جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
تحلیل و بررسی تطبیقی برداشت‌های تفسیری فضل بن حسن طبرسی و علامه طباطبایی از آیات ناظر بر نقش فرشتگان در تدبیر امور هستی
نویسنده:
پریا اکبری؛ استاد راهنما: علی اکبر کلانتری؛ استاد مشاور: محمد مهدی آجیلیان مافوق
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
فرشتگان به‌عنوان موجوداتی ملکوتی و واسطه‌های اجرای اوامر الهی در نظام هستی، نقش کلیدی و تعیین‌کننده‌ای در تدبیر امور جهان دارند و آیات متعددی از قرآن کریم به این نقش اشاره کرده است، اما برداشت‌های تفسیری از این آیات با توجه به رویکردهای مختلف مفسران، تفاوت‌ها و ویژگی‌های خاصی را نشان می‌دهد. در این میان، برداشت‌های فضل‌بن‌حسن طبرسی، مفسر برجسته قرن ششم هجری، که با رویکردی عمدتاً نقلی و استدلالی مبتنی بر احادیث و روایات اهل بیت ارائه شده است، و دیدگاه علامه طباطبایی، مفسر معاصر که با تأکید بر مبانی فلسفی، حکمی و عقلانی به تفسیر آیات پرداخته، دو منظر متفاوت اما مکمل را شکل می‌دهند. بیان مسئله اصلی این پژوهش، تحلیل و بررسی تطبیقی برداشت‌های تفسیری این دو مفسر بزرگ از آیات ناظر بر نقش فرشتگان در تدبیر امور هستی است؛ مسأله‌ای که فهم آن می‌تواند زمینه‌ساز تعمیق معرفت دینی و ارتقاء سطح فهم ما از نظام تکوین و نظام الهی در جهان باشد. اهمیت این موضوع از آن جهت است که شناخت دقیق و همه‌جانبه از کارکرد فرشتگان، درک عمیق‌تری از ارتباط میان عالم غیب و عالم شهود به ما می‌دهد. با وجود تفاوت در روش‌شناسی، هر دو مفسر بر واسطه بودن فرشتگان در اجرای اوامر الهی، نقش آنان در نزول وحی، ثبت اعمال، و قبض روح تأکید دارند. ضرورت این تحقیق نیز در این است که تاکنون مطالعات تطبیقی جامع و منظمی پیرامون برداشت‌های تفسیری دو مفسر مذکور در زمینه نقش فرشتگان انجام نشده است؛ لذا این پژوهش در پر کردن این خلأ علمی و ارائه مدلی تحلیلی-تطبیقی مؤثر است. هدف اصلی تحقیق، استخراج، تحلیل و مقایسه دیدگاه‌های فضل‌بن‌حسن طبرسی و علامه طباطبایی درباره نقش فرشتگان در تدبیر امور هستی بر اساس آیات قرآن کریم است. روش تحقیق در این پژوهش توصیفی-تحلیلی و تطبیقی است. منابع اصلی مورد استفاده شامل تفاسیر «مجمع‌البیان» اثر طبرسی و «المیزان» اثر علامه طباطبایی می‌باشد. تحلیل داده‌ها بر اساس استخراج آیات مرتبط، بررسی تفسیری هر مفسر، دسته‌بندی مفاهیم و مقایسه تطبیقی انجام شده است. نتایج تحقیق نشان می‌دهد که گرچه هر دو مفسر بر نقش واسطه‌ای فرشتگان در اجرای اراده الهی تأکید دارند، اما تفاوت در رویکردهای تفسیری باعث شده است تا طبرسی بیشتر به نقل، حدیث و معنای ظاهری آیات توجه کند، در حالی که علامه طباطبایی با نگاهی فلسفی و حکمی، نقشی گسترده‌تر و عمیق‌تر برای فرشتگان در نظام علّی و تکوینی جهان ترسیم می‌کند. همچنین، در تفسیر علامه، فرشتگان به‌عنوان موجوداتی فعال در جریان عالم علت و معلول و همراه با نظام حکمت الهی دیده می‌شوند که این امر منجر به فهمی جامع‌تر و هماهنگ‌تر از تدبیر هستی می‌شود. در مجموع، این پژوهش با ارائه تحلیلی دقیق و تطبیقی، توانسته است افق‌های جدیدی را در فهم نقش فرشتگان در نظام هستی و تفسیر قرآن باز کند و بر ضرورت تداوم مطالعات تطبیقی میان تفاسیر کلاسیک و معاصر تأکید نماید.
بررسی تطبیقی دیدگاه ویتگنشتاین و علامه طباطبائی در باب زبان دین
نویسنده:
عطا پاشائی انوریان؛ استاد راهنما: مهدی دشت بزرگی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
این پژوهش به بررسی تطبیقی دیدگاه‌ ویتگنشتاین و علامّه طباطبائی در باب زبان دین می‌پردازد. فصل اول به کلیات و مفاهیم تحقیق پرداخت می‌کند. فصل دوم دیدگاه و مبانی ویتگنشتاین بررسی شده است. فصل سوم دیدگاه و مبانی علامّه طباطبائی بررسی شده است. فصل چهارم بررسی تطبیقی مبانی و نظرات این دو فیلسوف در باب زبان دین پرداخت شده است. ویتگنشتاین اول در رساله منطقی ـ فلسفی می‌گوید: زبان ابزاری برای تصور واقعیت است و قبل از زبان باید واقعیتی باشد تا گزاره‌ایی معنا دار تحقق یابد. وی در مباحث خداشناسی و مباحث اخلاق و متافیزیکی سکوت را بهترین مسیر در این وادی پیشنهاد می‌دهد. اما در فلسفه متاخر خود در کتاب پژوهش‌های فلسفی دین را امر معنادار می‌داند، وی می‌گوید دین در بازی‌های زبانی که تحت یک صورت زندگی معین است معنادار تلقی می شود. اما علامّه طباطبائی واقعگرا می‌باشد وامور دینی را معنادار می‌داند وی معتقد به صدق و عینیت گزاره‌های دینی و خصوصـاً گـزاره‌هـایی درباره ذات و صفات خداوند است. در مسئله زبان دین وی قائل به عرفی بودن گزاره های دینی است یعنی همانگونه که آحاد مردم برای استفاده از تفهیم و تفهّم مطلبی از یک نظام ادبیاتی و ساختار جمله بندی صحیح و واژگانی موجود استفاده می‌کنند، خداوند حکیم هم در انتقال این معارف به وسیله قرآن از این ابزار برای انتقال معانی استفاده کرده است.
پاسخ به شبهات آیات حدود از منظر علامه طباطبایی و وهبه الزحیلی
نویسنده:
عصام الدین گوگلان؛ استاد راهنما: محمد فاکر میبدی؛ استاد مشاور: محسن کاظمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
این «رساله»، از میان انبوه شبهات در باره آموزه‌های دینی، «پاسخ به شبهات آیات حدود را از منظر علامه طباطبایی و وهبه الزحیلی» را انتخاب نموده و با روش توصیفی- تحلیلی و با روش گردآوری اطلاعات کتاب‌خانه‌ای، مسأله را مورد تحلیل و بررسی قرار داده و توانسته است که از رهگذر این دو اندیشمند مسلمان، ضمن پاسخ دادن به شبهات مطرح در باره آیات حدود، افق جدیدی را در راستای ایجاد و شکل‌گیری تمدن نوین اسلامی بگشاید، که حاصل و دستاوردهای رساله عبارتند از: علامه طباطبایی و وهبه الزحیلی تاریخمندی احکام شرعی را برنتابیدند و می‌گویند: خصوصیات دین مقدس اسلام این است که همیشه نیازمندی‌های ثابت انسان را کانون توجه قرار داده و از نیازهای غیرثابت انسان نیز، غافل نمانده است، اما نیازمندی‌های متغیر انسان را تابع نیازمندی‌های ثابت او می‌داند و تاکید دارد که برای نیازمندی‌های ثابت قانون ثابت و برای نیازمندی‌های متغیر قانون‌های متغیر تشریع نموده،که قوانین ثابت روح و مقصد قانون متغیر است و قانون متغیر باید در شعاع قانون ثابت تفسیر گردد. علامه‌طباطبایی و وهبه الزحیلی، با تأمل و دقت به شبهات روش تحلیل مفهومی در پاسخ فرموده‌اند: اولاً، از آفت‌های پژوهش در آمیختن مسائل و عدم تمییز میان نوع مسأله، سنخ مسأله است، که طراحان شبهه به این مسأله توجه نداشته و همه را یکسان دیده و به دلیل همین خلط، گرفتار مشکل شده‌اند. ثانیاً، میان «ماشارحه» و «ماحقیقیه» که دو ابزار مهم برای پاسخ و تحلیل مفاهیم‌اند توجه نداشته‌اند، در صورتی که فقها در تعریف مفاهیم میان آن‌دو تفاوت قایل‌اند. ثالثاً، تعیین مقدار مجازات حدی و قصاص توسط شارع حکیم، بدون ملاک و مبانی نیست؛ زیرا از شارع حکیم مقبول نیست که بدون ملاک و معیار احکامی را تشریع نمایند.در نتیجه، مجازات کیفری بر اساس مبانی، که همان جلب مصلحت و دفع مفسده است، تشریع گردیده و مصلحت، دارای مراتب است که به تبع آن، جرائم نیز، به طبقات و مراتب مختلف طبقه‌بندی و درجه‌بندی می‌گردد. به اعتقاد علامه طباطبایی و وهبه الزحیلی اجرای علنی مجازات طبق مصالح اجتماعی بوده که سبب امنیت و سعادت جامعه است؛ هرچند امروزه اجرای حدود از سوی دگراندیشان دینی به شدت مورد تردید قرار گرفته و دشمنان اسلام شبهات متعدد و گوناگون را در پیرامون آیات حدود مطرح نموده‌اند. علامه طباطبایی و وهبه الزحیلی در راستای ایجاد توازن و هماهنگی میان نیازهای ثابت و متغیر بشر معتقدند که قوانین اسلامی، طبق مصالح عمومی انسان و جامعه وضع شده و احکام کیفری، جهت محافظت و مراقبت از مقاصد ضروری شریعت، پایه‌ریزی گردیده است.
نظر ابداعی علامه طباطبایی درباره قضا و قدر و نسبت آن با اختیار
نویسنده:
نیره کاظمی؛ استاد راهنما: رضا اکبریان؛ استاد مشاور: رمضانعلی فلاح رفیع
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مسئله‌ی قضا و قدر یکی از مسائل مهمی است که به طور عمیقی با بحث‌های هستی‌شناسی و خداشناسی و همچنین اختیار انسان مرتبط است. قضا و قدر الهی و باور به تعیین مقدرات قبل از ایجاد انسان، مسأله اختیار را می‌تواند مورد پرسش جدی قرار دهد و در نگاه ظاهری این دو باور متضاد جلوه می‌کند. ممکن است به نظر برسد که اگر همه چیز در لوح محفوظ نگاشته شده پس اعمال و انتخاب‌های افراد نیز از پیش مشخص است و جایی برای اختیار نخواهد ماند و شاید باور به اختیار بی معنی باشد. لذا تبیین صحیح قضا و قدر به حل این تناقض کمک خواهد کرد. در این پژوهش برآنیم دیدگاه علامه طباطبایی در این دو مسأله را نشان دهیم. با بیان دیدگاه علامه طباطبایی درباره‌ی قضا و قدر و اختیار میتوان به نسبت و رابطه‌ی این دو باور مهم پی برد و در نهایت وجود اختیار را برای انسان ثابت دانست. ایشان با در نظر گرفتن دو عالم امر و خلق و بیان تفاوتهای این دو عالم نشان می‌دهند که در عالم امر تنها امر الهی برای تحقق موجودات کافیست و در عالم خلق علاوه بر امر خداوند واسطه و اسباب هم در تحقق امور دخالت دارند و از این حیث عالم خلق عالم تدریج و زمان است. بر این مبنا ایشان تبیین دیگری از قضا و قدر ارائه کرده و با فرق نهادن میان فاعلیت تام خداوند و علت تامه که با قابلیت قابل و تحقق شرایط تام می‌گردد، توانسته از یک طرف هر فعلی را فعل خداوند بداند و از طرف دیگر اختیار انسان را هم جزئی از علل تامه به شمار آورد که برای تحقق فعل لازم است. بنابر این با بررسی بیشتر در نحوه‌ی فاعلیت الهی، عوالم وجود و قضا و قدر، اختیار انسان تبیین فلسفی می‌شود، همچنین می‌توان گفت همه‌ی افعال از جهت ثبوت و وجود به خداوند متعال تحقق دارد و از این منظر فعل خدا است و از جهت فاعلیت می‌تواند فعل انسان باشد و در اینجاست که می‌توان گفت انسان دارای اختیار است. لذا تناقضی بین این دو باور وجود ندارد و تبیین متفاوت علامه طباطبایی از قضا و قدر، می‌تواند اختیار را به نحو دیگری تبیین کند.
جایگاه علوم انسانی در تفسیر قرآن کریم از دیدگاه علامه طباطبایی و رشیدرضا
نویسنده:
یاسر عبدالرسول محمد الدوری؛ استاد راهنما: محمد علی نظری؛ استاد مشاور: صادق میراحمدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
پژوهش حاضر با هدف بررسی تطبیقی جایگاه علوم انسانی در دو تفسیر برجسته قرآنی، یعنی تفسیر المیزان نوشته علامه سید محمدحسین طباطبایی و تفسیر المنار اثر رشیدرضا، انجام گرفته است. از آنجا که علوم انسانی در دهه‌های اخیر به یکی از چالش ‌برانگیزترین حوزه‌ها در رابطه‌ با دین و عقلانیت مدرن تبدیل شده است، بازخوانی ظرفیت‌های قرآنی و تفسیری در این زمینه ضرورتی جدی دارد. مسئله محوری این پژوهش، تبیین چیستی و چگونگی حضور مفاهیم و مبانی علوم انسانی در ساختار تفسیری دو اندیشمند قرآنیِ شیعه و سنی و بررسی وجوه اشتراک و تمایز آن‌ها در مواجهه با انسان، جامعه، تربیت، روان، سیاست، و عقلانیت است. پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی و با رویکرد مقایسه‌ای انجام شده و منابع اصلی آن، دو تفسیر المیزان و المنار، همراه با منابع مکمل فلسفی، علوم انسانی و دینی بوده است. یافته‌های پژوهش نشان می‌دهد که تفسیر المیزان با تکیه بر مبانی فلسفی، رویکردی عقلانی-درون‌متنی به مفاهیم علوم انسانی دارد و بر فطرت، عقل توحیدی، کرامت ذاتی انسان و عدالت هستی‌شناختی تأکید می‌ورزد. در مقابل، تفسیر المنار با نگاهی اصلاح‌گرایانه، اجتماعی و برون‌متنی، به دنبال بهره‌گیری از قرآن در خدمت توسعه تمدن اسلامی، عقلانیت اجتماعی و ساخت نهادهای مؤثر تربیتی و سیاسی است. این دو تفسیر، با وجود تفاوت در روش‌شناسی، از حیث تأکید بر عقل، عدالت، اصلاح اجتماعی و معرفت دینی، اشتراکاتی بنیادین دارند. نتایج نهایی پژوهش نشان می‌دهد که ترکیب و تلفیق این دو رویکرد تفسیری می‌تواند مسیر نظری و کاربردی مناسبی برای طراحی علوم انسانی اسلامی فراهم آورد. از رهگذر فهم عمیق و تطبیقی این تفاسیر، می‌توان به ساختاری نوین برای معرفت دینی در حوزه علوم انسانی دست یافت؛ ساختاری که هم با عقلانیت وحیانی سازگار باشد و هم پاسخ‌گوی نیازهای دنیای مدرن.
محوریت توحید در معرفت دینی در اندیشه تفسیری علامه طباطبایی
نویسنده:
عیسی خضیر عباس المعموری؛ استاد راهنما: محمود کریمی بنادکوکی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
همانا خداوند متعال پیامبران را با رسالت هایی به سوی مردم فرستاد تا آنان را هدایت کرده و از اعماق تاریکی به سوی نور کمال و سعادت در دنیا و آخرت برسانند و به همین جهت می بینیم که اصل دعوت الهی در بین پیامبران علیهم السلام مشترک می باشد که لب دین یعنی توحید خداوند متعال و عدم شرک در همه امور و کارها است و از آن جهت که توحید از مهمترین برنامه هایی است که همه پیامبران الهی علیهم السلام به آن دعوت کرده اند و خداوند متعال نیز در همه کتاب های آسمانی و به خصوص در قرآن کریم بر آن تأکید نموده است بر آن شدیم تا محوریت توحید در معرفت دینی را مورد بررسی قرار دهیم تا اهمیت اعتقاد به توحید در همه کارها را به دست آوریم و آن را به صورت مطالعه توصیفی تحلیلی و از دیدگاه تفسیری علامه طباطبایی و در قالب بررسی ابعاد توحید سپس جایگاه توحید در معرفت دینی مورد مطالعه قرار دادیم بنابراین به دست آمد که توحید به توحید نظری که همان توحید ذاتی و صفاتی و افعالی است و توحید عملی که در قالب توحید در عبادت و توحید در استعانت است تقسیم می شود آنگاه در بحث بیان جایگاه توحید و نقش آن در معرفت دینی به دست آمد که توحید دارای نقش کلیدی و اساسی و بزرگی در معرفت دینی است خواه در اصول دین؛ یعنی در بحث نبوت و معاد و عدل الهی و خواه در بحث احکام شرعی؛ یعنی عبادات و معاملات و سیاسات و ولایات و خواه در بحث شناخت اخلاق کریمانه انسانی. و دلیل آن این است که همه این اموری را که ذیل عنوان معرفت دینی قابل مطالعه هستند نمی توان به آنها دست یافت مگر پس از اعتقاد به توحید الهی. بنابراین اگر شخصی تصور نماید که خدایان فراوانی در عالم وجود دارند نخواهد توانست که پیامبر راستین را تشخیص دهد زیرا در این صورت، پیامبران فراوانی به فراوانی خدایان وجود خواهند داشت و نیز نخواهد توانست به حسن و قبح حقیقی در کارها دست یابد کما اینکه نخواهد توانست که به عدل الهی اعتماد نماید زیرا در این صورت فرض آن است که خدایان فراوان و مختلفی وجود دارند نیز نخواهد توانست که به احکام شرعی نجات بخش دست یابد و نه اخلاق کریمانه انسانی را بشناسد و آن به این دلیل است که خدایان فراوان خواهند بود و هر کدام اوامر و نواهی مختلفی خواهد داشت که به اوامر و نواهی دیگر خدایان تداخل پیدا خواهد کرد و در این حالت، انسان نخواهد توانست به کمال و سعادت در دنیا و آخرت که هدف اصلی و اساسی دین است دست پیدا کند.
بررسی انتقادی قرآن‌ پژوهی آنگلیکا نویورت و تاثیر نتایج آن بر مسئله اصالت وحی (با تاکید بر مبانی علامه طباطبایی)
نویسنده:
مستعان ثابت؛ استاد راهنما: محمدعلی دیباجی؛ استاد مشاور: حسن رضایی هفتادر
نوع منبع :
رساله تحصیلی , نقد و بررسی کتاب
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
آنگلیکا نویورت از قرآن‌پژوهان مهم عصر ماست که با انتقاد از غرض‌ورزی‌های معهود در قرآن‌پژوهی خاورشناسان، بر آن شده تا با رویکردی تاریخی مبتنی بر روش تاریخی-انتقادی مطالعات عهدین، فهمی نوین از قرآن ارایه کند. وی در کتاب «قرآن و باستان متاخر»، که در حکم مقدمه تفسیر چند جلدی وی از قرآن نیز هست، به تشریح رویکرد خود پرداخته است. در این رساله، برای پاسخ به این مساله که قرآن‌پژوهی نویورت و مبانی و/یا نتایج آن چه تاثیری بر باور اصالت وحی نزد شیعه دارد، ابتدا به تبیین پیش‌فرض‌ها و مبانی مستقیم و غیر مستقیم نویورت، که اساساً تاریخی نیستند و ماهیتی هستی‌شناسانه و/یا کلامی دارند، پرداخته شده‌ و سپس این پیش‌فرض‌ها در بوته نقد قرار گرفته است. نویورت عملاً منکر نبوت پیامبر اسلام -صلی الله علیه و آله- است و قرآن را برگرفته از متون عهدینی می‌داند که در تعامل اعلان‌کننده و مخاطبش به صورت تدریجی شکل گرفته است. سایر مبانی هسی‌شناسانه وی به طور خلاصه عبارتند از: برخی آیات قرآن مطابق با واقع نیستند، برخی سور جزء قرآن نیستند، برخی آیات بعداً به سوره‌ها اضافه شده‌اند، مناسک اسلامی مبتنی بر مناسک مشرکان و اهل کتاب است، آثار مسلمانان فاقد ارزش علمی هستند و اینکه وحی نوعی تجربه عرفانی است و محتوای لفظی ندارد. پس از نقد و بررسی این مبانی، نتیجه آن است که نویورت از حد یک مطالعه پدیدارشناسانه فراتر رفته و اظهار نظرهای الهیاتی و کلامی داشته است. به علاوه، او در این مسیر دچار خطاهای منطقی شده است، من جمله عدم ارایه دلایل کافی برای ادعاهایش، عدم پایبندی همیشگی به مبانی خود، گزینشی عمل کردن در رجوع به آیات قرآن و ترجمه و تفسیر آنها و گزینشی عمل کردن در مورد شواهد تاریخی. از سوی دیگر با مراجعه به نظرات علامه طباطبایی و تبیین دیدگاه او در باب حقیقت قرآن و وحی الهی، معلوم شد که در باور شیعه، قرآن کلام خداست که با الفاظ بر پیامبر اسلام -صلی الله علیه و آله- نازل شده است و حضرتش مطابق با اراده الهی آن را بر مردم تلاوت کرده است. در نهایت نشان داده شد که مطالعات و رویکرد نویورت از اساس با باور شیعه در تعارض است و به جهت آمیخته بودن با پیش‌فرض‌های غیرموجه و غرض‌ورزانه ، نمی‌تواند به فهم درستی از قرآن منجر شود.
تحلیل دیدگاه علامه طباطبایی در مورد حکمت مجاز در قرآن
نویسنده:
نسرین انصاریان
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
شناخت آموزه‌های قرآن از صدر اسلام تاکنون کانون توجه مسلمانان به ویژه اندیشمندان علوم قرآنی بوده و هست یکی از راه‌های پی بردن به این آموزه‌ها دقت در فنون بلاغی به کار رفته در آیات الهی است؛ از جمله این فنون «مجاز» است که با توجه به مفاد دلایل محکم باورمندان به آن، وجود آن در قرآن حتمی است و از آنجایی که وجود هریک از فنون بلاغی در قرآن حکمت خاصی دارد پرداختن به حکمت وجود مجاز در قرآن نیز اهمیت دارد و با توجه به جایگاه علمی علامه طباطبایی در جامعه تفسیری، پی بردن به این حکمت از دیدگاه ایشان به منظور فهم مدقانه آیات الهی ضروری است، از این‌رو این مقاله با بهره‌مندی از کتاب «المیزان فی تفسیر القرآن» و کتب تفسیری، لغوی و بلاغی و پردازش مطالب به روش توصیفی- تحلیلی به دنبال پاسخ‌گویی به این پرسش اصلی است که «تحلیل دیدگاه علامه طباطبایی در مورد حکمت مجاز در قرآن چیست؟»؛ یافته‌های پژوهش نشان داد که علامه معتقد است: حکمت وجود مجاز در قرآن شامل بیان امور نامحسوس با امور محسوس، تفهیم به عموم مردم، سخن گفتن به زبان عرف، رعایت ادب گفتاری و پند دادن به بشر است.
صفحات :
از صفحه 69 تا 87
تقریر ایمان‌‌گرایی عقلانی به روایت سی استیون اونز و ارزیابی آن بر مبنای اندیشه‌های علامه طباطبایی
نویسنده:
مهدی قاسمی؛ استاد راهنما: مجید احسن؛ استاد مشاور: مهدی ساعتچی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
هدف: هدف اصلی این پژوهش، تبیین، تحلیل و ارزیابی انتقادی نظریه «ایمان‌گرایی عقلانی» سی. استیون اونز به مثابه پاسخی به چالش‌های باور دینی در جهان معاصر است. این پژوهش در گامی فراتر، می‌کوشد تا با به‌کارگیری چارچوب منسجم معرفت‌شناختی و فلسفی علامه سید محمدحسین طباطبایی، این نظریه را سنجیده و ظرفیت حکمت اسلامی را برای تعامل با اندیشه‌های معاصر در فلسفه دین به نمایش بگذارد. روش‌شناسی پژوهش: این تحقیق با روش توصیفی-تحلیلی و رویکردی تطبیقی و انتقادی سامان یافته است. فرآیند پژوهش بر پایه تحلیل محتوای منابع کتابخانه‌ای استوار بوده و در دو مرحله اصلی انجام شده است: نخست، تقریر دقیق و نظام‌مند نظریه ایمان‌گرایی عقلانی اونز و مولفه‌های آن ؛ دوم، ارزیابی انتقادی این نظریه با استفاده از مبانی فکری علامه طباطبایی به عنوان معیار و چارچوب سنجش. یافته‌ها: یافته‌های پژوهش نشان داد که ایمان‌گرایی عقلانی اونز، راهی میانه میان ایمان‌گرایی افراطی و عقل‌گرایی محض است که بر مولفه‌هایی چون «محدودیت ذاتی عقل»، «ایمان به‌مثابه اعتماد موجه» و نقش «نشانه‌های طبیعی» استوار است . ارزیابی این نظریه از منظر علامه طباطبایی آشکار ساخت که هرچند هر دو اندیشمند در نقد افراط‌گرایی معرفتی و پذیرش محدودیت‌هایی برای عقل مفهومی هم‌نظرند ، اما نظام فکری علامه دارای تمایزات و امتیازات بنیادین است. مهم‌ترین این تمایزات عبارتند از: تأکید قاطع علامه بر توانایی عقل در رسیدن به «یقین برهانی» در اصول دین ، نقش محوری «فطرت» و «علم حضوری» به عنوان منابع معرفتیِ درونی و بی‌واسطه ، و تبیین «رابطه وجودشناختی» و تکاملی میان علم، ایمان و عمل. نتیجه‌گیری: نتیجه نهایی پژوهش آن است که چارچوب جامع علامه طباطبایی نه تنها بدیلی برای ایمان‌گرایی عقلانی اونز، بلکه به مثابه مصحح، مکمل و معمّق آن عمل می‌کند. این چارچوب، با تصحیح نگاه به توانایی عقل در کسب یقین، تکمیل نظریه با افزودن ابعاد فطری و شهودی، و تعمیق آن با ارائه بنیان‌های وجودشناختی، مدلی استوارتر و جامع‌تر برای فهم رابطه عقل و ایمان ارائه می‌دهد. در حالی که نظریه اونز راهکاری هوشمندانه برای دفاع از ایمان در «چارچوب درون‌ماندگار» عصر سکولار است ، رویکرد علامه فراخوانی بنیادین برای فراروی از این چارچوب از طریق تحقق ظرفیت‌های کامل عقل و شهود است.