جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
قبض فقه و بسط باطن: درنگی در مناظره‌ی عبدالکریم سروش و ابوالقاسم علیدوست
نویسنده:
یاسر میردامادی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
طبيعة النص القرآني وخصائصه عند نصر حامد أبوزيد وعبدالكريم سروش
نویسنده:
الشيخ أركان الخزعلي
نوع منبع :
کتاب , نقد دیدگاه و آثار(دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات)
منابع دیجیتالی :
باب مفتوح اجتهاد؛ پاسخی به پرسشهای دکتر عبدالکریم سروش
نویسنده:
حسین علی منتظری
نوع منبع :
مقاله , پرسش و پاسخ
منابع دیجیتالی :
نقد استناد نظریه «رؤیاپنداری وحی» به متافیزیک وصال
نویسنده:
مرتضی زاده بامری ، حسین مظفری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
یکی از اصول ادیان توحیدی، «نبوت» است که خود مبتنی بر وحی است. اندیشمندان دیدگاه‌های متفاوتی درباره حقیقت وحی و ابعاد گوناگون آن دارند. در این میان، گروهی از روشنفکران معاصر با استناد به برخی از کلمات عرفا، رویکردی متفاوت اتخاذ و نظراتی شاذ در باب وحی ارائه کرده‌اند. از جمله این افراد عبدالکریم سروش است. از منظر وی وحی همان رؤیا و رؤیا نیز همان وحی است و قرآن از جنس خواب، و نبی اکرم(ص) نیز راوی رؤیاهای رسولانه است. از دیدگاه وی، قرآن کلام محمد(ص) است و به صورت مجازی به خدا نسبت داده شده است. وی معتقد است: جبرئیل وجودی عینی و خارج از خیال پیامبر(ص) ندارد. درواقع وی نقش واسطه‌گری جبرئیل در انتقال وحی را نفی کرده و پیامبر(ص) را همه‌کاره وحی معرفی می‌کند. او برای تبیین دیدگاه خویش، از آراء اهل معرفت در باب متافیزیک وصال و قرب نوافل و فرائض بهره می‌جوید. این مقاله با روش توصیفی ـ تحلیلی به بررسی اصل ادعای سروش و استشهادات عرفانی وی، می‌پردازد و روشن می‌سازد که اصل ادعای او مخدوش و استشهاد ایشان به متافزیک وصال، ناقص و نادرست است؛ زیرا انسان کامل با رسیدن به مقام فنا، فانی فی‌الله می‌شود و در نتیجه فقط مستمع است و سخنی از خویش ندارد.
صفحات :
از صفحه 73 تا 90
تحلیل انتقادی نسبت دانش و ارزش در دیدگاه عبدالکریم سروش
نویسنده:
سعید محمدپور ، سیدحمیدرضا میرعظیمی ، بهروز محمدی منفرد ، حسین هاشم نژاد
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
رابطۀ دانش و ارزش یکی از مباحث در حوزۀ فرا اخلاق به شمار می‌رود؛ سروش نظریۀ جدایی دانش از ارزش را مطرح کرده است و این مقاله با هدف احصای عوامل زمینه‌ساز طرح این نظریه از سوی سروش و به‌روش توصیفی- تحلیلی، انجام گرفته است. یافته‌های پژوهش نشان می‌دهد، پنج عامل سبب شد تا سروش این ایده را مطرح کند: تبعیت از پوپر و تأثیرپذیری از پوزیتیویست‌ها در تعریف علم و تمایز علوم؛ اعتقاد به اینکه استنتاج «باید» از «هست»، با قواعد منطق ناسازگار است؛ باور به اینکه ارزش‌ها، اعتباریات محض هستند؛ اعتقاد به اینکه اخلاق علمی، اخلاقی بی‌هویت است؛ اعتقاد به اینکه اخلاق علمی، با جبرگرایی ملازمه دارد. نتایج تحقیق نشان می‌دهد، می‌توان «باید»ها را از «هست»ها استنتاج کرد؛ قائل شدن به وجود پیوند میان دانش و ارزش، منجر به جبرگرایی و بی‌هویتی اخلاق نخواهد شد، بلکه می‌توان با تکیه‌کردن بر حقایق (هست‌ها)، به اخلاق هویت بخشید؛ مفاد بایدونبایدهای اخلاقی درواقع همان ضرورت بالقیاس است که میان فعل انسان و نتایج فعل او برقرار می‌شود؛ علم، هم شامل دانش تجربی است و هم شامل دانش عقلی، عرفانی، نقلی و فلسفی و تعریف علم می‌تواند معارف غیرتجربی را نیز دربربگیرد.
صفحات :
از صفحه 77 تا 90
الاهیات طبیعی‌شده، متافیزیک حداقلی و فیزیک حداکثری: بررسی و نقد دین‌شناسی عبدالکریم سروش
نویسنده:
ابوالقاسم فنائی
نوع منبع :
مقاله , نقد دیدگاه و آثار(دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات)
منابع دیجیتالی :
چکیده :
این جستار می‌کوشد برخی از آراء دین‌شناسانه عبدالکریم سروش را در گذر زمان به اجمال بررسی کند و نشان ‌دهد که وی در صدد طبیعی کردن الاهیات، یا به تعبیر جامع‌تر، طبیعی کردن دین، دین‌شناسی و دینداری، به نحوی ناموجّه و غیر قابل دفاع است. در آغاز طبیعی کردنِ الاهیات را تعریف و آن را به دو نوع موجّه و ناموجّه تقسیم می‌کنیم و سپس با مرور آراء سروش نشان می‌دهیم که اولاً چگونه می‌توان علی الاصول چنین ویژگی‌ای را به این آراء نسبت داد، و ثانیاً، به سود این ادعا استدلال خواهیم کرد که الاهیات طبیعی‌شد سروش هم ناموجّه و ناپذیرفتنی است، و هم اهداف او را در طبیعی کردنِ الاهیات برآورده نمی‌کند. اما نادرستیِ الاهیات طبیعی‌شده سروش نه به معنای نفی ضرورت طبیعی ‌کردن الاهیات است و نه به معنای نادرستی هر خوانشی از الاهیات طبیعی‌شده؛ بلکه صرفاً بدین معناست که خوانش خاصی که وی از الاهیات طبیعی‌شده به دست می‌دهد و شیوه خاص او در طبیعی کردنِ الاهیات ناموجّه است.
صفحات :
از صفحه 15 تا 64
احیاگران اسلام معاصر [کتاب انگلیسی]
نویسنده:
John Obert Voll, John Esposito
نوع منبع :
کتاب
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
Oxford University Press,
چکیده :
ترجمه ماشینی: در این اثر به موقع و مهم، جان اسپوزیتو و جان وول توسعه جنبش‌ها و اندیشه‌های اسلامی معاصر را از طریق زندگی‌نامه نه روشنفکر فعال فعال که طیف وسیعی از جوامع مسلمان را نمایندگی می‌کنند، بررسی می‌کنند. بسیاری از مسلمانان فعالیت‌های احیاگر را با تلاش‌های فکری ترکیب کرده‌اند، اما تنها تعداد کمی از آنها به دیده شدن و نفوذ بین‌المللی قابل توجهی دست یافته‌اند. اسپوزیتو و وول با بررسی زندگی و کار نه شخصیت شناخته شده بین المللی، درک جدیدی از مبانی فکری آگاهی و سیاست اسلامی معاصر ارائه می دهند. مشخصات این افراد عبارتند از: اسماعیل راگی الفاروقی (ایالات متحده/فلسطین)، خورشید احمد (هند/پاکستان)، مریم جمیله (ایالات متحده/پاکستان)، حسن حنفی (سودان)، راشد غنوشی (تونس)، حسن الترابی (سودان) ، عبدالکریم سروش (ایران)، انور ابراهیم (مالزی) و عبدالرحمن وحید (اندونزی). این متفکران به برخی از مهم‌ترین تحولات فکری و فعال در جهان اسلام در دهه‌های 1980 و 1990 کمک کردند - دوره‌ای که طی آن جنبش‌های اسلامی به یک نیروی اصلی در جوامع مسلمان و امور بین‌المللی تبدیل شدند. آنها به سازماندهی و رهبری جنبش‌های نوسازی اسلامی کمک کردند و پایه‌های مفهومی برنامه‌هایی را که این جنبش‌ها مدافع آن‌ها هستند، فراهم کردند. آنها با هم نشان دهنده یک مرحله متمایز در تکامل تفکر اسلامی هستند: تلاش مداوم برای ایجاد ترکیبی مؤثر از مدرنیته و سنت اسلامی. کار آنها هسته اصلی تجدید حیات اسلامی در دهه 1990 و پایه و اساس آنچه می تواند در قرن بیست و یکم تبدیل شود را فراهم می کند.
بازتاب عقلانیتهای متافیزیکی و پسامتافیزیکی در اندیشه روشنفکران ایرانی پس از انقلاب اسلامی ایران
نویسنده:
پدیدآور: فرزاد نعمتی؛ استاد راهنما: منصور میراحمدی؛ استاد مشاور: محمدجواد غلامرضاکاشی استاد مشاور: رضا نجف‌زاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
تنش میان عقلانیتهای متافیزیکی و پسامتافیزیکی که در قرن بیستم به اوج خود رسید، در شرایط تأسیس فلسفه و در سامانه دانش فلسفی یونان نیز مندرج بوده است؛ امری که بطور خاص در نقادی ارسطو بر نظریه مثل افلاطونی و نیز نظریه فیلسوفشاه او بواسطه بهره گیری از آموزه های حماسه سرایان، تراژدی نویسان و سوفیستها قابل آزمون است. در این رساله سیر تاریخی نقد عقلانیت متافیزیکی و پیدایش عقلانیت پسامتافیزیکی بررسی شده است و برداشت متافیزیکی و پسامتافیزیکی از سیاست مقایسه شده است. در عقلانیت متافیزیکی دو عنصر «انتزاع» و «ذات گرایی» اهمیت دارد و در عقلانیت پسامتافیزیکی بر چرخش زبانشناختی، اولویت عمل بر نظر و عقل موقعیتمند تأکید میشود. از منظر سیاسی، برداشت متافیزیکی از سیاست، سیاست را ذیل دانش فلسفی، علمی و الاهیاتی قرار میدهد، اما در برداشت پسامتافیزیکی از سیاست، در اندیشه متفکرانی چون یورگن هابرماس، هانا آرنت، ریچارد رورتی، آیزایا برلین و ... سیاست سامانه ای مستقل در نظر گرفته میشود و لزوم تبعیت آن از سایر حوزه ها، مورد تردید قرار می‌گیرد. در بخش دوم رساله، نحوه استفاده پنج روشنفکر ایرانی از اندیشه های سیاسی متافیزیکی و پسامتافیزیکی مورد توجه قرار گرفته است. نتایج این تحقیق نشان میدهد عموم روشنفکران ایرانی با وجود آشنایی با مباحث مربوط به عقلانیت پسامتافیزیکی و استفاده مقطعی از آنها، در تدوین نظریه سیاسی پسامتافیزیکی موفقیتی نداشته اند و عموماً با استفاده از انگاره های متافیزیکی به سیاست نگریسته اند. رضا داوری اردکانی با تأسی به مفهوم هایدگری «تفکر»، سیاست را ذیل فلسفه قرار میدهد، عبدالکریم سروش با وجود توجه بیشتر به آرای پسامتافیزیکی، سیاست را ذیل تلفیقی از فلسفه تحلیلی و عرفان قرار میدهد، مصطفی ملکیان با اصالت دادن به فرهنگ در برابر سیاست، سیاست را عنصری فرعی در تحول جوامع تلقی میکند و آن را ذیل معنویت قرار می‌دهد و داریوش شایگان با وجود تمهید مقدمات نظری در بحث «هویت چهل تکه» برای جهش پسامتافیزیکی، در تحلیل نهایی، با گرایش به نگرشهای بودایی، از عرضه نظریه ای سیاسی بازمی ماند. دراین میان، علی میرسپاسی در دو دهه اخیر با تأسی به آرای پراگماتیستهای آمریکایی کوشیده است تفسیری پسامتافیزیکی از سیاست را مورد توجه قرار دهد و با نقد بنیادگرایی معرفتی مستتر در تفکر روشنفکران ایرانی، آفات پروژه های فکری افلاطونی و متافیزیکی این روشنفکران را آشکار سازد. نتایج این تحقیق همچنین نشان میدهد که میزان استفاده از برداشتهای متافیزیکی و پسامتافیزیکی از سیاست، با تحولات سیاسی و اجتماعی جامعه ایران همبستگی دارد و همانطور که در دهه هفتاد میزان توجه به افکار پسامتافیزیکی افزایش می یابد، حوزه عمومی نیز در ایران میدان فراختری می یابد و روشنفکران دینی از مقبولیت گسترده ای برخوردار میشوند. از دهه هشتاد و با ناامیدی از موفقیت جنبش اصلاحات، عقب نشینی از عرصه سیاست به عرصه های فردی اتفاق می افتد و روشنفکرانی چون مصطفی ملکیان با ترویج آموزه های روانشناسانه محبوبیت پیدا میکنند.
عبد الكريم سروش: دراسةُ النظريات ونقدُها
نویسنده:
مجموعة مؤلفين
نوع منبع :
کتاب , نقد دیدگاه و آثار(دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات)
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
نجف - عراق: العتبة العباسیة المقدسة - المرکز الاسلامی للدراسات الاستراتیجیة,
پیامبـر اسلام و اقتدارگرایی سیاسی
نویسنده:
احمد زیدآبادی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
هم‌میهن,
چکیده :
در کلاس درسی که با عنوان «روشنفکری دینی: امکان یا امتناع؟» برگزار می‌کنم، جوانی در پایان کلاس با حزن و اندوهی در کلامش گفت؛ شیفتۀ بحث‌های مربوط به سازگاری اسلام با دموکراسی و حقوق بشر توسط جناب دکتر عبدالکریم سروش بوده است، اما از زمانی که دکتر سروش پیامبر اسلام را به‌عنوان رهبری اقتدارگرا معرفی کرده، دچار بحران فکری شده و نمی‌داند چگونه می‌تواند به ذهنش انسجام دهد. جوان راه چاره می‌جست. در پاسخ به او گفتم؛ جناب دکتر سروش به نظرم حق مطلب را ادا نکرده و در توضیح نظر خود دچار خلط مبحث شده است. اگر اقتدارگرایی را چه در حوزۀ شخصی و چه در حوزۀ سیاسی، تلاش برای سلطه بر ذهن و زندگی دیگران از راه به کارگیری زور تعریف کنیم، همانا که شأن و سلوک پیامبر اسلام از آن کاملاً به دور بوده است. برای فهمِ صحیحِ رفتار سیاسی پیامبر اسلام، نقلِ کلامی از بلِز پاسکال ریاضی‌دان و فیلسوف فرانسوی در قرن 17 بسیار کمک‌کننده است. به گفتۀ پاسکال، قدرت بدون عدالت، ظالمانه است و عدالت بدون قدرت، دست‌بسته و ناتوان! واقعیت این است که پیامبر اسلام دو شأن متفاوت داشته است. او از یک طرف، به‌عنوان پیامبر مبدع مفهومی از عدالت برای بشریت بوده و از طرف دیگر به‌عنوان یک رهبر سیاسی، در جهت تحقق آن مفهوم در مناسبات خاص قبیلگی زمان خود تلاش کرده است.