جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 918
تحلیل موضع مولوی در مسئله جبر و اختیار و مبانی فلسفی و کلامی ان
نویسنده:
رامینه سلیمان زاده ایدیشه، احد فرامرز قراملکی، زهرا مصطفوی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
چکیده یکی از موضوعات بحث انگیز که همواره ذهن بشر را به خود معطوف داشته است، مسئله جبر و اختیار است. مولانا نیز مانند بسیاری از اندیشمندان و متفکران دیگر در آثار خود در این باب سخن آورده است. ظاهراً چنین می نماید که او گاه جانب جبر را ترجیح داده وگاه اختیار را برگزیده است. اما این نوسانات فکری متوقف بر منظرهای مختلفی است که از آن جهان هستی را می نگریسته است. نویسنده در این پژوهش می¬کوشد تصویر روشنی از موضع مولوی در مسئله جبر و اختیار ارائه دهد. محور استنادات نگارنده شش دفتر مثنوی معنوی است. سیر مطالب نوشتار حاضر از نگاه مولوی به جبر و اختیار آغاز شده و با گذر از مبادی خداشناسی و مبادی هستی¬شناختی وارد مبادی انسان شناختی می شود. نظر مولوی درباره جبر و اختیار به دیدی واقع گرایانه منتهی می شود. عقیده او عیناً با اعتقاد اصولی شیعه امامی( لا جبر و لا تفویض بل امر بین الامرین) یکی است. در مجموع مولوی عقیده دارد که انسان در عین آنکه مقهور مشیت الهی است، هیچ گاه در انجام تکالیف و وظایف خود مجبور نیست و بهانه¬های جبریانه در این باب پذیرفته نیست. مولانا این نکته را یادآور می شود که مناقشه جبر و اختیار تا همیشه باقی است و اختیار ذاتا مسئولیت آور است. ایشان مبتکرانه عشق کامل را پایان بخش این بحث و حلال مسئولیتهای ناشی از اختیار می داند. کلید واژه: مثنوی مولوی؛ جبر و اختیار؛ محدوده اختیار؛ مبانی اختیار.
بررسی نمادهای «ابدال» در حکایت دقوقی مثنوی معنوی
نویسنده:
احمد خاتمی، صدیقه کاردان
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
حکایت دقوقی در مثنوی معنوی مولانا، شرح «واقعه»ای استثنایی و دیدار با اولیاء الله، آن هم در صورت‌ها و تبدیل‌های گوناگون، برای عارفی واصل به نام «دقوقی» است. اگرچه برای مولانا جلال‌الدین بلخی نیز، مانند دیگر ارباب و اصحاب تصوف، رمز و تمثیل اهمیت حیاتی دارد؛ تا آنجا که جهان با آنان به زبان رمزی سخن می‌گوید و هر چیز در جنب ارزش خارجی خود، معنا و ارزش رمزی نیز دارد، و هرچند در این حکایت، از نخستین صحنۀ آن تا دم پایانی، رخدادهایی شگرف و نمادین و موضوعاتی عمیق طرح می‌شود؛ آنچه در این گذار بدان پرداخته شده، تأملی دقیق‌تر بر صورت‌های مبدل «ابدال» است تا پیشینۀ حضور این جلوه‌ها در فرهنگ و باورهای دیگر ملل و نحل و در پی آن، علل تصویر شدن آن‌ها در جایگاه نمادهای این واقعه، قدری بیشتر روشن شود. در رویۀ پژوهشی و مطالعۀ کتابخانه‌ایِ این نوشتار و در پیوند با مفاهیم مرتبط با تبدیل‌های پیاپی جلوه‌های ابدال، از موضوعات انسان‌شناسی مولانا، وحدت وجود و نور در دو عالم شهادت و غیب نیز بحث به میان آمده است. بهره‌گیری مولانا از سه جلوۀ «نور، درخت و انسان» که اغلب در باور اقوام و ادیان گوناگون، رمز هدایت‌گری و حیات‌بخشی و خلیفه‌اللهی‌اند، برای تصویرسازی از اولیاء الله، در بستر نگاه ویژۀ مولانا به جایگاه حقیقی انسان در محضر آفریدگار خویش و چگونگی تلاش او برای دستیابی دوباره به آن جایگاه، از دقایق ظریف و نکات لطیف عرفانی این حکایت است که در کنار دیگر پدیده‌های خارق عادت و حیرت‌افزای آن، حکایت دقوقی را بی‌شک در زمره یکی از تامل‌برانگیزترین حکایات اسرارآمیز اندیشۀ عرفانی ادب ما معرفی می‌کند.
صفحات :
از صفحه 115 تا 142
معرفت و موقعیت های مرزی در مثنوی مولوی
نویسنده:
منیره طلیعه بخش، علیرضا نیکویی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
برخلاف تصور رایج که متون عرفانی را فاقد گزاره‌های معرفتی و فلسفی می‌داند، گزاره‌ها و مبانی شناختی و فراشناختی به‌وفور در متون عرفانی، به‌ویژه مثنوی مولوی به‌چشم می‌خورد. مولوی از نقش شاکله‌ها، ذهنیت‌ها و موقعیت‌ها در شکل‌گیری شناخت آدمی آگاهی دارد.اگرچه این مکتب اگزیستانسیالیسم بود که نخستین بار تجربه‌های وجودی را مفهوم‌سازی کرد، از آن زمان که بشر وجود داشته است، خود را درگیر آن‌ها یافته است. متفکرانی مانند مولوی، از این تجربه‌های وجودی سخن گفته‌اند. از دیدگاه مولوی، شناخت ما از خود و جهان شناختی براساس اعتباراتی است که آن‌ها را قطعی و جزمی می‌پنداریم، اما با قرارگرفتن در موقعیت‌هایی درمی‌یابیم که چندان قابل‌اطمینان نیستند. او برای نشان‌دادن بی‌اعتباری شناخت و ذهنیت‌های مشروط، غالباً شخصیت‌های داستان‌های خود را در وضعیتی شکننده، بحرانی و مرزی قرار می‌دهد تا به محک تجربۀ وجودی، عزیمت‌ها و شاکله‌های نادرست و منفی آن‌ها که بدیهی، طبیعی و معتبر جلوه می‌کنند، دستخوش واسازی و دگرگونی شوند. در این موقعیت‌های مرزی (به تعبیر یاسپرس) و تجربۀ اضطراب ناشی از آن‌ها، تکیه‌گاه‌های اعتباری و تصورات قالبی انسان‌ها فرومی‌ریزد و امکان تجربه‌ها و منظرهای نو همچون امکان تجربۀ فراسوی محدودیت‌ها یعنی تعالی و هستی در خود شکل می‌گیرد.
صفحات :
از صفحه 83 تا 117
ماخذیابی و تحلیل تصرفات مولانا و شمس در ادبیات عاشقانه عصر اموی
نویسنده:
محمدامیر جلالی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
در پژوهش حاضر، به بررسی نحوۀ بازتاب ادبیات عاشقانۀ عرب عصر اموی در آثار مولانا (مثنوی، مکتوبات، فیه ما فیه، مجالس سبعه، غزلیات شمس) و مقالات شمس تبریزی، مأخذیابی داستان‌ها و ابیات، و بررسی برخی از تصرفات هنری مولانا و شمس در اشعار و روایات اصلی پرداخته می‌شود. پرسش‌های این پژوهش این است که در آثار مولانا و شمس، چه نمودهایی (اعم از داستان و سروده) از ادبیات عاشقانۀ عصر اموی وجود دارد و این نمودها در این متون چه تغییراتی یافته‌اند. همچنین آیا این تغییرات، ناشی از تصرفات شخص مولانا و شمس‌اند یا برخاسته از منابعی هستند که از آن‌ها بهره جسته‌اند؟ چنانکه خواهیم دید، آثار شمس و مولانا دربردارندۀ ابیات شاعرانی از عصر اموی و نیز داستان‌هایی دربارۀ زندگی آن‌هاست. تصرفات مولانا از گونۀ تغییراتی در شخصیت‌ها، قهرمان، زمان تاریخی داستان، نام سراینده و متن اشعار است. برخی از این تصرفات، ناشی از خلاقیت‌های فردی مولاناست و منشأ برخی نیز منابع پیش از مولاناست. تصرفات مولانا در متن اشعار نیز برخی آگاهانه و در برخی موارد ناآگاهانه و ناشی از نقل از حافظه است. در پژوهش حاضر، برخی از ابیات قیس بن مُلَوح عامری، عمر بن ابی‌ربیعه، عروة بن حزام، اَحوَص انصاری، ابن‌مَیاده، معاویة بن ابی‌سفیان (از دورۀ اموی)، حلاج، متنبی، ابوفراس حمدانی و انوری (از سده‌های بعد) در آثار مولانا و شمس مأخذیابی شده و پیشینۀ برخی از روایات، در متونی نظیر الأغانی، دیوان مجنون به روایت ابی‌بکر والبی، مصیبت‌نامۀ عطار، هزار حکایت صوفیان، فتوحات ابن‌عربی، رسالۀ عینیۀ غزالی، تمهیدات و نامه‌های عین‌القضات نشان داده شده است.
صفحات :
از صفحه 115 تا 140
دیگری به‌مثابه خود ارتباط شمس و مولانا از دیدگاه ژاک لکان
نویسنده:
فواد مولودی، مریم عاملی رضایی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
مفهوم «دیگری»، از وجوه ممتاز و واسازانۀ دستگاه نظری ژاک لکان و یکی از مهم‌ترین فراروی‌های او از اندیشۀ فرویدی است. دستگاه فکری فروید بر مفهوم «خود» بنا شده بود. وی بخش اعظم مباحث مربوط به ناخودآگاهی روان را در رابطه با «خود»ی تعریف کرده بود که ذاتی روشن و قوام‌یافته داشت و حدفاصل «نهاد» و «فراخود» بود، اما لکان از همان آغاز در تعریف وجودی «خود» شک کرد و نشان داد در مراحل رشد روانی انسان، هیچ‌گاه تصویری یکه و همگن از «خود» وجود ندارد. به تعبیر لکان، «خود» همان دیالکتیک «خود-دیگری» شکل‌گرفته در مرحلۀ خیالی و نمادین است. «دیگری» بخش وجودی «خود»، و از همان آغاز آمیخته با آن است. «دیگری» به طرق مختلف درونی می‌شود و آمیخته با «خود» همیشه در روان حاضر است (حتی برداشت و تصویر از «خود» نیز آمیختۀ «دیگری» ذهنی است). زمانی که «دیگری» به‌مثابۀ متعینی بیرونی وجود دارد، ممکن است به شدیدترین شکل ممکن درونی‌سازی و همذات‌پنداری شود و حیاتی ذهنی یابد؛ همان چیزی که در رابطۀ شمس و مولانا شاهدش هستیم: دو روح سرگشته‌ای که هریک امکانات ذهنی و روانی خود را در دیگری می‌بیند و هردو در طول فرایند کشف یکدیگر، مرتباً دیالکتیک «خود-دیگری» ذهنی‌شان را بر هم اعمال می‌کنند. اگر از منظر شمس به این رفت‌وبرگشت‌های روانی بنگریم، درمی‌یابیم که اساس رابطۀ او و مولانا، جابه‌جایی‌های مکرر موقعیت ذهنی عاشقی و معشوقی برای هردو آن‌هاست؛ به‌گونه‌ای که در تمثیل‌های مختلف تکرارشونده می‌توان وجوهی از این آیینه‌گردانی‌ها را در مقالات شمس یافت.
صفحات :
از صفحه 95 تا 114
بررسی مفهوم تکاملی مرگ در اشعار مولانا براساس نظریه استعاره شناختی مدل فرهنگی استعاره زنجیره بزرگ
نویسنده:
زهرا عباسی، امین خسروی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
در نگاه زبان‌شناسان شناختی، استعارۀ مفهومی به هرگونه فهم و بیان تصورات انتزاعی در قالب تصورات ملموس اطلاق می‌شود. در این پژوهش، از میان راهکارهای مختلفی که لیکاف و ترنر در تحلیل استعارۀ مفهومی استفاده کرده‌اند، با استفاده از ویژگی سلسله‌مراتبی مدل استعارۀ زنجیرۀ بزرگ، به بررسی مفهوم تکامل در اشعار مولانا پرداخته می‌شود. بررسی اشعار مولانا نشان داد خصوصیت سلسله‌مراتبی استعارۀ زنجیرۀ بزرگ که نشان‌دهندۀ نوعی تکامل است، در نظام ذهنی مولانا نیز برقرار است. او تکامل انسان را در گذشتن از قالب جمادات و گیاهان و حیوانات و حتی خود انسان و رسیدن به مراتب بالاتر یعنی فرشتگان و قرب الهی بیان می‌دارد که این دو مرتبۀ اخیر از نظر زبان‌شناسان شناختی دور مانده است. مولانا شرط گذشتن و عبور از مراتب پایین‌تر را مردن و فنا می‌داند و آن را با نوعی استعارۀ جهتی یعنی حرکت روبه‌جلو نشان می‌دهد که در آن، درک استعاری ویژگی‌های یک ماهیت در یک سطح، از طریق ویژگی‌های یک ماهیت در سطح دیگر امکان‌پذیر است؛ یعنی هر بار با زایشی مجدد روبه‌رو هستیم. با توجه به ماهیت جهانی جسم انسان و محققاً الگوهای جهانی تعاملات فیزیکی ما با جهان، این نوع رابطه در میان فرهنگ‌های مختلف همچنان تا حدی یکسان عمل می‌کند، اما جهان‌بینی و تجربیات مولانا تکاملی افزون‌تر از نگاه زبان‌شناسان برای انسان ترسیم کرده است.
صفحات :
از صفحه 7 تا 29
ایمان عارفانه از منظر مولانا
نویسنده:
نعمت الله بدخشان
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ایمان در لغت به معنی تصدیق است، اما در اصطلاح حکما و متکلمان مسلمان به معانی مختلفی ازجمله اقرار زبانی و معرفت فلسفی به‌کار رفته است. مولانا جلال‌الدین محمد بلخی معرفت نظری و فلسفی را طریقه‌ی کامل و شایسته‌ای برای شناخت خدا و حصول ایمان دینی نمی‌داند. ازنظر او تنها از راه حکمت ذوقی و شهودی می‌توان رابطه‌ای وجودی و مستقیم با خداوند برقرار کرد و به ایمانی عارفانه و شاهدانه نائل آمد. در پژوهش پیش رو کوشیده‌ایم تا عمدتاً با استناد به مثنوی معنوی، دیدگاه مولانا درباره‌ی ماهیت ایمان و شرایط تحقق آن و برخی از ویژگی‌های مهم ایمان عارفانه‌ی موردنظر او را تبیین و بررسی کنیم و در ضمن، روشن کنیم که ایمان عارفانه ازنظر مولانا، با ایمان مرسوم در نزد متکلمان و فیلسوفان مسلمان چه تفاوت‌هایی دارد. ازمنظر مولانا، ایمان حقیقتی قلبی و تجربه‌ای شهودی است که خاستگاه آن معرفت فطری انسان‌ها به خداست. اختیاری‌بودن فعل ایمان و ظرف ایمان که سرای دنیا و دار تکلیف و اختیار آدمی است و همچنین مراتب‌داشتن ایمان و تحول‌آفرینی آن، براساس همین معرفت تبیین می‌شود.
صفحات :
از صفحه 27 تا 48
نسیم عشق: بررسی مسئله عشق از دیدگاه شیخ اشراق و مولانا جلال‌الدین محمد بلخی
نویسنده:
نويسنده:بهمن صادقی‌مزده
نوع منبع :
کتابشناسی(نمایه کتاب) , کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
تهران - تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، شرکت چاپ و نشر بین‌الملل,
چکیده :
نگارنده در کتاب حاضر به بحث و بررسی مسئلة عشق بین آرای حکیم اشراقی (شیخ اشراق) و عارف نامی (مولانا جلال‌الدین محمد مولوی) به طور تطبیقی می‌پردازد. در این بررسی مطالبی چون شرح حال و آثارشان، تعریف عشق از دیدگاه آن دو، عشق حقیقی و مجازی و رابطه این دو با یکدیگر، نسبت عاشق و معشوق، ارتباط عقل و عشق و کارکرد عشق را مطرح می‌کند.
رستاخیز عرفانی ‌انواع‌ نادر صوت‌ در غزلیات ‌شمس
نویسنده:
پروین پارسا، ماندانا کمرخانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
غزلیات شمس پیوندخروش ناخودآگاه درونی شاعر و آواهای طبیعی نظام هستی است، این دو در تطبیق با فضای عرفانی ومعناییمتن شاعرانه به سبکی موسیقیایی احضار می‌شوند،مولانا بی‌هیچ انتخاب گزینشی یا تحمیلی برمتن، مفاهیم عرفانی را در بستر جویباری غزل می‌نشاند و در این راستا به جلوه‌های طبیعی و شاعرانۀ صوت روی می‌آورد،رویکرد درونی و جوششی مولانا به اصوات، مجموعه‌ای از حرف‌آهنگ‌ها، واژه‌آهنگ‌ها، متن‌آهنگ‌ها و صدامعناهارا در حریم غزلیات شمس‌فراهم آورده‌است،این اصوات دارای مصادیق متعددی‌است‌و در این‌ جستار با عناوین:اصوات شاعرانه، اصوات قرردادی، اصوات موکد، اصوات ممتد، اصوات وابسته و اصوات نواختی نامگذاری شده وکیفیت دیگر انواع شناخته شدۀ صوت و صوت‌آفرینی در غزلیات شمس، ازجمله:نام‌آوا، صدامعنا، نغمۀ‌حروف، تکرار، تجنیس‌و،،،تحلیل شده‌است،در غزلیات شمس منشااصوات، حرکت است و این‌دو، کفه‌ها یک ترازو هستند،دراین جستار مهمترین عناصرایجاد حرکت که به خلق ابزارهای صوت‌آفرینی منجر می‌شود، برشمرده شده است،رابطۀ صدا و حرکت و مقاصد ثانویۀ اصوات در غزلیات شمس، دیگر محورهای این پژوهش هستند.
صفحات :
از صفحه 289 تا 314
مقایسه‌ خمریه‌ ابن فارض مصری با اشعار مولانا و غزلیات سعدی و حافظ
نویسنده:
زرین تاج فرجی، محمدرضا شاد منامن
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
در این مقاله ضمن مطالعه و بررسی خمریّه‌ ابن فارض و تطبیق آن با اشعار مولانا، غزلیات سعدی و حافظ به عقاید مشترک عرفانی برمی‌خوریم که همگی به مشرب عشق و مستی و نیز اندیشه‌های وحدت‌گرایانه متمایل بودند.ابن شاعران گرانقدر، جهان بینی، عرفان و سلوک اجتماعی و فردی خودرا بر شالوده عشق بنا نهاده‌اند؛ به گونه‌ای که در باور آنها عشق، مهم‌ترین موضوع هستی، مبدأ و معادشناسی، انسان‌شناسی و بزرگ‌ترین انگیزه برای تعالی آدمی است. ابن فارض در خمریّه‌ خود که در حقیقت یک توحیدیه عرفانی است بیشتر به توصیف باده و حالات عرفانی آن پرداخته است که عاشق از جمال حقیقت و زیبایی آن که باعث لقا و وصل حضرت دوست می‌شود مست می‌شود. کلام سعدی صرف عشق و مستی است و در این رهگذر گاهی به عشق زمینی برای گداخته شدن نفوس مقربان اشاره می‌کند تا ناخالصی‌ها فرو ریزد و افرادشایستگی وصال ودیدار جمال یار را پیدا کنند. کلام مولانا بیشتر بر وجد و غلبه‌ هیجانات روحی و عرفانی است که مبتنی بر تجربه‌های روحانی است اما حافظ که بیشترین بسامد دربارة‌ باده و عشق را در غزلیّات خود به‌کاربرده، حکایت از آن دارد که تحت تأثیر مضامین ابن فارض بوده و با زبان رمزی و نمادین به بیان اندیشه‌های خاصّ عرفانی می‌پردازد.
صفحات :
از صفحه 223 تا 239
  • تعداد رکورد ها : 918