در نیمة دوم سدة هجدهم، هیوم با نشر فلسفة غیردینی وجود خدای مسیحیت را نامحتمل دانست، و از سوی همعصران خود نشان خداناباور محض را دریافت کرد. بهتازگی، و بهرغم
... تفسیرهای دو قرن گذشته، هیوم نه بهعنوان فیلسوفی خداناباور، بلکه بهعنوان فردی ندانمگرا، خداپرست، و خداباور معرفی شده است. مطابق این سه نگرش، گویی هیوم، یا ادعاهای خداپرستی افراطی و خداپرستی حداقلی را به تعلیق در آورده است، یا وجود خدا را بهطور صریح تصدیق کرده است، و یا از تعهدی گنگ نسبت به وجود خرد برینی که منشاء، خالق و فرمانروای این جهان است، دفاع کرده است.
مقالة حاضر، ضمن رد چهار قرائت فوق، نشان میدهد هیوم یک خداناباور ضعیف و غیرجزمی است. زیرا این فیلسوف، در درجة نخست، با بیاساس دانستن ادعاهای خداپرستی افراطی، وجود خدا را، با مجموعة غنی از صفات، نامحتمل خوانده است. با اینحال، نگرش هیوم نسبت به خداپرستی حداقلی این چنین تندوتیز نیست. خداپرستی حداقلی، نه نادرست است، و نه تردیدآمیز است. بهزعم او، خداپرستی حداقلی تهی و بیفایده است. آنچنان تهی، بیفایده، و ناکامل، که شایستة مقابله از سوی شکاک نیست. در واقع، هیوم خداپرستی حداقلی را، نه انکار کرده است، نه تعلیق کرده است، و نه تصدیق کرده است. که اگر انکار میکرد شایستة دریافت عنوان خداناباور محض میبود، اگر تعلیق میکرد شایستة دریافت عنوان ندانمگرای محض میبود، و اگر تصدیق میکرد شایستة دریافت عناوین خداپرست حقیقی و خداباور ظریف میبود.
بیشتر