آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 146
جایگاه قلب در معرفت شناسی ملاصدرا
نویسنده:
حمزه عموشاهی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
قلب معنوی در فلسفه و شناخت شناسی صدرالمتالهین اهمیت بسیاری دارد . او قلب معنوی را حقیقت انسان می داند که این حقیقتهماننفس آدمی است و درحال حرکت و تکامل به سوی نفس ناطقه ودر نهایت نیل به بالاترین مراتب عقل است که با طلب عقلانیات و معارف عقلی به هدف و غایت خود نائل می گردد. از سوی دیگر صدرالمتالهین در معرفت و شناخت اصالت را به علوم عقلی می دهد بدین معنا که ادراک حقیقتی مشکک وذومراتب است ومراحل مختلف ادراک – ازاحساس تا تعقل و از تعقل تا بالاترین مراتب شهود– مراتب مختلف حقیقتی واحد به نام عقل و تعقل را تشکیل می دهند به همین جهت احساس و تخیل را نوعی تعقل ضعیف و وحی را بالاترین مرتبه ی تعقل و بقیه ی علوم را مقدمه ای برای رسیدن به معقولات می داند. او در مورد تعقل و شناخت شناسی عقل دارای دو دیدگاه است که دیدگاه اوّل نظر اکثر فلاسفه است وتعقل را بدست آوردن مفاهیم کلی از راه تجرید که به وسیله ی عقل حصولی که پایین ترین مرتبه ی عقل است می داند . امّا نظر دوم دیدگاه اصلی اوست که شاهراه پیوند فلسفه وعرفان در مکتب متعالیه است . او تعقل را شهود حقایق مثالی و عقلی به وسیله ی مرتبه ی حضوری عقل و این که تعقل درمراتب بالاتر با شهود عرفانی متحد است بیان می کند. در نتیجه عقل را به سوی قلب پنجره هایی است قابل گشودن ومشهودات قلب می توانند پس ازشهود مکشوف عقل واقع شوند و به صورت علوم برهانی وخرد پذیر بیان شوند.
تاثير آيات و روايات بر انسان‌شناسي و معادشناسي در فلسفه ملاصدرا
نویسنده:
طاهره‌بیگم قاسمی‌درجه
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
وقتي صحبت از حکمت متعاليه مي‌شود بحث عقل و تفکر به ذهن آدمي‌تبادر مي‌کند و ملاصدرا در آثار فلسفي خودش از عقل نيز استفاده نموده است و در مباحث فلسفي خود بسيار از آيات قرآن و روايات متاثر شده است زيرا ملاصدرا نيز مانند هر مسلمان ديگر به اين امر واقف بوده که دين الهي که از سرچشمه وحي و علم الهي نشأت گرفته است، راه و رسم سعادت انسان را با تبيين جهان و انسان و آغاز و انجام آن به او نشان مي‌دهد و به طور مستقيم و غير مستقيم به حقيقت و احوال آنها پرداخته است و از آنجايي که انسان و معاد شناختي به عنوان موضوعات اساسي در دين به آن پرداخته شده است، لذا ملاصدرا با نبوغ سرشار خود و مدد الهي، اين دو موضوع و ساير موضوعات فلسفي را به خوبي درک نموده پس در مباحث فلسفي خود از آيات و روايات به زيبايي و با تناسب تام استفاده نموده است و از آنجايي که بسياري از آيات قرآن و روايات انسان را دعوت به تفکر و تدبر مي‌كند و با توجه به اهميت اين موضوع که ملاصدرا مي‌كوشد رابطه ميان قرآن و روايت و فلسفه را مشخص نمايد و در حد وسع خودش اشراف کامل به مباحث فلسفي و نيز آيات داشته باشد و همچنين با توجه به شرح اصول کافي که در نوع خودش بي نظير است، به ذهن آدمي‌مي‌رسد که ملاصدرا در آثار فلسفي خودش بي تاثير از نقل نبوده است، آنچه ما در اين نوشتار در دو مبحث اصلي انسان شناسي و معاد شناسي صدرايي به آن پرداخته ايم تطبيقي بين عقل و نقل يا فلسفه و دين است که بي گمان در اين تطبيق نشانه هايي از تاثير پذيري ملاصدرا از آيات و روايات وجود دارد که آن را با عنوان تاثير از آن تعبير نموده ام و اين مباحث شامل عالم ذر، امکان شناخت نفس، روش شناخت نفس، تعريف نفس، مراتب نفس، معاد جسماني، و بدن برزخي و تجسم اعمال مي‌باشد. دو نتيجه اين نكته كه عقل و نقل جدا از هم نمي‌باشد و يکي حجت دروني و ديگري حجت بيروني است از دست آورد هاي اين نوشتار است.
جایگاه اندیشه ذوق تأله در نگاه ملاصدرای متقدم و متأخر
نویسنده:
مرتضی طباطبائیان نیم آورد، مهدی امامی جمعه، نفیسه اهل سرمدی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
صدرالمتالهین در آغازین دوره های تفکر فلسفی اش متأثر از محقق دوانی است. کتاب مبدأ و معاد او شاهدی بر این تأثیر است. او ابتدای بخش مبدأ این کتاب را مطابق با اندیشه اصالت ماهیت و ذوق تأله نگاشته است. این مقاله در نظر دارد در چهار محوراصلی نظریة ذوق تأله را در کتاب مبدأ و معاد صدرا نشان دهد. توحید واجب الوجود و نحوة مواجهه با شبهة ابن کمونه، نحوة موجودیت واجب و ممکنات، چگونگی انتزاع مفهوم واحد از امور متخالف از جمله محورهای مذکور است. مقایسه گام به گام عبارات صدرالمتألهین و محقق دوانی در بحث توحید واجب الوجود به خوبی نشان می دهد که صدرا هم در خود نظریة ذوق تأله و هم در بیان مقدمات آن تا چه اندازه از محقق دوانی بهره برده است. جالب اینجا ست که شارحان و مترجمان کتاب مبدأ و معاد، هیچ یک نه از این تأثیر پذیری سخن گفته­اند و نه از اینکه صدر المتألهین در زمان نگارش این کتاب، فیلسوفی ذوق التأله بوده است سخنی به میان آورده­اند.
صفحات :
از صفحه 23 تا 38
مبانی فلسفی تعلیم و تربیت و پیوند آن با زیبایی شناسی و تحولات فرهنگی از دیدگاه "ملاصدرا"
نویسنده:
رشیدی احمدآبادی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
پیش­فرض­های فلسفی و دیدگاه­های هر فیلسوف مبانی نظریه­های علمی اوست. نظریات مطرح در حیطه تعلیم و تربیت نیز از این امر مستثنی نیست. اگرچه ممکن است نظرات تربیتی یک فیلسوف به طور واضح در مباحث او مطرح نگردد، اما اساس آن را شکل می­دهد. از جمله نظام­های فلسفی که ­می­توان با بررسی و جستجو در آن به شناخت نظرات تربیتی پرداخت نظام فلسفی صدرالمتالهین است. انسان موضوع اصلی دانش تعلیم و تربیت است. چراکه او قابلیت رشد علمی و تکامل رفتاری را دارد. در مبانی تعلیم و تربیت در نظام صدرایی به انسان با رویکرد وجودی نگاه شده و از آن تعبیر به حکمت شده است. حکمت در نگاه ملاصدرا یک نظام تعلیم و تربیتی برای انسان است که هم شامل آموزش و هم شامل پرورش می­شود. نظام تعلیم و تربیت در نگرش صدرایی باید نظام جامعی باشد به گونه­ای که حس، خیال، عقل و قلب انسان را در برگرفته و تمام جنبه­های وجود انسان را متحول و دگرگون کند. از آنجا که صدرا ارتباط بین جسم و روح را یک ارتباط ذاتی می­داند و هر دو را دو مرتبه از یک حقیقت می­داند، در نتیجه در نظر او نظام تعلیم و تربیت باید هم به پرورش بعد روحانی و هم به پرورش بعد جسمانی بپردازد و هم زندگی اخروی و فرامادی و هم زندگی مادی و دنیوی را فرا گیرد. در نظام تعلیم و تربیت ملاصدرا تحول و دگرگونی انسان بر اساس حرکت جوهری نفس تحول گوهری و جوهری است که در این تحول و دگرگونی انسان هیچ حدیقفی ندارد. ملاصدرا در حیطة تعلیم و تربیت یک نظام و الگوی کاملی را ارائه می­دهد که هم شامل مبانی هم شامل آموزه­ها و اصول هم شامل نهادها و هم شامل اهداف و روشهاست. عقلانیت، علم و دانش، انگیزه، عادت، عشق، هنر و زیبایی­شناسی در عشق عفیف و هنر، فرهنگ و تحولات فرهنگی ابعاد مختلف نظام تربیتی صدرا را شکل می­دهند. این ابعاد با هم و در کنار هم باید در یک نظام تربیتی وجود داشته باشد تا یک نظام بتواند باعث رشد و ترقی همه جانبة افراد گردد. از دید صدرا تنها عقل و علم ودانشی که با نور بصیرت­زای الهی تأیید و یاری شده امکان تربیت و سعادت انسان را فرا هم می­سازد. او معتقد است آنچه باعث می­شود انسان کاری را انجام دهد و به سوی جهت خاصی برود انگیزه آن عمل می­با شد. او در این زمینه انگیزه را به انگیزه بیرونی و درونی تقسیم می­کند. همچنین به تأثیر عادت در تربیت شخص توجه داشته و از آن به ملکه تعبیرکرده است. وی معتقد است انسان تنها از طریق از بین بردن عادات ناپسند که از کودکی به آن عادت کرده است و کسب عادات پسندیده می­تواند به سعادت و خوشبختی واقعی برسد. او معتقد است بین عشق عفیف و هنر با تعلیم و تربیت ارتباط وثیقی وجود دارد. به­گونه­ای که غایت عشق را چیزی جز تعلیم و تربیت نوجوانان و جوانان و گسترش علم وادب و فرهنگ و هنر نمی­بیند. هم چنین او هنر سالم را از هنر مبتذل جدا می­کند. او معتقد است تنها هنر قدسی زمینة تعلیم و تربیت و گسترش عشق عفیف را فراهم می­کند. او در کنار این ابعاد به نهادهای خانواده، مراکز آموزشی، جامعه و فرهنگ جامعه توجه زیادی دارد.
خداشناسی و انسان‌شناسی در حکمت خالده با تکیه بر دیدگاه شوان و دکتر نصر
نویسنده:
زهرا طالبی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
سنت‌گرایی که به عنوان جریانی معاصر در مقابل مدرنیسم قرار می‌گیرد معتقد به وجود یک سنت زنده، پویا و ازلی است که هرگز هم از بین نمی‌رود، واحد است و در قالب‌های گوناگون متجلی می‌شود. علاوه‌براین وسیله‌ی رسیدن انسان به خدا نیز هست. این معنای از سنت بسیار متفاوت است با سنت به معنای متعارف آن یعنی آداب، رسوم و عادت. سنت-گرایان بخصوص شوان معتقدند که در قلب تمام سنن حکمت خالده‌ وجود دارد. برخلاف نظر او که حکمت خالده را با مابعدالطبیعه مترادف و مابعدالطبیعه را علم به حقیقه‌الحقایقی می‌داند که تنها از طریق تعقل قابل حصول است نه از راه عقل جزیی، حکمت خالده از نظر نصر "حاوی" مابعدالطبیعه یا علم قدسی‌ است که به شناخت مبدأ کلی اهتمام می-ورزد.حکمت خالده شامل مبانی مابعدالطبیعی یا وجودشناسی، انسان‌شناسی، اخلاق و خداشناسی است. پیروان حکمت خالده را می‌توان منادیان خداشناسی توحیدی در جهان معاصر غرب دانست. دیدگاه آنان نقاط مشترک فراوانی با دیدگاه فیلسوفان و به‌ویژه عارفان مشرق زمین دارد چنان‌که می‌توان مدعی شد که مهم‌ترین مسائل حکمت خالده با رئوس مسائل عرفان اسلامی مشترک ‌است. مهمترین صفات الهی در نظر آنان عدم تناهی، اطلاق و خیریت است که راهگشای مسائل فراوانی است که انسان متجدد در زمینه‌ی خداشناسی با آنها روبروست مسائلی از قبیل خیر و شر و جبر و اختیار که بیش از هرچیز او را به خود مشغول کرده است. در این دیدگاه به تناسب مراتب مختلف وجودی می‌توان از انواع جبر واختیار سخن گفت،گاهی در مرتبه‌ی الهی و قلمرو امر مطلق و گاهی در مرتبه‌ی ‌بشری و قلمرو نسبیت و به اعتقاد نصر انسان تنها در اتصال با این مرتبه که قلمرو جبر و نیز اختیار محض است،کاملاً مختار و نیز مجبور خواهد بود. در بیان او، علاوه بر این جبر که وجه دیگر اختیار کامل است جبر دیگری نیز وجود دارد که به میزان فاصله‌ی انسان از امر مطلق برای او حاصل می‌شود، به معنای استقلال از اراده‌ی الهی است و آن جبر جسمی-روانی است. به اعتقاد سنت‌گرایان راه‌های مختلف وصول به ذات قدسی خداوند از خودشناسی شروع می‌شود. این مسأله به قدری دارای اهمیت است که شوان اصولاً مابعدالطبیعه را چیزی جز خودشناسی نمی‌داند و حدیث "من عرف نفسه فقد عرف ربه" را به‌عنوان شاهدی بر این مدعا بیان می‌کند و از انواع خودها در مسیر شناخت حق سخن می‌گوید.از این رو با شناخت خود می‌توانیم به شناخت خودِ مطلق نائل شویم. هرچند شوان و نصر هر دو این حدیث را بیان می‌کنند اما دیدگاهشان کمی متفاوت به‌نظر می‌رسدموضوع رساله‌ی حاضر،بررسی برخی از مهم‌ترین مبانی خداشناسی و انسان‌شناسی حکمت خالده است با محوریت آراء شوان به عنوان تکمیل‌کننده‌ی طریق سنت‌گرایی و دکتر نصر به عنوان شارح آثار او و وجوه اختلاف و شباهت‌ دیدگاه-های این دو فیلسوف معاصر، تا با بدست آوردن چارچوبی برای شناخت سنت اصیل، پویا و جهان‌شمول، جایگاه حکمت خالده در اندیشه‌های فلسفی معاصر روشن شود.
تبیین و مقایسه دیدگاه ارسطو و ملاصدرا در فلسفه سیاسی
نویسنده:
مهدی قهرمان نوه‌سی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
ارسطو با تکیه به روش منطقی و عقلانی صرف کهاز منابع الهامی والهی محروم می باشد ونیز با انسان شناسی که انسان رابا اجتماع معنا می کند وکمال وجودی انسان را به اجتماع گره می زند ، فلسفه سیاسی خو یش را بنیان می نهد و جایگاه واقعی و راستین سعادت را در شهر وزندگی مدنی در نظر می گیرد.ارسطو در کتاب سیاست تقدم شهر بر فرد را برجسته نموده است . ضابطه‌ی ارسطو در بازشناختن نظامهای سیاسی " مصلحت عمومی" است. مصلحت عمومی که همان خیر در قلمرو شهر است، با عدالت مطلق یکی است. اما فلسفه سیاسی متعالی ملاصدرا با روش برهانی متکی به آموزه های عرفانی و وحیانی و نیزباانسانشناسی سیاسی که با اسفار عقلیه و حرکت جوهری ترسیم شده است ،تشکیل می شود کهدارای تفاوت های بنیادینی با فلسفه سیاسی ارسطو است.ملاصدرا مبادی یک سیاست الهی را در قالب حکمت نبوی و حکمت الهی و در قالب قوس نزول و صعود و بالاخره در قالب روش سلوکی خود یعنی اسفار عقلیه اربعه ارائه کرده است. از نظر او کسی که می‌خواهد سیاست مدن را تنظیم کند باید سفر چهارم را یعنی سفر «فی الخلق بالحق» را طی کرده باشد.
تبیین زیبایی شناختی آیه شاکله درآثار تفسیری ملاصدرا
نویسنده:
سهراب غلامی دیزیچه ، محمدرضا ستوده نیا ، مهدی امامی جمعه
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در جُستار حاضر با مروری بر مبانی هستی‌شناختی ملاصدرا به روش توصیفی - تحلیلی، تلاش شده افزون بر بررسی تأثیر هرکدام از مبانی حکمت متعالیه بر برداشت‌های تفسیری آیه شاکله به چگونگی بکار گیری‌شان در مباحث زیبایی‌شناختی صدرایی بپردازد. از منظر ملاصدرا شاکله خداوند اسماء و صفات جمیل است که در حاقّ ذات وجود اوست. شاکله آفرینش هم، تجلّی تامّ و تمام اسماء حسنی الهی است که سرمنشأ ازلی دارد و در هر آنی شأنی از شئون و بطنی از بُطون بدیعِ احسن الخالقین در نظام احسن، ظُهور می‌یابد. شاکله اولیه انسان همان فطرت خدادادی است که انسان با قدرت عقل و اختیار و با تکرار صفات و عادات، شاکله ثانویه وجودی خود را به‌صورت ملکات کریمه یا کریه می‌سازد و در نشئهٔ برزخی و اخروی هر ملکه‌ای از نفوس انسانی بهشت و جهنم متناسب با آن را ایجاد می‌کند و او را به سمت اعلی‌علیین یا اسفل سافلین سوق می‌دهد. هدف نگارنده نشان‌دادن بخشی جزئی از تفسیر زیباشناسانه صدرایی است تا بتوان از نتایج پژوهش در تربیت شاکله فردی و اجتماعی متربیان استفاده نمود. از کاربردهای متعدد پژوهش تبیین بحث عدل جزایی است؛ بدین معنا که شاکله زیبای برزخی و اخروی ثمره مُترتّب عِلّی اعمال و اخلاق حسنه در رسوخ ملکات شاکله دنیوی است.
صفحات :
از صفحه 93 تا 115
بدن برزخی و اخروی از منظر ملاصدرا، مجلسی و فخر رازی
نویسنده:
الهه دهقانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
چکیدهدر این نوشتار "بدن برزخی و اخروی از منظر ملاصدرا، مجلسی و فخر رازی" مورد بررسی قرار گرفته است. از نظر ملاصدرا تشخص هر انسانی به نفس اوست و بدن معتبر در شخص، امر مبهمی است که جز به واسطه ی نفس تحصلی ندارد. لذا جهت وحدت ابدان دنیوی و اخروی، به نفس و گونه ای ازماده ی مبهم است. محصول تطورات نفس و استقلالش از بدن، مرگ است که باعث موت بدن و حیات نفس می شود. نفس در عالم برزخ، وجود جوهری مثالی ادراکی مجرد از اجسام حسی، نه خیالی است که با همراه داشتن قوه ی خیال، می تواند مدرک صور جسمانی بوده و عین انسان میت در گور را توهم کند و آلام و لذات وارد بر او را درک نماید. لذا بدن در این عالم، ساخته و پرداخته ی خود نفس بوده و بین آنها دوئیت وجودی نمی باشد. صور حاصله از علم و عمل انسان در خیر و شر که در نفس مستحکم و جزء ذات او شده اند، سبب لذات و آلام عالم برزخند. تفاوت صور برزخی و اخروی در شدت و ضعف و کمال و نقص است. امور اخروی در وجود، قوی تر و در تحصل، شدید تر و در تأثیر، قوی تر و در آثار، بیشتر از موجودات دنیویند. تخیل در عالم آخرت، همان وجود عینی و عین تحصل است. ارواح در عالم آخرت به عینه، صورت هایی هستند قائم به ذات که حیاتشان، نفس ذات خودشان است و ملکات و صفات مستحکم شده در آنان، بدنهای ایشان است لذا بدن های اخروی و نفوس، حقیقتی واحدند. ابدان اخروی، اشباح ظلی و قوالب مثالی اند که به مجرد جهات فاعلی و حیثیات ایجابی از نفوس حاصل می شوند، آنها از لوازم نفوس اند و با نفوس معیت وجودی دارند. جامع تجرد و تجسم و دارای حیات بالذاتند. صور ادراکیند که وجودشان عین مدرکیت و محسوسیتشان است و با حواس ظاهری اخروی قابل حس اند. در تعداد، نامتناهی، دفعیه الحدوث و از آنِ یک نفس اند لذا نفس، ماده ی آنهاست. این دیدگاه ملاصدرا از ابدان اخروی، بر تحلیل او بر سائر امور عالم آخرت چون حشر و صراط و صحیفه ی اعمال و میزان و بهشت و دوزخ جسمانی و... تأثیر گذار است. از دیدگاه مجلسی باید به آن چه از مقدمات و اوصاف قیامت در آیات و روایات آمده، بدون تأویل اذعان نمود. ایشان با توجه به روایات، بیان می کند که روح پس از مفارقت از بدن به جسدی که در صورت شبیه به بدن دنیوی و در لطافت چون اجسام ملائکه و جن است، تعلق می گیرد و در هنگام سوال قبر بار دیگر به بدن اصلی باز می گردد و سوال و فشار قبر بر بدن اصلی وارد می آید که برای همه وجود ندارد. بعد از آن روح به جسد مثالی تعلق گرفته و به بهشت و دوزخ دنیا منتقل می شود و سایر امور برزخ بر روح خواهد بود. وجود اجساد مثالی قبل از موت نیز بعید نبوده لذا ارواح در حال خواب و احوالی شبیه آن، که تعلق روح به اجساد اصلی ضعیف است به اجساد مثالی تعلق می گیرند و با آنها در عوالم ملک و ملکوت سیر می کنند. تعلق ارواح قوی به اجساد مثالی کثیر و تصرفشان در حالت واحد در آنها نیز بعید نیست. در آخرت نیز خداوند اجزای بدنها را جمع نموده و بدنها عود می کنند و بار دیگر ارواح به آنها تعلق می گیرند. این دیدگاه مجلسی، در تفسیرش از حساب رسی و صحیفه ی اعمال و میزان و صراط و بهشت و دوزخ جسمانی و... نیز موثر است. حقیقت نفس در آثار فخر رازی یکسان بیان نشده و وی در این باره دچار تناقضاتی شده است. از آن جا که چیستی نفس، نقش به سزایی را در بحث حیات پس از مرگ ایفا می کند، دامنه ی این تناقضات به تحلیل او پیرامون بدن برزخی و اخروی نیز کشیده می شود، زیرا بنا بر رویکردی که به حقیقت نفس خواهد شد تغییرات قابل توجهی در نوع حیات پس از مرگ نیز ایجاد خواهد گشت. رازی گاه به جسمانیت و گاه به تجرد نفس قائل شده است. وی باتوجه به این که مرگ را قطع تصرف نفس در بدن می داند قائل به مردن بدن و ادامه ی حیات نفسانی می شود و حیات برزخی را به نفس نسبت می دهد. اما چون انکار معاد جسمانی را با اقرار به حق بودن قرآن کریم قابل جمع نمی داند لذا حشر اجساد را می پذیرد و علم و قدرت خداوند را دلیل بر جمع آوری اجزاء پراکنده شده می داند. رازی سایر وقایع نقلی از امور قیامت را فی نفسه ممکن دانسته و قدرت خداوند بر آنها و خبر صادق از آنها را دلیل وجودشان معرفی می کند و معرفت به آنها را از طریق آیات و روایاتِ درست، قابل حصول می شمارد. از آن چه بیان شد تفاوت دیدگاه سه شخصیت مذکور در موضوع مورد بحث به خوبی آشکار است. کلید واژه ها: بدن، عالم آخرت، عالم برزخ، ماده اولی، معاد جسمانی.
بررسی تطبیقی جعل ملاصدرا و خلق درقرآن از منظر فخررازی
نویسنده:
نورراله محمدهاشمی ورنوسفادرانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
پیدایش آفرینش از مسائلی است که تفکر بشری را همواره به خودمشغول داشته است . فخررازی و ملاصدرا از جمله افرادی اند که به تبین و تحلیل این مساله پرداخته اند . آن دو ، خلقت دفعی یا خلق مدام عالم که مد نظر برخی متکلمان استرا مردود دانسته و خلقت تدریجی پدیده های عالم را مطرح نموده اند با این تفاوت که فخررازی با رویکرد کلامی و بعنوانیک متکلم به مساله حدوث عالم می نگرد وحتی به افعال انسان ، به شیوه کلامی خویش نگریسته و با مطرح نمودن مساله « کسب اشاعره » به تبین این مساله می پردازد . ملاصدرا با رویکرد فلسفی وبا بیان مساله « جعل » و« حرکت جوهری » به حل مساله آفرینش عالم می پردازد و معتقد است واجب تعالی وجود را به جعل بسیط آفرید و این وجود ذاتاً نا آرام است ، وجودی که حرکت در جوهر و ذات آن است و می توان بسیاری از معضلات فلسفی را با این دیدگاه و نگاه حل کرد . در حرکت جوهری ، اشیا با پذیرش پی در پی صور و با ورود صور جدید بر ماده و صورت قبلی ، شی به مرحله وجودی جدیدی پا می نهد ، به این معنا که با حفظ وحدت و پیوستگی ، دیگر موجود قبلی نیست . ملاصدرا توالی صور را با « حدوث زمانی تجددی » عنوان می نماید و معتقد است که در هر آن و با ورود لحظه به لحظه صور جدید بر ماده و صورت قبلی ، حوادث جدیدی پدید می آید . در این پژوهش به صورت مبسوط به بررسی و تطبیق نظر این دو متفکر جهان اسلام ، در زمینه خلقت و آفرینش جهان هستی خواهیم پرداخت
نظریه عنایت در فلسفه مشاء اشراق و متعالیه
نویسنده:
مصطفی قاسمی زاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
پایگاه اطلاع رسانی حوزه: ,
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
یکی از مسائل مهمی که مورد توجه فلاسفه در زمانهای مختلف بوده ,مساله عنایت واجب تعالی به مخلوقات بوده است.این نظریه اولین بارتوسط فارابی بنیانگذار مکتب مشا, ارائه گردیده است .که مسائل اساسی آن علیت واجب نسبت به مخلوقات،علم واجب به علیت خود ورضایت واجب از مخلوقات می باشد. دراین تحقیق سعی بر این بوده است که مسائل اساسی نظریه عنایت راازدیدگاه فارابی موردبررسی قرارداده وسپس این نظریه راازدیدگاه ابن سینا مورد بررسی قرارداده وتاثیراتی را که از فارابی پذیرفته وهمچنین گسترشات ونوآوریهائی را که ابن سینا در این زمینه داشته مورد بررسی قرارگرفته است. بعد ازآن نیز این نظریه را ازدیدگاه شیخ اشراق مورد بررسی قرارداده واشکالاتی را که بر این نظریه وارد کرده مطرح گردیده است وراه حل خود شیخ اشراق را نیز بیان کرده ایم. در پایان نظریه عنایت را از دیدگاه ملاصدرا مورد تحلیل قرار داده واشکالاتی را که بر نظریه عنایت وارد کرده،مطرح نموده وراه حل نهائی ملاصدرا را که نقائص نظر مشائین واشراقیین راندارد ،بیان نموده ایم.
  • تعداد رکورد ها : 146