگاه حضرت علی (ع) و مولوی در گرو پیوستن به خداست و این خود حاصل برقراری عدالت در بین قوای وجودی انسان و اعتدال و استوای او در بعد نظر و عمل است. پیروی از برگزیدگان حق و بهره‌گیری از عقل اصلی‌ترین عوامل رشد و کمال انسان در بعد نظرند. در بعد عمل، عبادات عامل رشد انسان است. از دیدگاه حضرت علی (ع) توحید، عامل اصلی سعادت انسان است و تقوای الهی که بر بنای توحید استوار است، در رأس همه‌ی فضایل اخلاقی قرار دارد. در مثنوی اگرچه همچون نهج‌البلاغه مسائل توحید و ایمان، نظام‌مند مطرح نشده است؛ اما همه‌ی تعالیم مولوی رویکردی توحیدی دارد؛ به عبارت دیگر فنای عارفانه و رسیدن به حقیقت توحید، مرکز همه‌ی سخنان مولوی است؛ اما مهم‌ترین موانع راه کمال شامل نفس اماره، شیطان و حب دنیاست؛ زیرا این عوامل سه‌گانه، خود مانع‌زاست؛ یعنی ریشه‌ی آفت‌های بسیار دیگری نیز به شمار می‌روند. در کلام حضرت علی (ع) دشمنانگی شیطان به نسبت نفس بیش‌تر است؛ زیرا نفس آن‌گاه که تبدیل مزاج می‌یابد، دیگر بر سر راه انسان قرار نمی‌گیرد؛ امّا در کلام مولوی، نفس غالباً به معنی نفس امّاره است؛ بنابراین خطر او از شیطان بیشتر است. دنیا در کلام امیرمومنان و مولوی دو چهره دارد: چهره‌ای فریبا و چهره‌ای پنددهنده. توجه به بعد فریبندگی دنیا باعث نابینایی فرد می‌شود؛ این چنین دنیایی مذموم است؛ اما توجه به جنبه‌ی عدمی دنیا باعث بینایی انسان است. این دنیایی است که در مسیر آخرت قرار دارد.
نماد خاک و رستنی‌ها از دیدگاه عطار و مولوی
نویسنده:
سودابه خان‌زاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
زییائی محض، نهفته در حقیقت مطلق است که به واسطه سمبل‌ها و نمادها در قالب شعر و ادبیات و عرفان قابل کشف است؛ تضادها و تفاوت‌هائی در طبیعت وجود دارد که هماننددیگر پدیده‌های زشت و زیبا، خوب و بد، خوشایند و ناخوشایند به چشم می‌آید؛ همین تفاوت‌هاست که جهان خلقت را دلنشین و خواستنی نموده است چرا که حقیقتِ نمادی را متبلورمی‌سازند که گویای جمال و جلال ذات باری تعالی است به عبارت دیگر طبیعت و مخلوقات خدا، صفات گوناگون حق تعالی را متجلی می‌سازند.جلوه‌های طبیعت، رازهای نهفته‌ای است حاوی مفاهیم معرفتی که باید آن‌ها را کشف کرد. نوعی بینش و نگرش ماورایی می‌خواهد که به کنه و ذات اشیاء برسد که حتی از پست‌ترین و حقیرترین اشیاء و پدیده‌ها عمیق‌ترین حکمت‌ها و معارف را بیرون بکشد؛ این بینش، بینش نمادین است که با زبان بی‌زبانی عظمت آفرینش را در پس معانی بلند حکمی و عرفانی به تصویر می‌کشاند. دو تن از عارفان و شاعران بنام فارسی زبان که دارای این بینش می‌باشند، عطار و مولوی هستند که آثار آن‌ها از لحاظ تاریخی اوج شعر عرفانی است. آن‌ها با تکیه بر جهان‌بینی عرفانی و فرهنگ‌های پیشین و آموزه‌های اسلامی و همچنین ذوق و ادب فارسی خود نمادهایی را به تصویر کشیده‌اند که از پست‌ترین و حقیرترین اشیاء‌ و پدیده‌ها، عمیق‌ترین حکمت‌ها و معارف را بیرون کشیده‌اند. البته در این بین مولوی دارای جایگاه و شأن ویژه‌ای است چون حتی او بر پنهانی‌ترین لایه‌های عناصر خاک و رستنی‌ها تعمق نموده و کنه ذات پدیده‌ها را به نظاره نشسته است و حکمت و معرفت در لوای تصویرهای عادی و معمولی را نشانه و سمبل برای حقایق معنوی قرار داده است و با ذوق هنری خود دشوارترین تجربه‌های عرفانی را در سمبل‌ها و نمادهای برگرفته از زندگی عادی بیان می‌کند.جنبه رمزی و سمبلیک در آثار عطار و مولوی نسبت به دیگر شاعران پیشین برجسته‌تر است. زیرا این ویژگی در آثار آن بزرگواران را در زمره آثار عرفانی قرار داده است اما نمادپردازی در آن‌ها به گونه‌ای نیست که آثار گذشتگان مشاهده می‌کنیم که مفاهیم تکراری بر نمادهای طبیعی حتی بر زیباترین تصاویر، آثارشان را ملال‌آور نموده است بلکه عطار و مولوی با تکیه بر ذوق هنری خود، سمبل‌های زیبائی را آفریدند که خاص تعابیر خود آنهاست و اگر تکرار و تشابهی هم مشاهده می‌شود، آن‌ها آن نماد تکراری را به طرزی زیباتر و هنری‌تر دوباره بازآفرینی کرده‌اند. آن‌ها نمادهای خاک و رستنی‌ها را برای زیبا جلوه دادن و احساسی نمودن آثارشان به کار نبرده‌اند، بلکه آن نمادها را صرفاً برای بیان حقیقت درونی خود و همچنین انتقال حکمت و معرفت و معانی بلند عرفانی و مخاطب تشنه خود ارائه کرده‌اند. عطار و مولوی هر یک دارای تجربه‌های روحانی خاص خود می‌باشند که بینش نمادین را در آن‌ها ایجاد نموده است اما تجربه‌های روحانی آن‌ها از نوع تجربه‌های عادی و مشترک میان افراد نیست؛ بلکه تجربه‌های روحانی آن‌ها ناشی از قابلیت‌های روحی هر یک است که در وحی و الهام و رویا و عوالم روحانی فعلیت می‌یابد. با این تفاوت که عطار با «درد» این واقعه را تجربه کرده است اما مولوی با «عشق». اما درد و عشق از یک سنخند: کسی که دردمند است عاشق است و کسی که طعم عشق را چشیده است طعم تلخ درد را نیز خواهد چشید. چنین انسانی می‌تواند جایگاه خود را در عالم و کل کائنات بیابد و به دیگران نیز جایگاه‌شان را متذکر شود. بنابراین یکی از ابزارهای معرفتی، نماد و نمادپردازی است؛ ابزاری که از حقیقت و هستی شیء سخن می‌گوید و معنای نهفته در آن را آشکار می‌سازد، به اشیاء روح می‌بخشد و آن را متعالی می‌سازد؛ ذهن و روح انسان را به کمال می‌رساند و او را به خالق یکتا پیوند می‌دهد و جهان و طبیعت را همچون ظهور و نشانه خداوند معرفی می‌کند. چرا که هدف از خلقت شناخته شدن ذات باریتعالی بوده است و خداوند خود این آیات و نشانه‌ها را برای درک اسرار در انسان به ودیعه گذاشته است و به انسان متذکر می‌شود که در وادی سرگردانی پرسه نزنند و عمل‌کنندگان به حکمت و معرفتی باشند که زیبائی گفتارشان شده است تا اینکه رستگار شوند.
ملاک فعل اخلاقی از دیدگاه مولوی
نویسنده:
فاطمه‌السادت هاشمی‌پور
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
آنچه در این پایان نامه مهم است، سخن مولانا و محتوای کار او در برخورد با مسائل اخلاقی است و ذکر این نکته که وی چگونه به بیان مسائل اخلاقیپرداخته است. در این پایان نامه ضمن آوردن مبانی اخلاق، یک روش عملی سیر و سلوک مورد نظر قرار گرفته تا راهی باشد، برای کمال. این روش شناخت حق است و سپس تهذیب نفس وبا عشق قدم در راه کسب فضایل نهادن است. دراین پایان نامه نخست بحث حسن و قبح عقلی و شرعی مطرح می شود،بدین ترتیب که از دیدگاه مولوی صاحبان عقول جزئی به تنهایی قادر به تشخیص حسن و قبح امور نیستند و اگر بخواهند در سیر و سلوک طریقت نزدیکترین راه را بپیمایند، چاره ای جز این ندارند که پیش استاد سر بسپارند. از دیدگاه مولانا داشتن راهنمای آگاه در زندگی به خصوص در سیر و سلوک عرفانی و تهذیب نفس از ضروریات است. سپس مولوی تنها وجود موثر را در عالم خدا می داند و علت حقیقی را می پذیرد. مولوی با توجه به اینکه حسن و قبح شرعی را می پذیرد ،اعتباری بودن گزاره های اخلاقی را هم می پذیرد. همچنین دربحث جبرواختیار مولوی قائل به تقسیم بندی جبر و اختیار به : 1- جبر مادون اختیار 2- جبر ماورای اختیار و3-اختیار می باشد.اشاعره قائل به جبر مادون اختیار می باشند اما مولوی قائل به جبر ماورای اختیار می باشد؛ یعنی جبری که به عقیده مولوی در مقوله عشق به خدا بدست می آید منکر اختیار انسان نیست. در نهایت هم اخلاق او اخلاق فضیلت می باشد لازمه این اخلاق تهذیب نفس و مرکب آن عشق است تا بتوان در راه کسب فضایل گام برداشت.
ریاضت در مثنوی معنوی
نویسنده:
احمدرضا شکوهی خانیمنی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
این رساله در9 فصل با هدف بررسی نظرمولوی در مورد ریاضت و نمود آن در مثنوی معنوی تدوین گردیده است.در مقدمه که فصل اول این رساله را تشکیل میدهد روش، اهداف،پیشینه و اهمیت تحقیق به طورمختصر و مفید آمده است.در فصل دوم برای شناخت بیشتر مولوی با فرض صوفی بودن او مکتب تصوف مورد تحقیق قرار گرفته است،در مورد ضرورت ایجاد این مکتب سخن گفته شده و با توجه به اقوال صوفیان ومولوی، صوفیان گروه بندی شده اند ودر آخر این نتیجه حاصل آمده که مولوی صوفی عاشق است.درفصل سوم تعاریف مختلف ریاضت در لغت نامه ها وگفتار صوفیانپیدا شده است ریاضت در کلام الهی وگفتار ائمه جستجو گردیده واین مقوله در مذاهب مختلف خصوصا مسیحیت مورد فحص قرار گرفته و تفاوت آن با رهبانیت بیان شده است.ریاضت در عصر مولوی و از نظرسعدی و نجم رازی بررسی شده است.فصل چهارم از کتابهای مهم عرفانی موارد مشمول ریاضت استخراج شده است.فصل پنجم بانگاهی انتقادی ریاضت دوازده تن از بزرگان تصوف که همگی از صوفیان خائف هستندبررسی شده است.در فصل ششم با روندی منطقی از هفده موردی که مستقیما به ریاضت اشاره شده است «خود» و«تن» تعریف شده اند از اشعار مثنوی این نتیجه به دست آمده که .قیاس،پندارآفرین است وموجب ایجادتصورات واوهام وشخصیت کاذبمی گردد ،هدف اصلی ریاضت زدودن این زنگارهاست. صمت،جوع،سهر،عزلت،ذکر،صبر،ترک تقلید،دوری از اندیشه های وهم آفرین،ترک نفس و هوای نفس،ترک دنیا برای آخرت ودوری از حشمت و جاه از مواردی است که در فصل هفتم مبسوطا به آن پرداخته شده است.از آن جا که مولوی از صوفیان عاشق است در فصل هشتم به عشق پرداخته شده است،صفات عشق بیان شده واین نتیجه حاصل آمده که عاشق از ریاضت بی نیاز است،عاشقی در بر گیرنده تمام ریاضت هاست ولیکن لازمه عاشقی ریاضت کشیدن و تهذیب نفس است.
تحلیل تطبیقی مفهوم گناه از دیدگاه آگوستین قدیس و مولانا
نویسنده:
معصومه شریعت
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مدخل مفاهیم(دانشنامه مفاهیم) , کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
مفهوم گناه مسئله ای دینی است. در فرهنگی که دین در عرصه های مختلف، حضوری آشکار و زنده دارد،‌ گناه که آموزه ای دینی است، اهمیت بحث می یابد. علاوه بر این که در فلسفه ی دینی که به تحلیل عقلانی گزاره های دینی پرداخته می شود، مسئله ی معرفت تحت تأثیر گناه دستخوش دگرگونی می گردد.اهمیت موضوع هم از این جهت است که چگونه می توان با وجود رویکرد پیشینی و پسینی در مواجهه با گناه، مفهوم و مولفه ی گناه را در اسلام و مسیحیت در کنار هم نشاند.نمی توان گفت در مقولات بالا، کدام یک تقدم و تأخر دارد، چراکه از لحاظ زمانی، مسیحیت مقدم بر اسلام بوده است و همان طور که اشاره شد، با توجه به این که گناه مقوله ای دینی است و اسلام هم یک دین و آیین، الزاماً واجد مفهوم گناه می باشد. در مسیحیت، سردمدار بحث از گناه را می توان آگوستین قدیس به شمار آورد. در اسلام هم مباحث از زبان مولانا مطرح شده است. دل نگرانی از مشکل گناه لاینحل است، مخصوصاً این که سر و کار انسان با خدا باشد و پای امر و نهی خداوند و گناه و صواب به میان آید. از طرفی شناخت و معرفت، پدیده ای روحی و به شدت متأثر از آموزه ی گناه است. در حدیثی از حضرت علی (ع) آمده است که: «من لم یهذب نفسه لم ینتفع بالعقل؛‌ تهذیب نفس،‌ انتفاع از عقل را به دنبال دارد.»فرضیه ی نگارنده در این رساله این است که هر دوی آگوستین و مولانا به گناه به یک صورت می نگرند، با وجود این که آگوستین، گناه را امری پیشینی و به تبع آن جبری می داند، اما مولانا کاملاً قائل به اختیار است. هر دو تن، گناه را رویگردانی از عشق می دانند، هرچند آگوستین به صورت مفهومی و مولانا به صورت مصداقی در این باره سخن گفته اند.
بررسی جایگاه استدلال در عرفان ابن‌عربی و مولوی
نویسنده:
زهره داردان
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در پژوهش یک مکتب عرفانی، نظیر مکتب عرفانی محی الدین بن عربی و جلال الدین محمد بلخی، شاید مهم‌ترین مسئله – و یا یکی از مهم‌ترین مسائل- مبحث استدلال باشد؛ چرا که برخی از صاحب نظران بر این باور هستند که آن دو عارف در آثار خود با عقل و استدلال به مبارزه برخاسته‌اند و این در حالی است که قرآن کریم و همچنین سنت نبوی(ص) جایگاه رفیعی را برای استدلال قائل‌اند و در موارد فراوانی، انسان را به تفکر، تعقل و تدبر فرا خوانده‌اند. در این تحقیق در جهت رفع این تناقض ظاهری، به بررسی جایگاه استدلال در عرفان ابن عربی و مولوی، پرداخته می‌شود و به سه مسئله اساسی در ارتباط با استدلال اشاره خواهد شد: اول اینکه عقل در نگاه هر دو عارف دارای حیثیت و رویکردهای گوناگونی است. ابن عربی از عقلی سخن به میان می‌آورد که برای پذیرفتن حقایق هیچ گونه محدودیتی ندارد و آن را عقل قابل نام می‌نهد. وی همچنین از عقلی با عنوان عقل فاعل بحث می‌کند و معتقد است این نوع عقل در تولید و تفکر با نوعی محدودیت روبروست. مولوی نیز عقل را به دو دسته عقل ممدوح و عقل مذموم تقسیم می‌کند. عقل ممدوح دارای دو معنا است: یکی عقل کامل انبیاء و اولیاء و خواصّ درگاه حق می‌باشد که آگاه به حقایق و اسرار است و دیگری عقل مجرد علوی و نخستین جلوه‌ی ذات حق تعالی است. عقل مذموم از نظر مولوی عقلی است که پا را فراتر تر حدّ خود بگذارد و داعیه‌ی پرواز در ماورای طبیعت را داشته باشد. در این صورت، قطعاً کارش به حیرت و گمراهی می‌کشد. بعد از آن اهمیت و ترجیح معرفت حاصل از کشف و شهود نسبت به معارف حاصل از استدلال در نگاه آن دو عارف عنوان خواهد شد و در نهایت به این مسئله اشاره می‌شود که بخش عمده‌ای از مباحث ابن عربی در ارتباط با الهیات بالمعنی الاخص می‌باشدو ابن عربی این گونه مباحث را بدیهی می‌داند و به همین دلیل در آثار او شاهد استدلال به صورت حرفه‌ای نیستیم. اما مولوی در مسائل ماوراءطبیعی استدلال‌های عقلانی را ناکارآمد عنوان می‌کند و در بسیاری از مباحث دیگر از اقسام گوناگون استدلال مانند برهان، خطابه، استقراء و جدل بهره می‌برد. اهمّ نتایج این تحقیق به قرار زیر می‌باشد:اولاً عقل از منظر آن دو عارف دارای اهمیت تقریباً یکسانی است؛ با این تفاوت که مولوی بر خلاف ابن عربی تعریف روشن و مشخصی از عقل ارائه داده و همچنین در خلق تعابیر و اصطلاحات و ذکر اقسام و مراتب عقل نیز، گسترده تر از ابن عربی عمل کرده؛ ثانیاً هر دو عارف معرفت شهودی را بر معرفت حاصل از عقل و استدلال ترجیح داده‌اند؛ هر چند ابن عربی در این بحث نظام مندتر و منسجم‌تر از مولوی عمل کرده است. و در نهایت آنکه نکوهش استدلال در نگاه هر دو عارف، به منزله‌ی مخالفت با منطق نمی‌باشد؛ زیرا اصل منطق جزو بدیهیات ذاتی و از غرایز بشر است و قواعد برهانی آن از مقتضیات غریزی انسان استخراج شده است؛ بدین جهت می‌توان گفت نقد و نکوهش استدلال در نگاه آنان، به منزله‌ی نقد استدلالیون و فلاسفه‌ای است که با تکیه بر مقدمات حسی می‌کوشند حقایق مربوط به عالم غیب و ماوراءطبیعت را کشف و اثبات کنند.
  • تعداد رکورد ها : 20