جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 276
عناصر پدیدارشناختی ادموند هوسرل در اندیشه‌ی مارتین هیدگر
نویسنده:
بی بی زهره حسینی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
این پایان‌نامه با موضوع پدیدارشناسی، به عناصر پدیدارشناختی هوسرل در اندیشه‎ی هیدگر می‌پردازد. سه مسئله‎ی اصلی مرتبط با این موضوع عبارتست از: 1- آیا هوسرل و هیدگر برای پدیدار به تعریف یکسانی قائلند؟ 2- آیا هیدگر نظریّه‎ی تحویل در فلسفه‎ی هوسرل را بکاربرده‎است؟ 3- آیا نظریّه‎ی هوسرل در باره‎ی آگاهی التفاتی، در فلسفه‎ی هیدگر تأثیری داشته‎است؟ از فصل سوّم که به فلسفه‎ی هوسرل اختصاص‎دارد این نتایج به‌دست‌می‌آید: 1- در فلسفه‎ی هوسرل پدیدار ازنظر لغت یعنی خودآشکارگی و در اصطلاح فلسفه‎ی او پدیدار، التفاتی و دیداری است. 2- نظریّه‎ی تحویل در فلسفه‎ی هوسرل عبارت است از اپوخه و شهود. آن به این معناست که تمام باورها را به حال تعلیق درمی‌آوریم تا بتوانیم ذوات یقینی را شهودکنیم. 3- هوسرل آگاهی التفاتی را به‌عنوان یکی از موضوع‎های مهمّ فلسفه مطرح‎می‎کند. باتوجّه به آگاهی التفاتی می‌توان مسائل مهمّ فلسفه از جمله رابطه‌ی ذهن و عین و شناخت خود و جهان را پاسخ‎گفت. از فصل چهارم که به اندیشه‎ی هیدگر اختصاص‎دارد سه نتیجه به‏‎دست‌می‌آید که بیانگر تأثیر هوسرل بر هیدگر است: 1-در فلسفه‎ی هیدگر پدیدار ازنظر لغت یعنی خودآشکارگی و در اصطلاح فلسفه‎ی او پدیدار، نسبت‎داشتن و دیداری است. 2-هیدگر برای ایضاح دوباره‎ی پرسش از هستی لازم می‌داند که باورهای متافیزیکی درباره‎ی هستی را به حال تعلیق‎درآوریم تا ذات هستی که همان حقیقت و معنای هستی است آشکارشود. 3- در فلسفه‎ی هیدگر دازاین - تعریف انسان- به معنای نسبت‎داشتن است و هیدگر هستی دازاین را آگاهی می‌داند.
الفينومينولوجيا عند هوسرل
نویسنده:
سماح رافع محمد
نوع منبع :
کتاب , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
بغداد - عراق: وزارة الثقافة و الاعلام - دارالشئون الثقافیة العامة - آفاق عربیة ,
چکیده :
اصطلاح Phenomenology(فنومنو لوژی = پدیدار شناسی) از واژه یونانی Phainomenonبه معنای چیزی که خود را می نمایاند یا پدیدار است گرفته شده است. اصطلاح فنومنولوژی هم کاربرد فلسفی و هم غیر فلسفی دارد. در علوم طبیعی به ویژه در رشته فیزیک، به پدیدار شناسیهای غیر فلسفی برمی خوریم. دانشمندان معمولاً از اصطلاح پدیدار شناسی، تأکید و برداشت توصیفی در مقابل تبیینی رشته علمی شان را مراد کرده اند. در پدیدار شناسی فلسفی فنومنولوژی فلسفی به عنوان رهیافتی عمده در فلسفه قرن بیستم، صورت های مختلفی دارد. هدف اوّلیه فنومنولوژی فلسفی، پژوهش و آگاهی مستقیم از پدیدارهایی است که در تجربه بی واسطه آشکار می شود، لذا این امکان را به پدیدار شناسی می دهد که ساختارهای ماهوی یا ذاتی این پدیدارها را توصیف کند. بدین ترتیب فنومنولوژی می کوشد خود را از پیش فرض های تجربه نشده آزاد کند، و از توضیح علّی و سایر تبیین های دیگر بپرهیزد، و روشی به کاربرد که توصیف آنچه را که آشکار می شود یا شهود یا کشف حجاب از معانی ذاتی را ممکن سازد. یکی از نخستین تدوین و تنسیق های نهضت پدیدار شناسی در کتابی که از سال 1913م تا 1930م انتشار یافت و زیر نظر ادموند هوسرل تدوین شده بود، مطرح شد. نکته ای که هوسرل بر آن تأکید می کند (و از ارکان پدیدارشناسی به شمار می رود) معلّق گذاشتن حکم یا حکم پرهیزی نسبت به وضع یا رابطه هستی شناسی یا وجودی عین های آگاهی است. بر این اساس، وجود داشتن آنچه بر آگاهی انسان پدیدار شده است، در پرانتز قرار می گیرد. به اعتقاد هوسرل مي توان روش شناسي را به دو دسته تقسيم كرد؛ دسته اول روش شناسي هايي كه بر اساس افعال جسماني صورت مي گيرند و دسته دوم روش شناسي هايي كه بر مبناي افعال عقلاني مورد نظرند. در اين بحث از روش پديدارشناسي، هوسرل توجه خود را به افعال عقلاني معطوف ساخته و به اين مسأله توجه دارد كه براي داشتن تفكر صحيح، بايد به چه مسيري توجه نمود. در اين حالت، مي توان روش شناسي را عملي دانست كه شيوه كسب دانش و فهم آن را به طور صحيح نشان مي دهد. البته، نبايد روش شناسي هوسرل را صرفاً در حد يك روش تقليل داد، بلكه بايد آن را مدخلي دانست كه از طريق آن هوسرل به بيان پديدارشناسي مي پردازد. هوسرل درصدد است تا مبناي استواري براي تمام علوم- بخصوص فلسفه به وجود آورد و او آن نوع آگاهي را مدنظر دارد كه به نحو بي واسطه اي داده ها را به حضور مي آورد. اين بيان، نخستين قاعده روش پديدارشناسي هوسرل است. پديدارشناسي خود را از مفروضهاي پيشين بي نياز مي داند از اين رو به عنوان فلسفه اولي خود را معرفي مي سازد. هوسرل و شاگردانش نشان داده اند كه استفاده از اين روش مي تواند بسيار ثمربخش باشد؛ هر چند به كار بستن دقيق اين روش آسان نيست. از ديدگاه هوسرل، روش مبتني بر پديدار شناسي داراي دو مرحله تحويل است: مرحله اول تحويل مثالي است و مرحله دوم تحويل مبتني بر پديدارشناسي است. در تحويل ابتدا به عدول از عادتهاي فكري مرسوم و متداول مي پردازد. در اين حالت، صرفاً به نفس ماهيت توجه مي شود. از ديدگاه هوسرل، مراحل تحويل مراحل مختلفي از روش شناختي است كه مبتني بر شهود و مشاهده عقلاني است. بنابراين، قاعده اصلي پديدارشناسي را مي توان روي آوردن به خود اشيا دانست و توجه به خود اشيا مستلزم آن است كه تمام اطلاعات و احكام قبلي كه در رابطه با شي وجود دارد حذف شود و تنها خود متعلق مورد توجه قرار گيرد. هوسرل اين حذف و طرد را اپوخه يا به بيان ديگر تعليق مي داند و هر نوع حكمي را كه در بردارنده اعتقاد به تحقق وجود شييء اعم از خارجي و يا نفساني باشد تعليق مي كند و هر نوع فرضيه اي را كه مأخوذ از منابع ديگر باشد، كنار مي نهد و تنها آن چيزي را در نظر مي گيرد كه به آگاهي داده شده باشد و تنها ذات شي، مورد تحليل قرار مي گيرد. از اين رو، مي توان گفت كه پديدارشناسي از طريق شهود ذوات و اپوخه و همچنين با طرد و حذف وجود خارجي آن ميسر مي گردد، طريق روش شناختي تفكر هوسرل ناميده اند. هوسرل در روش مبتني بر پديدار شناسي، درصدد است تا پايه محكمي براي همه علوم به خصوص فلسفه به وجود بياورد. او منبع اصلي را در شهود و يا به تعبيري ديگر در آگاهي نخستين كه به نحو بي واسطه به وجود آمده، مي داند. هوسرل به دو نوع شهود اعتقاد دارد؛ اول شهود حسي و ديگري شهود مثالي است. از ديدگاه وي، متعلقات شهود حسي امور واقع است و متعلقات شهود مثالي ذوات است. در نظر هوسرل، شهود حسي همان ادراك است كه در آن، آن چه ادراك مي شود به طور بي واسطه به آگاهي كه متصف به صفت ادراك است داده مي شود و در واقع ادراك حسي همان شيوه اوليه شناخت اشياست. هوسرل حادث شدن ارتباط ميان فاعل شناسايي و متعلق ادراك را «حيث التفاتي» مي نامد كه از مهمترين مسايل پديدارشناسي است. در قرون وسطي لفظ التفات در رابطه با تصور و تصديق به كار برده مي شد. از ديدگاه هوسرل، پس از تحويل مثالي، ذوات اشيا به وجود غيرخارجي التفاتي در نفس حضور مي يابند. اين شيوه از حيث التفاتي بيانگر ارتباط ميان ذهن و عين است. معني حيث التفاتي در نظر هوسرل اين است كه نفس در هيچ زماني مجرد از ماهيت مورد اضافه نيست. به بيان ديگر، هر شناسايي مستلزم اضافه است و همواره ميان فاعل شناسايي و از سويي ديگر اشيا يعني متعلق شناسايي نسبت وجود دارد و وجود اين نسبت همان حيث التفاتي است. التفات صفت ذاتي آگاهي محض است. بدين ترتيب، آگاهي از آن جهت كه حيث التفاتي دارد و حيث التفاتي نيز از آن جهت كه داراي دو جنبه عيني و ذهني است، در بردارنده عينيت شناسايي و حافظ رابطه عين و ذهن است. از اين رو، با آگاهي محض به متعلقات التفاتي است كه ماهيت اشيا پديدار مي شود. مي توان بيان نمود كه پديدارشناسي، شناسايي ماهيت از طريق شهود و با حيث التفاتي آگاهي است كه نسبت ميان متعلق ادراك و فاعل شناسايي به وجود مي آيد.
رابطه شناخت و بینش با عین و ذهن در مثنوی
نویسنده:
سیدناصر جابری اردکانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تهران جنوب,
چکیده :
در این مقاله به رابطه مقوله های شناخت و بینش با عین و ذهن در مثنوی پرداخته شده است. انگیزه انتخاب این موضوع تشکیک مولانا در تطابق عین و ذهن است و این خود یکی از اشتراکات او با فیلسوفان است؛ به همین دلیل، در بخشی از مقاله دیدگاه برخی از فیلسوفان درباره توانایی انسان در شناخت حقیقت به اختصار بررسی شده است. از دید مولانا امکان شناخت حقیقت به وسیله چشم حس، غیرممکن است. او عوامل گوناگونی را بر بینش و شناخت انسان موثر می داند؛ عواملی چون تقدیر، نفس و انواع تمایلات درونی، شیطان، تغییر ناشی از زمان، تقلید و...؛ اما از تاثیر ذهنیات بیش از دیگر موارد سخن گفته است. پرداختن به عوامل مخل دید در مثنوی لزوما برای رسیدن به تطابق میان عین و ذهن نیست، بلکه برای رسیدن به بینشی از گونه ای دیگر است؛ بینشی که خود طریقی بکر و فراتر از دریافت عقلی است که تنها معتقدان آن را درک می کنند. در این بینش فرد باید بتواند به مقام آخر بینی برسد و هستی حقیقی را در ورای جهان نمودها مشاهده کند.
صفحات :
از صفحه 71 تا 99
پدیدار شناسی دین
نویسنده:
سیده مژگان سخایی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران : دانشگاه امام صادق (ع),
چکیده :
یکی از شیوه‌های دین پژوهی، پدیدار‌شناسی دین است. این رشته در سده‌های اخیر رواج فراوانی یافته و دانشمندان بزرگی مانند رودلف اوتو، ژوکو بلیکر، میرچا الیاده و ... بر چنین روی آوری به دین تأکید کرده‌اند.اینکه پدیدار شناسی چیست و پدیدار شناسی فلسفی کدام است؟ آیا پدیدار شناسی در تحلیل و توصیف علمی امور کار آمد است؟ اموری است که این تحقیق به ‌روشی تحلیلی و البته به اجمال در‌صدد پاسخگویی به آن است.
صفحات :
از صفحه 79 تا 108
مقایسه روش تحلیل فلسفی استاد مطهری در اخلاق و روش پدیدار شناسی هوسرلی
نویسنده:
حمید رضا آیت اللهی
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: دانشگاه تهران,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
هوسرل جهت تحلیل آگاهی ما از امور فلسفی روش پدیدار شناسی را ارائه کرد که امروزه در بسیاری از حوزه های معرفت مورد توجه قرار گرفته است. در این مقاله با تبیین مراحل چهار گانه روش پدیدارشناسی هوسرلی، و مقایسه آن با تحلیل فلسفی استاد مطهری از اخلاق، نشان داده می شود: عناصر نفی مثل افلاطونی و مقولات ارسطویی در مفاهیم اخلاقی نزد شهید مطهری با تعلیق حکم نزد هوسرل، و اعتباری بودن تعابیر اخلاقی نزد شهید مطهری با تاویل آن به پدیدارهای آگاهی نزد هوسرل، تحلیل تعابیر اخلاقی به (من) علوی نزد شهید مطهری با ماهیت بخشی به عناصر آگاهی نزد هوسرل و نهایتا تحلیل کلیت، دوام و اطلاق تعابیر اخلاقی به اشتراک انسان ها در (من) علوی نزد شهید مطهری با دستیابی به عینیت پدیدارهای آگاهی در چارچوب روابط بین الاذهانی نزد هوسرل قابل مقایسه است.
صفحات :
از صفحه 117 تا 131
چگونگی بازتولید فلسفه‌های علوم انسانی با تکیه بر فلسفه اسلامی
نویسنده:
حسین سوزنچی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قم: موسسه فرهنگی تحقیقاتی إسراء,
چکیده :
امروزه اثبات اینکه بسیاری از آموزه‌های علوم انسانی مدرن، با آموزه‌های اسلامی ناسازگار است و تحول در این علوم، امری ضروری است، کار دشواری نیست. آنچه دشوار است تبیین این نکته است که چگونه می‌توان این تحول را، نه با نگاه خام و گذاشتن چند آیه و روایت در کنار متون جدید، بلکه با استمداد از علوم و اندیشه‌های اسلامی‌ای که حاصل قرن‌ها تلاش علمی اندیشمندان مسلمان بوده و در تعاملی پویا با اندیشه‌های معاصر، رقم زد. اگرچه این تحول‌بخشی نیازمند استمداد از بسیاری از دانش‌های سنتی مسلمانان است، اما هدف مقاله حاضر، این است که فقط شیوه و میزان کمک «فلسفه اسلامی موجود» به تحول‌آفرینی در علوم انسانی مدرن را مورد بحث قرار دهد. در طبقه‌بندی‌های سنتی علوم، به دلیل پذیرش ماهیت سلسله ‌مراتبی دانش‌ها، «فلسفه اولی» ‌مادر علوم شمرده می‌شد، و به لحاظ معرفت‌شناختی، شایستگی این را دارد که پشتوانه تمام علوم دیگر قرار گیرد. با انحطاط مابعدالطبیعه در دوران جدید و القای بن‌بست در عرصه وجودشناسی، فلسفه به مثابه علم وجودشناسی رسما کنار زده شد، و تقدم فلسفه بر سایر علوم زیر سؤال رفت؛ اما در پس پرده، وجودشناسی ماتریالیستی زیربنای علوم گردید و با غلبه یافتن پیش‌فرض‌هایی همچون مادی و متباین دانستن وجود انسان‌ها و کنار گذاشتن مبحث علیت غایی در تحلیل واقعیات انسانی، استقلال و اصالت فلسفی بسیاری از مباحث علوم انسانی زیر سؤال رفت و فضای قراردادانگاری و تبعیت از اعتباریاتِ بی‌ضابطه غلبه یافت و مباحث این دسته از علوم، به یک سلسله مباحث حسی و قراردادی آمیخته با پیش‌داوری‌های ماتریالیستی در باب ماهیت انسان، فروکاسته شد. این مقاله می‌کوشد با تبیین الگوی مطالعه وجودشناختی در بررسی امور خاص، نشان ‌دهد که چگونه «وجودشناسی مضاف» می‌تواند الگوی موجهی برای تحقیق در عرصه «فلسفه‌های مضاف» (فلسفه روان‌شناسی، فلسفه اقتصاد، و...) باشد؛ و نیز اینکه چگونه تحول‌آفرینی در علوم انسانی مدرن، نیازمند بهره‌مندی از چنین «فلسفه‌های مضاف»‌ی است. همچنین با نشان دادن مصادیقی از تحقق یافتن چنین وجودشناسی‌های مضافی در تاریخ اندیشه اسلامی، و ارائه مصادیقی از ورود این گونه مباحث در نقد و اصلاح علوم انسانی جدید، امکان عملی چنین الگویی را آشکارتر سازد.
صفحات :
از صفحه 69 تا 118
وجود لنفسه در فلسفه سارتر
نویسنده:
هدایت علوی تبار
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: دانشگاه امام صادق (ع),
چکیده :
سارتر با پذیرش مفهوم «روی آورندگی» در فلسفه هوسرل اظهار می دارد که آگاهی عبارت است از آگاهی از چیزی. آگاهی همواره دارای متعلق است و به چیزی اشاره می کند که شناخته شده است. او، به واقعیتی به نام نومن که در پس فنومن ها یا پدیدارها قرار دارد معتقد نیست؛ و از سوی دیگر، پدیدارها را متکی به آگاهی یا فاعل شناسا نیز نمی داند. پدیدارها، خود تکیه گاه خود هستند. بدین ترتیب ما با دو نوع وجود مواجه می شویم: یکی آگاهی و دیگری متعلق های آگاهی یا پدیدارها. سارتر نوع اول را وجود لنفسه و نوع دوم را وجود فی نفسه می نامد. در این مقاله، پس از بررسی رهیافت پدیدارشناسانه سارتر، به ویژگی های وجود لنفسه از جمله عدم بودن و آزاد بودن؛ و همچنین به برخی از ساختارهای این نوع وجود مانند غیرشخصی بودن، غیرجوهری بودن و فقدان و میل، پرداخته می شود.
صفحات :
از صفحه 77 تا 95
ترجمه و تحقیق تاملات دکارتی مقدمه ای بر پدیدار شناسی اثر ادموند هوسرل
نویسنده:
معین امرالله
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران : ,
کلیدواژه‌های اصلی :
پدیدار شناسی ادموند هوسرل و هرمنوتیک
نویسنده:
علی ربانی گلپایگانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
حیث التفاتی (اضافی بودن) ادراک از نگاه برنتانو
نویسنده:
مرتضی عرفانی
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
شیراز: دانشگاه شیراز,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
نظریه حیث التفاتی (اضافی بودن) ادراک مهم ترین و تاثیرگذارترین اندیشه فرانتس برنتانو است. او این نظریه را ابداع نکرد؛ بلکه دیدگاهی را که ریشه اش به ارسطو، فیلسوفان اسلامی و فیلسوفان مدرسی قرون وسطی باز می گشت، احیا و آن را به فلسفه جدید غرب معرفی نمود و خود نیز به تکمیل و گسترش آن همت گمارد. این نظریه از عناصر اصلی پدیدار شناسی ادموند هوسرل است. دیدگاه اولیه برنتانو درباره حیث التفاتی (اضافی بودن) ادراک در 1874 در مهم ترین اثر او، روان شناسی از دیدگاهی تجربی، به رشته تحریر درآمد. او با انگیزه نشان دادن برتری و استقلال روان شناسی نسبت به علوم طبیعی، تفاوت اساسی موضوعات روان شناسی، از جمله ادراک، را با موضوعات علوم طبیعی مثل رنگ و صدا، در اضافی بودن موضوعات روان شناسی عنوان کرد. به نظر او، ادراکات ما، مثل دیدن و شنیدن همواره درباره متعلق هایی هستند که «وجود ذهنی» دارند نه وجود واقعی. برنتانو در مطالبی که به چاپ 1911 کتابش افزود، دیدگاه اولیه اش را تغییر داد. در دیدگاه جدید، او هم چنان بر اضافی بودن ادراک تاکید ورزید، ولی دست از ذهنی بودن متعلق ادراک برداشت. تفاوت اضافه ادراکی با سایر اضافه ها در این است که در اضافه های دیگر، مثل کوچک تر یا بزرگ تر بودن، لازم است هر دو طرف اضافه واقعا وجود داشته باشند، ولی در اضافه ادراکی، تنها وجود ادراک کننده الزامی است. متعلق ادراک ممکن است اصلا وجود نداشته باشد.
صفحات :
از صفحه 51 تا 64
  • تعداد رکورد ها : 276