چند دهه اخیر شاهد رخدادهای مهمی در زمینه دانش و فناوری بوده است؛ علاوه بر این نقد جهان منظم نیوتونی و ترسیم پدیدههای جهان بر اساس پارادایم معرفتشناختی پیچیدگ
... گی، در حال پیگیری است. این رخدادها حوزه تعلیم و تربیت را با چالشها و مطالبات جدیدی روبرو کرده است. در راستای پاسخ به شرایط جدید الگوها و نظریههای گوناگونی توسعه یافتهاند. هدف این رساله بررسی و تحلیل یکی از نظریههای جدید یادگیری تحت عنوان ارتباطگرایی است که در چند سال اخیر مورد اقبال پژوهشگران قرار گرفته است. برای این منظور پژوهشگر با استفاده از روشهای توصیفی- تحلیلی به گردآوری شواهد متنی، و تجزیه و تحلیل آنها مبادرت کرده تا به سوالاتی درباره این نظریه پاسخ دهد: آیا ارتباطگرایی میتواند یک نظریه یادگیری باشد؟ چه نقدهایی بر آن وارد است؟ آیا اساسا یک نظریه نوبنیاد است یا بر داشتههای نظریههای قبلی استوار شده است؟ مبانی معرفتشناختی آن چیست و چه نقدهایی بر آن وارد است؟ درباره این نظریه تاکنون پژوهشهای متعددی در سراسر دنیا به انجام رسیده است، – بویژه در رابطه با فضاهای مجازی و یادگیریهای الکترونیکی-اما کمتر موردی را میتوان یافت که از لحاظ معرفتشناسی به آن توجه کرده باشد. از آنجا که هر نظریه در انقیاد زمینههای فرهنگی و همچنین پارادایمهای علمی حاکم بر زمانه خود است، بهطور ویژه جوامعی که از مختصات انسانشناختی، معرفتشناختی و ارزششناختی متفاوتی برخوردارند لازم است قبل از هر اقدام عملی در زمینه بکارگیری نظریههای جدید، آن را از جنبههای مذکور مورد بررسی و نقادی قرار دهند. از اینرو، بر اساس واقعگرایی اسلامی، مبانی معرفتشناختی نظریه جدید مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. نتیجه این بررسی نشان میدهد که ارتباطگرایی در مقایسه با نظریههای رفتارگرایی، شناختی و سازندهگرایی از پارادایمهای مدرنیسم و پستمدرنیسم فاصله گرفته و در واقع ریشه در پارادایم جدید پیچیدگی دارد. همچنین این نظریه با اتکا به دانش ارتباطی(در برابر دانش کمّی و کیفی) و همچنین التزام به نظریهی برآمدنی(در برابر نظریهی علّی)، تلاش میکند از دیدگاههای تحویلگرایانه نسبت به یادگیری و فضاهای تعلیم و تربیت، به سوی دیدگاههای کلگرایانه حرکت کند؛ با این وجود، پژوهش نشان میدهد که تسری قوانین و یافتههای دیگر علوم(فیزیکی) به علوم تربیتی، و همچنین انگاره ارگانیستی به آدمی، و یکسانانگاری قوانین شبکههای عصبی، اجتماعی و فناوری، به شکل پیچیدهتری این نظریه را از جهات دیگری به تحویلگرایی نزدیک کرده است. با این وجود، اگر واقعگرایی اسلامی را از نوع انتقادی بدانیم، نظریه ارتباطگرایی به خاطر التزام به واقعگرایی هستیشناختی، از برخی جهات نقاط مشترکی با واقعگرایی اسلامی خواهد داشت. در انتها مولفههای یاددهی و یادگیری این نظریه، با لحاظ کردن نقاط ضعف و محدودیتهای آن مورد بررسی و توجه قرار گرفته است. واقعگرا بودن ارتباطگرایی، و همچنین ارائه نوع واقعگرایانهتری از الگوی ارگانیستی به موضوع یاددهی و یادگیری، باعث شده است غالب مولفههای آن را – البته با لحاظ محدودیتهای آن- بتوان در طراحی آموزشی و طراحی محیطهای آموزشی بکار گرفت. با این وجود این نظریه، هنوز از پشتوانههای تجربی کافی برخوردار نیست، بنابراین بکارگیری آن بویژه در حوزه طراحی آموزشی نیاز به پژوهش بیشتر دارد. در مجموع این نظریه میتواند به عنوان همکار جدید نظریههای یادگیری نه جایگزین آنها، رهنمودها و کاربردهای زیادی، بویژه برای یادگیری الکترونیکی در فضای وب 2.0 به همراه داشته باشد.
بیشتر