جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 1386
نظریه شیخ شهاب الدین سهروردی و ملاصدرا در مورد معاد و نُبُوّات
نویسنده:
نویسنده:زینب میرعلائی؛ استاد راهنما:عبدالرضا صفری حلاوی؛ استاد مشاور :مهدی خادمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
یکی از دغدغه های بشری ترس از مرگ بوده است برای درمان این ترس از حوزه های مختلف به نظریه پردازی و بررسی، دقیق پیرامون این مسئله پرداخته شده است. مرگ از جهات مختلف مورد مطالعه و تحلیل مکاتب مختلف فلسفی قرارگرفته و بر همین پایه تفکر فلسفی، ترس از مرگ، ریشه در نوع نگاه و اندیشه انسان ها نسبت به حقیقت مرگ دارد. از نظر فلسفی دیدگاه انسان نسبت به جهان پس از این دنیا به دسته های مختلف تقسیم می شود: گروهی تفکر مادی دارند و مرگ را نابودی انسان می دانند و می گویند همه چیز به پایان میر سد و مشخص است که درک و شناختی نسبت به حقیقت وجود انسان یعنی، نفس و روح آن ندارند و همه حقیقت انسان را در همین جسم خاکی و مادی وی خلاصه کرده اند. اما گروه دومی وجود دارد که حقیقت انسان را همان نفس و روح انسان می دانند. و می گویند: جسم ابزاری در اختیار روح است، و در این نظریه مرگ را فقط قطع ارتباط روح از بدن می دانند.پس معتقد هستند که همچنان زندگی ادامه خواهد داشت و از حیات باز نمی ایستد. سهروردی و ملاصدرا بر مبنای تفکر فلسفی خود نظریه دوم را در کنار بسیاری از فلاسفه مسلمان و غیر مسلمان دیگر پذیرفته اند و به واقعیت آن از جهات مختلف پرداخته اند. هر چند هر کدام در راستای مبانی فلسفی خود عوامل متعددی را برای این ترس از مرگ و یا آرامش پس از مرگ مطرح می کنند که در برخی مسائل با یکدیگر موافق و در مسائلی هم با یکدیگر مخالف هستند. در ادامه خواهیم خواند، که هر دو به همراه فلاسفه دیگر علت اصلی ترس از مرگِ برخی انسان ها را جهل از واقعیت مرگ می دانند. در ادامه بحث خواهیم گفت: که سرنوشت نفوس انسانها پس مرگ چه می شود؟ ویا خواهید خواند که دلایل حکمای اسلامی بر تجرد نفس چیست؟ مرگ از نظر روان شناسی مورد بررسی قرا گرفته است. بیان حرکت جوهری وجود انسان نشانه حیات نفس پس از مرگ است. یکی از مسائل دیگر که می توان به زندگی اخروی معتقد بود، مسئله تناسخ است که مورد بررسی قرار گرفته. ادراکات حسی و اقسام آن می توانند در فرایند وحی و رؤیای صادقه از نظر فلسفی و روان شناسی کمک قابل توجهی به دیدگاه معتقدان به نظریه زندگی پس از مرگ داشته باشد. در پایان، مطالبی هم در مورد دانش نُبُوّات ارائه شده، تا بیشتر و دقیق تر کارکرد نفس را پس از مرگ مورد بررسی قرار دهد. واژه نُبُوّات بعد از مطرح شدن علم النفس بیان شده و نشان دهنده اهمیت و خارق العاده بودن زندگی و ادامه حیات درجهان دیگراست که توسط همان نفس جوهری صورت می گیرد.
بررسی تطبیقی زیباشناسی از دیدگاه افلاطون و سهروردی
نویسنده:
نویسنده:سمیه ادریس آبادی؛ استاد راهنما:مهین کرامتی فرد
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
چکیده :
هدف از این تحقیق بررسی تطبیقی زییاشناسی از دیدگاه افلاطون و سهروردی می باشد،تأمل در بحث زیبایی و جمال، از دیگر مقوله‌های فلسفه ی است که بسی قدمـت دارد. پرسش از «امرِ زیبـا» و «هنـر»، پرسش‌هایی هستند که از دیربـاز اندیشۀ آدمی را به‌خـود مشغـول داشته‌اند.در بین فلاسفه مشهور یونان، افلاطون و در بین فلاسفه اسلامی، سهروردی، در زمره اندیشمندانی هستند که پیرامون زیبایی شناسی و تشریح آن، نظریات ارزشمندی را مطرح کرده‌اند. از نظر افلاطون زیبایی و هنر، غایتی عینی است و به باور او، بیان ماهیت زیبایی دشوار و موفقیت در این زمینه، امکان فهم زیبایی آفریده های انسانی را آسان خواهد کرد. او حقیقت زیبایی را سودمندی و لذت نمی داند؛ بلکه زیبایی را امری فراحسی و عینی می داند که نهایت سیر سالکان و زیبایی ها به آن می انجامد چنین زیبایی ، مطلق و فی نفسه و همان ایده و منشأ زیبایی است که به عالم مثل تعلق دارد.شیخ‌ شهاب‌الدین سهروردی مبـاحث مربوط به شناخت حقیقت زیبـایی را، ذیل مباحث جهان‌شنـاسی و علم‌الانـوار و مفـاهیم حُسن و جمـال در حکمت اشراق مورد بررسی قـرار داده است. در آراء اشراقی سهروردی، «حُسن» حقیقتی نورانی و مینوی است که با حفظ هویّت ملکوتی خویش، قدم در قوس نزول نهاده و در عالم مُلک نیز متجلّی گشته است و زیبایی‌های محسوس و این‌جهانی، نشانه و آیتی است از زیبایی‌های معقول و آن‌جهانی است . نتیجه ای این تحقیق نشان می دهدکه هنر اشراقی ، جز از طریق شهود به دست نمی‌آید و تحقق این شهود، آن‌گاه میسّر است که سالک یا هنرمند اشراقی با فهم «منطق پـرواز» به بازآفرینی معراج در نفس خویش نائل آید. حکمت و هنر اشراقی هر دو به زبان رمز بیان می‌گردند، بر همین مبنا علم «تـأویل» نیز در فهم و تبیین زبان رمزی حکمت و هنر اشراقی از جایگاه حائز اهمیتی برخوردار است.
بررسی تطبیقی قوس نزول و صعود از منظر ابن سینا، سهروردی و ملاصدرا
نویسنده:
نویسنده:امین دهقانی؛ استاد راهنما:حسن معلمی؛ استاد مشاور :محمدمهدی گرجیان
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در این تحقیق به قوس نزول و قوس صعود از منظر سه فسلسوف بزرگ اسلامی؛ ابن سینا، سهروردی و ملاصدرا و سپس به بررسی تطبیقی (افتراقات و اشتراکات) آن‏ها پرداخته می‏شود. برای تحقق این اثر سعی بر آن بوده که از منابع اصلی و اصیل این سه فیلسوف و همین طور از اکثر آثار آن‏ها (به نحو تتبع نسبتا جامع) استفاده شود تا به یک نتیجه گیری قابل اعتماد، نایل گردیم. از آن جا که مسایل مربوط به قوس نزول (چینش نظام هستی) و قوس صعود (سیر صعودی آدمی) در سامان دهی سایر اندیشه‏های انسان در جمیع ساحت‏های مربوط به دنیا و آخرت بسیار تاثیرات راهبردی و تعیین کننده دارد، لذا ضروری می‏نمود که چنین اثر سترگی بر اساس اندیشه بزرگ ترین فلاسفه اسلامی (رئسای مکاتب مشاء و اشراق در بستر اسلامی و حکمت متعالیه) سامان یافته و به اهل تحقیق و اندیشه عرضه گردد. ابن سینا در قوس نزول به سه مرتبه واجب تعالی، عقل و عالم ماده معتقد است. سهروردی علاوه بر ترسیم واسطه بین واجب تعالی و عقول (نور اقرب)، به عالم مثال نیز قایل است. اما ملاصدرا با تاثّر از مبانی عرفانی از طرفی و با پی ریزی مبانی اختصاصی خود، علاوه بر افزودن مرتبه احدیت و واحدیت، به اعمال دقت نظرهای بیشتری می‏پردازد و گوی سبقت را از دو فیلسوف قبلی می‏رباید. در قوس صعود نیز مساله حدوث نفس نقطه آغازین منظور گشته و سپس به بحث تکامل نفس و کمال نهایی آن و همین طور تناسخ و معاد و در نهایت مساله فنا پرداخته شده است. ملاصدرا نفس را بحدوث البدن حادث می‏داند نه مع حدوث البدن و همین طور اختلافات راهبردی و تعیین کننده آن‏ها در مسایل مربوط به حرکت جوهری و اتحاد عاقل و معقول و غیره در ترسیم نهایی دیدگاه آنان در قوس صعود بسیار اثرگذار است.
جایگاه سلوک عملی در معرفت از نظر سهروردی
نویسنده:
نویسنده:آزاده متحدین؛ استاد راهنما:نصرالله حکمت
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
از همان ابتدا در فلسفۀ اسلامی بحثِ حکمتِ عملی و نقدِ عقل مطرح بوده است، در واقع در فلسفۀ اسلامی اعتقاد بر این بوده که عقلِ محدود و متناهیِ ما هرگز نمی‌تواند با اتکا به توانِ خود _در جهانی نامحدود و نامتناهی_ ادعای بی‌نقص بودن کند و خود را بدون خطا بپندارد. سهروردی به عنوان بنیانگذار حکمت اشراق در گرایشاتِ مشائی خویش با مشکلات عدیده‌ای روبه‌رو شد تا اینکه آن حادثۀ منامیه برایش رخ داد، این حادثه، فکر او را از روش مشائیِ صرف یا مشرقی-مشائیِ سینوی به روش دیگری که خود مبدع آن بود تغییر داد. در ادامه وی به سبب ریاضت‌هایی که انجام داد، مکاشفات متعددی از جمله مکاشفات مربوط به عالم مثال را تجربه کرد و به نشانه‌هایی از نورالانوار دست یافت. او حکمت را به عنوانِ شرفِ انسان در نظر می‌گیرد اما حکمت ذوقی را بر حکمت استدلالی مرجح می‌داند. همچنین سهروردی مقام حکمای اشراقی را از حکمایِ اهل بحث برتر و بالاتر در نظر می‌گیرد. در نظر سهروردی معرفت حقیقی عبارت است از: علمِ حضوریِ اتصالیِ شهودی؛ یعنی رهاییِ نفس از ورطۀ کثرت و دوگانگی و فراتر رفتن از علمِ حصولی که در بند مفاهیمِ ذهنی و صور کلیِ انتزاعی است. یعنی نفس پذیرای عالم قدس شود و در پرتو اتصال به روح القدس و نورانیتِ ذاتی خویش، حقایقِ اشیاء را در حضوری بی‌واسطه مشاهده کند. او می‌گوید: "هرگز گمان مدار که کسی به مقامِ شامخِ معرفت و قلۀ رفیع حقیقت دست یافته باشد مگر اینکه از تابش انوار ملکوت برخوردار شده باشد." او همانگونه که روی شهود تکیه کرده و طریقِ تصفیۀ باطن را در راه وصول به حقیقت توصیه می‎‌کند، استدلال منطقی را نیز معتبر دانسته و انسان را از آن بی‌نیاز نمی‌بیند. در این تحقیق سعی کرده‌ام تا اهمیتِ حکمتِ عملی از دیدگاهِ شیخ اشراق را _که وی بر آن تأکید بسیار داشته_ بررسی کنم.
واکاوی خوانش تصویری عرفا از مفاهیم فلسفی و اسطوره‌ای با تکیه بر آثار سهروردی و مولوی
نویسنده:
نویسنده:مریم حق شناس؛ استاد راهنما:داود اسپرهم؛ استاد مشاور :عباسعلی وفایی,احمدعلی حیدری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
مهم‌ترین مضامین آثار عرفانی تصاویر معرفتی است که از آبشخور اسطوره و فلسفه نشأت می‌گیرد. تصویرهای کانونی(کلان تصاویر) و یا به اصطلاح استعاره‌های مرکزی در مقام گزاره‌ای حاوی اندیشه‌های نابی هستند که از تجربیات شخصی شاعر و نویسنده برمی‌آیند. از این رو رمزگشایی و تبیین معانی ثانویه از آن‌ها جهان‌بینی عارف را بیش از پیش آشکار خواهد کرد. خوانش تصویری که اهل عرفان از مفاهیم به دست می‌دهند هیچ گاه مسیری ثابت و صورتی واحد ندارد. تصاویر همواره در حال حرکت و صیرورت هستند. این پویایی در ایماژها بویژه در آثار سهروردی و مولانا به میزانی است که هیچ تصویرِ کانونی تنها برای یک مفهوم واحد خلق نمی-شود، بلکه یک ایماژ در سیر دگردیسی‌ها گوناگون برای تبیین معانی متعدد بروز می‌یابد. از سوی دیگر مفاهیم هرچند به طور کلی ثابند اما به سبب ماهیت گریزپذیر و نامشروط‌شان، یک تصویر واحد ظرفیت تفهیم و القای آن‌ها را ندارد. بنابراین همواره در هیأت تصاویر گوناگون ممثل می‌شوند. از این رو نگاه این پژوهش به تصویر صرفاً شگرد ادبی یا نوع بلاغی نیست. زیرا این تصاویر مرزهای زبان را در می‌نوردند و در خلال تجربیات شهودمحور عرفانی به ادراکی مفهومی تبدیل می‌شوند. از دیدگاه پژوهش حاضر آنچه چنین اصلی را رقم می-زند دیالکتیک تصویر و مفهوم است که گاه در سیری استعلایی به وحدت می‌رسند. این پژوهش با خوانش پدیداری مثنوی مولوی و داستان‌های رمزی سهروردی به واکاوی گزاره‌هایی پرداخت که در شکل ایماژ ممثل شده‌اند. پدیدارهایی چون «خورشید، دریا، درخت، پیر، پرنده» ایماژهای هستند که با عبور از مرزهای صورت-های بلاغی در پیوند پدیداری با منظومۀ فکری شاعر و نویسنده، جهان متن را می‌آفرینند. از این بررسی‌ها دریافتیم که یک پدیده در پیوند با موقعیت، معنی و آگاهی می‌تواند به ایماژی سیال و لغزان تبدیل شود. معنی‌وارگی، پویایی و بازنمودگی از محوری‌ترین ویژگی‌های تصویرهای کانونی در مثنوی و رساله‌های رمزی به شمار می‌روند. تصاویر درونی و بیرونی‌ای که با بن‌مایه‌های اسطوره‌ای و فلسفی در مقام سازندگان معنی، عارف را تحت سیطرۀ خود درمی‌آورند.
مؤلفه‌های ادراک پیشامفهومی نزد سهروردی و هایدگر
نویسنده:
نویسنده:زینب شکری؛ استاد راهنما:شهناز شایان فر,مهدی عباس‌زاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
چکیده :
سهروردی بنیان‌گذار حکمت اشراقی و مارتین هایدگر فیلسوف اگزیستانسیالیست آلمانی است، هر دو از مهم‌ترین فلاسفه‌ای هستند که به مقوله علم یا معرفت توجه کرده‌اند. این دو متفکر هر دو بر این باورند که فهم، درک بی‌واسطه حقیقت و ذات امور است، نه حصول صورت شیء در ذهن. پژوهش حاضر تلاشی است در راستای شرح، تبیین، مقایسه و بیان نقاط اشتراک و اختلاف دیدگاه سهروردی و هایدگر در مسأله ادراک پیشامفهومی. این دو متفکر ضمن نقد و رد سنت‌های فکری و فلسفی پیش از خود که عمدتا دسترسی بی‌واسطه به ذات امور را انکار کرده و حقیقت را در گزاره جست‌وجو می‌کردند، باتکیه‌بر حقیقت انسان، بر آن‌اند که او، قادر به درک و لمس بی‌واسطه امور است. سهروردی باتکیه‌بر هویت نوری نفس و طرح شهود در فلسفه، جمله مراتب ادراک را از سنخ علم بی‌واسطه شهودی و حضوری دانست. هایدگر نیز، با طرح انسان همچون هستنده در-جهان و شرح ساختارهای اگزیستانسیال این هستنده، بر آن است که او ذاتا گشوده بوده و در جهان حضور دارد؛ بدین‌سان در راستای ارتباطی عملی، از خود، هستندگان و جهان رفع حجاب می‌کند. هر دو اندیشمند، باتکیه‌بر شئون وجودی انسان، ضمن نفی جدایی انسان و جهان، بر پیشامفهومی بودن ادراک اصرار ورزیده‌اند. علی‌رغم اختلاف نظرهایی که میان این دو فیلسوف در مسأله ادراک پیشامفهومی وجود دارد، هر دو بر این باورند که ادراک پیشامفهومی، همان ادراک حضوری و وجودی است و اساسا یقینی، فرامنطقی و دارای مراتب متعدد بوده و متأثر از عوامل غیرمعرفتی، مقدم بر ادراک مفهومی و شرط حصول آن است. تلاش‌های فکری این دو متفکر، تاحدی در حکم پایان بخشیدن به مسائل مهمی چون مسأله مطابقت و عدم مطابقت، جدایی و دوگانگی ذهن و عین (انسان و جهان) است؛ چه انسان تنها به سبب بسط وجودی و از مجرای علم حضوری و پیشامفهومی است که حقیقت و ذات امور را به نحو بی‌واسطه دریافته و به یقین می‌رسد؛ سپس قادر است حقایق مکشوف را در قالب گزاره و علم حصولی بیان کند.
بررسی انتقادی دیدگاه سهروردی دربارۀ «وجود»
نویسنده:
سهراب حقیقت
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
موضوع و دایر مدار مسائل در فلسفۀ مشاء وجود است. می‌توان گفت نظام فلسفی مشاء اعم از خداشناسی، جهان شناسی و وجود‌ شناسی مبتنی بر «وجود» است. سهروردی دیدگاه فلاسفۀ مشاء را دربارۀ وجود در پرتو رابطه آن با ماهیت تحلیل می‌کند. به نظر وی وجود به عنوان مفهوم کلی صرفا در مرتبۀ ذهن تقرر دارد؛ اما فلاسفۀ مشاء با عینی دانستن آن، احکام مفاهیم ذهنی را با امور عینی خلط کرده‌اند. لذا سهروردی معتقد است فلاسفۀ مشاء در بحث از وجود دچار مغالطه ذهن و عین شده‌اند که مالاً به ناسازگاری درونی در نظام فلسفی مشاء می انجامد. وی با اظهار این مغالطه به اعتباری بودن وجود می‌رسد و مسائل فلسفه را از وجود شناسی به نورشناسی تغییر می‌دهد. در این مقاله با روش تحلیلی و انتقادی ابتدا فهم سهروردی را از وجود و رابطه آن با ماهیت مطرح و سپس با تکیه بر نظر فلاسفه مشاء، سوء فهم سهروردی را از نظر ایشان بیان می‌کنیم و در مرحله آخر نظر سهروردی به تفصیل مورد نقد قرار می‌گیرد. سهروردی در فهم نظر فلاسفۀ مشاء در باب وجود دچار مغالطاتی شده است که از جمله آنها می‌توان به مشکلات معرفت شناختی در تصور و فهم وجود، خلط عرض با عرضی، خلط ماهیت من حیث هی هی با ماهیت بشرط شی، خلط عقل با ذهن، خلط انواع تمایز بین وجود و ماهیت و خلط معقولات ثانی فلسفی با منطقی اشاره کرد.
صفحات :
از صفحه 343 تا 370
ملاحظات معرفت‌شناختي استدلال‌هاي علم حضوري نفس از منظر سهروردي
نویسنده:
سميه احمدي ، عزيزالله افشار کرماني
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
علم حضوري نفس به خود از نظر سهروردي، مبناي شناخت‌شناسي وي و اساس معرفت‌شناسي اکثر متفکران بعد از وي را تشکيل مي‌دهد. سهروردي با دلايلي علم حضوري نفس به ذات، علم حضوري نفس به افعال و انفعالات ذات و علم حضوري نفس به قواي ذات را اثبات مي‌کند و می‌کوشد نفس را به‌عنوان فاعل شناسايي معرفي نمايد که براي ادراک ذات و قواي ذات نه‌تنها به واسطه‌اي نياز ندارد، بلکه نمي‌تواند نياز داشته باشد. به نظر سهروردي علم حصولي هم به‌عنوان امر عارض بر نفس وقتي توجيه مستدلي پيدا مي‌کند که پيش از آن علم نفس به ذات خود پذيرفته شده باشد؛ زيرا مادام که يک ذات خود را نيابد اوصاف و عوارض خود را نمي‌تواند بيابد و بر اين مبنا گستره‌اي قابل توجه براي علم حضوري قائل است. اين مقاله به ارائه استدلال‌هاي سهروردي بر علم حضوري نفس، پرداخته و ارزشمندي و کارآيي آنها را بررسي نموده و نقدهاي وارد بر آنها را پاسخ مي‌دهد. در نهايت اين مقاله نشان مي‌دهد که این استدلال‌ها گرچه تکيه بر اصول منطقي دارند، ولي از لحاظ ارزشمندي و همچنين گستره ادراکات و مدرکات در يک سطح نیستند و براي پذيرش استدلال‌ها، هم توجه به مباني خاص سهروردي به‌عنوان پيش‌فرض نياز است و هم قابليت و توانايي نفس درباره ادراکات متفاوت بايد مورد عنايت قرار گيرد.
صفحات :
از صفحه 7 تا 20
هژمونی سکوت: خوانشی هگلی‌ ـ‌ لاکانی از رابطۀ سکوت و زبان در اندیشۀ مولوی
نویسنده:
علی حسن‌زاده ، محمود صوفیانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
در مقالۀ حاضر می‌کوشیم در برخی از ابیات و اشعار مولوی رد چیزی را پیدا کنیم که آن را «هژمونی سکوت» می‌نامیم. طرفداران «هژمونی سکوت» زبان را خوار می‌شمارند و سکوت را بی‌اندازه ارج می‌نهند و آن را دربردارندۀ نوعی شهود ویژه می‌دانند که دسترسی به امر فراسوی زبان را میسر می‌سازد. این نگرش به سکوت و زبان تاریخ دور و درازی دارد و تازه در قرن‌های اخیر به پرسش گرفته شده است. سعی خواهیم کرد رویکرد «هژمونی سکوت» را به‌میانجی رویکردی هگلی‌ ـ‌ لاکانی خوانش کنیم، رویکردی مدرن که سکوت و زبان را به یک اندازه ارزشمند می‌داند و در نهایت سکوت را پدیده‌ای صرفاً زبانی می‌داند. خاطرنشان خواهیم ساخت که این دو نگرش در دو منطق متفاوت بنیاد دارند؛ اولی در قاعدۀ امکان اشرف سهروردی و دومی در منطق پس‌گسترانۀ ایدئالیسم آلمانی. پس از بررسی تبعات معرفت‌شناختی و هستی‌شناختی این دو رویکرد، در نهایت نتیجه خواهیم گرفت که موضع «هژمونی سکوت» موضعی متناقض و ناممکن است.
صفحات :
از صفحه 595 تا 609
بررسی انتقادی تقسیم عوالم و موجودات به جسمانی و مجرد
نویسنده:
محمد دانش نهاد ، محمدحسن وکیلی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
تقسیم عوالم هستی و موجودات به مجرد و مادی از تقسیمات موردقبول فلاسفۀ اسلامی است؛ درحالی‌که اشکال‌های فلسفی مهمی بر آن وارد است؛ به‌گونه‌ای‌ که این اشکالات به ابداع نظریه‌ای نوین منجر می‌شود. این پژوهش مبتنی بر روش جمع‌آوری اطلاعات، تحلیل آن و مقارنۀ آرا است. برای نگاه انتقادی به تقسیم عوالم به مادی و مجرد نیاز است در ابتدا براهین اثبات مجردات ازطریق خصوصیات موجودات جسمانی بررسی شود. پس از آن، نقش شیخ اشراق در تقسیم‌بندی عوالم و کشف عالم مثال تنقیح شود تا در پی آن ارکان اساسی نقد تقسیم‌بندی عوالم به مادی و مجرد بررسی شود. نگاه انتقادی به تقسیم عوالم به مادی و مجرد موجب می‌شود نزاع مهمی که میان حکما و متکلمان درباب جسمانیت یا تجرد ملائکه مطرح شده، برطرف شود. نگارندگان بر این عقیده هستند که باید برای حل فلسفی نزاع حکما و متکلمان، تقسیم موجودات و عوالم به مادی و مجرد را کنار گذاشت و درصدد تبیین صحیح جسمانیت و تجرد موجودات و عوالم بود.
صفحات :
از صفحه 125 تا 139
  • تعداد رکورد ها : 1386