جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
صفحه اصلی کتابخانه > جستجوی هوشمند در الفبا
جستجو در برای عبارت
شامل عبارت باشد
شامل عبارت باشد
 
شامل عبارت باشد
شامل عبارت باشد
تنها فراداده‌های دارای منابع دیجیتالی را بازیابی کن
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  *برای جستجوی عین عبارت , عبارت مورد نظر را درون گیومه ("") قرار دهید . مانند : "تاریخ ایران"
  • تعداد رکورد ها : 317831
تفسیر چارلز تیلور از فلسفه هگل
نویسنده:
علی احقربازرگان
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
این مجموعه تلاشی است برای استخراج رویکرد تیلور به فلسفه هگل. آن‌چه تیلور در هگل جستجو می‌کند، تنها شناخت ساختار اندیشه هگلی نیست. تیلور در پی آن است که بخش‌هایی از فلسفه هگل را، که در نگاه وی، در حل معضلات جامعه مدرن کاربرد دارد، استخراج نماید و با کاربست آن جامعه و انسان امروز را به فهم در آورد.در این مسیر تیلور گایست یا مطلق را به کناری می‌نهد و آن را غیر قابل دفاع معرفی می‌کند اما، از طرف دیگر انسان‌شناسی و نگاه هگل به جامعه را پر‌رنگ می‌گرداند. تیلور با استفاده از این نگاه به نقد خوانش مرسوم در ادبیات فلسفه سیاسی آنگلوساکسون، یعنی لیبرالیسم، از فرد، جامعه و رابطه میان این دو می‌پردازد. از خلال این نقد جریان جدیدی در فلسفه سیاسی سر بر می‌آورد که به جامعه‌گرایی یا کامیونیتارینیسم مشهور است. این تغییر زاویه دید به هگل، یعنی کم اهمیت جلوه دادن مطلق، در کنار توجه ویژه به فهم هگلی از انسان و جامعه را می‌توان ویژگی اصلی تفسیر تیلور از فلسفه هگل دانست.
پژوهشی تطبیقی در معانی «وجود» و «راه» در تفکّر هیدگر و دائویسم
نویسنده:
مرتضی گودرزی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
تحقیق حاضر پژوهشی تطبیقی است که بر دو مسئله‌ی کلیدی در فلسفه‌‌ی هیدگر و آیین دائویسم یعنی «وجود» و «راه» تمرکز دارد؛ پرسش اصلی هیدگر حول مسئله‌ی وجود، مبنا و محور تفکّر وی را تشکیل می‌دهد. به عبارت دیگر، «مسئله‌ی وجود»، موضوع بنیادین تفکّر در نظر هیدگر است. تفکّر نیز به طریقت نیاز دارد و از این رو هیدگر در پی گشودن راهی برای تفکّر است. از سوی دیگر، در تفکّر دائویی نیز، دائو(Dao) راه است. راهی که گشاینده‌ی «وجود» است، بنابر این در نگرش دائویی «راه» و «وجود» مفاهیمی اصیل تلقّی می‌شوند. مسئله‌ی این رساله واکاوی «وجود» و «راه» در اندیشه‌ی هیدگر و مکتب دائویی و مدّعای آن یافتن راه‌های جدید برای تفکّر در حیات بشری است به نحوی که از آن طریق بتوان بر برخی مشکلات و تنگناهایِ هم‌اندیشیِ غرب- شرق فائق آمد. درواقع این رساله می‌کوشد با نگرشی میان فرهنگی به هدف خود دست یابد.با اتکا به آثار هیدگر به ویژه در دوره‌ی متأخّر حیات وی و بازخوانی دو اثر اصیلِ تفکّر دائویی یعنی دائو ده جینگ و مکتوبات جوانگ‌زه، چارچوب اساسی در این رساله منطبق بر بررسی تاریخیِ واژگان و معناشناختی می‌باشد که به نحوی پدیدارشناسانه به مقصود می‌رسد و از مایه‌هایِ زیباشناختی بهره می‌برد. پرسش اصلیِ این رساله عبارت است از اینکه «وجود» و «راه» در اندیشه هیدگر و در دائویسم چه وجوه اشتراک و افتراقی دارند؟ و کاوش در این وجوه چه ره‌آوردهایی برای مفاهمه فلسفی و فرهنگیِ غرب و شرق دارد و چگونه می‌تواند زمینه‌ی گفتگو را برای متفکران غرب و شرق فراهم آورد؟ مهمترین فرضیّات عبارتند از اینکه فلسفه‌ی هیدگر به ویژه در دوره‌ی متأخرِ حیات وی قابلیّت برقراریِ ارتباط میان فرهنگی با شرق را دارد و دائویسم با توجه به ابعاد گسترده‌ی آن به عنوان یک تفکّر شرقی، می‌تواند به عنوان یک مدل برای تطبیق انتخاب شود. ویژگی‌هایِ مشترکی میان «وجود» در نظر هیدگر و «دائو» در تفکّر دائویی وجود دارد و در اندیشه‌ی هیدگر و تفکّر دائویی میان «هستی» و «نیستی» نسبتی وجود دارد که امکان بررسیِ تطبیقی میان آن دو را فراهم می‌آورد.وجه هستی‌شناختیِ «زبان» به منزله‌ی «شعر و تفکّر»، در اندیشه‌ی هیدگر و تفکّر دائویی، و مفاهیم مورد توجه در دو فلسفه، یعنی وارهایی و وارستگی، آزادی، در راه بودن، طبیعت و تکنولوژی، زیبایی‌شناسی، آشکارگی و ذات حقیقت، اصالت، پدیدارشناسی و رخداد، روشن‌گاه، تهیگاه، پرسشگری و گفتگو، امکانِ پژوهشی تطبیقی را فراهم می‌آورند. روش تحقیق در این رساله، کتابخانه‌ای بوده و مبتنی بر بررسی تطبیقی منابع دست اول در فلسفه هیدگر و دائویسم می-باشد. تعارف با روش فیلولوژیک به صورت استنتاجی بدست آمده است. مفاهیم مورد توجه در دو فلسفهکه در متونِ مربوطه مورد تفسیر و شرح قرار گرفته است به شیوه‌ی قیاسی، تاریخی مورد مقایسه قرار می‌گیرند، آنگاه به صورت تطبیقی مورد قیاس قرار گرفته اند. مستندات شارحان و تحلیل‌گران فلسفه‌ی هیدگر و حکمت دائویی برای تقویت نتایج تطبیقی مورد توجه قرار گرفته است.
شیء فی‌نفسه در فلسفه‌ی کانت و پیامدهای آن در ایدئالیسم آلمانی
نویسنده:
احمد صاحبی کلات
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
«شیء فی‌نفسه» اصطلاحی در فلسفه‌ی کانت است. کانت آنچه ذهن از طریق حواس دریافت می‌کند را «فنومن» به معنی «پدیدار»،و آنچه در خارج از ذهن قرار دارد را «شیء فی‌نفسه» نامید. او گاهی به جای «شیء فی‌نفسه» از اصطلاح «نومن» به معنی ذات معقول استفاده می‌کرد. این پایان‌نامه ابتدا به بررسی شیء فی‌نفسه در فلسفه‌ی کانت پرداخته و به این نتیجه می‌رسد که شیء فی‌نفسه و تمایز آن با پدیدار بنیاد فلسفه‌ی کانت است و نیز اینکه کانت در تبیین این دو با تناقضی مواجه گشت که نتوانست آن را برطرف کند. سپس پی آمد مفهوم شیء فی‌نفسه را در فلسفه‌های فیخته، شلینگ و هگل بررسی نمودهو به این نتیجه می‌رسد که فلسفه‌های این هر سه فیلسوف، بازخوردی در مقابل مفهوم شیء فی‌نفسه و در جهت حذف آن از فلسفه‌ی کانت بوده است و نیز آنکه هیچ‌کدام از این سه فیلسوف به نحو رضایت‌بخش موفق به این کار نشده‌اند.
بررسی مسأله خیر و شر از دیدگاه ملاصدرا و پلانتینگا
نویسنده:
کبری عباسی کیا
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
یکی از بحث‌های مهم در فلسفه و کلام ، مسأله خیر و شر است. هدف این رساله آن بوده که با نگاهی عقلی و مستدل، شرور و رنج‌های مطرح شده در دار هستی برای بشر تبیین، حقیقت و ماهیت آن‌ها به نحو کلی روشن گردد. در این زمینه، سعی شده که از میان فلاسفه اسلامی دیدگاه ملاصدرا و از میان فلسفه غرب، دیدگاه پلانتینگا در این باب، مورد بحث و بررسی قرار گیرد. در خلال بررسی نظر ملاصدرا مشهود است که شرور، اموری عدمی هستند که در خارج واقعیت ندارند و اگر بر امری شر اطلاق می‌گردد، از جهت قیاس آن امر با امور دیگر و سببیت آن در عدم ذات یا عدم کمال ذات چیزی است. پس شر امری نسبی است و دخول شر در قضا و قدر الهی بالعرض است. از نظر وی، جایگاه شر، عالم ماده است و این دلیلی بر انکار و رد نظام احسن و صفات کمالی خداوند نمی‌تواند باشد. بر مبنای اصول حکمت ملاصدرا آن‌چه درخارج منشأ اثر است، وجود است، و وجود مساوق با خیر است. پس بازگشت شرور به ماهیت موجودات است، و در عالم، مقدار خیرات نسبت به شرور، بیشتر است، و اگر شرور بیشتر ازخیرات، به نظر می‌رسد، ناشی از دیدگاه جزئی-نگری انسان و جهل او است.از طرفی کسیکه در عصر حاضر به دفاع از باورهای دینی پرداخته، پلانتینگا است، که در جواب جی ‌ال‌ مکی با طرح جهان‌های ممکن و این که قدرت بی‌نهایت خدا شامل برخی از جهان‌ها نمی-شود و آن جهان، عالمی است که انسان‌ها در آن مختار باشند اما جملگی خیر اختیار کنند، قصد دارد اثبات کند، جمع قضایای مورد باور انسان متأله با وجود شرور نه تنها تناقض صریح ، بلکه تناقضی ضمنی نیز ندارد. پلانتینگا و ملاصدرا بر این نکته توافق دارند که قدرت خداوند شامل فرض جی ‌ال ‌مکی نمی‌شود اما برای عدم شمول، هر یک دلیلی جداگانه دارند.
تاثیر قرآن و روایات بر اندیشه ملاصدرا در باب بهشت و جهنم
نویسنده:
یلدا طالب
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
اعتقاد به بهشت و جهنم که طبق نصوص دینی یکی از اصول مسلم اسلام است همواره مورد اهتمام متکلمان و فلاسفه بوده است. ملاصدرا شیرازی فیلسوف بزرگ اسلامی با استناد به آیات قرآن و روایت شیعه در آثار خود مباحثی را پیرامون بهشت و جهنم مطرح می کند. این نظارت مبتنی بر مبانی فلسفی – مبانی کلامی و مبانی عرفانی ملاصدرا می باشد. همچنین این نظارت از سازگاری زبانی، سازگاری درونی، سازگاری بیرونی و سازگاری با واقع برخوردار است و میان این نظرات قرآن، سنت و روایات هماهنگی کامل و جدایی ناپذیری وجود دارد و ملاصدرا به مثابه یک مسلمان شیعه در این خصوص در اسفار می نویسد : مرده باد فلسفه ای که دین را قبول ندارد. و خود او حتی برای یک لحظه از مبانی و اصول دینی اش دست بر نمی دارد و می توان به جرأت چنین بیان کرد که ملاصدرا یک مسلمان شیعه فیلسوف است نه یک فیلسوف مسلمان شیعه و به سخن دیگر می توان چنین گفت دین و مذهب ملاصدرا مقدم بر فلسفه او می باشد بدون اینکه ذره ای از مقام فلسفی او کم شود.
بررسی تطبیقی مبانی نظری آراء سیاسی سهروردی و ملاصدرا
نویسنده:
اکرم قاسمی فلاورجانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
نوشتار پیش رو،مبانی نظری آراء سیاسی سهروردی و ملاصدرا را مورد بررسی قرار می دهد.سهروردی و ملاصدرا ارائه دهنده مستقیمویا غیر مستقیم مبانی نظری آراء سیاسی هستند.گردآوری این مبانی در یک مجموعه و مدون کردن آنها، تاکنون به طور مستقل صورت نگرفته است.از این رو در این رساله برای کشف زوایای مختلف آراء سیاسی این دو فیلسوف،به مبانی معرفت شناسی،خداشناسی،هستی شناسی و انسان شناسی آنها پرداخته می شود، تا مشخص گردد آراء سیاسی این دو اندیشمند بر چه مبانی ای استوار است.به این منظور آراء سیاسی سهروردی و ملاصدرا با توجه به مبانی مذکور ریشه یابی وتحلیل شده است واین نتیجه مهم به دست آمده است،که تحلیل اندیشه سیاسی هر دو فیلسوف،بدون توجه به مبانی نظری آنها،ناقص و فاقد اعتبار علمی است.در این رساله در مقام مقایسه تطبیقی مبانی نظری این دو فیلسوف پیرامون آراء سیاسی، نتایج ذیل حاصل شده است:ا-هر دو فیلسوف از منابع معرفتی عقل،وحی و شهود در فلسفه سیاسی خود بهره می برند،با این تفاوت که سهروردی بر اساس محوریت معرفت شهودی و با طرح حکومت حکیم متأله یا انسان کامل،نظریه ای عرفانی در مورد اندیشه سیاسی عرضه می دارد،ولی معرفت عقلانی در فلسفه سیاسی ملاصدرا سایه افکن است وشهود را در پرتو عقل و وحی هدایت می کند.2-هر دو فیلسوف خداوند را حاکم مطلق و یگانه قانونگذار عالم وجود می دانند وبنابراین بر پیوند سیاست با شریعت(که قانون تدبیر زندگی انسانها از طرف خداونداست)،تأکید می ورزند.البته با این تفاوت که سهروردی تصریحی بر انتصابی بودن رهبری سیاسی ندارد،ولی ملاصدرا بر مبنای تفکر شیعی خود آن را انتصابی می داند.3-هر دو فیلسوف هستی را جلوه ظهور حق تعالی و بنابراین دارای هدف ، قانون ،مبدأ ومعاد واحد ونظام اکمل دانسته، بر اساس این باور، تعالی سیاست را در هماهنگی و حرکت در مسیر قوانین،نظام اکمل و عادلانه هستی می دانند.4-هر دو فیلسوف،سیاست را لازمه وجود انسان دانسته، انسانها را به علت واجد بودن صفاتی چون قوه شناخت، تعقل، قدرت اختیار وانتخاب راه سعادت ویا شقاوت،درتشکیل جوامعی عقلانی و شرعی، در سایه رهبری انسان کامل قادر می‌دانند. بنابراین انسانها خود مسبب تمامی کنش های اجتماعی و سیاسی خود هستند.در پایان به این نتیجه می رسیم که آراءسیاسی سهروردی و ملاصدرا تقریبا منطبق بر هم اند،جز اینکه ملاصدرا با بهره گیری از عقاید شیعی در بسط فلسفه سیاسیش،به فلسفه سیاست اسلامی غنا بخشیده است.
تبیین و نقد رابطه اخلاق و زیبایی‌شناسی از منظر شوپنهاور
نویسنده:
منا مرادی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
نظریه اخلاق شوپنهاور، در فلسفه اخلاق از اهمیت زیادی برخوردار است. در مباحث فرا اخلاقی با آن که نمی توان کاملاً، تقسیم بندی های تحلیلی را برای فلسفه وی در نظر گرفت، اما نظریات اصلی در فرا اخلاق در باب واقعیت و معنا مبنای استناد و استفاده ما در مباحث فرا اخلاقیِ شوپنهاور می باشد.رساله حاضر به این مسئله می پردازد که شوپنهاور چه معیارهایی را برای گزاره های اخلاقی و صدق و کذب آن ها در نظر می گیرد.همچنین خواهیم دید که شوپنهاور در تبیین رهایی از اراده و روند ژرف اندیشی می تواند تعریفی جامع از اخلاق ارائه دهد. نگارنده کوشیده است در پاسخ به مسائل مورد بحث درباره اخلاق و طریق دیگرِ نفیِ اراده، یعنی زیبایی شناسی، علاوه بر بیان آرای شوپنهاور، دیدگاه های مختلف شارحان و منتقدان وی را نیز مبنا و اساس گزارش قرار دهد. بدین سان در ابتدا صرفاً به نوعی، روایت گری از مباحث شده است و در پایان هر فصل استنباط خویش را از مباحث، در قسمت نتیجه گیری رساله بیان کرده ام. در فصل اول بعد از بیان کلیات، به مبانیِ هستی شناسی، معرفت شناسی و انسان شناسی پرداخته شده و این که این مباحث چه ارتباطی می توانند با فلسفه اخلاق شوپنهاور داشته باشند. فصل دوم به بحث درباره نظریات فرا اخلاقی شوپنهاور، اختصاص یافته است. ابتدا شرح داده ام که شوپنهاور چه جایگاهی را در اخلاق، به واقعیت نسبت می دهد واراده در ماهیت خویش چگونه می تواند اساسِ دیدگاه اخلاقی شوپنهاور را تشکیل دهد. سپس بدین موضوع پرداخته ام که وی نظریه خویش راجع به ارزش و باور را چگونه با بیان «آگاهی برتر» توجیه می کند.بدین سان به شرح نظریه معنا و نیز بعد روانشناسی فرا اخلاق با بیان انگیزه ها در فلسفه شوپنهاور پرداخته شده است و در پایان نیز علاوه بر نتیجه، تحلیلی نیز بر مباحث ارائه داده ام؛ در فصل سومِ رساله طی چندین گفتار به این مسائل پرداخته ام: آزادی و ضرورت ، تفکیک شخصیت، ملال و شکل های آن، عدالت، شفقت، اخلاق فضیلت... و در فصل چهارم ارتباط میان اخلاق و زیبایی شناسی که در طی رساله نیز بدان توجه شده است مورد بررسی قرار گرفته است. آن چه در این فصل، مد نظر است بیانِ شباهت های میان اخلاق و زیبایی شناسی به عنوان دو راه رهایی از اراده است، آن هم، در وجوهِ مختلفی هم چون شکل و روند ژرف اندیشی، ارزیابی، نظریه لذت، روشنگری و فرآیندهای مشابه در اخلاق و هنر مثل عشق و از خود بیگانگی. در آخر نیز باید گفت، آیا شرح این شباهت ها می تواند برای توجیه رابطه متقابل میان هنر و اخلاق کافی باشد یا خیر. با بیان این مسائل می توانیم دریابیم که شوپنهاور به راستی به ارتباط دوسویه ای میان اخلاق و زیبایی شناسی با توجه به رویکردش نسبت به دیدگاه های کانت و افلاطون، معتقد است.
انسان شناسی از دیدگاه باباافضل کاشانی و سورن کی یرکگور
نویسنده:
فریده حکیمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
رساله حاضر برای بررسی آراء و عقاید دو فیلسوف انسان شناس،یعنی باباافضل کاشانی متفکر قرن هفتم هجری و سورن کی یرکگور متکلم عارف پیشه قرن نوزدهم میلادی تدوین گردیده است.فلسفه باباافضل اساساً خودشناسی است.چنان که او معتقد است که خودشناسی واقعیتی جاودانه است که همان آگاهی است و شناختن آن همان شدن آن است.او بر این باور است که انسان از راه علم به کلیّات به هستی واقعی می رسد و بر عالم مسلّط می شود و عالم را جزو خود می کند چرا که همه چیز در عالم مسخّرِ انسان است. هرچند که او عقل را روشنگر راه آدمی می خواند ولیکن کمال را در زندگی عقلانی و روحانی می داند چرا که زندگی حسی و جسمانی که انسان ها و حیوانات در آن مشترکند،هیچ است.او در نهایت اشاره می کند که آدمی با خود شناسی به خداشناسی که غایت و سعادت آدمی در آن است، می رسد.باباافضل در روش استدلالی خویش به حکمت مشاء نظر دارد ولی در فلسفه خود به تلفیق فلسفه و عرفان قائل است و روش عقلانی محض را نمی پذیرد.کی یرکگور نیز دغدغه و فلسفه زندگیش انسان و انسانیت است.او معتقد است که فرد خود به تنهایی یک حقیقت است و آدمی همواره در حال شدن(تکامل)است.او بر این باور بود که اندیشه و زندگانی انسان اصیل یکی است و آن همان شعار سقراط یعنی خودت را بشناس است که آدمی با گزینش هایی که بر اساس سه مرحله زندگی خود(جمال پرستی،اخلاقی،دینی) می کند هرچه بیش تر در این مسیر قدم بر میدارد تا در نهایت به شناخت گوهر وجود یعنی خداوند نائل آید.کی یرکگور پایه گذار فلسفه ای است که با انسان آغاز می گردد و در نهایت نیز به انسان ختم می گردد.او در روش فکری خویش بیش تر تحت تأثیر سقراط و افلاطون قرار دارد.کی یرکگور همچنین اهمیت عقل را جز اینکه موجب تمایز انسان از حیوان می گردد چیز دیگری نمی داند و معتقد است که آدمی از طریق عقل خویش به نهایت سعادت نائل نخواهد آمد بلکه آنچه شخص را در این راه به پیش می خواند،ایمان است.
مسأله تحدید علم و متافیزیک در نظر کانت، ویتگنشتاین و پوپر
نویسنده:
حجت ایمانی کیا
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
یکی از مهمترین مسائل در فلسفه علم مسأله‌ی تحدید است. این که چه چیز علمی است؟ و غیر علمی کدام است؟ فیلسوفان را براین داشته تا ملاک دقیقی برای این موضوع در نظر بگیرند. غیرعلم شامل، شبه علم، متافیزیک و عموماً همچنین منطق، ریاضیات محض، فلسفه ، دین و سیاست هم می‌شود. شبه علم و متافيزيك خود شامل زبان بی‌معنا، تئوری نظری، حدس‌های موضعی، و آن چیزی که امروزه علم خرافه نامیده می‌شود می‌گردد. کانت مرز میان علم و متافیزیک را در وجود قضایای ترکیبی پیشین بر تجربه ‌دانست به این معنا که وجود این گونه قضایا در علم ممکن است و در متافیزیک ممکن نیست. ویتگنشتاین متقدم این مرز را در معناداری و بی‌معنایی می‌دانست. گزاره‌های علمی معنادارند و گزاره‌های متافیزیکی بی‌معنا. پوزیتیویست‌های حلقه‌ی وین تحت تأثیر ویتگنشتاین اثبات‌پذیری را ملاک معناداری و درنتیجه مرز میان علم و متافیزیک برشمردند. رویکردی که پوپر آن را رد کرد. ویتگنشتاین در فلسفه متأخرش ملاک معناداری را در کاربرد دانست. بنابراین مرزی میان علم و متافیزیک وجود ندارد، زیرا هردو قلمرو نوعی بازی زبانی است. کارل پوپراما، مسأله‌ی تحدید برایش سنگ بنای جدایی علم از غیر علم است. او ابطال‌پذیری را ملاک تحدید دانست. ملاک‌های تحدید مطرح شده از سوی این سه فیلسوف دارای ایرادات و اشکالاتی است که از سوی فیلسوفان علم مورد نقد قرارگرفته است. نتیجه این که با توجه به عرصه‌ی وسیع موضوعات، تفاوت گسترده علوم مشروع، فلسفه های علم و خرافات بشری، و تفاوت روش و روش‌شناسی هر دو قلمرو معرفتی، شگفت آور نيست كه توافقي بر سر این که آیا رویکرد تصمیمی کافی و بسندهیا ملاک تحدیدی وجود دارد یا نه؟ و اگر هست آن چیست.
عقلگرایی و استعلا در فلسفه سالومون مایمون
نویسنده:
شهاب شاکری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
سالومون مایمون که یکی از ناقدان معاصر کانت بود، از بنیانگذاران ایدئالیسم نظری به شمار می‌رود. کانت معتقد بود که هیچ یک از ناقدانش به خوبی مایمون مسائل اصلی فلسفه نقادی را درک نکرده‌‌اند. نقد مایمون بر استنتاج استعلایی در نقد عقل محض مهمترین نقد او بر فلسفه کانت است. بنا بر نظر مایمون، مسئله اصلی استنتاج استعلایی (مسئله حق) -یعنی این مسئله که اطلاق مقولات محض فاهمه بر شهود بر چه اساسی قابل توجیه است؟ - بر اساس مقدمات کانتی حل‌شدنی نیست. از نظر او، از آنجا که این دو قوه شناخت (حساسیت و فاهمه) در فلسفه کانت از نظر کیفی کاملاً از یکدیگر جدا هستند، اطلاق مقولات بر شهود نمیتواند با ضرورت و کلیت همراه شود.مایمون برای غلبه بر دوگانه‌انگاری درونی فلسفه کانت از برخی از ایده‌های عقلگرایان استفاده می‌کند. او فاهمه متناهی را جزئی از فاهمه نامتناهی می‌داند که صورت و محتوای تجربه را ایجاد می‌کند. به این ترتیب، او تمایز کیفی میان دو قوه حساسیت و فاهمه را از میان بر می‌دارد. او برای حل کردن مسئله داده‌شدگی نظریه دیفرانسیلها و نظریه جدید زمان و مکان به مثابه صورتهای تفاوت را طرح می‌کند. به‌علاوه، او شیء فی‌نفسه به مثابه هستنده‌ای متعالی را رد می‌کند و شناخت شیء فی‌نفسه را شناخت کامل پدیدارها به شمار می‌آورد.
  • تعداد رکورد ها : 317831