آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 291
مقایسة هوسرل، هایدگر و گادامر با محک روش‌شناسی
نویسنده:
مهین چناری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
پدیدارشناسی، پدیدارشناسی هرمنوتیکی و هرمنوتیک فلسفی به صورت فزاینده‌ای به عنوان روش‌شناسی‌های تحقیق مطرح شده‌اند، اما هنوز در مورد جنبه های خاص و منحصر به فرد این روش‌شناسی‌ها، ابهاماتی وجود دارد. مقالة حاضر پس از بررسی مبانی فلسفی این روش‌شناسی‌ها به بحث دربارة تشابهات و تفاوت های اساسی آنها از جنبه های مختلف پرداخته و در نهایت، با تاکید بر تحقیق و نتایج آن، تفاوت این رویکرد ها را از منظر روش‌شناسی برجسته می‌سازد.
صفحات :
از صفحه 113 تا 138
پایان فضیلت
نویسنده:
محمدعلی شمالی، حمید شهریاری
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قم: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی قدس‌سره,
چکیده :
این مقاله توضیحی است بر ترجمه کتاب «پایان فضیلت» ، نوشته السدیر مکاینتایر، که در حوزه فلسفه اخلاق غرب به رشته تحریر درآمده است. مترجمین کتاب مزبور سعی کرده اند در این مقاله علاوه بر بیان آنچه در آن کتاب انجام داده اند به رئوس مطالب کتاب نیز پرداخته و آن را برای خوانندگان معرفی نمایند. این کتاب در واقع بخشی از يك زنجيره متصل و هدفمند در باب فلسفه اخلاق بوده كه تكميل كننده سه تأليف نخست ايشان در نقد تفكر اخلاقی حاكم در غرب و به‌طور مشخص جوامع پس از عصر معروف به «روشن‌گری» است.
الگوبرداری یا خلاقیت در بازآفرینی کمدی الهی
نویسنده:
بهجت السادات حجازی
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تهران جنوب,
چکیده :
کمدی الهی دانته و سیرالعباد الی المعاد سنایی دو الگوی سفر معنوی و روحانی به درونی ترین لایه های نفس و عوالم پس از مرگ آدمی است. شناخت و معرفت فلسفی و دینی‏‏‎‏‎‏‎‏‎‏‎ًًََُُِ، قوه تخیل، مکاشفه عرفانی، توجه به واقعیت موجود و آنچه باید بعد از این تحقق یابد، در ‏‎این دو اثر چنان با هم گره خورده اند که اجازه داوری خردمندانه درباره حالت خواب یا بیداری، هوشیاری یا ناهوشیاری مولف را به مخاطب نمی دهد. آیا سنایی الهام بخش دانته در کمدی الهی است؟ چرا با وجودی که ارداویراف نامه، رساله الغفران معری از شرق و اودیسه هومر و بخش هایی از انجیل از غرب، متون الهام بخش دانته در شاهکار ادبی اش بوده است، ولی هم سویی های سیر العباد الی المعاد سنایی با کمدی الهی بیش از سایر متون است؟ البته جدا از اینکه سنایی بیشتر آفریدگار تحول سبکی و دانته آفریدگار تحول زبانی است و شاید شهرت و محبوبیت جهانی دانته در کمدی الهی به عنوان یک شاهکار ادبی مانع ارزیابی این اثر با سیر العباد الی المعاد سنایی گردد که چندان برجسته نیست.این جستار با تحلیل کمدی الهی به عنوان اثری که واقعیت و خیال را درآمیخته است، ضمن مقایسه آن با کتاب های همسان خود درگذشته، بیشتر تاکید بر بیان عوامل درونی زمینه ساز آن دارد و کوششی در حوزه ادبیات تطبیقی است.
صفحات :
از صفحه 9 تا 43
پدیدارشناسی مرگ: بعد مذهبی در اندیشه اخلاقی امانوئل لویناس [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Changhyun Kim
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : این پایان نامه به بررسی پدیدارشناسی مرگ لویناس می پردازد تا با بررسی لحظه سیاسی شخص ثالث، بعد دینی را در اندیشه اخلاقی او آشکار کند. من استدلال می‌کنم که مرگ نه پدیده‌ای ناب است که به وضوح در ساختار نوئما-نوزیس غرض‌ورزی قابل درک است و نه یک غیرپدیده محض است که کاملاً به بررسی پدیدارشناختی بی‌ربط است. بلکه مرگ پدیده‌ای فراپدیده‌ای است که ویژگی غیرقابل درک آن دو پیشینه مهم فلسفی لویناس را زیر سؤال می‌برد: 1) پدیدارشناسی استعلایی هوسرل، به معنای روش‌شناختی، و 2) تفسیر هستی‌شناختی هایدگر از مرگ، به معنای موضوعی. از یک سو، لویناس در فراپدیداری مرگ با شکست پدیدارشناسی مواجه می شود، به این معنا که پدیدارشناسی نمی تواند ویژگی پارادوکسیکال مرگ را در قالب یک همبستگی نوئتیکو-نوئماتیک به تصویر بکشد. از سوی دیگر، لویناس بی‌وقفه با مضمون‌سازی هستی‌شناختی هایدگر، که فراپدیده‌گرایی مرگ را خنثی می‌کند، به چالش می‌کشد و در نتیجه راز معمایی مرگ را به تسلط قهرمانانه مرگ تقلیل می‌دهد. در مجموع، فرا پدیدار بودن مرگ در ساختار معنایی هستی‌شناسی قرار می‌گیرد. این رساله با توسل به خصلت پارادوکسیکال مرگ، ادعا می‌کند که ساختار معماری هستی‌شناسی هایدگر، دلالت اولیه‌تر و ضروری‌تری از مرگ دیگری را غیر از مینیت هستی‌شناختی [Jemeinigkeit] مرگ، شبیه‌سازی می‌کند یا می‌پوشاند. بنابراین، پدیدارشناسی مرگ لویناس، دلیل وجودی خود را نه در دستاورد ماهرانه اش در مضمون سازی مرگ، بلکه در ناکامی اش در مضمون سازی و معنا بخشیدن به آن توجیه می کند، زیرا معنای اخلاقی مرگ از سقط مضمون سازی معنایی- هستی شناختی مرگ ناشی می شود. . لویناس برای آشکار ساختن معنای اخلاقی مرگ که در معماری هستی‌شناسی «راس بالای سین» پنهان، مبهم و سرکوب شده باقی می‌ماند، تلاش می‌کند تا آنچه را هستی‌شناسی پوشانده است، یعنی برهنگی بی‌رحمانه وجود [être] را آشکار کند. در برخورد اخلاقی با دیگری که دستور می‌دهد: «نباید بکشی» مشخص می‌شود. این منع اولیه، بیش از اضطراب [ترس] برای مرگم، مرا وسواس می‌کند و بر من غالب می‌کند، گویی مرگ دیگری برایم مهم‌تر از مرگ من است. دلالت اخلاقی مرگ از ندای اولیه ناشی می‌شود در مواجهه با دیگری که مرا نسبت به مرگ دیگری هوشیار، بیقرار و بی تفاوت می کند، اما ظهور شخص ثالث مسئولیت انحصاری، بی قید و شرط یا بی چون و چرای من را در قبال دیگری زیر سوال می برد و دستور می دهد که چه دیگری دستور می دهد: "من صدایم." با وجود این، بازجویی سیاسی از شخص ثالث هرگز ساختار اخلاقی را به خطر نمی اندازد، بلکه برعکس، این امکان را برای اخلاق فراهم می کند که بدون بازگشت به شکل ناتوان، خاموش یا فرشته ای از اخلاق، که مستلزم خشونت، غیرسیاسی و ضد اخلاقی است، اخلاقی باقی بماند. این پایان نامه اصرار دارد که ویژگی رادیکال پدیدارشناسی مرگ لویناس در برداشت پارادوکسیکال او از دین، «Raport sans rapport» به اوج می رسد، که در آن رابطه اخلاقی همیشه به عنوان یک پرسش عالی در زمینه سیاسی باقی می ماند. دینی بودن مستلزم پرسش هستی شناسانه «بودن یا نبودن»، بودن یا نبودن نیست؛ بلکه غیر از بودن، فراتر از ماهیت، یا فراتر از conatus essendi است که در آن لویناس معنای اولیه را تشخیص می دهد. مرگ، مانند جانشینی، فداکاری، یا مردن برای دیگران.
مولفه های روش شناختی پژوهش پدیدارشناختی در تعلیم و تربیت
نویسنده:
رمضان برخورداری,خسرو باقری
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
مشهد: معاونت پژوهش و فناوری دانشگاه فردوسی مشهد,
چکیده :
پیوستار تاریخی تحول روش های مختلف پژوهش در تعلیم و تربیت نشان دهنده این است که با توجه به پیچیدگی مسائل تعلیم و تربیت که ریشه در پیچیدگی خود انسان دارد نمی توان با روش واحدی به همه سوالاتی که محققان دنبال می کنند دست یافت. پدیدارشناسی به مثابه جنبشی فلسفی با طرح مولفه هایی چون آگاهی، حیث التفاتی، تقلیل، تقویم، بیناذهنیّت، زیست جهان و تَجسُد نه تنها تحولی در فلسفه قرن بیستم به حساب می آید بلکه بر گسترش روش شناسی ها در تعلیم و تربیت نیز تأثیر گذاشته است. مقاله حاضر با نظر به روش شناسی پژوهش پدیدارشناسی در تعلیم و تربیت، در دو سطح به بررسی مولفه های پژوهش پدیدارشناختی و بحث توجیه پژوهش پدیدارشناختی در تعلیم و تربیت می پردازد. در سطح نخست به مولفه های هدف پژوهش پدیدارشناختی در تعلیم و تربیت، تاثیر برروند انجام پژوهش، نقش محقق، مشاهده و توصیف پدیده تربیتی توام با تقلیل تعدیل شده، زبان و نگارش پدیدار شناختی و در بحث توجیه به بحث سه سونگری از منظر پدیدارشناختی پرداخته خواهد شد.
صفحات :
از صفحه 121 تا 140
بررسی مساله شناخت ذهن دیگری در فلسفه دکارت با توجه به آراء‌ هوسرل
نویسنده:
علی سلمانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
چکیده ندارد.
رویکرد پدیدارشناسانه سید حیدرآملی و رودلف اتو به «امر قدسی»
نویسنده:
فاطمه فرضعلی, مرتضی حسینی شاهرودی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
شیراز: دانشگاه شیراز,
چکیده :
آن چه پدیده دین را از سایر پدیده ها متمایز می سازد قداست آن است. موضوع اصلی این نوشتار بررسی رویکرد پدیدارشناسانه دو اندیشمند دین شناس خداباور مسلمان و مسیحی، یعنی سید حیدرآملی و رودلف اتو (1937-1869 ) به « امر قدسی » است. برای رسیدن به نقاط اشتراک و امتیاز آن ها، ابتدا به تبیین فرآیند پدیدارشناسی و اقسام نگرش پدیدارشناسانه، به ویژه نگرش عاطفی و عقلانی به پدیده قدسی، پرداخته ایم. دیدگاه ها و انتقادهای صاحب نظران بررسی شده و در انتها، تفاوت ها و شباهت های رهیافت ارائه گردیده است. در این تطابق، «امرقدسی » پدیدار شناسانه آن دو درباره « خودآشکار » روشن می شود که هر دو با تحویل گرایی مخالف اند و امر قدسی را می دانند، ولی بر خلاف نگرش صرفا عاطفه گرایانه اتو ، سید حیدر هر دو نگرش را به گونه ای کامل تر و بدون تعصب دینی، ارائه «امر قدسی » عقلانی و عاطفی به داده است.
صفحات :
از صفحه 49 تا 80
بررسی و ارزیابی مسئله شناخت ذهـن دیگـری در فلـسفه دکارت با توجه به آراء هوسرل
نویسنده:
علی سلمانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران: ,
کلیدواژه‌های اصلی :
ابن‌سینا و هوسرل: پرسش از حقیقت علم و تأسیس فلسفه متقن
نویسنده:
سید آصف احسانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
ابن‌سینا و هرسول در باب لزوم تأسیس فلسفه متقن و ضرورت آن هم‌نظرند؛ اما تلقی هر کدام از این مسئله متفاوت است. ابن‌سینا حقیقت علم را در درون پارادایم وجود، بحث کرده و در چنین فضایی از فلسفه برهانی و یقینی سخن گفته است؛ اما هوسول میراث‌دار دکارت بود و در پارادایم آگاهی می‌اندیشید. علیرغم فاصلۀ بنیادی و تفاوت مبانی، در محورهایی امکان تقریب میان دیدگاه این دو فیلسوف وجود دارد. هر دو برای خلق یک فلسفۀ متقن به بداهت تمسک می‌جویند و شناخت بی‌واسطه را راهکاری برای رفع تردید معرفی می‌کنند. در خصوص نسبت فلسفه و سایر علوم، دیدگاه هر دو قابل مقایسه و سنجش‌پذیر است، زیرا هر دو به نحوی باور دارند که فلسفه مبانی سایر علوم را اثبات می‌کند. ابن‌سینا فلسفه اولی را برترین علم می‌دانست که صحیح‌ترین و متقن‌ترین شناخت را به دست می‌دهد، هوسرل نیز پدیدارشناسی را مانند علم متقن عرضه می‌کند و معتقد است که در تاریخ فلسفه تنها در پدیدارشناسی، فلسفه متقن تأسیس شده است. به باور هوسرل فلسفه هنوز چونان علم متقن تحقق نیافته است؛ اما در پدیدارشناسی و با توجه به کشف ساحت آگاهی استعلایی، زمینۀ تأسیس آن فراهم شده است. ابن‌سینا نیز برای تأسیس فلسفه متقن، بستر مطلق و شک ناپذیری تمهید می‌نماید و خودآگاهی انسانی را چونان خاستگاه بنیادین هرگونه علم معرفی می‌کند. در باب تئوریک بودن و کلی بودن فلسفه نیز هر دو دیدگاه مشابه دارند.
صفحات :
از صفحه 5 تا 42
سارتر در مورد خودآگاهی: خودآگاهی پیش از انعکاس و بازتاب در آثار اولیه ژان پل سارتر [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Jonathan Mark Webber
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : این پایان نامه به بررسی نظریه های سارتر در مورد ماهیت و میزان آگاهی فرد از آگاهی های خود می پردازد، همانطور که این نظریه ها در نشریات فلسفی سارتر در دهه های 1930 و 1940 توضیح داده شده است. از نظر تفسیری، هدف این پایان‌نامه تبیین این نظریه‌ها و افشای دلایل سارتر برای اثبات آن‌ها است. از نظر فلسفی، هدف این پایان نامه ارزیابی آن نظریه ها در پس زمینه بحث فلسفی درباره خودآگاهی و کشف اینکه آیا سارتر سهم متمایز و ارزشمندی در این بحث دارد یا خیر. پایان نامه به سه بخش تقسیم می شود. مقدمه اساساً تفسیری است و اصطلاحاتی را که سارتر در نظریه‌های مورد بحث به کار می‌برد، روشن می‌کند. فصل 1 مربوط به آگاهی‌هایی است که سارتر ادعا می‌کند ما از آگاهی‌های کنونی خود داریم. فصل دوم مربوط به آگاهی‌هایی است که سارتر ادعا می‌کند می‌توانیم از آگاهی‌های قبلی داشته باشیم. در هر فصل، دیدگاه مورد بررسی، و دلایل سارتر برای داشتن آن، در پرتو مثال‌های تجربی، ملاحظات نظری و نظریه‌های اصلی رقیب، آشکار و ارزیابی می‌شود. نظرات سارتر با اشاره به تأثیراتی مانند دکارت، فروید، هوسرل، و هایدگر و متفکران معاصری مانند آرمسترانگ، چرچلندز، دنت و سرل مورد بحث قرار می گیرد. مناقشات تفسیری با ارجاع به بسیاری از ادبیات ثانویه مربوط به فلسفه سارتر مورد بحث قرار می گیرند. در مجموع، مشخص شد که سارتر گزارشی متمایز و منسجم از خودآگاهی ارائه می دهد. در فصل 1، مشخص شد که اگرچه سارتر نشان داده است که ما (تا حدی) از بسیاری از زندگی ذهنی فعلی خود آگاه هستیم، اما نشان نداده است که ما از کل زندگی ذهنی خود آگاه هستیم. در فصل 2، مشخص شد که نظریه سارتر مبنی بر اینکه انعکاس گاهی قابل اعتماد است، قابل تأیید یا ابطال نیست، اما با وجود این، بدتر از سایر نظریه‌های قابل اعتماد بودن بازتاب نیست.
  • تعداد رکورد ها : 291