جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 96
بررسی تطبیقی مدینه فاضله از دیدگاه افلاطون و فارابی
نویسنده:
ندا شفیع زاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
دانشگاه اصفهان,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
چکیده افلاطون وفارابی ،از میان اندیشمندانی که به مسئله فلسفه سیاسی پرداخته اند،موقعیت ویژه ای دارند. درضمن افلاطون مدینه فاضله را به بدن انسان تشبیه کرده است بدنی که کامل و صحیح است و همه اعضای آن به هم مرتبطند وهر یک دارای وظایف خاصی هستند ؛ همچنین در میان اعضای بدن ، عضو اصلی به نام قلب وجود دارد که اعضای دیگر بدن از آن پیروی می کنند . به همین ترتیب در مدینه فاضله نیز باید افراد با هم مرتبط باشند و در عین حال تک تک افراد دارای وظایف خاصی باشند و باید کسی باشد که شایستگی ریاست بر مردم را داشته باشد. در نظر افلاطون ، زمامدار مدینه ، باید فیلسوف و دوستدار تمام دانش ها باشد ؛ زیرا دولتی که بخواهد جامعه را سعادتمند کند باید نخستین و والاترین هدفش، ایجاد محیطی باشد که اخلاق و دانش ، در یک کلمه فلسفه بتواند در آن رشد کند . فارابی هم مانند افلاطون مدینه فاضله را به بدن انسان تشبیه می کند و آن را برخودار از چنان تعادل و هماهنگی می داند که چون یک کل واحد، همه اجزا در در عین تفاوت ، از تمامیت و تجانس بهره مندند، در نظر او ، نظام مدینه فاضله از ثبات و دوام و از وحدت و تجانس برخوردار است ؛و هر یک از افراد مدینه دارای وظایف خاصی هستند و وظایف هر کس در حد شایستگی وی و توسط رئیس مدینه تعیین می شود . فارابی نیز مانندافلاطون معتقد است که رئیس مدینه باید فیلسوف باشد و دوام و بقای جامعه را وابسته به حکمت می داند ؛ چنانکه رئیس جامعه حکیم نباشد ، آن جامعه محکوم به تباهی و نیستی است . اما این شباهت ها بدان معنا نیست که فارابی با افلاطون ، اختلاف نظر ندارد ، زیرا فارابی فیلسوفی مسلمان است و در تبیین مدینه فاضله خود از اعتقادات مذهبی خویش تاثیر پذیرفته است ؛ و همچنین فلسفه نظری فارابی بر آراء سیاسی او و برطرح مدینه فاضله اش تاثیر بسزایی داشته است؛ به عنوان مثال یکی از موارد اختلاف این است که از نظر افلاطون رئیس مدینه فاضله ، حکیمی است که دوستدار وجویای تمام دانش ها است ودل در طلب درک واقعیات دارد و در پی شناختن عالم مثال وایده است در حالی که دیگران از درک آن بی بهره اند ودر عالم کثرت ودگرگونی سرگردانند؛ اما در دیدگاه فارابی ، رئیس مدینه ، حکیمی است که به درجه اتصال با عقل فعال ارتقاء یافته باشد و تمامی معارف وعلوم را بداند ، به این خاطر او را امام یا نبی می خواند . در این رساله بر آنیم که به تبیین مدینه فاضله فارابی و افلاطون بپردازیم و سپس همانندی ها وناهمانندی های موجود میان آرمان شهر افلاطونی ومدینه فاضله فارابی رابررسی می کنیم . کلید واژگان: -حکومت فیلسوف - مدینه فاضله - رئیس مدینه - سعادت
بررسی تطبیقی مباحث عدم و احکام مرتبط با آن از منظر ابن سینا و ملاصدرا
نویسنده:
زهرا حسن زاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
دانشگاه اصفهان,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
چکیده وجود، تنها چیزی است که می توان برای آن مصداقی واقعی یافت و در مقابل وجود، عدم است که هیچ مصداق و محکی ای در خارج ندارد و تنها در ذهن است که می توان برای آن، مصداقی در نظر گرفت، زیرا مفهوم آن در ذهن موجود است، به تبع احکام و لوازم مربوط به وجود، عدم نیز احکامی دارد که هرکدام از این احکام در فلسفه و منطق، جایگاه مخصوص به خود را دارند. برخی مواضعی که می توان در آنها به احکام عدم پرداخت عبارتند از: مواد ثلاث، حدوث و قدم، اعاده معدوم، هیولا، مسئله شرور و ... در مبحث مواد ثلاث، به موازات هر یک از مفاهیم سه گانه وجوب و امکان و امتناع، احکامی مرتبط با عدم وجود دارد. حکمی که ابن سینا و ملاصدرا در ارتباط با عدم در زمینه وجوب صادر کرده اند این است که « درساحت ربوبی، عدم راه ندارد.» این دو فیلسوف در زمینه امکان نیز احکامی را مرتبط با عدم ذکر کرده اند، از جمله عدمی بودن مفهوم امکان، مسبوق به عدم نبودن وجود مفارقات، عدم تناقض در این قضیه که ماهیت از حیث ذاتش نه موجود است و نه معدوم و ... درباره ماده امتناع نیز هر دو فیلسوف به اختصار احکامی را صادر کرده اند. ابن سینا و ملاصدرا درباره این مسئله که حادث، مسبوق به چه نوع عدمی است، به اظهار نظر پرداخته و حدوث را به دو قسم زمانی و ذاتی تقسیم کرده اند. در بحث اعاده معدوم، هر دو فیلسوف، اعاده معدوم را ممتنع دانسته و معتقدند معاده جسمانی اعاده جسمهای معدوم شده دنیوی نیست. این دو فیلسوف معتقدند که هیولا قوه محض است و به همین علت به عدم بسیار نزدیک است. تنها تفاوت هیولا با عدم در این است که هیولا نحوه ای از وجود را دارد که همان قوه محض بودن است، اما عدم هیچ گونه وجودی ندارد. ابن سینا و ملاصدرا شر را عدمی دانسته و بر این عقیده اند که شر عدم ملکه است. احکام عدمی دیگری که دو فیلسوف در آنها با هم، اتفاق نظر دارند، عبارتند از احکامی در زمینه منطق، چگونگی علم به معدوم و عدم امتیاز و عدم علیت میان اعدام. ابن سینا و ملاصدرا در هر یک از احکام مذکور، وجوه اشتراک و نیز اختلاف نظرهایی دارند که به تفصیل در رساله به تبیین و شرح آن خواهیم پرداخت. کلید واژه: عدم، معدوم، وجوب، امکان، امتناع، حدوث، اعاده معدوم، هیولا، شر، قاعده فرعیه، تناقض، عدم و ملکه، ابن سینا، ملاصدرا
رازگشایی وقوع خطا در ادراکات حسی در اندیشه خواجه نصیرالدین طوسی و علامه طباطبایی
نویسنده:
فروغ رحیم پور، فاطمه زارع
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
وقوع خطا در ادراک حسی، به ‌کرات برای همگان رخ می‌دهد و رمز‌گشایی از کیفیت و منشأ وقوع آن می‌تواند در بسیاری از مسائل معرفت‌‌‌شناسی مؤثر باشد. با مراجعه به آثار فلاسفه‌ای هم‌چون خواجه نصیر‌الدین طوسی و علامه طباطبایی روشن می‌شود که هر دو فیلسوف معتقدند ادراک حسی حاصل تأثیر امر محسوس در اندام قوه حسی است. به گفته خواجه و همچنین علامه، خطای در احساس امکان‌پذیر نیست بلکه منشأ وقوع خطا در ادراکات حسی را باید در تطبیق‌دادن محسوس با واقعیت خارجی جست‌وجو کرد که این امر در اصل از شئون عقل به‌شمار می‌رود، منتهی ادراک حسی از شرایط حصول حکم عقلی است. از نظر علامه، ادراکات حسی به علم حضوری برمی‌گردد و این، می‌تواند تأکیدی بر خطاناپذیری ادراک حسی باشد، ولی تصریحی در این مورد در آثار خواجه دیده نمی‌شود.
صفحات :
از صفحه 41 تا 65
مقایسه دیدگاه و دلایل شیخ مفید و علامه طباطبایی پیرامون عصمت پیامبران
نویسنده:
فروغ رحیم پور، عصمت همتی
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ساوه: دانشگاه آزاد اسلامی واحد ساوه,
چکیده :
عصمت پیامبران صرف نظر از اختلافات اندکی که در باره حد و گستره آن وجود دارد، اعتقاد مشترک اکثر قریب به اتفاق فرق کلامی مسلمان و بسیاری از معتقدین به دیگر ادیان الهی است و به همین جهت اهمیت و جایگاه ویژه ای در میان مباحث کلامی دارد. در میان اندیشمندان شیعه نیز متکلمین بزرگ اعم از متقدم نظیر شیخ مفید و یا متاخر نظیر علامه طباطبایی به ابعاد گوناگون این مبحث پرداخته اند. علامه طباطبایی با التزام به براهین عقلی ، عصمت از سهو و نسیان و خطا در دریافت و ابلاغ و تبلیغ و تبیین وحی را از لوازم نبوت می شمارد و عصمت از گناه را به پرهیز از ترک واجب و انجام حرام، یعنی فعلی که مخالف مقام بندگی و مولویت حضرت حق باشد، معنا می کند. ایشان نفی خطا و اشتباه در ادراکات حسی و علوم اعتباری و تشخیص صلاح و فساد امور تکوینی را خارج از حوزه عصمت پیامبران می داند و لذا برهانی هم بر آن اقامه نمی کند. و اما شیخ مفید با برتر دانستن عصمت پیامبر اکرم(ص) از سائر پیامبران، به عصمت آن حضرت از مطلق سهو و نسیان و کبیره و صغیره عمدی و سهوی، از اول تولد تا هنگام مرگ قائل است وبرای سایر پیامبران به جز رسول اکرم (ص ) صغیره غیر عمد که موجب سبکی فاعل نشود را تا قبل از رسالت ایشان جایز می داند. این مقاله قصد دارد باروش کتابخانه ای و براساس تحلیل محتوا به تبیین و مقایسه دیدگاه و براهین این دو اندیشمند در باب عصمت پیامبران بپردازد و مهمترین دستاورد مقاله نشان دادن اتفاق نظر دو متکلم گرانقدر در عصمت مطلق جمیع انبیا درحوزه مربوط به وحی و رسالت و در دوران نبوت ایشان و اختلاف نظر آنها در امور خارج از حوزه رسالت و دوران قبل از نبوت است.
صفحات :
از صفحه 55 تا 72
مقايسه ديدگاه ابن سينا و ملاصدرا پيرامون رابطه نفس و بدن و سنجش كارآمدی مبانی هريك در نيل به مطلوب
نویسنده:
فروغ السادات رحيم پور
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
بنیاد حکمت اسلامی صدرا,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
‌يكي از موارد اختلاف نظر ميان ابن‌سينا و ملاصدرا در بحث انسان‌شناسي، نوع نگرش هريك به رابطه ميان نفس و بدن است كه اين اختلاف‌، از مباني نظام فلسفي ايشان ناشي ميشود. رابطة نفس و بدن در نگاه ملاصدرا، رابطه‌يي ذاتي و وجودي است و قول به عليّت (مادي) بدن عنصري براي مرتبة طبيعي نفس، ناشي از همين موضعگيري‌ است، در حاليكه مطابق مباني ابن‌سينا، نفس صرفاً در كسب كمالات وجودي و نه در اصل وجود، نيازمند بدن است و عليّت ذاتي ميان اين دو برقرار نيست. مسئلة ديگر اينست كه شيخ‌الرئيس، تركيب نفس و بدن را اتحادي ميداند و صدرالمتألهين در اتحادي بودن تركيب با او هم رأي است اما معتقد است كه تنها با قبول برخي مباني حكمت متعاليه ميتوان اتحادي بودن تركيب مذكور را موجه كرد. مسئلة مهم بعدي اينست كه اگر نفس و بدن، رابطة وجودي دارند نه رابطة عارضي و اضافي، آيا تعلق نفس به بدن قطع شدني است؟ و اگر ذو مراتب بودن نفس مسجّل و مسلّم است، آيا نبايد بدن را نيز ذومراتب دانست تا همراهي با نفس در مراتب مختلف براي آن امكانپذير باشد؟ بسبب تفاوت مبنا، پاسخ شيخ الرئيس و ملاصدرا به اين قبيل پرسشهاي زيربنايي، تفاوتهايي دارد و اين مقاله قصد دارد به جستجو و تحليل آنها و سنجش كارآمدي مباني ايشان در نيل به مطلوب بپردازد.
صفحات :
از صفحه 19 تا 34
علوم غیراکتسابی از نظر ابن عربی
نویسنده:
نیره اسماعیلی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
دانشگاه اصفهان,
چکیده :
چکیده علم در مکتب عرفانی ابن عربی از جایگاه و اهمیت ویژه ای بر خوردار است.ابن عربی در یک تقسیم بندی، علم را به دو قسم اکتسابی و غیر اکتسابی تقسیم می کند. علوم اکتسابی همان علوم حصولی(=عقلی و استدلالی)اند که انسان با توسل به عقل خویش می تواند آن را کسب کند. از آن جا که عقل ابزار دریافت این علوم است، به تبع محدودیت های عقل در کسب علم و معرفت، این علوم نیز دارای محدودیت هستند.ابن عربی علاوه بر این محدودیت ها، همواره بر خطاپذیری این علوم تاکید دارد.از نظر ابن عربی این علوم به دلیل عدم مصونیت از خطا، شک و فراموشی علم یقینی و حقیقی محسوب نمی شوند.در مقابل علوم غیر اکتسابی یعنی علومی که خداوند بر قلب انسان القا می کند همواره مورد توجه ویژه ابن عربی بوده اند. این علوم به دو دلیل ازهرگونه خطا و ابهام مبرا هستند:اول این که معلم و معطی این علوم خداوند است و دیگر این که قلب، بر خلاف عقل در دریافت علوم خطا نمی کند. قلب علاوه بر خطاناپذیری، در دریافت علم و معرفت هیچ محدودیتی ندارد و می تواند به میزان پاکی و طهارتش علوم غیر اکتسابی را از خداوند دریافت کند.وحی، الهام، رؤیای صادق، کشف و شهود عرفا و فراست از مصادیق علوم غیر اکتسابی اند. پژوهش حاضر به تعریف و تببین ویژگی های علوم اکتسابی و غیر اکتسابی می پردازد و ضمن مقایسه این دو قسم، علل برتری علوم غیر اکتسابی بر علوم اکتسابی را بیان می کند. دلایل این برتری از نظر ابن عربی عبارت اند از:یقینی بودن این علوم برای عالِم آن،جامعیت این علوم نسبت به علوم اکتسابی و تعیین خطا و صواب در علوم اکتسابی. واژگان کلیدی:علم، علم اکتسابی، علم غیراکتسابی، عقل، قلب
جایگاه زن در انسان شناسی غزالی
نویسنده:
شهرزاد استکی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
دانشگاه اصفهان,
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
چکیده زنان به عنوان نیمی از جامعه بشری و یکی از دو رکن پدیدآورنده بنیان خانواده، همواره مورد توجه دانشمندان و نظریه پردازان مکاتب گوناگون قرار گرفته اند.در جهان اسلام به مسأله زن، در ابعاد مختلف فردی ، اجتماعی ، فرهنگی، فقهی و غیره پرداخته شده است. این رساله در صدد است از میان فیلسوفان و اندیشمندان مسلمان،نظریات محمد غزالی را پیرامون زن بررسی کند و جایگاه زن را در انسان شناسی وی تبیین و سپس نقد نماید تا نا هماهنگی نظریات وی در دو مقوله ی انسان و زن روشن گردد. غزالی جایگاه زن را در مقام فرزند (دختر)،مادر و همسر بیان نموده است که حجم اعظم این مطالب، مربوط به جایگاه زن در مقام همسر است.او در مبحث تربیت فرزند،پس از بیان اصول تربیتی مربوط به پسران ، به ذکرچند نکته بسیار مختصر در رابطه با تربیت دختران اکتفا می کند و ضمن بیان حقوق والدین ،جایگاه مادر را والا و ارزشمند تلقی می نماید و بر رعایت حقوق وی تاکید می ورزد اما وقتی به جایگاه و حقوق زن در مقام همسر می پردازد ،وی را کم ارزش تر از مرد و فاقد حقوق متساوی با او می پندارد.غزالی زنان را فاقد استعداد رشد و تعالی معنوی و ذاتاٌ واجد خصایل و صفات اخلاقی ناشایست می داند و در برخی نوشته های خود، گاه آنها را هم رتبه با حیوانات می خواند.این در حالی است که او در مباحث انسان شناسی اش اذعان می کند که روح همه انسان ها از عالم الوهی و علوی نشأت گرفته و به دلیل آنکه نفخه ایی از روح قدسی خداوند است، اشرف مخلوقات و نمایانگر حق تعالی است و به صورت بالقوه واجد معرفت حضرت الهیت است و قابلیت کسب حقایق و کمالات معنوی والایی را دارد. کلید واژه ها : غزالی ، انسان ، زن ، دختر ، مادر ، همسر.
حق و تکلیف در اندیشه حضرت علی علیه السلام با محوریت کتاب "تمام نهج البلاغه"
نویسنده:
نفیسه زارعی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
دانشگاه اصفهان,
چکیده :
چکیده: انسان متناسب با تعاملاتی که در طول حیات خویش دارد ملزم به انجام تکالیف مختلف است و به علت وجود ارتباط وثیق و انکارنشدنی بین حق و تکلیف، به موازات انجام تکالیف از حقوقی هم برخوردار می‌شود که منافع وی را تأمین می‌کند. این حقوق و تکالیف از سوی مصادر مختلفی از جمله شریعت‌های الهی تعیین می‌شوند و در اسلام به عنوان آخرین شریعت الهی نیز حقوق و تکالیف، هم در کلام خداوند و هم در کلام پیامبر و ائمه علیهم‌السلام به طور گسترده مورد توجه قرار گرفته است. این نوشتار با توجه به محتوای سخنان امیرالمؤمنین(ع) و از پنجره نگاه ایشان، به این مسأله می‌پردازد که انسان در زمان حیات خویش، نسبت به تمامی آنچه که با آن مواجه می¬شود، مسئول و مکلف است. در میان اولیای الهی، حضرت علی(ع) در قول و فعل خود چه به نحو مستقیم و چه به نحو تلویحی و غیر مستقیم، با ارج نهادن به تکالیف، حقوق افراد و گروه‌های مختلف را بیان نموده‌ است و محور مباحثِ مربوط به حق و تکلیف را در تعاملات و روابط فردی و اجتماعی انسان مورد توجه قرار داده است. با مطالعه و دقت‌نظر می‌توان در یک دسته‌بندی جامع، حقوق و تکالیفی که ایشان برای انسان‌ها در نظر داشته را در قالب ِروابط چهارگانه انسان جای داد: ۱)حق و تکلیف انسان در رابطه با خداوند ۲) حق و تکلیف انسان در رابطه با خویشتن ۳) حق و تکلیف انسان در رابطه با انسان‌های دیگر 4) حق و تکلیف انسان در رابطه با طبیعت و سایر موجودات. در این رساله با رجوع به سیره فعلی و قولی حضرت علی(ع) به عنوان یکی از متون دینی، حقوق و تکالیف انسان در چهار ساحت مذکور مورد مطالعه قرار می¬گیرد تا میزان تکلیف¬محوری و یا حق¬محوری در قول و فعل ایشان استنباط گردد و تلاش می¬شود در اثنای پژوهش این نکته نیز مورد مطالعه قرار گیرد که در نهج‌البلاغه جمیع حقوق و تکالیف فردی و اجتماعی انسان بر مبنای ادای حق الهی تبیین می‌شود و انسان با انجام تکالیف خود در برابر سایر مخلوقات، در اصل حق‌الله را رعایت کرده است، چون واضع اصلی آن حقوق، خداوند است و رعایت امر خداوند به منزله‌ی بجا آوردن حق اوست و دیگر این¬که نسبت بین حق و تکلیف متقابل و طرفینی است، بدین معنا که هر فرد، حقوقی دارد و در مقابل تکالیفی هم به عهده اوست. فقط خداوند است که می‌تواند بدون داشتن تکلیف در قبال کسی، صاحب حقوق باشد و در رابطه ای که بین حق و تکلیف برقرار است همواره اصالت از آنِ حق بوده است. کلید واژه ها: نهج البلاغه، حق، تکلیف، انسان، خدا، طبیعت.
نسبت الفاظ، معانی و حقایق قرآن در نظر ملاصدرا و امام خمینی
نویسنده:
محمدحسین میردامادی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
دانشگاه اصفهان,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
چکیده ملاصدرا و امام خمینی با دیدگاهی وجودشناختی به مبحث کلام الهی و کتاب او پرداخته اند و با عنایت به حقیقت وحی و منازل و مراحل نزول قرآن، قرآن ملفوظ را نازله حقیقت قرآن که دارای وجودی عینی است دانسته اند در پرتو حقیقت قرآن و سیر نزول آن و تبدیل وجود عینی به وجود لفظی بحث انسان کامل نیز مطرح می شود و ارتباط بین هستی انسان و قرآن مورد بررسی قرارمی گیرد. بین الفاظ، معانی و حقایق قرآن ارتباط وجود دارد و وجود انسان ،هستی و قرآن بایکدیگر تناسب دارند. با دریافت این تناسب0فلسفه تاویل و نیز روش تفسیری ملاصدرا وامام ،روشن تر می شود.همچنین از این رساله در پاسخ به سه مورد از مسائل معاصر یعنی تفسیرهرمونتیکی، زبان دین و نقش پیامبر در وحی می توان بهره برد. کلید واژه‌ها: کلام الهی، کتاب الهی، تأویل، ملاصدرا، امام خمینی
علم انسان کامل از دیدگاه ابن عربی و ملاصدرا
نویسنده:
محمدرضا محمدی نجف آبادی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
دانشگاه اصفهان,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
چکیده با مطالعه در دین اسلام و تفکر در کتاب اسمانی قرآن وتوجه به سخنان ائمه اطهارعلیهم السلام،روشن می شود که انسان بعنوان گل سر سبد افرینش معرفی شده است.آیاتی همچون «و علّم آدم الاسماء کلها(بقره/31)» از یک طرف و آیاتی همچون« قالوا سبحانک لا علم لنا الاّ ما علّمتنا(32/بقره)» از طرف دیگر؛ذهن انسان را بدین رهنمون می شود که این علمی که به انسان آموخته شده است؛در واقع همان علمی است که ملائک اذعان به جهل خود نسبت به آن می کنند.از نظر ملاصدرا خداوند استعداد رسیدن به این علم را در هر انسانی به قدر سعه ی وجودی او قرار داده ولی پیامبر اسلام و ائمه اطهار علیهم السلام را،بعنوان ولی و انسان کامل و اولین شروط پیدایش هستی، کلید وصول بدین علم معرفی کرده است.با تدبر در آیات دیگر همچون« اتقوا الله و یعلمکم الله(بقره/282)» مشخص می شود این علم اگر چه رحمت و موهبت خداوند است ولی انسان باید بوسیله تقوای الهی،قابل این علم شود.به همین جهت از نظر ابن بین وجود انسان کامل و ولایت و علم او رابطه معنا داری بر قرار است.در خصوص علم انسان کامل باید گفت اگر چه برای ایشان علم فعلی در مرحله ی اولین صادر اثبات می شود ولی کیفیت این علم برای هر کس قابل ادراک نیست.هدف این پژوهش اینست که با شناخت انسان کامل و گستره ی علم او،معرفت خود را نسبت به او بالا بریم و ایشان را دست اویزی برای شناخت حقیقت هر انسان که در واقع همان شناخت جایگاه مظهریت اسم اعظم الهی است قرار دهیم.با باور به اینکه انها نماینده حقیقی خداوند هم در تکوین و ایجاد و هم در تشریع و قانونگذاری هستند. کلید واژه ها: انسان کامل،تقوا،علم فعلی،ولایت تکوینی،ابن عربی،ملاصدرا
  • تعداد رکورد ها : 96