دانش علم شناسی یا فلسفه علم فیلسوفان مسلمان، مشتمل بر قواعدی پیشینی و لازم الاجراست که علوم حقیقی ـ برهانی، باید ساختار منطقی خود را از آنها اخذ کنند. بر اساس
... این قواعد، هر علمی باید موضوعی داشته باشد، در تبیین ها از اصول و قواعد برهان تبعیت کند، قلمرو خویش را فقط در مرزهای تعیین شده گسترش دهد و پژوهش هایش فقط به عوارض ذاتیه موضوع معطوف باشد. در فلسفه اولی نکته اخیر مراعات نشده و فیلسوفان به کرات از آن تخطی کرده اند. موضوع فلسفه اولی موجود بما هو موجود است و همه محمول های مسائل آن باید از عوارض ذاتی آن موضوع باشند، حال آنکه بسیاری از محمول های فلسفی چنین نیستند.بسیاری از فیلسوفان این خلط روش شناختی بسیار مهم را مسکوت گذاشته اند اما برخی دیگر با اقرار و اذعان به آن، راه حل هایی عرضه کرده اند. مهمترین راه حل ها دو چیز است: یکی آنکه فلسفه موضوع واحدی ندارد. دیگر آنکه قواعد علم شناختی مذکور، قواعدی استحسانی و ذوقی بوده و متابعت از آنها ضرورت ندارد. در این مقاله، راه حل اول که سابقه ای کهن دارد، با اصلاحی اندک، به عنوان راه حلی روزآمد پذیرفته می شود. بر اساس این راه حل، می توان شاخه های مختلف فلسفه را که هر یک موضوع و مسائل مستقل دارند، به اعتبار وحدت روش و بنیادین بودن مسائل، ذیل عنوان عام فلسفه قرار دارد؛ به همان قیاس که علومی را ذیل عنوان علوم تجربی قرار می دهیم.
بیشتر