جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 353
بازخوانی هویت انقلاب اسلامی با تاکید بر آموزه مهدویت در تفکر شیعی
نویسنده:
رضا شجاعی‌مهر
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
این پژوهش با عنوان بازخوانی هویت انقلاب اسلامی با تأکید بر آموزه مهدویت در تفکر شیعی، در صدد بررسی نقش آموزه مهدویت در سپهر هویتی انقلاب اسلامی ایران بوده است. سؤال اساسی این پژوهش این است که آموزه مهدویت، از چه طریقی در تکوین هویت دینی انقلاب اسلامی ایران نقش آفرین بوده است؟فرضیه علمی ما بیانگر این حقیقت است که آموزه های مهدویت از طریق تحول در باورها، رفتارها و نمادهای ایرانیان شیعه در تکوین هویت دینی انقلاب اسلامی ایران نقش آفرینی کرده است.با استفاده از چارچوب نظری و بر اساس مدل فکری شهید صدر «نظریه محتوای باطنی» این تئوری، محتوای باطنی آدمی را مرکب از دو گوهر اندیشه و اراده می داند که در ساخت اجتماع و حرکت تاریخ تأثیر گذار است و تغییر در محتوای درونی انسانها (اندیشه و آرمان + اراده) به خلق تحولات تاریخیمی انجامد.از آنجا که جامعه ایران یک اجتماع شیعی مذهب است و مذهب تشیع ایده آل ترین مدل حکومت بشری را حکومت امام مهدی(عج) میداند همواره شیعه، موضوع مهدویت را با هویت دینی-مذهبی خود یکی دانسته و به این مسأله نگاه عقیدتی-کلامی دارد این آموزه بن مایه اصلی نظام نامه تئوریک شیعه است و به نوعی با هویت تشیع گره خورده است.در طول قرون متمادی از تاریخ تشیع با غلبه نگرش نقل محور بر فرهنگ مهدویت، خواسته یا ناخواسته، در جوامع شیعی جبرگرایی خاموشی رقم خورد که بار مسئولیت و تکلیف را از دوش منتظران برداشته و سبب گشته بود مکلفان، بی اعتناء به عمل به تکالیف عصر غیبت، در پس گفتمان سلبی انتظار، چهره در نقاب تقدیرگرایی افراطی کشیدند و سرنوشت اجتماعی خویش را به قضا و قدر سپردند.ترویج فرهنگ اباحی گری، تعطیل حکومت مشروع، تمکین حکومتهای جور و تشدید ادبیات تقیه محور از محصولات نگرش منفی به آموزه مهدویت و انتظار فرج بود.اما امام خمینی که نقش رهبری و هدایت کشتی انقلاب را عهده دار بود، توانست مفهوم انتظار را در اجتهاد فقهی خود بازسازی کند و اصالت نقلی مهدویت را بر پایه های عقلانی و اجتماعی آن استوار سازد. امام خمینی با قرائت ایدئولوژیک خود از گزاره های دین و آموزه مهدویت به ترمیم لایه های ذهنی اجتماع پرداخت و با تحولی که محصول تعمق ایشان از آموزه انتظار فرج بود توانست ادراک و اراده ایرانیان شیعه را در باورها، رفتارها و نمادها همسو کند. آموزه مهدویت، در قالب یک عنصر معنا بخش از مجموعه نظام مفاهیم دین، نوعی پیوند عاطفی و معنادار بین توده انقلابیون ایجاد نمود که با تعمیق باورها وزیرساختهای تئوریک توده، توانست با ایجاد همسانی واژگان اعتقادی- رفتاری و زبان نمادین و سمبلیک خود، با ایجاد همبستگی جمعی و انسجام منطقی، موجبات طرحی نو در باب هویت دینی این انقلاب را فراهم آورد.
آثار اعتقاد به صفات کمالی خداوند و توحید افعالی در سبک زندگی بر اساس آثار استاد جوادی آملی
نویسنده:
عبدالرضا بختیاروند
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
یکی از مهم ترین پرسش‌ها در آغاز دینداری، سوال از ضرورت دین‌پژوهی و نیز فائده باور به گزاره‌های دینی در زندگی انسان است. ذهن کنجکاو بشری و تمایلات منفعت-جویانه او، ناخودآگانه می‌پرسد که دین و آموزه‌های دینی قرار است چه روزنه‌ای برای سعادت او نشان دهند و یا کدامین گره از مسیر زندگی را برایش می گشایند؟جواب این پرسش؛ اولا در تبیین علمی رابطه باورهای انسان با رفتارش، و ثانیا در نمایاندن عینی بازتاب این باورها در سبک گفتاری، کرداری و نمود بیرونی زندگی او می-باشد. به عبارت دیگر؛ با توجه به اینکه نمای بیرونی زندگی انسان، بازتابی از عقائد درونی اوست، باور به اینکه سراسر هستی برخاسته از مبدئی نورانی و مهربان می‌باشد، جلوه‌‌ای تازه و حیاتی متفاوت در این نما ایجاد می‌نماید. کسی که باور دارد این جهان در سلطه‌ی خداوندی یکتاست که اولا نیکوترین صفات را دارد و ثانیا هر کاری در خلقت تنها و تنها به او بازمی‌گردد، زندگیش بسیار متفاوت است با کسی که جهان را تیره و تار و بدون مبدأ می-پندارد.آگاهان بر مبانی فکری و آثار منتشر شده از استاد جوادی آملی نیز بر این مطلب اذعان دارند که این دانشمند وارسته نیز نسبت به آثار باور به صفات کمالی پروردگار و توحید افعالی در سبک زندگی بدون دغدغه نبوده‌اند و در بسیاری از سخنان و کتب ایشان می توان به گوهرهائی در این زمینه دست یافت. از جمله مهم‌ترین آثار متجلی شده از این دو باور که در نوشته‌های استاد جوادی به آن اشاره شده است می توان از عبادت عاشقانه و خالصانه، زندگی توأم با علم آموزی و امید، معاشرت کریمانه و مسالمت آمیز با دیگران، مقابله پراستقامت با شیطان و استکبار، احساس امدادهای دائمی الهی و تکیه بر آنها در زندگی یاد کرد.
بررسی علم حضوری از دیدگاه شیخ اشراق و علامه طباطبایی
نویسنده:
سعید بخشی زاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
چکیدهعلم حضوری زیربنایی ترین موضوع معرفت شناسی و فلسفه الهی به شمار می آید مسأله علم حضوری از دیر باز در بین اندیشمندان مختلف ،به ویژه عرفا واندیشمندان مسلمان ،از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده است و در معرض برداشتها ونظرورزی های مختلفی قرار گرفته است .این نوع از معرفت به عنوان معرفتی مستقیم وبی واسطه ویقینی ،هم درفلسفه اسلامی وهم در فلسفه غرب پیشینه طولانی دارد برای نخستین بار مفهوم ادراک حضوری و مفاهیم مشابه مانند اشراق در فلسفه غرب، به وسیلة نوافلاطونیان به ویژه فلوطین ، مطرح گردید. و بعدها توسط پروکلوس ، به اتمام رسید.به نظر می رسد در فلسفه اسلامی اولین کسی که به صراحت واژه «علم حضوری اشراقی» را به کار برده و در آثار فلسفی خود از آن بهره برداری کرده، شیخ اشراق (549ـ587ق) است.وی با طر ح علم حضوری به عنوان سر چشمه اصلی و نقطه اتکاءاساسی ان نه تنها دشواری های معرفت را مورد شنا سایی قرار داد بلکه متا فیزیک و الهیاتی متعالی بر پایه استوار معرفت نفس (علم حضوری)بنا نمود...در عصر حاضر علامه طبا طبایی وشاگردان وی بیش از دیگران این مو ضوع را مورد مداقه قرار داده ودر احیای فلسفه جدید و بهره گیری از علم حضوری کو شیده اند. درمورد علت نام گذاری فلسفه اشراق به «حکمه الاشراق». از طرف سهروردی می توان گفت که اشراق به معنای شهود و مشاهده است وچون شهود در فلسفه ایشان اهمیت زیادی دارد از این رو به این نام نام گذاری شده است.. شیخ اشراقدربیان علم حضوری می نویسد:«حضور شیئ برای ذات مجرد ونورانی »به عبارتی حضوروعدم غیبوبت از خود ملاک علم حضوری است. علامه طبا طبایی نیز در موردعلم حضوری اذعان می دارد«علم حضورى يعنى علمى كه- عين واقعيت معلوم پيش عالم- نفس يا ادراك كننده ديگرى حاضر است- و عالم شخصيت معلوم را مى‌يابد.مانند علم نفس بذات خودو حالات وجدانى و ذهنى خود»واژگان کلیدی: علم حضوری،علم حصولی،معلوم بالعرض،معلوم بالذات، اشراق
بررسی تطبیقی رابطه نفس و بدن از منظر ملاصدرا و شیخ اشراق
نویسنده:
سمیه کامرانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
از جمله چالش‌هایی که فیلسوف در فلسفه با آن روبه‌روست مسئله ارتباط نفس و بدن است. غموض مسئله در تجرد یکی و جسمانیت دیگری است که عقل را به میدان استدلال می‌طلبد. گواه بر این مطلب تلاش اعاظم فلاسفه از گذشته تا کنون است که هر یک به زعم و بضاعت خویشتن در پر کردن این خلأ گامی برداشته‌اند. برخی چون افلاطون، ثنویت محض را مطرح نموده و برخی چون ارسطو قول به وحدت این دو را تثبیت نموده است. و فلاسفه بعدی هم بر مذاق یکی از این دو مسلک طی طریق نموده‌اند.بنابراین از آنجا که تلاش اسلاف در شکل‌گیری آخرین نظریات منسجم و بی نقض و ابرام، قابل چشم‌پوشی نیست، در فصل اوّل این جستار، مسئله رابطه نفس و بدن را از منظر برخی فلاسفه نخستین چون افلاطون و ارسطو و برخی فلاسفه اسلامی چون فارابی و ابن سینا اختصاص دادیم، تا سیر تاریخی بحث تا حدی روشن گردد.شیخ اشراق مکتبی فلسفی که عمدتاً بر پایه شهودات وی است ارائه نمود که عمده‌ترین بخش آن را نظام نوری رقم می‌زند که از آن جهت که وی برای نفس هویت نوری قائل است، قاعدتاً مسئله رابطه نفس و بدن با نظام نوری وی گره می‌خورد که جهت دست‌یابی به نظر وی در این باب به حد لازم به مبانی‌ای چون هویت نور، تعریف نور، اقسام نور، ترسیم هستی براساس نور و جایگاه نفس به عنوان نور مدبر و جایگاه برازخ، پرداخته شده است. در هرم هستی شناسی سهروردی، نفس موجودی نورانی و بدن موجودی برزخ و غاسق و ظلمانی شناخته شده است که نظام فلسفی وی باید پاسخگوی این عدم مسانخت باشد. حکیم سهروردی برای حل نحوه ارتباط نفس نورانی با بدن ظلمانی قابل به وساطت امر سومی به نام روح بخاری می‌شود که همو بستر فیض رسانی از نور مدبر (نفس) به بدن ظلمانی است. وی با توجه به اینکه قائل به حدوث جسمانی و حرکت جوهری نفس نیست، رابطه این دو را براساس شوق و محبت و قهر و غلبه تفسیر می‌کند و البته این، تفسیر عمیقی از مسئله را به دست نمی‌دهد چون این الفاظ ترکیب انضمامی و ارتباط عرضی نفس و بدن را به ارمغان می‌آورد، چرا که در نفس‌شناسی وی، موجودیت و هویت نفس به نفس ناطقه است و بدن و قوا، فروع و اظلال نفس هستند، بنابراین بین نفس و بدن و قوا، دو گانگی مشهود است و بالتبع با وجود این دوگانگی، تفسیر و ترسیمی دقیق از ارتباط یک موجود مجرّد نورانی با موجود مادی ظلمانی ارائه نمی‌شود.ملاصدرا با توجه به مبانی و ابتکارات بدیعی که از خود به نمایش می‌گذارد به سهولت مرز میان موجود مادی و مجرد را بر می‌دارد و دوگانگی موجود در دستگاه فلسفی اشراقی را برای همیشه از سر راه فیلسوف هموار می‌سازد. چه اینکه ایشان با قول به حدوث جسمانی نفس و حرکت جوهری نفس و اشتداد وجود و تشکیک وجود که همگی از اختصاصات فلسفه وی است بر آن می‌شود که نفس موجودی است از عرش تا فرش، یک وجود واحد سیال و پویاست که در ذیل آن بدن و در صدر آن نفس ناطقه است که با حرکت جوهری در ذات خویش از نشئه مادیت محض با طی تبدّلات و تطورات به مرحله تجرد محض بار می‌یابد. و اساساً وحدت نفس با قوا و بدن را مطرح می‌نماید. و به خلاف ترکیب انضمامی و عرضی اشراقی، ترکیب اتحادی و تعلق ذاتی نفس به بدن و علاقه لزومی و نه اتفاقی را بیان می‌دارد.فصل پایانی هم تطبیق آراء این دو فیلسوف سترگ در مسئله رابطه نفس و بدن است و اینکه این دو حکیم چه نقاط افتراق و اشتراکی در این مسئله دارند و تأثیر مبانی هر یک در حل مسئله به چه میزان موفق بوده است. البته در عین اینکه سهروردی سعی وافری در حل این مسئله غامض نموده ولی به دلیل فقدان مبانی صدرایی نتوانست تبیین موفقی ارائه نماید تا اینکه صدرالمتألهین حرف نهایی را در فلسفه اسلامی و فلسفه غرب برای خود رقم زد.
بررسی و نقد نظریه شناخت دکارت از منظر استاد مصباح
نویسنده:
حسام‌الدین مومنی شهرکی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
رنه دکارت از بنیان‌گذاران مکتب عقل‌گرایی در فلسفه‌ی غربی است که تلاش کرد تا اصول و مبانی شناخت را از قلمرو متافیزیک به حوزه‌ی اندیشه‌ی انسان وارد کند و دیدگاه‌ معرفتیِ متفاوتی ارائه دهد. نظریه‌ی شناخت دکارت از جمله مهم‌ترین و حساس‌ترین نقاط عطف اندیشه‌ی فلسفی در جهان غرب است که تأثیری شگرف بر تفکر انسان غربی و شرقی گذاشته است. فلسفه‌ی دکارت و به خصوص فلسفه‌ی شناخت او، بیشترین تأثیر را بر فلسفه‌ی جدید غربی و اندیشه‌های موجود در جریان فکری مدرن قرار داده است. همچنین با توجه به این‌که در میان فلاسفه و متفکران اسلامی، استاد محمدتقی مصباح یزدی، نگاهی دقیق، عالمانه و نقّادانه به شاخه‌ی معرفت‌شناسی داشته‌اند و اندیشه‌های فلسفی خویش را در میدان مواجهه‌ی با اندیشه-های فلاسفه‌ی غربی قرار داده‌اند؛نگارنده در پژوهش حاضر قصد بررسی و نقد استاد مصباح از نظریه‌ی شناخت دکارت را دارد. مولف در این راستا به تبیین دقیق و موجز نظریه‌ی شناخت دکارت پرداخته است و دیدگاه دکارت حول سه مسأله‌ی مهم معرفت-شناسی؛ یعنی امکان وجود شناخت، فرایند و مکانیزم شناخت و معیار و ارزش شناخت را در معرض بررسی و نقد استاد مصباح قرار داده است. دکارت و استاد مصباح امکان معرفت را قبول داشته و قائل به نظریه‌ی مطابقت‌اند؛ اما استاد در حوزه‌های فرایند و مکانیزم معرفتو ارزش و معیار معرفت، نقدهای جدّیی بر دکارت وارد می‌کند.
بررسی نقش مردم در غیبت و ظهور امام مهدی (عج)
نویسنده:
زهره رجب‌زاده عصارها
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
خاتمه یافتن غیبت امام مهدی (علیه السلام) و ظهور ایشان یکی از مهمترین مباحثی است که اندیشه شیعه اثنی عشری را به خود مشغول داشته است، برخی اندیشمندان معتقدند مسئله برطرف شدن غیبت و ظهور صرفا وابسته به خواست و اراده الهی است ولی برخی دیگر در این زمینه برای مردم، نقش تعیین کننده ای قائلند. این دو دیدگاه، دو رویکرد متضاد را به مقوله «انتظار ظهور امام مهدی (علیه السلام)» رقم می زند. دیدگاه موافق با نقش تعیین کننده مردم، به انتظار به مثابه حرکت و قیامی حق طلبانه می نگرد ولی در دیدگاه مخالف، انتظار به معنای دست روی دست گذاشتن و رکود است. این پژوهش به جهت یافتن پاسخی درباره "نقش مردم در فراهم آوردن زمینه غیبت و همچنین زمینه سازی برای ظهور"، ابتدا به بررسی روایی در مورد علل و عوامل زمینه ساز غیبت پرداخته و سپس دیدگاه علمای متقدم و معاصر را در این زمینه بررسی می نماید.در واقع هر علل و عواملی که به نوعی زمینه غیبت امام مهدی (علیه السلام) را فراهم کرده باشد، در به تعویق افتادن ظهور موثر است، دیدگاه های مختلفی که علما و دانشمندان شیعه از دیرباز درباره علت و فلسفه غیبت داشته اند، هریک، ابعادی از مسئله را که در روایات به آن تصریح شده است، بررسی می کند، بخش مهمی از دیدگاه های مزبور تبیین می کند که مردم، درک و معرفت شایسته ای درباره جایگاه معصوم (علیه السلام) نداشتند، بنابراین حق الهی ایشان در رهبری جامعه اسلامی نادیده گرفته شد و حکومت اسلامی عرصه حضور جباران و سیاست مدارانی شد که در پی حفظ اسلام و پیاده کردن ارزش های اسلامی نبودند، مجموعه این اتفاقات، ارزش های واقعی اسلام را در جامعه به دست فراموشی سپرد و مردم قابلیت از خود گذشتگی برای آرمان های الهی را از دست دادند. در واقع تا زمانی که ویژگی های «روح جمعی» حاکم بر جامعه انسانی، از آن خصائص که بر جامعه عصر حضور معصومان (علیهم السلام) حاکم بود، فاصله جدی نگیرد و قابلیت همراهی با امام معصوم (علیه السلام) و آرمان هایش را نیابد، نمی توان انتظار برطرف شدن غیبت و فرارسیدن ظهور داشت. با بررسی در کتب و آثار علمای متقدم و معاصر شیعه، همچنین در مجموع به این نتیجه می رسیم که مردم خودشان زمینه غیبت را فراهم کرده اند و زمینه سازی برای ظهور مستلزم آمادگی جامعه انسانی و فراهم آمدن نیروهای کارآمد برای انقلاب الهی حضرت مهدی (علیه السلام) است، به علاوه با مطالعه آثار صاحب نظرانی که در حوزه فلسفه تاریخ، بر مبنای قرآن و روایات، نظریه پردازی کرده اند، در می یابیم که حرکت تاریخ تابعی از سنن و قوانین الهی است که خداوند متعال برای اداره امور عالم در نظر گرفته است، بر طبق سنن و قوانین الهی نیز، اراده های مردم، نقش مهمی در تعیین سرنوشت فردی و اجتماعی ایشان دارد، بنابراین، نمی توان انتظار داشت که جهان به خودی خود و یا صرفا به اذن و اراده الهی و بدون مقدمه چینی حرکت های مردمی پر از عدل و داد شود. براین اساس ظهور آخرین حلقه از حلقات مبارزه اهل حق بر علیه باطل است که در اصل وقوع خویش وابسته به حلقات پیشین است و حلقات پیشین ساخته دست زمینه سازان و منتظران ظهور خواهد بود. انقلاب اسلامی ایران نیز به رهبری امام خمینی (ره) طبق همین تئوری و در راستای زمینه سازی برای ظهور شکل گرفت.
وحدت وجود از دیدگاه ابن‌عربی و اسپینوزا
نویسنده:
علی محمدی (آب‌قلعه)
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در عرفان ابن عربی خدا در مرتبه ی احدیت غیر قابل شناخت است ولی در فلسفه ی اسپینوزا خدا قابل شناخت است. در وحدت وجود اسپینوزا خدا همان طبیعت است و جهان واقعیتش را می پذیرد ولی ابن عربی جهان را خیال اندر خیال می داند. در فلسفه ی اسپینوزا جهان بی هدف آفریده شده، وجود جهان لازمه ضروری خداوند است ولی در عرفان ابن عربی خدا جهان را خلق کرد تا شناخته شود. جهان و آفرینش آن دارای هدفی است. در عرفان ابن عربی خدا متعالی است و به این دلیل معادل پانته ایزم نیست بلکه باید وحدت وجود ابن عربی را وحدت متعالی وجود نامید وحدت وجود اسپینوزا معادل تئیسم و پانن تئیسم نیست چون خدا نزد اسپینوزا نه متعالی است و نه به عالم غیب ایمان دارد بلکه باید آن را وحدت جوهری نامید و در پایان باید گفت که وحدت متعالی وجود ابن عربی و وحدت جوهری اسپینوزا از یک سنخ نیستند. ولی برای انسان این دو، دو بال برای رسیدن به سعادتند.
تاثیر قرآن و روایات بر اندیشه ملاصدرا در باب بهشت و جهنم
نویسنده:
یلدا طالب
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
اعتقاد به بهشت و جهنم که طبق نصوص دینی یکی از اصول مسلم اسلام است همواره مورد اهتمام متکلمان و فلاسفه بوده است. ملاصدرا شیرازی فیلسوف بزرگ اسلامی با استناد به آیات قرآن و روایت شیعه در آثار خود مباحثی را پیرامون بهشت و جهنم مطرح می کند. این نظارت مبتنی بر مبانی فلسفی – مبانی کلامی و مبانی عرفانی ملاصدرا می باشد. همچنین این نظارت از سازگاری زبانی، سازگاری درونی، سازگاری بیرونی و سازگاری با واقع برخوردار است و میان این نظرات قرآن، سنت و روایات هماهنگی کامل و جدایی ناپذیری وجود دارد و ملاصدرا به مثابه یک مسلمان شیعه در این خصوص در اسفار می نویسد : مرده باد فلسفه ای که دین را قبول ندارد. و خود او حتی برای یک لحظه از مبانی و اصول دینی اش دست بر نمی دارد و می توان به جرأت چنین بیان کرد که ملاصدرا یک مسلمان شیعه فیلسوف است نه یک فیلسوف مسلمان شیعه و به سخن دیگر می توان چنین گفت دین و مذهب ملاصدرا مقدم بر فلسفه او می باشد بدون اینکه ذره ای از مقام فلسفی او کم شود.
بررسی تطبیقی مبانی نظری آراء سیاسی سهروردی و ملاصدرا
نویسنده:
اکرم قاسمی فلاورجانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
نوشتار پیش رو،مبانی نظری آراء سیاسی سهروردی و ملاصدرا را مورد بررسی قرار می دهد.سهروردی و ملاصدرا ارائه دهنده مستقیمویا غیر مستقیم مبانی نظری آراء سیاسی هستند.گردآوری این مبانی در یک مجموعه و مدون کردن آنها، تاکنون به طور مستقل صورت نگرفته است.از این رو در این رساله برای کشف زوایای مختلف آراء سیاسی این دو فیلسوف،به مبانی معرفت شناسی،خداشناسی،هستی شناسی و انسان شناسی آنها پرداخته می شود، تا مشخص گردد آراء سیاسی این دو اندیشمند بر چه مبانی ای استوار است.به این منظور آراء سیاسی سهروردی و ملاصدرا با توجه به مبانی مذکور ریشه یابی وتحلیل شده است واین نتیجه مهم به دست آمده است،که تحلیل اندیشه سیاسی هر دو فیلسوف،بدون توجه به مبانی نظری آنها،ناقص و فاقد اعتبار علمی است.در این رساله در مقام مقایسه تطبیقی مبانی نظری این دو فیلسوف پیرامون آراء سیاسی، نتایج ذیل حاصل شده است:ا-هر دو فیلسوف از منابع معرفتی عقل،وحی و شهود در فلسفه سیاسی خود بهره می برند،با این تفاوت که سهروردی بر اساس محوریت معرفت شهودی و با طرح حکومت حکیم متأله یا انسان کامل،نظریه ای عرفانی در مورد اندیشه سیاسی عرضه می دارد،ولی معرفت عقلانی در فلسفه سیاسی ملاصدرا سایه افکن است وشهود را در پرتو عقل و وحی هدایت می کند.2-هر دو فیلسوف خداوند را حاکم مطلق و یگانه قانونگذار عالم وجود می دانند وبنابراین بر پیوند سیاست با شریعت(که قانون تدبیر زندگی انسانها از طرف خداونداست)،تأکید می ورزند.البته با این تفاوت که سهروردی تصریحی بر انتصابی بودن رهبری سیاسی ندارد،ولی ملاصدرا بر مبنای تفکر شیعی خود آن را انتصابی می داند.3-هر دو فیلسوف هستی را جلوه ظهور حق تعالی و بنابراین دارای هدف ، قانون ،مبدأ ومعاد واحد ونظام اکمل دانسته، بر اساس این باور، تعالی سیاست را در هماهنگی و حرکت در مسیر قوانین،نظام اکمل و عادلانه هستی می دانند.4-هر دو فیلسوف،سیاست را لازمه وجود انسان دانسته، انسانها را به علت واجد بودن صفاتی چون قوه شناخت، تعقل، قدرت اختیار وانتخاب راه سعادت ویا شقاوت،درتشکیل جوامعی عقلانی و شرعی، در سایه رهبری انسان کامل قادر می‌دانند. بنابراین انسانها خود مسبب تمامی کنش های اجتماعی و سیاسی خود هستند.در پایان به این نتیجه می رسیم که آراءسیاسی سهروردی و ملاصدرا تقریبا منطبق بر هم اند،جز اینکه ملاصدرا با بهره گیری از عقاید شیعی در بسط فلسفه سیاسیش،به فلسفه سیاست اسلامی غنا بخشیده است.
وجوب و امکان در فارابی و مقایسه آن با ابن‌سینا
نویسنده:
فاطمه امین رعیا جزه
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
ارسطو در منطق خود وجوب و امکان را به عنوان جهات قضایا مطرح می سازد؛ و در فلسفه وی مقصود از امکان نوعی استعداد و قوّه است که برای خروج از حالت بالقوه به بالفعل نیاز به واجبی دارد که مسبوق به امکان نیست یعنی فعلیّت محض است.تمایز میان وجود و ماهیّت نزد ارسطو در قلمرو منطق مطرح است و به حوزه متافیزیک او وارد نمی شود و در نتیجه در نظام هستی شناسی وی هیچگونه تأثیری ندارد.فارابی مانند ارسطو، وجوب و امکان را در منطق به عنوان جهات قضایا مطرح می سازد و برای آن‌ها معانی در نظر می گیرد.فارابی نخستین فیلسوف مسلمان است که تمایز میان وجود و ماهیّت را به حوزه متافیزیک وارد کرد، و در واقع وی مبدع تمایز میان واجب و ممکن بر مبنای تمایز متافیزیکی میان وجود و ماهیّت است. فارابی نظریّه قوّه و فعل ( مادّه و صورت ) و ممکن و ضروری را از ارسطو اخذ نموده و آن را مبنای تقسیم موجود به واجب و ممکن قرارداد.ابن سینا نیز مانند فارابی و ارسطو، وجوب و امکان را در منطق به عنوان جهات قضایا مطرح می کند، با این تفاوت که اقسامی را برای وجوب و امکان بیان می کند که فارابی به آن اقسام نپرداخته بود.ابن سینا نظریه تقسیم موجود به واجب و ممکن برمبنای تمایز متافیزیکی میان وجود و ماهیّت را از فارابی به ارث برده و آن را اساس نظام فلسفی خویش قرارداد، اگرچه مانند فارابی بحث جداگانه ای برای تمایز میان وجود و ماهیّت ارائه نداده است، چراکه آن را یک امر بدیهی می دانست و لذا هرگاه در مباحث خود به آن برمی خورد به اهمیّت آن تأکید می کرد.بنابراین واجب و ممکن، به معنای مصطلح در فلسفه اسلامی در فلسفه ارسطو سابقه نداشته است، و وی ممکن را موجود بالقوه می دانست؛ بنابراین واجب خالق نیست همانطور که ممکن نیز مخلوق به آن معنا که فارابی و ابن سینا مدنظر دارند، نمی باشد.
  • تعداد رکورد ها : 353