مسئله سعادت از مسائل بنیادی در زندگی انسان است که از دیر زمان تاکنون مورد توجه اندیشمندان ، مکاتب و ادیان مختلف بوده است؛ زیرا جزء اهداف اصلی انسان در زندگی اش
... ش محسوب می شود. در این پایان نامه تلاش کردیم تا در حد توان ، به تحلیل سعادت و مولفه های رسیدن به سعادت از دیدگاه دو اندیشمند جهان اسلام، محمدبن زکریای رازی و ابونصر فارابی بپردازیم و بر اساس چارچوب فکری آنان، راه های رسیدن به سعادت که خواسته و هدف نهایی هر انسانی در زندگی اش است را بیان کنیم. محمدبن زکریای رازی وجود عقل را مهمترین امر برای انسان می داند و عقیده دارد که تنها به کمک عقل می توان به معرفت خداوند و شناخت حقایق دست پیدا کرد به شرطی که به مقتضای آن عمل کند. در واقع زکریای رازی رسیدن به سعادت را در گرو فعالیت عقلانی و به فعلیت رسیدن قوه عاقله می دانست. او به صورت افراطی، قائل به اصالت عقل بود و به نیروی عقل و خرد بی اندازه تکیه می کرد او زمانی زندگی می کرد که استفاده از نقل و شرع، اصل شمرده می شد ولی او به استقلال فکری نظر داشت و از تقلید کورکورانه مذاهب دوری می کرد. فارابی اما عقیده دارد راه رسیدن به سعادت از مجرای شریعت پیامبر امکان پذیر است. او تمام تلاشش را می کرد که از وحی و شریعت بتواند تبیین عقلانی صحیحی داشته باشد. وی عقل و وحی را برای رسیدن به سعادت لازم و ملزوم یکدیگر و مکمل هم می دانست. نقشه هستی شناسی او از بالاترین مقام یعنی وجود اول تا مادون قمر، همه و همه و ظایفی برای رساندن انسان به سعادت دارند. انسان نیز در همین مسیر قدرت اختیار دارد که می تواند انتخاب هایی برای رسیدن به اهدافش داشته باشد که البته باید رفتارهایی که از او سر می زند از روی آگاهی باشد، همچنین فرد کاری را به صورت مداوم و در تمام بخش هایی زندگی اش انجام دهد. تشابه دیدگاه زکریای رازی و فارابی در این است که هر دو انسان را صاحب اختیار و خود شخص را مسئول انتخاب ها و افعالشان می دانند و از طرف دیگر با اینکه هر دو برای علم اهمیت فراوان قائل اند ولی عقیده دارند که رسیدن به سعادت بدون عمل حاصل نمی شود. اما اختلاف این دو متفکر در این است که فارابی سعادت را اتحاد و ارتباط انسان از طریق واسطه ها با عقل فعال معرفی می کند در حالیکه زکریای رازی عقل انسان را راهنمای او در زندگی اش برای رسیدن به سعادت دنیوی و اخروی دانسته و اعتقاد به خرد غیر متکی به وحی داشته است.
بیشتر