آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
بررسی داوریهای قاضی شوشتری در مبحث نبوت در کتاب احقاق الحق بر اساس دیدگاه علامه طباطبایی
نویسنده:
طاهره همتیان
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
دانشگاه اصفهان,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
چکیده در این رساله نظر اشاعره به نمایندگی فضل بن روزبهان و امامیه به نمایندگی علامه حلی و قاضی شوشتری و علامه طباطبایی در مورد «اثبات نبوت خاصه» و «عصمت انبیاء از معاصی» با توجه به کتاب احقاق و تفسیر المیزان مطرح و در پایان هر گفتار به تحلیل نظرات شوشتری و مرحوم علامه طباطبایی پرداخته‌شده است. قاضی شوشتری عادت الله اشاعره را از طریق حسن و قبح عقلی و وجود اغراض در افعال الهی رد می‌نماید، علامه طباطبایی علاوه بر پذیرش حسن وقیح عقلی و وجود اغراض در افعال الهی، از طریق ذات و ماهیت معجزه و دخالت نفس شریف نبی در صدور معجزه که همراه با اذن الهی و مبتنی بر اسباب و مسببات است، به ابطال عادت الله پرداخت و به رابطه نفس در صدور یا عدم صدور معجزه عقیده دارد، لذا ازنظر ایشان صدور معجزه به دست کاذب ذاتاً منتفی است. شوشتری فعل الهی را دارای اغراض دانسته که این اغراض یا به‌نظام موجود یا به بندگان برمی‌گردد. علامه طباطبایی افعال خداوند را عین مصلحت و حکمت دانسته است، نه این‌که مصلحتی خارج از افعال الهی وجود داشته باشد تا افعال الهی با آن قیاس گردد بلکه ایجاد فعل همان مصلحت است ولی مصلحت در ذات او تأثیر ندارد و مصلحت افعال خداوند عاید خلقش می‌شود نه عاید خداوند. وی با توجه به آیات شریفه قرآن غرض متوسط از خلقت انسان را عبودیت و غرض اقصی را معرفت بالله می‌داند. شوشتری حُسن و قبح را ذاتی فعل دانسته و معتقد است امرونهی شارع بر حسن و قبح آن می‌افزاید. علامه طباطبایی معتقد است فعل از حیث فعل بودن، فاقد حسن و قبح است و آن را اعتباری و منطبق بر مصالح و مفاسد می‌داند. وی به عقل نظری اشاعره اشکال وارد می‌کند که آنان از احکام عقل نظری جهت اثبات وجود خدا کمک گرفته و از همین احکام عقل جهت اثبات صفات فعل خدا عدول نموده و قائل شدند کارهای خداوند، معلل به اغراض نیست و عقل را که درصدد است از طریق اوامر و نواهی الهی، به مصالح فعل خدا و مصالح و مفاسد کارهای خود پی ببرد، از تشخیص چنین امور مهمی ناتوان و معزول دانستند. شوشتری در مورد عصمت، به طرح ماهیت عصمت نپرداخته بلکه به رفع شبهات آیه‌ای و روایی اشاعره اقدام نموده و از این طریق به اثبات نبوت مبادرت ورزیده است و از طریق رد و نفی تک‌تک شبهات مطرح‌شده در کتاب احقاق، به اثبات اصل عصمت از معاصی پرداخته است و در این زمینه بعضاً از نظرات سایر اشاعره که مخالف با نظرات فضل بوده است، استفاده کرده است و روش استقرایی را در اثبات عصمت به‌کاربرده است. علامه طباطبایی نظر اشاعره را در مورد چگونگی اعتقاد آنان به عصمت انبیا ازجمله، عدم عصمت مطلق حضرت محمد (ص) و اعتقاد بعضی از آنان به صدور کبایر عمدی قبل از نبوت و اعتقاد همه‌ی آنان به کبایر سهوی، صغایر سهوی و عمدی، خطا و نسیان توسط انبیاء، رخنه افکار یهودی در مسلمانان و عدم درک صحیح از حقیقت عصمت و مقام نبوت و غفلت آنان به قرائنِ لفظی و مقامیِ آیات دانسته، ایشان حقیقت عصمت را از سنخ علم، اما مغایر با علوم دیگر دانسته که منافی با اختیار نیست. عصمت را از «مقام علم» و اختیار را از «شئون عمل» می‌داند که تأثیر متقابل بر همدیگر دارند. عصمت و مقام نبوت را هم مبتنی بر ویژگی‌های خاص روحی پیامبران و هم مبتنی بر اراده و خواست الهی دانسته که در راستای هم و منطبق باهم است. چون ظرف و مظروف هم‌سنخ باید باشد. عصمت در دریافت و حفظ و ابلاغ وحی ایجاب می‌کند نبی از ویژگی‌های خاص معنوی و عنایات خاص حق‌تعالی برخوردار باشد. لذا نبی باید دارای عصمت مطلق باشد. وی نه‌تنها شبهات آیه‌ای اشاعره را به‌طور مستدل و بر اساس مبانی فلسفی رد نموده بلکه از آن آیات شریفه، جهت اثبات عصمت بهره گرفته است. مبانی علامه در اثبات عصمت، مبانی فلسفی و بعضاً عرفانی و روش وی قیاسی برهانی است. کلیدواژه‌ها‌:شوشتری، فضل‌‌بن‌روزبهان، علامه‌حلی، طباطبایی، احقاق‌الحق، ابطال‌الباطل، عصمت، نبوت، معجزه
بررسی و تحلیل شفاعت از دیدگاه قاضی عبدالجبار، فخز رازی، محمدبن عبدالوهاب و علامه طباطبایی
نویسنده:
زهرا حمزه زاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
دانشگاه اصفهان,
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
بررسی و تحلیل شفاعت از دیدگاه  قاضی عبدالجبار، فخر رازی، محمد بن عبدالوهاب و علامه طباطبایی
نویسنده:
زهرا حمزه زاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
موضوع شفاعت در میان مجموعه مباحثی که در حوزه الهیات به ویژه معاد شناسی مطرح بوده است ، همیشه توجهات زیادی را به خود مشغول ساخته است در واقع شفاعت در روز قیامت ، روزنه ای از امید و آرزوست که آیین اسلام به روی گنهکاران گشوده تا از رحمت الهی ناامید نگردند و در اثر بی نصیب دانستن خود از آمرزش الهی در گناه و معصیت فرو نروند.البته درباره این اصل و تحقق آن همه فرق و مذاهب اسلامی اتفاق نظر دارند و درون جامعه اسلامی شاید نتوان گروهی را یافت که از اساس منکر شفاعت باشد . حتی کسانی ، همچون فرقه وهابیت که امامیه را به جهت اعتقاد به شفاعت تکفیر می کنند خود به صورت خاصی به شفاعت قائل هستند . در این زمینه محمد بن عبدالوهاب که موسس فرقه وهابیت است می گوید، ما طبق روایات رسیده از جانب شرع مقدس ، شفاعت در روز قیامت را برای پیامبر اکرم (ص) و سایر انبیاء و فرشتگان و اولیاء خدا و اطفال ثابت و محقق می دانیم اما وظیفه ما این است که شفاعت را از خدا که مالک واقعی و اذن دهنده شفاعت است بخواهیم و بگوییم که خدایا پیامبر ما در روز قیامت شفیع ما باشد و هر که از غیر خدا تقاضای شفاعت کند درست کار مشرکین را مرتکب شده و با آنان هم عقیده شده است. با وجود اتفاق نظر درباره اصل وجود شفاعت در مورد نحوه ی تاثیر آن بین مسلمانان اختلاف نظر وجود دارد .اعتقادمعتزله که نماینده ایشان دراین رساله قاضی عبدالجباراست،این است که دایره ی تأثیر شفاعت پیامبر (ص)تنها درترفیع درجه اهل بهشت است.درمقابل اشاعره که نماینده ایشان دراین رساله فخررازی است،معتقدندکه شفاعت پیامبر(ص) به این معنی است که گنهکاران را از عذاب دوزخ می رهاند تا وارد آتش نشوند و آن ها هم که در آن می سوزند ، در پرتو شفاعت پیامبر (ص) از آتش دوزخ خارج شده وارد بهشت می شوند . اما شیعه که نماینده ایشان دراین رساله علامه طباطبایی است، به تبعیت از فرمایشات ائمه اطهار علیهم السلام راهی میانه برگزیده است و معتقد است که شفاعت اولیای خدا منوط به اذن پروردگار جهان است و تا اجازه وی نباشد ، هیچ کس نمی تواند شفاعت نماید و اذن خدا بی جهت و بی حکمت نخواهد بود و شامل حال کسانی می شود که برای عفو و اغماض شایستگی دارند و لغزش و گناه آنان به مرحله ی طغیان نرسیده است و رابطه ی معنوی خود را با خداوند قطع نکرده اند. در این پژوهش سعی و تلاش شده تا ضمن ارائه دیدگاه های فخر رازی ، قاضی عبدالجبار ، محمد بن عبدالوهاب و علامه طباطبایی پیرامون شفاعت و بیان شباهت ها و تفاوت های آن ، اشکالاتی که از ناحیه منکران و منتقدان مطرح گردیده، همراه با پاسخ تبیین گردد و با استناد به آیات و روایات اثبات کنیم که مساله شفاعت نه تنها منافاتی با توحید ندارد بلکه تاکیدی است بر این که با تمسک به ارواح طیبه ی انبیاء و اولیاء و صالحان در سایه ی اذن الهی زمینه ی تقرب و دست یابی به رحمت واسعه ی الهی برای بندگان فراهم می آید.ودر واقع شفاعت بهانه ای است برای حفظ رابطه قلبی(رابطه ولایت)با اولیای الهی تا در نتیجه این ارتباط زمینه تکامل انسان ها فراهم گردد.
معناشناسی اراده و مشيت الهی با تكيه بر آرای ملاصدرا و علامه طباطبايی
نویسنده:
زهره سادات نصر، پروين نبيان
نوع منبع :
نمایه مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
در ميان صفات خدا، بحث از «اراده»، از ديرباز، مورد توجه و عنايت فيلسوفان و انديشمندان قرار گرفته است. در اين ميان، ملاصدرا به عينيت صفات با ذات و همچنين وحدت صفات با يکديگر قائل شده است و حق‌تعالي را چه در مرتبه ذات و چه در مرتبه فعل، مريد مي‌داند و با استناد به براهيني مانند برهان «صديقين» و برهان «بسيط الحقيقه» به اثبات اين مسئله مي‌پردازد. از منظر معناشناسي، او معتقد است اراده خداوند، همان علم او به نظام احسن است که عين ذات او و عين داعي است. برخلاف صدرالمتألهين، علامه طباطبايي اراده را تنها صفت فعل دانسته و برگرداندن آن به علم را صحيح نمي‌داند. وي از طريق لوازم فعل، اراده را براي خداوند اثبات مي‌کند. با وجود اين، در بحث «مشيت»، هر دو فيلسوف، خداوند را چه در مقام ذات و چه در مقام فعل داراي مشيت مي‌دانند و قائل به مشيت تکويني و تشريعي حق‌تعالي هستند.
نقد و بررسی آراء سید ابوالفضل برقعی پیرامون امامت با نظر به آراء علامه طباطبایی
نویسنده:
مهدی تیموری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
دانشگاه اصفهان,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
چکیده این رساله با عنوان «نقد و بررسی آراء آیت الله سیدابوالفضل برقعی با علامه طباطبایی پیرامون امامت» پژوهشی در راستای تبیین و دفاع از اصول بنیادی اعتقاد شیعه در مسئله امامت و ولایت است. امامت از نظر شیعه، پدیده ای است که پیوسته همپای مسئلة نبوت مطرح بوده و بدون آن هدف بعثت, امری تحقق نایافتنی شمرده شده است و همین اهمیت موضوع است که ضرورت پرداختن به این گونه نقدها را دوچندان می کند. برقعی که خود را یکی از علمای شیعی می داند, به نقد شدید اعتقادات شیعه در زمینه ولایت و امامت پرداخته و این اعتقادات را غلوآمیز و آکنده از خرافاتی که علمای شیعه آن ها را به دین نسبت داده اند, می داند. او در کتب مختلف خود به نقد آراء شیعه در این زمینه می پردازد و مهم ترین مسائلی که مورد نقد و بررسی قرار می دهد, مسائلی از جمله شفاعت، عصمت، علم غیب و انتصابی بودن امامت است. این رساله در هر یک از موضوعات شفاعت، عصمت، علم غیب و انتصابی بودن امامت، با استفاده از نظرات عالم فرهیختة شیعی علامه طباطبایی, به نقد و پاسخگویی نظرات و شبهات برقعی پرداخته و سپس با اثبات عقلی و نقلی بار دیگر آراء شیعه پیرامون مقام شامخ امام را تحکیم و تثبیت می نماید. کلید واژه ها: عصمت، علم غیب، انتصابی بودن امامت، طباطبایی، برقعی
بررسی مساله بداء از نگاه علامه مجلسی و شیخ مفید
نویسنده:
حسنیه مرادی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
دانشگاه اصفهان,
چکیده :
چکیده مسأله بداء یکی از مسائل د شوار کلامی و معضلات حدیثی است که مورد اختلاف بین شیعه و سنی است که در کنار دو اصل دیگر «رجعت» و «تقیه» از اختصاصات مذهب شیعی شناخته شده است. بداء در لغت به دو معناست؛ یکی به معنای آشکارشدن و وضوح کامل است و دیگر به معنای پشیمانی، به دلیل کشف مطلب تازه¬ای که قبلاً مکشوف نبود، بی¬تردید «بداء» به معنای دوم در مورد خداوند معنا ندارد و هیچ مؤمن عالمی احتمال مخفی¬بودن مطلبی بر خدا را نمی¬دهد که با گذشت زمان برای او مکشوف شود؛ زیرا لازمه¬ی آن نسبت¬دادن جهل و نادانی به ذات پاک خداوند است؛ و شیعه امامیه نیز هرگز چنین احتمالی را درباره خدا نمی¬دهد و هرگز روایاتی از ائمه معصومین علیهم¬السلام به معنای علم بعد از جهل، در مورد خداوند، وارد نشده است و آنچه فخر رازی و امثال او از صاحب¬نظران اهل سنت از بداء به معنای علم بعد از جهل به شیعه نسبت می¬دهند کاملاً غیرمحققانه است و نشان می¬دهد که وی و امثال او نه کلمات علمای شیعه را دیده¬اند و نه روایات اهل بیت علیهم¬السلام را بررسی کرده¬اند، ضمن اینکه روایات فراوانی در منابع اهل سنت درباره بداء و تغییر مقدرات در پرتو رفتار انسان وارد شده است و تمامی شیعه، نسبت جهل و ظهور علم و آگاهی بعد از جهل را، نسبت به خداوند، نفی می¬کنند. طبق گفته شیخ مفید، بداء درباره خداوند، به معنای آشکارشدن چیزی است که بر بندگان مخفی بوده و ظهورش برای آنان تازگی دارد بنابراین ظهور و انکشاف از طرف خداوند، برای مردم بوده است، نه جهل و نه تغییر و تبدیل رأی برای خداوند. سرنوشت انسان به دست خود اوست که با تغییردادن شرایط، می¬تواند خود را مشمول لطف، یا عذاب خداوند قرار دهد، و این بهترین و برترین ثمره بداء است. انسان موحد نمی¬¬تواند بداء صحیح را از خداوند نفی کند. علامه مجلسی و شیخ مفید هر دو بداء را در معنای لغوی به معنای ظهور می دانند. علامه مجلسی معنای لغوی بداء را که مستلزم علم خداوند پس از جهل است را مردود می داند و با استناد به نقل(وحی و احادیث) قائلین به حدوث در علم الهی را کافر می داند. شیخ مفید هم مسأله بداء را به معنای لغوی آن به معنای آشکارشدن چیزی برای انسان می داند نه برای خداوند. و بداء را از طریق تغییر در ساختار لغوی آن، آن گونه که اعراب در زبان فصیح عربی استعمال می کنند، به کار می برد« بدا لله» را در معنای «بدا من الله» به کار می گیرد تا به معنای «بدا از خدا برای ما آدمیان آشکارشد» باشد یعنی کار جدیدی که خلاف انتظار ما بود برایمان آشکارشد و با این نظریه، شیخ مفید بداء را مورد اتفاق مسلمانان می داند و اختلاف در این زمینه را اختلاف لفظی می داند. هم چنین در این پژوهش مشخص می شود که نظریات شیخ مفید به عنوان متکلم برجسته شیعه و علامه مجلسی به عنوان محدّث مشهور شیعه، درمورد سایر مباحث مربوط به بداء نزدیک و شبیه به هم است اگرچه تفاوت های مختصری نیز وجود دارد. کلید واژگان: بداء – علم الهی- لوح محو و اثبات- قضا- قدر- شیخ مفید- علامه مجلسی
محدوده معرفت انسان نسبت به حق تعالی
نویسنده:
پروین نبیان
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: دانشگاه علامه طباطبایی,
چکیده :
مقاله حاضر در پی پاسخ دادن به این سوال اساسی است که «حد معرفت انسان نسبت به حق تعالی چیست؟». در پاسخ به این سوال اغلب اندیشمندان در اینکه متعلق معرفت حق تعالی ذات حق نیست، اشتراک نظر دارند اما در عین حال شناخت حق تعالی را از طریق شناخت صفات خداوند امکان پذیر دانسته اند و در محدوده شناخت صفات، گروهی راه تشبیه و گروهی راه تنزیه و گروهی بنابر ادعای خود راهی میان تنزیه و تشبیه برگزیده اند. در این مقاله ضمن نقد این طرق و بیان ناکارآمدی هر یک از آن ها در معرفت واقعی حق تعالی، این نکته بررسی می شود که صفات حق تعالی نیز به دلیل عینیت شان با ذات متعلق معرفت قرار نمی گیرد و بنابراین محدوده شناخت حق تعالی افعال اوست نه صفات او؛ به این معنا که معرفت نه به خود ذات یا صفات بلکه به فعلی که مظهر ذات و صفات حق تعالی است، تعلق می گیرد. بنابراین بالاترین معرفت به حق تعالی در معرفت بالاترین و کاملترین فعل او که شدیدترین ظهور حق در او تحقق پذیرفته، یعنی انسان کامل (که در رأس آن امام است) منطوی است. بنابراین شناخت حقیقی خداوند (در محدوده قابلیت انسان) که هدف از خلقت انسان نیز هست تنها در نتیجه سیر تکاملی و مظهریت صفات حق و رسیدن به مقام مخلصین و فعلیت عقل شهودی (و نه تنها عقل استدلالی) امکانپذیر است. آنکه بر اساس اعتقاد به وحدت وجود، به وحدت شهود رسیده است می تواند آینه تمام نمای حق شود و با وجود خویش (و نه تنها با زبان) حق تعالی را توصیف کند و خداوند نیز بر اساس آیه شریفه «سبحان الله عما یصفون الا عبادالله المخلصین» (صافات/160-159) تنها به اینان اجازه توصیف خویشتن را داده است.
صفحات :
از صفحه 131 تا 151
مقایسه دید گاه قاضی عبدالجبار معتزلی و فخر رازی درباره شفاعت و بررسی و نقد آن ها براساس روایات
نویسنده:
پروین نبیان، زهرا حمزه زاده
نوع منبع :
مقاله , نقد دیدگاه و آثار(دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات) , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
اصفهان: حوزه معاونت پژوهش و فناوری دانشگاه اصفهان,
چکیده :
همه‌ی مسلمانان شفاعت پیامبر (ص) را قبول داشته ولی در مورد نحوه تأثیر آن اختلاف کرده اند. قاضی عبدالجبار بر این باور است که دایره شفاعت پیامبر (ص) تنها در ترفیع درجه اهل بهشت است. درمقابل فخر رازی بر این باور است که شفاعت پیامبر (ص) به این معنی است که گنهکاران را از عذاب دوزخ می رهاند تا وارد آتش نشوند و آن‌ها هم که در آتش می سوزند، در پرتو شفاعت پیامبر (ص) از آتش دوزخ خارج شده و وارد بهشت می شوند. اما شیعه به تبعیت از فرمایشات ائمه اطهار (ع) راهی میانه را برگزیده است و معتقد است که شفاعت اولیای خدا منوط به اذن پروردگار جهان است و تا اجازه وی نباشد، هیچ کس نمی تواند شفاعت نماید و اذن خدا بی جهت و بی حکمت نخواهد بود و شامل حال کسانی می شود که برای عفو و اغماض شایستگی دارند و لغزش و گناه آنان به مرحله طغیان نرسیده است و رابطه خود را با خداوند قطع نکرده اند.
صفحات :
از صفحه 121 تا 134
رؤیت حق تعالی از دیدگاه عرفان اسلامی و مقایسه آن با برخی دیدگاه های کلامی و تفسیری مشهور
نویسنده:
پروین نبیان
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
اصفهان: حوزه معاونت پژوهش و فناوری دانشگاه اصفهان,
چکیده :
امکان یا عدم امکان دیدار حق از مسائل پرشور و پیچیده ای است که در طول تاریخ تفکر اسلامی آراء و نظریات گوناگونی را به خود اختصاص داده است؛ آن چه که از گفته های عرفای اسلامی روشن می شود و فرمایشات و استدلال های ائمه معصومین علیهم السلام آن را تائید می نماید این است که ایشان رؤیت با چشم ظاهر و حتی عقلی (علم حصولی) را محال دانسته، تنها رؤیت قلبی را که نتیجه سلامت قوای درونی و باطنی انسانها است جایز دانسته اند و بنابراین آیات قرآنی را که دلالت بر رؤیت حق یا درخواست رؤیت حق از طرف انبیا دارد، به همین رؤیت و شهود قلبی تفسیر نموده اند. در این مقاله ضمن بررسی مختصر برخی نظریات متکلمین با تکیه بر دلایل قرآنی ایشان و نظریات مفسرین در این خصوص و مقایسه برداشتهای هر یک از آنان از آیات قرآنی به ویژه آیه 143 سوره اعراف، در مورد معنا و حقیقت رؤیت قلبی و مراتب آن و چگونگی تحصیل آن با تکیه بر مبانی عرفانی به ویژه سه رکن «وحدت وجود، ولایت، عشق» و با محوریت قرآن و احادیث و فرمایشات حضرات معصومین علیهم السلام سخن خواهد رفت. بدین ترتیب در این مقاله ضمن مقایسه برخی آراء مشهور در زمینه رؤیت حق این سؤال نیز پاسخ داده می شود که مقصود عرفای اسلامی از رؤیت قلبی حق تعالی چیست و این امر چگونه حاصل شدنی است؟ در این نوشتار اثبات می شود رؤیت قلبی در نتیجه مظهریت صفات حق حاصل می شود به گونه ای که انسان می تواند به مقامی نایل گردد که به دلیل تجلی صفات حق در او با شهود و رؤیت خود، حق را رؤیت نماید.
صفحات :
از صفحه 131 تا 148