آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 46
بررسی شرایط و اوصاف امامت از نظر (امام فخر رازی، قاضی عضدالدین ایجی و شیخ طوسی)
نویسنده:
زینب نظیفی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
بحث امامت از زنده ترین و ارزنده ترین بحثهای کلامی، فقهی و اجتماعی است , که پس از رحلت پیامبر عظیم الشان اسلام راجع به برخی مسائل مهم اسلام نظیر:ضروت وجوب امام درجامعه اسلامی، انتخابی یا انتصابی بودن امام، اوصاف و ویژگی های امام، و...،اختلاف نظرها و دیدگاه های مختلفی درمیان مسلمانان به وجود آمد که پاسخ به این مسائل باعث بوجود آمدن مذاهب وفرق مختلفی گردید. لذا بناست دراین تحقیق به حول و قوه الهی جهت روشن شدن برخی از سوالات و ابهامات در بحث شرایط و اوصاف امامت، برخی از دیدگاه ها و نظرات ، سه شخصیت مهم کلامی : قاضی عضدالدین ایجی و امام فخررازی از متکلمان معروف اشاعره وشیخ طوسی از علمای گرانقدر شیعه مورد بررسی قرار گیرد. این پژوهش به طور کلی در 6فصل گرد آوری شده است کهفصل اول شامل طرح مساله، فصل دوم به بررسی امامت در آیات قرآن ، روایات و تفاسیر مختلف از منظر متکلمان شیعه و سنی پرداخته است. فصل سوم ، شرایط اوصاف امامت را از نظر فخر رازی بیان می کند، در فصل چهارم شرایط و اوصاف امامت از نظر قاضی عضدالدین ایجی و در فصل پنجم نظرات شیخ طوسی در باب شرایط و اوصاف امامت بیان گردیده است. در فصل ششم به مقایسه آراء سه متکلم و وجوه تشابه و تفاوت در باب شرایط و اوصاف امامت پرداخته شده است .نوع و روش تحقیق بررسی فرضیه ها و پاسخ گویی به سوالات توصیفی و تحلیل محتوا می باشد. حاصل این بررسی این است که ،در بحث وجوب امامت هرسه متکلم نصب امام را واجب می دانند ولی متکلمان اشعری من جمله فخر رازی و عضدالدین ایجی نصب امام را بر مردم واجب می دانند به صورت سمعا و نقلی ولی شیخ طوسی و سایر متکلمان شیعه با استناد به دلایل عقلی متعدد نصب امام را از باب قاعده لطف بر خدا واجب می دانند.فخر رازی و ایجی تعیین امام را به انتخاب مردم صحیح می دانند اما شیخ و سایر علمای شیعه تعیین امام را از طریق نص ممکن می دانند.در خصوص شرایط و اوصاف امام، فخر و ایجی عصمت امام را نمی پذیرند و تقدیم مفضول بر فاضل را اولی می دانند زمانیکه تقدیم فاضل سبب شرو فتنه ای شود.شیخ طوسی از این نظر قائل به عصمت امام ازهر گونه خطا و اشتباه و معتقد به انتخابی بودن امام از طریق نص، افضلیت، که علاوه بر متکلمان شیعه، مورد قبول جمعى از متکلمهاى اهل سنت نیز بوده است.قریشى بودن ،که مورد قبول متکلمهاى شیعه و اهل سنت است.
نقد وتحلیل بخش السنه کتاب الاضواء علی السنه المحمدیه
نویسنده:
محمد رشیدشیخ احمد
نوع منبع :
رساله تحصیلی , نقد و بررسی کتاب
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
سنت پیامبر(صلی الله علیه وآله)و حجیت آن و هم‌چنین استمرار آن که نیاز به کسانی دارد که با سنت و قرآن آشنا بوده و به بهترین نحو آن را ادامه دهند، از مهمترین مباحث کلامی و اعتقادی مسمانان به شمار می‌آید که نیاز به ارائه تعریفی واقعی و دور از تعصب را می طلبد. به همین خاطر پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله)، اهل بیت(علیهم السّلام) خود را به عنوان مرجع علمی و سیاسی و ادامه دهندگان سیره خود، بر همگان معرفی نموده تا مسیر برای آیندگان هم روشن باشد، که آیات و روایات فراوانی تکیه‌گاه مدّعای ما می‌باشد. حدیث تأبیرالنخل که مقام پیامبر(صلی الله علیه وآله)را تنزّل داده و حجیت سنت آن حضرت را زیر سوال می‌برد، از جعلیات بوده که با هدف جدایی امور دینی از مسائل اخروی، وضع شده است. هم در حدیث شیعه وهم اهل سنت، نقل به معنا رخ داده و جواز آن هم تأیید شده است، هر چند که مخالفانی هم داشته است. با این تفاوت که حدیث اهل سنت به خاطر عدم کتابت حدیث در قرن اول، دچار این مسأله شده که پیامدهای ادبی و فقه الحدیثی به دنبال داشته است. ولی حدیث شیعه با اجازه معصوم(علیه السلام) و آن هم به طور محدود نقل به معنا شده است.این رساله از نوع پژوهش های بنیادی است و نگارنده با همراهی و مشورت استاد راهنما و مشاور، پس از بررسی آیات مرتبط با موضوع و مراجعه به تفاسیر و منابع حدیثی و سایرمنابع مرتبط به شیوه‌ی کتابخانه ای و تحلیل درون متنی، تعریفی جامع از سنت ارائه داده و احادیث مورد نظر مورد نقد و بررسی قرار گرفته است.
روند شکل گیری اشراق(اشراق عرفانی) از دیدگاه شیخ سهاب الدین سهروردی
نویسنده:
علی فضلی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
حکمت نوری اشراقی، حکمتی مبتنی بر آگاهی است.و خود آگاهی و شناخت نفس، مبنای هر شناختی بوده و بر هر سناختی تقده دارد و هر دانشی تابع آن استو همه چیز در پرتو خود آگاهی و تجربه من قرار می گیرد. متعلق شناخت نیز به طریق شهودی و علم حضوری اشراقی قابل ادراک می باشد.علم حضوری اشراقی بطور مستقیم و بدون هیچ وساطتی هستی و شیء و نور موجود درشیء را دریافت می کند.سهروردی عامل شناخت حقیقی را حاصل سریان نور ناشی از انوار مجرده در پرتو توجه نفس و خود آگاهی آن نسبت به متعلق شناخت می داند. در ادراکات پنجگانه حسی، مهم ترین ادراک، ابصار یا مشاهده است که به شرط نبودن حجاب و مانع تحقق می یابد. ادراکات باطنی و خیالی و عقلی نیز از طریق روءیت(شهود)حاصل می شود. ادراک خیالی از ارکان شناخت حقیقی است زیرا هم محسوس و هم معقول در ظرف آن متمثل می شوند. رازآموزی فزشته نیز در عالم خیال روی می دهد. در حوزه ادراک عقلی نیز سهروردی با توجه به محدودیتهای عقل استدلالی و جزئی، عقل شهودی را طرح می کند. او با استناد به ادراک خیالی و شهود قلبی خود نشان می دهد که عقل استدلالی جدا مانده از شهود و اشراق، از درک چنین معرفتی ناتوان است. لذا عالی ترین نوع معرفت نزد او معرفت شهودی و اشراقی است که نه صرفاٌ با تعقل و بحث علمی بلکه از راه اتقطاع از تعلقات دنیوی و تهذیب و سلوک باطنی حاصل می شود.هدف سهروردی در ارائه حکمت اشراقی دست یابی به سلسله از حقایق عالم است که فراتر از حوزه حس و تجربه و قلمرو استدلال است که هیچ شک و شبه ای قادر به ابطال آن نیست
تبیین معجزه از دیدگاه ابن سینا و غزالی
نویسنده:
محمد طارق درازهی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
ارائه تصویر واضح و متمایز از معجزه، نقش اساسی در تحکیم اعتقاد به انبیا را به عهده خواهد داشت. ابن سینا به عنوان نماینده تفکر فلسفی مشاء در آثار مختلف معجزه را بر مبنای طبیعت شناسی قدیم و قبول اصولی چون تأثیر عقول و نفوس افلاک و اجرام سماوی بر حوادث زمینی تبیین می کند وی سبب معجزات را در قدرت نفوس قدسی انبیاء و تأثیر آنها بر طبیعت اشیاء جست و جو می کندغزالی نماینده تفکر کلامی اشاعره در جهان اسلام، هم به تبیین پدیده معجزه پرداخته و تفسیر جدیدی از واقعیت، علیت و فاعلیت حق و رابطه او با انسان و جهان ارائه می دهد، نه تنها تبیین فلسفی معجزه تغییر می کند، حتی در تعریف حقیقت معجزه هم با بیان جدیدی مواجه می شود. با دقت و تعمق در ماهیت اعجاز و همچنین کند و کاو در نظام علی – معلولی حاکم بر جهان به این نکته می رسند که تعریف روشن از معجزه چندان هم سهل و آسان نیست.
وحدت شخصی وجود و وحدت سنخی وجود از دیدگاه سید حیدر آملی و صدر المتألهین
نویسنده:
گلستان میرزایی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
یکی از مهمترین و بنیادی ترین نظریه های عرفانی و فلسفی « نظریه وحدت شخصی وجود » است . این واژه خلاصه عرفان نظری است .در این پژوهش سعی و تلاش بر آن بود که در تاریخ اندیشه ایرانی ، در دوره اسلامی ، نظریه وحدت شخصی وجود از دیدگاه دو متفکر حکمت شیعی ، سیدحیدرآملی و صدر المتألهین شیرازی که در واقع دارای اندیشه ای جامع و کاملمسلک حکمای الهی و مشرب عرفا را می باشند ، مطرح گردد .سیدحیدرآملی از حکمای نخستین حکمت شیعی است که نظریه وحدت شخصی وجود در باب توحید وجودی و باطنی که همان وحدت وجود اولیاء الهی است را در آثار خود تقریر نموده است .وی معتقد است که موجودات ، وجود اعتباری دارند و آنچه حقیقتا از وجود حقیقی بر خوردار است ، وجود حق تعالی است که از جمیع جهات واحد شخصی است .از نظر سیدحیدر غایت تشیع ، تصوف و حکمت عبارت از وصول به مقام « توحید وجودی » که همان وحدت شخصی وجود است که بالاتر و برتر از غایت جمیع علوم می باشد .دوران تفکر فلسفی صدر المتألهین شامل دو دوره می باشد : 1 ـ صدر المتألهین متقدم : شامل نظریه تشکیک وجود یا وحدت سنخی وجود است . او معتقد است که وجود واحد حقیقی است که دارای مراتب اشدیت ، اولویت ، اوّلیت و اقدمیت می باشد .2 ـ صدر المتألهین متأخر : همان رأی نهایی وی است که قائل به وحدت شخصی وجود است . از نظر او وجود واحد حقیقی شخصی است و به تجلی و تحول در صور مختلف ظهور پیدا می کند .حکیم ملاصدر ، وحدت شخصی وجود و موجود را به اثبات رسانده و آن را مذهب اولیا ، عرفا و بزرگان اهل کشف و یقین می داند و برای آن دو ادلّه اقامه می نماید : 1 ـ بسیط الحقیقه کل الاشیاء . 2 ـ برهان علیت و معلولیت که نتیجه آن تجلی و ظهور حقیقت واحد شخصی بر ماهیات و ممکنات است .
جایگاه عقل و عشق در آراء ابن‌عربی، سیدحیدر آملی و ملاصدرا
نویسنده:
هاشم میری رستمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
عشق و عقل دو ساحت بنیادین انسان به حساب می آید و شناسایی آن دو به انسان شناسی دقیق تر و صحیح تر می انجامد از آن جایی که در متون دینی تأکیدات فراوانی بر تعقّل و توجّه به بعد عقلانی وجودی انسان و از سیل تأکید بر بعد عاطفی وجود وی به چشم می خورد آشنایی بیشتر با عقل و عشق زمینه را برای درک بهتر پیام دین نیز فراهم می سازد و چون یکی از راه های شناخت انسان به شمار می رود می تواند چیدن میوه ی معرفه النفس که همان معرفه الرب است را نیز به دنبال داشته باشد. در این تحقیق به بررسی نسبت میان عقل و عشق از منظر برجسته ترین چهره های عرفان و حکمت اسلامی(ابن عربی، سید حیدر آملی و ملاصدرا) پرداخته ایم. در فصل دوم پس از بررسی معانی لغوی و اصطلاحی عقل و عشق از منظر فلسفه و عرفان به سنجش اجمالی نسبت آن دو پرداخته شده و تبیین محتوایی مفردات پژوهش صورت گرفته است. بررسی تطبیقی دیدگاه های این سه اندیشمند و بیان وجوه تشابه و تفارق دیدگاه‏هایشان نشان می دهد در هر سه دیدگاه به دو مقوله ی « عقل » و «عشق » هم از حیث معرفت شناسی و هم از حیث وجود شناسی توجه شده است و ضمن احترام ویژه به نعمت عقل ، منبع معرفتی بودن عقل را برای هدایت بشر و وصول او به کمال نهایی و شناخت حقایق عالم کافی نمی دانند .همچنین نشان داده ایم که مطابق دیدگاه هر سه اندیشمند نه تنها بین عقل و عشق تعارض نیست بلکه رابطه ی این دو طولی بوده و همواره عشق در استمرار راه عقل مجازی ، انسان را به عقل حقیقی که همان مقام عشق تامّ و تمام است می رساند. در این میان ملاصدرا با تکیه بر عقل در ارزیابی مکاشفات عرفانی ، راه هماهنگی برهان و عرفان را فراهم نمود و مکاشفات ذوقی را در قالب برهان و استدلال ریخت؛ در نتیجه به شکل بی نظیری در اوج تعالی در حکمت متعالیه هم عقل و هم عشق و هم نسبت بین آن‏ها به بهترین وجهی تفسیر شده است . مطابق حکمت صدرایی هم چنان که عقل ، عاقل و معقول یکی است در بحث از عشق، نیز می توان از اتحاد عشق ، عاشق و معشوقسخن گفت. افزون بر این ها، در این تحقیق می توان تفاوت های فلسفه و عرفان و سیر آگاهانه‏ی فیلسوف برجسته ی اسلامی ملاصدرای شیرازی از فلسفه به سوی عرفان را نیز مشاهده کرد و نمونه ای از تلاش وی برای تقریب عرفان و فلسفه را در قالب حکمت صدرایی به نمایش گذاشت.
رابطه و تمایز وجود ذهنی با علم از دیدگاه ابن سینا و ملاصدرا
نویسنده:
زهرا ثابتی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
«علم» یکی از موضوعات دیرینه فلسفی است که ابن سینا و ملاصدرا نیز در آثار مختلف خود بدان پرداخته اند. لکن نظرات ایشان درباره چیستی ادراک، کیفیت حصول و مراتب آن در مواردی با یکدیگر متفاوت است. همچنین «وجود ذهنی» اگرچه در زمان شیخ الرئیس به عنوان بحث مستقل فلسفی مطرح نبوده، مورد توجه وی قرار داشته و در ضمن طرح مسئله علم بدان اشاراتی دارد. صدرالمتالهین نیز بابی از کتب مختلف فلسفی خود را بدان اختصاص داده است.به این ترتیب می توان بررسی رابطه و تمایز این دو مسئله را در آثار این دو حکیم که پرچمداران دو مکتب مهم فلسفه اسلامی هستند به عنوان موضوع تحقیقی مستقل مورد توجه قرار دارد. ابن سینا علم را کیف نفسانی می داند و آن را به حصول صورت مدرَک نزد مدرِک تعریف می کند. وی متعلق ادراک را نفس می داند که محلی است برای حلول صورت های علمیه.لذا توجه و التفات نشفس در حصول ادراک را ضروری می داند. در علم حضوری، خود معلوم نزد عالم حاضر می شود ولی در علم حصولی، صورت معلوم که بیانگر حقیقت مدرک خارجی است برای عالم حاصل می گردد. صورت ذهنیی که شیخ در موارد متعدد بدان اشاره نموده همان مدرک بالذات است که نفس آن را به نحو مستقیم و بدون واسطه ی صورت دیگر درک می کند.صدرالمتالهین علم را بدیهی و بی نیاز از تعریف می داند. با این حال عباراتی در تعریف آن می آورد که در تمام آن ها علم را وجود مجرد می داند.همچنین معتقد است در ادراک حسّی و خیالی، نفس تنها منفعل نبوده و فعال است؛ لذا قیام این صور نسبت به نفس، صدوری است، نه حلولی.وی نفس را مثال خداوند و خلاق می داند ولذا نفس می تواند صورت علمیه ی معلوم را در خود ایجاد نماید. لکن با توجه به اختلاف مرتبه ی وجودی معلوم ذهنی و خارجی، ماهیت معلوم ذهنی و خارجی نیز به تبع وجودشان با یکدیگر متفاوت است. این صورت با نطر فی نفسه، خودش موجودی خارجی بوده؛ و با نظر آلی بدان، حکایتگر معلوم بالعرض می باشد. وی صورت ذهنی را ظلّ علم و وجود تبعی آن می داند. آنچه اصیل است وجود خارجی علم است که معلوم بالذات نفس و ممتحد با عالم می باشد و وجود ذهنی، اثر ماهیت علم را دارا بوده و معلوم بالعرض نفس است.
بررسی تطبیقی عنایت و کیفیت وقوع شر در قضای الهی از دیدگاه ابن سینا ابن عربی و ملاصدرا
نویسنده:
مظاهر جوادی‌نیا
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
وقوع شرّ در نظام آفرینش و مسئله عنایت و علم عنایی حق‌تعالی، از مباحث مهمی هستند که در فلسفه و عرفان مطرح بوده و شبهات و دغدغه‌هایی را در حوزه اندیشه دینی پدید آورده است .بدین جهتبرخی از فلاسفه و عارفان بدان عطف نظر نموده و در آثار خود ابوابی را به مسائل مذکور اختصاص داده اند. در این میان ابن سینا، ابن‌عربی و ملاصدرا دیدگاه‌های بارزتری را درباره مسائل فوق عرضه داشته اند. از دیدگاه هر سه اندیشمند، شرّ به معنای عدم کمال و نقص و فقدان کمالات می‌باشد. در یک تقسیم‌بندی، شرّرا به بالذات و بالعرض تقسیم کرده اند. اگرچه شرّ امری عدمی نه به معنای مطلق آن، می‌باشد، ولی مصادیقی نیز برای آن برشماردند. وجود شرور به نسبت و بالقیاس می‌باشد. عنایت یا علم بالعنایه، همان شمول و احاطه علمی واجب تعالی به همه هستی است. عالم بودن به ذات خویش و به نظام خیر و علیّت و راضی بودن به آن، از عناصر مندرج و مشترک در مفهوم عنایت از سه دیدگاه می‌باشد. علم خداوند، سبب ایجاد نظام احسن شده است. افزون بر معنای فوق، مشرب خاص ابن‌عربی در باب علم حق تعالی، برمبنای اسماء حسنای الهی و صفت علیم بودن خداوند مطرح است. علم حق‌تعالی به صورت علم اجمالی، در عین کشف تفصیلی که عین ذاتش می‌باشد، مورد توجه می‌باشد و این در آراء ملاصدرا نیز مشهود است. در باب فاعلیت حق‌تعالی در ایجاد نظام آفرینش، قصد و غرضی نبوده است و فاعلیت حق‌تعالی در حکمت مشاء فاعلیّت بالعنایه و زاید بر ذات و در حکمت صدرایی و ابن‌عربی، علم ذاتی (عین ذات) و فاعلیت بالتجلّی می‌باشد که براساس حرکت حبیّه و به مصداق حدیث «کنز مخفی» سبب ایجاد نظام عالم شده‌است.گرچه در مکتب وحدت وجود ابن‌عربی، نظام آفرینش، تجلّی و ظهور اسماء‌الله است و همه اسماءالله، اسماء حسنیَْ هستند و در نگاه کلی، همه چیز در نظام آفرینش زیبا و احسن است ، ولی به گمان وی وجود شرور جزئی در نظام، از لوازم ضروری آن است. شرور با خیرات ملازمه دارند. ترک شرّ قلیل به‌خاطر خیر کثیر، شرّ کثیر محسوب می‌شود. هیولا و ماده بودن و جهات امکانی، همچنین تضاد و تصادماتی که در بین متحرکات و عالم ماده وجود دارد، زمینه و سبب بروز شرّ را بطور نسبی و بالعرض در قضای الهی فراهم کرده است وهرسه حکیم به همه اینها اذعان دارند.
بررسی تطبیقی جایگاه «نور» در حکمت سهروردی و «وجود» در حکمت سینوی و صدرایی
نویسنده:
خالق دیوسالار
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
تفکر در هستی و پی بردن به راز و رمز آن از دغدغه های بشر پرسش گر بوده به طوری که مدام خود را تشنه چنین آب هستی بخشی می داند، چرا که حقیقت انسانیت در ذات متفکر اوست و تفکری با ارزش است که فارغ از عقل معاش به پهنه بی پایان هستی مخصوصاً به مبدأ با شکوه و والای آن نظر داشته باشد. در این ارتباط مسلمانان متفکر بیکار ننشسته و آستین همت بالا زدند و در این راه رنج و مشقاتی را متحمل شدند که در این بین نقش سه شخصیت یعنی بوعلی سینا ، ملاصدرا و سهروردی بارزتر به نظر می رسد، البته این بدان معنی نیست که کوشش های بقیه ازجمله فارابی ناچیز بوده است. در حقیقتسه شخصیت مذکور عصاره ماقبل خود بوده اند.ابن سینا به موجود می اندیشید و آن را موضوع فلسفه دانسته، مسائل آن را نیز عوارض ذاتی موجود بماهوموجود می داند او موجود را هم از نظر مفهوم و هم از نظر تحقق خارجى بدیهى فرض کرده و آن را مشترک معنوی می دانست و معتقد بود ماهیّت هر چیز غیر از هستى آن است یعنی دو مفهوم مغایرند اما این دو در خارج با هم اتحاد وجودی دارند. اومفهوم وجود را تنها در سه حکمِ تقدم و تاخر، بی نیازی و نیاز، وجوب و امکان مشکک می داند که آن نیز به خاطر حکایت ازواقعیت مشکک متصف به تشکیکمذکور است و در ارتباط با اصالت وجود ابن سینا نفسِ وجودِ ماهیت را معلول خود ماهیت ندانسته بلکه آن را معلولِ علت وجود می داند. او ماهیت را در سایه وجود، حق بالغیر می داند .سهروردی بر پایه آن چه ظاهر است به بحث درباره ساختار حقیقت که مستقیماً معلوم ما واقع می شود می پردازد. موضوع حکمت او انوار است. او نور را به آن چه ظاهر بنفسه و مظهر لغیره باشد تعریف می نماید. ظهور نور موجب بداهتش است. سهروردی نورها را تنها به کمال و نقصان مختلف می داند نه به لحاظ نور بودنشان چرا که نور نزد وی چیزی است که به واسطه شدت و ضعفش، مابه الاشتراک و هم مابه الامتیاز به خودش برمی گردد. وی نسبت میان نور وظلمت را سلب وایجاب می داند و ظلمت را قالب نور معرفی می کند. نزد وی در مقوله جوهر، همه انحاء تشکیک تحقق پذیر است. مراد از اصالت نور سهروردی "مبدئیت برای وجود و هستی ها"ست، وی در حکمت خویش حقیقت را به وجود نسبت نمی دهد بلکه آن را به حقایق عینی که بدون واسطه معلوم ما واقع می شوند نسبت می دهد و برای رسیدن بدین منظور از قضایای وجدانی استفاده می کند. وجود نزد ملاصدرا مبناى مسائل الهى است او موضوع فلسفه راواقعیت خارجى معرفی می کند. او وجود را تحقق و صیرورت در اعیان واذهان می داند. مفهوم وجود نزد وی ابسط از هر تصوری بوده و شروع و اول هر تصوری می باشد و از شدت ظهور و بساطتش نمی توان آن را به چیزی آشکارتر از خودش تعریف نمود. عقل بین دو موجود، مناسبت و مشابهتی می یابد که نظیرش رابین موجود و معدوم نمی یابدبدین جهت او مشترک معنوی بودن وجود در بین ماهیات را قریب به اولیات می داند. او ماهیات را اموری تبعی دانسته که از نظر به حدود و مراتب وجودات دریافت شده اند و رابطه میان ماهیّت و وجود را نوعی ملازمه عقلی بین وجود هر شىء و ماهیّت آن است. او وجود را بالذات و?ماهیّت رابالعرض موجود می داند و زیادت مفهوم وجود بر ماهیت از نظر او با تحلیل عقل حاصل می شود. نزد وی وجود در خارج و حاق ذهن با ماهیت اتحاد دارد. ملاصدرا بر خلاف سهروردی قائل به تشکیک در ماهیات نبوده و چون ماهیات را مثار کثرت می داند ذاتاً آن ها را با هم مختلف می داند. او وجودات عینى را حقایقى اصیل می داند و معتقد است که ماهیات، همان اعیان ثابته اند که هیچ گاه بوى هستى به مشامشان نخورده است. سبق زمانى و سبق علّى وجود بر ماهیت را او از اثبات اصالت وجود به دست می آورد. وجود تقدم عینی بر ماهیت دارد و ماهیت بر وجود تقدم مفهومی دارد. ملاصدرا به تشکیک مفهوم وجود از آن نظر توجه دارد که بیانگر ویژگی ای در اصل هستی است او مفهوم صرف را مشکک نمی داند. او در بیان تشکیک از شدت و ضعف و کمال و نقص وجود سخن به میان مى آورد که مفاهیمى ناظر به واقعیتند.
بررسی تطبیقی فوق تجرد عقلانی نفس، درآراء ابن سینا، شیخ اشراق و صدرالمتالهین
نویسنده:
علی رضی‌زاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
فوق تجرد عقلانی، در واقع تجرد نفس است از ماهیت و هویّت، علاوه از تجرد آن از ماده و لواحقش. نفس با فراتر رفتن از عقول (با تمام مراتب و ابعاد آن) حائز مقام لایقفی بوده و نیز گسترش سِعیی ظرفیت وجودی نفس و نداشتن حدّ توقف (و مقام معلوم) سبب بی اسمی و رسمی آن در قوس صعود خواهد بود. در این مرتبه نفس حتی قابل اشاره عقلیّه هم نیست. نخستین بار فلوطین و بعد سهروردی و سپس صدرالمتالهین، از آن سخن گفته اند. عامل اول برعدم اعتقاد شیخ به فوق تجرد از بررسی و واکاوی تأثیر ارسطو بر ابن سینا، و آگاهی از اعتقاد او به جوهریت نفس همانند ارسطو، موهم آنست که وی بشدت در اتخاذ آراء خود، متأثر از ارسطو بود. این اعتقاد (جوهریت نفس شیخ)، سبب ماهیت مندی (جنس و فصل، حد و ترکّب داشتن) نهایتاً سبب تقیّد نفس تحت مقوله جوهر است، این عقیده با فوق مقولگی نفسدر فوق تجرد ناسازگار است. عامل دیگر بر عدم اعتقاد شیخ آنست که وی به محدود بودن نفس (در عقل، عقل مستفاد) باور دارد. اما گرچه نمی توان ادله قطعی و یقینی برای اعتقاد شیخ به نظریه فوق تجرد ارائه داد، اما شاید بتوان شواهد و قرائن محدودی به نفی نظریه فوق تجرد، بر مبنای اصلی از استاد حسن زاده آملی مبنی بر عدم توقف نفس در حدی ثابت، در آثار شیخ صیادی کرد. سهروردی نفس را فوق جوهریّت و عرضیّت معرفی می نمود. اعتقاد وی بر تشکیک در وجود، با اعتقاد بر اعتباریت وجود ناسازگار است. اگرچه از دیدگاه ملاصدرا و پیروان او مکتب سهروردی بر مبنای اصالت ماهیت شکل گرفته بود، اما وی، چون نفس را انّیت و وجود صرف به شمار می آورد، و بر تجرد نفس از ماهیت اصرار دارد، پس این سخن، با اعتقاد بر اصالت ماهیت که به قول علامه طباطبایی به او منسوب است، ناسازگار می باشد. چون نظام فکری صدرالمتالهین بر اصولی بنیادینی مانند اصالت وجود، حرکت جوهری، تشکیک در وجود و جسمانیة الحدوث و روحانیة البقا بودن نفس، استوار گشته و تأسیس یافته است، این اصول و اقمار منظومه فکری او، در اثبات فوق تجرد عقلانی نفس نقش بسزایی دارند. ابن عربی نیز بر مبانی فوق تجرد عقلی و اصالت وجود وی تاثیر بسیاری داشت. ملاصدرا این بحث را به اوج و نیز از متاخرین استاد حسن زاده آملی آن را بطور مدون و در فصلی خاص، در تطبیق با قرآن احادیث و روایات، به کمال رساند.
  • تعداد رکورد ها : 46