مرور درختی موضوعات | کتابخانه مجازی الفبا

مرور درختی موضوعات | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
شامل عبارت باشد
شامل عبارت باشد
 
شامل عبارت باشد
شامل عبارت باشد
تنها فراداده‌های دارای منابع دیجیتالی را بازیابی کن
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 208
بازخوانی امکان و امتناع الهیات سیاسی در اسلام بر اساس نظریه کارل اشمیت
نویسنده:
محدثه جزائی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
نوشتار پیش رو می کوشد با تعریف الهیات سیاسی در بستر الهیات مسیحی، روایت خاص اشمیت از این واژه را افاده نماید. اشمیت با به کارگیری مفهوم الهیات سیاسی در معنای جامعه شناسانه می کوشد نشان دهد چگونه مفاهیم مدرن نظریه سیاسی دولت، همان مفاهیم الهیاتی است که از بار الهیاتی خود تهی گشته است. در این معنا از الهیات سیاسی، که حد واسطی است میان سیاست دینی شده و کارکردهای سیاسی دین، اشمیت دانش و عقل نهفته شده در الهیات مسیحی را به جای ایمان می نشاند و الهیات مسیحی را سیاسی اعلام می نماید. با عنایت به تفاوت های شگرف اسلام و مسیحیت، با استفاده از روش پدیدار شناسی اشمیت و با شاقول الهیات سیاسی به بازخوانی اندیشه سیاسی در اسلام مبادرت ورزیده و امکان و یا امتناع چنین الهیاتی را به پرسش می کشد. با عطف به دو مساله پاسخ نظری به این پرسش، امتناع الهیات سیاسی در اسلام می باشد. اولا اسلام به عنوان دین الهی فاقد الهیات در معنای به کار رفته در پیشوند الهیات سیاسی می باشد. تفاوت مفهومی«امر قدسی» و «وحی» در انگاره مسلمانان با مسیحیان به تضعیف بنیان های الهیات در اسلام می انجامد. دوم آن که الهیات سیاسی از یک سو استقلال امر سیاسی به عنوان حوزه ای مستقل از الهیات و از سوی دیگر ابتنای آن بر عقل گرایی به جای ایمان باوری را مفروض می گیرد که این هر دو در اندیشه سیاسی اسلامی غائب است. فربه شدن علوم شرعی نظیر فقه و کلام هر گونه تلاش نظری در خصوص سیاست در اسلام را محدود و محصور نموده است.
بررسی اندیشه سیاسی امام خمینی (ره) و آیت‌الله کاشانی
نویسنده:
محمود رسولی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
‌اندیشه عبارت است از مرتب ساختن امور معلوم برای کشف مجهول و در معنای خاص، اندیشه دارای ویژگی هایی مانند انسجام و حد و حدود منطقی و قابلیت استدلال است. هرگونه تفکر یا تلاش ذهنی را که به لحاظ منطقی منسجم و دارای مبنا و چارچوب بوده و موجه و مهم باشد، اندیشه می نامیم.اندیشه سیاسی که سرآغاز مباحث اصلی این پایان‌نامه بوده است، مجموعه ای از آرا و عقاید را در بر می‌گیرد که به شیوه‌ای عقلانی، منطقی و مستدل دربار? چگونگی سازمان دادن به زندگی سیاسی مطرح می گردد و می‌تواند توصیفی یا تبیینی باشد. از این سو اندیشمند سیاسی کسی است که بتواند دربار? آرا و عقاید خود به گونه‌ای عقلانی و منطقی استدلال کند؛ تا جایی که اندیشه‌های او دیگر آرا و ترجیحات شخصی به شمار نرود.اندیشه سیاسی اگر بر‌اساس مبانی فلسفی مطرح گردد، ‌فلسفه سیاسی خوانده می‌شود و اگر بر پایه مبانی فقهی یا کلامی مطرح شود، «فقه سیاسی» یا «کلام سیاسی» نام می‌گیرد.امام خمینی (ره) در بخشی از نظرات سیاسی خود چنین عنوان می‌فرمایند:"{حاکمان} شهوت و غضب دارند، شیطنت و خدعه دارند، منافع شخصی خود را می‌خواهند، منافع دیگران را فدای خود می کنند، جمله کلام آن که آنها هم محتاج و گرفتار عوامل بسیار هستند و از چنین بشری کسی توقع ندارد که احکامش به مصالح عامه باشد و خود را بر دیگران ترجیح ندهد و منافع دیگران را پایمال نکند."نتیجه آنکه امام با دلایل مختلف، لزوم وجود و تلاش برای برپایی حکومت دینی را اثبات می کند؛ حکومتی که پیش‌زمینه آن اثبات رابطه دین و سیاست است.اندیشه‌های امام خمینی(ره) در بعضی محورها با عقاید مرحوم آیت‌الله کاشانی به عنوان یکی از بزرگترین و تأثیرگذارترین اندیشمندان و مبارزان عرص? سیاست،‌ دارای نقاط اشتراک و البته در مواردی نیز دچار عدم هم‌خوانی بود.
بررسی مقایسه‌ای مفهوم عدالت و تأثیر آن بر ایده حکومت مطلوب از دیدگاه امام خمینی (س) و افلاطون
نویسنده:
نیکو رضایی جوزانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
برای بررسی مفهوم عدالت وتأثیر آن بر حکومت مطلوب باتوجه به دو دیدگاهی که در این نوشتار مورد بررسی قرار گرفته اند ،‌یعنی افلاطون و امام خمینی ،‌ابتدا باید به تحلیل ارزشها پرداخت. چراکه هم مفهوم عدالت و هم ایده حکومت مطلوب ازنوع پدیده های ارزشی هستند که این امر هم باروش هنجار گرایانه قابل بررسی می باشد.این مسأله که بهترین نوع حکومت ،‌حکومتی است که باید بر مبنای عدالت رفتار کند،‌از دیرباز مورد توجه بسیاری از اندیشمندان سیاسی بوده است. حکومت مطلوب امام خمینی (ره)‌ که تجسم خود را درشکل ولایت فقیه می یابد عمدتاً متأثر از درک ویژه ایشان از مفهوم عدالت است. افلاطون نیز عدالت را ویژگی حکومت مطلوب می داند که باید حکومت را بر اساس آن بنیان نهاد. آرمانشهر افلاطون غایتی جز تحقق عدالت ندارد. از نظر افلاطون تنها کسی که شایستگی حکومت بر جامعه را دارد فیلسوف است ،‌چون دارای صفت عدالت است. آرمانشهر افلاطون که درکتاب جمهور به تصویر کشانده شده دارای نظم آرمانی مبتنی بر عدالت و حکومت نخبگان است. امام خمینی (ره) هم مفهوم عدالت را یک مفهوم معنوی و الهی می داند وبه همین جهت عدالت را از خداوند حکیم آغاز می کند که به انسان کامل یعنی حضرت رسول (ص) سرایت می کند . بنابراین مفهوم عدالت در اندیشه امام خمینی (ره) بیشتر رنگ وبوی عرفانی دارد. اما از نظر افلاطون آنچه محوریت دارد انسان است . از نظر وی اگر چه جهان آفرینش طی یک نظم خاص توسط خالق آفریده شده و جهان براساس نظم طبیعی استوار گردیده است ،‌ اما انسان باید عدالت را ایجاد گرداند تا بتواند به رفاه برسد . در مجموع هم اندیشه ی امام خمینی (ره) و هم اندیشه ی افلاطون اساساً عدالت محور هستند ،‌ولی با وجود قرابت های درک آنها از عناصر گفتمانی عدالت متفاوت بوده ودر نتیجه حکومت مطلوب امام خمینی (ره)‌ اساساً رنگ اخلاقی – دینی می یابد و مبتنی بر معرفت است ،اما حکومت مطلوب افلاطون مبتنی بر معرفتاکتسابی است.
مبانی انسان شناسی اندیشه سیاسی امام خمینی (ره)
نویسنده:
حجت احمدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
انسان محور اصلی علم سیاست است بر این اساس نوع روابط انسان‌ها و همچنین شناخت انسان بماهو انسان و شناخت جایگاه او در هستی، منجر به نظریه‌پردازی مختلف در علم سیاست شده است. در حکمت صدرایی نفس انسان در بدو خلقتش مستعد کمالاتی است که فرد در طول دوران زندگی باید آن را از قوه به فعل برساند و تبدیل به انسان کامل شود. انسان کامل از عقلانیتی تام برخوردار می‌شود که شایستگی اداره اجتماع را دارد. از منظر امام خمینی به جز چهارده معصوم علیهم السلام کسی به مقام انسان کامل نرسیده و با استناد به روایات مختلف در چاره‌جویی دوران غیبت که امام معصوم حضور ندارد فقهایی که بر نفس خود صیانت می‌کند مطیع خداوندند و از هوای نفس پیروی نمی‌کنند به سفارش معصوم، می‌توانند نیابتاً اداره جامعه را برعهده گیرند. ویژگی‌های مذکور در واقع نمایانگر نزدیکترین شخص به انسان کامل است. انسانی که دستورات خدا را می‌شناسد از آنان اطاعت می‌کند و در مهار قوای شهویه غضبیه و وهمیه با قوه عقل می‌کوشد، نزدیکترین حالت به فعلیت تام نفس کامله انسانی را داراست. البته پیمودن سیر تکاملی انسانی که برای همه افراد جامعه یک هدف ضروری است با اعتدال در قوای نفسانی و عدالت در جامعه محقق می شود. این خود منجر به آزادی انسان از قید نفس اماره و طاغوت شدهو در نهایت موجب حریت انسان در تصمیم گیری و اعمال و رفتارش خصوصا در عرصه اجتماع و سیاست می شود. حریتی که تحقق آن لزوما وابسته به رعایت چارچوب قانون و شرع است ودر تلازم با آن اعتدال فردی و اجتماعیتا عدالت جهانی محقق می شود.
مقایسه اندیشه امام خمینی (ره) و دکتر یوسف قرضاوی درباره حکومت
نویسنده:
حسین بهرامی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
دراین پایان‌نامه به مقایسه اندیشه سیاسی امام خمینی (ره)، مرجع شیعه و بنیان‌گذار نظام جمهوری اسلامی ایران، و دکتر یوسف قرضاوی از فقهای برجسته اهل سنت پرداخته می‌شود. سوال اصلی این تحقیق آن است که چه تفاوت‌ها و شباهت‌هائی میان اندیشه این دو اندیشمند در مورد حکومت وجود دارد؟ فرضیه تحقیق آن است که «امام خمینی (ره) و قرضاوی هر دو معتقدند با توجه به جامعیت اسلام، کشورهای اسلامی می‌باید امر حکومت در جوامع خود را بر اساس شریعت سامان دهند، اما در خصوص حکومت اسلامی در عصر غیبت، امام خمینی (ره) قائل به ولایت فقیه است، در حالی که از نظر قرضاوی، حکومت اسلامی حکومتی مدنی است که بر اساس انتخاب و شوری اداره می‌شود». این پژوهش با استفاده از روش‌های مقایسه‌ای، توصیفی و تبیینی انجام شده و داده‌ها به روش کتابخانه‌ای گردآوری شده‌اند. پس از بیان کلیات پژوهش در مقدمه، چهارچوب نظری تحقیق در فصل نخست ارائه می‌شود. فصل دوم و سوم به ترتیب به بررسی اندیشه امام خمینی (ره) و قرضاوی در باره حکومت اختصاص دارد و فصل پنجم به مقایسه اندیشه این دو فقیه در باره حکومت می‌پردازد. به لحاظ مبانی فقهی و اصولی، هر دو اندیشمند دارای دیدگاه‌های مشترکی در باب اجتهاد و نوگرایی بر طبق شرایط زمان و مکان می‌باشند. این نگاه نوگرایانه به فقه سبب می‌شود که هر دو برخی ساز و کارهای دمکراسی از قبیل قانون اساسی، پارلمان و انتخابات را بپذیرند و در قالب مفاهیمی مانند «شوری» به آن‌ها مشروعیت بخشند. هر دو دارای دیدگاه حداکثری در مورد دین بوده و تئوری جدائی دین از سیاست و سکولاریسم را نفی می‌کنند. امام خمینی (ره) نظریه ولایت فقیهِ را بر پایه مشروعیت الهی مطرح ساخته و البته تشکیل حکومت را در عمل به انتخاب مردم متکی می‌داند. اما قرضاوی ضمن نفی تئوری حق الهی حکومت، بر آن است که حکومت اسلامی حکومتی مدنی است که مشروعیتش را از بیعت، انتخاب و شوری کسب می‌کند. از نظر او، حکومت اسلامی روش و مدلی خاصی ندارد و تنها مشخصه آن اجرای قانون الهی یا شریعت است. هر دو اندیشمند شرایط نسبتاً یکسانی را برای حاکم قائلند. امام خمینی (ره) اختیارات فقیهِ حاکم را در حد اختیارات حکومتی رسول اکرم (ص) و ائمه (ع) می‌داند و معتقد است، مشروط به ضرورت مصالح کلی جامعه، ولىّ فقیه در برخی امور خصوصی نیز می‌تواند اِعمال وِلایت کند. از نظر قرضاوی، اختیارات حاکم در چهار چوب شریعت اسلام و سنت است، لکن خارج از حاکمیت تشریعی و نص، حکومت دارای اختیارات وسیعی است.
مقایسه تطبیقی  اندیشه سیاسی جنبش اسلام‌گرای النهضه در تونس با انقلاب اسلامی در ایران با تاکید بر اندیشه سیاسی  راشدالغنوشی و امام خمینی(ره)
نویسنده:
امین راوردژ
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مقایسه بین اندیشه اندیشمندانی که رهبری یک جریان فکری و تحول اجتماعی را بر عهده دارند می تواند کلید اصلی مقایسه بین تحولات سیاسی و اجتماعی در آن کشور ها نیز باشد. این پژوهش با این هدف دست به مقایسه بین اندیشه سیاسی امام خمینی به عنوان رهبر انقلاب اسلامی و راشد الغنوشی به عنوان رهبر فکری انقلاب تونس زد.شاخص های مقایسه به خوبی نشان داد که این دو متفکر اسلامی علیرغم تشابهات بسیار، در بعضی موارد نیز تفاوت هایی در بعضی شاخص ها داشته اند که شاید دلیل اصلی آن را بتوان نوع نگاه و تفسیر این دو متفکر از شریعت عنوان کرد. به عنوان مثال میتوان به مساله حکومت، مشروعیت حکومت و یا حقوق بشر اشاره کرد که در اندیشه این دو متفکر علیرغم تشابهات دارای تفاوت های اساسی می باشد. در موضوع حکومت شیعی بودن امام خمینی و اعتقاد به مفهوم غیبت راه به اندیشه ولایت فقیه می برد در حالیکه راشد الغنوشی به عنوان یک متفکر مالکی مذهب به مانند بسیاری از متفکرن اهل سنت به شورا گرایش دارد.نگاه امام خمینی به مساله حقوق بشر تقریبا منفی است و این مفهوم را غربی می داند و در مقابل به حقوق بشر اسلامی معتقد است در حالیکه راشد الغنوشی به مفهوم حقوق بشر به عنوان یکی از دستاورد های بشری مینگرد و ریشه آن را در اسلام می بیند.
نقش مردم در اندیشه سیاسی امام خمینی (ره) و محقق نائینی (ره) (گرایش اندیشه سیاسی)
نویسنده:
غلامحسین مقیمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
پژوهش حاضر با این سوال اصلی آغاز می‌شود که جایگاه و نقش مردم در دو حکومت ، مشروطه اسلامی و جمهوری اسلامی از دیدگاه دو متفکر و عالم شیعی، محقق نائینی و امام خمینی چگونه است ؟ این تحقیق در پی مقایسه اندیشه سیاسی دو متفکر فوق در مورد میزان نقش مردم است . فرضیه ابتدایی ما این است که جایگاه و نقش مردم متاثر از تفسیر آنان پیرامون ولایت سیاسی مجتهدین و رابطه سیاست و شریعت است . محقق نائینی با طرح ولایت فقیه در "امور حسبیه"، نقش سیاسی فقها را در حد "اذن و نظارت حقوقی" کاهش می‌دهد و لذا مردم در "امور نوعیه خود" آزاد و حاکمیت سیاسی می‌یابند. اما امام خمینی با طرح ولایت سیاسی فقها، عملا درگیر تاسیس حکومت می‌شود و برای فقها نقش حاکمیت سیاسی قائل می‌گردد. اما این نکته به لحاظ اندیشه‌ای مانع از مشارکت مردم نیست . امام با طرح اصول و قواعد فقهی - سیاسی (شورا، امر به معروف و نهی از منکر و ...) و تفسیر خاصی که از سیاست و شریعت دارند برای مردم مشارکت فعالی قایل می‌شود. از آنجا که هر پژوهشی برای انسجام درونی خود نیازمند مدل و چارچوب نظری می‌باشد ما نیز در فصل اول با الهام از مدل "ارسطو" و "وینچ" و بر اساس آثار "محقق نائینی" و "امام خمینی"، مدل جدیدی را بازسازی نمودیم. در این مدل نشان دادیم که شکل حکومت اسلامی بر اساس نوع تفسیر از ولایت و رابطه سیاست و شریعت متفاوت می‌شود و به تبع آن جایگاه و میزان نقش مردم نیز متفاوت خواهد شد. در این نوشتار نشان خواهیم داد که چگونه الگوی حکومتی آنها مثلث سه‌پایه‌ای (شریعت ، ولایت و مردم) است . در این مثلت ، شریعت به عنوان عامل وحدت بخش در راس قاعده قرار می‌گیرد و نیز نشان خواهیم داد که میزان نقش مردم تنها به "رابطه ولایت سیاسی و مردم" خلاصه نمی‌شود، بلکه به "رابطه مردم و شریعت " نیز مرتبط است . بنابراین چنانچه در خصوص رابطه ولایت سیاسی و مردم، "قدرت سیاسی" بعنوان اعمال کننده حاکمیت سیاسی قابل طرح است . اگر چه هیچکدام از دو متفکر فوق به "قدرت اجتماعی" به عنوان عنصر نهادینه شده نپرداخته‌اند اما نشان خواهیم داد که دستمایه‌های نظری و مبانی آن در اندیشه آن‌ها قابل ردیابی می‌باشد. در هر صورت هر دو تفکر معتقدند که اسلام در ذات خودش دموکراسی را دارا می‌باشد. منتها مشکل ما در عدم آگاهی از مبانی و مبادی آن است . بنابراین از دیدگاه هر دو اندیشمند، استعداد دموکراتیک اسلام از یک طرف و آشنایی نخبگان فکری جامعه به اسلام اصیل و زدودن تفاسیر اقتداری و استبدادی از شریعت از طرف دیگر و نیز آگاهی سیاسی مردم از طرف دیگر، این سه، روی هم رفته سازوکاری را شکل می‌دهند که امکان مشارکت فعال مردم را در حکومت اسلامی موجب می‌شود.
ارتباط ولایت سیاسی و ولایت عرفانی در آراء سیاسی- عرفانی امام خمینی (س)
نویسنده:
سامان صاحب جلال
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
بحث از امتزاج عرفان و سیاست، اساساً بحثی نوین نیست و این بحث از جمله مسائلی است که در سپهر تاریخی و اندیشه ورزی سیاسی ایران نقش آفرینی جدی ای داشته است و نمونه های آن را در عرصه ها، جنبش ها و حکومت های مختلف در طول تاریخ می توان برشمرد. اما نکته قابل اهمیتی که به صورت مستقل از آن صحبت نشده، نسبت «ولایت عرفانی و ولایت سیاسی» با یکدیگر است. امام خمینی(س) به عنوان عارفی واصل که پا در حوزه تدبیر اجتماع و سیاست ورزی گذاشته، با طرح و به بار نشاندن نظریه ولایت فقیه، «ولایت» را به عنوان یکی از مفاهیم کلیدی ای که می بایست در اندیشه امام خمینی(س) با نگاه دو سویه علم عرفان و علم سیاست نگریسته شود، معرفی نمودند. به همین دلیل در این پایان نامه با سؤال از این که «جایگاه ولایت سیاسی و ولایت عرفانی با توجه به معنای خاص هر کدام، در اندیشه سیاسی امام خمینی(س) چیست؟» با روش گردآوریکتابخانه ای داده ها، به صورت توصیفی و استنادی به پژوهش روی آورده شد. با تجزیه و تحلیل دادها به صورت توصیفی ضمن نگاه تحلیلی بر کل بحث، بر اساس تقریرات و بیانات حضرت امام راحل(س) در این خصوص نتیجه ای که حاصل آمد این بوده که امام خمینی(س) دغدغه اثبات امکان نسبت ولایت عرفانی و ولایت سیاسی یا به تعبیری کلی اثبات امکان ارتباط عرفان و سیاست را نداشته اند و نگاه ایشان به ولایت در سیاست، نگاهی فقهی بوده است و دغدغه ایشان اجرای شریعت اسلام به مدد برقراری حکومت اسلامی، در دوران غیبت معصوم(ع) بوده است.
سیاست اخلاقی در سیره امام رضا (ع)
نویسنده:
محمدرضا نقیه,علیرضا ناجی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
اصفهان: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم - شعبه اصفهان,
چکیده :
دین اسلام به عنوان آخرین دین الهی و پیامبر اسلام (ع) به عنوان رسول خاتم و همچنین ائمه طاهرین (ع)، در جهت ایجاد ثبات روابط اجتماعی، جایگاه رفیعی را برای اخلاق قائل شده اند. امام رضا (ع) نیز با تلفیق دو مقوله مهم از حیات اجتماعی، یعنی اخلاق و سیاست، تصویر روشنی از ضرورت به کارگیری روش های مبتنی بر اخلاق به ویژه در حیطه رهبری جامعه مسلمین در قدرت سیاسی ارائه کرده اند.در این مقاله، این نوع نگرش به قدرت سیاسی، تعبیر به سیاست اخلاقی شده و تلاش شده تا مهمترین مولفه ها و شاخص های این نگرش از دیدگاه حضرت رضا (ع) بحث و بررسی شود.
صفحات :
از صفحه 67 تا 86
دین و دولت در اندیشه مارتین لوتر
نویسنده:
بهروز حدادی
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
رابطه دین و دولت در همه سنت‌های دینی موضوعی مهم است. این موضوع در آیین پروتستان و از جمله در تفکر مارتین لوتر اهمیت خاصی دارد. لوتر در نظریه «دو پادشاهی» خود مشروعیتی دینی برای دولت و قدرت سیاسی قائل بود و این موضوع را چنان تقریر می‌کند که نوعی تقدم و تفوق قدرت عرفی از آن استفاده می‌شود که حتی پیامدهای عملی ناخوشایندی برای خود لوتر به همراه داشت و سرانجام وی را ناگزیر کرد که با پذیرش اصل مشروعیت دینی حوزه عرفی، برای دایره نفوذ آن، محدوده‌ای مشخص کند که همان امور این‌جهانی و دنیوی است و آن را از دست‌اندازی به قلمروی قدرت دینی بازدارد، ولی گذشت زمان و حوادث نشان داد که سخن و نظریه اولیه وی، چندان به مذاق اهل قدرت خوش آمد که به اصلاحیه‌ها و تغییر نگرش‌های بعدی وی چندان توجهی نشد، نمونه آن دست‌اندازی نازی‌های آلمان به قلمروی اقتدار کلیسای آلمان بود که با واکنش اقلیتی از الاهیدانان، مانند کارل بارت و بونهوفر در قالب اعلامیه بارمن، مواجه شد.
صفحات :
از صفحه 37 تا 65
  • تعداد رکورد ها : 208