این کتاب، اولین مجلد از دوره 4 جلدی بیان الفرقان است. موضوع کتاب شامل اعتقادات از دیدگاه فلسفه، عرفان و قرآن مجید در موضوع توحید الهی بوده و تمایزات و تشابهات
... ت مطرح در هر سه دیدگاه را بیان داشته و به رد دودیدگاه اول و دفاع از دیدگاه سوم می پردازد.
نویسنده محترم، در قسمتی از مقدمه چنین مینگارند:
بر ارباب اطلاع و واردین در علوم، واضح است در قدیم الأیام طریق فقهای آل محمد(ع) که پیروان قرآن مجید و سنّت سیدالمرسلین(ص) میباشند، از طریق فلاسفة یونان و عُرَفای صوفیه ممتاز بوده و پیروان فلسفه و عرفان هم از یک دیگر ممتاز بودهاند و هر یک، طریق خود را حق و دیگری را باطل میدانستهاند و باکی از مخالفت با یک دیگر نیز نداشتند. از این جهت، هر یک از دیگری تَبَرِّی و بیزاری میجستند.
همچنین از مُسَلَّمات بوده که طریقِ قرآن و سنت مخالفِ طریق فلسفه [و عرفان] است.
فلسفة یونان در عصر خلفا ترجمه شده و متکلمین که پیرو قرآن بودند از ائمه متابعت نکردند خواستند که مطالب فلسفه را مطابق با قرآن کنند و به دو فرقة «اَشاعره» و «مُعْتَزِلَه» متفرق شدند. (ص27 ـ 28 کتاب)...
آیت الله شیخ مجتبى قزوینى (1318ق ـ 1386ق) از شاگردان برجستۀ میرزا مهدى اصفهانى، پایهگذار مدرسه معارفى خراسان است. کتاب «بیان الفرقان» از مهمترین منابع اصحاب مکتب تفکیک به شمار مىرود. مروجان مکتب تفکیک در زمان ما، اغلب از شاگردان شیخ مجتبى قزوینى هستند. استاد محمدرضا حکیمى نیز که از شاگردان وى است، انتخاب نام «مکتب تفکیک» را الهام گرفته از نام کتاب «بیان الفرقان» استاد خود مىداند. وى انگیزۀ خود را از این نامگذارى، چنین بیان مىدارد:
تصور این بنده این است که واژه «تفکیک» رسانندۀ همه ابعاد این منظور هست؛ زیرا هنگامى که قرار باشد سه مکتب شناختى و معارفى معروف (قرآن، فلسفه، عرفان)، از یکدیگر جدا شود، باید هر یک نیز به خوبى شناخته و تبیین گردد. پس بیان معارف قرآنى در «مکتب تفکیک»، جزو عناصر اصلى است، بلکه اصلىترین عنصر است؛ و استاد ما ـ رضوان الله علیه ـ دوره کتابى را که در این مقصود (از نوع «تألیف عام» اهل این مکتب) نوشت، «بیان الفرقان» نامید؛ به معناى تشریح تفاوت و تبیین فرق و فاصله میان سه مشرب و مکتب معروف؛ و او در «بیان الفرقان» نمىخواست کتابى فلسفى و عرفانى (حتى فلسفى و عرفانى انتقادى) بنویسد و مطالب «شفا» و «فتوحات» و «اسفار» را دوباره در کتاب بیاورد، بلکه در صدد بود تا به قدر ضرورت به مطالب اشاره کند و سپس مبانى معارف قرآنى را تشریح نماید؛ و بدینگونه نام «مکتب تفکیک» از تدبّر تداعىگر «بیان الفرقان» نیز الهام گرفته است. به هر حال غرض از این نامگذارى، یکى این است که تعبیرى روشن و واژهاى ساده و کوتاه در دسترس باشد؛ واژهاى که نیروى تذکر و تداعى آن نیز قوى باشد تا نیاز به تعبیرهاى طولانى نیفتد.[1]
مجموعۀ بیان الفرقان تألیف شیخمجتبى قزوینى (م 1386ق) در پنج جلد به فارسى نگاشته شده است: جلد اوّل، «توحید در قرآن» است و به بررسى این موضوعات مىپردازد: تبیین روشهاى فکرى گوناگون، نقل احادیث در ردّ تصوف، نفى تأویل غیر ضرور، تبیین توحید فطرى، انواع تذکر به آیات، آیات آفاقى و انفسى، انسانشناسى، ماهیت نفس از نظر مادیّون و فلاسفه منابع دینى، علم و عقل، خداشناسى در فلسفه و عرفان، علم خداوند، حدوث عالم، جبر و تفویض، قضا و قدر، سعادت و شقاوت، هدایت و ضلالت و دعا.
جلد دوم به «نبوت در قرآن» اختصاص دارد و از این موضوعات بحث مىکند: نبوّت عامه و خاصّه، اقسام خوارق عادات، وظایف انبیا، اعجاز قرآن و وجه اعجاز.
جلد سوم به «معاد در قرآن» مىپردازد. موضوعات طرحشده در این جلد، عبارتاند از: حدوث عالم و کیفیّت آن، خلقت انسان و عوالم آن، خلقت حضرت آدم، خلقت عالم آخر، عالم برزخ، نقد اصولى فلسفى ملاصدرا در معاد، پاسخ به شبهات مطرح پیرامون معاد.
جلد چهارم در موضوع امامت، با عنوان «میزان القرآن» است و در آن از این موضوعات بحث شده است: اثبات امامت، نقد دیدگاههاى اهل سنّت در راههاى تعیین خلیفه، اجماع، شورا، بیعت، استخلاف، قهر و غلبه، و خاتمهاى در نقد روش عرفا و فلاسفه.
جلد پنجم، دربارۀ رجعت و غیبت است. موضوعات این جلد در سه بخش غیبت، رجعت و شفاعات سامان یافته است. بخش نخست به اثبات امامت امام عصر؟عج؟ و مسائل مرتبط با غیبت و ظهور حضرت مهدى؟عج؟ اختصاص دارد و بخش دوم و سوم بررسى موضوع رجعت و شفاعت را برعهده دارد.
موضوع این مجموعۀ پنج جلدى، بر دو محور استوار است: 1. ارائه معارف اسلامى و اصول دین و مذهب شیعه بر مبناى قرآن، حدیث و عقل (استدلالى)؛ 2. نقد اندیشه عرفانى و فلسفى متأثر از یونان در قلمرو فرهنگ اسلامى، به ویژه نقد و انتقاد شدید از آراى صدرالدین شیرازى. همچنین در بخش امامت، نقد آراى اهل سنّت دربارۀ امامت و به خصوص نقد آراى غزالى در این زمینه و همچنین دفاع از آرمانهاى رهبرى و امامت شیعى مطرح شده است.[2]
چاپ نخست کتاب در مجموعه پنج جلدى، با این مشخصات منتشر شده است:
1. بیان الفرقان فى توحید القرآن؛ ج 1، مشهد: شرکت چاپخانه خراسان، 1370ق، وزیرى، 216ص.
2. بیان الفرقان فى نبوّت القرآن؛ ج 2، تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1371ق، رقعى، 218 ص.
3. بیان الفرقان فى معاد القرآن؛ ج 3، تهران: مرکز جامعه تعلیمات اسلامى، 1373ق، وزیرى، 122ص.
4. بیان القرآن فى میزان القرآن؛ ج 4، [تهران]: چاپخانه زوّار، [1375ق]، وزیرى، 167ص.
5. بیان الفرقان: غیبت و رجعت؛ ج 5، مشهد: چاپخانه طوس، 1339ش/1380ق، وزیرى، 320ص.
چاپ دیگرى از این اثر پنج جلدی در یک مجلد، بدون تحقیق و حروفنگارى جدید دو سال قبل با این مشخصات منتشر شده است: بیان الفرقان؛ با مقدمهاى از استاد محمدرضا حکیمى، به اهتمام نقى افشارى؛ چ 1، قزوین: حدیث امروز، 387، وزیرى، 1044 ص.
چاپ جدید کتاب با تحقیق مدرسه علوم دینى حضرت ولى عصر؟عج؟ در مشهد و تعلیقات آیتالله سیّدجعفر سیّدان منتشر شده است. در این چاپ، آیتالله سیدان مطالبى که مؤلف به اشاره از آن گذشته است و نیازمند واشکافى بیشتر بوده، در پاورقى تشریح کرده است.
همچنین در تحقیق کتاب، این کارها انجام شده است : 1. آیات و روایات مستند شده است؛ 2. آیات و روایاتى که در متن ترجمه نشده است، داخل «[]» ترجمه شده است؛ 3. هرکجا عبارت از نظر لفظ و معنى مشکل و نارسا به نظر مىرسیده، با استفاده از علامت «[]» این نارسایى برطرف شده و در موارد ضرورى در پىنوشت یادآورى گشته است؛ 4. از آنجا که متن بیان الفرقان با زبان فارسى روان نگارش نیافته است و گاه فهم آن براى خواننده دشوار مىنمود، ویرایش متن با حفظ اصل آن با استفاده از علایم ویرایشى و پاراگرافبندى انجام شده است و مشکلاتِ فراوانى که ممکن بوده خواننده را دچار اشتباه در فهم و برداشت سازد، برطرف گشته و بر گویایى متن افزوده است.
شیخ مجتبى قزوینى در مقدمۀ جلد نخست بیان الفرقان، عناوین برخى از اختلافات اساسى فلسفه و عرفان با مکتب وحى را چنین برمىشمارد:
1. شناختن خداوند متعال و اثبات وجود او امرى است نظرى و محتاج به اقامه برهان؛ و برهان متوقف است بر تحقیق و بحث در علت و معلول و ابطال تسلسل؛
2. توحید واجب الوجود متوقف است بر اثبات اصالة الوجود و تشکیک در حقیقت وجود یا اقامۀ برهان تعیّن یا اثبات وحدت اطلاق؛
3. قول به ثبوت قدیم با ذات خداوند نه در مرتبۀ ذات مانند مثل افلاطونیه یا قول به صورت زایده بر ذات و قائمه به ذات و انحصار علم خداوند به کلیات یا قول به اینکه علم خداوند عبارت است از نفس حضور موجودات نزد او بدون علم سابق بر اشیا یا قول به اینکه «بسیط الحقیقة کل الاشیاء» یا علم اجمالى در عین کشف تفصیلى و امثال اینها که عرفا قائل شدهاند؛ 4. توحید در افعال، یعنى اسناد تمام افعال به خداوند به سلسله علت و معلول، بدون امکان تخلّف حتى افعال بشریه بالتبع و استناد شرور به خداوند یا انکار شرور در عالم؛
5. اثبات لذایذ و آلام روحى که سبب آنها اخلاق حسنه و رذیله است و سبب آنها امور تکوینیه و اسبابى که منجر شوند به اسباب غیر اختیاریه که منتهى است به علم خداوند به ذات و نظام عالم؛
6. اثبات قدم اصول عالم حتى عناصر؛
7. انحصار حوادث به حوادث یومیه ازلاً و ابداً که مستند مىباشند به اسباب تکوینى؛
8. اثبات عدم امکان تغییر و تغیّر در عالم و انکار بداء؛
9. انکار نسبت حسن و قبح در عالم به اراده و اختیار بشر؛
10. انکار معاد جسمانى؛
11. انکار نبوت به معنایى که در ادیان وارد شده است و انکار ملائکه و جبرئیل به معنایى که از مجارى وحى رسیده است؛
12. محدودشمردن علم و قدرت خداوند به امور و موجودات کائنه؛
13. اثبات سنخیّت بین واجب و ممکن؛
14. انکار خلود در عذاب.
بر ارباب فضل آشکار است که طریق انبیا و آثار آن، مخالف و مباین نتیجههاى فوق است. از آنچه گذشت اجمالاً آشکار شد که ورود در طریق دوم و سوم [فلسفه و عرفان] مأمون از خطا نبوده، خطاى آن مسلم است و باید طریقى را طى نمود که مأمون از خطا باشد و آن، طریق انبیا عهم؟ است؛ چون سعادت بشر در پیروى از عاقلترین مردم است و پیمبران عاقلترین تمام مردماند.[3]
[1] . محمدرضا حکیمی؛ مکتب تفکیک؛ قم: دلیل ما، ص 160 ـ 161.
[2] . برخى بهاشتباه این اثر را «تفسیر فارسى بیان الفرقان» معرفى کردهاند. برای مثال، ر. ک به: بهاءالدین خرّمشاهى؛ قرآن شناخت: مباحثى در فرهنگآفرینى قرآن؛ چ 1، تهران: طرح نو، 1374، ص 160. عبدالحسین شهیدى صالحى؛ بیان الفرقان، دایرة المعارف تشیّع؛ زیر نظر احمد صدر حاج سید جوادى، کامران فانى، بهاءالدین خرّمشاهى و حسن یوسفى اشکورى؛ ج 4، چ 3، تهران: نشر شهید محبّى، 1381، ص 572. عبدالحسین شهیدى صالحى؛ «[تفسیر] بیان القرآن»، دانشنامه قرآنپژوهى؛ به کوشش بهاءالدین خرّمشاهى، ج 1، چ 1، تهران: دوستان ـ ناهید، 1377، ص 670 ـ 678. همچنین این اثر جزو منابع معرفىشده در «کتابنامه تفسیر و تفاسیر جدید» در چهار جلد شناسانده شده است. ن. ک به: بهاءالدین خرّمشاهى؛ تفسیر و تفاسیر جدید؛ چ 1، تهران: کیهان، 1364، ص 205.
روشن است که این اثر تفسیر نیست، بلکه همانند کتب اعتقادى و کلام عقلى و نقلى، در ارائه عقاید، از قرآن به عنوان یکى از منابع اصلى استفاده شده است؛ همانگونه که در کتاب نهج المسترشدین علامه حلّى، در همه موارد لازم از آیات قرآن بهره مىجوید؛ در حالى که نهج المسترشدین کتاب تفسیرى به شمار نمىآید؛ بنابراین نامگذارى «بیان الفرقان فى توحید قرآن»، «نبوت القرآن»، «معاد القرآن» و «میزان القرآن»، به معناى تفسیربودن این اثر نیست، بلکه تأکید بر اهمیت و نقش محورى قرآن در عرصه عقاید در زمینه توحید، نبوّت، معاد، رجعت و غیبت از نگاه مؤلف است. حتى این مجموعه را «تفسیر موضوعى» نیز نمىتوان نام نهاد (ر.ک به: هادی ربّانى؛ «شناخت قرآن شناخت» و کاستىهاى آن»، صحیفه مبین، شماره 5، بهار 1375، ص 51).
[3] . بیان الفرقان فى توحید القرآن؛ چ 1، ج 1، قم: دلیل ما، 1389، ص 49 ـ 60 (نقل با تصرف).
بیشتر