جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 4825
تحلیل و بررسی «نومن» و «فنومن» کانتی و «جوهر» و «عرض» صدرایی
نویسنده:
مجتبی سپاهی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
. حسّ به هیچ وجه توانائی دست‌یابی به ذات معقول و نومن را ندارد بنابراین از نظر کانت اوبژه دیگری غیر اوبژه حس قابل اثبات نیست، و اگر اوبژه دیگری باشد، باید شهود دیگری را نیز اثبات کرد. 2. فاهمه نیز به هیچ وجه توانایی دست یابی به ذات معقول را ندارد، زیرا فاهمه کاربرد تجربی دارد، یعنی فاهمه مفاهیم خود را در اوبژه‌های حسی به کار می‌گیرد و توانایی به کارگیری آنها را بر اوبژه‌های فرا حسّی ندارد. 3. به نظر کانت ما برای اینکه قلمرو حسی را کنترل کنیم، باید ذات معقول را فرض بگیریم، منتهی این فرض ما از مفهوم خودِ «پدیدار» بدست می‌آید و آن این است که «پدیدار» یعنی پدیدار چیزی که در دسترس ما نیست، ولی باید آن را فرض کرد. 4. خطای بزرگ این است که از فرض گرفتن ذات معقول، فاهمه برای کنترل قلمرو حسّ در حیطه معرفت و شناخت، به واقعیت عینی پل زده و می‌گوید، اشیاء در واقعیت هم دارای دو جنبه‌اند که یک جنبه آنها شناخته می‌شود و جنبه دیگر آنها ناشناخته می‌ماند، آن جنبه شناخته شده جنبه پدیداری واقعیت است و آن جنبه شناخته نشده جنبه غیرپدیداری واقعیت است این خطا همان مغالطه بین یک امر معرفت شناسانه و امر وجود شناسانه است. یعنی چرا باید اعتبار انفکاک موصوف از صفت و جوهر از عرض و نومن از فنومن که عمل و ساخته ذهنی است، مبنا قرارداده شده باشد و هستی عینی‌ خارجی را هم مانند آن پنداشته و آن انفکاک اعتباری را به خارج تسرّی داده و در خارج هم مانند آن، صفت را از موصوف وعرض را از جوهر و فنومن را از نومن جدا انگاشت. از اینجا می‌توان گفت که نگاه ملاصدرا که یک نگاه وحدت گرایانه است در قلمرو وحدت ذهن و عین تفسیری به سامان است و ملاصدرا در حلّ این مسئله گوی سبقت را از کانت ربوده است، چون کانت با همه بزرگی نتوانست مشکل ثنویت را حل کند امّا ملاصدرا توانست آن را حل کند.
موضع قاضی سعید قمی درباره مبانب فلسفی ملاصدرا
نویسنده:
بی‌بی‌زهرا بکاییان
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
نوشتار حاضر جهت تبیین موضع قاضی سعید قمی در برابر مبانی فلسفی ملاصدرا می‌باشد. و به سه موضوع ، اصالت وجود ،اشتراک معنوی وجود و حرکت جوهری می‌پردازد. در هر مسالهابتدا دیدگاه و دلائل هر اندیشمند بیان شده و سپس به نقد و بررسی آن پرداخته شده است،در بحث اصالت وجود قاضی سعید بیش از آن که به دلایل مستحکم فلسفی استناد کند بر مبنای الفاظ و لغات دلایل خود را ابتنا می‌کند. در مساله‌ی اشتراک وجود روی‌کرد تنزیهی و انگیزه‌ی دینی قاضی سعید موجب شده ، که او به سمت اشتراک لفظی وجود رفته و با اشتراک معنوی وجود مخالفت کند.در حالی که قول به اشتراک لفظی وجود به خاطر خلط بین مفهوم ومصداق و غفلت از احکام وجود و نادیده گرفتن اقتضائات درجات متمایز آن است . در مساله‌ی سوم، یعنی حرکت جوهری، قاضی سعید اگر چه حرکت جوهری را رد نموده است ولی آثار و لوازمی را پذیرفته که مستلزم قبول حرکت جوهری می‌باشد و از این حیثمی‌توان گفت که دیدگاه او دچار اضطراب بوده، همچنان که در بحث اصالت وجود دلایلش از استحکام لازم برخوردار نیست. چکیده: نوشتار حاضر جهت تبیین موضع قاضی سعید قمی در برابر مبانی فلسفی ملاصدرا می‌باشد. و به سه موضوع ، اصالت وجود ،اشتراک معنوی وجود و حرکت جوهری می‌پردازد. در هر مسالهابتدا دیدگاه و دلائل هر اندیشمند بیان شده و سپس به نقد و بررسی آن پرداخته شده است،در بحث اصالت وجود قاضی سعید بیش از آن که به دلایل مستحکم فلسفی استناد کند بر مبنای الفاظ و لغات دلایل خود را ابتنا می‌کند. در مساله‌ی اشتراک وجود روی‌کرد تنزیهی و انگیزه‌ی دینی قاضی سعید موجب شده ، که او به سمت اشتراک لفظی وجود رفته و با اشتراک معنوی وجود مخالفت کند.در حالی که قول به اشتراک لفظی وجود به خاطر خلط بین مفهوم ومصداق و غفلت از احکام وجود و نادیده گرفتن اقتضائات درجات متمایز آن است . در مساله‌ی سوم، یعنی حرکت جوهری، قاضی سعید اگر چه حرکت جوهری را رد نموده است ولی آثار و لوازمی را پذیرفته که مستلزم قبول حرکت جوهری می‌باشد و از این حیثمی‌توان گفت که دیدگاه او دچار اضطراب بوده، همچنان که در بحث اصالت وجود دلایلش از استحکام لازم برخوردار نیست.واژگان کلیدی:قاضی سعید قمی ،ملاصدرا ، اصالت وجود ، اشتراک معنوی وجود ، حرکت جوهری . چکیده: نوشتار حاضر جهت تبیین موضع قاضی سعید قمی در برابر مبانی فلسفی ملاصدرا می‌باشد. و به سه موضوع ، اصالت وجود ،اشتراک معنوی وجود و حرکت جوهری می‌پردازد. در هر مسالهابتدا دیدگاه و دلائل هر اندیشمند بیان شده و سپس به نقد و بررسی آن پرداخته شده است،در بحث اصالت وجود قاضی سعید بیش از آن که به دلایل مستحکم فلسفی استناد کند بر مبنای الفاظ و لغات دلایل خود را ابتنا می‌کند. در مساله‌ی اشتراک وجود روی‌کرد تنزیهی و انگیزه‌ی دینی قاضی سعید موجب شده ، که او به سمت اشتراک لفظی وجود رفته و با اشتراک معنوی وجود مخالفت کند.در حالی که قول به اشتراک لفظی وجود به خاطر خلط بین مفهوم ومصداق و غفلت از احکام وجود و نادیده گرفتن اقتضائات درجات متمایز آن است . در مساله‌ی سوم، یعنی حرکت جوهری، قاضی سعید اگر چه حرکت جوهری را رد نموده است ولی آثار و لوازمی را پذیرفته که مستلزم قبول حرکت جوهری می‌باشد و از این حیثمی‌توان گفت که دیدگاه او دچار اضطراب بوده، همچنان که در بحث اصالت وجود دلایلش از استحکام لازم برخوردار نیست.واژگان کلیدی:قاضی سعید قمی ،ملاصدرا ، اصالت وجود ، اشتراک معنوی وجود ، حرکت جوهری .
تحلیل انتقادی حیثیت وجود شناختی و معرفت شناختی مقوله اضافه در فلسفه اسلامی
نویسنده:
مریم میرباقری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
مقوله‌ی اضافه در فلسفه‌ی اسلامی از دو حیث وجود شناختی و معرفت شناختی محل بحث و مناقشات فراوان بوده است.اما از حیث اول؛ هرگونه موضعگیری در باب نحوه‌ی تحقق اضافه منوط به سه نوع بررسی است:اول روشن شدن تقسیماتی نظیر تقسیم مفهوم به اعتباری و حقیقی یا تقسیم به ذهنی و خارجی، تقسیم معقول به اول و ثانی و تقسیم محمول به بالضمیمه و خارج محمول،دوم بررسی معنای مضاف (صرف نظر از مقوله بودن آن)؛ که در این بخش قرابت معنایی میان وجود رابط و مقوله اضافه سبب پیدایش آراء مختلف در باب اتحاد یا تغایر این مفاهیم شده است؛ و هر رأی لوازم فلسفی خاص خود را دارد.سوم بررسی اضافه به مثابه یک مقوله؛ از آنجا که احکام مقوله بر اقسام آن از جمله اضافه حمل می‌شود، لذا چنانچه مقولات، اقسام ماهیت و معقول اول قلمداد شوند مقوله دانستن اضافه خالی از دشواری نخواهد بود.و از حیث دوم؛ در طول تاریخ فلسفه‌ی اسلامی دست کم دو تبیین از معرفت بر محور اضافه‌ی ذات طرفین شکل گرفته است: نظریه‌ی فخر رازی و نظریه‌ی سهروردی؛ که در اولی اضافه رکن اساسی تبیین معرفت است و در دومی یکی از ارکان و نه حتی مهمترین رکن.در هر دو نظریه علم اضافه‌ای است میان عالم و معلوم.فخر رازی بر خلاف تلقی مشهور، اولاً علم را به کیف مع الاضافه تفسیر می‌کند و نه اضافه‌ی محضه، و ثانیاً منکر وجود ذهنی نیست و صورت حاصله در نفس را مضافٌ الیه علم می‌داند و ثالثاً تبیین وی برخلاف نظریه‌ی وجود ذهنی، در حوزه‌ی علم حضوری نیز جاری است. بر این اساس اکثر اشکالاتی که بر آن طرح شده است، وارد نخواهد بود، لذا تنها اشکالی که از سوی برخی قائلین وجود ذهنی می‌توان بر آن ایراد کرد انکار اتحاد عاقل و معقول است.سهروردی نیز برخلاف تلقی مشهور، اولاً از اضافه‌ی اشراقی، اضافه‌ی علّی طرف ساز را اراده ننموده است و ثانیاً تقسیم علم به حصولی و حضوری را با همین تعابیر برای اولین بار مطرح می‌نماید.
تجرد نفس در فلسفه ملاصدرا
نویسنده:
علی ظفر محبی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
تجرد نفس یکی از مباحث مهم در بحث نفس فلسفه می باشد لذا فلاسفه بخش عمده ای از بحث را به آن اختصاص داده اند. یکی از کسانی که در این زمینه بحث قابل قدر و ارزش مندی نموده است و نظراتش همچنان مطرح است صدرالمتالهین معروف به ملاصدرا می باشد. از نظر ایشان نفس موجودی است که بر اساس اصل "تشکیک وجود" دارای مراتب و براساس اصل "حرکت جوهری" دارای حرکت بسوی غایت و کمال خود می باشد و در ابتدای حدوث صورت مادی دارد و در ادامه به تجرد می رسد. تجرد نفس از نظر ایشان سه مرتبه ی مثالی و عقلی و فوق عقلی دارد که نفوس بر اساس آن دارای سه مرتبه می باشند. و رسیدن نفس به آن مراتب به صورت اتفاقی نیست بلکه تابع عواملی چند می باشد که راز جاودانگی نفس رسیدن آن به تجرد می باشد.
بررسی تطبیقی نسبت وجود و ماهیت از نظر توماس آکوئیناس و ملاصدرا
نویسنده:
زهرا یزدانی داغیان
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
اندیشه‌های توماس قدیس و صدرالمتألهین، با اتکاء به اعتقادات مذهبی و دینی بر شالوده‌ی کلمه‌ی «وجود» بنا شده است. جایگاه رفیع نظام فلسفی قدیس توماس آکوئینی در میان فلاسفه‌ی مسیحی غیر قابل انکار است. اکثریت عظیمی از فلاسفه قبل از توماس ماهیت‌گرا بودند؛ یعنی به اعتقاد آنان چیزی را می‌شود واقعی دانست که دارای ذات یا ماهیت باشد؛ ذات به چیزی اطلاق می‌شود که مقوم شیء باشد؛ اینان وجود را در ارتباط با ذات چندان در خور توجه نمی‌دانستند. اما توماس در مقایسه با فلاسفه‌ی مسیحی قرون وسطای قبل از خود به وجود توجه کرده و وجود را که به حاق فراموشی و انزوا رفته بود اندک اندک بیرون آورده است. به عقیده‌ی او وجود همان چیزی است که ذات را واقعی می‌سازد؛ ذات برای وجود محدودیت‌آور است، پس وجود اساسی‌ترین و مهمترین عامل در ساختار فلسفی هر شی‌ای است.در فلسفه اسلامی، ملاصدرا بزرگترین فیلسوف شیعی هم به لحاظ تاریخ تفکر و هم به لحاظ تاریخ فلسفه حائز اهمیت فراوانی است. هر چند توماس قدیس و صدرالمتألهین، در اعتقاد به وجود اعلی و صفات او با یکدیگر اختلاف نظری ندارند اما در مقام بیان و وصف و درخصوص تشریح ساختار وجود، مغایرت‌هایی میان آنان بروز می‌کند.موضوع این رساله «بررسی تطبیقی نسبت وجود و ماهیت از نظر توماس آکوئیناس و ملاصدرا» است. که به روش تحلیل محتوا، اسنادی و کتابخانه‌ای و گردآوری مطالب می‌باشد. و مراحل کار بصورت مطالعه و فیش‌برداری بوده است. این رساله در پنج فصل تدوین شده که فصل اول به دلیل اهمیت پیشینه‌ی این بحث به سیر تاریخی وجود و ماهیت اختصاص داده شده است. فصل دوم به بررسی وجود و ماهیت در فلسفه‌ی توماس آکوئیناس می‌پردازد.فصل سوم وجود و ماهیت را در فلسفه‌ی ملاصدرا بررسی می‌کند و فصل چهارم به تطبیق و مقایسه‌ی وجود و ماهیت در فلسفه‌ی توماس آکوئیناس و ملاصدرا می‌پردازد. فصل پنجم به نتیجه‌گیری از این بحث می‌پردازد.
مبانی فلسفی سیاست از دیدگاه ملاصدرا و امام خمینی (ره)
نویسنده:
الناز قربانیان قراتپه
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مفهوم سیاست در نگرش حکمت متعالیه ی ملاصدرا و امام خمینی(ره) پیوندی ناگسستنی و ارتباطی معنادار با مبانی هستی شناسی- از قبیل اصالت وجود، فقر وجودی ممکنات، وحدت شخصیه ی وجود، حرکت جوهری – و مبانی معرفت شناسی، انسان شناسی و ولی و امام شناسی آنان دارد. ملاصدرا و امام خمینی با اتفاق در مبانی فلسفی سیاست سعادت انسان در دنیا و آخرت را در گروِ تنظیم تمام ابعاد زندگی و از جمله زندگی اجتماعی بر اساس قانون الهی و به رهبری نبی و ولی یا فقهای جامع شرایط در دوران غیبت دانسته اند و هر نوع برنامه و سیاستی که خالی از شریعت خداوندی باشد را طاغوتی خوانده و به‌مانند جسد و کالبدی بی روح دانسته اند که جز خسران دنیوی و اخروی و خروج از درجه ی انسانیت به درجه ی بهیمیت سودی برای انسان ندارد،و تنها وجه افتراق میان ملاصدرا و امام خمینی در باب ملازمه‌ی سیاست و شریعت در اینست که ملاصدرا سیاست را امری می‌داند که در خدمت شریعت است ولیکن امام خمینی سیاست را برآمده از متن شریعت می‌داند.
رابطه نفس و بدن از نظر ملاصدرا و دکارت
نویسنده:
فیض علی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
یکی از مسائل مهم فلسفی چگونگی رابطه نفس و بدن است. در این رابطه مباحث بسیاری از سوی حکما و اندیشمندان مطرح شده است.این مسئله در غرب نیز مورد توجه بسیار بوده است مخصوصا در فلسفه دکارت زیاد توجه شده است. و در فلسفه اسلامی ابن سینا این بحث را مطرح کرده است. ولی در نظریات و تحقیقات ابن سینا حل این مسئله را نمی‌شود به طور واضح و صحیح یافت. زیرا اگر دو جوهر متباین به تمام ذات باشند منطقاً ممکن نیست که تبیین معقولی از رابطه آنها و تاثیر و تأثر آنها در یک دیگر به دست داده شود.بنابراین در این خصوص مشکل مشترکی در فلسفه دکارت و ابن سینا وجود دارد، که در هر دو فلسفه بدون حل باقی مانده است.این مسئله از طریق فلسفه ابن سینا برای ملاصدرانیزو مطرح شد لذا ملاصدرا براساس مبانی خود تلاش موفقتی برای حل این مسئله نموده است. از نظر وی نفس و بدن هر دو جوهر جداگانه اند ولی ملاصدرا آن دو جوهر را بیگانه از هم نمی‌داند و برخلاف ابن سینا حدوث نفس را نه روحانی بلکه جسمانی می‌داند. و اضافه نفس به بدن را ذاتی آن می‌داند. بر اساس اصول حاکم در فلسفه صدرائی در نفس بودن یک شئ، مرتبه جسمانی آن نیز محفوظ است و حتی بعد از آن نفس به تجرد تام می‌رسد و به عقل مجرد ارتقا می‌یابد، هم مراتب فعلیت جسمانی را واجد است و هم مراتب قبلی نفسانی لذا نفس و بدن با هم کاملاً بیگانه نبوده که آنها با هم سنخیت نداشته باشند بلکه آن هر دو از سنخ واحد هستند بنا بر این فرض اتحاد حقیقی بین آنها محال نیست. نفس مجرد حاصل حرکت تکاملی صورت طبیعی جسمانی است.ملاصدرا وابستگی نفس و بدن را تعلقی وجودی می‌داند. و در نظر او نفس در حدوث خود نیازمند بدن است. بنابراین وابستگی نفس به بدن در آغاز پیدایش و مسیر سیر جوهری آن است ولی در تداوم نیازی به آن ندارد. در آن مرحله تعلق نفس به بدن صرفاً از جهت به دست آوردن پاره‌ای کمالات نفسانی است که جز از راه تدبیر بدن حاصل نمی‌شود.از نظر دکارت نفس صرفاَ و منحصراً از طریق غدّه صنوبری شکل در مغزعمل می‌کند و تمام تعاملات و تبادلات خود را با بدن از طریق همین غدهاجرا می‌کند.
بررسی انتقادی ادله تجرد و جوهریت نفس ناطقه در حکمت متعالیه با توجه به پیشینه آن
نویسنده:
سمانه سمنانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
تلاش در جهت کسب معرفت نفس چه در اندیشه بشری و چه در اندیشه دینی از ارزش و اهمیّت والایی برخوردار است، در نگاه بشر، انسان شناسی و علم به احوال روح و روان انسانی در تبیین مفاهیم اخلاقی و معنادار بودن زندگی بسیار موْثر و سودمند می‌باشد و در نگاه دین: شناخت و دریافت حقیقی نفس علاوه بر تقویت و اصلاح قوه‌ی نظر و عمل در انسان سعادت و رستگاری او را رقم می‌زند. لذا به دلیل اهمیّت بسیار این موضوع، آیات و روایات پیوسته به این مهم پرداخته و توجه به آن‌ را لازمه‌ی رستگاری بشر دانسته‌اند. چنان‌که خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: « قسم به نفس ناطقه و آن‌که او را نیکو (به حد کمال) بیافرید و به او شر و خیر او را الهام کرد، که هرکس خود را از گناه پاک سازد، رستگار خواهد بود » (الشمس، آیه‌7ـ10). بنابراین، این مسئله نزد فلاسفه اسلامی، همواره از جایگاه رفیعی برخوردار بوده است چنان‌که کمتر فیلسوفی یافت می‌شود که علم‌النفس را در صدر مباحث خود قرار نداده باشد. در این میان ملاصدرا همچون دیگر فلاسفه به اهمیّت موضوع واقف بوده و معرفت نفس را هم در شناخت مبدأ و اوصاف و افعال او نردبان ترقی دانسته که بدون پیمودن مدارج آن نیل به معارف الهی میسور نیست، و هم آن را در شناخت معاد و شئون آن کلید گشایش می‌شمارد که استمداد از آن، آشنایی به درون گنجینه قیامت شناسی مقدور نخواهد بود. اما در بحث معرفت نفس یکی از اهم مباحث ، مسئله جوهریت و تجرد نفس ناطقه می‌باشد که در این رساله تلاش شده است ابتدا با بیان کلیاتی در خصوص نفس یعنی اثبات وجود آن ، تعریف نفس ، تعریف تجرد و مراتب تجرد وارد بحث اصلی گشته و ضمن بیان ادله جوهریت و تجرد نفس ناطقه آنها را مورد بررسی و نقد قرار دهیم .با نگاهی به گذشته و گذاری به آثار فیلسوف مشائی یعنی ابن سینا در می‌یابیم که حقیقت نفس در نزد وی ، امری «روحانیه الحدوث و روحانیه البقا» است که در جهت اثبات تجرد نفس با این ویژگی به بیان ادله و براهینی در این رابطه پرداخته است . اما با گذر از فلسفه ابن‌سینا و رسیدن به حکمت متعالیه در می‌یابیم که حقیقت نفس در نزد صدرالمتاًلهین ،امری است که «جسمانیه الحدوث و روحانیه البقا» می‌باشد و بر خلاف ابن‌سینا آن را از ابتدا مجرد و روحانی ندانسته بلکه قائل به این مطلب است که نفس با حرکت جوهری خود و نیز به علت ذومراتب بودن امر مجرد مرحله به مرحله از ماده و مادیات دور گشته تا اینکه سرانجام به تجرد محض دست می‌یابد .ملاصدرا در جهت اثبات تجرد نفس ناطقه آن هم تجرد در مراتب گوناگون ، تجرد برزخی ، تجرد تام عقلی ، فوق تجرد ، به بیان ادله و براهین می‌پردازد ، اما بیشتر این براهین وام دار از فلسفه ابن سینا می‌باشد و علی‌رغم تفاوت مبنای این دو فیلسوف درباب حقیقت نفس ، ملاصدرا به استناد همان ادله به اثبات تجرد نفس ناطقه بر اساس مبنای خود پرداخته است ، که البته این سبب گشته است که برخی از براهین از اثبات تجرد همه نفوس انسانی ناتوان بوده و فقط به اثبات تجرد تام عقلی دسته‌ای از نفوس بپردازد یا اینکه علاوه بر تجرد تام عقلی ،تجرد نفس در مرتبه خیال را نیز ثابت کنند . بدین ترتیب در این رساله تلاش شده ضمن بیان هر دلیل از کتاب نفس اسفار و توجه به پیشینه آن در فلسفه ابن‌سینا، اینکه آیا آن دلیل مورد استناد شیخ‌الرئیس بوده یا خیر، به بررسی حدود انطباق هر دلیل با مبانی ملاصدرا می‌پردازد.
مسأله شرور و راه حل‌های آن در فلسفه ملاصدرا و علامه طباطبایی
نویسنده:
فاطمه محمدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
چکیدهیکی از مباحث بسیار دشوار که پیشینه‌ای به طول تاریخ اندیشه بشر دارد و همچنین ذهن هر اندیشمندی را به خود مشغول داشته، مسأله شرور است. افلاطون و ارسطو را شاید بتوان اولین حکمایی دانست که به صورت مدون و فلسفی به این مسأله پرداخته‌اند. نظریه افلاطون را می‌توان نظریه نیستی انگارانه شر و نظریه ارسطو را می‌توان نظریه تقسیم‌گرایانه شر نامید. فلسفه اسلامی و فیلسوفان اسلامی نیز، از این مسأله مهم غفلت نکرده‌اند و در صدد حل این مبحث برآمده‌اند. در این تحقیق با تبیین نظریه ملاصدرا در باب مسأله شرور، به این نکته توجه می‌شود که با توجه به مبانی خاص فلسفه ملاصدرا و قائل شدن به اصالت وجود و اعتباریت ماهیت، حل مسأله شرور راه حل خاص خود را دارد. در ضمن نظریه ملاصدرا، اشاره‌ای کوتاه به آن‌چه افلاطون، ارسطو و ابن سینا در این زمینه بیان کرده‌اند می‌شود؛ و نشان داده می‌شود که آن‌چه افلاطون و ارسطو گفته‌اند با آنچه ملاصدرا گفته است، به خاطر داشتن متافیزیک متفاوت، فرق می‌کند؛ و همچنین آن‌چه ملاصدرا در حل مسأله شرور از آن سخن می‌گوید با نظریه ابن سینا متفاوت است چرا که ابن سینا اگرچه نگرش وجودی به موجودات دارد، قائل به وجودات متکثره است؛ حال آنکه ملاصدرا با حقیقت عینیه واحده وجود سروکار دارد. پس از تبیین نظریه ملاصدرا با توجه به این که او از وحدت تشکیکی به وحدت شخصی گذر می‌کند مسأله شرور راه حل جدیدی دارد. در ادامه مطلب تبیین نوینی از رابطه وجود و ماهیت در فلسفه علامه طباطبایی ارائه می‌شود نشان داده می‌شود که مسأله شرور در این تقریر از اشکالی که بر نظریه ملاصدرا طبق وحدت شخصی وارد می‌شود مبراست.کلید واژه ها: ملاصدرا، علامه طباطبایی، شرور، نظام احسن وجود، عدمی بودن شر، شر بالذات، شر بالعرض
  • تعداد رکورد ها : 4825