آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 96
مبانی اسماء و صفات الهی از دیدگاه امام خمینی (ره)
نویسنده:
مهری مهرابی فودانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
اسماء الهی را ‌می‌توان به عنوان یکی از وجوهی که عرفان اسلا‌می‌را از سایر عرفان های شرق و غرب جدا ‌می‌سازد، مطرح کرد. اسماء الحسنی در عرفان اسلامی، نمایانگر ارتباط ذات مقدس حق با عالم و انسان از طرفی و واسطه معرفت انسان نسبت به خداوند از طرف دیگر است. امام خمینی (ره) اسماء و صفات الهی را از سه منظر مورد بررسی قرار داده است: 1- رابطه اسماء و صفات الهی با ذات مقدس حق 2- رابطه اسماء وصفات الهی با موجودات3- رابطه اسماء و صفات الهی با یکدیگر. طبق نظر ایشان ذات مقدس حق، از لحاظ ذات بودن بر هیچ آینه ای تجلی و ظهور نمی‌‌کند و همیشه در پرده اسماء و صفات محبوب و پوشیده است. اگر سالکی ادعا کند که مرتبه ذات را تعقل نموده است، این تعقل یا تعینی از تعینات ذات بوده و او، اسمی ‌از اسماء حق تعالی را تعقل کرده است.اسماء و صفات الهی، علایم و نشانه های ذات مقدس حق هستند و بی شک شناخت اسماء الهی، سالک را به شناخت خدای عزوجل به مقداری که اسماء، قابلیت نشان دادن ذات حق را دارند، رهنمون ‌می‌کند و شهود ذات حق به واسطه شهود اسماء و صفات ممکن است. بنابر عقیده امام خمینی (ره)مجموعه عالم هستی و سلسله وجود، جملگی اسماء الله هستند وعالم هستی و موجودات نتیجه و مظهر حق هستند. و موجودات، قابلیت و ظرفیت‌هایی هستند که اسماء و صفات الهی را در خود بروز و ظهور ‌می‌دهند.از نظر امام (ره) اگر اسماء الهی را از جهت ارتباطشان با وجود ذات الهی و استهلاک و فنایشان در ذات احدیت در نظر بگیریم، هر اسم ‌از اسماء الهی، جمیع حقایق و کمالات تما‌می‌اسماءرا دارد. پس از این زاویه، هیچ تمایز و تفاوتی میان اسماءوجود ندارد. ضمنا هر اسمی‌‌برای خود، تجلی و ظهوری دارد که با سایر اسماء متفاوت است.پس همه اسماء الهی از یک حقیقت، منشعب ‌می‌شوند ولی کار کرد اسماء متفاوت ‌می‌باشد.اسماء الهی دارای مراتب گوناگونند و هر کدام سعه و گستردگی متفاوتی دارند . در میان اسماء الهی،اسم اعظم گسترده ترین اسماء استوسالک با فنا شدن در این اسم،به عالی ترین درجه معرفت ‌می‌رسد. اسم اعظم،نه فقط یک لفظ، بلکه حقیقتی است ذو مراتب. اولین و بالاترین مرتبه اسم اعظم،مرتبه حقیقت غیبی احدی است که امام(ره) از آن به اسم مستأثر تعبیر ‌می‌کند. دومین مرتبه اسم اعظم، مرتبه الوهیت است که ، مقام ظهور فیض اقدس و تجلی خلیفه کبری در مرتبه و احدیت است. سومین مرتبه، مرتبه مألوهیت و عینیت است، و اسم اعظم در این مرتبه همان انسان کامل است. امام(ره) از انسان کامل به خلیفه الله ویا حقیقت محمدیه(ص) تعبیر ‌می‌کند و معتقد است تحقق خارجی اسم اعظم، در کالبد پیامبر اکرم محمد مصطفی (ص) تجسم پیدا کرده است. آخرین و نازلترین مرتبه اسم اعظم، مرتبه لفظ و عبارت است که مطابق نظر امام (ره)،اطلاع بر حقیقت این مرتبه، مخصوص اولیاء و راسخین است که در اثر ریاضت و فراغت از دنیا، برای آنها حاصل ‌می‌شود. به نظر امام خمینی (ره)، حقیقت عماء، همان مقام فیض اقدس و خلیفه کبری است و این همان حقیقتی است که هیچ کس آن را، به مقام غیبی اش نمی‌‌شناسد. از این رو، حقیقت اسماء، واسطه میان حضرت احدیت غیبی و هویت غیر ظاهر با حضرت واحدیت است.
واقع‌نمایی گزاره‌های دینی از منظر علامه طباطبایی و ونسان برومر
نویسنده:
مسعود رهبری ، فروغ السادات رحیم پور
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در معرفت‌شناسی علامه طباطبایی، معرفت انسان بر باورهایی مبتنی است که مطابق با واقع، یقینی و ثابت‌اند. او ازآنجاکه مبنای معرفت بشری را بدیهیات می‌داند، جزو مبناگریان حداکثری شمرده می‌شود و الهیات خود را بر همین پایه استوار می‌کند. در الهیات وی، خداوند و صفات او اموری عینی و واقعی است و ذهن بشر، با بهره‌گیری از فنون استدلال، می‌تواند در حد وسع خویش و به‌نحو قطعی و یقینی، به واقعیت ساحت الوهی پی ببرد. زبان بشری نیز این قابلیت را دارد که بدون توسل به مجاز و تمثیل، به‌نحو حقیقت و با نظر داشت روح معنای الفاظ، در سخن گفتن از خداوند به‌کار گرفته شود. در مقابل، برومر از مبناگرایان حداقلی به شمار می‌آید و هیچ‌ گزاره‌ای را مصون از چون و چرا نمی‌داند. از دیدگاه او، شناخت آدمیان از خداوند در حد تجلیات او است و دستگاه ادراکی بشر توان کشف واقعیت ساحت الوهی را ندارد. زبان دین نیز در سخن‌گفتن از خداوند، بیش از آنکه زبانی واقع‌نما و حکایت‌گر باشد، زبانی تمثیلی – تجویزی است و بیش از آنکه اِخبار از واقعیت باشد، در پی معنابخشی به زندگی و بیان‌گر شیوه‌ی زیست مؤمنانه و نحوه‌ی رفتار بایسته‌ی مؤمنان در ارتباط با خداوند است. بنابراین الهیات علامه طباطبایی مبتنی بر یقین است، اما الهیات برومر آمیخته با نسبیت.
صفحات :
از صفحه 71 تا 96
تحلیلی بر نقش بدن در ابتدا و انتهای حیات دنیوی از منظر ابن سینا
نویسنده:
فروغ رحیم پور
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
شیراز: دانشگاه شیراز,
چکیده :
اگرچه انسان حاصل پیوند نفس و بدن است، در مباحث انسان‌شناسی فلسفی، محور بررسی‌ها نفس است و بدن معمولاً به تبع نفس مطرح شده و جایگاه واقعی‌اش در سایه‌ی گران‌مایگی نفس، نهان مانده است. این مقاله تلاش دارد که با نگاه از زاویه‌ای متفاوت، این بار مباحث انسان‌شناسی ابن‌سینا را با محوریت بدن، تجزیه و تحلیل نماید و برای این کار، دو مقطع مهم آغاز و پایان حیات دنیوی را مدنظر قرار داده است. مطابق مبانی سینوی، تشکیل و تکوین ماده‌ی بدنِ هر انسان نقطه‌ی آغاز حیات دنیوی اوست و فراهم شدن مزاج مستعد بدنی، شرط حدوث نفس (بما هی نفس) و پدیدار شدن یک انسان است. ماده‌ی بدنی و هیئات و اعراض آن، تعین و تمایز اولیه‌ی نفوس را رقم می‌زنند و ملکات حاصل از هیئات طبیعی بدنی و نیز مکتسبات عقلی، عامل تعدد و تکثر نفوس پس از مرگ و در جهان آخرت‌اند. تمامی افعال انسانْ فعل مشترک میان نفس و بدن و قوا است به جز فعل قوه‌ی عاقله، یعنی ادراک کلیات، که آن هم در بدایت امر، نیازمند بدن است. از منظر ابن‌سینا، مرگ بدنْ حیات دنیوی را پایان می‌بخشد و فاعلیت نفس و استکمالات آن را متوقف می‌کند، اما زمینه‌ی توجه تام نفس به کمال حقیقی خود و اتصال دائم آن به عقل فعال را فراهم می‌کند. نقش بدن در ابتدا و انتهای حیات دنیوی، با توجه به آثار مثبت و منفی‌ای که بر بود یا نبود آن مترتب است در ضمن این مقاله روشن خواهد شد.
صفحات :
از صفحه 1 تا 32
عوالم قبل از دنیا و حیات پیشین انسان از دیدگاه شیخ مجتبی قزوینی و علامه طباطبایی
نویسنده:
نجیمه منصوری
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
شیخ مجتبی قزوینی، یکی از متفکران بنیان‌گذار مکتب تفکیک، وجود عوالم متعدد قبل از دنیا را که بر دنیا تقدم زمانی دارند، می‌پذیرد. وی معتقد است هر انسانی قبل از دنیا خلق شده است و در هر عالمی ویژگی‌هایی متناسب با همان عالم داشته است. در عالم ذر انسان‌ها دارای روح و جسم ذری و دارای عقل بوده‌اند و خداوند از آن‌ها بر ربوبیت خود پیمان گرفته است. جسم ذری هر فرد به دنیا منتقل شده و جزء اصلی بدن دنیایی او را تشکیل می‌دهد و همین جسم ذری ملاک این همانی فرد در قیامت و در معاد جسمانی است. از نظر قزوینی معرفت کسب شده در عوالم قبل از دنیا از بین نمی‌رود و پیامبران در حیات دنیوی تذکر دهنده به همان معرفت هستند. علامه طباطبایی، متکلم، فیلسوف و مفسری است که با تکیه بر آیات الهی، احادیث معتبر و مطابق اصول عقلی به بررسی مسائل می‌پردازد.ایشان نیز وجود عوالم متعدد قبل از دنیا از جمله عالم امر و عالم ذر را می‌پذیرد و معتقد است تقدم این عوالم بر دنیا، تقدم زمانی نیست بلکه تقدم رتبی و علت و معلولی است. وی به حیات انسان قبل از عالم ماده معتقد است و با ادله عقلی و نقلی آن را اثبات می‌کند اما نحوه حضور انسان در عوالم قبل از دنیا و ویژگی‌های بیان شده توسط شیخ مجتبی قزوینی برای آن‌ها را رد می‌کند. علامه عالم ذر را عالمی مقدم بر دنیا معرفی می‌کند که به حسب زمان هیچ انفکاک و جدایی از نشات دنیوی ندارد و وجود انسان در عالم ذر وجه الی الله اوست که با وجه دنیایی او همراه است.
مقایسه و بررسی دیدگاه علامه طباطبایی و فخر رازی پیرامون افاضه و استفاضه
نویسنده:
پدیدآور: آرزو احمدی استاد راهنما: فروغ السادات رحیم پور استاد مشاور: مهدی گنجور
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
بحث پیرامون مسئله فیض و افاضه و استفاضه از جمله مباحث مهم در فلسفه و کلام اسلامی است. نظریه فیض از باسابقه ترین مباحث فلسفی است و مقصود از آن این است که از آن جا که هستی حقیقی تنها منحصر در خداوند است و خارج از گستره ی هستی اش هیچ هستی متصور نیست بنابراین افعال خداوند معلل به اغراض نبوده، هدفی جز ذات متعالیش ندارد و از آن روی که ذات هستی بخش خداوند پیوسته و جاودان است فاعلیت او بر سبیل دوام خواهد بود (رحیمیان،1381:ص226). مطابق این نظریه فیض نوعی ایجاد است که طی آن فیاض با وجود صدور معلول از آن همچنان در کمالات خود باقی است، هیچ موجودی جدای از او نیست اما در عین حال خود او هم نیست (همان:ص 71-40). علامه طباطبایی و فخر رازی از جمله اندیشمندان مسلمانی هستند که در باب نظریه فیض به بحث و نظر پرداختند. فخر رازی مخالف نظریه فیض حکما است و با توجه به توحید افعالی صدور همه موجودات را بدون واسطه از جانب خداوند می داند (رازی،1986،ج:ص257). او معتقد است وسایط فیض علل ایجادی نیستند بلکه علیت آن ها بر سبیل اعداد است (رازی،1370،جلد1:ص508). اما علامه طباطبایی معتقد است صدور بی واسطه موجودات از خداوند به مقتضای قاعده الواحد محال و غیر ممکن است (طباطبایی،1393،جلد2:ص82). با توجه به آن چه گفته شد یکی از ارکان اصلی مسئله فیض تبیین وساطت در خلقت و کیفیت صدور کثرت از وحدت است که در این زمینه مطالعات مناسبی به انجام رسیده است اما این مسئله در پژوهش حاضر محوریت ندارد و به میزانی که برای ورود به بحث افاضه و استفاضه مورد نیاز است به صورت اجمال به آن پرداخته می شود بنابراین نگارنده در این پژوهش درصدد است تا به ابعاد دیگر این مسئله از جمله به شرایط و عوامل موثر در افاضه و نسبت افاضه با عدل الهی و همچنین شرایط و صفات موثر در بهره مندی از فیض از دید علامه طباطبایی و فخر رازی بپردازد. بررسی وجوه افتراق و اشتراک این دو اندیشمند که نمایندگانی از مکتب کلامی شیعه و اشاعره هستند می تواند ما را در جهت فهم دقیق تر مسئله و در اتخاذ دیدگاهی صحیح تر نسبت به خداوند و انسان و جهان رهنمون سازد. شناخت افاضه کننده ها در جهان هستی و بررسی اوصاف و ویژگی های موثر در افاضه از جمله اهداف این پژوهش است. میان دو متفکر مورد نظر رساله در این که خداوند فیاض علی الاطلاق است اختلافی وجود ندارد اما شناخت سایر واسطه های فیض باید بررسی شود. به عنوان نمونه فخر رازی معتقد است ارواح عده ای از انسان ها به دلیل عدم توجه به علایق جسمانی و شوق فراوان برای اتصال به عالم روحانیات پس از مرگ به آن عالم انتقال می یابند و به دلیل برخورداری از این صفات بعید نیست با واسطه گری خود موجودات عالم ماده را از فیض بهره مند سازند (رازی،1420،جلد31:صص31-29). در این بخش همچنین به بررسی صفاتی پرداخته می شود که در صورت فقدان آن ها افاضه از جانب خداوند یا واسطه های فیض ممتنع می گردد. به عنوان نمونه یکی از صفاتی که علامه طباطبایی در این مبحث به آن اشاره کرده ربوبیت است. ایشان معتقد است اگر ربوبیت تنها منحصر به خداوند نباشد و رب های متعددی در عرض خداوند و به صورت مستقل در رساندن فیض به مخلوقات موثر باشند موجب بطلان فیض و از بین رفتن فیاضیت می شود (طباطبایی،1374،جلد10:ص74). اوصافی نظیردائم الوجود بودن، دوام صدور فعل و بی نیازی از دریافت عوض نیز در همین مجموعه اوصاف قرار می گیرد. بررسی عوامل موثر در استفاضه و بهره مندی از فیض بخش دیگری از این پژوهش است. در این بخش درصدد هستیم تا پاسخ برخی سوالات این حوزه را مشخص کنیم مانند این سوال که تفاوت متعلَقات فیض در دریافت آن به چه صورت است؟ و یا این که امور اکتسابی و ارادی نقشی در بهره مندی از افاضه دارند یا خیر؟ علامه طباطبایی و فخر رازی در این باب دیدگاه های متفاوتی ابراز داشته اند. علامه طباطبایی معتقد است اگر چه انسان ها به صورت گوناگون از فیض برخوردار هستند اما این امر ریشه در اعمال اکتسابی خودشان دارد (طباطبایی،1374،جلد8:ص200). در مقابل مطابق دیدگاه فخر رازی اکتساب انسان و سایر عوامل و شرایط در کم و کیف استفاضه بی اثرند و این امر صرفا بر طبق اراده و خواست الهی رقم می خورد (رازی،1420،جلد14:صص292-291). افاضه و نسبت آن با عدل الهی بخش دیگری از این پژوهش است. در این بخش درصدد پاسخ گویی به این مسئله هستیم که در صورت تفاوت در افاضه، جایگاه عدل به عنوان یکی از صفات خداوند چگونه قابل تبیین است. در هر بخش تلاش بر آن است تا نقش تفاوت های مبنایی علامه طباطبایی و فخر رازی در افاضه و استفاضه که ناشی از اختلاف مذاهب کلامی آن هاست مد نظر قرار گیرد.
تقریر انسان‌شناسانه اعتباریات بر اساس ماجرای هبوط انسان از منظر علامه طباطبایی
نویسنده:
ابراهیم راستیان، محمد بیدهندی، فروغ السادات رحیم پور
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
هبوط انسان ماجرای یک شخص خاص نیست که در تاریخ رخ داده است، بلکه فرایند ورود انسان به حیات دنیایی است. علامه طباطبایی با تبیین تمایز ماجرای هبوط و خلقت ارضی انسان و بیان چیستی و علل هبوط انسان به دنیا، منشأ و مراحل شکل‌گیری اعتباریات انسانی را تقریر می‌کند. محوری‌ترین سؤال این مقاله پیرامون نسبت هبوط انسان با اعتباریات است که از منظر علامه طباطبایی، حقیقت هبوط به معنای ورود به عالم اعتباریات است؛ اعتباریاتی که نقش اساسی در شکل‌گیری اجتماع و همچنین نقش انکارناپذیری در رشد و تعالی انسان‎ها دارد. براساس ماجرای هبوط که همان توجه انسان به کثرت و غفلت از وحدت است، پندار استقلالی انسان و به تبع آن، توجه به بدن و نیازهای حیوانی شکل می‌گیرد و ذیل توجه به نیازهای دنیایی و احکام هستی‌شناسانۀ آن، اعتباریات متحقق می‌شود. در نهایت، پس از توبه، انسان در فرایند هبوطی قرار می‌گیرد که همراه با تشریع اعتبارات دینی و جدا شدن راه سعادت از راه شقاوت برای انسان است.
صفحات :
از صفحه 57 تا 74
بررسی نسبت خداباوری و نظریه تکامل از دیدگاه علامه طباطبایی، شهید مطهری و کیث وارد
نویسنده:
فائزه زارعیان
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
از مهم‌ترین نمونه‌های تعارض علم و دین در قرن‌های اخیر، نظریه تکامل داروین است. عمده‌ترین چالش‌هایی که این نظریه برای عقاید دینی به وجود آورده است عبارتند از: 1- تعارض نظریه تکامل با برخی از آموزه‌های کتاب‌های مقدس 2- تعارض نظریه تکامل با پاره‌ای از اصول اخلاقی3- تعارض نظریه تکامل با هدفمندی جهان آفرینشنوشتار کنونی در صدد است تا این چالش‌ها را از دیدگاه علامه طباطبایی، شهید مطهری و کیث وارد بررسی نماید و با تحلیل دیدگاه آن‌ها، رهیافتی جدید پیرامون حل تعارض نظریه تکامل و عقاید دینی به ویژه خدا‌باوری ارایه دهد.روش علامه طباطبایی پیرامون رفع تعارض نظریه تکامل با آیات قرآنی، انکار قاطع طرح تحولی انواع است. همچنین او ضمن رد ارتباط مضامین آیات قرآنی با انتخاب اصلح و تنازع بقا، وقوع این دو اصل را فقط در رابطه علت و معلولی می‌پذیرد.در خصوص ناسازگاری میان نظریه تکامل با آیات قرآنی، شهید مطهری با تاکید بر تفکیک زبان دینی و زبان علمی، بر این باور است که داستان قرآن در زمینه خلقت نخستین انسان، دارای مضامین نمادین است. در مورد رفع تعارض نظریه تکامل با برهان نظم، معتقد است که در صورت اثبات عدم کافیت اصول نظریه تکامل برای تبیین نظام خلقت، نه تنها نظریه تکامل با خداباوری در تعارض قرار نمی‌گیرد بلکه به عنوان یکی از برهان‌های خداشناسی خواهد شد.کیث وارد با تاویل آیات کتاب مقدس پیرامون نحوه خلقت، تعارض نظریه تکامل با کتاب مقدس را حل می‌نماید. او ناسازگاری نظریه تکامل و برهان نظم را در مساله "علت غایی" می‌داند و ضمن اثبات هدفمندی آفرینش از طریق برهان "خود‌آگاهی"، تعارض مفروض را بر طرف می‌کند.
بررسی دو دیدگاه معاصر درباره اهداف بعثت و شوؤن رسالت
نویسنده:
فروغ رحیم پور
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
شیراز : دانشگاه شیراز,
چکیده :
در میان آن‌چه در باب انگیزه بعثت انبیا و شئون رسالت آنان بیان ‌شده است، بعضی موارد، مانند بسط توحید، گسترش معرفت نسبت به مبدأ و معاد هستی، شناساندن جهان آخرت و غیب، انسان‌سازی و بیان راه‌های نیل به تهذیب نفس و تعالی اخلاقی مورد اتفاق اغلب متفکران دینی است، اما نفی یا اثبات برخی دیگر، محل اختلاف و بحث است که مهم‌ترین آن‌ها پرداختن به اصلاح امور دنیوی و قیام به قسط و برپا داشتن عدل از طریق تشکیل نظام سیاسی - اجتماعی است. در این مسأله، دو دیدگاه عمده مطرح است که یکی ورود در امور دنیوی را خروج از حوزه رسالت می‌داند و دیگری اصلاح زندگی اجتماعی و تشکیل نظام حکومتی را نه تنها از غایات بعثت، بلکه شرط لازم و زمینه حصول غایات دیگر می‌شمارد.
صفحات :
از صفحه 83 تا 102
وسائط و موانع شناخت از دیدگاه علامه طباطبایی (ره)
نویسنده:
سوده یاوری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
نوشتار پیش رو، وسائط شناخت و موانع شناخت و عوامل ایجاد خطا را از دیدگاه علامه طباطبایی (ره) مورد بررسی قرار می دهد.علامه طباطبایی، میراث دار حکمت متعالیه ملاصدرا و هم چنین احیاگر و گسترش دهنده آن محسوب می شود و همچون حکمای دیگر تربیت یافته در این مکتب، واجد فکر فلسفی و ذوق عرفانی به طور توأمان است. درواقع اندیشمندان منسوب به حکمت متعالیه کوشیده اند تا به تبعیت از سنت نبوی و سیره ائمه هدی، درهم تنیدگی عرفان و فلسفه و قرآن را، در فهم حقیقت لحاظ کنند و هر سه ابزار معرفت یعنی شرع و عقل و دل را هم زمان و هم راستا مورد استفاده قرار دهند.از نظر علامه واسطه های شناخت عبارت است از حس، عقل، شهود و فطرت.ایشان اگرچه حس را به عنوان واسطه شناخت معرفی می کند، ولی تاکید می کندکه حس، بدون یاری قوه عاقله نمی تواند یک راه مستقل شناخت محسوب شود.وی همچنین معتقد است حس، به خودی خود خطا نمی کند و خطایی که به حواس نسبت داده می شود، در مرحله فعالیت ذهن است و البته به کمک تعقل و تجربه، قابل پیشگیری و برطرف ساختن می باشد.در این رساله می خوانیم که از نظر علامه، عقل، علاوه بر اینکه واسطه مهمی برای شناخت محسوب می شود و در صورترعایت شرایط صحت تفکر، در درک بسیاری از کلیات قابل اعتماد است، عامل تشخیص و رفع خطا در همه انواع ادراکات نیز به شمار می رود؛ اما در عقل نیز، خطا در ماده و صورت تفکر ممکن و محتمل است که به وسیله تطابق با شرع و قواعد عقلی، قابل تشخیص و رفع یا پیش گیری است. شهود که انتقال از آیت و نشانه، به صاحب آیت است، بالاترین مرتبه ادراک انسان محسوب می شود. در این واسطه شناخت، چون علم حضوری و بی واسطه حواس ظاهری و باطنی است، خطا راه ندارد ولی ممکن است مشاهده کننده در تفسیر آن دچار خطا شود و یا شهود شیطانی را، رحمانی بپندارد و از همین جهت، نیاز به عوامل تشخیص و رفع خطا در علم شهودی دارد که همان شرع، عقل و تحت تربیت استاد یا اولیی الهی بودن است.
رابطه خدا و انسان از دیدگاه حضرت امام خمینی و کی یر کگارد
نویسنده:
فروغ رحیم پور
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
از میان اموری که به رابطه خدا و انسان مربوط می شود ،سه مساله به طور مشترک در آثار امام خمینی و کی یرکگارد مورد توجه ویژه قرار گرفته است که یکی از آنها «هبوط آدم» است که منجر به ورود اولین انسان به جهان طبیعت شد. امام خمینی معتقد است که این واقعه کلید باب برکات خدا و عامل بسط رحمت او بر جهان بشری است ولی کی یرکگارد با اشاره به نافرمانی آدم (ع ) و خوردن از درخت ممنوعه ،هبوط را مجازات یک گناه می داند . از سوی دیگر کی یرکگارد معتقد است که خداوند چنان عشق و شفقت بیکرانی به انسان دارد که از سر لطف ،خود انسان می شود و به زمین می آید تا در رنجهای او شریک شود. این رابطه منحصر به فرد که کی یرکگارد از آن به « انسان شدن خدا »تعبیر می کند از دید امام ، امری مردود است ولی به نظرمی رسد که آنچه ایشان در توضیح مقام خلیفه اللهی انسان کامل و نیز در تبیین متمثل شدن آدم به صورت خداوند می گوید ، بیان محتوا و مراد همان رابطه ویژه در فرهنگ اسلام است و این رابطه ، مساله دوم ازسه مساله مورد بحث مقاله است . آخرین مساله مقاله، «ابتلا و آزموده شدن به سختیها» ست که طی آن ، بنای ایمان به عنوان پل ارتباطی خدا و انسان ساخته می شود و استواری این بنا به نظر کی یرکگارد با تسلیم شدن به امر خدا سنجیده می شود ، هر چند که این تسلیم منفعلانه و از سر نارضایتی باشد ، اما از نظر امام خمینی کیفیت تسلیم در نحوه ایمان دخالت تام دارد واز این رو نهایت ایمان رضاست، یعنی تسلیم با نهایت خشنودی نه مطلق تسلیم .
صفحات :
از صفحه 141 تا 168
  • تعداد رکورد ها : 96