آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 90
رابطهٔ فضیلت و سعادت از نگاه ارسطو و غزالی
نویسنده:
مجید ملایوسفی, ام‌لیلا شیرخانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قم : دانشگاه قم,
چکیده :
پرسش مهم فیلسوفان باستان علاوه بر پرسش از ماهیت فضیلت و چگونگی حصول آن، این بود که آیا فضایل برای انسان سودمندند؟ یعنی آیا فضایل سعادت انسان را به دنبال دارند یا نه؟ پرسش آنها در واقع پرسش از ارتباط میان سعادت و فضیلت بود، بدین معنا که آیا برای سعادت فضایل امری واجب و گریزناپذیرند یا خیر؟ ارسطو فضایل را برای حصول سعادت شرط لازم می‌دانست هرچند برخلاف افلاطون آن را شرط کافی نمی‌دانست. وی سعادت را به فعالیت نفس مطابق با فضیلت تعریف می‌کرد. در واقع فضایل ارسطویی که ریشه در عقل صرف داشتند، ابزاری جهت دست‌یابی به یک زندگی خوش در این عالم بودند. غزالی علی‌رغم تأثیرپذیری‌اش از ارسطو، در بحث از ماهیت فضیلت و سعادت و نیز ارتباط میان این دو از ارسطو فاصله گرفته است. تبیین غزالی در این خصوص برخلاف ارسطو مبتنی بر عقل صرف نبوده، اساس آن را وحی و شریعت شکل می‌دهد. از این‌رو فضایل اخلاقی نزد غزالی منحصر به فضایل فلسفی نبوده، سعادت نیز صرفاً بهره‌مندی از یک زندگی خوش در این عالم تلقی نمی‌شود. بر این اساس، نوشتار حاضر به بررسی همسانی‌ها و ناهمسانی‌های موجود در تبیین ارسطو و غزالی از ماهیت فضیلت و سعادت و ارتباط این دو با یکدیگر پرداخته است.
صفحات :
از صفحه 25 تا 42
توزیع عادلانه قدرت و مناصب حکومتی از دیدگاه ارسطو و ملاصدرا
نویسنده:
مسیب جوزی ، مجید ملایوسفی ، محمدصادق زاهدی
نوع منبع :
مطالعه تطبیقی , نمایه مقاله
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
ترسیم نظام سیاسی که در آن قدرت و مناصب حکومتی به صورت عادلانه توزیع شده باشد از جمله دغدغه‌هایی است که ارسطو و ملاصدرا در آثار خود توجه ویژه‌ای بدان داشته‌اند ارسطو در پی این مسأله به بررسی انواع حکمرانی‌های سیاسی و نقد آن‌ها پرداخته و بیان می‌کند که ایراد اساسی حکومت‌ها در این باره این است که هرکدام شیوه حکومت خود را به طور مطلق عادلانه دانسته و توجهی به هدف از تشکیل جامعه سیاسی و حکومت که رساندن شهروندان به فضیلت و برآوردن منافع مشترک و شکوفندگی (اودایمونیا) آنها است، ندارند. حکومت‌هایی که این اهداف را برآورده کنند صحیح و عادلانه‌اند و در غیر این صورت منحرف‌اند. از نظر ملاصدرا نیز هر چند هدف از تشکیل جامعه و حکومت برآوردن نیازهای مشترک است اما اهداف دیگری نیز دارد که با دیدگاه ارسطو در این زمینه متفاوت است از نظر او هدف اصلی از حکومت و تشکیل جامعه رسیدن انسان به خداوند و سعادت اخروی است چرا که این جهان همانند گذرگاه است. همچنین از دیدگاه او حکومت منصبی الهی است که تنها به کسانی واگذار می‌شود که مأذون از طرف او باشند بنابراین تنها حکومت این افراد عادلانه بوده و صور دیگر حکومت از روی اضطرار قابل قبول می‌باشد. ما در این مقاله با تحلیل دیدگاه این دو فیلسوف به بررسی و مقایسه آراء آنها درباره نحوه عادلانه توزیع قدرت در نظام سیاسی و معیار شایستگی جهت حکومت و بدست گرفتن مناصب حکومتی خواهیم پرداخت.
اخلاق باور از نگاه خواجه نصیر الدین طوسی
نویسنده:
زینب عاشوری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
تأثیر گذارترین نظریه در باب سنجش باورها و عقاید ، از سوی ویلیام کلیفورد با عنواناخلاق باوردر سال 1876مطرح شد . مطابق اصل کلیفورد " همیشه ، همه جا و برای هرکس اخلاقاً خطا است که بر اساس قرائن ناکافی به چیزی معتقد شود ."منشأ ادعای کلیفوردپذیرش انسان به عنوان موجودی واجد اراده و اختیار است که می تواند باورهای خویش را آگاهانه محقق سازد اما او نبایدبرمبنای شواهد ودلایل ناکافی به چیزی معتقدشوددراینجاست که بحث از هنجارها وبایدونبایدهای معرفتی به میان می آیدکه عدم رعایت آنهاخطای معرفتی واخلاقی و در نتیجه سرزنش فاعل شناسا را به دنبال دارد . اگرچه عنوان اخلاق باور هیچگاه در میان فلاسفه مسلمان مطرح نبوده است ولی در لابه لای آثارشانچنین مضمونی را می توان یافت . خواجه نصیرالدین طوسی فیلسوفی عقل گرا و پیرو استدلال است که همواره بکارگیری روش عقلی وبرهانی رادر مباحث دینی و اعتقادی ، توصیه می کند.خواجهمعتقداست انسان به مدد عقل و اراده، باورهایش را شکل می دهد و دخالت مستقیم اراده در این فرایند وظیفه مهمی برای انسان به همراه دارد.بنابراینباورها ذیل ارزشگذاری های اخلاقی قرار می گیرد. براساس نظرخواجه، فاعل شناسا نباید هر باوری رابدون دلایل کافی بپذیرد پس بر هر تصدیقی نمی توان اطلاق علم نمود ، بلکه تصدیقباید واجد شروطی باشد تا به عنوان باور صادق موجه پذیرفته شود : اول آنکه حکم جزمی و قطعی باشد نه آمیخته به تردید و گمان .شرط دوم این است که تصدیق مطابق با واقع باشد . و شرط آخر اینکه حکم تصدیق ثابت و زواسل ناپذیر باشد . خواجه نصیرالدین طوسی در باب شکل گیری معرفت توصیه هایی چون تکیه بر دلیل و استدلال ،رد تقلید ، بکارگیری علم تحقیقی و برهانی،پالایش باورها ، شفاف کردن و هر چه دقیق تر کردن باور، پرهیز از امیال و شهوات حسی،دوری جستن از وسوسه های دنیوی و...را بیان می کند که میتوان آنها را ذیل اخلاق باور گنجاند .
مقایسه آرای ارسطو و غزالی در باب رابطه میان فضیلت و سعادت
نویسنده:
لیلا شیرخانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
پرسش مهم فیلسوفان باستان علاوه بر پرسش از ماهیت فضیلت وچگونگی حصول آن ، این بود که آیا فضایل برای انسان سودمندند؟یعنی آیا فضایل سعادت انسان را به دنبال دارند یا خیر؟پرسش آنها در واقع پرسش از ارتباط میان سعادت وفضیلت بود ، بدین معنی که آیا برای سعادت کسب فضایل امری واجب و گریز ناپذیراست یا خیر؟ ارسطو برای حصول سعادت کسب فضایل را تنها شرط لازم می دانست. وی به دو نوع فضیلت قائل بود : فضایل عقلانی و فضایل اخلاقی . فضایل عقلانی شامل حکمت نظری وحکمت عملی است وفضایل اخلاقی مشتمل بر فضایل اصلی چهارگانه حکمت ، شجاعت ، عفت وعدالت است که نیاز به هدایت عقل عملی دارد. ارسطو خیرنهایی و سعادت برای آدمی را به نوعی فعالیت نفس در انطباق با فضیلت می‌داند ، البته درانطباق با بهترین وکامل‌ترین فضیلت . به دیگر سخن ارسطو خیرکامل و اعلی را نوعی فعالیت نظری می‌داندکه درآن نفس در باب حقیقت به تامل می‌پردازد و این فعالیت بازنمودی از فعل الهی است . سعادت از دیدگاه ارسطو جز از راه کسب فضایل میسر نمی‌گردد . در واقع فضایل ارسطویی ریشه در عقل صرف‌دارند ، و ابزاری جهت دستیابی به یک زندگی خوش و شکوفندگی انسانی در این عالم هستند . غزالی علی رغم تاثیر پذیری اش از ارسطو ، در بحث از ماهیت فضیلت وسعادت و نیز ارتباط میان این دو از ارسطو فاصله گرفته است . تبیین غزالی در این خصوص برخلاف ارسطو مبتنی برعقل صرف نبوده و اساس آن را وحی و شریعت شکل می‌دهد . از این رو فضایل اخلاقی نزد غزالی منحصر به فضایل فلسفی نبوده و شامل فضایل دینی و صوفیانه نیز می‌شود . غزالی به نحوی متفاوت از ارسطو از فضایلی به نام فضایل توفیقی نام می برد . فضایل توفیقی متناظر با فضایل فلسفی به چهار فضیلت هدایت ، رشد ، تسدید وتایید الهی تقسیم می شوند . فضایل فلسفی و فضایل توفیقی ابزاری جهت دستیابی به سعادت هستند ، البته فضایل فلسفی مشروط به فضایل توفیقی می‌باشند . مفهوم سعادت در نظر غزالی مشتمل بر دو وجه سلبی و ایجابی است . وجه ایجابی به ماهیت واقعی سعادت مربوط می شود . مشخصه اصلی و اختلاف دیدگاه غزالی با ارسطودر ماهیت سعادت "خیراعلی" می باشد . سعادت از نظر ارسطو صرفاً دنیوی است حال آنکه از نظر غزالی سعادت اخروی عالیترین سطح سعادت می‌باشد ، حتی اگر غزالی برخی فضایل دنیوی را هم سعادت نام می‌نهد تنها از حیث نقشی است که در تحصیل سعادت اخروی ایفا می‌کنند . نوشتار حاضر به بررسی تشابهات وتمایزات موجود در تبیین ارسطو و غزالی از ماهیتفضیلت و سعادت و ارتباط این دو با یکدیگر می پردازد.
عبور از واقع گرایی و ضد واقع گرایی: بررسی دیدگاه ناواقع گرایی نلسون گودمن
نویسنده:
عارف آئینی ، محمدصادق زاهدی ، مجید ملایوسفی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
اختلاف میان واقع‌گرایی و ضدّ واقع‌گرایی دربارۀ وجودِ عالم واقع و نسبت آن با ذهن انسان است. نلسون گودمن این اختلاف را اختلافی حقیقی و اصیل نمی‌داند و در این میان دیدگاه سومی را برگزیده و آن را «نا واقع‌گرایی» می‌نامد. دیدگاه ناواقع‌گرایی گودمن به‌طور کامل در نظریۀ «جهان‌سازی» او تبیین شده است. بر اساس این نظریه، جهان مستقل از ذهن وجود ندارد، بلکه انسان با ذهن و زبان خود، توصیف‌ها و نسخه‌هایی می سازد و هریک از این نسخه‌ها جهان خود را می سازند. در این مقاله، ابتدا دیدگاه کلی گودمن دربارۀ مبحث واقع‌گرایی- ضدّ واقع‌گرایی و انگیزه‌ها و ریشه‌های نا‌واقع‌گرایی او بررسی شده است. در تبیین دیدگاه گودمن نشان داده‌ایم که وی متأثر از مبانی پراگماتیسم است و موضع او در دوگانۀ واقع‌گرایی-ضدّواقع‌گرایی جای نمی‌گیرد. سپس با تشریح نظریۀ جهان‌سازی و انتقادهای وارد شده به آن کوشیده‌ایم تا حد امکان به این انتقادها پاسخ دهیم. هر چند گودمن به وجود واقعیت فی‌نفسه اعتراف نمی‌کند، اما آن را انکار نمی‌نماید، بلکه نادیده می‌گیرد. همچنین ضمن بررسی انتقادها نشان داده‌ایم پاسخ بسیاری از آنها به‌طور ضمنی در عبارات‌ گودمن وجود دارد. مهمترین انتقاد، به معیار تمایز نسخه‌های درست از نادرست مربوط می‌باشد. به نظر گودمن معیار درستی یک نسخه، «متناسب بودن در عمل» است و بر خلاف نظر منتقدان، این معیار، در واقع، معیاری عینی و معتبر می‌باشد.
صفحات :
از صفحه 9 تا 24
نقد و بررسی قرائت لئو اشتراوس از دین سیاسی
نویسنده:
پدیدآور: ماندانا دشت بزرگی ؛ استاد راهنما: مجید ملایوسفی ؛ استاد مشاور: حسین اترک
نوع منبع :
رساله تحصیلی
مقایسه‌ی نظریه جاودانگی و آثار آن از منظر جان هیک و غزالی
نویسنده:
پدیدآور: آمنه حسنی ؛ استاد راهنما: رضا رسولی شریبانی ؛ استاد مشاور: مجید ملایوسفی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
چکیده :
موضوع این پزوهش مقایسه نظریه جاودانگی از دیدگاه غزالی وجان هیک است. با بررسی تاریخ ملل و ادیان باستان می توانیم به‌وضوح در‌‌یابیم که ، باور به جاودانگی با سرشت وحیات بشر عجین شده است. بشربا برپاداشتن نوعی سنن و آداب مربوط به مرگ و پرستش ارواح ، این باور را به صورت‌های مختلف در زندگی خویش بیان داشته است. تاریخ اندیشه بشر شاهد نظریات متعددی در مورد جاودانگی بوده است از جمله : نظریه های رستاخیز که ، اشاره به بازگشت بدن در عالم پس از مرگ دارد. غزالی وجان هیک به تأثیر از دین اسلام ومسیحیت ، نظریه رستاخیز را پذیرفته اند. نظریه جاودانگی غزالی ، نظریه رستاخیز (نفس وبدن جدید) است . غزالی مطابق با آموزه‌های دین اسلام‌، مفهوم روح یا نفس را به‌عنوان حقیقت انسان می داند که درتمایزبا بدن است . وی اعتقاددارد این حقیقت ، حقیقت روحانی است که بعد از مرگ فناء نمی‌یابد ، اما بدن رستاخیز یک بدن جدید است که می‌تواند از هر ماده‌ای خلق شده باشد. جان‌هیک مخالف پذیرش روح است. به‌نظر وی ، نظریه جاودانگی روح یک نظریه یونانی است تا این که نظریه مسیحی باشد. جان هیک انسان را یک واحد فیزیکی-روانی می‌داند و معتقد است حالات ذهنی به حالات رفتاری یا میل به رفتار تحویل می‌یابد و بعد از مرگ ، «بدل» شخص برانگیخته می‌شود که دارای همان ویژگی ذهنی و بدنی شخص پیش از مرگ است. اماتأکید بیشترجان هیک در رستاخیز بر بازگشت بعدروان شناختی فرد است تا بعدفیزیکی. بنابراین ، نظریه جاودانگی جان هیک ، نظریه برانگیختگی «بدل» است ، با نظریه غزالی در پذیرش اصل رستاخیز موافق بوده واین که در هردونظریه لزومی بر عینیت بدن دنیوی ورستاخیز نیست. در دیدگاه غزالی این بدن می تواند از هرماده ای باشد ، در حالی که در جان هیک اساس ، بربازسازی ژنتیک انسان است. هر دو متفکر در پذیرش مفهوم برزخ هم اتفاق نظر، ولی در ماهیت آن اختلاف دارند. از نظر غزالی برزخ جایگاه سعادت وشقاوت است ، ولی در دیدگاه جان هیک عالم برزخ ، عبارتند از فرایند زمانمندی‌ است که در آن رشد روحی و اخلاقی فرد بیشتر ممکن می‌گردد. درمفهوم دوزخ فقط غزالی معتقد به آن است در حالی که جان هیک مفهوم دوزخ را در تعارض با عدل الهی می داند و اعتقاد به نجات عام دارد.
مقایسه ای  نظریه جاودانگی و اثار ان از منظر جان هیک و غزالی
نویسنده:
آمنه حسنی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
موضوع این پزوهش مقایسه نظریه جاودانگی از دیدگاه غزالی وجان هیک است. با بررسی تاریخ ملل و ادیان باستان می توانیمبه‌وضوح در‌‌یابیم که ، باور به جاودانگی با سرشت وحیات بشر عجین شده است. بشربا برپاداشتن نوعی سنن و آداب مربوط به مرگ و پرستش ارواح ، این باور را به صورت‌های مختلف در زندگی خویش بیان داشته است. تاریخ اندیشه بشر شاهد نظریات متعددی در مورد جاودانگی بوده است از جمله : نظریه های رستاخیز که ، اشاره به بازگشت بدن در عالم پس از مرگ دارد. غزالی وجان هیک به تأثیر از دین اسلام ومسیحیت ، نظریه رستاخیز را پذیرفته اند. نظریه جاودانگی غزالی ، نظریه رستاخیز (نفس وبدن جدید) است . غزالی مطابق با آموزه‌های دین اسلام‌، مفهوم روح یا نفس را به‌عنوان حقیقت انسان می داند که درتمایزبا بدن است . وی اعتقاددارد این حقیقت ، حقیقت روحانی است که بعد از مرگ فناء نمی‌یابد ، اما بدن رستاخیز یک بدن جدید است که می‌تواند از هر ماده‌ای خلق شده باشد. جان‌هیک مخالف پذیرش روح است. به‌نظر وی ، نظریه جاودانگی روح یک نظریه یونانی است تا این که نظریه مسیحی باشد. جان هیک انسان را یک واحد فیزیکی-روانی می‌داند و معتقد است حالات ذهنی به حالات رفتاری یا میل به رفتار تحویل می‌یابد و بعد از مرگ ، «بدل» شخص برانگیخته می‌شود که دارای همان ویژگی ذهنی و بدنی شخص پیش از مرگ است. اماتأکید بیشترجان هیک در رستاخیز بر بازگشت بعدروان شناختی فرد است تا بعدفیزیکی. بنابراین ، نظریه جاودانگی جان هیک ، نظریه برانگیختگی «بدل» است ، با نظریه غزالی در پذیرش اصل رستاخیز موافق بوده واین که در هردونظریه لزومی بر عینیت بدن دنیوی ورستاخیز نیست. در دیدگاه غزالی این بدن می تواند از هرماده ای باشد ، در حالی که در جان هیک اساس ، بربازسازی ژنتیک انسان است. هر دو متفکر در پذیرش مفهوم برزخ هم اتفاق نظر، ولی در ماهیت آن اختلاف دارند. از نظر غزالی برزخ جایگاه سعادت وشقاوت است ، ولی در دیدگاه جان هیک عالم برزخ ، عبارتند از فرایند زمانمندی‌ است که در آن رشد روحی و اخلاقی فرد بیشتر ممکن می‌گردد. درمفهوم دوزخ فقط غزالی معتقد به آن است در حالی که جان هیک مفهوم دوزخ را در تعارض با عدل الهی می داند و اعتقاد به نجات عام دارد.
بررسی و نقد نظریه کثرت گرایی دینی
نویسنده:
مجید ملایوسفی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , نقد دیدگاه و آثار(دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات) , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
پایگاه اطلاع رسانی حوزه: ,
چکیده :
هدف از این پژوهش بررسی و معرفی پایه های معرفتی نظریه کثرت گرایی دینی جان هیک است. تحقیق حاضر که به روش کتابخانه ای انجام یافته در چهار فصل تنظیم شده است . فصل اول اختصاص به طرح مساله دارد و درلان از دین شناسی تطبیقی، گونه های مختلف تعارض بین عقاید دینی و شیوه های مختلف تبیین عقاید بنیادین متعارض ادیان بحث می شود. درفصل دوم، نظریه های انحضار گرایی و شمول گرایی دینی مورد بررسی قرار می گیرد. دآیل کارل بارت و جیمز بورلند در دفاع از نظریه انحصار گرایی و استدآآت کارل رانر در اثبات شمولگرایی دینی در این فصل بیان می شود. فصل سوم اختصاص به کثرت گرایی دینی دارد. دراین فصل ابتدا انواع کثرت گرایی دینی بیان شده و سپس ادله هیک در دفاع از کثرت گرایی دینی بررسی می شود و درنهایت ایرادات وارد بر نظریه کثرت گرایی دینی و پاسخهای هیک به لانها ارائه می شود. سرانجام فصل پایانی طی دو بخش به مبانی و پیش فرضهای کثرت گرایی دینی می پردازد.
رابطه عقل و وحی از دیدگاه ابوالحسن عامری نیشابوری
نویسنده:
الهام کریمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
از بین فلسوفان اسلامی ابوالحسن عامری به هماهنگی وسازش میان عقل و وحی معتقد است ومخصوصا اهمیت وی در زمینه دین مربوط به اهمیت دادن به دین اسلام است و حل مشکلات جهان اسلام را توسط عقل و ایمان محض میداند یعنی هم عقل و دین لازم و ملزوم هم برای حل این مشکلات است به طور کلی وی در صدد عقلانی کردن دیانت است ومرتبه عقل را در دین کاملا مهم و اساسی می داند.
  • تعداد رکورد ها : 90