جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 4569
تبیین شاخص های هویت بخش انسان فرهنگی در نظام فلسفی فیلسوف معاصر علامه طباطبایی
نویسنده:
سجاد ساداتی زاده
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
علامه ­ی طباطبائی به عنوان یکی از فیلسوفان اسلامی معاصر که بعضی وی را به خاطر گرایش و سبک فلسفی و نیز بسط و تعمیق بعضی از مقولات فلسفی حکمت متعالیه، فیلسوفی نوصدرائی می نامند، از جمله متفکرینی است که در خصوص مباحث انسان شناسی و زیر مجموعه های آن، دیدگاه های تخصصی مختلفی براساس اندیشه و فرهنگ اسلامی ارائه داده است. علامه طبا طبا یی از نادر فیلسوفان اسلامی است که مستقیما و به نحو علمی وکاربردی به مسئله­ ی فرهنگ، و به تبع نیز انسان شناسی فرهنگی پرداخته است؛ دقت در نظریات وی در باره­ی انسان و تعریفی که از آن با تاکید بر ساحت­ های وجودی انسان برمبنای نگرش اسلامی از جمله: عقلانیت، اخلاق، معنویت، اراده، عمل و ساحت اعتقادات ارائه می دهد. انسان فرهنگی در تبیین وی با شاخصه ­های مدنی­ الطبع بودن، فرهنگ ­پذیری، جامعه ­پذیری، فطرت الهی و مسائل و ضروریات حیات عملی انسان در راستای سعادت اخروی و سلامت زندگی دنیوی، معرفی می گردد.
صفحات :
از صفحه 219 تا 231
مساله هبوط انسان در قرآن با تکیه بردیدگاه ملاصدرا و علامه طباطبایی ره
نویسنده:
علیرضا قوامی خطیب؛ استاد راهنما: حسن بطحایی؛ استاد مشاور: عباس حاجیها، حسین رحمانی تیرکلایی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
چکیده :
مفهوم هبوط انسان از جمله موضوعات اساسی در انسان‌شناسی دینی و فلسفی است که به‌ویژه در قرآن کریم، جایگاه برجسته‌ای دارد. این مفهوم در داستان حضرت آدم (ع) و هبوط او از بهشت به زمین مطرح شده و از دیرباز مورد توجه اندیشمندان اسلامی بوده است. پژوهش حاضر با هدف بررسی و تطبیق دیدگاه دو متفکر برجسته جهان اسلام، ملاصدرا و علامه طباطبایی، درباره مسئله هبوط انسان انجام گرفته است. ملاصدرا در چارچوب حکمت متعالیه، هبوط را فرایندی وجودی و مرتبط با حرکت جوهری می‌داند که لازمه کمال و بازگشت نفس انسانی به مبدأ الهی است. از دیدگاه وی، انسان برای طی مراتب وجودی، باید از عالم عقل به عالم ماده نزول یابد و این هبوط، نه مجازات، بلکه زمینه‌ساز رشد و تعالی اوست. در مقابل، علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، هبوط را نوعی نزول مقامی و ارشادی معرفی می‌کند که در نتیجه انتخاب و ترک اولی توسط حضرت آدم (ع) رخ می‌دهد. به باور او، هبوط زمینه‌ساز تحقق خلافت انسان در زمین و بروز اختیار، توبه و هدایت الهی است. این پژوهش با رویکرد توصیفی-تحلیلی و بر پایه منابع تفسیری و فلسفی انجام شده و تلاش دارد ضمن روشن ساختن ابعاد مختلف مفهوم هبوط، وجوه اشتراک و افتراق این دو دیدگاه را تبیین کند. یافته‌ها نشان می‌دهد که هر دو متفکر، هبوط را لازمه سیر تکاملی انسان می‌دانند، اما اختلاف آن‌ها در مبانی هستی‌شناختی، نوع تفسیر از بهشت و نقش اختیار انسانی، منجر به ارائه دو تحلیل متمایز از این مفهوم شده است. کلیدواژه‌ها: هبوط، نزول، ملاصدرا، علامه طباطبایی، قرآن کریم، انسان‌شناسی فلسفی
بررسی تطبیقی دیدگاه فخر رازی و علامه طباطبایی در مسأله ی قلمرو دین
نویسنده:
مژگان مرادی؛ استاد راهنما: ابراهیم نوری
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
5-1 تعریف مسأله و بیان سؤالهای اصلی تحقیق یکی از موضوعاتی که همواره ذهن آدمی را به خود مشغول کرده است، چه در گذشته که جوامع دین‌مدارتر بودند و دین نقش پررنگی در زندگی بشر داشت، و چه در زمان حال که با پیشرفت های علمی در جامعه بشری مواجه هستیم، مسئله و موضوع قلمرو دین است. تعریف و تبیین قلمرو دین از این جهت مهم است که با تعریف درست از قلمرو دین، کارکرد آن و انتظارات بشر از آن مشخص می شود. به عبارت دیگر، این سوالات که دین چه کارکردی دارد؟ چه انتظاری باید از دین داشت؟ دین در چه حوزه هایی از زندگی برای شناخت و پرداختن به مسائل گوناگون، کاربرد دارد؟ گستره دین تا چه اندازه ای است و چه ابعادی را دربرمی‌گیرد؟ دین به کدام نیازهای بشری پاسخ می دهد؟ آیا دین صرفا موضوع و مسئله ای اخلاقی واخروی است؟ آیا مسائل اجتماعی و سیاسی را نیز دربر می-گیرد و تبیین می‌کند؟ آیا محدوده دین و قوانین دینی زندگی فردی است یا زندگی اجتماعی؟، و مسائلی از این دست بویژه در زمان حال، به یکی از بحث های کلامی مهم تبدیل شده است. در مواجه با این سوالات، دانشمندان و متخصصان دینی سعی در ارائه پاسخ هایی از منظر و دیدگاه های مختلف و تبیین قلمرو دین داشته اند. برخی محدوده و گستره دین را صرفا شامل امور فردی و اخلاقی و برای سعادت اخروی دانسته اند. برخی دیگر، قلمرو دین را تمامی ابعاد و گسترده زندگی بشر شامل مسائل دنیوی و اخروی تعریف کرده اند. دیدگاه های مطرح شده عمدتا براساس دو رویکرد حداقلی و حداکثری هستند. طبق رویکرد حداقلی، قلمرو اخلاقی، اجتماعی، سیاسی و فقهی بسیار کوچک و محدود است و دین محدود به امور آخرتی است و در امور دنیایی باید به حداقل بسنده کرد. در مقابل دیدگاه حداکثری ، حوزه گسترده تر و جامع تری برای دین در تمامی عرصه های زندگی انسان شامل امور اخروی، و دنیوی مثل سیاست، آموزش، اخلاق، مسائل اجتماعی، مسائل فردی و غیره قایل است. براین اساس، بعضی از اندیشمندان دینی قلمرو دین را تمام عرصه های زندگی و حیات دنیوی و اخروی بشر شامل عرصه های اخلاق فردی، اخروی، اجتماعی و سیاسی می دانند. درحالیکه، برخی دیگر در نقطه مقابل این دیدگاه، بیشتر تفکر و اندیشه فردگرا یا شبیه به سکولار دارند و قلمرو دین را محدود به چارچوب های زندگی شخصی افراد و در بیشترین حالت به نوع تعامل آنها با افراد دیگر و یا همان حوزه اخلاق اجتماعی، می دانند. علامه طباطبایی (1281-1360)، یکی از مفسران، فیلسوفان، فقیه اصولی و عارف شیعه ایرانی، از جمله اندیشمندان شیعی است که به مسئله و پرسش فلسفه شریعت و کارکرد دین پرداخته است. از نظر نیاز به دین و کارکرد دین برای تامین سعادت انسان در دنیا و آخرت است. به عقیده ایشان، دین روشی برای زندگی اجتماعی برای انسان به عنوان یک موجود اجتماعی. این روش زندگی شامل قوانین و مقرارتی هم برای خوشبختی دنیوی انسان و هم شامل یک سلسله عقاید و اخلاق و عبادات است که تضمین کننده سعادت اخروی بشر است (طباطبایی، 1388 (ج)، ج1، ص 127). فخر رازی(544-606 ق)، فقیه، متکلم، فیلسوف و مفسر شافعی، نیز آراء و نظرات متعددی درباب مسائل فلسفی و دینی و تفسیری دارد. از نظر ایشان دین برای انسان کارکرد هدایت دنیوی و اخروی دارد. ایشانبا اتخاذ رویکرد کارکردگرایی قلمرو وسیعی برای دین اسلام قائل می شود و وظیفه هدایت دنیوی و اخروی بشر در قلمرو د ین را به پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان علیهم السلام نسبت می دهد (تلخیص المحصل، صص 373-367). بنابراین، قوانین زندگی بشر در سطح فردی و اجتماعی باید تابع و براساس قوانین دین باشد. به عبارت دیگر، می توان اینگونه استنباط کرد که طبق نظر فخر رازی بشر برای رسیدن به کمال مطلوب و سعادت و حفظ آن نیازمند دین است و در نبود آن به کمال و سعادت نمیرسد. با درنظر گرفتن مباحثی که مطرح شد، و با توجه به اهمیت تبیین و شناخت قلمرو دین از منظر اندیشمندان مسلمان، چه شیعی و چه اهل سنت، برای پاسخگویی به سوالاتی که امروزه در ذهن انسان نسبت به دین مطرح است، پژوهش حاضر قصد دارد تا با تکیه بر روش توصیفی-تحلیلی و با بهره گیری از منابع اِسنادی-کتابخانه-ای به بررسی تطبیقی دیدگاه فخر رازی اندیشمند اهل سنت و علامه طباطبایی، اندیشمند شیعه، در مسأله‌ی قلمرو دین بپردازد و وجوه اشتراک و افتراق اندیشه این دو اندیشمند را با مصادیقی نشان دهد.
بررسی تاثیر اندیشه سیاسی ملاصدرا بر علامه طباطبایی، آیت الله طالقانی و آیت الله مطهری
نویسنده:
صدرالدین محمد جمیل زاده؛ استاد راهنما: حسین اطهری؛ استاد مشاور: روح اله اسلامی شعبجری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
برای تبیین یک پژوهش ابتدا باید به تعریف مفاهیم در بستر گفتمانی همان زمان که موضوع اصلی مطرح می‌کند بپردازیم، این مفاهیم می‌تواند به ما یک درک کلی جهت شناخت آسان‌تر پژوهش ارائه دهد. این مفاهیم به شرح زیر است: دین: اعتقاد به موجودی ماورایی یا اعتقاد به موجود برتر؛ این موجود یا موجودات در تصور انسان قدرتی فراتر از انسان داشته و آنها را مجاب به پرستش کرده است. زمانی که دین شکل می‌گیرد در کنار آن مفسرانی به وجود می‌آیند که روحانی نام دارند، آنها دین را برای عوام تفسیر و قابل اطاعت می‌کنند و مبنای اصلی گفتمان آنها متون مقدس است. از تلفیق استدلال عقلی و تطابق آن با دین علم کلام به وجود می‌آید، علم کلام سعی بر آن دارد که متون دینی که گاهاً سخت و قابل فهم برای عوام نیست را با استدلال‌های عقلی قابل فهم سازد. عرفان: عرفان روش شناخت فردی است که از طریق کشف و شهود ذهنی و تأملات زاهدانه دست می‌آید و از این طریق به کشف وقایع هستی می‌پردازد، و عرفان به دو گروه اصلی اشراقیون و صوفیه تقسیم می‌شود. اشراقیون به آن دسته از حکمایی گفته می‌شود که از مطلق ادراکات حاصله از طریق تجرید نفس و الهام و اشراق پیروی می‌کنند، خواه آن ادراک موافق دین باشد یا موافق دین نباشد. اما صوفیه فقط آن قسمت از ادراکات حاصله از اشراق را می‌پذیرند که موافق دین یا شرع باشد. ( رشاد، 1365 : 3و2 ) فلسفه: بحث درباره هستی، یعنی شناخت هستی از طریق عقل بشری و فیلسوف به شخصی که دوست‌دار دانایی باشد گفته می‌شود فلسفه به دو بخش اساسی تقسیم می‌شود؛ حکمت یا فلسفه نظری و حکمت یا فلسفه عملی. فلسفه نظری به سه قسم تقسیم می‌شود: فلسفه علیا یا الهیات، فلسفه وسطی یا ریاضیات و فلسفه ادنی یا طبیعیات، فلسفه عملی که آن هم به سه قسم تقسیم می‌شود: اخلاق، تدبیر منزل و تدبیر مدن. البته یک تقسیم‌بندی کلی دیگر در مورد فلسفه وجود دارد که به طور صریح و مشخص، فلسفه پنج قسم بحث مفهوم می‌شود؛ منطق، علم الجمال، اخلاق، سیاست و علم ماورا الطبیعه. (دورانت، 1335: 3 ). منطق: تبیین امور، روشی استنتاجی برای روشن ساختن موضوعات از فنون استقراء و قیاس استفاده می‌کند علوم ثابته مثل ریاضی از این روش برای تبیین خود استفاده می‌کند. علم الجمال: مطالعه شکل ایده‌آل زیبایی؛ یعنی علم شناخت انواع هنر و زیبایی آن. اخلاق: علم تبیین فضیلت‌ها و رذیلت‌ها؛ یعنی مطالعه در رفتار و کمال مطلوب رفتاری در جامعه. سیاست: علم تدبیر مدن؛ یعنی سامان دادن به امور کشورها یا جوامع انسانی. ماورا الطبیعه : علم شناخت آنچه که هست اما ما از طریق حواس انسانی قادر به دریافت آن نیستیم. در نتیجه گفتمان دینی از طریق متون دینی و مباحث نقلی و در قالب علوم کلامی و گفتمان عرفانی از طریق کشف و شهود درونی و گفتمان فلسفی از طریق تفکر عقلی در امور هستی به ما منتقل شده است. با شناخت کلی از این موضوعات به بحث اصلی یعنی سیاست می‌پردازیم و در آن به تبیین اندیشه سیاسی و فلسفه سیاسی خواهیم پرداخت. اندیشه سیاسی: یعنی هرگونه تفکر در باب سیاست و فلسفه سیاسی یعنی تفکر بنیادی همراه با مبانی اصلی برگرفته شده از اندیشه یک فیلسوف در باب سیاست. به عبارت دیگر اندیشه سیاسی عبارت است از هر تأملی درباره مسائل اساسی سیاست اندیشه سیاسی لزوماً در پی آن نیست که با بهره‌گیری از شیوه‌های خاص به معرفت درست برسد و معرفت حقیقی را جانشین گمان سیاسی کند. (پولادی، 1389: 6 ) اما فلسفه سیاسی کوششی روشمند و پیگیرانه برای رسیدن به معرفت سیاسی یا حل معمای سیاسی است. فیلسوفان سیاسی کوشیده‌اند با عزیمت از مبادی وجود شناسی، روش ‌شناسی و کیهان شناسی معین به چنین معرفتی برسند و درباره معمای سیاسی راه حل‌هایی فلسفی ارائه دهند( همان : 7 ) بدین ترتیب هر فلسفه سیاسی را می‌توان نوعی اندیشه سیاسی دانست اما اندیشه سیاسی را نمی‌توان به عنوان فلسفه سیاسی قلمداد کنیم. اندیشه‌های سیاسی به طور عام در یک بستر زمانی طولانی شکل گرفته‌اند و ما نمی‌توانیم به طور دقیق زمان شکل‌گیری آنها را تعیین کنیم، اما برای فهم بهتر آنها نیاز به مطالعه اندیشه‌های سیاسی در بستر تاریخ و شناخت مبادی آنها داریم و البته در این باب شناخت محیط شکل‌گیری برای فهم بهتر بی تاثیر نخواهد بود. هنگامی که ما از پدیده‌های تاریخی سخن به میان می‌آوریم در واقع درباره اموری بحث می‌کنیم که در گذشته به وقوع پیوسته است و ما امروز قادر به آزمایش و تکرار آن نیستیم و شناخت ما عموماً از طریق آثار و متونی است که از آن زمان به ما رسیده و این نوع شناخت دانشی غیر مستقیم در اختیار ما می‌گذارد. به عبارتی دیگر: بازسازی گذشته، حاصل عمل تخیل کردن است ( ریکورد، 1395: 44 ). پوششی اصلی در تاریخ اندیشه سیاسی راه یافتن به نظام فکری هر اندیشمند به طور نسبی است. با توجه به مسائلی که در بالا بیان شد، برای بررسی و شناخت یک اندیشه ما نیاز به مطالعه پیش زمینه‌های شکل‌گیری آن در بستر زمان داریم که این امر منجر به فهم بهتر ما نسبت به آن اندیشه می‌شود. از این رو برای شناخت اندیشمندی چون ملا صدرا به طبع ما ناگزیر به مطالعه سر منشاء این اندیشه‌ها هستیم، لذا در این پژوهش سعی شده که ابتدا به تبیین مفاهیم اساسی و تاریخچه‌ای هر چند موجز و کوتاه از سیر اندیشه سیاسی در بستر زمان و تا دوره ملاصدرای شیرازی اشاره‌ای داشته باشیم. تکیه‌گاه اساسی ما در این پژوهش آراء اصلی مطرح شده توسط شخص ملاصدرا و روش فلسفی او در باب سیاست است؛ که به ولایت در جامعه و هدایت آن به سمت سعادت دنیوی و اخروی و نوع حاکمیت اجتماعی و سیاسی جامعه اشاره دارد و در ادامه به صورت جداگانه به اندیشمندان بعد از او یعنی علامه طباطبایی، آیت‌الله طالقانی و آیت‌الله مطهری خواهیم پرداخت.
چیستی، دلایل و کاربست‌های تجسم اعمال از دیدگاه علامه طباطبایی و آیت‌ الله جوادی آملی
نویسنده:
مریم پناهی؛ استاد راهنما: غلامحسین گرامی؛ استاد مشاور: محمدرضا امامی‌نیا
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
هدف از این پژوهش چیستی، دلایل و کاربست‌های تجسم اعمال از دیدگاه علامه طباطبایی و آیت‌الله جوادی آملی بوده است. روش انجام پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا، توصیفی بوده است. نتایج نشان داده است که طباطبایی با آنکه از طرفداران تجسم اعمال است، در پاسخ به چرایی عذاب، راهی دیگر جدای از تلازم و عینیت عمل با کیفر را پیموده است. طباطبایی معتقد است در اوامر و نواهی عقلایی، یعنی همان قوانین دائر بین عقلا، غرض عقلا از ترتیب آثار حسنه یا آثار سیئه بر اعمالی خاص، به کار بردن حیله‌‌ای است برای وادار کردن مردم در عمل به آن قوانین و تحذیر از مخالفت با آن قوانین. در این موارد رابطه میان عمل و جزا رابطه‌ای جعلی و قراردادی است، که خود اجتماع یا زمامداران، آن را وضع کرده‌اند، و داعی ایشان در این وضع و قرارداد، حاجت شدیدی بوده که به اجرای قوانین مذکور داشته‌اند؛ تا با وجود این نظامِ کیفر و پاداش، از اختلال نظام جلوگیری به عمل آورند، و لذا هر وقت از عمل به قوانین بی‌نیاز شوند و دیگر به آن قوانین احتیاجی نبینند در وفای به قراردادهای خود، یعنی دادن پاداش و کیفر، سهل‌انگاری می‌کنند. همچنین شدت و ضعف کیفرها به حسب اختلاف نیازمندی به قوانین و عمل به آن مختلف می‌شود، به این معنا که هر وقت نیاز به اجرای قوانین زیاد شود پاداش و کیفرها نیز به همان نسبت شدت می‌یابد و هر گاه احتیاج کمتر شود پاداش و کیفر نیز کمتر می‌شود طباطبایی چنین نتیجه می‌گیرد که در افعال خداوند نه باید چون و چرا کرد، و نه از علت خارجی آن پرسید. چون غیر از خود خداوند، علت دیگری برای افعال الاهی وجود ندارد تا وی را در فعلش مساعدت کند. همچنین نباید از اصلی کلی و عقلی جست‌وجو کرد تا مصحح و مجوز فعل خدا باشد؛ چراکه اصول عقلی منتزع از فعل اوست نه جلوتر از فعل او. اما موافقان با تجسم اعمال خود بر دو گروه عمده تقسیم می‌شوند:گروهی که معتقدند تمام کیفرها و پاداش‌ها مخلوق نفس و روح انسانی است و این نفس انسان است که در آن جهان آنها را خلق می‌کند. ایشان معتقدند کردار نیک و بد در این جهان در نفس انسان، ملکاتی خوب و بد ایجاد می‌کند و این ملکات خمیره انسان و جزء ذات او محسوب می‌شود و هر ملکه‌ای متناسب با خویش صورتی از نعمت و نقمت می‌آفریند؛ همچنانی که انسان در این جهان متناسب ملکات و روحیات خود یک سلسله افکار و معانی را در ذهن خویش ترسیم می‌کند.گروه دیگر معتقدند پاداش‌ها و کیفرها، حقایق اعمال دنیوی ماست؛ هر کردار ما، یک صورت دنیوی دارد که ما آن را مشاهده می‌کنیم و یک صورت ملکوتی و اخروی دارد که هم‌اکنون در دل آن عمل نهفته است. روز رستاخیز پس از تحولات و تطوراتی که در آن رخ می‌دهد شکل دنیوی خود را از دست می‌دهد و با واقعیت اخروی خود جلوه می‌کند. جزای اعمال هر انسانی عین اعمال خود او خواهد بود. بنابراین، پاداش‌ها و کیفرها، نعمت‌ها و نقمت‌ها، بهشت و جهنم، حقیقت و چهره باطنی اعمال، صفات و عقاید انسان است.آیت الله جوادی آملی معتقدند که انسان ها در کنار جزاء خارجی با عین عمل خود نیز جزاء داده می شوند به عبارت دیگر انسان هر عملی را که انجام داده، متن آن عمل را می‌بیند و عین آن عمل را مشاهده می‌کند، نه تنها به جزاء عمل می‌رسد، بلکه خود عمل را می‌یابد. همه آنچه که از دیدگاه علامه طباطبایی و آیت الله جوادی آملی گفته شد نه تنها در آیات و روایات به طور قطع به اثبات رسیده است بلکه در کلام فلاسفه با ادله قطعی قابل اثبات بوده و به تایید شهود بزرگان درآمده است. اثبات تجسم اعمال و عینیت عمل و جزا می تواند کاربست های اعتقادی و عملی فراوانی برای فرد یا جامعه داشته باشد از جمله : تحلیل صحیح عدل، نامه اعمل، میزان، صراط و... پاسخ شبهاتی چون حبط و تکفیر، خلود و توبه وشفاعت در بحث اعتقادی و احساس مسئولیت، محاسبه و مراقبه، تسلیم در برابر حق و انجام تکالیف، دوری از رذائل و توبه و... در بحث کارکردهای عملی.
تحلیل و نقد آرای تفسیری علامه طباطبایی در مورد مباحث زنان با تأکید بر اندیشه‌ استاد جوادی آملی
نویسنده:
فرشته مرزبان؛ استاد راهنما: فاطمه علایی رحمانی، زهرا صرفی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان و جوادی آملی در تفسیر تسنیم هر یک با رویکرد تفسیری خاص خود، به بررسی آیات مرتبط با زنان پرداخته‌اند. با وجود عمق اندیشه علامه طباطبایی، گذشت زمان و ارائه نظریات نوین در حوزه زنان، بررسی دیدگاه‌های ایشان همچنان از اهمیت زیادی برخوردار است. جوادی آملی در تفسیر تسنیم، ضمن تبیین مباحث المیزان، با ارائه نظریات جدید، به نقد و تکمیل دیدگاه‌های علامه پرداخته است. پژوهش حاضر با هدف تحلیل و بررسی وجوه افتراق آرای تفسیری این دو مفسر در مسائل زنان، به روش کتابخانه‌ای انجام شده است. در این راستا، ابتدا آرای تفسیری علامه طباطبایی در تفسیر المیزان استخراج شد، سپس نقدها و تکمیل‌های جوادی آملی بر این آراء، در سه محور اصلی کلامی- فلسفی، فقهی- حقوقی و قصص، دسته‌بندی و تحلیل گردید. یافته‌های پژوهش نشان می‌دهد که جوادی آملی با بهره‌گیری از روش‌هایی مشابه استاد خود مانند تفسیر قرآن به قرآن، تفسیر روایی و تفسیر عقلی، به تبیین مفاهیم پرداخته است. وی ضمن بازتعریف مفاهیم اساسی، ارجاع متشابهات به محکمات و اقامه براهین قوی، بینش جدیدی را درباره زنان ارائه داده است. با بررسی دیدگاه‌های این دو مفسر می‌توان اذعان کرد که نقدهای جوادی آملی بر تفسیر المیزان، غالباً مستند و مستدل هستند. وی با بهره‌گیری از استدلالی عمیق و متقن، مسائل مربوط به زنان را با توجه به مقتضیات عصر حاضر بررسی کرده است. در حوزه کلامی - فلسفی، تمرکز ایشان بر نوع فاعلیت خداوند بر مخلوق، جنس وجودی خلقت زن و جایگاه اخروی زن است. در حوزه فقهی - حقوقی، مباحث مربوط به نقش زن در خانواده و اجتماع مورد نقد و بررسی قرار گرفته‌اند. در حوزه قصص نیز، داستان‌های قرآنی و احادیث مرتبط با مسائل زنان محور تحلیل بوده است. این پژوهش نشان می‌دهد که دیدگاه جوادی آملی در نقد و تکمیل آرای علامه طباطبایی، با توجه به نیازهای جدید تفسیری، به تکامل مباحث مرتبط با زنان در تفاسیر قرآنی کمک کرده است.
رابطه عقل واخلاق از دیدگاه امام غزالی و علامه طباطبایی
نویسنده:
داور محمدزاده پیرلو؛ استاد راهنما: عین اله خادمی؛ استاد مشاور: عبداله صلواتی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
اخلاق و عقل دو رکن اساسی در فلسفه و اندیشه اسلامی هستند که تأثیر عمیقی بر رفتارها و ارزش‌های انسانی دارند. بررسی رابطه بین این دو مؤلفه، به‌ویژه از دیدگاه دو متفکر برجسته مانند امام غزالی و علامه طباطبایی، امری ضروری است که می‌تواند به فهم عمیق‌تر مبانی اخلاقی و جایگاه عقل در نظام فکری اسلامی کمک کند. این پژوهش با هدف تبیین نظرات این دو اندیشمند درباره‌ی عقل، اخلاق و رابطه‌ی آنها و همچنین تحلیل وجوه تشابه و تفاوت آرای ایشان صورت گرفته است. روش مورد استفاده در این پژوهش، توصیفی-تحلیلی است. در ابتدا، آرای امام غزالی و علامه طباطبایی درباره‌ی عقل و اخلاق به‌طور جداگانه و با استناد به آثار اصلی ایشان تبیین شده است. سپس،رابطه‌ی عقل و اخلاق از دیدگاه هر یک از این دو متفکر تحلیل و بررسی شده است. در نهایت، وجوه تشابه و تفاوت آرای غزالی و طباطبایی در این زمینه مقایسه و تحلیل شده است. یافته‌های این پژوهش نشان می‌دهد که امام غزالی بر اهمیت وحی و شریعت در شناخت و عمل به اخلاق تأکید دارد و عقل را در حوزه‌ی اخلاق، ابزاری فرعی می‌داند. در مقابل، علامه طباطبایی بر توانایی عقل در شناخت اصول اخلاقی تأکید می‌کند و معتقد است که عقل می‌تواند به‌طور مستقل به درک خیر و شر دست یابد. با این وجود، هر دو متفکر بر اهمیت عقل در فهم و تفسیر متون دینی و همچنین در به‌کارگیری اصول اخلاقی در زندگی تأکید دارند.
بررسی تطبیقی تأثیر مبانی معرفت شناختی در تفسیر قرآن از منظر محمد باقر ملکی میانجی و علامه طباطبایی
نویسنده:
ماهر الصالح؛ استاد راهنما: علی قدردان قراملکی؛ استاد مشاور: محمد عظیمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
تفسیر قرآن از دیرباز یکی از مهم‌ترین مباحث علوم اسلامی بوده است، و مبانی معرفتی به‌عنوان پیش‌فرض‌های اصلی در این حوزه مطرح می‌باشد. این مبانی شامل مجموعه‌ای از اصول است که مفسر را در فهم صحیح و جامع قرآن کریم و تبیین آیات آن یاری می‌رساند. مفسران با رویکردهای گوناگون به این مبانی روی آورده‌اند که حاصل آن پدید آمدن تفاسیر متنوع بوده است. از برجسته‌ترین این چهره‌ها، آیت‌الله محمّدباقر ملکی میانجی (از اندیشمندان مکتب تفکیک) و علّامه سید محمدحسین طباطبائی (شخصیت ممتاز و تأثیرگذار در حوزه تفسیر) هستند. ملکی میانجی بر مبانی معرفتی‌ای تکیه می‌کند که کسب معارف را منحصر به روش نقلی و به ویژه روایات می‌داند، ارزش معارف عقلی را نفی می‌کند و میان عقل بشری و عقل الهی تمایز قائل می‌شود؛ چنان‌که این رویکرد در تفسیر او «مناهج البیان» مشهود است. در مقابل، علّامه طباطبائی در تفسیر «المیزان» ضمن پذیرش حجیّت ظواهر آیات و روایات، معرفت را به نقل محدود نکرده و نقش عقل را نیز به‌طور همزمان به رسمیت می‌شناسد. این مبانی معرفت شناختی نقش کلیدی در تفسیر آیات قرآن ایفا می‌کند. چنان‌که در تفسیر آیات مربوط به نعیم و عذاب اخروی مانند «جَنَّهً وَحَرِیرًا» ملکی میانجی ــ به‌سبب عدم اتکا به معارف عقلی ــ تفسیر این آیات به «تجسیم اعمال» را رد می‌کند؛ حال آنکه علامه طباطبائی معتقد است نعیم و عذاب اخروی، مجسَّم شدن اعمال انسان هستند. بر پایه این اختلاف‌نظرها، این پژوهش در پی مقایسه مبانی معرفتیِ این دو اندیشمند و تبیین تأثیر ژرف آن‌ها در تفسیر قرآن کریم با تأکید بر بررسی وجوه اشتراک و افتراق میان دیدگاه‌های ایشان است. در این تحقیق روشن شد که هر دو طرف بر اعتبار روش نقلی در تفسیر قرآن کریم موافق هستند و علامه طباطبایی با پذیرش تأثیر روش عقلی در تفسیر قرآن، به تفسیری کامل‌تر و جامع‌تر روی آورده است.
بررسی و ارزیابی نقد های آیت الله مصباح و آیت الله فیاضی بر مباحث علیت در نهایه الحکمه علامه طباطبایی
نویسنده:
محمدابراهیم برزگر؛ استاد راهنما: علیرضا کهنسال؛ استاد مشاور: محمد اسفندیاری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
به طور کلّی در فلسفه، که خود همواره نقش بسزایی در مبانیِ دیگر علوم و رویکرد زندگی اجتماعی و امثال این موارد دارد، مسئله و موضوع علّت و معلول از اهمّیت و جایگاه بی بدیلی بَرخوردار بوده است و پیرامون آن مباحث بسیاری مطرح شده است و از همین رو در فلسفه اسلامی از آنجا که مبانی عقلی-فلسفی در اسلام را هدف دارد جایگاهِ یاد شده افزون بر اهمّیت قبلی خود چه بسا به ارزش و جایگاه بالاتری ارتقاء یافته است. از همین رو از آن جهت که یکی از آثار معروف و مشهور در این حوزه کتاب نهایه الحکمه علامه طباطبایی می باشد و مورد مراجعه بسیاری از نگارندهان قرار گرفته است و همچنین از آن جهت که اساتید معاصر این حرفه همچون استاد مصباح و استاد فیاضی نظرات متفاوتی با مصنّف این کتاب داشته اند و همچنین از جهت سوم نبود یک اثر پژوهشی جامعی که نظریات این سه فیلسوف معاصر را در مسئله مهم علّت و معلول جمع نماید، پژوهش حاضر عهده دار این مهم شده است و با رویکردی توصیفی-تحلیلی به بررسی این نظریات در قالب چهار بخش کلی و مربوط به تعریف علّت و معلول، ضرورت علّی-معلولی، قاعده الواحد و عکس آن پرداخته است و در بخش پایانی نیز به مباحثی پیرامون اقسام علّت فاعلی، ماهیّت، غایت و علّت غائی مطالبی را اختصاص داده است، همچنین باید اجمالا دانسته شود که در مجموع با چشم پوشی از بخش سوم و قاعده الواحد به طورِ عمده و کلّی رأی نگارنده همان رأی استاد مصباح بوده است.
اندیشه ادراک بین فلسفه اسلامی و فلسفه غربی (علامه طباطبایی و شهید صدر / دیوید هیوم و امانوئل کانت) به عنوان نمونه
نویسنده:
محمد بنعماره؛ استاد راهنما: أحمد ماجد
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
این پژوهش به نظریه ادراک انسان بین فلسفه های اسلامی و غرب می پردازد و دو الگو را برای مکتب اسلامی انتخاب کرده است: آقایان محمد حسین طباطبایی و محمدباقر صدر و برای فلسفه غرب دیوید هیوم و ایمانوئل کانت را برگزیده است. موضوع ادراک یکی از ارکان پژوهش فلسفی است که بین یک مکتب فلسفی و مکتب دیگر تمایز قائل می شود. زیرا گفتن اینکه ادراک صرفاً حسی است و نمی توان آنچه را که توسط حواس ظاهری یا درونی هدایت نمی شود، همانطور که هیوم و مکتب تجربی به طور کلی استدلال می کردند، درک کرد، منجر به نگاه مادی به هستی و انسان می شود. در حالی که گفتن از دوگانگی حس و عقل در ادراک، همان طور که کانت در نگاه خود به این دوگانگی می گوید، یا علامه طباطبایی و شهید صدر در ترکیب حس و عقل می فرمایند، به دیدگاه متفاوتی از وجود و انسان منجر می شود. . بررسی موضوع ادراک و علم در فلسفه از دو جنبه است که به هم پیوسته اند، یعنی: هستی شناسی (هستی شناسی) و نظریه معرفت (معرفت شناسی). بررسی ادراک از منظر هستی شناسی موضوعاتی را مطرح می کند: اثبات منشأ وجود ادراک و مجرد بودن آن، رابطه ادراک با ادراک کننده و ادراک شده، پرداختن به وجود روح و چگونگی ادراک آن و... رابطه روح و علم ... ادراک از منظر نظریه معرفت به بررسی منابع و حدود و ارزش آن می پردازد. از این رو، پژوهش به یک مقدمه و چهار فصل تقسیم شد: مقدمه، ادراک را در زبان و اصطلاح تعریف کرد و علوم مختلفی را که ادراک را تحقیق می‌کرد، نشان داد. فصل اول با برجسته کردن توالی تاریخی نظریه، که از فیلسوفان یونان شروع می شود و به فلسفه مدرن در غرب ختم می شود، به ادراک پرداخته و دیدگاه پنج فیلسوف مسلمان را روشن می کند. فصل دوم به ادراک از نظر هیوم و کانت می پردازد. فصل سوم از طریق علامه طباطبایی و شهید صدر به این موضوع پرداخته است. فصل چهارم نتایج مقایسه فیلسوفان چهارگانه را ارائه کرد. پژوهش با نتیجه‌گیری که شامل مهم‌ترین نتیجه‌گیری و نتایج بود به پایان رسید.
  • تعداد رکورد ها : 4569