آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 74
از اخلاق دینی تا دین اخلاقی
نویسنده:
یوسف شاقول
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
نقد و ارزیابی وظیفه‌گرایی
نویسنده:
محمدجواد موحدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , نقد دیدگاه و آثار(دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات) , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در اخلاق مبتنی بر وظیفه گرایی دست کم بعضی افعال اخلاقی را می توان یافت که قطع نظر از نتایجی که به بار می آورند ، انجام آنها برای انسان الزامی است واین الزام در خود افعال قرار دارد. ریشه آن به کانتKant)) و در عصر جدید به دیوید راس (D. Ross) بر می گردد. وظیفه گرایی را می توان با توجه به دیدگاه مخالف آن یعنی غایت گرایی تعریف کرد. غایت گرایان معتقدند که خوبی یا بدی رفتارها را نتایج آن تعیین می کند. از جمله نظریات غایت گرایانه می توان به سود گرایی(Utilitarianism) اشاره کرد. بر خلاف گفته ها و عقاید غایت گرایان ، وظیفه گرایی معتقد است که ارزشهای اخلاقی در هر سطح با تحلیل نتایج یا پیامدها متعین نمی شوند. لذا غالب وظیفه گرایان در این عقیده که اصول و عقاید بنیادی اخلاق به فاعل آن مرتبط است ، متحدهستند. وظیفه گرا همیشه به وظیفه ای که تشخیص می دهد، می اندیشد، حتی اگر پیامد خوبی هم نداشته باشد،خواه آنکه این پیامد در نظر خودش یا دیگران خوب باشد یا نه . در وظیفه گرایی ارزش اخلاقی عمل کاملاً از نتایج آن مستقل است و وظیفه ، پایه واساس ارزش اخلاقی را شکل می دهد . در وظیفه گرایی اینکه مردم چگونه (How) مقاصد خود را عملی کنند ، مهمتر است از اینکه چرا(What)آن را انجام می دهند.غایت گرایان دلیل می آورند یا فرض می کنند که یک عمل صحیح است و باید انجام شود ، چون خیر را به حد اعلی می رساند، اما وظیفه گرایان معتقدند که عملی ، که خیر را به حد اعلی می رساند ممکن است نادرست باشد و در نتیجه نباید انجام شود. زیرا آن عمل اصول وظیفه گرایی نظیر تکلیف ، وظیفه و امر مطلق را زیر سوال می برد0این پژوهش ضمن توصیف و تحلیل نظریات وظیفه گروانه ، نظریات غایت گرایانه را نیز که نقطه مقابل آن است ، مدنظر قرار می دهد و به نقد و تحلیل وظیفه گرایی با توجه به دیدگاه مخالف آن می پردازد .
دریدا و دموکراسی
نویسنده:
شاقول یوسف, مرتضوی سیدرحمان
نوع منبع :
کتابخانه عمومی , نمایه مقاله
چکیده :
فلسفه واسازانه نمونه ای مطلوب برای نشان دادن چگونگی سازگاری نظامی فلسفی، با دموکراسی است. واسازی با نقد خودگرایی و دیگرستیزیِ سنت اندیشه فلسفی در صدد بنیان نهادن اصول فلسفی متناسب با اصل دیگرپذیری و دموکراسی برمی آید. از طرف دیگر، مباحث دریدا در حوزه دموکراسی اجتماعی ـ سیاسی، مانند دموکراسی آینده و چالش های پیش روی دموکراسی نیز ریشه در اندیشه فلسفی او دارند. بدین ترتیب، دموکراسی و واسازی دو روی یک سکه اند، و فهم یکی بدون توجه به دیگری میسر نیست. این ارتباط، ناگسستنی و ضروری است، و تفکر دریدا در باب فلسفه و سیاست بر مدار آن شکل می گیرد. دموکراسی آینده نیز به عنوان نتیجه این ارتباط آیینه فلسفه و سیاست دریدایی است.بررسی نحوه پیوند فلسفه و دموکراسی واسازانه و چگونگی تاثیر و تاثر متقابل این دو برسازنده خطوط اصلی این مقاله خواهد بود.
صفحات :
از صفحه 47 تا 63
تاثیر اندیشه‌های هرمنوتیکی غربی بر دیدگاه‌های محمد مجتهد شبستری
نویسنده:
فرزانه بازیار
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
موضوع این رساله بررسی تأثیر اندیشه‌های هرمنوتیکی غربی بر دیدگاه‌های محمد مجتهد شبستری است؛ هدف از بررسی چنین موضوعی مسائل جدیدی است که امروزه برای متکلمان پیش می‌آید و نیازمند پاسخ‌هایی جدید است. از یک سو دین که به عنوان یکی از نیازهای اساسی بشر و برای بهبود زندگی انسان‌ها آمده در عصر جدید نیازمند قرائتی جدید است و از دیگر سو هرمنوتیک به عنوان فن تفسیر متون تعاریف مختلفی داشته و کاربرد آن در تفسیر متون دینی جای بحث بسیار دارد. در این رساله به بررسی این پرسش‌ها پرداخته شده که آیا مجتهد شبستری در بیان دیدگاه های هرمنوتیکی خود برای تفسیر متون دینی اسلامی‌تحت تأثیر اندیشه‌های هرمنوتیکی غربی قرار داشته؟ و اگر چنین تأثیری مشاهدهمی‌گردد، وی تحت تأثیر کدام متکلمان قرار داشته و چگونه از دیدگاه‌های آنان بهره برده است. سوال دیگر این است که آیا وی خود نیز موارد تازه‌ای را به این دیدگاه‌ها افزوده است یا مقلد صرف دیدگاه‌های آنان بوده؟ و اینکه اصولاًً به کاربردن هرمنوتیک که ابتدا در مورد متون مقدس مسیحی و توسط متکلمان غربی و مسیحی به کار گرفته شده در تفسیر متون اسلامی‌جایز است یا خیر؟در بررسی سوالات مطرح شده در رساله از شیوه‌ی کتاب خانه‌ای استفاده شده است؛ و به نظر می‌رسد اینکه شبستری در بیان دیدگاه‌های خود درباره‌ی دین و تفاسیر مختلفی که از دین می‌تواند وجود داشته باشد کاملاً تحت تأثیر دیدگاه‌های متکلمان غربی مسیحی از جمله شلایرماخر، بولتمان و تیلیش قرار دارد. شبستری همچون شلایرماخر شیوه‌ی انسانی را برای تفسیر دین پذیرفته است؛ به این معتقد است که تفسیر دین باید تفسیر انسانی باشد. همچنین وی شیوه‌ی پدیدارشناسی را برای دین در نظر گرفته که مشابه روشی است که شلایرماخر در تجربه‌ی دینی دانستن متون دینی مسیحی به کار می‌برد. همچنین شباهت‌هایی بین دیدگاه‌های شبستری و دیدگاه بولتمان در مورد انسان وجود دارد که در نهایت سبب شده تا این دو تعریف انسان از دیدگاه هیدگر را بپذیرند که تعریفی اگزیستانسیالیستی از انسان است. در مورد شباهت دیدگاه‌های شبستری و تیلیش نیز می‌توان گفت دیدگاه هر دو درباره‌ی عقل یکسان است و عقل را عقل خود بنیادی می‌دانند که دیگر خدا برایش مسئله نیست. البته با همه‌ی شباهت‌هایی که دیدگاه شبستری با دیدگاه متکلمان غربی دارد، وی برای نشان دادن صحت دیدگاه‌هایش به جست وجو در تاریخ کلام اسلامی‌پرداخته؛ در مورد معنای ایمان، وحی و.... وی دیدگاه‌های گروه‌های مختلف کلامی‌را از مذاهب مختلف بررسی کرده است.درباره‌ی این مسئله نیز که آیا کاربرد هرمنوتیک در متون اسلامی‌کاری صحیح است یا خیر باید گفت با توجه به دیدگاه‌های متفاوت شبستری و کسانی که برخلاف دیدگاه وی معتقدند نباید شیوه‌های غربی و مسیحی را برای متون دینی اسلامی‌به کاربرد می‌توان گفت نوع نگاه این دو گروه با یکدیگر متفاوت بوده و شبستری نتیجه‌ی بسیار متفاوتی را از تفاوت‌های موجود در اسلام و مسیحیت گرفته است.
بررسی جایگاه خدا در ایدئالیسم بارکلی
نویسنده:
شهره مرشدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
جرج بارکلی (1685-1753) فیلسوف قرن هفدهم به عنوان کشیش مسیحی با نظر و بهره گیری و اصلاح تجربه گرایی لاک پایه گذار فلسفه ای شد که به ایدئالیسم موسوم گردید.پرسش اساسی که این پژوهش می خواهد به آن پاسخ دهد این است که مبنای دینی بارکلی و بویژه عقیده ی او نسبت به خداچه نقشی در ساماندهی فلسفه ی ایدئالیستی وی دارد.به بیان دیگر در این پژوهش برآنیم که ببینیم خدا به عنوان یکی از اصول اساسی دین چه نقش و جایگاهی در این نظام فلسفی دارد.چگونه این ایده به شکل دهی پاره ای از مولفه های ایدئالیسم بارکلی انجامیده است و این دیدگاه ایدئالیستی چگونه در خدمت مولفه های دینی و بویژه خدا در اندیشه ی او قرار گرفته است.به نظر می رسد نسبت اندیشه ی خدا و فلسفه ایدئالیستی بارکلی نسبتی دو سویه است زیرا به اعتقاد او از سویی نگاه رئالیستی و ماده گرایانه نه تنها همسوی با خداباوری نیست بلکه به الحاد منتهی می شود و از سوی دیگر بارکلی از ایده ی خدا به عنوان مدرِک کامل بهره می گیرد تا شکاف و مشکلات نظام ایدئالیستی خود را سامان دهد.با توجه به اهمیت جایگاه ایده ی خدا در فلسفه ی بارکلی و به رغم نبودن اثری از او و شارحانی که مستقیمأ به این موضوع پرداخته باشند برآنیم تا با تحلیل نوشته های عمده ی فلسفی وی مانند رساله ای در اصول علم انسانی،سه گفت و شنود و با بهره گیری از آثار پراکنده ی شارحان و به روش تحلیل محتوا به پاسخگویی به چنین پرسشهایی بپردازیم که فلسفه ی ایدئالیستی بارکلی چگونه در راستای اثبات وجود خدا و تحکیم نقش آن در جهان قرار می گیرد؟ خداباوری چگونه می تواند به رفع پاره ای از شکافها و مشکلات فلسفه ی ایدئالیستی بارکلی کمک کند؟
تحلیلی بر آزادی در فلسفه‌ی ایدئالیستی فیشته
نویسنده:
نسرین اسدیان
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
تفكر به مسئله ي آزادي انسان از مسائل مهم و مورد توجه در فلسفه ها بوده است. در تفكر كانتي صحبت از آزادي در حوزه ي اخلاق يا عمل به ميان مي آيد. این امر که انسان آزاد و اخلاقی چگونه در قلمرو طبیعت عمل خواهد کرد و حال آنکه طبیعت قلمرو ضرورت علی و معلولی می باشد مسئله ایست که با توجه به دوپاره گی فلسفه ی نقادی کانت در دو حوزه ی عمل و نظر با مشکل مواجه می شود. با وجود تلاش وي در ارائه ي نظامي جامع و مستحكم، اين نظام هم با نقائص و مشكلاتي دست به گريبان است. يوهان گتليب فيشته (1814- 1762) فيلسوف برجسته ي آلماني باتلقي خاص خود از ايدئاليسم به سراغ فلسفه ي كانت رفته و معتقد است فلسفه ي نقادي اگر در مسير صحيح خود قرار بگيرد به راهي جز ايدئاليسم محض منتهي نخواهد شد. به اعتقاد فيشته نه تنها صورت آگاهي بلكه محتواي آن نيز چيزي جداي از فعاليت و تلاش ناخودآگاه و بيكران « من » نيست. اين فعاليت است كه زمينه ي نهايي آگاهي را فراهم مي آورد. اما اين آگاهي پديد نمي آيد مگر آنكه « جز- من‌» يا طبيعت رويارويي «من» قرار بگيرد. «جز- من» به اعتقاد وي وسيله و عرصه اي براي «من» است تا به خود تحقق بخشد و به اهداف اش برسد. طبيعت ميداني است براي عمل. پس« من » محض يا استعلايي را بايد همچون فعاليتي نامحدود انگاشت كه در جهت آگاهي به آزادي خويش، از راه واقعيت بخشيدن به ذات اخلاقي خود، مي كوشد و فرانهادن « جز- من» را بايد وسيله اي ضروري براي دست يابي به اين هدف دانست. از اين رو اهداف پرداختن به اين رساله عبارتند از :-
تبیین شناخت شناسانه علیّت در حکمت متعالیه
نویسنده:
محمّدرضا بهتاش، علی کرباسی زاده، یوسف شاقول
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
مبانی و امکانات فلسفۀ صدرا به ما اجازه می‌دهد تا برای رسیدن به تبیین شناخت‌شناسانۀ علیت، سه تغییر اساسی انجام دهیم: نخست، در فاعل شناخت و دوم، در متعلق شناخت و تغییر سوم، در خود شناخت. در فاعل شناخت، براساس مبانی فلسفۀ صدرا، نفس با بدن و قوای خود به نحو حیثیت تقییدی شأنی، اتحاد و بلکه عینیت وجودی دارد؛ به‌طوری‌که مسئله دوگانگی نفس و بدن رفع می‌شود، نفس با جهان خارج ارتباط مستقیم برقرار کرده و آن را ادراک می‌کند. در متعلق شناخت، هم براساس مبانی فلسفۀ صدرا، حقایق فلسفی مانند ضرورت، علیت، وحدت، فعلیت و ... به‌نحو حیثیت تقییدی اندماجی با وجود خارجی و واقعیت عینی اتحاد و بلکه عینیت وجودی داشته و بدین‌ترتیب دستگاه شناسایی انسان آن را مستقیم ادراک می‌کند. در مورد شناخت براساس مبنای صدرا، علم امری وجودی است، نه ماهوی؛ بدین‌ترتیب می‌تواند ارتباط عالم و معلوم را برقرار و تبیین کند. براساس این‌سه تغییر بنیادین در فلسفۀ صدرا عقل، علیت را در خود ادراک و شهود حسی، به‌نحو مستقیم ادراک و شهود عقلی می‌کند و در مرحلۀ دیگر، مفهوم علیت را انتزاع می‌کند.
صفحات :
از صفحه 87 تا 112
بررسی نسبت شناخت و شهرزیستی از رهگذر بازخوانی پیوند فوسیس و لوگوس در اندیشۀ ارسطو
نویسنده:
بهنام فولادی ، سعید بینای مطلق ، یوسف شاقول
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
«فوسیس» یکی از مهم­ترین واژگان فلسفی ارسطو است، تا جایی­که می­توان آن را پایه و موضوع شناخت، از دیدِ وی دانست. این واژه رامی­توان در فلسفۀ او از دو دریچۀ شناختِ انسانی و شناخت راستین نگریست، و بسته به این­که موضوع کدام­یک از این دو باشد، مفهومش متفاوت خواهد بود. بررسی فوسیس در نسبت با دانش انسانی، به پیوند آن با یکی­دیگر از واژگان مهم فلسفۀ ارسطو؛ یعنی لوگوس، و در پی­ آن، به پیوند شناخت و شهرزیستی در زندگی انسانی ره­می­برد، و از رهگذر این پیوندها دانسته می­شود. اما بررسی آن در نسبت با شناخت راستین، فراتر از پیوندهای یادشده، به حقیقتِ راستین چیزها ره­ می­برد. با نگاه آموزه­هایی از فلسفۀ ارسطو، می­توان گفت که نه­تنها انسان می­تواند با گذر از زیستِ انسانی به زیستِ خدایی، حقیقت راستین چیزها را دریابد، [بل]که داشتن چنین دریافتی، پیش­شرط هرگونه رویارویی و پژوهش دربارۀ چیزها است. به­همین­رو، می­توان گفت انسان، از پیش، با حقیقت آشنا است.
صفحات :
از صفحه 99 تا 119
اخلاق در فلسفه نیچه
نویسنده:
معصومه پارسا
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
پایگاه اطلاع رسانی حوزه: ,
چکیده :
آنچه منتسب بودن نیچه به صفت فیلسوف اخلاق ستیز را واقعیتی انکارناپذیر می سازد این است که او همانقدر که داعیه دفاع از زندگی و حفظ ارزشهای آن را دارد به همان اندازه از اخلاق، دین، فلسفه و همه چیزهایی که روح سیلان و صیرورت را در زندگی خفه می کند و لذا آتش نیست انگاری روشن نگه می دارد بیزار است. او قصد دارد ارزش، ارزش های اخلاقی را به سوال و چالش بگیرد و در این راه از روش تبارشناسی سود می برد. نیچه با برشمردن دو گونه اخلاق سروری و اخلاق بندگی آرمانها و ایدیالها ی خود را زیر عنوان "اخلاق سروری" و آنچه از آن اعراض می جوید را تحت عنوان اخلاق بندگی دسته بندی می نماید. اخلاق مسیحیت نمود اخلاق بندگی است. دین مسیح علاوه بر بی اعتقادی به جهان صیرورت و شدن و دل در گرو جهانی خیالی و ساختگی بستن با برساختن مفهوم قدرتمند خدا در راس آن جهان خیالی و قرار دادن نمایندگانی تحت عناوین پاپ و کشیش و غیره در روی زمین، در جهت نابود کردن زندگی طبیعی بشر تا سرحد توان کوشیده است. از نظر نیچه اخلاق مسیحی از جمله علتهای اصلی فروماندن نوع انسان در مرتبه پست بوده است که با واژگون کردن ارزشها و وضع حقایق دروغین نوع والاتر انسان را خرد کرده و محیط را برای بقای فرد قوی، سالم، شجاع و مستقل، فردی که به زندگی آری می گوید دشوار کرده است. او در مقابل اخلاق، از انسانها می خواهد که به هنر روی بیاورند اما هنر نیز در قاموس او رنگ و جلای دیگری یافته است. هنرمند مکتب نیچه انسان دیونیزو سی است که آموزه بازگشت جاودان همان را پذیرفته و به زندگی با تمام هولناکی و دهشتناکی اش عشق می ورزد. دغدغه نیچه بیشتر معطوف به وضعیت عظمت، سلامتی و بیماری فرهنگ عصر معاصر است. او سعی دارد با نقد و نفی اخلاق مسیحیت و فرهنگی که در اثر سالها فرمانروایی آن پدید آمده است، یک فرهنگ و آیین جدید بنیان گذارد که تنها خطوط کلی آن را مشخص می کند، فرهنگ کاملاً انسانی که به هیچ عامل آسمانی چشم ندوخته است، فرهنگی که در آن انسانها بار سنگین وظیفه آفرینندگی را خود بر دوش حمل می کنند و آرمان شان تحقق ابرانسانی است که معنای زمین است، انسان های شاداب، نیرومند و سالمی که به سرنوشتشان عشق می ورزند و همین اعتقادشان به آنان چنان قدرتی می بخشد که می توانند هر سخنی و زشتی را تاب آورند و شاعران و هنرمندان زندگی خود باشند.
تفکیک و تخریب نزد هایدگر
نویسنده:
شکوفه حسینی منش
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
چکیدهیکی از بحث‌برانگیزترین مسائلی که در فلسفه هایدگر وجود دارد، ادعای هایدگر درباره غفلت سنت فلسفه غرب از مسئله هستی است. هایدگر می‌کوشد با تفکیک و تخریب این سنت ریشه‌های این غفلت و فراموشی را آشکار کند. با این حال، همواره این‌گونه به نظر آمده است که هایدگر با چنین ادعایی قصد دارد این سنت را ویران کرده و آن را بی‌ارزش جلوه دهد. هدف این رساله آن است که پس از پرداختن به معنای تفکیک و تخریب، لزوم انجام آن را با توجه به نوع اندیشه هایدگر نشان دهد و از این مدعا دفاع کند که تفکیک و تخریب نه هدف هایدگر بلکه روشی پدیدارشناسانه است که لازمه رسیدن هایدگر به هدف او به منزله روشن کردن معنای حقیقی هستی است. همچنین تلاش شده است که با بررسی انجام تفکیک و تخریب در نمونه‌هایی از آثار هایدگر هم در دوران اولیه تفکرش و هم در دوره دوم پیوستگی تفکر وی آشکار گردد. بر این اساس در این رساله ابتدا معنای تفکیک و تخریب با توجه به اهمیت هستی برای هایدگر شرح داده شده و پس از آن نشان داده شده است که هستی‌شناسی تنها بوسیله تفکیک و تخریب می‌تواند به طور کامل به شیوه پدیدارشناسانه از ویژگی اصیل مفاهیم خویش مطمئن شود. بر این اساس در ادامه، تفکیک و تخریب به عنوان مرحله‌ای از پدیدارشناسی هایدگر مطرح و ارتباط آن با پدیدارشناسی هوسرل بیان گردیده است. در فصل دوم انجام تفکیک و تخریب در نمونه هایی از آثار هایدگر متقدم و هایدگر متأخر مورد توجه قرار گرفته است. در فصل سوم نشان داده شده است که تفکیک و تخریب تاریخ هستی‌شناسی و بازبینی تفکر یونانیان باستان ما را متوجه این نکته می‌کند که در طول تاریخ هستی‌شناسی تنها یک وجه، یعنی وجه نامستوری هستی اصل قرار گرفته است و وجه مستوری آن فراموش گشته است. نهایتا هدف این رساله آشکار کردن جایگاه مهم تفکیک و تخریب در اندیشه هایدگر و پایبندی وی به انجام آن تا آخرین آثار اوست.واژگان کلیدی: تفکیک و تخریب، پدیدارشناسی، هایدگر، هستی‌شناسی
  • تعداد رکورد ها : 74