مرور درختی موضوعات | کتابخانه مجازی الفبا

مرور درختی موضوعات | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
اعتکاف تاریخ تصوف خانقاه ها خرقه شطحیات صوفیان (صوفیه) مکتب های تصوف
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 722
کشف الحقایق (نسخه خطی)
نویسنده:
عزیز نسفی
نوع منبع :
کتابشناسی(نمایه کتاب) , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
تهران - ایران: محل نگهداری: کتابخانه ملک,
کتاب الانسان الکامل (مجموعه رسائل مشهور به کتاب الانسان الکامل عزیزالدین نسفی)
نویسنده:
عزیزالدین نسفی؛ پیشگفتار: هانری کربن؛ تصحیح و مقدمه: ماریژان موله؛ ترجمه مقدمه: سید ضیاءالدین دهشیری
نوع منبع :
کتاب , ترجمه اثر , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
«الانسان الکامل»، به زبان فارسی ، مجموعه رسائل عزیز الدین نسفی و دربردارنده ی مباحث دقیق و مهمی در عرفان و حکمت است. این مجموعه، شامل یک مقدمه، بیست و دو رساله، رسائل اضافی (یازده رساله) در بعضی از نسخ کتاب «منازل السائرین»، مقدمه اول نسخه ۴۸۹۹ کتاب خانه نور عثمانیه و خاتمه کتاب « منازل السائرین » است. هر رساله، خود مشتمل بر چندین فصل است و در آن از یک یا چند موضوع به هم پیوسته سخن گفته می‌شود. نسفی، در مقدمه ی کتاب، انگیزه خود را از تالیف رسائل مورد بحث، اجابت درخواست جمعی از درویشان مبنی بر جمع چند رساله در علومی که دانستنشان برای سالکان ضروری است، دانسته و سپس در ضمن ۵ فصل، به بیان « شریعت ، طریقت و حقیقت »، «انسان کامل»، «کامل آزاد»، «صحبت» و «سلوک» پرداخته است. رساله اول در بیان معرفت انسان : این رساله دارای پانزده فصل است و پاره‌ای از مباحث مطرح شده در آن، از این قرار است: «نطفه ی انسان، جوهر اول عالم صغیر است»، «نطفه ی انسان، چون چهار ماه بر او بگذرد، جسم و روح حاصل شده و خلقت اعضا و جوارح، تمام می‌گردد»، «از عناصر و طبایع چهارگانه، موالید سه گانه معدن و نبات و حیوان پدید آمدند»، «محل روح نباتی، جگر است و جگر در پهلوی راست است»، «موضوع روح حیوانی، دل است و دل در پهلوی چپ است»، «حواس ظاهر، پنج است: سمع، بصر، شم، ذوق ، لمس. حواس باطن نیز پنج است: حس مشترک، خیال، وهم، حافظه و متصرفه»، «قوه ی محرکه بر دو قسم است: باعثه و فاعله»، «روح انسانی، از عالم علوی است»، «روح انسانی، جوهر بسیط است و مکمل و محرک جسم است بالاختیار و العقل»، «اهل وحدت می‌گویند: ترقی روح انسانی را حدی نیست»، «روح، یکی بیش نیست و جسم هم یکی بیش نیست، اما جسم و روح مراتب دارد و در هر مرتبه‌ای نامی دارد». ساله ی دوم در بیان توحید : این رساله، دارای پنج فصل است و پاره‌ای از مطالب مطرح شده در آن، از این قرار است: «مردم در معرفت واجب الوجود سه قسمند: بعضی اهل تقلیدند و بعضی اهل استدلالند و بعضی اهل کشفند»، «اعتقاد اهل تقلید ، به واسطه حس و سمع است و اعتقاد اهل استدلال، به واسطه برهان، ولی اهل کشف طایفه‌ای هستند که از تمامی حجاب‌ها گذشته‌اند و به مشاهده ی خدا رسیده‌اند و به لقای او مشرف شده‌اند و به عین الیقین دانسته‌اند و دیده‌اند که هستی مخصوص خداوند است و بس. ازاین جهت این طایفه را اهل وحدت می‌گویند که غیر خدا نمی‌بینند و نمی‌دانند، همه خدا می‌بینند و همه خدا می‌دانند». رساله سوم در بیان آفرینش ارواح و اجسام: این رساله، دارای نه فصل است و پاره‌ای از مطالب آن، از این قرار است: «روح آدمی را که از جوهر ملائکه سماوی است، به این عالم سفلی به طلب کمال فرستاده‌اند و کمال، بی آلت حاصل نمی‌شود و آن آلت، قالب است»، «جسم، جوهری کثیف و از عالم خلق است»، «ارواح هر یک دارای مقام معلوم است»، «در همه کارها، وسط، صراط مستقیم است و وسط، طریق عقل است»، «هر چیزی که در دنیا و آخرت است، در آدمی هم موجود است». رساله چهارم در بیان مبدا و معاد بر قانون اهل حکمت : این رساله، دارای پنج فصل است و پاره‌ای از مطالب آن چنین است: «وجود از دو حال خالی نباشد: یا او را اول باشد یا نباشد؛ اگر نباشد، آن واجب الوجود لذاته است و اگر باشد، آن ممکن الوجود لذاته است»، «بازگشت نفس انسانی بعد از مفارقت قالب، اگر کمال حاصل کرده است، به عقول و نفوس عالم علوی خواهد بود»، «هر که یک فن علم دارد، میدان فکر وی تنگ است و علما را که فنون علم دارند، دشمن می‌دارد». رساله پنجم در بیان سلوک: این رساله دارای ده فصل است و پاره‌ای از مطالب آن عبارت است از: «سلوک، عبارت از آن است که رونده، روی به مراتب خود می‌آورد و مراتب خود را به تدریج، تمام ظاهر می‌گرداند»، «سالکان، متفاوتند؛ بعضی، به اندک ریاضت، اثرها در خود می‌یابند و بعضی، سال‌های بسیار ریاضت می‌کشند و این اثرها را در خود نمی‌یابند»، «طریق معرفت آن است که در اول، تحصیل و تکرار باشد و درآخر، مجاهده و اذکار»، «شرایط سلوک، شش چیزاست: اول، ترک؛ دوم، صلح؛ سوم، عزلت؛ چهارم، صمت؛ پنجم، جوع و ششم، مهر». رساله ششم آداب الخلوت: این رساله دارای چهار فصل است و پاره‌ای از مطالب آن چنین است: «اهل تصوف سه چیز را به غایت اعتبار می‌کنند: اول، جذبه ؛ دوم، سلوک و سوم، عروج»، «چله نگه داشتن دارای شروطی است از قبیل حضور شیخ، زمان و مکان ، دائم الوضو بودن و...» ، «عروج اولیا، یک نوع است و آن به روح است بدون جسم ». رساله هفتم در بیان عشق: این رساله دارای دو فصل است و در آن، از میل و ارادت و محبت و عشق و مراتب عشق مجازی سخن گفته شده است. رساله هشتم در بیان آداب اهل تصوف : این رساله دارای هشت فصل است و در آن، به آداب اهل تصوف و فواید سفر و آداب خانقاه و ماجرا گفتن و سماع کردن و طعام خوردن و ریاضات و مجاهدات و صحبت پرداخته شده است. رساله نهم در بیان بلوغ و حریت: این رساله دارای سه فصل است و در آن، از معنی بلوغ و حریت و بلوغ و حریت آدمی سخن به میان آمده است. رساله دهم در بیان آنکه عالم صغیر نسخه و نمودار از عالم کبیر است: این رساله دارای پنج فصل است و در آن، از عالم کبیر و عالم صغیر، افعال خدا و افعال خلیفه خدا، ملائکه عالم صغیر، آدم و حوا و نمودار جنت و دوزخ بحث شده است. رساله یازدهم در بیان عالم ملک و ملکوت و جبروت: این رساله دارای چهار فصل است و در آن، از معنی عالم و اقسام آن، ملک و ملکوت و جبروت به طور مفصل و عروج بحث شده است. رساله دوازدهم در بیان عالم ملک و ملکوت و جبروت: این رساله دارای سه فصل است و در آن، از عالم جبروت و صفات ماهیت و وجود و عدم و عشق بحث شده است. رساله سیزدهم در بیان عالم ملک و ملکوت و جبروت: این رساله دارای سه فصل است و در آن، از وحدت و شب قدر و روز قیامت سخن به میان آمده است. رساله چهاردهم در بیان لوح و قلم و دوات: این رساله دارای پنج فصل است و پاره‌ای از مطالب آن چنین است: «ماهیات محسوسات و معقولات و مفردات و مرکبات و جواهر و اعراض، همگی، در عالم جبروت بودند، ولی پوشیده و مجمل و نیز از یک دیگر جدا نگشته بودند و ازاین جهت، عالم جبروت را دوات می‌گویند»، «عقل اول، قلم خدا و فلک اول، عرش خداست»، « انسان کامل، زبده و خلاصه موجودات و جامع علوم و مجمع انوار است». رساله پانزدهم در بیان لوح محفوظ و در بیان جبر و اختیار و در بیان حکم و قضا و قدر: این رساله دارای شش فصل است و بخشی از مطالب آن چنین است: «لوح محفوظ عام، آن است که هر چیزی که در این عالم بود و هست و خواهد بود، همگی در آن مکتوب است و لوح محفوظ خاص، آن است که بعضی از آنها در آن مکتوب است»، «افلاک و انجم، لوح محفوظ و کتاب خدایند». رساله شانزدهم در بیان لوح محفوظ عالم صغیر: این رساله دارای پنج فصل است و در آن، از «مجبور بودن آدمی در بعضی از چیزها»، «تاثیر زمان‌های چهارگانه (زمان وضع نطفه در رحم، زمان شکل گیری، زمان حیات یافتن و زمان خروج از رحم) در احوال فرزند»، «مختار بودن آدمی در افعال خویش» و « استعداد و سعی» بحث شده است. رساله هفدهم در بیان احادیث اوایل: این رساله دارای شش فصل است و پاره‌ای از مطالب آن چنین است: « عقل ، مظهر صفات و افعال خداست»، «عقل اول، به اضافات و اعتبار، دارای اسامی مختلفی است»، «کارکنان عالم علوی و سفلی، ملائکه هستند و علم و عمل ایشان چون معلوم است، لذا زیادت و دگرگون نمی‌شود». رساله هجدهم در بیان وحی و الهام و خواب دیدن: این رساله دارای هشت فصل است و پاره‌ای از مطالب آن چنین است: «هر وقت آدمی درون خود را پاک کند و آیینه دل را صافی گرداند، به ملائکه سماوی نزدیک می‌گردد»، «هر چیز که از دریای عالم غیب روانه می‌شود تا به ساحل وجود رسد، عکس آن بر دل انسان کامل پیدا می‌شود و انسان کامل از آن با خبر می‌گردد»، «سبب خواب دیدن، دو چیز است: یکی از حواس درونی و دیگری از ملائکه سماوی است». رساله نوزدهم در بیان سخن اهل وحدت: این رساله دارای پنج فصل است و بخشی از مطالب آن چنین است: «به نظر اهل وحدت، وجود، یکی بیش نیست و این یک وجود، ظاهری دارد و باطنی و باطن وجود، خود یک نور است که جان عالم، مالامال آن نور است... صفات، در مرتبه ذات و اسامی، در مرتبه وجه و افعال، در مرتبه نفسند... افراد عالم، مظاهر صفات این نورند». رساله بیستم سخن اهل وحدت در بیان عالم: این رساله دارای پنج فصل است و بخشی از مطالب آن چنین است: « عقل و علم، مخصوص آدمی است»، «چون عناصر و طبایع با یک دیگر بیامیزند، البته از آن میان چیزی متشابه الاجزاء پدید آید و آن را مزاج می‌گویند و مزاج مستوی و معتدل، شایسته صورت انسانی است». رساله بیست و یکم در بیان ذات و نفس و وجه و دربیان صفت و اسم و فعل : این رساله دارای نه فصل است. رساله بیست و دوم در بیان بهشت و دوزخ: این رساله دارای شش فصل است و پاره‌ای از مطالب آن چنین است: «حقیقت بهشت، موافقت و حقیقت دوزخ، مخالفت است»، «درهای دوزخ، هفت و درهای بهشت، هشت است؛ از جهت آنکه مشاعر آدمی هشت است»، «دوزخ و بهشت مراتب دارند»، «هر بهشتی را دوزخی در مقابله است الا بهشت اول که دوزخی در مقابل ندارد و آدم و حوا در این بهشت اول بودند»، «در اول هر بهشتی درختی است و هر درختی نامی دارد و آن بهشت را به نام آن درخت می‌خوانند». / رساله‌های اضافی در بعضی از نسخ کتاب «منازل السائرین:» ۱. رساله در بیان ولایت و نبوت و ملک و وحی و الهام و خواب راست: این رساله دارای نه فصل است و پاره‌ای از مطالب آن چنین است: «همه آدمیان به نبی احتیاج دارند»، «نبوت دو روی دارد: یک روی، به طرف خدا و یک روی، به طرف بندگان خدا»، «اولیای خدا در عالم ۳۵۶ نفرند و همه آنها دانا و مقرب و صاحب قدرت و مستجاب الدعوه‌اند»، «ملائکه، وجود نورانی‌اند و دارای صفات علوی و سفلی هستند». ۲. رساله در بیان فقر و زهد و توکل و محبت خدای: این رساله دارای چهار فصل است و پاره‌ای از مطالب آن چنین است: «بی چیزی، نعمت عظیم و توان گری، محنت عظیم است»، «زاهد مطلق آن است که یک باره ترک دنیا کند»، « ایمان هر کس قوی باشد، توکل وی درست خواهد بود»، «محبت خدای تعالی، نهایت مقامات است». ۳. رساله در بیان مبدا اول و در بیان عالم جبروت و عالم ملکوت و عالم ملک (تقریر مفصل رساله یازدهم): این رساله دارای ده فصل است. ۴. رساله دوم در بیان مبدا اول و در بیان عالم جبروت و عالم ملکوت و عالم ملک (تقریر مختلف رساله دوازدهم): این رساله دارای چهار فصل است. ۵. رساله سوم در بیان مبدا اول و در بیان عالم جبروت و عالم ملکوت و عالم ملک (تقریر مفصل رساله سیزدهم): این رساله دارای شش فصل است. ۶. رساله در بیان لوح محفوظ و کتاب خدای و دوات و قلم (تقریر مختلف رساله چهاردهم): این رساله دارای چهار فصل است. ۷. رساله در بیان احادیث اوایل (تقریر مختلف رساله هفدهم): این رساله دارای سه فصل است. ۸. رساله در بیان سخن اهل تناسخ: این رساله دارای پنج فصل است و پاره‌ای از مطالب آن چنین است: «طریق تناسخ، طریقی قدیم است و چندین هزار سال است که در میان خلق است و بیشتر اهل عالم بر طریق تناسخ بوده‌اند و هستند»، «به نظر اهل تناسخ، هر هزار سال، دوری است و در آخر هزار سال، قیامتی»، «اهل تناسخ می‌گویند: نسخ، عبارت از آن است که نفسی، صورتی را رها کند و صورتی دیگر بالای صورت اول بگیرد». ۹. رساله در بیان وجود حقیقی و وجود خیالی: این رساله دارای چهار فصل است و بخشی از مطالب آن چنین است: «اهل وحدت می‌گویند: وجود، بر دو قسم است: وجود حقیقی و وجود خیالی؛ وجود حقیقی، وجود خداوند سبحان است و وجود خیالی، وجود عالم است». ۱۰. سخن اهل وحدت در بیان عالم (تقریر مختصر رساله بیستم): این رساله دارای دو فصل است. ۱۱. رساله در بیان سخن اهل معرفت: این رساله فاقد فصل بندی است و بخشی از مطالب آن چنین است: «اهل معرفت که اهل منزل هشتمند، قومی‌اند که سال‌های بسیار در خدمت مشایخ، ریاضات و مجاهدات کشیده‌اند و علم صورت و علم معنی حاصل کرده‌اند». مقدمه اول نسخه ۴۸۹۹ کتاب خانه نور عثمانیه: این مقدمه، دارای دو فصل در باره «رونده و مقصد» و «منازل روندگان» است. خاتمه کتاب «منازل السائرین:» این خاتمه دارای سه فصل است و در آن، از سالکی که به مقام وحدت رسیده و دوستی سروری و پیشوایی بحث شده است. توجه: مصنف، در پایان برخی از رساله‌ها فصلی را با عنوان «در بیان نصیحت » گشوده و پند و اندرزهایی ارزش مند را در آن ذکر نموده است. / کتاب، توسط محقق فرانسوی، ماریژان موله، تحقیق و تصحیح شده است. در آغاز کتاب، مقدمات پژوهش (شامل «فهرست»، «پیش گفتار هانری کربن»، «مقدمه مترجم (سید ضیاء الدین دهشیری) بر مقدمه فرانسوی کتاب» و «مقدمه ماریژان موله با ترجمه سید ضیاء الدین دهشیری») درج شده است و در پایان آن، «تعلیقات زیادات نسخ»، «حواشی و نسخه بدل‌ها»، «نمایه»، «فهرست آیات »، «فهرست احادیث و اخبار و اقوال عربی عرفاء» و «فهرست تفصیلی» ذکر گردیده است.
بررسی تطبیقی «نماد درختِ عرفانی» در قبّالا و تصوف
نویسنده:
حسین شهبازی، محمدرضا عابدی جیقه، احمد فرشبافیان نیازمند، محمد مهدی پور
نوع منبع :
مقاله
چکیده :
نوشتار حاضر بر آن است تا به‌روش تطبيقي جنبه‌هاي تأثير و تأثّرِ درخت معرفت و درخت هستيِ مطرح در آثار صوفيه را با سفيروت قبالايي روشن سازد و وجوه تمايز و اشتراک نماد درخت در اين دو مکتب عرفاني را باز‌نمايد. هدف از پژوهش، تبيين سير تحول و تکامل نماد درخت از رمز ديني به رمز عرفاني و سهم هر کدام از دو مکتب تصوف و قبالا در اين تکامل است. در اين مقاله با استناد به وجوه تشابه ساختاري و تحليل جزئيات آن و نيز استناد به نظر تام بلاک، پژوهشگر قبالايي، روشن مي‌شود که ساختار نماد درخت به‌شکل تکامل‌يافته و عرفاني آن، ميراث تصوف اسلامي است و موسي دي‌لئون در کتاب زوهر، آن را از مقامات‌القلوب شيخ ابوالحسن نوري و شجرة‌الکون ابن‌عربي اقتباس کرده است؛ هرچند در اين ميان تأثيرپذيري توأمان قبالا و تصوف را از شکل ابتدائي و ديني اين نماد در تورات و منابع اسلامي نمي‌توان ناديده انگاشت. قلب در نماد درخت عرفاني تصوف و قبالا نقش محوري دارد. سالک به‌واسطة قلب با عوالم ديگر ارتباط برقرار مي‌کند و از عالم صغير به عالم علوي راه مي‌يابد.
صفحات :
از صفحه 89 تا 107
كسر اصنام الجاهلية في الرد على الصوفية
نویسنده:
صدر الدین محمد بن ابراهیم شیرازی؛ مصحح: حسین طقش
نوع منبع :
کتاب , نقد دیدگاه و آثار(دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات) , حاشیه،پاورقی وتعلیق
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
لبنان/ بیروت: معهد المعارف الحکمیة,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
کسرُ أصنامِ الجاهلیة اثر ملاصدرا در رد تصوف خانقاهی. ملاصدرا انگیزه خود از نوشتن این اثر را مشخص کردن عارفان حقیقی از عارفان دروغین و عارف نما بیان کرده است. سرفصل‌های این کتاب عبارت است از: شناخت خدا، هدف از عبادت، جایگاه مقربان و مذمت دنیا. در این کتاب، تلاش شده است تا با بیان ویژگی‌های عارفان حقیقی، نادرستی ادعای مدعیان دروغین عرفان تبیین شود. این کتاب با نام «عرفان و عارف‌نمایان» به فارسی ترجمه و منتشر شده است. کسر اصنام الجاهلیة، کتابی است به زبان عربی از صدرالدین شیرازی در رد تصوف دروغین. برخی نام آن را کسر الاصنام الجاهلیة فی کفر جماعة الصوفیة دانسته‌اند. با این حال خود مؤلف در دیباچۀ کتاب، آن را کسر الاصنام الجاهلیة نامیده است. انگیزۀ ملاصدرا از تألیف این کتاب، دفاع از دین در برابر ورود عقاید باطل و آگاه ساختن مردم از حیله‌گری عده‌ای است که به دروغ خود را در جایگاه اولیاء نشانده‌اند. این کتاب مشتمل است بر یک مقدمه، چهار فصل و یک خاتمه. مقدمه مقدمه این کتاب «درباره اموری است که برای شناختنِ افرادی که کرامت و فضیلتی افزون بر سایر مردم دارند، آگاهی یافتن از آنها واجب است». در این جهت، ملا صدرا با بیان دوبعدی بودن انسان و نیاز انسان به علم و عمل برای دست‌یابی به کمال، چنین می‌نویسد که علمی که انسان را به کمال مخصوص خود می‌رساند، هر علمی نیست، بلکه معرفت خداوند و صفات و افعال او و نیز معرفت آخرت و نفس انسان است. همچنین عملی که برای به کمال رساندن انسان ضروری است هر عملی نیست، بلکه ریاضات و مجاهده‌های شرعی و حِکمی است که شرایطی ویژه دارد. مؤلف کتاب در ادامه این مقدمه به طور مفصل شرایط استکمال نفس و موانع آن را به بحث می‌گذارد. در فقرات پایانی این مقدمه چنین آمده است: - - بزرگ‌ترین حجاب نفس نسبت به پروردگار، نشناختن جوهر خود، عالَم خود و مبدأ و معاد خود است. این نادانی، از زنگار و سرشتی است که به دلیل رفتارهای زشت و ناپسند و اخلاق پست با ذات او درآمیخته و در جوهر او نفوذ کرده است. چنان که در این آیه شریفه بدان استشهاد شده است: کلَّا بَلْ رَانَ عَلَیٰ قُلُوبِهِم مَّا کانُوا یکسِبُونَ (ترجمه: نه چنین است، بلکه آنچه مرتکب می‌شدند زنگار بر دلهایشان بسته است.)[ مطففین–۱۴] اما انحراف آن به دلیل آراء فاسد است، چنان که خداوند متعال می‌فرماید: فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ (ترجمه: پس چون [از حق‌] برگشتند، خدا دلهایشان را برگردانید.)[ صف–۵] - - و بدان که تا زمانی که نفس از این شهوت‌های دنیوی و لذت‌های حیوانی دوری نگزیند، ذات نورانی خود را نمی‌بیند و درهای آسمان به روی آن گشوده نمی‌شود و در ذات خود اشیاء شریف، لطیف و مطلوبی را که در عالم اوست و نیز تصاویر نیکو و لذت‌های نورانی و اخروی را مشاهده نمی‌کند. اموری را که خداوند در توصیفشان فرموده است: وَ فِیهَا مَا تَشْتَهِیهِ الْأَنفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْینُ وَأَنتُمْ فِیهَا خَالِدُونَ (ترجمه: و در آنجا آنچه دلها آن را بخواهند و دیدگان را خوش آید [هست‌] و شما در آن جاودانید.)[ زخرف–۷۱] و نیز فرموده است: فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَّا أُخْفِی لَهُم مِّن قُرَّ‌ةِ أَعْینٍ جَزَاءً بِمَا کانُوا یعْمَلُونَ (ترجمه: هیچ کس نمی‌داند چه چیز از آنچه روشنی‌بخش دیدگان است به [پاداش‌] آنچه انجام می‌دادند برای آنان پنهان کرده‌ام.)[ سجده–۱۷] فصل اول: اهمیت شناخت خدا فصل اول در این باره است که «نزد خدا هیچ مقامی برتر از شناخت ذات، صفات و افعال خدا نیست و عارف همان عالم ربانی است و آن که داناتر است، عارف‌تر در نزد خدا مقرّب‌تر است». مطالب زیر در این فصل آمده است: - هرکس قبل از کامل کردن معرفت خود ریاضت را آغاز کند گمراه و گمراه‌کننده است. - بسیاری از افرادی که متولی ارشاد گشته‌اند، راه‌های شناخت و هدایت را نمی‌شناسند. - ابطال شطحیات صوفی‌نمایان و ضرر آن شطحیات برای مسلمانان. - دیدن حقائق اشیاء تنها برای کسی جایز است که به نفس خود ریاضت داده و عقلش را تهذیب کرده است. - جاهل به نشانه‌های خدا را نمی‌توان صوفی، فقیه یا حکیم نامید. فصل دوم: هدف از عبادت فصل دوم در این باره است که «هدف نهایی در عبادت‌های بدنی و ریاضت‌های نفسانی انسان، تحصیل معارف و به دست آوردن علوم است. البته نه هر معرفت و علمی، بلکه معارف الاهی و علوم ربانی». در این فصل این مباحث مطرح شده است: - تبیین معارفی که غایت حقیقی وجود انسان است. - بسیاری از افرادی که متولی ارشاد گشته‌اند، راه‌های شناخت و هدایت را نمی‌شناسند. - فائده هر صفت کمالی برای نفس، آماده‌سازی نفس برای تطهیر خود و فیضان معارف است. - اثبات تفاوت بین علوم مربوط به مکاشفه؛ برترین و شریف‌ترینِ آنها شناخت خداست. - بیان تفاوت بین احوال. - سبب بدی عاقبت. - بیان علامت‌ها و ویژگی‌های دوست‌داران خدا. فصل سوم: جایگاه مقربان فصل سوم «بیان ویژگی‌های نیکوکاران و اهل عمل است که رتبه آنان پایین‌تر از رتبه مقربان است». مطالب مطرح شده در این فصل بدین قرار است: - راه رسیدن به منازل آنان. - ویژگی عشق و شوق. - شرح این سخن که منشأ کارهای شایسته در انسان عشق خدا و شوق به دیدار اوست. - تنها عارف حقیقی در این عالم به عبادت خدا می‌پردازد. - اثر عبادات جلب فواید روحانی و درمان بیماری‌های نفسانی است. - وجه هماهنگی در سلامتی و مرض بین ظاهر و باطن. - بیان غرض از رفتارهای انسان و غایت طاعات و عبادات شرعی. - رفتارهای زشت سبب شقاوت اخروی. - سبب نشناختن تفاوت بین خوبان و بدان، و سفیهان و عاقلان، و نادانان و دانایان. فصل چهارم: مذمت دنیا فصل چهارم «اندرزهایی حکیمانه و نصیحت‌هایی عقلی است در مذمت دنیا و اهل آن». در این فصل بدین مطالب پرداخته شده است: - سفارش‌های پیامبران و اولیاء برای ترک دنیا. - سفارش‌های فیثاغورس. - سفارش‌های حکیمان. خاتمه در خاتمه کتاب، ملاصدرا به این نکته توجه داده است که مطالب مطرح شده در این کتاب برای توبیخ فردی خاص نیست؛ بلکه هدف، توجه دادن به فساد دوران و انحراف بیشتر مردم و شیوع بیماری گمراهی در دل‌ها و ذهن‌هاست. تا حدی که تعطیل کردن امور راجع به دین و قیامت، نهایت مرتبه تقرب به خداوند دانسته می‌شود و وسوسه‌های شیطانی و تسلط خیالات فاسد، الهام حق و اشاراتی از عالم ملکوت به شمار می‌آید. پس از آن ملاصدرا یک جمع‌بندی از مطالب مطرح شده در کتاب ارائه می‌کند.
مذاهب و مصطلحات فلسفية
نویسنده:
محمدجواد مغنيه؛ محقق: سامی غریری
نوع منبع :
کتاب , حاشیه،پاورقی وتعلیق
منابع دیجیتالی :
التصوف: ايجابياته و سلبياته
نویسنده:
احمد محمود صبحی
نوع منبع :
کتاب
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قاهره - مصر: دارالمعارف,
روابط متقابل فرهنگ و تمدن ایران و هند - و سهم اندیشه های عرفانی
نویسنده:
غلامعلی آریا
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: دانشگاه تهران,
چکیده :
در این مقاله سعی بر این شده است که روابط همه جانبه ایران و هند و خصوصا روابط متقابل فرهنگی این دو کشور را مورد بررسی قرار دهیم. هر چند که مردم ایران و هند چه در زمینه تاریخی و ادبی و چه در زمینه معماری و هنر و موسیقی روابط تنگاتنگی داشته اند اما در این مورد سهم اندیشه های عرفانی بسیار در خور توجه است. از این نظر در این مقاله بیشتر به تأثیرات متقابل تفکرات عرفانی هند و ایران اسلامی پرداخته شده است. لیکن متأسفانه این رابطه بسیار نزدیک، پس از عصر بابریان رو به ضعف نهاد و امیدواریم که بار دیگر در اثر کوشش فرهنگ دوستان هر دو کشور، این روابط فرهنگی از نو احیاء گردد.
صفحات :
از صفحه 357 تا 372
مرگ ارادی (تسلط بر نفس)
نویسنده:
مسعود معتمدی ، ملک محمد فرخزاد
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
مرگ ارادی یا موت اختیاری، یا مرگ پیش از مرگ، اصطلاحاتی عرفانی است که صوفیه در تأویل آیات: «فَتُوبُوا إِلَی بَارِئِکُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ» و «وَالَّذینَ جاهَدوا فینا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا» و یا احادیثی مانند: «مُوتُوا قَبلَ اَن تمُوتُوا» می­آورند و آن را عبارت از تسلط بر نفس و خواسته­های نفسانی می­دانند، و طبق تعاریفی، آن را به موت­های ابیض، اسود، احمر و اخضر تقسیم می­کنند، درعین­حال راهکارهایی نیز برای رسیدن به این مهم به مریدان خویش می­دهند. تعبیر ولادت ثانی هم برداشتی دیگر از این اصطلاح است. در ادیان و مکاتیب دیگر نیز مراحلی را برای انقیاد و حتی قمع کلی نفس پیشنهاد می­دهند، اما در عرفان اسلامی برخلاف بیشتر آن­ها تسلط و در اختیار گرفتن نفس مد نظر است نه نابودی آن. گفتنی است نوعی دیگر از مرگ ارادی در تصوف مطرح است که پس از موت اختیاری در معنای تسلط بر نفس، عارف را حادث می­شود، و آن موت اختیاری در مفهوم اطلاع و آگاهی از زمان واقعی مرگ جسمانی است که در مجالی دیگر بیان خواهد شد.
صفحات :
از صفحه 185 تا 203
عرفان و تصوف در منظومۀ فکری علامه مجلسی
نویسنده:
هادی وکیلی ، قاسم قریب
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
عرفان اسلامی برخلاف دیگر شاخه ­های علوم اسلامی، تنها درمیان قشر اندیشمند و عالم باقی نماند و با مخاطب قرار دادن عموم مردم، جریانی باعنوان تصوف را در جامعۀ اسلامی ایجاد کرد. بحث بر سر شرعی بودن یا نبودن عرفان اسلامی، عالمان متشرع را در دو گروه مخالفان و موافقان عرفان نظری قرار داد. در دورۀ صفوی اندیشه­ های ضد تصوف در آثار عالمان متشرع و فقیهان، بیشتر نمایان می ­شد که با انگیزه ­های مذهبی و روشن­گری پیوند داشت. درحالی ­که گروهی مانند محمدطاهر قمی و میرلوحی از اساس با اندیشه ­های عرفا مخالف بودند، عالمانی چون ملا محسن فیض­ کاشانی و ملاصدرا با تمایز نهادن میان اندیشه­ های عرفان نظری و عملکرد صوفیان بازاری و عوام به دنبال استفاده از نظریه ­های عرفانی در تفسیر متون دینی بودند. علامه محمدباقر مجلسی دیدگاه و موضعی میان دو گروه عالمان پیش‌‌گفته اتخاذ نمود. وی با تمایز نهادن میان اندیشه­های عرفان نظری و مناسک صوفیان عوام، رسوم و اعتقادات گروه دوم را مطلقاً باطل و غیرشرعی و عقلی اعلام کرد؛ ازسوی­دیگر، در برخورد با بزرگان عرفان و اندیشه­ های آنان، اصل تفسیر عرفانی برمبنای مکتب امامان شیعه(ع) را پذیرفت. تقسیم جریان تصوف به شیعه و اهل‌سنت و تبیین آموزه­ های پذیرفته شده مشترک میان تشیع و تصوف، دو محور اصلی بومی­ کردن عرفان نظری توسط علامه مجلسی است.
صفحات :
از صفحه 225 تا 249
پارادوکس سازش و ستیز با درد در تصوف
نویسنده:
محمود یوسف ثانی ، یحیی موسوی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
انسانِ گذشته و امروز و آینده، در همه حال، نیازمند یافتن راه‌حلی برای حذف یا کاهش درد بوده و هست و خواهد بود. درد واژه‌ای کلیدی در حل معمای سعادت بشر است. یعنی نمی‌توان برنامه‌ای کارامد برای سعادت بشر پی‌ریزی کرد و درعین‌حال، نسبت به این واژه بی‌تفاوت بود. تصوف نیز همچون بسیاری از ادیان و مکاتب، درصدد ارائه راه‌ حل برای دردهای بشر بوده و سعی کرده نه‌تنها لایه‌های سطحی درد، بلکه لایه‌های عمیق‌تر آن را نیز بکاود. مقاله حاضر، اذعان می‌کند آموزه‌های اخلاقی صوفیان، عملاً در کاهش دردهای فردی و اجتماعی تأثیر چشمگیری ایفا می‌کنند، ولی بخش قابل توجهی از تعالیم صوفیانه در مواجهه با دردها را مبتنی‌بر موضعی منفعلانه و پذیرا می‌بیند و هرچند باید اقرار کرد که انفعال در وقت اضطرار، خودْ کاهنده درد است ولی نمی‌توان آن را به شکل یک نسخه کلی، در همه ‌شرایط برای بشر تجویز کرد.
صفحات :
از صفحه 231 تا 253
  • تعداد رکورد ها : 722