جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 29
فلسفه دین از نظر کانت
نویسنده:
سمیه حبی‌قراتپه
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
کانت اصول موضوعه عقل عملی را در سه موضوع نفس، جهان و خدا مطرح می کند. او از جاودانگی نفس پلی به اثبات وجود خدا می زند و براهینی را که از قبل در مورد اثبات وجود خدا مطرح شده بود، مورد انتقاد قرار می‌دهد و از طریق عقل عملی راهی برای اثبات وجود خدا باز می‌کند و برهان اخلاقی را اقامه می‌کند.از نظر کانت انواع متعدد باور و اعتقاد دینی وجود دارد اما دین حقیقی یکی بیشتر نیست و آن دین اخلاقی ناب و مسیحیت تنها دین اخلاقی ناب است. کانت دین را همان قانون درونی ما می‌داند که بر قانونگذار فوق ما تأکید دارد. قانون درونی ما همان وجدان است بنابراین می‌توان عتاب و خطاب وجدان را نشانه حضور خداوند در دل خود بدانیم. خداوندی که کرسی قضاوتش را فوق ما مستقر ساخته و نیز سکوی داوری در درون ما قرار داده است.دین بدون وجدان اخلاقی چیزی جز خرافات نیست. کانت دیانت را در محدوده اخلاق و عقل تعبیر و تفسیر می‌کند و تکالیف انسان را به عنوان اوامر الهی معرفی می‌کند.از آنجا که این رساله جنبه تجربی، آماری و میدانی ندارد و صرفاً نظری است یعنی از نوع کیفی-توصیفی است، از روش اسنادی و کتابخانه‌ای استفاده شده است.در این پایان نامه تلاش شده است تا تصویری روشن از فلسفه دین کانت ارائه شود. از جمله نتایج بدست آمده می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:1- از دیدگاه کانت دین یهود، اتحادیه‌ای از گروهی از انسانهاست که به منظور تشکیل یک جامعه مشترک المنافع سیاسی گرد هم آمده‌اند. او دین یهود را دین نمی‌داند و قائل به وحدت ادیان است و دین مسیحی را تنها دین اخلاقی ناب معرفی می‌کند.2- کانت با گشودن باب توجیه عملی اقرار به امر متعالی، به گونه‌ای باور و ایمان به امور ورای حسی را تصدیق می‌کند و در پی از پس زدن شناخت، راهی برای ایمان باز می‌کند و به گونه‌ای به تجربه دینی روی می‌آورد.3- وی تبدیل شأن الهی به شأن انسانی را ارتقا و صعود انسان می‌داند و از نظر او مقام انسان در این تحول اخلاقی چنان رشد می‌کند که می‌تواند به طرح مفهوم الوهیت بپردازد.4- طبیعت انسان از نظر کانت در حالت بالقوه به طور کلی خیر است اما در موقعیت بالفعل فرض شر به طور ذهنی برای هر انسانی ضروری است حتی بهترین انسانها.5- در فلسفه کانت دین از سنخ اخلاق به شمار می‌آید و دین در محدوده اخلاق معنا پیدا می‌کند. دین مبتنی بر اخلاق و نیازمند به آن است.
فلسفه تربیتی کانت
نویسنده:
طیبه ماهروزاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
کانت را بزرگترین فیلسوف اروپائی پس از ارسطو دانسته‌اند. در حقیقت می‌توان فلسفه او را مبداء تاریخ تفکر جدید دانست . از اواخر قرن هجدهم به بعد در زمینه فلسفه کمتر فیلسوفی است که آراء او به طور مستقیم یا غیرمستقیم متاثر از فلسفه کانت نبوده باشد. کانت محصول عصر روشنگری و مبلغ آن است . شناخت کانت مستلزم آگاهی به تاریخ فکری و فرهنگی اروپاست . از دیرباز یکی از مسائل مهم فلسفه مساله معرفت‌شناسی بوده است . کانت در مساله شناسائی جایگاهی خاص دارد. به نظر او، مابعدالطبیعه با مساله شناسائی آغاز می‌شود و با آن نیز پایان می‌پذیرد. او با تقسیم عقل به عقل نظری و عقل عملی به تفکیک دو حوزه علم و دین پرداخت . به نظر او عقل نظری به شناخت عالم محسوسات و عقل عملی به شناخت عالمی ورای عالم محسوسات می‌پردازد. فلسفه تربیتی کانت از دو جهت حائز اهمیت است : یکی از لحاظ معرفت‌شناسی و دیگری از حیث ارزش‌شناسی و فلسفه اخلاق او. چون کانت فیلسوفی دقیق و ژرف‌اندیش است ، در آراء تربیتی او نیز چنین دقت و عمقی یافت می‌شود. نظریات کانت در زمینه کسب معرفت‌شناسی از تصور او از عقل نظری است ، و تربیت اخلاقی او از عقل عملی یا فلسفه اخلاق او نشات گرفته است . کانت تعلیم و تربیت را در سه دوره - تربیت جسمانی، تربیت ذهنی و تربیت اخلاقی - بررسی کرده است . به نظر او تربیت جسمانی به منظور تربیت ذهنی، یعنی رشد و شکوفائی فکر و اندیشه صورت می‌گیرد و مقصود از تربیت ذهنی نهایتا تربیت اخلاقی است که بالاترین مرتبه تربیت است . آزادی اراده از ارکان تعلیم و تربیت کانت است . وی هدف غائی تعلیم و تربیت را تکون منش آدمی می‌داند که جر در سایه آزادی ممکن نخواهد بود. تربیت عملی هنگامی صورت می‌گیرد که فرد سه دوره مزبور تربیت را طی کرده و وارد مرحله بزرگسالی شده است . کانت در تربیت عملی به تبیین تربیت دینی و تربیت جنسی پرداخته است .
تربیت دینی از دیدگاه کانت و مطهری
نویسنده:
ناصر محمدی احمدآبادی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
تربیت دینی در کشور ما ، بعنوان یک کشور اسلامی ، دارای جایگاه و اهمیت ویژه ای می باشد. اما علیرغم اهمیت آن ، متاسفانه کمتر به آن پرداخته شده و تحقیقات و شواهد نشان دهنده سست شدن روز به روز ارزش ها و اعتقادات در بین جوانان و نوجوانان می باشد ضعف تربیت دینی در کشور ما بیش از آنکه نتیجه ماهیت پیچیده و دشوار دین و تربیت دینی باشد، ناشی از عدم پژوهش و فهم دقیق و صحیح از دین ، اصول و روشهای تربیت دینی می باشد. بررسی تطبیقی آرا و افکار فیلسوفان و متفکران می تواند ما را در این زمینه یاری دهد.
نسبت ذات حق با تجلیاتش از دیدگاه ابن عربی و جان هیک
نویسنده:
حسین دوابی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
تجلی نقطه محوری ابن عربی است،تجلی حق دارای مراتبی است. فیض اقدس که مرتبه عدم تعیّن است و تحدد است مرحله اول تجلی حق است (تجلی حق تعالی بر خود) این تجلی کاملاً یک امر غیبی، فرامادّی، فرا زمانی و فراتاریخی است. به عبارت دیگر اولین مرتبه تجلی حق تعالی، ظهور اعیان ثابته است. فیض مقدس، مرتبه دوم تجلی حق تعالی است که تجلی شهودی نیز نامیده شده ،در این مرحله حق در صورت های بی نهایت متکثر در عالم شهادت ظهور پیدا می کند و تجلی می کند.ارتباط بین تجلی اول با سایر مراتب آن بصورت مبسوط در متن نوشتار تبیین شده است.آنچه حائز اهمیت است در هستی شناسی ابن عربی حق تعالی محور نظام هستی است و بقیه موجودات مظهر وآیینه محل ظهور کمالات حق در مراتب مختلف هستند و مظاهر در همه مراتب شانیتی جز ظهور کمالات حق تعالی را ندارند و هیچ استقلالی برای موجودات به غیر حق تعالی در نظام فکری ابن عربی متصوّر نمی شود.درک شهودی، روحی و قلبی بیان ابن عربی جز با تمرکز در بالاترین سطح به حق تعالی در نظام تربیتی خاصی برای سالک و عارف حاصل نمی شود. و با اندکاک انانیت در ذیل عبودیت مطلق در چهار چوب قرآن و سنت برای عارف شهود می شود. در دیدگاه ابن عربی، هستی جز حق و ظهورات و تجلیات حق در مراتب مختلف چیز دیگری نیست. و اگر سالک و عارف در اوج تمرکز مستمر به حق تعالی از(خودیت خود) بعنوان مظهر غافل شود و توجه نکند در هستی جز حق تعالی و ظهورات او چیز دیگری را شهود نخواهد کرد .هیک نظریه پرداز انگلیسی در حوزه دین است.کاملاً وفادار به سنت الهیات سلبی در تاریخ الهیات مسیحی است.حق فی نفسه در نظریه او کاملاً مفروض تلقی می شود،یادآور اصول موضوعه کانت می باشد. از مدل معرفت شناسی کانت به عنوان وسیله ای برای بیان و توضیح نظریه خویش استفاده می کند.در باب تجربه دینی وی معتقد است که حق فی نفسه متناسب با تصورات و فهم های پیشین و ماتقدم فرد برای تجربه کننده جلوه گری می کند. اینکه ذهن بطور فعال در نحوه درک و تجربه دینی از حق فی نفسه دخالت اساسی دارد. وجوه شخصی یعنی تجربه از حق فی نفسه کاملاً متمایز از وجوه غیر شخصی تجربه نشده می باشد.خلاصه هیک همه تلاشها در الهیات مسیحی (بطور مثال تلاشهای توماس آکوئیناس) حتی فلاسفه و متفکرین سایر مکاتب را برای رهایی از الهیات تنزیهی بی نتیجه و غیر قابل اقناع تلقی می کند.سه نوع تعطیل در سنت غربی و اسلامی لحاظ شده است ، اولی : تعطیل عن المعرفة . دومی: تعطیل عن البیان . سومی : تعطیل ذات عن الصفات. در تفکر هیک تعطیل عن المعرفة موضوعیت محوری دارد چه از لحاظ ادراکات عقلی و چه از لحاظ تجربه دینی انسان نمی تواند به حق فی نفسه آنگونه که هست معرفت پیدا کند.درمقابل در سنت ابن عربی و نظریه تجلی او هر سه نوع تعطیل منتفی و مردود است لذا حق در ذات خود هم قابل شناخت و هم قابل توصیف است و ادراکات عقلی به عنوان مقدمه ای برای شهود حق از اهمیت خاصی برخوردار است.
بررسی و تحلیل جایگاه خیال در حکمت متعالیه ملاصدرا در مقایسه با فلسفه کانت
نویسنده:
حسن مرادی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در بحث جایگاه خیال، رویکرد ملاصدرا که هم وجود شناسانه است؛ هم معرفت شناسانه مستحکمتر از رویکرد کانت است که فقط معرفت شناسانه می باشد زیرا؛ بدون داشتن وجود شناسی قوی و نقادانه نمی توان کارکرد معرفتی نفس را که خود امری وجودی است به درستی شناخت. بعلاوه جنبه وجود شناختی این بحث که به اثبات تجرد قوه خیال، خلاقیت نفس و تحقق عالم خیال و تکثر آن می انجامد به توجیه اموری چون معاد جسمانی، تناسخ، چیستی وحی و تجارب عرفانی، رابطه نفس و بدن، چگونگی خلق اثر هنری و چیستی تأویل کمک بسیار می کند در حالیکه فقدان بحث در مورد عالم خیال در فلسفه غرب که ناشی از پیروی فلاسفه قرون وسطا از افکار ابن رشد است موجب شده تا کانت نیز به این عالم و امور معرفت شناختی مربوط به آن بی توجه بماند و فلسفه نقادی او قادر به پاسخگویی در مورد این نوع مشکلات فلسفی مهم نباشد.نظرات ملاصدرا و کانت در مواردی مثل تعامل فاعل شناسایی و متعلق آن در ایجاد شناخت، خلاقیت خیال و وساطت صور خیالی و شاکله ها بین کثرات حسی و مفاهیم محض به ظاهر مشابهت دارند؛ اما به واسطه تفاوتی که در مبانی و رویکردها دارند برداشتی متفاوت از این عناوین دارند. ملاصدرا با تکیه بر اصالت وجود و وحدت تشکیکی آن، به حقیقت وجود و ظهور آن در ذهن و عین توجه کرده؛ اما کانت فقط به پدیدار محدوده در ذهن و مفاهیم توجه دارد. برای مثال تعامل ذهن و عین در فلسفه کانت، با تعریف جدید او از عینیت که آن را انقلاب کپرنیکی می نامد منجر به ایجاد ایده آلیسم استعلایی و فاعل شناسای خود بنیاد می شود درحالیکه خلاقیت خیال در حکمت متعالیه نه به معنای تعامل ذهن و عین است، نه به معنای ایده آلیسم بلکه نفس بواسطه حرکت جوهری و اشتداد وجودی، علوم حسی و خیالی را از باطن خود که همان حقیقت وجود نفس است مطابق با ظهور عینی اشیا، انشاء می کند و امور مادی فقط در حد علت معدِّه می باشند.در برخورد با مسأله شناخت راه حل ملاصدرا بر اساس مبانی حکمت متعالیه دارای استحکام بیشتری است؛ زیرا نظریه وحدت تشکیکی وجود که شامل وجود نفس هم می شود، ضامن یکسان بودن ماهیت اشیاء در ذهن و عین و یکسان بودن ماهیت اشیاء در مراتب مختلف وجود ذهن است زیرا حقیقت وجود اشیاء، یک حقیقت است که در دو مرتبه ذهن و خارجو در مراتب مختلف وجود ذهن به یکسان ظهور کرده است. در فلسفه ملاصدرا نسبت مراتب ذهن، نسبت ظهور و بطون است که مشکلی برای انطباق آنها وجود ندارد اما در فلسفه کانت نمی توان مطمئن بود که قوه خیال بواسطه عمل شاکله سازی، حکایت درستی از مقولات دارد یا نه. ملاصدرا عالم ماده را ظهور عالم مثال و عالم مثال را ظهور عالم عقل می داند و بر همین اساس، انسان و قوای ادراکی او را نیز دارای سه مرتبه می داند. همان حقیقتی که اشیاء مادی را ظاهر می کند می تواند ظهوری ذهنی از آنها در ذهن نیز ایجاد کند تا مشکل انطباق ذهن و خارج حل شود. این حقیقت امری بیرون از انسان نیست تا امکان فریبکار بودن یا نبودن آن مطرح شود بلکه حقیقت انسان در مرتبه عقلی و مراتب بالاتر همان حقیقت هستی و حقیقت تمام حقایق یعنی خداوند است.
کرامت انسان در اخلاق اسلامی و اخلاق کانت
نویسنده:
زهرا رئیسی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
طبق باورهای دینیمانند مسیحیت و دین اسلام و اندیشه‌های غیر دینی از جمله لاک وکانت،انسان در نظام هستی دارای ارزشو ارجمندی منحصر به فردی است که از آن به "کرامت انسانی" یاد می‌شود .کانت از اصلاح"کرامت انسانی استفاده کرده و منشأ آن را در استعدادهای انسانی می‌داند، از جمله این که انسان با قو‌ه‌ی عقلانی خود به وضع قوانین اخلاقی می‌پردازد و با اراده‌ی خودبنیاد خویش،خود را مکلف به آن قوانین می‌کند.قانون اخلاقی که او نام می‌برد به"امر مطلق" مشهور است و از تقریرات آن"غایت فی نفسه" است که بیان می‌کند" با انسان به عنوان غایت فی‌نفسه رفتار کن نه وسیله‌ی صرف".انسان به عنوان هدف آفرینش محسوب می‌شود و همین نشانه‌ی کرامت اوست.از نظر کانت ارزش انسان ذاتی است و درونیو انسان به طور تکوینی از آن بهره‌مند است و همین امر باید مبنای رفتار ما قرار گیرد،این‌که به انسانیت و کرامت انسانی هر فرد احترام بگذاریم و با آن‌ها صرف نظر از موقعیت‌های اجتماعی و اعتقادی ،برابر رفتار کنیم. از نگاه ادیان آسمانی،ریشه‌یکرامت انسان به خداوند بازمی‌گردد.به تعبیر مسیحیان "خداوند انسان را به شکل و صورت خویش آفرید و به تعبیر قرآن کریم "خداوند از روح خویش در انسان دمید" و همین امر منشأ ارزش و جایگاه خاص انسان نسبت به سایر موجودات گردید. کرامت از نگاه دینی محصور به کرامت ذاتی نمی شود و آدمی می تواند با تقرب به خدا و پرهیزکاری بر آن بیفزاید و ارزش متعالی تری کسب کند و این ارزش، ارزش اکتسابی است. اما طبق سیره ی بزرگان دین ، آنچه که مبنای رفتاری ما با انسان ها باید قرار گیرد، همان کرامت ذاتی است که طبق آیه ی 70 سوره ی اسراء خداوند از بدو خلقت ، همه ی انسانها را مشمول آن نمود. با توجه به این مهم در صددیم به بررسی کرامت و اقسام آن از نگاه کانت و باور دینی اسلامی بپردازیم.
خدا در فلسفه کانت و هگل
نویسنده:
بهاره فکور یحیایی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
کتاب «خدا در فلسفه جدید» که ترجمه دو فصل مهم آن پیش روی شماست، به شرح و نقد نظریه‌پردازی‌های فلسفی در مورد خدا در دوره جدید می‌پردازد که به دلیل محوریت کانت در تاریخ فلسفه و اهمیّت کتاب پدیدار‌شناسی روح هگل در دوره اوج نظریه‌ورزی پیرامون خدا، این دو فصل از کتاب را برای ترجمه انتخاب کردم و انگیزه اینکه کتاب جیمز کولینز را برای مطالعه «خدا در فلسفه کانت و هگل» برگزیدم، شهرت فلسفی وی در زمینه مسئله خدا بود ونیز اینکه کتاب آنقدر ضرورت داشته که فؤاد زکریا استاد فلسفه در قاهره آن را به زبان عربی ترجمه نموده است. و از آنجا که رشته تحصیلی‌ام در دوره کارشناسی ادبیات عرب بود، با تطبیق جملات انگلیسی و عربی به فهم نزدیکتری از متن انگلیسی دست یافتم.ب. مبانی نظری:در این رساله پس از ترجمه فصل ششم و هفتم کتاب خدا در فلسفه جدید نوشته جیمز کولینز، در بخشی جداگانه به شرح و تبیین مسئله خدا در فلسفه کانت و هگل به کمک منابع فارسی می‌پردازم.به منظور شرح نظریات کانت در باب خداوند به موضع وی نسبت به بنیان‌های خداباوری، انحلال الهیات طبیعی، تصوّر خدا، نسبت خدا و اخلاق و نیز افکار کانت پیرامون خدا در دوره اخیر زندگی‌اش توجه شده است.به قصد فهم مسئله «نسبت خدا و مطلق‌ هگلی» به شرح بیگانه‌گشتگی سه‌گانه، نسبت روح مطلق با فلسفه،صورتبندی دوبارهبراهین اثبات خدا، فلسفه تاریخ به مثابه تئودیسه و نیل به فلسفه از جانب دین از منظر هگل پرداخته شده است.پ. روش تحقیق :روش من در ترجمه در مرحله اول رجوع به کتب فارسی‌ای بود که پیرامون کانت و هگل نوشته شده بود تا با واژه‌های کلیدی و معادل آن در فلسفه این دو آشنا شوم .البته برای یافتن معادل های فارسی بسیاری از کلمات نیز از فرهنگ اصطلاحات فلسفه و علوم اجتماعی که توسط ماری بریجانیان گردآوری شده است، بسیار کمک گرفتم. در پایان رساله واژه‌نامه‌ای را تهیه نمودم تا خواننده بداند که از معادل‌های پیشنهادی کدام یک را در این ترجمه انتخاب کرده‌ام. پس از نگارش بخش ترجمه برای توضیح و شرح بیشتر مطالب نویسنده، بخشی را به تبیین مسئله خدا در فلسفه کانت و هگل اختصاص داده‌ام که در آن از دیگر کتب و مقالات فلسفی بهره گرفته‌ام. علاوه بر این در همه صفحات نیز کلماتی را در پاورقی ذکر کرده‌ام تا اگر خواننده در مورد معادل آن تردید داشت بدون ارجاع به کتاب انگلیسی به راحتی بتواند آن را در پاورقی ملاحظه کند. ت. یافته‌های تحقیق :در مورد موضع کانت و هگل نسبت به مسئله خدا می‌توان گفت که کانت با نقد دلیل وجودی، فلسفه عقلی متعارف را مورد نقد قرار می‌دهد زیرا که دکارت، با بیان دلیل وجودی یکی از اصول موضوعه اصلی تمامی فلسفه را از عهد افلاطون تا عمر خود و حتی تا زمان کانت به صداقت بیان داشته است و آن این است که وجود و کمال مساوی یکدیگرند و واقعیات را درجاتی است که از آنچه کمال ناچیزی دارد و به سختی می‌توان گفت موجود است آغاز می‌شود و تا کامل‌ترین که اعلی مراتب وجود است، ادامه می‌یابد در تمامی فلسفه متعارف این سلسله مراتب برای تصور هست بودن افتراض شده است و وجود را درجاتی است و بنابراین، می‌توان گفت که خدا از هر موجودی که فرض شود موجودتر است.اگر کانت اعتبار دلیل وجودی را نفی کرده است، هگل نیز دلایل کانت را در رد آن دلیل نامعتبر شمرده است. به عقیده هگل، کانت به درستی وسعت دامنه شمول دلیل وجودی را ندیده است چه در واقع همین دلیل وجودی است که تمامی فلسفه متعارف و فلسفه هگل نیز به لحاظ اینکه می‌توان گفت بسط و گسترش همان دلیل وجودی در سیر تاریخ است، بر آن اتکاء دارد. خدا به نظر هگل، به وسیله کل جریان تاریخ به اثبات می‌رسد. زیرا همین جریان تاریخ سرانجام مانند نوعی شکفتگی به خدا منتهی می‌شود.ث. نتیجه‌گیری و پیشنهادات :در طول تاریخ فلسفه و کلام غرب پیرامون مسئله خدا برهان و نظریه‌ورزی‌های بسیاری ارائه شده است اما بسیاری از اهل فلسفه و کلام برآنند که آنها اتقان فلسفی و استحکام منطقی مطلوب را ندارند. این ادله غالباً به برهان جهان‌شناختی باز می‌گردد، که آن نیز نهایتاً بر نفی تسلسل مبتنی است و تنها قادر است وجود علت‌العلل را ثابت کند و نه خدای ادیان را که جامع صفات کمالی است. اگر این شبهه را قوی فرض کرده و یکایک ادله وجود خدا را خدشه‌دار بدانیم در این صورت باید گفت که خدشه در ماهیت دلیل است نه وجود مدلول چون وجود خدا حالت منتظره بین وجود و عدم نیست که تابع فلسفه و کلام بشری باشد.جای تأمل است که در ادیان مخصوصاً کتب آسمانی سه دین بزرگ یهودیت و مسیحیت و اسلام دلیلی از نوع براهین فلسفی و منطقی پیرامون خدا اقامه نشده است. در قرآن مجید آمده است: «افی الله شکٌ فاطر السموات و الارض» (ابراهیم، 10)اصولاً پیدا است که نگاه و زبان دینی با نگاه و زبان فلسفی تفاوت دارد. در عالم واقع و تجربه به ندرت می‌توان مؤمن و دینداری را یافت که با برهان فلسفی ایمان آورده باشد پس راه دین با آنکه از راه عقل جدا نیست ولی می‌توان گفت از راه عقل‌ورزی فلسفی جداستتمامی تاریخ، نوعی تکوین تصور خدا و تکوین توجه به مساوی بودن «کامل» و «واقع» است. در فلسفه هگل این کامل، برخلاف فلسفه افلاطون و دکارت در آغاز نمی‌آید بلکه در پایان ظاهر می‌شود. اما بدون شک این ظاهر امر است؛ زیرا از آنجا که این کامل ازلی و ابدی است، چون در پایان است باید در آغاز هم بوده باشد.کانت پس از نقض همه دلایلی که به وسیله عقل نظری اقامه شده، عقل عملی را جایگزین عقل نظری می‌کند و بدین ترتیب با جنبۀ جدیدی از تصور خدا مواجه می‌شویم که در آن خدا به عنوان اصل و مبنای اخلاق و اخلاقی بودن است. بدین وجه که چون ما در درون خود احساس تکلیف می‌کنیم در ما هم اختیار و هم یک نفس و هم یک غریزه به تعبیر کانتی وجود دارد. غریزه‌ای که می‌خواهد بالاخره روزی سعادت و فضیلت منطبق بر هم شوند و صاحب فضیلت سعادتمند گردد و چون آن روز فرا نمی‌رسد یا لااقل ضرورتاً در این دنیا فرا نمی‌رسد باید مقارنه سعادت و فضیلت در ورای دنیای ما یافت شود و این منوط بر تصور خداست. اما تصور خدا به عنوان یک اصل موضوع عقل عملی با واقعیت اعتقادی که در قلب مؤمن جلوه‌گر می‌شود مطابق و سازگار نیست زیرا آنچه که یک مؤمن می‌طلبد آن است که خدا بیش از یک اصل موضوع باشد ولو به معنای کانتی.
سرچشمه های فلسفه ی دین در اندیشه های هیوم و کانت
نویسنده:
حمزه حاتم‌پوری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
محور سخن همان‌گونه که از عنوان پایان نامه برمی‌آید بررسی فلسفه‌ی دین از نگاه هیوم و کانت است. بررسی آراء دین‌پژوهی این دو از آن رو مهم است که از نخستین فیلسوفانی هستند که با شیوه‌ای نو و برون دینی مفاهیم و آموزه‌های دینی را برمی‌رسند. هدف از این رساله آشنایی با نگرش این دو فیلسوف بزرگ باختر زمین است تا دریابیم که چرا پژوهش آن‌ها را شیوه‌ای نو در دین‌پژوهی می‌نامند. برای دست‌یابی به این مهم ضمن نگاه به آثار خود هیوم و کانتکتاب‌های شارحین را نیز می‌نگریم و این پرسش را پی خواهیم گرفت که آیا با توجه به مبانی فلسفی این دو نفر امکان خداشناسی نظری از نگاه ایشان وجود دارد؟ و آیا هیوم و کانت دین طبیعی را می‌پذیرند و اگر پاسخ مثبت است به چه معنا؟این رساله سه بخش اصلی دارد که در پاره‌ی نخست به بررسی آراء هیوم می‌پردازیم. این بررسی را با کتاب تارخ طبیعی دین هیوم می‌آغازیم و سپس با نگاه به کتاب گفتگوهایی درباره‌ی دین طبیعی و پژوهش در بنیان‌های فهم بشر سنجش‌های فلسفی هیوم را درباره برهان‌های نظم و کیهان شناختی و مساله‌ی شر می-نگریم. در آغاز پاره دوم نگاهی به مبانی شناخت‌شناسی کانت و ایده‌آلیسم استعلایی‌اش می‌اندازیم و سپس با توضیح فلسفه‌ی اخلاق و بیان ویژگی‌های خرد عملی کانتی به فلسفه‌ی دین او وارد می‌شویم. در پاره‌ی پایانی به صورتی گذرا برخی همانندی‌ها و ناهمانندی‌های این دو را بیان می‌کنیم.همان‌گونه که در روند نوشتار خواهیم دید شناخت نظری مفاهیم و اثبات عقلانی گزاره‌های فراطبیعی با توجه به مبانی هیوم و کانت ناممکن می‌نماید و این دو نمی‌توانند سخن از شناخت مفاهیم دینی بزنند. البته با این تفاوت که کانت با جدایی بود از نمود گونه‌ای دین طبیعی برای خود می‌سازد که نمایی کاملاً اخلاقی دارد. این رساله تنها آغاز راه بررسی و مقایسه‌ی آراء این فیلسوفان است و هنوز پرسش‌های فراوانی می‌ماند که باید در آینده (البته با نگاه به این رساله) بدان پرداخت.
دین از منظر هگل جوان و پیشینه آن
نویسنده:
علی آراسته
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
رساله های جوانی هگل (که در سن 23 تا 30 سالگی نوشته شده) به نقد عقل عملی کانت، نقد روشنگری، نقد مسیحیت، و بررسی عناصر محوری یک دین قومی می پردازد و می تواند به فهم اندیشه پیچیده هگل متأخر کمک کند. در این پژوهش، ضمن بررسی آرای هگل جوان، نظر مفسران هگل جوان مورد بررسی قرار گرفته، و تفسیری سامانمند از این نوشته ها ارائه شده است. هگل جوان در ارائه دیدگاه خود ، سه سنت فکری و دینی را پیش رو داشته است که عبارتند از: سنت کانتی-روشنگری، سنت مسیحی، و سنت دینی یونان و روم باستان ؛ رویکرد هگل جوان نقد دو سنت اول و الگوگیری از سنت سوم است. پرسشهای این پژوهش عبارتند از: 1.غرض اصلی هگل جوان از این رساله ها چیست؟2.نگرش هگل جوان در باب دین، و پیشینه این نگرش چیست؟3.نقاط ضعف نگرش پیشین و ایده هگل برای جبران این نقاط ضعف چیست؟این پژوهش توصیفی-تحلیلی و متن-محور می باشد یعنی تمامی دیدگاهها در کنار بررسی تفصیلی رساله های هگل جوان ارائه می شود. یافته های تحقیق: 1. غرض اصلی رساله های جوانی ارائه یک دین قومی ایدئال است.2. دین ایدئال انسان را به وحدت با خود، طبیعت و دیگران می رساند.3. اراده و خواست انسان بنیادیترین بخش وجود انسان است و دین که ناظر به تمامی ابعاد وجود انسانی است باید برخاسته از خواست انسان و برآورنده تمامی نیازهای انسانی باشد. این نتایج منعکس کننده پاسخ هگل به یکی از عمیقترین نیازهای انسان (نیاز به دین) است و در بستر واقعیات اجتماعی تاریخی، توانسته است سرچشمه یکی از بزرگترین تحولات اجتماعی سده گذشته (انقلاب های کمونیستی) باشد.
مقایسه سهروردی و کانت در هستی شناسی
نویسنده:
مرتضی حسینی شاهرودی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی
  • تعداد رکورد ها : 29