جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 4328
بررسی تطبیقی مساله شرّ از دیدگاه علامه طباطبائی و ملاصدرا
نویسنده:
لیلا جعفری
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
:مسئله شرّ یکی از مسائل بنیادی در نظام‌های الهیاتی، به ‌ویژه در فلسف? اسلامی به شمار می‌آید. فلاسفه اسلامی، بحث شرّ را با تحلیل مفهومی آن آغاز می‌نمایند، در این تحلیل نشان می‌دهند که شرّ امر عدمی اعم از عدم ذات و یا عدم کمال ذات است. ملاصدرا و علامه طباطبائی ازجمله فلیسوفان اند که با تأکید بر اهمیت مسأله، تبیین جامع از ابعاد آن ارایه کرده اند و در بیشتر آثار فلسفی خود از نظریه نیستی‌انگاری شرّ دفاع و آن را برهانی دانسته اند. «نظام احسن» در دستگاه فلسفی ملاصدرا، به طور خاص، جایگاه ویژه‌ای دارد. ملاصدرا بر پایه نظام فلسفی خود جهان هستی را برآمده از نظام ‌ربانی دانسته که دارای بهترین شکل‌ممکن می‌باشد. وی بر اساس مبانی فلسفی خود از جمله؛ اصالت وجود، تشکیک در وجود، نیست انگاری شرّ، مساوقت وجود با خیر، غلبه خیرات بر شرور... به مسأله شرّ پاسخ می گوید و قضا و قدر الهی را دو مرتبه از مراتب علم خداوند می‌داند. علامه طباطبایی از یک سو همانند ملا صدرانظام حاکم بر هستى را استوارترین‌ نظام دانسته و آن را مبرهن ساخته است و از سوی دیگر از نظریه نیست انگاری شرّ دفاع وآن را برهانی دانسته و از این طریق به ابعاد مسأله شرّ پاسخ گفته است.
تحلیل مقایسه ای تفاوت دیدگاههای صدرالمتالهین و علامه طباطبایی در الهیات بالمعنی الاخص
نویسنده:
ابراهیم رستمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
یکی ازبخشهای مهم فلسفه اسلامی بخش الهیات بالمعنی الاخص است.که در واقع مهمترین مسائلی که فیلسوفان بدان می پردازند درخودش جای داده است.مسائلی از قبیل اثبات واجب تعالی وصفات وافعال او که هر کدام آنها از پیچیدگی و از اهمیت زیادی در فلسفه اسلامی بر خوردار می باشند.صدرالمتالهین شیرازی در بین فلاسفه اسلامی در تاسیس قواعد عقلی وتطبیق معارف اسلامی بر مقاصد دینی شهرت بسیاری دارد و علامه طباطبایی یکی از فیلسوفان معاصر است که در فلسفه اسلامی وبالاخص در اغلب مسایل الهات بالمعنی الاخصدیدگاههای خاص و قابل توجهی دارد.این پایان نامه تحت عنوان تحلیل مقایسه ای تفاوت دیدگاههای صدرالمتالهین وعلامه طباطبایی در الهیات بالمعنی الاخص می باشد که سعی شده است با روش مقایسه ای به بررسی تفاوت دیدگاههای آنها پرداخته شود.وچون علامه در مبانی فلسفی تحت تاثیر صدرالمتالهین ودر روش متاثر از ابن سینا می باشد بنابراین مقایسه ی آراء آنها می تواند افقهای جدید ونکات بدیعی برای محقق حوزه مسائل فلسفی در پی داشته باشد.
بررسی شبهات جدید مبناگرایی اسلامی با تاکید بر دیدگاه علامه طباطبایی (ره)
نویسنده:
رضا باذلی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مبناگرایی کهن‌ترین دیدگاه درباره ساختار و شاکله توجیه به شمار می‌رود. اغلب حکمای مسلمان در دو حوزه تصورات و تصدیقات قائل به قرائت خاصی از مبناگرایی هستند. در مبناگرایی اسلامی، معارف چه تصوری و چه تصدیقی به دو قسم بدیهی و نظری تقسیم می‌شوند. معرفت‌های نظری مبتنی بر معرفت‌های بدیهی بوده، توسط آنها معلوم می‌گردند؛ اما معلومات بدیهی، بی‌نیاز از دیگر معلومات هستند. وجه تمایز مبناگرایی اسلامی با سایر قرائت‌های مبناگرایی، نخست در ویژگی معلومات پایه (بدیهی بودن) و دوم در کیفیت ابتنای نظریات بر بدیهیات است. ابتنای نظریات بر بدیهیات در تصورات از طریق تعریف و در تصدیقات تنها از راه برهان شکل می‌گیرد. دیدگاه علامه طباطبایی در این مورد همانند دیگر فلاسفه مسلمان است؛ اما با این اختلاف که ایشان بدیهیات تصدیقی واقعی را منحصر در اولیات کرده‌اند. مبناگرایی به ویژه در این اواخر با سربرآوردن دیدگاه‌های رقیب، با چالش‌های جدیدی مواجه شده است. از جمله‌ی این چالش‌ها می‌توان به انکار باورهای پایه، نفی ویژگی خطاناپذیری باورهای پایه، استدلال ویتگنشتاین علیه زبان خصوصی، شکاکیت درباره جهان خارج، عدم تکرار حد وسط در بدیهیات و ... اشاره کرد. سوال اصلی تحقیق این است که آیا مبناگرایی اسلامی به خصوص با تاکید بر دیدگاه علامه طباطبایی توان پاسخ‌گویی به شبهات جدید و دفع آن‌ها را دارد؟ روش تجزیه و تحلیل مطالب، روش عقلی و فلسفی و روش گرد‌آوری اطلاعات، روش کتابخانه‌ای است. نگارنده در حد بضاعت خویش، اشکالات مطرح شده را نقد و بررسی کرده و در پایان نتیجه گرفته است که بسیاری از این مناقشات بر اثر عدم درک صحیح مبناگرایی به ویژه مبناگرایی اسلامی وارده شده است. مبناگرایی اسلامی با تکیه بر فلسفه اسلامی از چنان ظرفیت و قابلیتی برخوردار است که شبهات مطرح شده به هیچ وجه یارای کنار گذاشتن و زیر سوال بردن آن را ندارند. بنابراین دیدگاه مبناگرایی به خصوص قرائت اندیشمندان مسلمان همچنان کامل‌ترین و بهترین نظریه‌ای است که در ساختار و شاکله توجیه ارائه شده است.
فلسفه زندگی در مکتب رواقیون و علامه طباطبایی
نویسنده:
مجتبی شاکری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
به طور کلی می توان گفت که مکاتب فلسفی به سعادت بشر می اندیشند، و هدف زندگی را رسیدن به سعادت می دانند اما در تعریف و مصداق سعادت نظرهای متفاوتی وجود دارد. بعضی از مکاتب سعادت را به دنیا محدود کرده اند و رسیدن به لذت مادی را اوج سعادت بشر دانسته اند و بعضی از مکاتب گرایش به رهبانیت و دنیاگریزی را سعادت بشر دانسته اند و بعضی از مکاتب همچون مکتب ارسطو راه اعتدال در زندگی را، لازمه رسیدن به سعادت دانسته اند و آن ها اعتقاد دارند سعادت در شرایط دوری از افراط و تفریط حاصل می شود.مکتب رواقی، به عنوان یک مکتب اخلاقی که مبانی جهان شناختی کاملا ماتریالیستی دارد، فلسفه و هدف زندگی را در زندگاني مطابق با طبیعت می داند؛ بدین معنا که این مکتب معتقد است: اگر انسان مطابق با طبیعت زندگی کند، به سعادت خواهد رسید و نباید از اتفاق‌هاي ناگوار که به وسیله طبیعت ایجاد مي‌شود، شکوه نمايد و انسان باید بداند که طبیعت می‌تواند آنچه رابه او بخشیده است، باز پس گیرد.همچنین مکتب علامه طباطبایی ـ که برگرفته از قرآن مجید و معارف اهل بیت است ـ با استفاده از مبانی جهان شناختی، بر سعادت فردی و اجتماعی تاکید می کند؛ این مکتب، معتقد است که انسان باید اهدافی همچون: کسب علم، عبادت، خدمت به خلق را در جهت رسیدن به خدا داشته باشد. بنابراین، چون در این مکتب، همه چیز در نهایت به سوی خداوند باز می‌گردد انسان بايد، اهدافی را که در جهت بازگشت متعالی به سوي خداست را دنبال ‌کند.این دو مکتب ازجنبه تقدیرگرایی و اینکه منشا آفرینش جهان خدا است، تشابه دارند و وجه افتراقات این دومکتب این است که در مکتب رواقی اصالت با ماده است وخداوند و جهان مادی هستند و در مکتب علامه طباطبایی اصالت با روح است و خداوند از هرگونه ویژگی مادی مبرا است و در بحث فلسفه زندگی هیچگونه تشابهی ندارند.
ارزش شناخت از دیدگاه هیوم و علامه طباطبایی (ره)
نویسنده:
حمیدرضا ورکشی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
دانش‌شناخت ‏شناسی، شاخه‏ای از فلسفه است که ماهیت، حدود، منابع، ملاک و معیار معرفت را بررسی می‏کند و قابلیت اعتماد به ادعاهای معرفتی را می‏سنجد. در میان مسائل شناخت شناسی، مسئله ارزش شناخت؛ یعنی «ملاک» و «معیار» شناخت حقیقی از میان شناخت-ها و اختلاف‌های معرفت شناسانه‌ی دانشمندان که انسان پی به خطای برخی از آن‌ها برده، از اساسی‌ترین مسئله شناخت شناسی به شمار می‌رود که سابقه طرح آن به آغاز فلسفه باز می-گردد. در این پژوهش برآنیم تا به بررسی و مقایسه دیدگاه دو فیلسوف تأثیر گذار؛ «دیوید هیوم» و «علامه سیّد محمد حسین طباطبایی(ره)» در این مسئله بپردازیم، تا وجوه افتراق و احیاناً اشتراک این دو دیدگاه را روشن سازیم. و در نتيجه، كارآمدي و استحكام فلسفه اسلامي صدرائي و نا كارآمدي و سستي فلسفه تجربه‌گراي غربي روشن گردد.برای رسیدن به این مهم ابتداء به مبانی نظری شناخت‌شناسی هر دو فیلسوف از قبیل؛ جایگاه و چیستی شناخت، منشأ ادراکات، جوهر نفسانی و روش تحقیق در شناخت‌شناسی پرداخته، سپس «ملاک» یا همان چیستی حقیقت و «معیار» و ابزار رسیدن به حقیقت، از نگاه این دو فیلسوف بازگو خواهد شد. در نتیجه هر چند هر دو فیلسوف بر نظریه مطابقت انگاری تأکید دارند، امّا هیوم بر اساس مبانی تجربه‌گرایی خویش امکان دست‌یابی به واقعیت را ردّ می‌کند و به حقیقت پدیداریی که با علیّت ( طبق تعریف خویش از علیت) قابل دست یابی است قائل می‌شود. امّا علامه طباطبایی(ره) با تکیه بر شهود قلبی و عقل، علاوه برحس و مسبوق بودن هرعلم حصولی به علم حضوری، امکان دست یابی به حقیقت را اثبات می‌کند. بر اساس دیدگاه وی همه‌ علوم‌ حصولي؛‌ اولیه؛ مستقیماً و ثانویه؛ با وساطت معیار میانی یا همان بدیهیات از مشاهده‌ امر مجرد از موجودات‌ مجرد عقلي‌ يا مثالي‌ گرفته‌ شده‌اند؛ نفس ابتدا موجودات‌ مجرد عقلي‌ و مثالي‌ را در ظرف‌ وجودي‌ خودشان‌ مشاهده‌ مي‌كند و سپس‌ ذهن‌ از آن‌ها مفهوم‌ و يا تصوير مي‌سازد.
تبیین دیدگاه ارزش‌شناسی علامه طباطبائی و دلالت‌های آن برای تربیت اخلاقی
نویسنده:
ناهید سرایی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در حوزه فلسفه اخلاق علامه طباطبایی نظریه ارزش شناسی مبتنی بر پذیرش حقیقت اخلاقی و توجیه فضایای اخلاقی بر اساس امور واقع ارائه داده اندایشان در زمینه مباحث اخلاقی به دو تحلیل روانشناختی-فلسفی و معرفت شناختی پرداخته اندایشان ادراکات انسان را دو قسم می دانند: حقیقی و اعتباری. و معتقدند ارزش های اخلاقی جز مورد اخیر است. و قضایای اخلاقی، اخباری هستند و در امور حقیقی و واقعی ریشه دارندعلامه اعتقاد دارند "حسن" و "قبح" ریشه تکوینی دارد و حسن همواره امری وجودی و قبح همیشه امری عدمی است. ایشان معتقد به وجود حسن و قبح مطلق هستند. در عین حال می فرمایند حسن و قبح برخی از افعال تغییر می یابددر تببین دلالت های تربیتی دیدگاه ارزشی خود معتقدند که اخلاق در پیدایش و بقای خود با اعتقاد و عمل ارتباط خاصی دارد. و روح توحید در اخلاق و اعمال جلوه گر است و تربیت اخلاقی در دو سطح عام و خاص مطرح می شود که هدف نظام تربیتی اسلامی تربیت در سطح خاص (تربیت توحیدی قرآنی) می باشد
وجودشناسی صفات الهی از دیدگاه علامه طباطبایی
نویسنده:
مریم باروتی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
فیلسوفان و متکلمان اسلامی از دیرباز به بحث از صفات الهی، پرداخته اند. می‌توان مباحث مربوط به صفات خداوند را در دو مرحله ی کلی بررسی کرد؛ کلیات صفات الهی که به احکام و مسایل عمومی و مشترک صفات می پردازد، بدون آن که نظر به صفت خاصی داشته باشد و مباحث خاص مربوط به هریک از صفات چون علم، قدرت و... یکی از اقسام مباحث کلیات صفات الهی، وجود شناسی صفات الهی است. در مرحله ی وجود شناسی صفات الهی، ابتدا همه ی صفات کمالی (صفات حقیقی ذاتی) به نحو عام برای ذات باری تعالی به اثبات می‌رسد، سپس نحوه ی اتصاف ذات باری تعالی به صفات کمالی تبیین می‌گردد. در این رساله، مباحث وجود شناسی صفات الهی از دیدگاه علامه طباطبایی، تبیین و تحلیل شده است. اولین گام در وجود شناسی صفات الهی، اثبات تمام صفات کمالی برای ذات باری تعالی است. علامه طباطبایی سه برهان برای این منظور اقامه می‌سازد؛ اثبات تمام صفات کمالی برای ذات باری تعالی بر مبنای برهان صدیقین، برهان مبتنی بر قاعده ی "بسیط الحقیقه" و برهان مبتنی بر قاعده ی " واجب الوجود بالذات واجب من جمیع جهات ". در گام بعد، می‌توان از ارتباط ذات الهی با صفات کمالی سخن گفت. علامه طباطبایی بر اساس صرافت وجود، بساطت حقیقی و وحدت حقه الهی، اثبات می‌کند که صفات کمالی عین یکدیگر و عین ذات اند. او همچنین بر مبنای اعتباری بودن مفاهیم صفات کمالی (تبیین فلسفی) و نیز مبرا بودن مقام ذات خداوند از تعین مفهومی صفات (تبیین عرفانی)، نحوه ی جمع کثرت صفات کمالی و وحدت ذات باری تعالی را تبیین می‌نماید. او تنها این دیدگاه را با توحید صفاتی سازگار می‌داند و دیدگاه های مخالف را نقد می‌کند و برهان علیه آن ها اقامه می‌نماید. اما علاوه بر صفات حقیقی ذاتی، صفات فعل به اعتبار اصلی که در ذات باری تعالی دارند، عین ذات خداوند هستند و کمال برای ذات او به حساب می‌آیند. اما در سایر اعتبارات، صفات فعل زائد بر ذات اند و کمالی برای ذات خداوند، شمرده نمی‌شوند
بررسی اسماء و صفات الهی از دیدگاه حمیدالدین کرمانی و علامه طباطبایی
نویسنده:
سعیده موسوی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
یکی از مسائلی که از دیرباز تاکنون مورد توجه فیلسوفان و متکلمان جهان قرار گرفته، مسئله واجب تعالی و صفات و افعال اوست.حمید الدین کرمانی (قرن4 ه‍ . ق) بر خلاف فلاسفه، ذات حق تعالی را از هرگونه وصفی منزه می‌دارد. وی حتی اتصاف خداوند به وجود را نادرست می‌پندارد، قائل است ذات باری تعالی بالاتر از هرگونه وصفی بوده و هیچ چیز را نمی‌توان به او نسبت داد. از نظر وی خداوند نه موجود است و نه معدوم؛ نه عالم است و نه جاهل؛ نه قادر است و نه ناتوان؛ بلکه خداوند مافوق همه این اوصاف است. علامه طباطبایی (قرن14 ه‍ .ق) بر کرمانی و همفکرانش اشکال گرفته و قائل است نفی هرگونه صفتی از حق تعالی تعطیل عقول را به همراه دارد و این کاملاً مردود است. از نظر علامه صواب این است که خداوند موجود است و بالاترین مرتبه صفات را داراست؛ نه اینکه متصف به هیچ صفتی نباشد.
نقش اسماء الهی در هستی از دیدگاه ملاصدرا و علامه طباطبایی
نویسنده:
مرضیه فیض بخشیان
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
چکیدهاین رساله با هدف شناخت چگونگی نقش اسماء الهی در عالم تکوین، شناخت ماهیت و نحوه‌ی وجود اسماء الهی در هستی، شناسایی نحوه‌ی نقش و تأثیر اسماء جمالیه و جلالیه در هدایت و ضلالت مخلوقات و نیز پی بردن به چگونگی نقش اسماء و صفات الهی در رسیدن انسان به مقام خلیفه اللهی آن هم از دیدگاه دو دانشمند فلسفه و عرفان اسلامی یعنی صدرالمتألهین و علامه طباطبایی (رحمت الله علیهما) نگاشته شده است. روش نگارش پایان‌نامه توصیفی- اسنادی و به صورت تحلیل محتوا می‌باشد.از دیدگاه این دو شخصیت اسماء الهی در حقیقت محمولات عقلی و کمالات وجودی‌اند و صرف لفظ نیستند و دارای ویژگی‌هایی هم‌چون بساطت، لاحدی، احسن بودن و عینیت با ذات می‌باشند و لذا وسیله‌ی کسب شناخت و معرفت به سوی خداوند متعال هستند. اسماء الله اولین مخلوق باری تعالی و واسطه‌ی فیض در عالم هستی‌اند.از دیدگاه ملاصدرا و علامه طباطبایی صراط مستقیم راه توحید و راه هدایت و دربرگیرنده‌ی همه‌ی اسماء الهی می‌باشد و خدای تعالی است که با اسماء و صفات جمالیه و جلالیه‌ی خویش مخلوقات را به سوی حق راهنمایی و هدایت می‌کند. هر دو شخصیت با تکیه بر عینیت صفات الهی تقابل و تضاد آن‌ها را نفی کرده و معتقد به عمومیت و شمول برخی ازاسماء نسبت به بعضی دیگر می-باشند. برخی از اسماء الهی که نحوه‌ی هدایت از طریق آن اسماء در این رساله از دیدگاه ملاصدرا و علامه شرح داده شده «رب» و «رحمان ورحیم» و «ضارّ» هستند که به نوبه‌ی خود نسبت به بعضی از اسماء دیگر دارای عمومیت می‌باشند.تعلیم اسماء الهی توسط خداوند به انسان و آفرینش او به گونه‌ای که ظرفیت مظهریت جامع آن اسماء را در سایه‌ی محبت و اطاعت خداوند متعال به دست می‌آورد، از دیدگاه این دو فیلسوف علت حقیقی رسیدن او به مقام خلیفه اللهی است و کامل‌ترین انسان و مظهر اسم اعظم خداوند حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلّم) است که تجلی تام و تمام اسماء الهی در هستی می‌باشد.
بررسی تطبیقی علم الهی از دیدگاه غزالی و ملاصدرا
نویسنده:
سجاد همایونی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در پژوهش حاضر، ضمن بررسی تطبیقی دیدگاه غزالی و ملاصدرا در باب علم الهی، از قبیل علم خداوند به ذات، به غیر ذات و به ویژه به مادیّات و متغیّرات، به انتقادات غزالی به فلاسفه مشاء، و سپس به دیدگاه‌ ها و پاسخ های مبتنی بر حکمت متعالی? ملاصدرا پرداخته می شود. غزالی با دلایل سه گان? حیّ بودن واجب تعالی، افعال متقن خداوند و تجرّد ذات الهی، به اثبات علم الهی به ذات می‌پردازد. اما ملاصدرا علم الهی به ذات را بر سه اساس مبتنی می‌سازد: ارجاع حقیقت علم به حقیقت وجود، ضرورت صفات کمالی‌ای که به امکان عام برای واجب تعالی ثابت است، و این که معطی شیء، خود نیز دارای (کمالات) آن است. در زمینه علم الهی به ذات، اشکال غزالی به نظری? حکما (یعنی این که باور حکما به قدم زمانی عالم، ناقض اراده واجب تعالی است) توسط صدرالمتألهین با نظریه حدوث مستمر زمانی عالم پاسخ داده شده است. در مسأل? علم الهی به غیر، دلایل غزالی عبارتند از: مرید بودن خداوند (که خود از راه حدوث عالم به اثبات می رسد) و برهان اتقان صنع. اما ملاصدرا با تمسک به قاعد? بسیط الحقیقه، مبتکر نظری? علم اجمالی در عین کشف تفصیلی است.
  • تعداد رکورد ها : 4328