دنيای خواب و رؤيا، جهانی است بس شگرف و شگفت در اعماق اقيانوسی عظيم و عميق با
سرزمينهايی كه در آسمان شهرهايش هزاران منظره عجيب و غريب نهان است. آنجا كه همگـان
ر
... را رخصت سفر و مشاهده عجايب و گوش دادن به غرايب آن بـا چـشم بـرهم نهـادنی اسـت و
بيرون آمدن از آن با پيچش دمی و بازدمی. خواب ديدن و پا نهادن به عـالم رؤيـا بـی گمـان تنهـا
«حق» از حقوق بشر است كه هيچ قدرتی و هيچ قدرتمندی در جهان قادر به سلب و تـصرف در
آن نيست. پهنه خيال و گستره انديشه تنها پناهگاه انسان و شايد تنها ضامن آينده بـشر و بـشریت
است چرا كه خيال را حـدی و انديـشه را مـرزی نيـست و جبـاران و زورگويـان روزگـار تنهـا
می توانند رؤيای انسان را به كابوس مبدل كنند، ولی قادر به نابودی آن نيستند.
در گستره فرهنگ اسلامی و ادبيات منثور و منظوم عرفانی كمتر اثری را می توان يافـت كـه
در آن حداقل به اشاره ای يا بيتی به مسئله خواب و رؤيا و خـوابگزاری پرداختـه نـشده باشـد.
بدين مناسبت پديده خواب و رؤيا يكی از مسائل مورد توجه شعرا و نويسندگان قرار گرفتـه و
پيوسته از مسائلی بوده است كه انديشه افراد عـادی و دانـشمندان را بـه خـود جلـب كـرده و
شاعران را به تحقيق در مورد اين پديده واداشته است.
مولانا جلال الدين محمد بلخی در آثار خويش، به ويـژه در مثنـوی شـريفش، تحقيقـات و توصيفات كاملی درباره خواب و رؤيا ارائه داده است. از ديدگاه اين شاعر بزرگ خواب و رؤيا
پنجره ای به سوی ناديده ها و ناشنيده ها و سرانجام به سوی ناشناخته ها است و در عالم خـواب
هر انسانی توان سرك كشيدن به سراپرده عالم ملكوت داشته و با وجود آنكه در آن حالت همه
حواس ظاهری از كار می افتد، حواس باطنی شخص با نيرويی خستگی ناپذير به كار می افتـد و
يك بيداری حقيقی شامل حال انسان می شود.
در اين مقاله سعی بر آن است كه مسئله خواب و رؤيا از منظر صاحب مثنوی مـورد بحـث
قرار گرفته و نظرات اجمالی و حدسیات مولانا شاعر بزرگ و نامدار ايرانی در اين زمينه كه بـه
نوبه خود جامع و پربار می باشد ارائه گردد.
بیشتر