آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 90
بررسی سرشت آگاهی در خلال تفسیرهای هایدگر از فوسیس و پسوخه و انتقادهای وی از علم‌گرایی
نویسنده:
حسین آزادمنجیری ، مجید ملایوسفی ، محمدحسن حیدری ، محمد صادق زاهدی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
هایدگر با بازتعریف فوسیس(φυσις) و پسوخه(Ψυχη) ارسطویی در مقام انتقاد از علم تجربی (Science) و علم‌گرایی(Scientism) برمی‌آید که بر تمام ساحات زندگی انسان و از جمله فلسفه سایه افکنده بود. از خلال این تفسیر‌ها و انتقادات، می‌توان نظرات وی را درباره آگاهی(Consciousness) استخراج کرد. در نظر وی، معنای فوسیس در زبان یونانی «وجود به ما هو وجود» است و درμορφη (صورت) که تغییر پیوستار را نشان می‌دهد، رخ عیان می‌کند. صورت که خلاء دوگانه علت فاعلی و علت غایی را برای فوسیس پر می‌کند در حقیقت همان آگاهی است. آگاهی که هایدگر از آن با «تجربه زیسته‌»(lived experience) یاد می‌کند، دارای لایه‌های مختلف رفتاری-ادراکی، اجتماعی و پیشا-شخصیِ از قبل معنادار است. هایدگر در تفسیر پسوخه به عنوان آگاهی از اصطلاحات مختلفی همچون صورت، Truth(حق)، لوگوس و مقوله استفاده و بیان می‌کند که آگاهی در تمام این اصطلاحات شامل یک دوگانگی است که همواره ارتباط آن با امر خارجی حفظ می‌شود. آگاهی برای هایدگر با هستی گره خورده است و وی همواره بر این نکته تاکید می‌کند که آگاهی همان ارتباط انسان یا دازاین(Dasein) با خارج است و هر چه از این ارتباط برداشت شود، در مرحله دومی است که ممکن است انتزاع یا علم یا هر چیز دیگر نام بگیرد.
صفحات :
از صفحه 326 تا 347
نقد و بررسی دیدگاه یونگ در باب خاستگاه دین
نویسنده:
سیده‌خدیجه تقوی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
روانشناسی دین از جمله شاخه‌های میان رشته‌ای است که به مطالعه‌ی علمی دین از منظر روانشناسی می-پردازد. مباحث بسیار متنوعی در این زمینه مطرح شده است که در این بین منشأ و خاستگاه دین یکی از مباحث بسیار مهمی است که در این دسته از مطالعات دین‌پژوهی جای می‌گیرد. یکی از کسانی که در زمینه‌ی روانشناسی دین و بالأخص منشأ و خاستگاه دین نظرات درخور و شایسته‌ای را مطرح کرده است کارل گوستاو یونگ روانپزشک سوئیسی است. نگاه مثبت وی نسبت به دین باعث شده است که نظرات ارزشمندی را دراین زمینه‌ها مطرح سازد و در نتیجه این دیدگاه‌ها و نظرات مورد توجه و اقبال بسیاری از اندیشمندان قرار گیرد.او معتقد است که دین از نهاد ناخودآگاه بشر تراوش می‌کند و حقیقت دین جزء اموری است که در روان ناخودآگاه بشر به طور فطری و طبیعی وجود دارد. در نتیجه‌ این امر را به عنوان یک واقعیت باید در نظر گرفت که دین در نزد وی به عنوان امری است که بدون اینکه سینه به سینه نقل شود در همه جا و در همه‌ی زمان‌ها یافت می‌شود بنابراین از نظر وی انسان‌ها ذاتاً خداجو هستند. اما با وجود نظرات در خور و شایسته‌ی یونگ در زمینه‌ی منشأ دین، عده‌ای از اندیشمندان نقدهایی هم بر وی گرفته‌اند، که این انتقادات را می‌توان در 4 دسته جای داد که عبارت است از: نقد مبانی روانشناختی، نقد مبانی روش‌شناختی، نقد مبانی عقلی و فلسفی و در نهایت نقد لوازم و نتایج نظریه‌ی وی می‌باشد. درباره‌ی مبانی روانشناختی وی ایرادات وارده عبارت است از: انتقاد بر مبحث کهن الگو و ضمیر ناخودآگاه، غیر واقعی بودن خدا در اندیشه‌ی یونگ، فروکاستن دین به تجربه‌ی دینی و ... اشاره کرد. درباره‌ی نقد مبانی روش شناختی وی می توان به: تفسیر طبیعت گرایانه‌ی وی درباره‌ی دین اشاره کرد. در مورد نقد مبانی عقلی و فلسفی وی می‌توان به عدم وجود مبانی عقلی متقن، مشکلات فلسفی وی و درباره‌ی نقد لوازم و نتایج اندیشه‌ی یونگ می توان به: خلط میان منشأ دین و دینداری، سودمندی همسان همه‌ی ادیان و در نهایت به فروکاستن دین به یک امر صرفاً ذهنی اشاره کرد. این رساله در صدد این است تا به ذکر مباحثی درباره ی منشأ دین به طور عام و از دیدگاه کارل گوستاو یونگ به طور خاص بپردازد.واژگان کلیدی: روانشناسی دین، منشأ دین، یونگ، ناخودآگاه، کهن‌الگوها
امکان تغییر مزاج و نقد نظریه جبرگرایی ژنتیک
نویسنده:
حسینعلی گودرز بروجردی ، مجید ملایوسفی ، روح اله آدینه
نوع منبع :
نمایه مقاله
چکیده :
شاکله و بافت وجودی انسان بر اساس شاخص شخصیتی و مزاجی پدر و مادر تکوین می یابد و بسیاری از خصوصیات خَلقی و خُلقی وی از ماده وراثتی ایشان شکل می گیرد. این مساله به عنوان یکی از مهمترین مسائل علم النفس ، در آموزه های دینی و علمی اصلی مبرهن و مقبول است و انسان بر اساس ماده ژنتیک و مزاج طبیعی والدین خود مجبول است و تکوین می یابد. اما آیا انسان در مقابل این اصل دینی – علمی مجبور است و هیچ اختیاری از خود ندارد؟ آیا احکام تفاعل نفس و بدن و شدت این تأثیر و تأثر از انسان، آزادی را سلب کرده است ؟ در پاسخ به این سؤال قرائت های مختلفی در بطن مناقشه ژنتیک و عملکرد ژن ها صورت گرفته است که یکی از آنها تئوری افسانه ژن با دو چهره کاملا متمایز است . چهره نخست با فرض و تصور کردن این امر که تأثیرات ژنتیکی تغییر ناپذیرند، معتقد به جبرگرایی ژنتیک و نافی آزادی و اختیار انسان است. چهره دوم با تکیه بر مطالعات ژنتیکی و توسعه فناوری های مناسب ، جبرگرایی پرومته ای و تصرف در آینده را فریاد می زند که می تواند با تغییر در مکانیزم حیات ، قدرت مرگ و زندگی را بر نوع بشریت اعمال کند. در مقاله حاضر سعی شده است تا ضمن بررسی و نقد تئوری افسانه ژن و با اثبات امکان تغییر مزاج، آزادی و اختیار شخصی بشر در کنار اصل تأثیرگذاری مزاج و مسئله ژن محوری تبیین گردد.
روش فلسفه‌پردازی ارسطو در مجموعه مابعدالطبیعه (با نگاه به کتاب زتا)
نویسنده:
مجید ملایوسفی، ابوذر قاعدی فرد
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
امیر مازیار در مقاله­ای با عنوان «دشواری­های کتاب مابعدالطبیعه» ادعا کرده است که ارسطو در کتاب دوم مابعدالطبیعه(بتا)، دشواری­هایی را بیان کرده که فصول بعدی مابعدالطبیعه در جستجوی یافتن پاسخ این دشواری­ها، شکل یافته­اند. در این مقاله، نشان داده شده است که روشی که در ارسطو برای تفلسف خویش اختیار کرده است دارای چهار گام است که پرداختن به دشواری­ها، گام اول این روش است. چهار گام آپوریای ارسطو عبارتند از: (1)سرگشتی و تحیر فلسفی(بیان دشواری­های موضوع)، (2)بیان آراء موجود در پاسخ به دشواری، (3) تحلیل آراء موجود و (4)کشف حقیقت(آرامش فلسفی). هر کدام از این گام­ها دارای کاربرد و اهدافی است که باعث تفاوت آن از روش­های دیگر می­شود. روش ارسطو که برخی آن را "روش آپوریا" نامیده­­اند با آنچه به عنوان "دیالکتیک" از زمان زنون الیایی در فلسفه مطرح شده­ است و فیلسوفانی همچون سقراط و افلاطون از آن نام برده­اند، تفاوت دارد. بخش اول این مقاله به روش تفلسف ارسطو پرداخته و اهداف و کاربرد هر گام از آپوریا را براساس نظر او، بیان کرده است. یکی از کتاب­های مهم مابعدالطبیعه که اساس تفکر فلسفی ارسطو را بیان می­کند، کتاب "زتا" است. در این کتاب ارسطو در پی یافتن حقیقت جوهر است. در بخش دوم این مقاله چگونگی به کارگیری روش آپوریا در کتاب "زتا" نشان داده شده است. در این بخش نشان داده شده است که اگرچه ترتیب برخی مباحث و بخش­های کتاب زتا، به ظاهر دقیق نیست اما با دانستن اینکه ترتیب مباحث بخش­های این کتاب از روش تفلسف ارسطو پیروی می­کند، نه تنها نظم منطقی این مباحث استنتاج و بهتر فهمیده می­شود بلکه از سختی فهم مباحث این کتاب نیز می­کاهد.
صفحات :
از صفحه 51 تا 70
هراکليتوس، اخلاق و فضيلت
نویسنده:
مجيد ملايوسفی، مريم صمديه
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
هراکليتوس از جمله فيلسوفان پيشاسقراطي مهمي است که در زمينة اخلاق پاره‌نوشته‌هايي از وي باقي مانده است. براي فهم ديدگاههاي اخلاقي وي علاوه بر پاره‌نوشته¬هاي موجود، توجه به بستري که تفکر هراکليتوس در آن شکل گرفته، ضرورت دارد. هراکليتوس تحت‌تأثير دو سنتي قرار داشت که در عصر وي جريان داشتند: سنت اول تحت‌تأثير هومر، شعرا و حکماي اوليه‌يي چون سولون، باياس و ديگران بود که ويژگي بارز آن اعتقاد به خدايان انسان‌وار بود. سنت ديگر، سنت علمي و فني جديدي بود که در همان قرن در ميلتوس تحت‌تأثير کساني همچون طالس و آناکسيمندر شکل گرفته بود که دغدغه اصلي آن جهان¬شناسي، يعني فهم چگونگي ايجاد، بقا و درنهايت فناي نظم جهاني بود. در واقع، فلسفه هراکليتوس را ميتوان پلي ميان اين دو سنت مختلف دانست. از آنجايي که هراکليتوس، قانون جهاني و قانون انساني (نظم جهاني و نظم انساني) را يکي ميدانست، ميتوان گفت که موضوع و هدف واقعي وي نه جهان فيزيکي بلکه موقعيت و وضعيت انسان در آن بود. اخلاق هراکليتوس همچون ساير فلاسفه يونان باستان گونه¬‌يي اخلاق فضيلت بود که محور اصلي آن را فضيلت و سعادت شکل ميداد. هراکليتوس در حوزه فضايل، هم به فضايل اخلاقي و هم به فضايل عقلاني پرداخته است. وي درخصوص فضايل اخلاقي با تفکيک ميان لذات جسماني و غيرجسماني، درنهايت افراط و تفريط را مردود شمرده و اعتدال و ميانه¬روي در لذات را بعنوان ملاک رفتار انسان معرفي ميکند. در زمينه فضايل عقلاني نيز بر فضيلت حکمت تکيه کرده و بر اين باور است که حکمت، صرف زياد دانستن نيست، بلکه حکمت، معرفت متأملانه و آگاهانه‌يي است که مطابق لوگوس باشد. در نتيجه، تأکيد بيشتر وي بر فضايل عقلاني است تا فضايل اخلاقي. درنهايت نيز هراکليتوس سعادت انسان را نتيجه شناخت و رفتار مطابق لوگوس ميداند.
صفحات :
از صفحه 103 تا 126
شکوفندگی انسانی از دیدگاه فوت با نظر به آراء ارسطو
نویسنده:
مجید ملایوسفی، سکینه افلاطونی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
ارزش معرفت از نگاه لیندا زاگزبسکی
نویسنده:
محمدرضا باقری، مجید ملایوسفی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
در دیالوگ منون افلاطون به مساله‌ای اشاره می‌کند که امروزه نزد معرفت‌شناسان به مساله ارزش معرفت مشهور گشته است. این مسئله ریشه در دو مقدمه پذیرفته شده در حوزه معرفت‌شناسی دارد. بر اساس مقدمه نخست، معرفت به طور کلی به باورِ صادقِ موجه یا تضمین شده تعریف می‌شود. مقدمه دوم نیز به این نکته اشاره دارد که ارزش توجیه یا تضمین، حداقل در ظاهر امر بر گرفته از ارزش باور صادق و در نتیجه قابل فروکاستن به ارزش صدق است. لیندا زاگزبسکی از جمله معرفت‌شناسانی است که با مبنا قراردادن این دو مدعی شده است که بسیاری از نظریه‌های معرفت‌شناختی قادر به گذر از دام معضل ارزش نیستند. از نظر زاگزبسکی نظریه‌های برون‌گرا و بالطور اخص نظریه‌های اعتمادگرا به دلیل استفاده از مدل دستگاه-فرآورده دچار معضل بلعیدن هستند که طبق آن ارزش یک باور خاص که از طریق یک فرآیند قابل اعتماد حاصل می شود، توسط ارزش صدق بلعیده می شود. پیشنهاد زاگزبسکی برای تبیین ارزش معرفت، بازنگری در رابطه‌ی دانسته و داننده است. از نظر وی همان‌گونه که افعال به واسطه‌ی انگیزه‌های فرد دارای ارزش مضائف می‌شوند، باورها نیز به واسطه‌ی انگیزه‌های معرفتی شخص ارزشی مضائف از ارزش صدق کسب کرده و به مرحله معرفت می‌رسند. به عقیده‌ی وی عشق به حقیقت مبنایی‌ترین و اساسی‌ترین انگیزه‌ای است که سبب ارزشمند شدن معرفت می‌شود. هرچند تبیین زاگزبسکی به نظر دچار معضلی نشده است که متوجه نظریه‌های اعتمادگرا است، با این حال در معرض نقدهای جدی دیگری است که در نوشتار حاضر سعی شده است به بخشی از آن پرداخته شود.
رابطه گناه و معرفت از دیدگاه قرآن
نویسنده:
مجید ملّایوسفی, زهرا اَردَمِه
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
امروزه، یکی از مسائل مهم معرفت شناسی، تأثیر عوامل غیر معرفتی و از جمله گناه بر معرفت است. اعتقاد به چنین دیدگاهی از ویژگی‌های مهم تفکّر سنّتی است. هندوها در 3500 سال پیش معتقد به تأثیرپذیری معرفت از عوامل غیر معرفتی بودند. در مسیحیت نیز پولس قدیس بیان می‌داشت که "گناه نکنید تا عالم واقع را درست بشناسید." در جهان جدید، هرچند کسانی همچون هابز، هیوم، کانت، مارکس، نیچه، فروید، فوکو و...به نحوی معتقد به تأثیر عوامل غیر معرفتی بر معرفت بودند، ولی نخستین بار ویلیام جیمز بود که صریحاً بیان داشت که آراء و نظرات ما ناشی از استدلال محض نبوده، بلکه عواملی همچون تلقین، عشق، نفرت، کینه، ترس، امید و...در معرفت ما تأثیرگذارند. در قرآن کریم نیز به نحو مبسوط به ماهیّت و اقسام معرفت، نحوه حصول معرفت و عوامل معرفتی و غیر معرفتی مؤثّر بر آن پرداخته شده است. از نظر قرآن، یکی از عوامل مهم در این خصوص، گناهان ماست که تأثیر بسزایی در گونه‌های مختلف معرفت ما، اعم از اکتسابی و غیر اکتسابی دارد. آنچه از آیات قرآن برداشت می‌شود، این است که گناه به اشکال مختلف بر معرفت ما خصوصاً در حوزة معارف الهی تأثیرگذار است. برای مثال، گناه گاه سبب توجّه انسان به بخشی از واقعیّت، گاه سبب تحریف در حقایق، گاه سبب فراموشی و نسیان واقعیّات و گاه سبب سطحی‌نگری و عدم تعمّق در حقایق می‌شود.
صفحات :
از صفحه 65 تا 94
تفسیر هایدگر از فرونسیس و رابطه آن با آگاثون (ایده خیر)
نویسنده:
مریم صمدیه؛ مجید ملایوسفی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
در دیدگاه هایدگر، آلثیا مقوله­ای است که به واسطه آن می­توان به رابطه بین فرونسیس و آگاثون پی برد؛ چرا که هایدگر آلثیا را در معنای یونانی آن یعنی کشف و گشودگی و نه صدق و مطابقت با واقع به کار برده است. با پذیرش آلثیا به عنوان کشف و گشودگی از دو جهت رابطه فرونسیس و آگاثون امکان پذیر می­شود. اول اینکه فرونسیس از نظر هایدگر به عنوان نحوه­ای از کشف و گشودگی یا به تعبیر دقیق­تر نحوه­ای از وجود دازاین است که مرتبط با پراکسیس و عمل است و دازاین را به سوی بهترین عمل یعنی نحوه وجود اگزیستانسیال رهنمون می­شود و آگاثون نیز منبع آلثیا یعنی منبع کشف و گشودگی و هم چنین منشأ وجود و حتی خود وجود است. دوم اینکه هایدگر تعالی موجود در آگاثون را نه به موجودی فراتر از زمان و مکان یعنی خداوند بلکه به خود دازاین نسبت می­دهد؛ به این معنا که آگاثون شامل وجود و توانایی­های موجود در خود دازاین است و تعالی دازاین نیز در گذشتن از وضعیت موجود و یا به تعبیری گذشتن از نحوه وجود اگزیستانسیل و رسیدن به نحوه وجود اگزیستانسیال است و این امر با پشت سر گذاشتن عادت­ها و رسیدن به کشف و گشودگی امکان­پذیر می­شود. از این رو آگاثون ملاک برای رفتارهای دازاین است؛ همان چیزی که هایدگر در بحث از فرونسیس به ندای وجدان تعبیه کرده و آن را ملاک برای عمل فرونتیک دانسته است؛ ندایی که از جانب خود دازاین است و او را دعوت می­کند تا به نحوه وجود اگزیستانسیال برسد و بتواند خویشتن را به عنوان دازاین بشناسد و بر اساس آن عمل کند.
صفحات :
از صفحه 299 تا 316
  • تعداد رکورد ها : 90