آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 1511
ماهیت تدبیر در ارسطو [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Do Hyoung Kim
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : این پایان نامه استدلال می کند که: (1) تامل (بولوزیس) از تفکر نظری متمایز است، تا آنجا که اولی به طور دقیق در مورد جزئیات یک موقعیت معین است، در حالی که دومی در مورد مفاهیم جهانی است. و اینکه (2) تدبیر تنها تا آنجا عملی است که بهترین گزینه را برای عمل تجویز می کند، یعنی حقیقت عملی را تجویز می کند، اما هیچ عنصری در نفس مشورتی وجود ندارد که بتواند مستقیماً شروع به عمل کند. با در نظر گرفتن این دو نکته، در فصل اول نشان خواهم داد که آنچه به ما امکان می دهد به طور پیوسته «پایان» اخلاقی، اصل اول اخلاقی را بشناسیم، یک شخصیت یا گرایش عاطفی است که در نتیجه عادت کردن (اتیسموس) به دست می آوریم. پس از توضیح اینکه چگونه می توان مفهوم اهداف را تعیین کرد، استدلالی برای اولین تز ذکر شده در بالا ارائه می کنم و در فصل دوم ادعا می کنم که مشورت از اهداف (ta telê) نیست، بلکه فقط وسیله است (ta pros to telos). ). استدلال من برای تز دوم مرا در فصل سوم به این امر سوق خواهد داد که prohairesis، نتیجه گیری مشورت، یک عمل نیست. من بحث خود را با تحقیقی به پایان می‌برم که نشان می‌دهد تفسیر تدبیر ارسطویی که در این پایان‌نامه پشتیبانی می‌شود، توجیه خود را نه تنها در آن بحث‌هایی که مستقیماً با ماهیت مشورت در ارتباط هستند، بلکه در چارچوب دیگر بحث‌های مهم در اخلاق ارسطو، یعنی، تضمین می‌کند. ، در مورد احتمال آکرازیا (در فصل چهارم) و تعریف eudaimonia (در فصل پنجم). استدلال من نسبت به تلاش‌های موجود، درمان و راه‌حل بهتری برای معماهای پیرامون مفاهیم آکراسیا و اودیمونیا در اخلاق ارسطو ارائه خواهد کرد.
گام های ارسطو به سوی فضیلت [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Hasse Joel Hamalainen
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : چگونه از نظر اخلاقی نیکوکار شویم؟ در میان شاگردان ارسطو، غالباً فرض بر این است که فیلسوف پاسخ نظری کاملاً کار شده ای برای این سؤال ندارد. با این حال، برخی از مفسران (مانند برنیات 1980، اخیراً کرزر 2012) دریافته‌اند که ارسطو ممکن است نظریه‌ای جامع از رشد اخلاقی داشته باشد. با این حال، حتی آن مفسران نیز تلاش های کمی برای مطالعه نظریه ارسطو در ارتباط با پرسش های مربوط به روانشناسی اخلاقی او انجام داده اند. برخلاف نظریه رشد اخلاقی ارسطو، چندین مورد از این سؤالات از جمله موضوعات مورد بحث در پژوهش کنونی ارسطو هستند - برای مثال، اینکه آیا برای شناسایی اعمال خوب به دلیل نیاز داریم یا اینکه آیا تأثیرات غیرعقلانی عادت شده کافی است؟ چه چیزی ما را مسئول اعمالمان می‌کند، و فیلسوف چگونه رابطه‌ی بین phronesis و انگیزه اخلاقی را درک می‌کند. هدف من در پایان نامه این است که این سؤالات مهم را با نظریه رشد اخلاقی ارسطو پیوند دهم. امیدوارم بتوانم نشان دهم که این رویکرد تصویری به دست دهد که بر اساس آن نظریه ارسطو به دو مرحله تقسیم می‌شود که فرد باید انتخاب کند تا از نظر اخلاقی فضیلت‌مند شود. من ابتدا استدلال می کنم که شناسایی اهداف و اعمال خوب نیاز به دلیل دارد. بنابراین، برای اینکه فرد از نظر اخلاقی مسئولیت پذیر شود، باید یک توانایی عقلانی برای شناسایی اعمال خوب ایجاد کند. من نشان می دهم که اصطلاح ارسطو برای چنین توانایی سینسیس است. نتیجه می‌گیرم که اولین قدم برای فضیلت این است که از این توانایی به خوبی استفاده کنیم، انتخاب کنیم که با فضیلت باشیم و شخصیت خود را به خوب بازی کردن عادت دهیم. مرحله دوم به دست آوردن phronesis، درک اینکه چرا اعمال خوب خوب هستند، برای تکمیل یک شخصیت عادت شده است. توسعه فرونیس هم به تجربه قابل توجه در عمل خوب و هم به آموزش فلسفی در مورد اخلاق نیاز دارد، اما برای فضیلت اخلاقی لازم است. اگرچه یک فرد با عادت‌های ظریف از نظر لذت‌ها در برابر آکرازیا آسیب‌پذیر نیست، حتی اگر فرونیس نداشته باشد، ارسطو اجازه می‌دهد، من نشان می‌دهم که ممکن است همچنان مستعد آکرازی تند باشد، در حالی که phronimos می‌تواند در هر موقعیتی از رفتار آکراتیک اجتناب کند.
استفاده ارسطو از "جنس" در منطق، فلسفه و علم [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Jeffrey Carr
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : در Metaphysics Delta.28، ارسطو چهار کاربرد از اصطلاح "جنس" را ارائه می دهد که سپس آنها را در سه گزارش جداگانه خلاصه می کند. هدف این پایان نامه اولاً تبیین هر یک از کاربردهای ارسطو است، ثانیاً توضیح اینکه چگونه خلاصه ای از کاربردهای چهارگانه او توسط سه روایت توجیه می شود و سوم، بررسی برخی کاربردهای فلسفی هر کاربرد. من کاربردهای مختلف را تا جایی که بتوان دلالت ها را مشخص کرد به یکدیگر مرتبط خواهم کرد و نشان خواهم داد که کانونی، اگر نه رایج ترین معنای جنس، با استفاده از جنس به عنوان زیرلایه تمایز مطابقت دارد، که در خلاصه ارسطو به عنوان نظر این است که جنس موضوع است. در نقش زیرلایه، جنس برای روایت ارسطو از وحدت یک ماده آلی بنیادی است و یک تز متافیزیکی عمیق را پایه گذاری می کند: جنس نزدیک جزء ضروری در ماهیت و ماندگاری اشیاء مادی است.
ترجمه و تحقیق "شرح نهم بوئثیوس بر فصل نهم کتاب العباره"
نویسنده:
نویسنده:نگین کریمی‌زاده؛ استاد راهنما:مریم سالم؛ استاد مشاور :محمد باسط
نوع منبع :
رساله تحصیلی , ترجمه اثر
چکیده :
کتاب العباره، یکی از آثار ارسطو است که در آن از گزارهها و احکام آنها سخن میگوید. ارسطو در فصل نهم این کتاب، مبحثی را پیش میکشد که هم در منطق و هم در فلسفه و الهیات خصوصاً در مبحث علیت و علم الهی سبب بحثهای فراوانی شده است. وی در فصلهای قبل، در مبحث شرط صدق گزارهها، خود را پایبند به نظام کلی دو ارزشی دانسته، شرط صدق گزارهها را مطابقت آنها با واقع میداند و میگوید گزارههای اخباری یا صادق اند یا کاذب و حالت سومی وجود ندارد. این اصل در گزارههای مربوط به رویدادهای زمان گذشته و حال جاری است؛ اما درمورد گزارههای مربوط به رویدادهای آینده استثناء وجود دارد. ارسطو این استثنا را با مثال مشهور «وقوع نبرد دریایی در آینده» شرح میدهد. از نظر او درمورد گزارههای مربوط به رویدادهای آینده که هنوز واقع نشدهاند و شرط تطابق یا عدم تطابق با خارج را ندارند، نمیتوان صادق یا کاذب بودن آنها را قطعاً مشخص کرد. در واقع این قبیل گزارههاحملیه نیستند و حقیقت آنها منفصله است؛ یعنی با شرطِ وقوعشان، صادق، با شرط عدم وقوعشان، کاذب خواهند بود. شرط صدق گزاره های ناظر به آینده و تلاش ارسطو در متفاوت نشان دادن ماهیت آن ها او را از گرفتار شدن در دام جبرگرایی و یا استثناء قایل شدن برای قانون کلی دو ارزشی می رهاند. این اثر توسط افراد مختلفی شرح شده است. یکی از این شارحان بوئثیوس، متفکر مسیحی قرن 6است. انتظار میرفت بوئثیوس به دلیل پیشینه ی کلامی ای که دارد باب اختیار و علم پیشین الهی را در این شرح باز نموده و به طور مفصل دیدگاه خود را مطرح نماید، اما او تفکرات مذهبی خود را در فلسفه و منطق وارد نمیکند و در این شرح، کاملاً با دید یک فیلسوف به قضیه نگاه میکند. شرح وی در کتاب Ammonius on Aristotle’s on چاپ شده است که با ترجمهیInterpretation 9 with Boethius on Aristotle’s on Interpretation9 معنایی این کتاب دریافتیم او معتقد است اینگونه گزارهها، تا قبل از وقوع، خصوصیت منفصلِ «یا صادق یا کاذب» دارند و بر خلاف گزارههای ناظر به گذشته و حال که ارزش صدق قطعی دارند،گزارههای ناظر به آیندهی ممکن، ارزش صدق نامعین دارند
طبیعت، تغییر و عاملیت در فیزیک ارسطو [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Sarah Waterlow
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : مفهوم "طبیعت به عنوان اصل درونی تغییر" اساسی است به نظریه ارسطو درباره جهان فیزیکی؛ آن هدف از است ارائه پایان نامه برای اثبات این ادعا با ردیابی اثرات این ایده در رد ماتریالیسم توسط ارسطو، در دکترین او "مکان های طبیعی" در تعریف او از تغییر و فرآیند به طور کلی، و (از طریق دومی) در مفهوم خود از عاملیت به طور کلی و عالی Unmoved Mover به ویژه ((1)). ارسطو "طبیعی" را توسط . در تضاد با "مصنوعی" ((2) - (3))، که مواد طبیعی را نگه می دارد نه صرفاً به طور جمعی ((4) - (5)) بلکه به عنوان افراد هر یک دارای یک هستند "انگیزه ذاتی تغییر". اما این باید توضیح داده شود تا اجازه داده شود زیرا هیچ تغییری کاملاً مستقل از خارجی نیست شرایط ((6) - (7)). با این حال، اگر تغییر کاملاً وابسته بود در شرایط خارجی، وقوع آن غیرقابل توضیح است ((8) - (9))، و خود مفهوم "تغییر" نامنسجم خواهد بود. این نتیجه آخر از بررسی پارادوکس باستانی به دست می آید تبدیل شدن و برخورد ارسطو با آن ((10) - (33)). پارادوکس توضیح داده شده است ((11) -(14)). ارسطو با نشان دادن آن به آن پاسخ می دهد زبان یک موضوع تغییر مداوم را فرض می کند ((15) - (21)). ولی این فرض تنها در صورتی به مشکل پاسخ می دهد که مقوله متافیزیکی باشد جوهر نیز مفروض است و در کنار آن تمایز نیز وجود دارد بین خصلت سازنده ماده و غیر جوهر سازنده مشخصات ((22) - (27)). اولی موضوع خود را به عنوان یک چیز مشخص می کند از نوع علی خاص؛ بنابراین تغییر، در پیش فرض اساسی موضوع (همچنین به ضمیمه فصل 1 رجوع کنید)، یکی را پیش‌فرض می‌گیرد که می‌سازد برخی از کمک های علی به تغییرات خود ((28) - (33)). ولی منظور ارسطو بیش از این از «طبیعت به مثابه اصل درونی» است. او یک ماده طبیعی (مانند یک صنعتگر) مستقل است تعیین کننده تغییرات خاص؛ بنابراین اینها (بر خلاف تغییراتی که چندان تعیین نشده است) "طبیعی" هستند، زیرا این ماده را نشان می دهد طبیعت تیال ((34) - (36)). این مفهوم مشکل ساز برای گرفته شده است توسط ارسطو در Vhys-ics ((37) - (39)) اعطا شده است، اما می توان آن را مشاهده کرد بر متافیزیک جوهر او تکیه کنید.
گزارش ارسطو از احساسات [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Argiri Dimitrios Aggelopoulou
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : این پایان نامه درصدد است نشان دهد که علایق یا مسیر ارسطویی وحدت دو جنبه یا جزء هستند، یکی جزء فیزیولوژیکی به نام لذت یا درد و یک جزء شناختی به نام کریسیس. ارسطو در کتاب دوم بلاغت شهوات را به عنوان تجربیاتی که شامل نوع خاصی از قضاوت (کریسیس) و همچنین لذت و درد است، تعریف می کند. بررسی ماهیت اجزای تشکیل دهنده هوس ها، یعنی. لذت یا درد و قضاوت (krisis)، منجر به درک بهتر احساسات ارسطویی می شود. استدلال می شود که لذت از نظر ارسطو فقط همراه با فعالیت پدید می آید، اما خود یک فعالیت نیست، لذت جنبه انرژی فعالیت است و لذت کامل کننده فعالیت است به این معنا که در همه زمان ها و در طول فعالیت شامل آن می شود. پایان یا تلو. در مورد هوس ها، لذت با جنبه قضاوتی هوس ها، یعنی تشخیص ویژگی های برجسته یک موقعیت همراه است. فعالیت قضاوتی که لذت همراه با آن است، بحران نامیده می شود و ماهیت و عملکرد آن اغلب در ارتباط با ادراک مورد بحث قرار می گیرد. مانند ادراکات، کریس‌های مرتبط با احساسات، زمینه‌ای هستند، شامل آگاهی از الگوهای رابطه یا پیکربندی‌هایی هستند که محتوای گزاره‌ای ندارند و به خوبی در اقتصاد عمومی ذهن گنجانده شده‌اند. بحث در مورد ماهیت هوس ها با بررسی تنها دو عنصر تشکیل دهنده لذت یا درد و بحران تمام نمی شود. نقش میل و دلایلی که میل نمی تواند جزء سوم مستقل شهوات باشد بررسی می شود. همچنین استدلال می‌شود که احساسات ارسطویی از این جهت رابطه‌ای دارند که مؤلفه بحران را به‌عنوان آگاهی خوشایند یا دردناک در مورد اینکه عامل در رابطه با دیگران چگونه است، مشخص می‌کند. فصل آخر خوانشی از شاعرانگی را از زاویه هوس‌های تراژیک ارائه می‌کند تا نشان دهد که چگونه روایت احساساتی که در فصل‌های قبل توضیح داده شد در زمینه خاص شعر تراژیک کاربرد دارد.
تحلیل و بررسی تطبیقی موضوع مابعدالطبیعه از منظر سوآرز و ارسطو
نویسنده:
نویسنده:اصغر فتحی عمادآبادی؛ استاد راهنما:علی کرباسی زاده ؛ استاد مشاور :سعید بینای مطلق
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
چکیده :
ارسطو در آغاز کتاب چهارم متافیزیک ، از دانشی به عنوان «موجود بماهو موجود و عوارض ذاتی آن» سخن می گوید و در جاهای دیگر از این کتاب با نام های «فلسفه اولی » یا «فلسفه نخستین» «حکمت» و «الهیات» یاد می کند که بعدها مابعدالطبیعه نام گرفت. همان طور که وی نام های مختلفی بر این علم نهاده ،موضوعات متعدد و متنوعی نیز برای این علم مطرح کرده است. لذا از دیر باز شارحان و مفسران ارسطو در تعیین موضوع مابعدالطبیعه دچار مشکل شده اند و هر کدام به طریقی رفته اند. اقوال و تفاسیر در این زمینه تا قبل از سوآرز را می توان در دو دیدگاه کلی بیان کرد: الف) شارحان و مفسران یونانی بلافصل ارسطو ب) شارحان و مفسران قرون وسطایی اعم از فیلسوفان مسلمان و مسیحی. از میان شارحان اخیرِ ارسطو از همه شاخص تر، ابن سینا، ابن رشد، توماس آکوئینی و جان دونس اسکوتوس می باشند. با ورود آثار ابن سینا به بحث های قرون وسطایی تحولات بسیار زیادی در بحث موضوع مابعدالطبیعه اتفاق می افتد. وی موضوع مابعدالطبیعه را «موجود بماهو موجود» می داند اما موجود را به نحو عام در نظر می گیرد که شامل خدا و موجودات محسوس و موجودات مجرد و مفاهیم عامه و مشترک میان همه علوم می شود. این یک تحول در بحث موضوع مابعدالطبیعه محسوب می شود. سوآرز در انتهای قرون وسطی و ابتدای عصر جدید، نظریه خود را در باب موضوع مابعدالطبیعه، ابتدا از دیدگاه چهارگانه ارسطو شروع می‌کند و در ادامه به موضوعات ممکن مابعدالطبیعه که در تعداد بیشتر ـ شش پیشنهاد ـ که تا زمان وی فراهم شده می پردازد و در نهایت هیچ یک از آنها را نمی پذیرد و دیدگاه هفتمی را مطرح می کند که بازتابی از تفسیر ارسطویی ـ ابن سینایی است. این دیدگاه ناخواسته مودی به تاسیس مابعدالطبیعه نوین می شود که با نظام مابعدالطبیعی ارسطویی و سایر اسلافش متفاوت است و زمینه ساز مابعدالطبیعه عصر‌جدید می شود. سوآرز موضوع مابعدالطبیعه را «موجود بماهو موجود واقعی »می داند. وی با اضافه کردن کلمه واقعی و تفسیری که از آن ارائه می دهد تحول عظیمی در بحث موضوع مابعدالطبیعه ایجاد می کند. مساله اصلی این پژوهش پرداختن به موضوع مابعدالطبیعه تطبیقی بین ارسطو و سوآرز است به جهت بیان و تبیین و تعین نقاط اشتراک و اختلاف در دو سنت یونانی و قرون وسطای میانه در موضوع مابعدالطبیعه. همچنین در این رساله سعی بر آن است که با معرفی جایگاه سوآرز در تاریخ فلسفه، به سیر اجمالی موضوع مابعدالطبیعه از زمان ارسطو تا سوآرز نیز پرداخته شود تا به واسطه آن بیان شود که موضوع مابعدالطبیعه بعد از ارسطو تا زمان سوآرز چه سرنوشتی پیدا کرده است و سوآرز چگونه با یک پیشینه طولانی از مباحث مابعدالطبیعی توانست موضوعی جدید را ارائه کند. در این رساله که به روش توصیفی ـ تحلیلی صورت گرفته به این نتایج دست یافتیم که سوآرز و ارسطو در چندین وجه در بحث موضوع مابعدالطبیعه دارای اشتراک و اختلاف هستند که بسیاری از این موارد اختلاف و اشتراک مبنایی می باشد.
ضعف اراده: تحلیل و ارزیابی نظریه ارسطو بر اساس آراء آلفرد ملی
نویسنده:
نویسنده:محمد تقدیسی میرک؛ استاد راهنما:محسن جوادی,زهرا خزاعی؛ استاد مشاور :محمد لگنهاوسن
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
اکراسیا یا ضعف اخلاقی به معنی عمل ارادی و آزادانه فاعل برخلاف بهترین حکم اخلاقی هست که علت آن ضعف اراده و نداشتن قدرت کنترل نفس است از منظر ارسطو این پدیده معمولا به دلیل تاثیر پذیرفتن قدرت استدلال یا علم بالقوه عامل اخلاقی بوسیله خواسته های امیال با ضعف اراده همراه است به همین خاطر معمولا در نزد اغلب فلاسفه اکراسیا با ضعف اراده مترادف است هر چند که برخی فلاسفه چنین دیدگاهی ندارند الفرد ملی اکراسیا را به تبعیت از ارسطو، عمل عامدانه وآزادانه فاعل، مخالف با حکم برتر با رعایت جمیع جوانب عمل و آن را با ضعف اراده مترادف میداند و از دیدگاه هر دو فیلسوف علت اکراسیا تاثیر افراطی خواسته های بخش احساسی عامل بر بخش استدلالی وی هست و راه مقابله با آن تقویت بخش استدلالی نفس در مقابل بخش احساسی آن میباشد. خلاصه کلام اینکه: برای داشتن قوت اراده و اجتناب از ضعف اراده تقویت عامل اخلاقی در سه ساحت معرفتی، عاطفی و رفتاری لازم وضروری است. قدمت این بحث به یونان باستان میرسد و سقراط و ارسطو، افلاطون نقطه اوج در این بحث هستند این پدیده نخستین بار توسط ارسطو آکراسیا نامیده و سپس در زبان انگلیسی به ضعف اراده ترجمه شد. در این رساله ضمن بررسی و تحلیل مولفه های اصلی اقدامات اکراتیک و بررسی آن از منظر فلاسفه مشهور در این حوزه بصورت اجمالی و اولویت ثانی ، هدف اصلی نگارنده تحلیل و بررسی مولفه های ضعف ارده از منظر ارسطو نقد و تحلیل آن از دیدگاه الفرد ملی است. در استدلال ارسطو عاملی که سبب می شود که فاعل اخلاقی مطابق قاعده حد وسط اقدام کند و از انتخاب حد افراط و تفریط اجتناب نماید داشتن قدرت فرونسیس از جانب عامل اخلاقی است و این فضیلت مستلزم هماهنگی میان عقل و میل است و انسان حکیم بوسیله این فضیلت روش رسیدن به خیرات را شناسایی و سیر در آن را ادامه می دهد. همسو با ارسطو، الفرد ملی معتقد است که علت اکراسیا ضعف در کنترل نفس در مقابل کشش های امیال است اراده ضعیف توان مقاومت در برابر طوفانهای بنیان برکن امیال را نخواهد داشت و اسیر خواسته های امیال خواهد شد.
فلسفه رئالیستی ارسطویی ریاضیات: ریاضیات به عنوان علم کمیت و ساختار [کتاب انگلیسی]
نویسنده:
James Franklin
نوع منبع :
کتاب
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
Palgrave Macmillan,
چکیده :
ترجمه ماشینی: یک فلسفه ریاضی ارسطویی بن بست بین دیدگاه افلاطونی و اسم گرایی در مورد ریاضیات را می شکند. ریاضیات نه مطالعه اشیاء انتزاعی و نه زبان یا منطق صرف، علم جنبه های واقعی جهان به اندازه زیست شناسی است. برای اولین بار، یک فلسفه ریاضی، ریاضیات کاربردی را در مرکز قرار می دهد. جنبه های کمی جهان مانند نسبت ارتفاعات و جنبه های ساختاری مانند تقارن و تداوم بخشی از جهان فیزیکی و از موضوعات ریاضیات هستند. اگرچه برخی از ساختارهای ریاضی مانند بی‌نهایت‌ها ممکن است بیش از حد بزرگ باشند که در حقیقت قابل تحقق نباشند، اما همه آنها قادر به تحقق هستند. این کتاب با آگاهی از پیشینه نویسنده در فلسفه و ریاضیات، اما با رعایت مثال‌های ساده، نشان می‌دهد که چگونه درک نوزاد از الگوها با تجسم و اثبات به بنای وسیع دانش ریاضی ناب و کاربردی مدرن گسترش می‌یابد. اما با حفظ مثال‌های ساده، این کتاب نشان می‌دهد که چگونه درک نوزاد از الگوها با تجسم و اثبات به عمارت وسیع دانش ریاضی ناب و کاربردی مدرن گسترش می‌یابد.
آرای ارسطو و مناندر درباره اخلاقِ فهم
نویسنده:
Valeria Cinaglia
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : این پایان نامه دکترا موضوعی را بررسی می کند که در رابط بین فلسفه و ادبیات یونان باستان قرار دارد. به طور خاص، من به زمینه مشترک بین کمدی جدید مناندر و جنبه هایی از فلسفه ارسطو توجه دارم. این تز استدلال نمی کند که شباهت شناسایی شده بین این دو نویسنده تأثیر مستقیم ارسطو بر مناندر را نشان می دهد، بلکه آنها یک جهان فکری مشترک دارند. این پایان نامه حول مجموعه ای از قرائت های موازی مناندر و ارسطو ساخته شده است. متون کلیدی مرتبط عبارتند از «Epitrepontes»، «Samia»، «Aspis»، «Perikeiromene» و «Dyscolos» مناندر و «تجزیه و تحلیل پسین» ارسطو، «اخلاق نیکوماخوس و اودمیایی»، «De Anima» و «Poetics». ادعای من این است که ساخت مناندر از شخصیت ها و طرح ها و تحلیل های فلسفی ارسطو رویکردهای مشابهی را در موضوع رابطه دانش و اخلاق بیان می کند. محور بحث من این توجه است که در نوشته‌های ارسطو درباره اخلاق، منطق و روان‌شناسی، ما می‌توانیم مجموعه‌ای از ایده‌ها را در مورد ارتباط متقابل بین شکل‌گیری دانش و شخصیت یا عواطف شناسایی کنیم، که برای مثال نشان می‌دهد که معمولاً چگونه شکست‌های اخلاقی بستگی دارد. در مورد ترکیبی از اشتباهات شناختی و لغزش های عاطفی. چند سال بعد از ترکیب متون مکتب ارسطو، کمدی‌های مناندر، همانطور که در متون موجود بیان شده است، نوعی نمایشنامه را به مخاطبان گسترده‌تری ارائه می‌کند که، همانطور که استدلال می‌کنم، بازتابی از درک پیچیده و پیچیده‌ای از تعامل بین شناختی است. یا درک منطقی و شخصیت یا احساس. به‌طور گسترده‌تر، ارسطو و مناندر دیدگاه‌های مشابهی درباره نحوه ارتباط ادراکات و واکنش‌های عاطفی به موقعیت‌ها با حضور یا عدم درک اخلاقی و شناختی، یا وضعیت رشد شخصیت اخلاقی در هر فرد معین ارائه می‌کنند. بنابراین، من پیشنهاد می‌کنم که بحران‌های بین‌فردی و پیشرفت به سوی شناخت هویت شخصیت‌های مهم در کمدی‌های مناندری، الگوی تفکر درباره ادراک، دانش و نقش عاطفه را در بر می‌گیرد که نشان‌دهنده پیوند اساسی با تفکر ارسطو در موضوعات مشابه است.
  • تعداد رکورد ها : 1511