جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 4303
تحلیل آیات علمی از منظر علامه طباطبایی و موریس بوکای
نویسنده:
نویسنده:منور علی؛ استاد راهنما:سیدعیسی مسترحمی؛ استاد مشاور :سیدعیسی مسترحمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
قرآن کریم در راستای اهداف تربیتی اش از روش های گوناگونی استفاده کرده است که یکی از آنها ذکر مطالب علمی است. مباحثی در زمینه پزشکی، بهداشت، نجوم، فیزیک و زیست شناسی از این جمله هستند. بسیاری از دانشمندان و مفسران مسلمان و غیر مسلمان همواره به دنبال فهم دقیق این معارف بوده‌اند و برخی با استفاده از روش تفسیر علمی به شرح و توضیح این آیات پرداخته‌اند و حتی در برخی موارد ذکر این گونه مطالب در قرآن کریم را معجزه ای علمی دانسته‌اند. در دوران معاصر، علامه طباطبایی همچون بسیاری دیگر از مفسران مسلمان و نیز موریس بوکای مانند بسیاری از مستشرقان، به مطالعه و تفسیر آیات علمی قرآن همت گمارده اند. مقایسه دیدگاههای تفسیری این دو دانشمند درباره آیات علمی قرآن می تواند کمک فراوانی به فهم دقیق تر آیات علمی قرآن داشته باشد. موضوعاتی همچون آغاز و مراحل آفرینش جهان هستی، فیزیک آسمان و زمین و اجرام آسمانی و نیز پایان جهان مادی از جمله مباحث نجومی است که این دو مفسر به تبیین آن پرداخته‌اند. زوجیت عام موجودات و نیز آموزه های قرآنی درباره محیط زیست از مباحث زیست شناسی هستند که مورد توجه این دو مفسر قرار گرفته اند. این دو شخصیت علمی به بیان مراحل خلقت انسان و نیز بهداشت غذایی، شخصی و جنسی از منظر قرآن کریم پرداخته اند و برتری قرآن کریم در این گونه مباحث بر دانش بشری را به صراحت اعلام کرده اند. البته علامه طباطبایی به نحو گسترده تر و با استفاده از روایات و بهره گیری از دیدگاه های تفسیری گذشتگان و به طور محدود با بهره گیری از علوم تجربه بشری به تفسیر این آیات پرداخته است؛ ولی موریس بوکای با نگاهی تطبیقی بین قرآن کریم و دانش بشری و نیز مقایسه آن با محتوای عهدین، به تفسیر آیات قرآن پرداخته است.
بررسی تطبیقی دیدگاه های کلامی علامه طباطبایی و فخر رازی در آموزه های تقیّه، رجعت و عصمت
نویسنده:
نویسنده:سیدمهدی موسوی؛ استاد راهنما:سیدلطف‌الله جلالی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
از جمله موضوعاتی که شیعیان با اهل تسنن اختلاف نظر دارند، می‌توان به تقیّه، رجعت و عصمت اشاره کرد. این موضوعات علاوه بر استدلالات عقلی، با آیات قرآن نیز قابل اثبات است. از بزرگان شیعه و اهل تسنن می‌توان به علامه طباطبایی و فخر رازی اشاره کرد که اثری گرانبها برای مذهب خویش، در تفسیر قرآن از خود بر جای نهاده‌اند. هدف از این پژوهش تطبیق نظریات این دو مفسر در موضوعات یاد شده، برای مشخص شدن ضعف و قدرت دیدگاهشان است. قرآن با ذکر داستان‌هایی از جمله تقیّه مؤمن آل فرعون، اصل تقیّه را امری جایز دانسته است. علاوه بر آیاتی که صراحت در تقیّه دارد، از آیات نفی حرج و اکراه و کتمان نیز می‌توان این حکم را استخراج کرد. فخر رازی تقیهّ را محدود و منحصر به میان کفار دانسته است. شیعیان اعتقاد دارند که رجعت قبل از وقوع قیامت صورت می‌گیرد. آیات زیادی از رجعت و زنده شدن مردگان در گذشته خبر می‌دهد، که وقوع این حادثه بهترین دلیل بر امکان عقلی آن است. فخر رازی این آیات را پذیرفته ولی این باور شیعیان را هرگز قبول نمی‌کند و برای آیاتی همانند حشر گروهی از امت، توجیهاتی را آورده است. علامه طباطبایی بارها در تفسیر آیات قرآن به عصمت پیامبران اشاره کرده است. همچنین ایشان علاوه بر آیات عصمت، از آیاتی که خداوند امر به اطاعت محض از پیامبران الهی کرده است، عصمت آنان را نتیجه گرفته است. پیامبران الهی از مرحله دریافت و حفظ و ابلاغ وحی، مصون از اشتباه و خطا هستند و به اصطلاح معصوم هستند، وگرنه نقض غرض الهی از هدایت انسان‌ها پیش می‌آمد. فخر رازی عصمت انبیاء را برای زمان بعد از بعثت لازم می‌داند و خطای سهوی از پیامبر را جایز می‌داند. روش کار ما در این تحقیق، مطالعات کتابخانه‌ای است.
قصه‌های قرآنی نزد علامه طباطبائی در تفسیر المیزان
نویسنده:
نویسنده:سجاد عبد‌الکریم متعب الغزاوی؛ استاد راهنما:محمدعلی رضایی کرمانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
قصه‌های قرآنی بر اساس دیدگاه علامه طباطبایی، نخست بیان جنبه‌های زندگی علمی و اجتماعی علامه است و سپس بیان دیدگاه‌ها و ایده‌های او در مورد این قصه‌ها می باشد. سوال این است که آیا او فقط داستان‌های واقعی را بیان نموده و یا اینکه داستان‌های نمادین با واقعیت خارجی و به دور از تخیل، توهم و افسانه نیز مورد نظر وی بوده است. همچنین در این پایان‌نامه با زندگی پیامبران و سایر افراد صالح و با برخی از جنبه‌های زندگی و معجزات آن‌ها تا حد امکان آشنا شویم و به این سوال پاسخ خواهیم داد که آیا این معجزات برای عقل بشری قابل درک است و یا خارق‌العاده و مافوق آن می باشد. از جمله مهم‌ترین نتایج :این مطالعه این است که قصه‌های قرآنی عالی‌ترین الگو و نمونه به شمار می رود که باید در زمینه‌های مختلف به آن توجه داشت. به همین ترتیب، مفسر در ارائه قصه قرآنی از روش قرآنی بهره می‌برد به این صورت که ابتدا به آیات مرتبط با داستان می پردازد وقصه را به ترتیب تاریخی بیان می‌کند و سپس مسائل روایی مرتبط با آن و همچنین جزئیاتی از قصه که در قرآن کریم به آن اشاره نشده باشد، را ذکر می‌کند. علاوه بر این، رویکرد سوم علامه نسبت به قصه‌های قرآنی، پرداختن به وجه نمادین و رمزی قصه قرآنی است که در عالم خارج واقعیت می‌یابد و در مصداق خارجی نمود پیدا می‌کند. همچنین قصه‌های قرآنی در زمره آیات متشابه قرار دارد که این مسئله به مفسران امکان مطالعه وسیع و بیان نظرات متعدد را فراهم می سازد. به همین ترتیب، قرآن قانون علیت عام را تأیید می‌کند و بر آن صحه می‌گذارد، به نحوی که تحقق هر یک از اسباب با شرایط لازم و وجود تاثیر، بدون وجود هر گونه مانع، وجود مسببی را اقتضا می‌کند. همچنین، نقش اصلاح در جامعه و معجزه تنها به پیامبران (علیهم‌السلام) محدود نمی‌گردد، بلکه به سایر بندگان صالح که به درجه‌ای از کمال الهی رسیده‌اند، نیز قابل تسری است.
دانش اعجاز، محکم و متشابه از دیدگاه علامه طباطبایی و ابن عاشور (بررسی تطبیقی)
نویسنده:
نویسنده:احمد طاهر فلیج الحسین؛ استاد راهنما:غلامرضا رئیسیان
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
پژوهشگر، مطالعه‌ای تطبیقی میان دو تفسیر المیزان متعلق به علامه طباطبایی و تفسیر التنویر و التحریر متعلق به سید طاهر ابن عاشور به انجام رسانده که نتیجه این تحقیق به شرح ذیل است: علامه طباطبایی بر بسیاری از منابع تفسیری و حدیثی و تاریخی و غیره تکیه کرده است که محدود به کتاب‌های امامیه نبوده، بلکه شامل بسیاری از کتاب‌های اهل سنت نیز می‌باشد. و این بخشی از موضع و دیدگاه متعادل او را و تمایلش را برای به جا آوردن حق مطلب بدون غفلت از نظرات دیگران آشکار می‌سازد. و همچنین روشن شد که وی در برابر نقل قول‌ها تسلیم نشده، بلکه آنها را پذیرفته و یا رد کرده است. ابن عاشور نیز کوشش خود را در تفسیر عنوان قرآن و آیات و سوره‌ها و ترتیب و عناوین آنها به کار بسته، سپس در خلال تفسیر به اسامی سور‌ه‌ها، از جمله سورۀ فاتحه پرداخته که آن دانای حکیم آن را به بیش از بیست عنوان و صفت که از زمان قدیم بر زبان قاریان جاری بوده، نامیده است. وی همچنین به بیان تناسب ارتباط برخی از آیات با برخی دیگر پرداخته و بیان کرده است که گفتگو در مورد مناسبت جایگاه سوره‌ها در صلاحیت مفسر نیست. و به مکی و مدنی بودن سوره‌ها و ترتیب نزول آنها مانند سورۀ فاتحه و بقره و غیره پرداخته است. همچنین علامه طباطبایی در باب محکمات اتخاذ رأی کرده و یادآوری کرده است که سبب چنین وصفی برای محکمات، ام الکتاب بودن آنهاست، چرا که اُم بر اساس ریشه لغوی، آن است که چیزی به او بازمی‌گردد و این نیست مگر به جهت بازگشت آیات متشابه به آنها. چنان که وی قرآن را به سی باب تقسیم کرده است، به گونه ای که بعضی از قرآن که آیات متشابه باشد، به بعضی دیگر که محکمات باشند بازمی‌گردد. اما در مورد ابن عاشور باید گفت که یازده قول در باب محکم و محکم ناسخ و متشابه منسوخ دارد. علامه طباطبایی نیز در باب متشابه در تفسیر المیزان به انواع نظریات در باب محکم و متشابه پرداخته که نزد او افزون بر بیش از چهارده نوع است، در حالی که نزد دیگران متجاوز از بیست نوع است، چنان که «شیرازی» صاحب تفسیر الامثل یاد کرده است. و اگر این دلالت بر چیزی داشته باشد، دلالت دارد بر دیدگاه منتقدانه صاحب تفسیر المیزان در باب نظریات گوناگون و حقیقت اختلاف در شناخت محکم و متشابه و دیگر علوم قرآنی که وی را ملزم کرده است در باب آنچه دیگران بدان دست یافته‌اند تجدید نظر کند.
تفاوتهای زن و مرد در نظام حقوقی اسلام در نظرات علامه طباطبایی(ره) و آیتالله مکارم شیرازی (حفظه الله)
نویسنده:
نویسنده:محمد احمدی؛ استاد راهنما:محمد جواد کوچک یزدی؛ استاد مشاور :اعظم ابراهیمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
عدالت مهمترین آرمان و آرزوی بشر از اول تاکنون بوده است. عدالت عرصه‌های متفاوتی دارد، اما در این میان عدالت در حقوق متقابل زن و مرد به عنوان دو رکن عالم هستی جایگاهی بس ویژه دارد. زن و مرد در نظام آفرینش هر کدام مقامی ویژه دارندوهدف هردو رسیدن به کمال است، بدون اینکه بر یکدیگر برتری داشته باشند. تفاوهایی که در برخی از احکام اسلام، بین زن و مرد وجود دارد شائبه تبعیض و نابرابری را در ذهن برخی به وجود می‌آورد، این تفاوت در حقوق به دلیل تفاوت در خلقت و وظایف آنهاست. عدالت در حقوق زن و مرد را باید با در نظر گرفتن مجموعه حقوق هر کدام جستجو کرد، تا روشن شود که دین اسلام در وضع حقوق یکی را بر دیگری برتری نداده است. ارث، قضاوت، شهادت و دیه از بحث‌های چالش بر انگیز در زمینه حقوق زن و مرد در اسلا م است. هدف این پژوهش بررسی تفاوت زن و مرد در نظام حقوقی اسلام از دیدگاه علامه طباطبایی (ره) و آیت‌الله مکارم شیرازی را دنبال میکند.به خاطر همین اختلاف طبیعى، اسلام در وظایف و تکالیف اجتماعى و عمومى که قوامش با تعقل یا احساس است، بین زن و مرد فرق گذاشته؛ آنچه ارتباطش با تعقل بیشتر از احساس است مثل قضاوت، آن را مختص مردان کرد و آنچه از وظایف که ارتباطش بیشتر با احساس است تا تعقل، مختص به زنان کرد مانند پرورش اولاد، تدبیر منزل. اموری چون ارث، قضاوت، شهادت و دیه از امور مهم تفاوت حقوق زن و مرداز دیدگاه علامه طباطبایی (ره) و آیت‌الله مکارم شیرازی می‌باشد.
مقایسه آراء مفسران درباره خلود در عذاب با تکیه‌ بر دیدگاه‌های علامه طباطبایی و آلوسی
نویسنده:
نویسنده:زهرا مقضی؛ استاد راهنما:محمدرضا ستوده نیا؛ استاد مشاور :نفیسه فقیهی مقدس
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
بامطالعه و مقایسه آراء مفسران درباره خلود در عذاب با تکیه‌بر دیدگاه‌های علامه طباطبایی و آلوسی می‌توان به این مطلب پی برد که مسئله خلود از جهات مختلفی مورد اختلاف بوده و شبهات زیادی درباره آن مطرح‌شده است. هدف نهایی از این تحقیق، بیان تفاوت‌ها و اشتراکات مفسران با تکیه‌بر آراء علامه طباطبایی و آلوسی درباره خلود در عذاب است و به مبانی قرآنی و روایی، منشأ تفاوت و آراء مفسران و ثمرات تفاوت این آراء با استفاده از شواهد قرآنی و روایی و اختلاف آراء تفسیری می‌پردازد. در این تحقیق که با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی به مقایسه، تشریح و تبیین مسئله می‌پردازد، موضوعات مهمی ازجمله مفاهیم کلی و مبانی مفهوم خلود، شواهد قرآنی معتزله و اشاعره در مورد معنای واژه خلود، پیوند خلود با مدلول‌های مکانی ناظر بر دوزخ در قرآن کریم، بیانات تفسیری و کلامی و همچنین نقد و تحلیل درباره خلود عذاب، بررسی واژه‌های هم‌نشین عذاب، مقایسه آرای مفسران در مورد دائم و غیر دائم بودن خلود عذاب موردبررسی قرارگرفته است. در پایان با استفاده از جداول و نمودارهایی که فهم موضوع را بهتر بیان می‌کند این‌گونه نتیجه‌گیری شد که خلود عذاب هم به‌صورت دائم و همیشگی و هم غیر دائم است و مفسران شیعه چون علامه طباطبایی (ره) معتقدند که خلود دائم در آتش به کافران و مشرکانی که توبه نکرده‌اند اختصاص داشته و هر عذابی تجسم و صورت واقعی عمل خود شخص است و هیچ عامل بیرونی او را گرفتار عذاب نکرده است و بعضی از گناهان به‌وسیله توبه مورد عفو قرار می‌گیرد و فرد گنه‌کار از عذاب دائم دوزخ رهایی پیدا می‌کند، ولی مفسران اهل سنت چون آلوسی توبه را شرط مانع از خلود می‌دانند.
اثربخشی روایات اهل‌ بیت علیهم‌السلام بر نظرات تفسیری علامه طباطبایی (ره)
نویسنده:
نویسنده:عباس یوسفی تازه‌کندی؛ استاد راهنما:محمود ابوترابی؛ استاد مشاور :سیدمحمد نقیب
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
قرآن تنها کتاب وحیانی غیر محرَّف است که به امر خدا، حضرت رسول خاتم(ص) «مبیِّن» آن تعیین شده است. دانشمندان دین مبین اسلام، به تربیتِ آن «معلم ربانی» از صدر اسلام تا به حال به تفسیر این کتاب مقدس اقدام کرده اند. درباره‌ی رابطه‌ی قرآن و سنت أنظار مختلفی وجود دارد. علامه طباطبایی(ره) در این میان، مفسری است که آیات قرآن را در دلالت خود مستقل دانسته و با استناد به دلایل نقلی و عقلی، قائل است، قرآن در دلالت خود محتاج به غیر نیست و بیان جزئیات قوانین و تفاصیل احکام شرعی در روایات نفی‌کننده استقلال قرآن در دلالتش نمی باشد و نقش روایات تفسیری معصومان علیهم‌السلام را در تقریر و تبیین آموزه‌های قرآن منحصر می‌دانند. این مسأله علامه را از سوی برخی در موضع اتهام به قرآن بسندگی قرار داده است. بدین سبب، پژوهش و پاسخ از آن، با روش توصیفی – تحلیلی ضرورت دارد. نتایج حاصل از پژوهش نشان داد که روایات رسیده از معصومان علیهم‌السلام بر روش تفسیری علامه طباطبایی(ره) بطور مستقیم و بر نظرات تفسیری ایشان بطور مستقیم و غیر مستقیم اثر گذاشته است. و این تاثیر را مبتنی بر مبانی همچون حجیّت تفسیر معصومان علیهم‌السلام، مبیّن قرآن بودن کلام معصومان علیهم‌السلام، عدم افتراق سنت از قرآن و شواهدی همچون نگارش تفسیر روایی «البیان فی الموافقه بین الحدیث و القرآن» قبل از تفسیر المیزان، تدریس روایات معرفتی بحارالانوار و ...می توان تحلیل کرد و دانسته شد علامه طباطبایی(ره) در تفسیر آیات قرآن در موضوعات مختلف اعتقادی، اخلاقی، فقهی، تاریخی در قالب الگو‌های مختلفی همچون؛ تطابق نظر علامه با روایات، استفاده از استدلال روایات، توسعه معنایی، کشف وجه معنایی، عدول از ظاهر آیه، رسیدن از مصداق به مفهوم و ... از روایات تفسیری معتبر تاثیر یافته است و علی رغم اعتقاد به استقلال قرآن در دلالت خود به روش قرآن به قرآن، با نگاه تعلیمی به روایات تفسیری برای مفاد روایات تفسیری شاهد قرآنی آورده و مفاد روایات را با آیات قرآن اثبات کرده اند و از این طریق، هم به روایات تفسیری اعتبار بخشیده و هم ضمن توجه به روایات، تفسیر قرآن را از آسیب دیدگاه تفریطی تعطیل گرا پیراسته کرده اند.
نسبت حقیقت با معرفت نفس از نظر علامه طباطبایی با تأکید بر رساله الولایه
نویسنده:
نویسنده:عطیه ظریف؛ استاد راهنما:علی اصغر مصلح؛ استاد مشاور :محسن حبیبی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
موضوع کانونی این پژوهش حقیقت و کشف رابطه‌ی آن با معرفت نفس است. مهمّ‌ترین رجع ما برای دست‌یابی به دیدگاه علامه طباطبایی در این خصوص کتاب فلسفی-عرفانی رساله‌الولایه است. طبق نظر ایشان نظام عالم بر حقیقتی مطلق، صِرف و دائمی استوار می‎باشد. خداوند که دارنده‎ی هر کمال و جمالی است حقیقت تمام کمالات، یعنی حقیقه‌الحقایق می‌باشد. نفس انسان منشأ حیات و تکامل او و موجودی کاملاً وابسته به مبدأ وجودی خود بوده و متشکل از لایه‌ها و مراتب درونی و منتهی به حقیقت‌ مطلق می‌باشد. طبق نظر حضرت علامه این حقیقت امری خارج از وجود انسان نبوده و مرتبه‌ی باطنی خود اوست. شناخت این حقیقت مهمّ‌ترین مطلوب انسان، بلکه هدف اصلی خلقت اوست. علامه طباطبایی بهترین راه رسیدن به این حقیقت را معرفت نفس دانسته‌اند، معرفتی که ذات غیر مستقل نفس را آشکار می‌کند و به شناخت مقوّم آن می‌انجامد. از آنجا که احاطه‌ی علمی و عقلی بر حقیقت مطلق و وجود صرف یعنی خداوند ممکن نمی‌باشد و علم حصولی در این حوزه کارایی لازم را ندارد، لذا حضرت علامه تنها راه شناخت حقیقت را مشاهده و رؤیت قلبی دانسته‌ و معتقدند برای رسیدن به چنین مرتبه‌ای از ادراک، نیاز به عنایت الهی و مجاهده‌ای سخت است تا موانع شهود زائل شده و اسرار و حقایق باطنی عالَم بر انسان آشکار شود. انسان در این مقام و با مشاهده‌ی قیّومیّت مطلق خداوند بر عالَم، بر فقر وجودی همه‌ی موجودات از جمله نفس خویش آگاه می‌شود و با فانی شدن در ذات آن غنیّ مطلق، مظهر اسما، و صفات حقّ‌تعالی می‌گردد. او در این مرتبه به‌ عنوان وجه الهی، نزدیک‌ترین نسبت را با حقیقه‌الحقایق دارد. حضرت علامه این مقام را مقام ولایت نامیده‌اند و مسیر رسیدن به آن را برای همه‌ی مؤمنین گشوده می‌دانند. در این پژوهش سعی شده است بر پایه نظرات علامه طباطبایی حقیقت و معرفت نفس اجمالاً معرفی گردند و به جهت اهمیّت آنها در سعادت و کمال انسان، نسبت این دو مقوله با یکدیگر بررسی شده و راه ادراک این نسبت نیز معلوم گردد.
روح، ماهیت و جایگاه و کارکرد آن از نظر ملاصدرا و علامه طباطبایی
نویسنده:
نویسنده:سمیرا درخشان؛ استاد راهنما:اعلی تورانی؛ استاد مشاور :حدیث رجبی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
چکیده :
موضوع این تحقیق بررسی دیدگاه‌های دو فیسلوف مسلمان: ملاصدرا و علامه طباطبایی در مورد ماهیت، جایگاه و کارکردهای روح است. در این تحقیق این مطلب واضح و مبرهن است که هرکسی بر اساس مبانی خودش دیدگاهایش را مطرح می کند. سعی شد توجه خاصی به مسئله روح و نفس شود. موضوع تحقیق با بهره‌گیری از شیوه‌ی توصیفی-تحلیلی بررسی شده است و مسائلی چون ماهیت و حقیقت نفس و روح، تجرد نفس، مراتب نفس، جایگاه روح و کارکردهای روح از نظر ملاصدرا و علامه طباطبایی روشن می-سازد. ملاصدرا نفس را مجرد می‌داند که در ابتدای حدوث، وجودی جسمانی داشت است و در اثر حرکت جوهری به کمال می-رسد؛ بنابراین با توجه به مبانی خودش و از جمله اصالت وجود به بررسی این مساله می‌پردازد. علامه طباطبایی نفس را مجرد می-داند با این تفاوت که ایشان علاوه بر دلایل برهانی و عقلی، به دلایل نقلی نیز پرداخت و از آیات و روایات در اثبات مساله استفاده کرده است. ملاصدرا با پایه‌ریزی اصولی مانند اصالت وجود، تشکیک وجود و حرکت جوهری، نفس را جسمانیه الحدوث و روحانیه البقا دانسته آرا پیشینیان را درباره نفس و جایگاه آن به نقد کشیده و تفسیری تازه از تعریف نفس ارائه داد. وی تمایز و تغایر بین مقام ذات نفس و مقام تعلق آن را برداشته و آن را در ابتدای حدوث مرتبه ایی بدن و نحوه ای از وجود دانست. بر این اساس وی مباحث نفس را از طبیعیات به مابعدالطبیعه منتقل نمود و به استقلال مابعدالطبیعه کمک کرد. تلقی وی از فلسفه و انسان شناسی این امکان را برای وی فراهم نمود تا در جایگاه نفس نیز دست به تحول زده، نفس را در مابعدالطبیعه بحث کند، چیزی که فلاسفه قبل از او قادر به انجام آن نبودند. از دیدگاه علامه طباطبایی حقیقت نفس از عوالم بالای تجرد است که در کمال‌پذیری و تکامل به بدن وابسته است و از کرامت جامعیت وجودی عوالم سه‌گانه وجود برخوردار است، یعنی نفس می‌تواند با حرکت اشتدادی خود همه کمال‌های مادون و کامل‌تر از آن را به دست آورد و کرامت‌های وجودی شدیدتری به‌دست آورد. بالاترین مرتبه کرامت نفس رسیدن به تجرد عقلی و فوق عقلی است و حقیقت کرامت نفس رسیدن آن به کمال نهایى خود است که همان فناى ذاتى، وصفى و فعلى در حق تعالی است و انسان برای رسیدن به آن می‌تواند با علم و عمل از مرحله قوه و استعداد درآمده و به مرحله فعلیت برسد.
تحلیل فلسفی امکان دیگرگرایی بر اساس توحید اطلاقی از دیدگاه علامه طباطبایی
نویسنده:
نویسنده:فهیمه قاسمی پهمدانی؛ استاد راهنما:حسن مرادی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
خودگرایی و دیگرگرایی از جمله مباحث مهم در فلسفه اخلاق و روانشناسی اخلاق است؛ اگر خودگرا بودن را توصیه اخلاقی بدانیم به اولی ربط دارد و اگر خودگرا بودن خصیصه روانی هر انسان باشد، به دومی. بر اساس نظر علامه طباطبایی هدف نهایی انسان رسیدن به توحید و کمال آن یعنی توحید اطلاقی است. به نظر می‌رسید که چون موحد در این مرتبه از توحید فقط یک موجود دارای ذات، صفت و فعل می‌بیند پس حتما خودگرا خواهد بود؛ هدف ما در این پژوهش این بود که ببینیم امکان دیگرگرایی نیز برای این موحد وجود دارد یا خیر؛ روش ما برای این کار این است که ابتدا مفاهیم خودگرایی و دیگرگرایی را در فلسفه و روانشناسی اخلاق توصیف کنیم سپس خودگرایی و دیگرگرایی را براساس توحید اطلاقی تحلیل کرده و امکان دیگرگرایی را بررسی کنیم؛ یافته پژوهش ما این بود که توحید میتواند به درجه ای برسد که دیگر هیچ صفتی را به همراه ذات درنظر نگیریم حتی صفت اطلاق را. "خود" نیز می تواند جنبه وجودی و ماهوی داشته باشد و خود وجودی در مرتبه توحید اطلاقی، کل عالم است. نتیجه پژوهش این است که موحد در مرتبه توحید اطلاقی خودگراست به معنای وجودی و دیگرگراست به معنای ماهوی؛ خودگراست زیرا وجود دیگری غیر از الله تبارک وتعالی که به‌جای ذات او قرار گرفته نمی‌بیند تا دیگرگرا شود، دیگرگراست زیرا وقتی خود را می‌خواهد تمام مظاهر این خود یعنی کل عالم را نیز می‌خواهد.
  • تعداد رکورد ها : 4303