آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
مرگ‌اندیشی از دیدگاه علامه طباطبایی(رحمة الله علیه) و اروین یالوم
نویسنده:
سیده معصومه طباطبایی ، نفیسه ساطع
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
هدف پژوهش حاضر بررسی مرگ‌اندیشی از دیدگاه علامه طباطبایی و اروین یالوم است. برای بررسی این موضوع از روش تحقیق توصیفی‌ـ‌تحلیلی استفاده شده است. برخی نتایج نشان داد که یالوم هرچند مانند برخی دیگر از متفکران وجودی‌گرا، مرگ را پایان‌بخش زندگی انسان می‌داند، اما اندیشیدن دربارۀ مرگ را برای زندگی معناآفرین و ارزش‌بخش تلقی می‌کند. از نظر یالوم، از جمله عوامل مهمی که انسان‌ها را متوجه مرگ (خودشان) می‌کند، واقع‌شدن یا در مواجهۀ نزدیک قرارگرفتن با مرگ، عامل زمان، بررسی دقیق رؤیاها و خیال‌پردازی‌های فردی، وسایل کمکی مصنوعی و غیره است؛ و از جمله درمان‌های عملی اضطراب مرگ ایجاد اثری هنری، بودن در کنار افرادی کـه در شرف مرگ هستند و غیره می‌باشد؛ از دیدگاه علامه طباطبایی، آن چیزی که با مرگ از بین می رود، همان بعد جسمی انسان می‌باشد و آن چیزی که باقی است و از یک نشئه به نشئۀ دیگر می‌رود، همان بعد روحی انسان می‌باشد. از دیدگاه او، جهان هستی از خداوند متعال نشئت گرفته و در قدرت تدبیرگرانۀ حق متعال قرار دارد.
صفحات :
از صفحه 156 تا 181
واقع‌گرایی نزد علامه طباطبایی مبتنی بر ایده معرفت شاکله‌مند (با تأکید بر نقش بدن در معرفت)
نویسنده:
نفیسه ساطع ، عباس ایزدپناه ، سیدرضا تقوی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
اعتبار دانش‌های بشری تابع اعتبار اصل شناخت بشر است و از این‌رو، دفاع از واقع‌نمایی معرفت بشری مهمترین مسئله معرفت‌شناسی محسوب می‌شود. مشهورترین نظریه در تبیین اعتبار معرفت بشری، واقع‌گرایی خام است که بر اساس آن ذهن در فرایند شناخت مانند آینه صرفاً منفعل است. این تصویر، امروزه به چالش کشیده شده است و در مقابل آن نظریات دیگری شکل گرفته است مبتنی بر سهم داشتن ذهن در فرایند شناخت، که در مجموع می‌توان آنها را معرفت‌شناسی‌های شاکله‌مند نامید. چالش پیش روی این نظریه‌ها حفظ رئالیسم در عین عبور از واقع‌گرایی خام است. علامه طباطبائی ضمن ارائه تبیین خاص خود از شاکله‌مند بودن ادراک، هم از زوایه تحلیل علم حصولی و هم از منظر ادراکات اعتباری، همچنان بر رئالیسم نیز پای می‌فشرد. مدل ایشان در جمع بین رئالیسم و شاکله‌مندی بر تبیین یکنواخت نبودن ارتباط سطوح معرفت آدمی با واقع مبتنی است که در آن همه معرفت‌های آدمی باواسطه یا بی‌واسطه به واقعیت گره می‌خورد.
صفحات :
از صفحه 161 تا 181
پذیرش گزاره بدون قرینه کافی بر مبنای نقد مفهوم اعتباری از نظر ویلیام جیمز و علّامه طباطبائی
نویسنده:
محمد حسین داودی ، نفیسه ساطع
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
«اعتباری» اصطلاح پرکاربرد در معرفت‌شناسی است. جیمز از اعتبار به عنوان برون‌رفتی از عقل‌گرایی حداکثری استفاده می‌کند و آن را «فرض باور» یا «پذیرش اولیه باور» معنا می‌کند به‌گونه‌ای که شواهدی بعدی صدق یا ابطال آن را متاثر از همین فرآیند معتبرسازی باور نشان می‌دهد. از نقدهای اساسی نظریه جیمز، مطابقت امر اعتباری با واقعیت در حال تکامل و تحقق؛ و فروکاستن صدق به سودمندی است. کاربرد مهم دیگر اصطلاح اعتباری در نظریه ادراکات اعتباری علامه طباطبائی است که به معنای جعل و قراداد مفاهیمی به جهت رفع نیازهای اساسی انسان است. دیدگاه علامه، اگرچه ادعای صدق برای ادراکات اعتباری نکرده‌، اما مستلزم جعلی و نسبی بودن بسیاری از مفاهیم و احکام عملی و اخلاقی است. پژوهش حاضر بر آن است که می‌توان با تبیین جدیدی از اعتباری، بدون تغییر در معنای صدق و بدون جعلی دانستن امور اخلاقی، رهیافتی برای معضل معرفت‌شناسی باورهای ضروری و سودمندی که قرینه کافی برای اثبات یا ابطال آنها وجود ندارد، تدارک دید. در این تحلیل نشان داده می‌شود که با پذیرش کاربرد اعتباری به معنای «فرض باور» یا «تلقی به پذیرش» به‌گونه‌ای که آثار متوقع از باور بر آن مترتب گردد بدون آنکه به صدق متصف شود، می‌‌‌توان این دست باورها را پذیرفت و ادراکات اعتباری به این معنا را در حوزه علوم نظری و علوم عملی معتبر دانست.
صفحات :
از صفحه 207 تا 232
رابطه‌ی علم و دین با تکیه بر آراء دکتر نصر و علامه طباطبایی
نویسنده:
سحر سعیدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
هدف اصلی پژوهش حاضر، تبیین رابطه علم و دین، تعیین وجوه اتفاق و اختلاف نظر بین دو فیلسوف معاصر علامه محمد حسین طباطبایی (ره) و دکتر حسین نصر است. شیوه‌ی پژوهش توصیفی-تحلیلی است و چهار نظریه‌ی: تعارض، استقلال، گفت‌وگو و یکپارچگی را مبنا قرار داده است. نتایج حاصله حاکی از آن است که علامه (ره) برای دین تعریفی ماهوی قائل نیست و تعارض واقعی بین علم و دین را نمی‌پذیرد بلکه معتقد است، تعارض ظاهری بین علم و دین وجود دارد و به تعامل علم و دین اعتقاد دارد. ایشان ضمن شناسایی قلمرو علم و دین و تبیین رسالت هر یک از آن‌ها بر این باور است که در دین، شناخت علمی، نقش مهمی در فهم و تفسیر دقیق‌تر آیات قرآن دارد. و بر آن است که هر دو از یکدیگر اثر می‌پذیرند. در حالی که دکتر نصر به تعارض واقعی دین با علم جدید معتقد است و از نظر ایشان برای رفع تعارض فعلی، بایستی علم جدید در جایگاه حقیقی خود که همان ابتنای بر مابعدالطبیعه، معرفت قدسی و عرفان اسلامی است قرار گیرد و در این صورت تعارض علم و دین به تعامل علم و دین تبدیل می‌شود. در نهایت، پیشنهاد ایشان برای ایجاد وحدت علم و دین و رفع تعارضات بین آن‌ها تأسیس علم دینی است. بدین ترتیب می‌توانبا ارزیابی نهایی نتیجه گرفت که با وجود تفاوت‌های اولیه، هم علامه (ره) هم دکتر نصربه تعامل واقعی علم و دین اعتقاد دارند و همراهی این دو را برای سعادت زندگی انسانی ضروری می‌دانند.
حقیقت ایمان و ابعاد آن از دیدگاه شهید ثانی، ملاصدرا و علامه طباطبایی
نویسنده:
فاطمه آذربویه
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در این پایان نامه به بررسی « حقیقت ایمان و ابعاد آن از دیدگاه شهید ثانی، ملاصدرا و علامه طباطبایی» پرداخته شده است. که هر یک از این متفکران نظراتی را در مورد ماهیت ایمان و ارتباط آن با اراده، عقل، عمل ، و سپس مراتب آن ذکر کرده اند.شهید ایمان را تصدیق و باور قلبی معرفی کرده اند و آن را به دو بخش ایمان عرفی و شرعی تقسیم نموده اند. از نظر شهید ایمان حقیقتی برخاسته از تصدیق قلبی است و این ایمان از طریق اختیار حاصل می شود. لذا ایشان ایمان غیر اختیاری را ایمان واقعی نمی دانند. شهید در مورد ارتباط ایمان و عقل قائل است که ایمان از طریق دلیل و استدلال حاصل می شود و ایمانی را که از طریق تقلید بدست آمده باشد رد می کند. هم چنین ایشان در مورد ارتباط ایمان و عمل، قائل به خارج بودن عمل از ایمان شده اند. نهایتاً این که شهید قائل است که در ایمان هیچ گونه افزایش و کاهشی وجود ندارد و ایمان امری واحد است. اگرچه ایمان به حسب افراد، طبقات و مراتب گوناگونی پیدا می کند که این امر مربوط به اصل ایمان نیست بلکه مربوط به کمال ایمان است.ملاصدرا نیز ایمان را نوعی علم و تصدیق معرفی کرده است و قائل است که در حوزه ی ایمان، مبحث اختیار و اراده مطرح نمی شود و حصول آن مبتنی بر اراده ی خداوند، رضایت و شوق انسان است. ایشان در مورد ارتباط ایمان و عقل در ابتدا به مباحث عقلانی بسیار بها می دهد از طرف دیگر به محدودیت های آن نیز اشاره می کند. هم چنین صدرا با توجه به تعریفی که از ایمان ارائه می دهد عمل را خارج از حوزه ی ایمان می داند. و در آخر این که صدرا مراتبی برای ایمان ذکر می کند که در نتیجه روشن می شود او به مراتب ایمان قائل و معتقد است.از طرف دیگر علامه ایمان را تصدیق قلبی همراه با علم و التزام عملی معرفی نموده اند. دیدگاه ایشان در خصوص اختیاری بودن ایمان بر این محور می چرخد که انسان در فعل خود مختار است و خداوند از راه اراده و اختیاری که به انسان عطا کرده فعلی از او خواسته است علامه در مورد ارتباط ایمان و عقل، علاوه بر شهودی بودن ایمان اعتقاد دارد که ایمان را باید با استدلال عقلی محکم و مبرهن ساخت. هم چنین ایشان با توجه به تعریفی که از ایمان ارائه می دهد ایمان را صرف اعتقاد نمی داند بلکه التزام به لوازم و آثار علمی را نیز داخل در حوزه ایمان می داند و در پایان این که علامه در بیان انواع ایمان می فرماید: ایمان در کل یکی بیشتر نیست اما درجات و صفات و منازلی دارد. وی تعیین و برهان را در برترین مرتبه ی ایمان لازم می داند بی آن که سایر مراتب و درجات ایمان را از اعتبار ساقط بداند.
بررسی تطبیقی نظریه شناخت از دیدگاه هیوم و علامه طباطبایی (ره)
نویسنده:
ذکیه ترکاشوند دهنو
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
با توجه به این که مسأله شناخت از پیچیده ترین مسائل معرفت انسانی است و گره های نگشوده در این زمینه وجود داشته و اذهان بشری دچار آشفتگی شده است ، لذا به این سبب اندیشمندان بزرگی به آن پرداخته و دیدگاه های گوناگونی ارائه کرده اند . از این میان دو فیلسوف بزرگ ، دیوید هیوم و علامه طباطبایی ، به کاوش در مبانی شناخت آدمی اهتمام ورزیده اند و دیدگاه های متعارضی عرضه کرده اند ، که مهم ترین آن ها در باب منشأ تصورات و پی جویی از ریشه های آغازین معرفت است . هیوم ، در نظریه شناخت خود ، به انکار معقولات ثانیه و محدود کردن تصورات به انطباعات حسی برمی آید . در باب تصدیقات نیز محدودیت فراوانی بر عقل تحمیل می کند . وی با رد اصول بدیهی عقلی ، به جز گزاره های تحلیلی ، تنها گزاره هایی را حاکی از خارج می داند ، که قابل تحقیق تجربی باشند . در مقابل ، علامه طباطبایی با اصل دانستن معرفت حضوری و پذیرش اصول بدیهی عقلی ، دایره شناخت بشری را بسیار گسترده می داند . ثمره ی اصلی این تعارضات ، شک گرایی معرفتی هیوم و ابطال آن از سوی علامه طباطبایی می باشد . از رهگذر همین مبناست که هیوم به تحلیل مفهوم علیت پرداخته و اصل علیت را به مثابه یک اصل عقلانی نفی کرده است . در مقابل علامه طباطبایی از مسأله ریشه ی اعتقاد به علیت گره گشایی کرده و علیت را به عنوان یک اصل غیرتجربی و عقلی اثبات می کند . از دیگر سوی ، مواضع وجودشناسی مبتنی بر نظام معرفتی این دو فیلسوف ، در مورد مسائلی نظیر : جوهر ، تصورکلی ، جهان خارج ، تصور خدا ، بسیار متقابل بوده و هر یک تأثیرات شگرفی بر اندیشه ی پس از خود در زمینه معرفت شناسی ، وجود شناسی ، فلسفه اخلاق و فلسفه دین به جای گذاشته اند .
بررسی تطبیقی اراده و اختیار انسان از دیدگاه امام خمینی (ره) و علامه طباطبایی(ره)
نویسنده:
فاطمه کاملی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
حاصل مباحث این تحقیق این است که هم امام خمینی (ره) و هم علامه طباطبایی(ره) درمعناشناسی اراده نگاه مشابهی دارند و اراده راهمان تصمیم گیری و عزم نفس در انجام فعل می دانند و با شدت با ترادف اراده با هرکدام از مفاهیم میل، شوق و حتی شوق اکید مخالفت می ورزند.ایشان در تعیین جایگاه اراده در مراحل مقدمات فعل اداری، اراده را پس از مرحله شوق قرارمی دهند . بدین ترتیب که ابتدا تصور فعل و بعد تصدق به فایده انجام فعل را قرارمی دهند و پس ازتصدیق به فایده ، شوقی در انسان حاصل می گرددکه پس از آن حالت تصمیم و عزم و اجماع نفس که همان اراده می باشد به وجود می آید و اگر مانعی برسر راه ، ایجاد نشود و مصلحت تغییر نکند ، تحریک عضلات صورت می پذیرد و فعل انجام می شود.هر دو بزرگوار اراده را مفهومی جدای از اختیارمی دانند ؛ به طوری که علم و اراده را لازمه اختیاری بودن یک فعل می دانند . برخلاف برخی از دانشمندان که معتقدند اختیار منحصرا از ویژگی های انسانی است ،آن دو بزرگوار ، اختیار را در سایر موجودات نیز اثبات می کنند. و تمامی موجودات را صاحب شعور اراده و اختیارمی دانند ؛ اما آدمی از فهم و تشخیص آن عاجز است وفقط انسان های وارسته دارای گوش شنوا و چشم بینای آن هستند. علاوه بر این مباحث ،اختیار و اراده را منافی قوانین حاکم بر نظام هستی، به ویژه، قانون علیت نمی دانند و قوانین واهی ساخته برخی فیلسوفان کج اندیش مانند اتفاق و صدفه را با ادله محکم رد می کنند و با اثبات غایت و علت غایی در افعال ارادی و اختیاری ،راه را برای نفوذ این گونه افکار ناصواب می بندند. اما در رابطه با بحث اراده خداوند اختلاف نظرات فراوانی وجود دارد که این دو بزرگوار نیز از آن مستثنی نمی باشند.امام (ره) اراده خداوند را جزء صفات ذاتی خداوند می دانند و آن را عین علم الهی به نظام اتم واصلح می شمارند و درجایدیگر همان افاضه خیرات و حبّ و عشق تعبیرمی کنند. اما علامه طباطبایی (ره) اراده را منطبق بر علم نمی دانند وآنها را مفاهیم جدا از هم می شمارند.همچنین آن را از صفات فعل خداوند می دانندو دراین زمینه هر کدام استدلال های خویش را بیان فرمودند که در جای خود بحث شد. اما به هر حال هر دو،اراده را صفتی ثبوتی برای خداوند متعال معرفی کردند.در بحث رابطه خداوند با اراده و اختیار انسان هردو قائلند که اراده خداوند به افعال اختیاری تعلق می گیرد.اما هر کدام با بیان و سبک استدلالی خویش به بیان مساله و رفع شبهات و دفع فرقه های افراطی و تفریطی در این زمینه پرداخته اند. امام همواره در بیانات خود از اسلوب وروش عرفانی بهرهمی برند در حالی که علامه (ره)صرفا به بیان استدلال های فلسفی و گاهی کلامی پرداخته اند و زبان عرفان را در این قضیه دخالت نمی دهند. اما محوریت کلام هرکدام در تبیین مساله، بحث نظام طولیحاکم بین اراده خداوند و اراده انسان می باشد. ولی همان طور که اشاره شد هر کدام با زبان خود وصف این نکته گفتند . در پایان اینکه امام (ره) و علامه(ره) با الهام از مبانی عمیق کلامی و فلسفی مذهب تشیع در حل مساله جبر و اختیار ، همان راهی را در پیش گرفتند که معصومین(علیهم السلام) به آن اشاره داشتند و جا پای آنان نهادند و از میان تشتت افکار و آراء ، راه میانه یعنی "امر بین الامرین"راپیمودند ودر سیر الی الحق و قوس صعود به جایی که "فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر"توصیفش کنند" بار یافتند.