جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
صفحه اصلی کتابخانه > جستجوی هوشمند در الفبا
جستجو در برای عبارت
شامل عبارت باشد
شامل عبارت باشد
 
شامل عبارت باشد
شامل عبارت باشد
تنها فراداده‌های دارای منابع دیجیتالی را بازیابی کن
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  *برای جستجوی عین عبارت , عبارت مورد نظر را درون گیومه ("") قرار دهید . مانند : "تاریخ ایران"
  • تعداد رکورد ها : 314143
بین الاذهانیت؛ راهی میانه خودبنیادی و مرگ سوژه
نویسنده:
رضا نصیری حامد
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
انسان در مقام سوژه یا فاعل شناسا در طول تاریخ اندیشه فراز و فرودهای زیادی داشته است. عقلانیت دوران کلاسیک به صورت نظام مند، مخصوصاً در فلسفه یونان باستان، به شکلی تکوین یافت که سوژه نقشی محوری در آن ایفا می کرد. سوژه پس از افت و خیزهای فراوان، دوباره در دوران مدرن به جایگاهی برتر و استعلایی دست یافت. با آنکه سوبژکتیویته در دوران مدرن جایگاه و موقعیت ممتازی یافته و مشخصه شاخص این دوران شد، اما برخی برآنند که عقلانیّت خودبنیاد این دوران ریشه در زمانه ای بس کهن تر به ویژه یونان باستان و تأملات آن دوران دارد. این گفته بیش از پیش این دیدگاه را تقویت می کند که مدرنیته بیش از آنکه حاصل تعارض و برخورد با سنّت باشد، بازخوانی و تفسیری مجدد از اندیشه های دوران باستان بوده است. بدین سبب می-توان این پدیده و رخداد مهم بشری را بازگشت به برخی از مبادی آن، با خوانشی انتقادی دانست که طبیعتاً به اخذ برخی بخش ها و کنار نهادن بخش هایی دیگر انجامید. مدرنیته در مسیر خود با چالش های مهمی در زمینه تحقق آرمان ها و منویاتش مواجه شد که بخشی از آنها متوجه سوژه بود، چرا که سوژه مدرنیته اقتدار و نیز توان بالای خویش در برآورده ساختن اهداف تعیین شده را از دست داده بود و اندیشمندان و نحله های مختلف فکری از منتقدان این دوره، صراحتاً مرگ سوژه را اعلام نمودند. از نظر ایشان سوژه وجه خاصی از انسان بودگی تلقی می شد که در مدرنیته سربرآورد و بسیاری از وجوه انسانی بدان فروکاسته شد و در نتیجه روابط سوژه با دیگری اعم از طبیعت، جامعه، الهیات و نیز همنوعانش را تحت تأثیر قرار داد. یورگن هابرماس ضمن نقد وجوهی از مدرنیته، ناکامی آن را ناشی از اجرای ناقص ظرفیت های نهفته در آن دانسته و از این رو برآن است که همچنان می توان از ظرفیت های مغفول مانده و یا سرکوب شده آن برای پروژه رهایی انسانها استفاده نمود. راه حل وی در ارائه بدیل مهمی ذیل عنوان عقلانیّت ارتباطی و مقوله بین-الاذهانیت است که به کمک آن سوژه ، البته با نگاهی منتقدانه که ناشی از تعلّق خاطر وی به اندیشه انتقادی است، احیاء می شود؛ سوژه ای که با تأمل در خویشتن ضمن ارتقاء ظرفیت های ارتباطی اش از طریق زبان، به محدودیت ها و محذوریت هایش هم واقف است و با پایین آمدن از حوزه های استعلایی در متن روابط واقعی به هویت خود شکل و قوام می بخشد.
محاورة فيدون أو في خلود النفس
نویسنده:
افلاطون؛ مترجم: عزت قرني
نوع منبع :
کتاب , ترجمه اثر , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قاهره: دار قباء,
چکیده :
كتاب حاضر شرحی مختصر بر محاوره زیبای افلاطون با عنوان فایدون است. افلاطون، در فایدون می کوشد جاودانگی نفس را اثبات کند. او در این دیالوگ جمعا چهار استدلال بر جاودانگی نفس می آورد که - به استثنای استدلال مبتنی بر ادواری بودن طبیعت- جملگی مبتنی و متکی بر نظریه مثل هستند. فایدون تأویلِ افلاطون از زندگی و فلسفه و مرگ سقراط بر اساس آموزه های فرجام شناختی اورفیوسی و فیثاغورثی است. او در خلال این تأویل، بدبینیِ معرفت شناختیِ خویش و راه برون رفت از آن را بازمی گوید. او سقراط را نمونه آرمانیِ فیلسوفی می شناسد که با پی بردن به جهل خویش و موانع کسب معرفت در این جهان، روح خود را از دلبستگی های مادی پاک و وارسته و آماده پر گشودن از زندان جسم ساخته است، تا بتواند در ساحتِ برینِ نامادی به معرفت نائل آید. به اعتقاد افلاطون مرگ‌ اندیشی از دغدغه‌ های اصلی فیلسوف است و افلاطون با تصویر سقراط به عنوان فیلسوفی که در دم مرگ شاداب‌ تر و شادمان‌ تر از همیشه است، علت این شادابی و شادمانی را اعتقاد به حیات پس از مرگ می‌ داند. حیاتی که برای نیکان به مراتب خوشایند‌تر از حیات دنیوی است. و بدین سان مسأله این است که آیا فیلسوفی چون سقراط فقط به یک خیال (یعنی خیال زندگی پس از مرگ) دل خوش داشته است یا نه حقیقتاً چنین حیاتی وجود دارد. اینجاست که مسأله جاودانگی نفس به طور جدی رخ می‌ نماید. به علاوه دو تصور مختلف افلاطون از نفس به عنوان نفس بسیط و نفس سه جزئی مورد بحث قرار گرفته و ضمن یافتن توجیهی برای جمع میان این دو تصور نشان داده شده است که آنچه در فایدون موضوع بحث است، همان تصور نفس بسیط است. دیدگاه افلاطون درباره ساحات وجودی آدمی را می‌ توان نوعی ثنویت‌ گرایی افراطی خواند. به اعتقاد او میان نفس و بدن نهایت فاصله برقرار است، به‌ گونه‌‌ ای که نفس موجودی متعلق به عالم بالا بوده و پیش از بدن موجود است و فقط چند صباحی در این بدن مقام کرده است؛ پس از ترک بدن نیز همچنان به حیات خود، خواه در عالم دیگر و خواه در قالب ابدان دیگر، ادامه می‌ دهد. مبسوط‌ ترین بحث افلاطون درباره مسأله نفس و بدن و به طور خاص ثنویت‌ گرایی، در محاوره زیبای فایدون آمده است. به نظر می‌ رسد که برای فهم براهین افلاطون که عمدتاً‌ با هدف اثبات بقاء یا جاودانگی نفس اقامه شده‌ اند، طرح ملاحظاتی مقدماتی درباره این محاوره ضرورت داشته باشد. فایدون به لحاظ ساختار ادبی و بنابر معرفی نویسنده‌ اش، توصیفی از واپسین لحظات زندگی سقراط در زندان است؛ لحظاتی که سقراط آماده می‌ شود تا برای همیشه جهان ما را بدرود گوید و مأموران زندان مشغول آماده نمودن زهری هستند که سقراط به عنوان آخرین جرعه جام این جهانی باید سر بکشد. بر خلاف اغلب محاورات افلاطون، این محاوره به صورت گزارش غیر مستقیم ارائه می‌ شود. توصیف واپسین لحظات زندگی سقراط را، در این محاوره از زبان فایدون، شاگرد سقراط، می‌ شنویم که مدت‌ ها پس از درگذشت سقراط، آن واقعه را در شهر فیلوس در پلوپونز برای اخکراتس روایت می‌ کند. افلاطون با هنرمندی تمام فضای محاوره را به گونه‌ ای سامان می‌ دهد که با مقام و موقعیت موضوع کاملاً تناسب دارد. طبیعی به نظر می‌ آید که اگر با فیلسوفی که مرگ را به انتظار نشسته است، گفتگویی فلسفی صورت بگیرد، این گفتگو درباره مرگ و وضع و حال آدمی پس از مرگ باشد. افلاطون در محاورات سیاسی و اجتماعی‌ اش، مانند گرگیاس شمشیر انتقام را از نیام برمی‌ کشد و کینه به حق یا ناحق خویش را متوجه بسیاری از اجزاء و عوامل جامعه آتنی و شخصیت‌ های صاحب نام آن، اعم از سخنوران، سوفسطائیان و اصحاب سیاست می‌ کند. ولی در فایدون از آن کینه و انتقام خبری نیست. در اینجا گویی او دیگر به دنیا و اصلاح آن نمی‌ اندیشد و همه فکر و ذکر او زندگی پس از مرگ است. به یک لحاظ می‌ توان گفت مسأله اصلی فایدون مرگ آگاهی یا مرگ‌ اندیشی فیلسوفانه است. شادابی سقراط در دم مرگ، حاضران را به‌ شگفتی وا می‌ دارد و آنها علّت آن شادمانی و سرخوشی را جویا می‌ شوند. سقراط در بیان سبب این شادابی، به تشبیه قو روی می‌ آورد. قوها از آنجا که پرستش‌ گر آپولون، خدای پیشگو هستند، قدرت پیشگویی دارند. و بنابراین این مرغان «چون نیکی‌ های جهان دیگر را پیش‌ بینی می‌ کنند، در واپسین روز عمر شادمان‌ تر از روزهای دیگر می‌ گردند و زیباتر از اوقات دیگر می‌ خوانند» لیکن مردم که از این زیبایی‌ ها بی‌ خبرند، چنین می‌ پندارند که این آواز خوش به دلیل ترس از مرگ است. و طبعاً سقراط هم که از پرستندگان و خادمان همین خداست، از این جهت کمتر از قو نیست.
مبادئ فلسفة هيجل
نویسنده:
يوسف حامد شين
نوع منبع :
کتاب , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
بنغازي: منشورات جامعة قار يونس,
چکیده :
در این کتاب آراء هگل فیلسوف آلمانی بررسی و تحلیل شده است. نظام فلسفی او که به ایده‌ آلیسم مطلق مشهور است با تکیه بر مفهوم مطلق و با نگرشی جدید به تاریخ شکل گرفت. هگل برای دستیابی و کشف حقایق، روش و طریق خاصی را مطرح کرد و آن را دیالکتیک نامید. لغت دیالکتیک که از کلمه‌ ای یونانی مشتق می‌ گردد، به معنای گفتار و دلیل است و مفهوم آن، گفتگو و مجادله کردن است. هگل همچنین ضدیت و تناقض را به دیالکتیک خود افزود و تناقض را پایه فعالیت طبیعت و موجودات دانسته که در صورت عدم وجود چنین تناقض و تضادی، سکون بر آنها حکمفرما بود. این کتاب از نظر هگل ثابت می کند که ذهن و واقعیت یک چیز هستند و دیالکتیک یعنی قانون سیر تحولات که در ذهن صورت می‌ گیرد و از سوی دیگر از طریق حس نمی‌ توان به حقیقت اشیاء پی برد. از دیدگاه هگل، دیالکتیک سازش تناقض‌ ها و اضداد در وجود اشیاء، ذهن و طبیعت است. همچنین دیالکتیک از نظر او، سیر از وحدت به کثرت و از کثرت به وحدت است. هگل معتقد است که دیالکتیک ابزار تحقیق نیست، بلکه عین فلسفه و قاعده فکر و وجود است. هگل شناخت را بر اساس سه واژه در خود، برای خود و در خود و برای خود بیان می‌ کند که به ترتیب مؤید شناخت در سه مرحله ذهنی، عینی و درونی شدن است، به نحوی که در مرحله سوم، ذهنیت عینی به ذهنیت برمی گردد. این کتاب در سه باب نگاشته شده است: باب اول- اللقاءات الفکریة الهیجل الشاب باب دوم- التکفیر الدینی و الحریة الانسانیة فی کتابات الشباب باب سوم- التکوین النهائی للفکر الهیجلی
آداب و رسوم ترکمن ها در ایام ماه مبارک رمضان
نویسنده:
عبدالحی میرزاعلی
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: دبیرخانه شورای برنامه ریزی مدارس علوم دینی اهل سنت,
چکیده :
این مقاله، پژوهشی است در آداب و رسوم ترکمن ها در ماه مبارک رمضان، به همین دلیل نویسنده مقاله بر آن است تا با گفت وگوی صمیمی با ریش سفیدان محلی به بیان آداب و رسوم ترکمن ها در ماه رمضان و دعاهای مخصوص و اعمال خاص این ماه در نزد مسلمانان حنفی مذهب ترکمنی بپردازد.
صفحات :
از صفحه 54 تا 58
نسبت دين و ايدئولوژي؛ دين ايدئولوژيك، ايدئولوژي ديني
نویسنده:
محمد فولادي
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ارزیابی نسبت دين با جهان‌بيني و ايدئولوژي از جمله مباحث جذاب و چالش‌زا در مطالعات دين‌شناختی است. اين پژوهش، با رويكرد نظري و تحليلي و با هدف پاسخ به اين دست سؤالات كه آيا ايدئولوژي همسان با دين است يا بخشي از آن، ايدئولوژي‌سازي دين، تعبيري رسا است يا مسامحي، دين ايدئولوژيك چه آثار و پيامدهايي دارد، و واكاوي آرای دكتر شريعتي در اين عرصه تدوين يافته است. نوع تفسير انديشمندان مسلمان و غربي از ايدئولوژي و تلقي شريعتي از آن و ميزان دوري و نزديكي وي به تفسير ايدئولوژي اسلامي، پيامدهاي دين ايدئولوژيك و نقد و بررسي ديدگاه شريعتي در اين زمينه از جمله مباحث اين مقاله است. يافته‌هاي پژوهش نشان مي‌دهد كه ۱. دين، در يك اصطلاح، اعم از ايدئولوژي است؛ هرچند ممكن است جنبه ايدئولوژيك داشته باشد؛ ۲. گاهي نيز دين، معادل ايدئولوژي نيست؛ نظير دين غيرايدئولوژيك در تفسير شريعتي كه به صورت «نهاد» درآمده است؛ ۳. ايدئولوژي لزوماً امري ديني نيست؛ نظير مكتب ماركسيسم كه ايدئولوژي غيرديني است؛ ۴. هرچند دين، معادل ايدئولوژي نيست، رسالت اديان توحيدي فحواي ايدئولوژيك داشته‌اند.
صفحات :
از صفحه 129 تا 150
کاوشي نظري در مباني و دلايل دو انديشمند مسلمان معاصر به علم مدرن در اسلام با توجه به نگرش کارکردگرايانه و نمادگرايانه
نویسنده:
مريم شمسايي
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
در قرون وسطا که جهان غرب در تاريکي جهل و خرافه فرو رفته بود، جهان اسلام در عصر شکوفايي و ترقي (قرون ۱۳ ـ ۸ ميلادي) به سر مي‌برد؛ اما از قرن سيزدهم ميلادي به بعد، علم در بين مسلمانان دچار انحطاط و زوال گرديد. در قرن شانزدهم ميلادي و همزمان با پيشرفت علم در جهان غرب، جهان شرق نیز مشتاق مجهز نمودن خود به علم گرديد؛ ازاین‌رو غرب بدون توجه و در نظر گرفتن فرهنگ و جوامع سنتي شرق، درصدد گسيل نمودن دستاوردهاي خود به آن سرزمين برآمد؛ اما ديري نپاييد که شرقيان دريافتند که علم داراي بستري خنثي نیست و باعث تأثيرات منفي بر پيکره جوامع غربي نيز گرديده که از جمله آنها اليناسيون افراد آن جوامع است. از طرفي، بستر شکل‌گيري فرهنگ غربي بسيار متفاوت از فرهنگ شرقيان بود. اين فهم جديد از علم غربي، انديشمندان و روشنفکران جوامع مسلمان را به تأمل درباره ماهيت اين مسئله واداشت که از میان ایشان، برخي علم مدرن را ناسازگار با اسلام تلقي کردند، عده‌ای با علم مدرن موافق بودند، گروه ديگر در پي تعبيري جديد از اسلام برآمدند و برخي ديگر درصدد بودند علم مدرن را در متن جهان‌بيني اسلامي قرار دهند. پژوهش حاضر، کاوشي نظري در مباني و دلايل دو نگرش «کارکردگرايانه» (Functional) و «نمادگرايانه» (Symbolic) به‌ترتيب در انديشه‌هاي شفاهي سيد حسين نصر و ضياءالدين سردار است که مروري گذرا بر مباني فکري و فلسفي مدل‌هاي «کارکردگرا» و «نمادگرا» درباره علم مدرن خواهد داشت.
صفحات :
از صفحه 167 تا 184
پيامدهاي کلامي حرکت جوهري نفس
نویسنده:
محمد عباس‌زاده جهرمي
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
حرکت جوهري از اصول بنيادي حکمت متعاليه است که آن را از ديگر مکاتب فلسفي متمايز مي‌کند. نفس به جهت تعلّقي که با عالم طبيعت دارد، مشمول اين حرکت مي‌شود که بروز تحوّل و تغيير، آن را دور از واقع نمي‌سازد. اين نظريه در معرفي و شناخت نفس انسان، بابي جديد را مي‌گشايد که براي فلاسفۀ پيش از ملاصدرا مطرح نبوده است. تبيين علت قابلي دريافت وحي و نحوه تحقق معجزه و کرامت اولياي الهي در سايه اين اصل صورت می‌گیرد. همچنین حرکت جوهري نفس در تبيين موت نيز اثرگذار است. سعادت انسان به کمک اين اصل فلسفي به نحوي ديگر تبيين مي‌شود و در تأمين اين مسير، دو بال ايمان و عمل صالح، نقشي محوري ايفا مي‌کنند. معاد جسماني و مسخ انسان نيز در پرتو حرکت جوهري نفس قابل تبيين خواهد بود.
صفحات :
از صفحه 95 تا 110
بررسي رابطۀ تعدد معنايي قرآن و تعدد قرائت‌ها با پلوراليسم ديني
نویسنده:
محمدحسين ميري
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
سطوح مختلف معنايي قرآن و ذوبطون بودن آن، امري پذيرفته‌شده در بين فريقين است. برخي ـ به خطا ـ از اين ويژگي منحصر به فردِ کلام الهي، پلوراليسم و تکثر قرائت‌ها را نتيجه گرفته‌اند؛ درحالي‌که از منظر عموم مفسران و انديشمندان، مقصود از بطون قرآن، فهم‌هاي طولي و ذومراتب، غيرمتعارض، روشمند، غير متداخل در حوزۀ نصوص و به‌مثابۀ پشتوانۀ استناد آراي متکثر مفسران و فقيهان مي‌باشد که هيچ‌گونه تلازم و پيوندي با پلوراليسم و تعدد و تکثر قرائت‌ها ندارد؛ ضمن آنکه تکثر قرائت‌ها: اولاً، به تکثر تعارض‌آميز و متناقض، و ثانياً، به حجيت و اعتبار بخشيدن به همۀ قرائت‌هاي ديني و فِرَق مذهبي مي‌انجامد؛ امري که با اصيل‌ترين اهداف انبيا، يعني هدايت الهي، منافات دارد و به سردرگمي و ضلالت بندگان منجر مي‌گردد. بنابراين ذوبطون بودن کلام الهي با پديدۀ تکثر قرائت‌ها، کاملاً متعارض است و به‌هيچ‌رو مولودي به نام تکثر قرائت‌ها و پلوراليسم را در دامن خويش نمي‌پروراند.
صفحات :
از صفحه 151 تا 166
تأملي در باب کارآمدي برهان معجزه در الهيات مسيحي با نگاهي به کاربرد آن در سنت اسلامي
نویسنده:
زهره سادات ناجي, اکرم خليلي نوش‌آبادي, اميرعباس عليزماني
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
در علم کلام، از برهان معجزه در مواردي برای اثبات وجود خداوند بهره گرفته می‌شود. اين مقاله با بررسي نسبت معجزات با براهين خداشناسي، درپی کشف ميزان کارآمدي و توفيق برهان معجزه در کلام اسلامي و الهيات مسيحي در زمینه اثبات وجود خداوند است. روشن ساختن اين مسئله، نه تنها کمک مي‌کند تا جايگاه واقعي برهان معجزه و مدلول آن را به‌درستي دريابيم و موقعيت دقيق استفاده از آن را درک کنيم، مفسر را نیز در تفسير و فهم مدلول واقعي برهان معجزه در تفسير آيات معجزه در قرآن کريم مدد مي‌رساند. در اين مقاله، ابتدا با رويکردي ديني به توصيف معجزه پردخته می‌شود و آنگاه با مطالعه کتابخانه‌ايِ کاربرد برهان معجزه در ميان آثار متکلمان اسلامي و مسيحي، به تحليل نقادانه ميزان قوت و کارآيي اين برهان در مواردي که از آن استفاده شده است، پرداخته خواهد شد.
صفحات :
از صفحه 79 تا 94
تأملي روش‌شناختي در تعيّن معرفتي پديدارشناسي دين
نویسنده:
احمد عبادي
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
امروزه پديدارشناسي دين، نزد بسياري از دين‌پژوهان مقبول افتاده است. اين روي‌آورد تحت تأثير پديدارشناسي هوسرل، وارد گستره دين‌پژوهي شد. مؤلفه‌هاي بنيادينِ پديدارشناسي دين عبارتند از: توصيف پديدارهاي ديني به‌صورت صرف و عاري از تبيين، تمرکز بر حيث التفاتيِ نهفته در پديدارهاي ديني، مقابله با تحويلي‌نگري، تعليقِ همه پيش‌فرض‌ها و پيش‌دانسته‌ها و تلاش براي شهود ذاتِ دين. پدايدرشناسي دين، فاقدِ همه ابعاد يک نظام شناختاري کامل است؛ لذا نمي‌توان آن را يک دانش مستقلِ بهره‌مند از تعين معرفتي تامّ دانست. پديدارشناسي دين در کارآمدترين حالت صرفاً يک روي‌آوردِ متعلق به مقام گردآوري است، نه یک دانش مستقل و نه روشي براي مقام داوري. توقف در توصيفِ صرف، غفلت از تبيين و توجيه، ناکارآمدي در پيشگيري و درمانِ تحويلي‌نگري، ابتنا بر مفاهيم کلي و مبهم، فقدان الگوي مطالعاتي مشخص و برنامه پژوهشي مدون، فقدان روش‌هاي کارآمد براي سنجش نظريه‌ها در مقام داوري و امعان در مقام گردآوري، موجب ناکارآمدي پديدارشناسي دين به‌منزله منطق فهم دين شده است.
صفحات :
از صفحه 25 تا 44
  • تعداد رکورد ها : 314143