جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 4570
بررسی مسأله مسئولیت اخلاقی و جبر طبیعی و اجتماعی از دیدگاه علامه طباطبایی؛ سازگارگرایی یا ناسازگارگرایی؟
نویسنده:
الناز شاکری؛ استاد راهنما: فرشته ابوالحسنی نیارکی؛ استاد مشاور: مهران رضایی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مسئله اصلی این پژوهش بررسی «مسئولیت اخلاقی» از دیدگاه علامه طباطبایی و امکان، چیستی و هستی آن براساس پذیرش یا عدم پذیرش جبر طبیعی و جبر اجتماع است. از آنجا که پیش‌شرط مسئولیت اخلاقی، اختیار و بلکه طبق دیدگاه برخی از اندیشمندان «اراده آزاد» است، براین اساس، برای حل این مسأله باید پاسخ علامه طباطبایی را در ارتباط با رابطه جبر و اختیار سنجید تا دست آخر، در باب انطباق دیدگاه ایشان با انواع طبقه‌بندی‌های نظریه‌های سازگارگرایانه یا ناسازگارگرایانه سنجش و داوری ‌نماییم. مسأله مورد بحث از حیطه جبر و اختیار، تصویرسازی دیدگاه علامه در خصوص علل طولی فعل و رفتار آدمی از آن حیث که به اراده و علم پیشین الهی (به عنوان مسأله کلامی-فلسفی) بازمی‌گردد نیست؛ همچنین جبر علی-فلسفی یعنی ضرورت علی نیز نیست؛ بلکه مقصود بررسی تأثیرگذاری عوامل طبیعی و اجتماعی است (به عنوان مسأله‌ای با پیشینه علمی جدیدتر حاصل از پیشرفت علوم). علامه طباطبایی، مسئولیت اخلاقی را، پاسخگویی و تعهد در انجام وظایف می‌داند که به فرد الزام و تکلیف درونی و بیرونی شده است. و این پاسخگویی در حد توانایی-های فرد و طاقت اوست به نحوی که به غایت مطلوب نزدیک شود و عدم این پاسخگویی، سبب نکوهش فرد است. چنین فاعلی نسبت به وظایف خود آگاهی دارد و با آزادی این امر را انتخاب کرده است. از آنجا که مهمترین عنصر مسئولیت اخلاقی، ارادی و اختیاری بودن آن است، از عوامل طبیعی و اجتماعی مؤثر در اختیار یک فعل [اخلاقی] باید پرسش کرد. علامه طباطبایی، با نظریه «اعتباریات عملی و اندیشه‌های اعتباری»، راهی نو در این خصوص پیموده است. وی معتقد است تمایلات طبیعت انسان نقش مهمی در برقراری میل به سوی ایجاد فعل دارد که این میل، برانگیزاننده اندیشه و سپس اراده و سپس صدور فعل است. این احساسات و تمایلات و اندیشه‌های حاصل از آن، علاوه بر اینکه برآمده از اندیشه‌های حقیقی است، از اعتباریات ساخته شده در اجتماع نیز تأثیر می‌پذیرد. براساس بحث از میزان دخالت این عوامل طبیعی و اجتماعی، که معروف به «جبر طبیعت» و «جبر اجتماع» است، در تحلیل مسئولیت اخلاقی نقش مهمی ایفا می‌کند. علامه طباطبایی، عوامل دیگری را نیز، چه از درون فرد چه بیرون او دخیل در افعال اختیاری و اخلاقی انسان می‌داند. اما تأثیر این عوامل، به حدی نیست که سبب جبر گردد و همچنان با حفظ نقش و تأثیر آن‌ها، قدرت و نسبت انسان به انجام و ترک آن افعال یکسان است بنابراین فعل اختیاری تلقی می‌شود و اگر اختیاری باشد، مسئولیت اخلاقی بر آن، قابل حمل است. براین اساس علامه طباطبایی را یک اندیشمند سازگارگرا می‌دانیم که به سازگاری بین تأثیر عوامل طبیعی و عوامل اجتماعی با اختیار انسان حکم مثبت داده است که پیش‌شرطی برای مباحث مسئولیت اخلاقی انسان است.
تحلیل عقلی واسطه ها در فلسفه اسلامی با تاکید بر دیدگاه علامه طباطبایی
نویسنده:
رضا موسوی، روح اله خدادادی، مصطفی خداداد نژاد، محمدمهدی خدادادی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
بحث واسطه ها بین واجب و ممکن از جمله مباحث مهم و بنیادین در فلسفه اسلامي بوده و فيلسوفان در جاهاي متعدد اين بحث را به طور مفصل مطرح كرده‌اند. بحث واسطه‌ها طبق نظريه شيعه هيچ منافاتي با توحيد افعالي و ربوبي ندارد؛ بلكه عين توحيد است و خداوند (طبق آيات قرآن) خود اين واسطه‌ها را آفريده است و از طريق ايشان افعال خود را انجام مي‌دهد تا ساختار عالم هستي براي انسان‌ها قابل درك و فهم باشد. بحث واسطه‌ها و نقش آنها در عالم و رابطه تأثير آنها با فاعليت خداوند ثمرات زيادي دارد. بسياري از اشكالات وهابيان و وهابي مسلك‌ها با توضيح و تبيين اين بحث حل مي‌شود. دليل اين‌كه وهابيان مي‌گويند چرا با وجود خداي قادر به واسطه‌ها رو بياوريم و چرا اصلاً به غير خدا رو بياوريم آن است كه اينان بحث واسطه‌ها و نقش آنها را در عالم از نگاه آيات، روايات و عقل براي خويش حل نكرده‌اند. در این پژوهش کتابخانه ای که از روش تحلیل محتوا برای تحلیل داده ها بهره جسته ایم با تبیین نقش واسطه ها از منظر فلسفه اسلامی و باتاکید بر آراء علامه طباطبایی(ره)، بنیاد و اساس بحث وساطت که شالوده بسیاری از باورهای اسلامی است را تحلیل و تبیین می کنیم.
صفحات :
از صفحه 114 تا 126
بررسی انتقادی فرآیند شکل‌گیری میدان آموزش بوردیو مبتنی بر مبانی انسان‌شناسی علامه طباطبایی (رحمه‌الله علیه)
نویسنده:
عرفان گلینی حسنی پور؛ استاد راهنما: محمدرضا روحانی؛ استاد مشاور: ابراهیم راستیان
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
نوع نگاه به ساختارهای اجتماعی حوزه تعلیم و تربیت و اتخاذ مبنایی نظری در فهم آن، بر تبیین فرآیند تکون و تحول آن تأثیرگذار است و این موضوع به نوبه خود بر شیوه اداره امور این حوزه، تأثیر عمیقی خواهد گذاشت. از همین رو دیدگاه بوردیو پیرامون میدان آموزش را می‌توان به عنوان پایه و اساس رویکردهای متأخر در جامعه‌شناسی آموزش و پرورش دانست که به دنبال ارائه ابزارهای تحلیلی مناسب برای شناخت و اصلاح عرصه اجتماعی آموزش و پرورش است. وجود ظرفیت‌های‌ بالای این دستگاه، فرصت‌های بکر و فراوانی را برای مطالعات کاربردی و میدانی فراهم آورده است. اما این دستگاه نظری، به رغم بهره‌مندی از طیف گسترده‌ای از آراء اندیشمندان اجتماعی، دچار تزاحم، نقصان و ضعف‌های بنیادین جدی است که این دغدغه، باعث شکل‌گیری مطالعه‌ای انتقادی نظیر پژوهش حاضر شده است. با پذیرش مبانی انسان‌شناسانه علامه طباطبایی (ره) به عنوان مبنای نظری شکل‌گیری ساختارهای اجتماعی در عرصه تعلیم و تربیت، این تغییر مبنا آثار متعددی در تقویت چارچوب نظری میدان آموزش به همراه خواهد داشت که می‌توان در پرتو آن، رهنمودها و دلالت‌های متلائم با مبانی اسلامی را برای حکمرانان ساختارهای اجتماعی حوزه تعلیم و تربیت به ارمغان آورد. هدف هدف از پژوهش حاضر بررسی انتقادی محتوا و مبانی نظریه میدان آموزش بوردیو بر اساس مبانی انسان‌شناسی علامه طباطبایی (ره) است که در پایان، با ارائه دلالت‌هایی مستنتج از مبانی دینی، تلاش می‌شود تا پنجره‌ای از نگاه‌های دینی و بومی، به روی حوزه ساختارهای اجتماعی تعلیم و تربیت گشوده شود. روش شناسی پژوهش: در پژوهش حاضر، داده‌ها به روش اسنادی و کتابخانه‌ای جمع‌آوری شده‌اند. همچنین برای تبیین دیدگاه بوردیو پیرامون نحوه تکون میدان آموزش و نقد آن بر اساس بر مبانی انسان‌شناسی علامه طباطبایی (ره)، از روش توصیفی-تحلیلی استفاده شده است. در انتها پس از جمع‌آوری مجموعه نقدهای وارد به نظریه بوردیو، به شیوه فلسفی به استخراج و استنتاج مبانی ناب انسان‌شناسی علامه طباطبایی (ره) در موضوع ساختارهای اجتماعی تعلیم و تربیت خواهیم پرداخت. یافته‌ها: یافته‌های پژوهش در پرتو نگاه انتقادی دیدگاه علامه طباطبایی (ره) به نظریه میدان آموزش بوردیو، شامل سه دست است؛ مجموعه نقدهای وارد به مفهوم عادت‌واره بر اساس مفهوم شاکله، مجموعه نقدهای وارد به نظریه عمل بوردیو بر اساس نظریه کنش علامه (ره) و مجموعه نقدهای وارد به رویکرد ساخت‌گرایی تکوینی بر اساس نظریه اعتباریات و فطرت علامه طباطبایی (ره). همچنین در بخش نتیجه‌گیری، می‌توان به دو یافته مستنتج از مبانی انسان‌شناسی علامه طباطبایی (ره) تحت عنوان «چرخه شکل‌گیری شاکله حقیقی اجتماع» و «چشم‌انداز تنوع همگرایی در تعلیم و تربیت» اشاره کرد. نتیجه گیری: بنا بر نتایج پژوهش، علم در نگاه بوردیو، تنها آگاهی‌های حصولی و اعتباری مکتسبه از اجتماع را شامل می‌شود. تعلیم و فرآیند آموزش در نگاه منفی و انتقادی بوردیو، به مثابه ابزاری برای تثبیت قدرت حاکمه انگاشته شده است. همچنین بنا بر اصل تمایز بوردیو، میدان‌ها بر حسب اقتضائات اجتماعی متنوعی که دارند، بر مدار ستیز و رقابت تکون می‌یابند. این در حالی است که در نگاه مرحوم علامه طباطبایی (ره)، علم ماهیتی قدرت‌آفرین داشته و دارای خاصیت کاشقیت از حقیقت خارج است. به اعتقاد ایشان، انسان به دلیل بهره‌مندی از نفس مجرد الهی با حقایق عالم به صورت حضوری در اتحاد است. در چشم‌انداز ایشان فرآیند تعلیم و تربیت، اسیر نگاه‌های سیاسی نشده، بلکه در غایت باعث شکل‌گیری شاکله حقیقی اجتماع، که همان شاکله توحیدی است، می‌شود. همچنین توجه توأمان علامه طباطبایی (ره) به وجوه ثابت و متغیر انسانی، حائز نوعی چشم‌انداز نظری (تنوع همگرا) است که در عین قائل به وجود شاکله‌ها و اقتضائات اجتماعی متنوع، وجود ارتباطات همگرایی بین میدان‌‌های اجتماعی را اثبات می‌کند.
تحلیل و نقد آرای تفسیری علامه طباطبایی در مورد مباحث زنان با تأکید بر اندیشه‌ استاد جوادی آملی
نویسنده:
فرشته مرزبان؛ استاد راهنما: فاطمه علایی رحمانی، زهرا صرفی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان و جوادی آملی در تفسیر تسنیم هر یک با رویکرد تفسیری خاص خود، به بررسی آیات مرتبط با زنان پرداخته‌اند. با وجود عمق اندیشه علامه طباطبایی، گذشت زمان و ارائه نظریات نوین در حوزه زنان، بررسی دیدگاه‌های ایشان همچنان از اهمیت زیادی برخوردار است. جوادی آملی در تفسیر تسنیم، ضمن تبیین مباحث المیزان، با ارائه نظریات جدید، به نقد و تکمیل دیدگاه‌های علامه پرداخته است. پژوهش حاضر با هدف تحلیل و بررسی وجوه افتراق آرای تفسیری این دو مفسر در مسائل زنان، به روش کتابخانه‌ای انجام شده است. در این راستا، ابتدا آرای تفسیری علامه طباطبایی در تفسیر المیزان استخراج شد، سپس نقدها و تکمیل‌های جوادی آملی بر این آراء، در سه محور اصلی کلامی- فلسفی، فقهی- حقوقی و قصص، دسته‌بندی و تحلیل گردید. یافته‌های پژوهش نشان می‌دهد که جوادی آملی با بهره‌گیری از روش‌هایی مشابه استاد خود مانند تفسیر قرآن به قرآن، تفسیر روایی و تفسیر عقلی، به تبیین مفاهیم پرداخته است. وی ضمن بازتعریف مفاهیم اساسی، ارجاع متشابهات به محکمات و اقامه براهین قوی، بینش جدیدی را درباره زنان ارائه داده است. با بررسی دیدگاه‌های این دو مفسر می‌توان اذعان کرد که نقدهای جوادی آملی بر تفسیر المیزان، غالباً مستند و مستدل هستند. وی با بهره‌گیری از استدلالی عمیق و متقن، مسائل مربوط به زنان را با توجه به مقتضیات عصر حاضر بررسی کرده است. در حوزه کلامی - فلسفی، تمرکز ایشان بر نوع فاعلیت خداوند بر مخلوق، جنس وجودی خلقت زن و جایگاه اخروی زن است. در حوزه فقهی - حقوقی، مباحث مربوط به نقش زن در خانواده و اجتماع مورد نقد و بررسی قرار گرفته‌اند. در حوزه قصص نیز، داستان‌های قرآنی و احادیث مرتبط با مسائل زنان محور تحلیل بوده است. این پژوهش نشان می‌دهد که دیدگاه جوادی آملی در نقد و تکمیل آرای علامه طباطبایی، با توجه به نیازهای جدید تفسیری، به تکامل مباحث مرتبط با زنان در تفاسیر قرآنی کمک کرده است.
موانع شناخت در نظام معرفتی قرآن از دیدگاه ملاصدرا و علامه طباطبایی
نویسنده:
سعیده گوهریان؛ استاد راهنما: رحمت اله عبدالله زاده؛ استاد راهنما: مهدی زمانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
چکیده :
یکی از مهم ترین مبانی هر دیدگاه نظری و اعتقادی موضع آن در مساله شناخت است که عموماً از آن با تعبیراتی مانند بحث المعرفه با معرفت شناسی ( epistemology) یاد می شود. معرفت شناسی به بحث از اعتبارشناخت، ماهیت، انواع و موانع آن میپردازد. اهمیت مباحث معرفت شناسی در فلسفه، دین، علوم و سایر عرصه ها به گونه ای است که از آن به دالانی برای ورود به مباحث دیگر یاد میشود. بیشتر صاحب نظران را عقیده بر آن است که مباحث معرفت شناسی در هر مکتب کلیدی برای فهم مباحث وجود شناسی، انسان شناسی و ... است. از میان مباحث متعدد معرفت شناسی مسأله موانع شناخت، به بررسی موانع معرفتی و غیر معرفتی میپردازد که آنها در کسب معرفت تأثیر گذار هستند. قرآن به مثابه متنی دینی و وحیانی، نظامی سازگار و منسجم را در قالب پیامی برای هدایت آدمی در ابعاد نظری و عملی عرضه نموده است. این نظام مبتنی بر پایه های وجود شناختی، جهان شناختی، انسان شناختی و معرفت شناختی است. پایه های معرفت شناختی قرآن کریم شامل ارائه دیدگاهی هماهنگ در زمینه انواع معرفت، درجه اعتبار و موانع معرفت می باشد. در قرآن به موازات بیان انواع شناخت (معرفت حسی، عقلی، قلبی و ...) از موانع حصول معرفت در هر مرتبه یاد می شود. به طور مثال در مقابل انواع شناخت یقینی ( علم الیقین ، عین الیقین و حق الیقین ) از شک و تردید و ریب سخن می گوید. و در مقابل توجه و تذکر، به سهو و نسیان و غفلت اشاره می کند. هم چنین در برابر شناخت دل یا تفقه قلبی انواع موانعی مانند ختم ، مرض، غلف، زیغ و طبع را مطرح می کند. افزون بر این از منظر قرآن کریم حقیقت ایمان هم نوعی معرفت و شناخت است که سایر ابعاد وجودی آدمی را در برمیگیرد و به همین سبب ازعلل کفر ( عدم شناخت و تصدیق ) ما نند غفلت، اعراض، انکار و جحد و استکبارو... سخن به میان می آورد. و چون اندیشمندان و فیلسوفان مسلمان در مواجهه با قرآن و تلاش برای شناخت و تدبر در آن از مبانی عرفانی، فلسفی، کلامی و ...... استفاده نموده اند به همین سبب تفاسیر گوناگونی از این متن وحیانی به وجود آمده است. اما از سوی دیگر آشنایی با قرآن و انس با آن نیزدر مبانی فکری این اندیشمندان مؤثر بوده است. و بدین سان نوعی تأثیر متقابل و رابطه دو سویه در میان دیدگاه های فکری و نگاه تفسیری در میان بیشتر اندیشمندان مسلمان وجود دارد . به دیگر سخن، هر چند مبانی فکری متفکران (عرفانی، فلسفی، کلامی و ........) در تفسیر آنان از آیات قرآن و فهم احادیث مؤثر بوده اما مواجهه آنان با آیات و روایات نیز به شیوه های گوناگون و درجات متفاوت در شکل گیری و طراحی یا تکمیل نظام های فکری آنان تأثیر داشته است. از میان این اندیشمندان و فیلسوفان مسلمان، ملا صدرا به عنوان برجسته ترین فیلسوف شیعی با مشرب خاص خویش تلاش نموده از نقاط قوت رویکردهای گوناگون کلامی، فلسفی، عرفانی، اشراقی و مشانی بهره ببرد و از آن در ارائه تبیینی جامع از آیات قرآن و احادیث استفاده نماید. و همان گونه که خود وی درمواضع گوناگون ازآثار خویش اشاره نموده انس با قرآن و احادیث و تعمق در مفاهیم و مضامین آنها در شکل گیری و ژرفا بخشیدن و کامل نمودن مشرب فکری وی بسیار اثر گذار بوده است. درهم-تنیدگی نظریه معرفت‌شناختی حکمی ملاصدرا با فهم وی از آیات قرآن چنان است که به هیچ‌وجه نمی‌توان گفت که یکی از این‌دو بر دیگری تقدم دارد. همان گونه که صدرا بارها تصریح نموده است، عقل و وحی جلوه هایی گوناگون از مشکات نور الهی هستند وتوگوئی پرتوهای متجلی از این منابع نورانی در هم‌افزائی پیوسته به ارتقای یکدیگر مدد می‌رسانند. به طور مثال او در3 کتاب المبدأ و المعاد( ملاصدرا، 1354: 378) ، رساله سه اصل ( ملاصدرا، 1340: 96-100) و مفاتیح الغیب (ملاصدرا، 1354: 368-370) خود علل و اسبابی را که مانع ادراک معقولات و شناخت حقیقت معانی کتاب الهی گردیده و محرومیت نفوس از رسیدن به سعادت را در پی دارد در پنج دسته زیر خلاصه نموده است. 1- نقص ذات و گوهر قوه عقل. 2- تیرگی ذات و خباثت گوهری عقل در اثر پیروی از تمایلات شهوانی و گناهان. 3- انحراف قوه عاقله از جهت مطلوب و روی‌گردانی آن از حقیقت. 4- حجاب تقلید، تعصب، سطحی‌اندیشی و باورهای نادرست. 5- نادانی نسبت به جهت و سمت و سوئی که به رسیدن به مطلوب را در پی دارد. (ملاصدرا،1381: 18-20) همچنین در کتاب مفاتیح الغیب ضمن برشمردن مراتب فهم قرآن، یکی از شرائط شناخت معنای قرآن را پیراسته شدن از موانع فهم می‌داند. او موانع فهم را به درونی و بیرونی و هر یک را به عدمی و وجودی تقسیم می‌کند. از دیدگاه وی قلب آدمی در درک حقایق همانند آینه‌ای است که تصوبرهای دیدنی در آن نقش می‌بندد. برخی از حجاب‌ها مانند زنگار، تیرگی و صیقلی نبودن، از درون آینه مانع انعکاس تصویر می‌شود. در مقابل برخی دیگر از موانع مانند وجود حائل از بیرون آینه انعکاس را ناممکن می‌کنند: (ملاصدرا،1354: 368 -370) اگر بخواهیم مصداقی بحث کنیم می بینیم ملاصدرا در مواضع گوناگون از آثار خویش به آیاتی از قرآن که معرفت قلبی را مطرح نموده و آن را اساس ایمان معرفی می‌کند، اشاره و استناد می‌نماید. این حکیم همراه و هماهنگ با آیات وحی بارها به بحث از موانع این نوع از معرفت توجه نشان می‌دهد. صدرا معرفت قلبی را امری دارای درجات و مراتب می‌داند و متناظر با آن موانع شناخت قلب را که در قران کریم از آن به نابینائی (عمی) تعبیر شده («فَإِنَّهٰا لاٰ تَعْمَی اَلْأَبْصٰارُ وَ لٰکِنْ تَعْمَی اَلْقُلُوبُ اَلَّتِی فِی اَلصُّدُورِ») را هم دارای شدت و ضعف معرفی می‌کند و این دیدگاه او از مراتب(تشکیک) وجود که یکی از مبانی فلسفی اوست گرفته شده است. (ملاصدرا،1366الف: 4/57) برخی از این موانع عبارتند از: 1-غشاوه فَأَغْشَیْنٰاهُمْ فَهُمْ لاٰ یُبْصِرُونَ‌« 2-ختم«خَتَمَ اَللّٰهُ عَلیٰ قُلُوبِهِمْ‌» 3-طبع «بَلْ طَبَعَ اَللّٰهُ عَلَیْهٰا بِکُفْرِهِمْ‌» 4-رین «کَلاّٰ بَلْ رٰانَ عَلیٰ قُلُوبِهِمْ مٰا کٰانُوا یَکْسِبُونَ‌» بدین‌س
اصلاح اجتماعی نزد علامه طباطبایی و سید محمد باقر حکیم، مطالعه تطبیقی قرآنی
نویسنده:
علی کاتب مطلک الجهف؛ استاد راهنما: مصطفی جعفرطیاری دهاقانی؛ استاد مشاور: محمد امام
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
تبیین توحید اطلاقی و ادله عقلی آن از دیدگاه علامه طباطبایی، صدرالمتالهین و ابن ترکه اصفهانی
نویسنده:
مهدی محرمی؛ استاد راهنما: حسن معلمی؛ استاد راهنما: محمد کیوانفر
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
مسأله وحدت وجود به عنوان مهم ترین مدعای اهل معرفت و رهآورد اهل شهود همیشه محور اندیشه های متفکران فلسفی و کلامی و عرفانی بوده است. این مساله وحدت وجود، در کتاب های عرفا ، سابقه طولانی تر نسبت به کتاب های فلاسفه دارد. ابن عربی نخستین عارف اندیشمندی است که وحدت وجود را در قرن هفتم به صورت مستقل بیان کرده است. پس از وی ، در بین اندیشمندان اسلامی شاهد تلاشهای وافر علمی هستیم که به غرض انکار یا تایید دیدگاه وحدت وجود، رساله ها و کتاب ها نگاشته اند؛ یکی از این اندیشمندان عارف، ابن ترکه اصفهانی عارف و فیلسوف قرن نهم هجری قمری است وی در کتاب " التمهید فی شرح قواعد التوحید " با اقامه ادله عقلی در صدد استدلالی کردن و عقلانی نشان دادن مسئله وحدت وجود شخصی می باشد. لیکن به دلیل اغماض و ابهام این مساله در تبیین و استدلال برای اثبات مساله وحدت وجود ، به توفیق کامل دست نیافت و استدلال ها و براهینی که برای نقض یا ابرام مساله ، اقامه شده اند؛ همنشین با برخی از ضعف های علمی و مغالطات گردید. در این میان، فیلسوف موسس، جناب صدرالمتالهین شیرازی ، حکیم قرن یازدهم هجری قمری، با تبیین ادله عقلی، لباس عقلانیت به مسئله وحدت وجود پوشاند. بعد از وی نیز تلاش های زیادی درباره تبیین اصل وحدت وجود و نقض و ابرام ادله آن صورت گرفت. در قرن حاضر، علامه طباطبایی نیز به عنوان یکی از پیروان حکمت صدرایی، در این باره به تبیین و تنقیح ادله آن پرداخته است. با توجه به اینکه مسئله "وحدت وجود" ، از مسایل بنیادین فلسفه اسلامی و عرفان اسلامی به شمار می رود. به طوری که نحوه تبیین در این مسئله، نوع نگرش به نظام هستی و ارتباط کثرات با وجود واجب را متفاوت می کند. از این رو پژوهش در این مسئله، حایز اهمیت است به خصوص اگر این مسئله حقیقت وجود را به شکل تطبیقی بین دیدگاه اندیشمندان مشهور و تاثیرگذار مورد پژوهش و بررسی قرار داده شود. در این جُستار ، تبیین مسئله وحدت وجود از دیدگاه ابن ترکه عارف نامی قرن نهم هجری قمری و از دیدگاه صدرالمتالهین حکیم و موسس حکمت متعالیه و از دیدگاه علامه طباطبایی حکیم و عارف قرن معاصر مورد بررسی قرار می گیرد و در ادامه، به بررسی ادله عقلی مطرح از جانب این سه اندیشمند درباره توحید اطلاقی می پردازیم . گام پایانی جستار ، تقریر وجوه تشابه و تفاوت موجود بین این سه دیدگاه درباره وحدت وجود می باشد.
تحلیل مقایسه ای مراحل و مؤلفه های بنیادین تجربیات نزدیک به مرگ با آرای معاد شناختی علامه طباطبایی
نویسنده:
فاطمه اسدی؛ استاد راهنما: کمال صحرایی اردکانی، احمد زارع زردینی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مبحث معاد، در کنار باور به زندگی جاویدان انسان همواره یکی از تاریخی‌ترین جنبه‌های اعتقادی ملازم با هبوط بشر به زمین بوده است. از این رو در بسیاری از ادیان، ادبیات گسترده‌ای حول موضوع معاد شکل گرفته است که در این میان، بیشترین حجم از آن تعالیم ادیان ابراهیمی است. در گذر از این نکته، باید به پدیده تجربیات نزدیک به مرگ اشاره کرد که اخیراً در برهان‌های پسینی اثبات جاودانگی روح و برخی گزاره‌های معاد شناختی جایی برای خود گشوده است. این مهم از حوزه‌های جدید دانشی زیر شاخه علوم فلسفه دین و فرا روان‌شناسی و از منظر درون دینی، علم کلام اسلامی در حوزه معاد شمرده می‌شود. عمر این تجربیات به قدمت تاریخ پیدایش بشر بر روی زمین است اما در مطالعات معاصر به طرز مدوّن و ساختار یافته از منظر علوم گوناگون مورد بررسی قرار گرفته است. عناصر مشترک و هم‌سانی در این تجارب در بین ملل، مذاهب و نژادهای گوناگون از سراسر جهان گزارش شده است. در رساله حاضر برخی ادراکات پر تکرار و بنیادین در این تجربیات انتخاب و سپس بر اساس دفعی یا مستمر بودن پدیده، به دو بخش مراحل و مؤلفه‌ها تقسیم شده است. این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه‌ای و منابع صوتی و تصویری که در آرشیو مجموعه‌های رسمی کشور، موجود است، انجام گرفته است. پس از تحلیل و بررسی مؤلفه‌ها با آرای معاد شناختی فیلسوف و مفسر معاصر علامه سید محمد حسین طباطبایی مقایسه صورت گرفته است. در این مطالعه از مجموع مؤلفه‌های منتخب، یازده مرحله و مؤلفه‌ بنیادین تجسم اعمال، مرور زندگی، رؤیت نور عظیم درخشان، احساس حضور فرشته محافظ، برخورد و تزاحم شیاطین، بهره‌مندی از شفاعت مقربین، تشدید قدرت حواس، دست‌یابی به آگاهی گسترده و احوال سایر انسان‌ها، ادراک یگانگی با هستی، ادراک انس و آشنایی با محیط و بازگشت به موطن اصلی و دیدار با آشنایان درگذشته، در آرا و آثار علامه احراز و با استنباط و تحلیل به همراه شواهد دیگر تأیید و صحت آنان در گزارش‌های منقول از این تجربیات به اثبات رسید. مؤلفه عبور از گذرگاه نورانی نیز به صورت طرح احتمال در آرای علامه طباطبایی مطرح شده است.
بررسی تطبیقی دیدگاه فخر رازی و علامه طباطبایی در مسأله ی قلمرو دین
نویسنده:
مژگان مرادی؛ استاد راهنما: ابراهیم نوری
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
5-1 تعریف مسأله و بیان سؤالهای اصلی تحقیق یکی از موضوعاتی که همواره ذهن آدمی را به خود مشغول کرده است، چه در گذشته که جوامع دین‌مدارتر بودند و دین نقش پررنگی در زندگی بشر داشت، و چه در زمان حال که با پیشرفت های علمی در جامعه بشری مواجه هستیم، مسئله و موضوع قلمرو دین است. تعریف و تبیین قلمرو دین از این جهت مهم است که با تعریف درست از قلمرو دین، کارکرد آن و انتظارات بشر از آن مشخص می شود. به عبارت دیگر، این سوالات که دین چه کارکردی دارد؟ چه انتظاری باید از دین داشت؟ دین در چه حوزه هایی از زندگی برای شناخت و پرداختن به مسائل گوناگون، کاربرد دارد؟ گستره دین تا چه اندازه ای است و چه ابعادی را دربرمی‌گیرد؟ دین به کدام نیازهای بشری پاسخ می دهد؟ آیا دین صرفا موضوع و مسئله ای اخلاقی واخروی است؟ آیا مسائل اجتماعی و سیاسی را نیز دربر می-گیرد و تبیین می‌کند؟ آیا محدوده دین و قوانین دینی زندگی فردی است یا زندگی اجتماعی؟، و مسائلی از این دست بویژه در زمان حال، به یکی از بحث های کلامی مهم تبدیل شده است. در مواجه با این سوالات، دانشمندان و متخصصان دینی سعی در ارائه پاسخ هایی از منظر و دیدگاه های مختلف و تبیین قلمرو دین داشته اند. برخی محدوده و گستره دین را صرفا شامل امور فردی و اخلاقی و برای سعادت اخروی دانسته اند. برخی دیگر، قلمرو دین را تمامی ابعاد و گسترده زندگی بشر شامل مسائل دنیوی و اخروی تعریف کرده اند. دیدگاه های مطرح شده عمدتا براساس دو رویکرد حداقلی و حداکثری هستند. طبق رویکرد حداقلی، قلمرو اخلاقی، اجتماعی، سیاسی و فقهی بسیار کوچک و محدود است و دین محدود به امور آخرتی است و در امور دنیایی باید به حداقل بسنده کرد. در مقابل دیدگاه حداکثری ، حوزه گسترده تر و جامع تری برای دین در تمامی عرصه های زندگی انسان شامل امور اخروی، و دنیوی مثل سیاست، آموزش، اخلاق، مسائل اجتماعی، مسائل فردی و غیره قایل است. براین اساس، بعضی از اندیشمندان دینی قلمرو دین را تمام عرصه های زندگی و حیات دنیوی و اخروی بشر شامل عرصه های اخلاق فردی، اخروی، اجتماعی و سیاسی می دانند. درحالیکه، برخی دیگر در نقطه مقابل این دیدگاه، بیشتر تفکر و اندیشه فردگرا یا شبیه به سکولار دارند و قلمرو دین را محدود به چارچوب های زندگی شخصی افراد و در بیشترین حالت به نوع تعامل آنها با افراد دیگر و یا همان حوزه اخلاق اجتماعی، می دانند. علامه طباطبایی (1281-1360)، یکی از مفسران، فیلسوفان، فقیه اصولی و عارف شیعه ایرانی، از جمله اندیشمندان شیعی است که به مسئله و پرسش فلسفه شریعت و کارکرد دین پرداخته است. از نظر نیاز به دین و کارکرد دین برای تامین سعادت انسان در دنیا و آخرت است. به عقیده ایشان، دین روشی برای زندگی اجتماعی برای انسان به عنوان یک موجود اجتماعی. این روش زندگی شامل قوانین و مقرارتی هم برای خوشبختی دنیوی انسان و هم شامل یک سلسله عقاید و اخلاق و عبادات است که تضمین کننده سعادت اخروی بشر است (طباطبایی، 1388 (ج)، ج1، ص 127). فخر رازی(544-606 ق)، فقیه، متکلم، فیلسوف و مفسر شافعی، نیز آراء و نظرات متعددی درباب مسائل فلسفی و دینی و تفسیری دارد. از نظر ایشان دین برای انسان کارکرد هدایت دنیوی و اخروی دارد. ایشانبا اتخاذ رویکرد کارکردگرایی قلمرو وسیعی برای دین اسلام قائل می شود و وظیفه هدایت دنیوی و اخروی بشر در قلمرو د ین را به پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان علیهم السلام نسبت می دهد (تلخیص المحصل، صص 373-367). بنابراین، قوانین زندگی بشر در سطح فردی و اجتماعی باید تابع و براساس قوانین دین باشد. به عبارت دیگر، می توان اینگونه استنباط کرد که طبق نظر فخر رازی بشر برای رسیدن به کمال مطلوب و سعادت و حفظ آن نیازمند دین است و در نبود آن به کمال و سعادت نمیرسد. با درنظر گرفتن مباحثی که مطرح شد، و با توجه به اهمیت تبیین و شناخت قلمرو دین از منظر اندیشمندان مسلمان، چه شیعی و چه اهل سنت، برای پاسخگویی به سوالاتی که امروزه در ذهن انسان نسبت به دین مطرح است، پژوهش حاضر قصد دارد تا با تکیه بر روش توصیفی-تحلیلی و با بهره گیری از منابع اِسنادی-کتابخانه-ای به بررسی تطبیقی دیدگاه فخر رازی اندیشمند اهل سنت و علامه طباطبایی، اندیشمند شیعه، در مسأله‌ی قلمرو دین بپردازد و وجوه اشتراک و افتراق اندیشه این دو اندیشمند را با مصادیقی نشان دهد.
براهین اثبات وجود خدا در قرآن از منظر علّامه طباطبائی و امام ابومنصور ماتریدی (رحمهما الله تعالی)
نویسنده:
ذکر الله عمار؛ استاد راهنما: زهیر المسیلینی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
اثبات وجود خداوند به‌عنوان یکی از بنیادی‌ترین مسائل در الهیات اسلامی، همواره مورد توجه متفکران اسلامی بوده است. این پژوهش با عنوان «براهین اثبات وجود خدا در قرآن از منظر علامه طباطبایی و امام ابومنصور ماتریدی»، به بررسی تطبیقی دیدگاه‌های این دو اندیشمند برجسته اسلامی می‌پردازد. علامه طباطبایی، با رویکردی فلسفی و تفسیری، از براهینی همچون برهان امکان و وجوب و برهان صدیقین برای تلفیق مفاهیم قرآنی با تفکر عقلی استفاده کرده و معتقد است قرآن به‌دنبال اثبات وجود خدا از طریق براهین فلسفی نیست، بلکه هدف آن هدایت عموم مردم است. با این حال، او در آثار فلسفی و کلامی خود به براهین اثبات وجود خدا پرداخته تا به شبهات پاسخ دهد و هماهنگی عقل و نقل را نشان دهد. از منظر امام ابومنصور ماتریدی، متکلم برجسته اهل سنت، وجود خداوند نه تنها اثبات‌پذیر است، بلکه او یکی از متکلمانی است که با استفاده از عقل و نقل (قرآن و حدیث) به اثبات وجود خداوند پرداخته است. ماتریدی در آثار خود، استدلال‌های عقلی و نقلی متعددی را برای اثبات وجود خداوند ارائه می‌دهد. وی با تکیه بر اصول کلامی و آموزه‌های قرآنی، از براهینی مانند برهان اعجاز قرآن، برهان عِلّیت (برهان علت و معلول) و برهان حدوث برای اثبات وجود خدا استفاده کرده است. این پژوهش با رویکردی تطبیقی، به تحلیل دیدگاه‌های فلسفی و کلامی این دو متفکر می‌پردازد. یافته‌ها نشان می‌دهد که هرچند روش‌شناسی و مبانی فکری آن‌ها متفاوت است، هردو متفکر با استفاده از براهین متنوع قرآنی، تصویری روشن از اثبات وجود خداوند ارائه داده‌اند. نتایج این مطالعه، غنای فکری و جامعیت روش‌های آنان در تقویت بنیان‌های ایمان اسلامی را نشان می‌دهد.
  • تعداد رکورد ها : 4570