جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
بررسی رابطه خداشناسی و تأویل در نظام فکری فخررازی (با تاکید بر کتاب تأسیس التقدیس )
نویسنده:
مریم بویرحسنی باغناری؛ استاد راهنما: مصطفی موسوی اعظم؛ استاد مشاور: علی نجات رای زن
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
متکلّمان مسلمان از هر طیفی بر این فرض وحدت نظر دارند که خداوند همانند مخلوقاتش نبوده و صفات موجودات مخلوق را نمی‌توان به وی نسبت داد، چرا که در غیر این صورت خداوند ممکن الوجود می‌شود. با این وجود، مشکل پیش روی متکلّمان این بود که منابع موثّقی چون قرآن و سنّت در توصیف خداوند بشدّت انسان‌انگارانه هستند. قرآن و سنّت از «دست» خداوند، «نزول» او، «صعود» او، «آمدن» و »رفتن» او، و نشستن وی بر عرش خود صحبت به میان می‌آورند. این اوصاف چالش برانگیزند؛ زیرا در ظاهر دلالت بر این دارند که خداوند در جهت یا مکانی است و شباهتی به موجودی جسمانی و انسان‌وار دارد. مشکل پیش روی این دسته از متکلّمان را می‌توان در شکل این سوال مطرح کرد: چگونه می‌توان واقعیّت اوصاف انسان‌وارانه خداوند را بدون افتادن در دام تشبیه بیان کرد و بدین گونه به این اصل اساسی در خداشناسی رسید که خداوند شبیه مخلوقات خود نیست؟ تاکید متکلّمان سنّتی که تنها قرآن و سنّت را موثّق و مشروع می‌دانستند بر آن بود که می‌بایست همواره به قرآن و سنّت تمسّک جست چرا که تنها از طریق آنهاست که خداوند خود را بوسیله اسماء و اوصافش آشکار ساخته است. همچون متکلّمان سنّتی، اشاعره با مسئله تشبیه مواجه بودند و روش تفسیری آنها منشعب از این مسئله بود که چگونه می‌توان حقیقت اسماء و اوصاف الهی همچون «فَوق» و «عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوَی» را بدون افتادن در دام تشبیه، یعنی بدون اختصاص اوصاف مخلوقات (تناوب، حرکت، جهت، و غیره) به او، حفظ کرد؟ رویه اصلی در اشعریّت نسبت به مسئله تشبیه بر مبنای چندین فرضیه بود که مهم‌ترین آنها در ارتباط با سندیّت قرآن و سنّت به عنوان منابع وحیانی و آسمانی است. بر این اساس، خداوند خود را در قرآن و سنّت با اسماء و اوصافی انسان‌انگارانه، همچون «یَد»، توصیف می‌کند. از آنجاییکه این اسماء و اوصاف آسمانی می‌باشند، تنها قرآن و سنّت ضامن تفسیر مشروع آنها هستند. در اساس، این بدان معناست که لازم است شیوه‌ای را که خداوند برای توصیف خود با نسبت‌دادن این اسماء و اوصاف به خود برگزیده بپذیریم و تأویل را که روشی تفسیری بر مبنای تعقّل در این مسئله است به کار نبندیم. پیروان اعتزال که مدّعی استفاده محض از تعقّل به عنوان منبع علوم دینی بودند، بر این عقیده بودند که چنین آیات و احادیثی، هنگامی که در معنای ظاهری خود به کار گرفته شوند، در شأن خداوند نبوده و در نتیجه می‌بایست تأویل مورد استفاده قرار گیرد. وامداری رازی از روش‌شناسی معتزله بویژه در کتاب تاسیس التقدیس مشهود است. این کتاب تماما وقف مسئله تأویل و چگونگی مشروعیت تفسیر قرآن و احادیث نبوی بصورت مَجاز با معطوف‌کردن مفهوم آشکار آنها به مفهوم نهان آنها شده است. روش رازی در این رساله، پذیرش مفهوم اعتزالی تأویل (و فرضیّات خداشناسی مستتر در آن) در مقابله با مخالفان سنّتی حنبلی است که موافقتی با تأویل نداشتند. در مقابله با نظرات مخالفان خود در باب تأویل، رازی روشی را اتّخاذ کرد که هدف آن ضروری ساختن تأویل بود. این روش در این بخش‌های کتاب تاسیس التّقدیس بیان شده است: 1) دلایلی مبنی بر اینکه خداوند تبارک و تعالی فراتر از جسمیّت و مکانیّت فضایی است؛ 2) تفسیر [مَجاز] متشابهات آیات قرآن و احادیث نبوی. تاثیر معتزله بر روش‌شناسی فخررازی از محتویات تاسیس التّقدیس مشهود است. بخش (1) در باب موضع معتزله در بحث این مسئله است که خداوند «فرای جسمیّت و مکانیّت فضایی» است و در یک جهت یا یک فضا که جسمیّتی را اشغال کند نمی‌باشد. رازی سپس ادّله‌ای بر مبنای شواهد نقلی و عقلی ارائه می‌دهد که طبق آنها خداوند را نمی‌توان با حواس درک کرد زیرا که او نه «اینجا» و نه «آنجا» و در نتیجه نه در یک جهت و یا مکان خاص است. (فخررازی، 2011: 46-114) بخش (2) نیز قویّا متاثّر از معتزله است و بحث در آن بر این است که معنای ظاهری آیات و احادیث انسان‌انگارانه در شأن خداوند نیستند. (فخررازی، 2011: 116-217) در نتیجه معنای ظاهری نمی‌تواند مقصود قرآن و احادیث باشد و می‌بایست استعاره‌وار و از طریق تأویل تفسیر شوند. گستره‌ی تأویل و جوانب آن، مسئله‌ای است که در چارچوب معرفتی رازی و مفروضات خداشناسانه او مشخص می‌شود. این جوانب من حیث مجموع نشان می‌دهند که رازی رسما یکی از ویژگی‌های اصلی اشعریّت سنّتی، یعنی سندیّت قرآن و سنّت به عنوان منابع موثّق علوم دینی را منکر می‌شود. در چارچوب معرفتی فهم رازی از مسئله تأویل، تعقّل به عنوان منبعی مستقل از علوم دینی در نظر گرفته می‌شود. (Tariq Jaffer, 2012) این بدان معناست که تعقّل نیازمند هدایت قرآن و سنّت در درک علوم دینی نبوده و کاملا قادر به کسب چنین علومی بطور مستقل است. این چارچوب زاده نگاه رازی به مسئله تشبیه در بخش نخست تاسیس التّقدیس است که در باب «شواهدی مبنی بر فراتر بودن خداوند از جسمیّت و مکانیّت فضایی» می‌‌باشد. (فخررازی، 2011: 46-114) رازی در این بخش صراحتا چارچوب شناختی اشعریّت سنّتی که شناخت خداوند را تنها محدود به قرآن و سنّت می‌کند انکار کرده و بر پذیرش حقیقت یا معنای ظاهری اوصاف الهی تاکید می‌ورزد. بسیاری از ادلّه‌ که رازی ارائه می‌دهد پیرو خطّ مشی فکری معتزله است. در اندیشه رازی، استفاده از تأویل نتیجه پیروی از این خداشناسی اعتزالی و تاحدودی فلسفی است. جان کلام منطق رازی در مورد تأویل به این شرح است: الف) چنانچه معنای ظاهری قرآن با اصول الهیّاتی که تعقّل از طریق ادلّه منطقی برپا کرده است همخوانی نداشته باشد (برای مثال، اینکه خداوند در یک جهت یا مکان نیست)، معنای ظاهری قرآن ذیل محالات دسته‌بندی می‌شود؛ ب) از آنجاییکه قرآن باید با آنچه تعقّل برقرار ساخته توافق داشته باشد، مقصود آیات قرآنی نمی‌تواند محالی منطقی باشد بلکه باید معنای غیرظاهری آنها باشد؛ ج) بنابراین، مفسّر ناگزیر معنای ظاهری توصیفات انسان‌انگارانه را به سمت معنایی غیرظاهری یا تمثیلی معطوف می‌دارد، چرا که در غیر این صورت تضاد مستقیمی بین منطق و قرآن به وجود می‌آید.
تحول نگرش عقلی در اندیشه تفسیری فخر رازی (مطالعه موردی صفات خبری خداوند)
نویسنده:
اکرم مختاری؛ استاد راهنما: محمد رضا حاجی اسماعیلی؛ استاد مشاور: داود اسماعیلی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
یکی از مباحث مهم کلامی در بین مفسران، تفسیر آیاتی از قرآن کریم است که موهم صفات انسان‌گونه برای خداوند است؛ که از آن به «صفات خبری» یاد می‌شود. فرق مختلف اسلامی در مواجهه با این دسته از آیات اختلاف نظر داشته و هر یک بر اساس مبانی کلامی خود به تفسیر آن پرداخته‌‌اند. از جمله اهل حدیث خداوند را به واسطه این آیات به دارا بودن «ید»، «عین»، «وجه» و ... متصف نموده و این امور را از جمله صفات الهی قلمداد نمودند(سبحانی، 1382، 92و 93). در مقابل معتزله با منزه دانستن خداوند از موجودات، در برخورد با این آیات به توجیه و تأویل آن پرداختند. اما اشاعره در رویارویی با دو جریان افراطی اهل حدیث و معتزله کوشیدند تا راهی میانه در پیش گیرند تا عقاید اسلامی را از لغزش‌های عقل‌گرایانه معتزله و ظاهرگرایان اهل حدیث نجات دهند. آنان از یک سو اثبات صفات خبریه را پذیرفتند و از سوی دیگر قید «بلا تشبیه» و «بلاتکییف» را بر این صفات افزودند(برنجکار،1393، 126). این فرقه بر این عقیده بودند که خداوند حقیقتاً صفات یاد شده را دارد؛ اما چگونگی این صفات بر ما پوشیده است و باید آنها را به صورت «بلا کَیف» بپذیریم(اشعری، 1397، 22 و 211؛ همان، 1427، 215-212، شهرستانی، 1402، 1/ 104-103). در حقیقت هر چند روش اشاعره در تفسیر آیات بهره‌گیری از نقل و عقل بود؛ با این وجود آنان در مقام تعارض، نقل را بر عقل مقدم داشته و به ظواهر آیات استناد می‌‌نمودند. به عنوان مثال ابوالحسن اشعری در کتاب «الابانه» خود و در باب حقیقت آیه «الرَّحْمنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوی»(طه، 5) معتقد است که خداوند بر عرش ایستاده به همان وجهی که خود گفته و بر عرش استقرار یافته به همان معنایی که خود اراده نموده است(اشعری، بی‌تا، 105). وی با قرار دادن عبارت «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّب وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُه‌»(فاطر، 10) و نیز «یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَی الْأَرْضِ ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْه‌» (سجده، 5) در کنار آیه فوق، بر عرش بودن خداوند و فوقیت او نسبت به مخلوقات را نتیجه می‌گیرد (اشعری، بی‌تا، 13). او با این بیان که آسمان غیر از زمین است و استوای خداوند در آسمان نمی‌تواند همزمان به معنای حضور او بر زمین باشد؛ اینگونه نتیجه می‌گیرد که خداوند در آسمان و بر عرش خود استواء دارد (اشعری، همان، 30). با این بیان وی مکان‌مندی را برای خداوند پذیرفته است؛ هر چند در این بحث به تمایز خدا و مخلوقات قائل بوده و معتقد است اگر خدا و خلق او در مکان‌دار بودن شبیه باشند، همچنان مرز آنان از میان نرفته است(اشعری، 1995، 62). در حقیقت ابوالحسن اشعری با ترجیح عقیده نقل‌گرایان، مفهوم ظاهری آیه را پذیرفته و بر استقرار و نشستن خداوند بر عرش باورمند گشته است. به مرور زمان عقل‌گرایی در آثار و دیدگاه‌های اشاعره رو به فزونی نهاد و متکلمان این فرقه در دوره‌های بعد کوشیدند با ارائه مجموعه‌ای پذیرفتنی از معارف و عقاید، زمینه را برای رویکرد بیشتر اشعریان به مباحث عقلی فراهم نمایند. دانشمندانی همچون باقلانی، جوینی و غزالی در این راه تلاش فراوانی نمودند. آنان با ترجیح عقل بر نقل، تصریح داشتند که اگر نص بیانگر محال عقلی باشد باید به تأویل آن پرداخت، چرا که عقل اصل بوده و بر نقل که فرع است؛ مقدم شمرده می‌شود(خلیل الجر، بی‌تا، 542). فخرالدین رازی از جمله اندیشمندانی است که در سیر مکتب اشعری به سوی خردگرایی کوشید. وی به عنوان متکلمی متبحّر و باورمند به دیدگاه‌های اشاعره، به تبیین روشمند و منطقی مسائل اعتقادی و در عین حال همسو با اندیشه اشعری همت گمارد. از این رو در تفسیر آیات صفات منقولات را فرع قرار داد و با ارائه مستندات عقلی و تمسک به محکمات قرآنی، به تأویل این آیات پرداخت. برای نمونه در بحث «استوای خداوند بر عرش»، بر خلاف ابوالحسن اشعری، با تأویل استوا به غلبه و استیلا، مفهومی خردگرایانه از آن بیان داشته و با استناد به آیات محکمی همچون «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‌ءٌ»(شوری، 11) و «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» (اخلاص، 1) و نیز استدلال‌های عقلی، برداشتی صحیح از آیه ارائه می‌نماید(رازی، 1420، 2/ 8).
معیار شناسی توحید عبادی از دیدگاه علامه طباطبایی و فخر رازی در تفاسیر المیزان و الکبیر
نویسنده:
محمد طاهری
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
توحید در عبادت از مسائل مهم اعتقادی جامعه بشری در تمام اعصار و زمان‌ها به شمار می‏رود؛ مهم‌ترین مسئله در مباحث مربوط به این توحید معیار شناخت آن مى‏باشد، ابعاد مختلف توحید عبادی، در این تحقیق مطرح ‌شده است. هدف در بحث حاضر به بررسی معیار توحید عبادی از دیدگاه علامه طباطبایی و فخر رازی در تفاسیر المیزان و تفسیر کبیر است، از آن‌ جهتی که حقیقت توحید یکی است و هیچ دانشمند تردید در مسئله توحید ندارد؛ ولی در مقام بحث مرتبه‌های گوناگونی و مراتب مختلفی دارد که با دقت عقلی از مسائل علمی دقیق‌تر و ترک آن از همه دشوارتر از جهت شناخت دقیق آن است. مهم‌ترین مبحث توحید عبادی این‌که عبادت از اطاعت بالاتر است، اطاعت غیر خدا ممکن است در حد شرک نرسد؛ ولی عبادت غیر خداوند قطعاً سر از شرک در می‌آورد. از بررسی مجموع آیات در مورد توحید عبادی از بیانات علامه طباطبایی و فخر رازی استفاده می‌شود، توحید محور تمام آموزه‌های دینی است، تمام اصول و فروع اسلام از آن سرچشمه می‌گیرد و توحید عبادی محور اصلی سایر مراتب توحیدها است.
بررسی تطبیقی دیدگاه فخر رازی و آیت‌الله جوادی آملی در دلالت آیه65 سوره «ص» بر توحید ذاتی
نویسنده:
آذر کاشفی ، ریحانه پورخلیلی ، سید حسین شفیعی دارابی
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
توحید از بنیادی‌ترین اصول تعالیم و زیربنای اعتقادات دین مبین اسلام به شمار می‌آید و دارای شاخه‌های متعدد است. در این میان، توحید ذاتی جایگاهی اساسی و زیربنایی دارد. با توجه به اهمیت بحث توحید ذاتی، وجود آیات فراوان در این زمینه، و نیز تنوع دیدگاه‌های مفسران، این پرسش مطرح می‌شود که دیدگاه فخر رازی و آیت‌الله جوادی آملی درباره‌ی دلالت آیه‌ی ۶۵ سوره «ص» ـ «قُلْ إِنَّمَا أَنَا مُنْذِرٌ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلَّا اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ» ـ بر توحید ذاتی چیست؟ در این تحقیق که به روش تحلیلی ـ تطبیقی انجام شده است، نظر این دو مفسر بزرگ مورد بررسی قرار گرفته است. نتیجه تحقیق نشان می‌دهد که آیت‌الله جوادی آملی در رد نظر فخررازی معتقد است ساحت مقدس خداوند متعال از همه انحای وحدت امکانی مانند وحدت فردی، نوعی و جنسی منزه می‌باشد. از دیدگاه ایشان، چون وحدت خداوند متعال، وحدت امکانی نیست، هیچ چیز نمی‌تواند او را در ذات، صفات و افعال، مقهور و مغلوب نموده و در حدّی از حدود محدود سازد. ایشان همچنین فرض وجود خداوند ثانی را فرضی مستحیل می‌دانند؛ زیرا خود این فرض یک محدوده هستی است که وجود آن واحد قاهر، اصل فرض و فارض و مفروض را زیرمجموعه خود نگاه می‌دارد. به بیان دیگر، ذات باری تعالی چنان گستره وجودی بی‌نظیری دارد که اساساً جایی برای فرض وجود دیگری باقی نمی‌گذارد.
صفحات :
از صفحه 7 تا 21
روش تفسیری بین تفاسیر مفاتیح الغیب فخر رازی و مواهب الرحمن سید سبزواری: مطالعه تطبیقی وانتقادی
نویسنده:
پدیدآور: حسین جواد حسون المعمار ؛ استاد راهنما: نذیر یحیی الحسنی ؛ استاد مشاور: منصور البطاط
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
چکیده :
این پایان ‌نامه با عنوان (روش تفسیری در میان دو تفسیر «مفاتیح الغیب» فخر رازی و «مواهب الرحمن» سید سبزواری: مطالعه‌ ای تطبیقی وانتقادی)، که از پژوهش‌های تفسیری مقایسه ‌ای به‌ شمار می‌ رود، به بررسی تحلیلی، تطبیقی وانتقادی میان دو تفسیر از بزرگ‌ترین و مهم‌ ترین تفاسیر در میان سایر مکاتب از یک سو و مکتب اهل‌ بیت(علیهم السلام) از سوی دیگر پرداخته است؛ علاوه بر جایگاه این دو تفسیر، جایگاه مؤلفان آن‌ ها نیز مورد توجه قرار گرفته است، یعنی تفسیر «مفاتیح الغیب» و تفسیر «مواهب الرحمن در تفسیر قرآن». این تفاسیر حاوی نکات و اندیشه ‌های عمیق نویسندگان خود برای فهم نصوص قرآنی هستند، و در این پایان‌نامه تلاش شده است تا با تکیه بر روش استقرایی در مسائل مورد بحث مفسران، اهداف پژوهش در جهت درک مقصود الهی از پیام جاودان او در ساماندهی زندگی دنیوی و اخروی انسان محقق شود. هدف این پژوهش، دستیابی به نقاط اشتراک و افتراق روش‌های تفسیری این دو مفسر با رویکردی عینی و علمی و به دور از تمایلات شخصی یا اعتقادی است. با توجه به فاصله زمانی میان فخر رازی وسید سبزواری که متأخر به‌ شمار می ‌آید، تلاش شده است روش تفسیری هر دو مفسر وتفسیر هایشان به وضوح مشخص شود وموضوعات ومسائل مطرح‌ شده در تفاسیر آن‌ ها از طریق تقسیم پایان ‌نامه به چهار فصل بررسی گردد. فصل دوم، پس از مقدمه، به بیان روش تفسیری فخر رازی اختصاص یافته؛ فصل سوم روش تفسیری سید سبزواری را توضیح می‌ دهد؛ و فصل چهارم به بررسی آثار و نتایج حاصل از اشتراک وافتراق روش ‌های آن ‌ها می ‌پردازد. پژوهشگر تلاش کرده است تا روش‌ های این دو مفسر را در پنج بخش اصلی از روش ‌های تفسیری قرآن بیان کند: تفسیر قرآن به قرآن، تفسیر روایی، تفسیر عقلی واجتهادی، تفسیر اشاری عرفانی، وتفسیر علمی قرآن؛ و نهایتاً، اگر بتوان نام روش را بر آن گذاشت، تفسیر به رأی. همچنین در مباحث توحید، عدل، نبوت، امامت، معاد، آیات الاحکام، آیات اجتماعی، تاریخی وقصص قرآنی نیز به آن پرداخته است. شایان ذکر است که میان دو روش تفسیری مذکور از نظر کلی و جزئی شباهت ‌ها وتفاوت ‌هایی وجود دارد؛ در حالی‌ که هر دو روش در ترتیب تفسیر وابزارهای تفسیر مشابه هستند وهر دو پنج روش تفسیری را به‌ کار برده ‌اند، اما در نحوه استفاده از این روش‌ ها تفاوت دارند. تفاوت اصلی در تأثیر مبانی مکاتبی است که هر یک به وابسته ‌اند. برخی از مبانی مکتب اشاعره بر تفسیر فخر رازی سایه انداخته وبه تفکر رأیی او در بسیاری از موارد منجر شده است؛ در حالی ‌که سید سبزواری بر اساس مکتب اهل ‌بیت(علیهم ‌السلام) تفسیر خود را به انجام رسانده است.
نقد و بررسی دیدگاه فخر رازی درباره افضلیت امیرالمومنین علیه السلام با تاکید بر آثار آیت الله میلانی
نویسنده:
پدیدآور: زاهد علی ؛ استاد راهنما: محمد حسین نصیری
نوع منبع :
رساله تحصیلی , نقد دیدگاه و آثار(دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات)
چکیده :
افضلیت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام یکی از مسائل اصلی در بحث امامت و از مهم‌ترین نقاط اختلاف میان دیدگاه‌های کلامی شیعه و اهل سنت است. فخر رازی، از متکلمان مشهور اهل سنت، با استناد به دلایل کلامی و تفسیری، این افضلیت را مورد تردید قرار داده و در تفسیر آیاتی مانند مباهله، تطهیر و مودت، برداشت‌هایی ارائه داده که با روایات معتبر و متواتر، به‌ویژه از نگاه شیعه، سازگار نیست. او در تحلیل روایاتی مانند حدیث طیر، خیبر و سبقت در اسلام نیز، با تکیه بر ضعف سند یا تفسیر محدود، دلالت آن‌ها بر برتری امام علی علیه‌السلام را رد می‌کند. در مقابل، آیت‌الله سید علی حسینی میلانی، با روشی تحلیلی و انتقادی، دیدگاه‌های فخر رازی را بررسی کرده و با استفاده از منابع معتبر شیعه و سنی، ضعف‌های مبنایی و روشی آن را نشان داده است. وی اثبات می‌کند که افضلیت امام علی علیه‌السلام نه‌تنها با دلایل نقلی فراوان قابل اثبات است، بلکه از نظر عقلی و تاریخی نیز قابل دفاع می‌باشد. یافته‌های این تحقیق حاکی از آن است که دیدگاه‌های فخر رازی از انسجام کافی برخوردار نیست و در برابر استدلال‌های متقن شیعه، به‌ویژه در آثار آیت‌الله میلانی، توان دفاعی ندارد.
واکاوی اراده ی حق تعالی و اراده ی انسان در اندیشه نیکولاس مالبرانش و امام فخر رازی
نویسنده:
عبدل عسگری صیمره، حامد شیرخدا، زینب درویشی
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
بحث از اسماء و صفات خداوند یکی از مسائل مهم فلسفی و کلامی در اندیشه ی فیلسوفانِ دین غربی و متکلمین اسلامی است و یکی از صفاتی که از دیرباز تاکنون ذهن این اندیشمندان را به خود معطوف داشته صفت اراده ی خداوند و اراده ی انسان است، حال با واکاوی اندیشه ی کلامی نیکولاس مالبرانش(از فیلسوفان دکارتی) و امام فخر رازی(از متکلمین اشاعره) قرابت خاصی یافت می شود، به گونه ای که مقارنه گرایی (اکازیونالیزم)و نظریه کسب که همان نفی رابطه علیّت و نشاندن اراده و فعل خدا به جای آن است از دستاوردهای مهم این دو مکتب فلسفی کلامی می تواند باشد. این مقاله در نظر دارد با روش کتابخانه ای و به شیوه تحلیلی و توصیفی و با اخذ ساختار فلسفی و کلامی نیکولاس مالبرانش و امام فخر رازی با ساحت های مثل علیّت، رابطه نفس و بدن،معرفت انسان،اختیار انسان که زمینه های مناسبی برای مطالعه ی مقارنه گرایی است این قرابت را عرضه کند.
صفحات :
از صفحه 71 تا 87
تحلیل و بررسی آیات هدف خلقت انسان از دیدگاه علامه طباطبایی و فخر رازی
نویسنده:
موسی حسین لی؛ استاد راهنما: سینا علوی تبار
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
تحلیل و بررسی آیات هدف خلقت انسان از دیدگاه علامه طباطبایی و فخر رازی چیستی اهداف آفرینش انسان از دیرباز ذهن مفسرین، متکلمین، فلاسفه و دیگران را به خود مشغول کرده و در این میان هرکدام براساس مشرب فکری خود به تحلیل و بررسی آن پرداخته اند. آن‌چه در این پژوهش مهم به نظر رسیده و مورد بررسی و تفحص قرار گرفته، چیستی اهداف آفرینش از نگاه قرآن است. با تکیه بر آراء علامه طباطبایی و فخر رازی به عنوان دو مفسر و اندیشمند از دو مکتب متفاوت روشن ساخته ایم اهداف آفرینش انسان چه بوده و دو اندیشمند مذکور چه تحلیل و توصیفاتی در این ‌باره ارائه داده‌اند و نظریاتشان بر چه مبانی و مؤلفه‌های استوار است. در این پژوهش با روشی توصیفی و تحلیلی به این یافته‌ها رسیدیم که اولا:ً برخی از مبانی خداشناسی علامه طباطبایی و فخر رازی در مسئله هدف آفرینش یکسان نبوده و این دو هم‌داستان نیستند. فخر رازی براساس دلایلی چون تلازم غایتمندی افعال و نقص و همینطور تنافی میان غایت مندی و قدرت مطلق الهی، منکر غایت مندی افعال الهی شده ولی علامه طباطبایی با رد این دلایل به ‌غایتمندی افعال الهی معتقد است. ثانیاً: این دو اندیشمند گرچه در اصل دو ساحتی بودن انسان و ضرورت تکامل بُعد روحی و جسمی هم‌نظر هستند ولی در برخی از مبادی انسان‌شناسی همسو نبوده و این امر مانع ایجاد هم‌داستانی کامل می‌شود. در نگاه علامه طباطبایی اختیار انسان امری مسلم و فطری بوده و انسان با به‌ کار گرفتن صحیح آن به هدف آفرینش خود نائل می‌شود ولی در اندیشه فخر رازی کاملاً روشن نیست که ایشان از قائلین به نظریه کسب اشاعره است یا نظریه «لا جبر ولا تفویض» را قبول کرده‌ است. ثالثاً برخی از اهداف قریب و مقدمه ای همانند علم، عبادت و رحمت مورد تأکید علامه طباطبایی و فخر رازی در آفرینش انسان بوده ولی برخی دیگر مورد اتفاق نیست. به ‌عنوان مثال امتحان که ممکن است در تمام شئون انسانی محقق شود، از نظر علامه طباطبایی جزء اهداف مقدماتی محسوب می‌شود ولی در نگاه فخر امتحان الهی از اهداف الهی نیست چراکه قائل شدن به آن مستلزم راهیابی جهل در ساحت باری‌ تعالی می‌شود. رابعاً: تکامل انسان و رسیدن به مقام عبودیت و خلیفه اللهی هدف نهایی آفرینش انسان از نگاه قرآن بوده و این امر مورد تأکید علامه طباطبایی و فخر رازی می باشد.
شرایط ورود به بهشت بین تفسیر التبیان و تفسیر فخر رازی (مطالعه‌ی تحلیلی قرآنی)
نویسنده:
محمود ساگارا؛ استاد راهنما: موسی بوجوهر
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
چکیده :
این پژوهش به موضوع «شرایط ورود به بهشت» می‌پردازد و با مقایسه‌ی تفاسیر دو مدرسه‌ ی اهل‌ سنّت (نماینده ‌ی آن تفسیر «مفاتیح الغیب» فخر رازی) و اهل‌ بیت (نماینده‌ ی آن تفسیر «التبیان» شیخ طوسی)، در تلاش است خلأی پژوهشیِ انتقادی را برطرف کند که همان نبودِ مطالعه ‌ای تطبیقی و جامع است که اختلافات روشی و اعتقادی این دو مدرسه و تأثیرات آن بر شکل‌ گیری شناخت و تربیت رفتاری فردی و جمعی را روشن کند. پیش‌ تر پژوهش‌هایی انجام نشده بود که به ‌طور مشخص بر این بُعد کاربردیِ مرتبط با درک متون دینی و آثار آن در تحقق سعادت دنیوی و اخروی تمرکز داشته باشد؛ این مطالعه با اتخاذ رویکرد تحلیلی - تطبیقی، به شناسایی وجوه اشتراک و افتراق میان رازی و طوسی پرداخته و سازوکارهای روشی استخراج شرایط بهشت در هر دو تفسیر را تحلیل می ‌کند. در حالی‌ که رازی - با تکیه بر مرجعیت سلف صالح - بر تزکیه نفس و اخلاق فردی به ‌عنوان مدخلی اساسی برای ورود به بهشت تأکید کرده و نقش عبادات (مانند نماز و زکات) را ضمانت‌ های عملی معرفی می‌ کند، طوسی - با استناد به مرجعیت اهل ‌بیت(ع) - بُعد جمعی را تقویت کرده و عدالت اجتماعی و پایبندی به حقوق عمومی را جزء لاینفک عبادت و بلکه شرط صحت آن می‌ داند. این پژوهش همچنین اختلافات اساسی در مفاهیم اعتقادی را آشکار ساخته است؛ به‌ گونه‌ ای که رازی مذهب «جبر» را در مسئله‌ ی قضا و قدر پذیرفته و بر حتمیت مشیت الهی تأکید می ‌کند، در حالی‌ که طوسی از طریق اصل «امر بین امرین» دیدگاهی میانه ارائه داده که جبر و اختیار را تلفیق می ‌کند و این اختلاف بر درک شرایط ورود به بهشت تأثیرگذار است؛ به‌ طوری ‌که رازی همه ‌چیز را به پذیرش مطلق الهی ارجاع می ‌دهد، اما طوسی آن را به تلاش متوازن انسانی در چارچوب عدالت الهی پیوند می ‌زند. اهمیت این اختلافات تنها به بُعد اعتقادی محدود نمی‌ شود، بلکه در شکل ‌گیری روش تربیتی و نگرش رفتاری نیز تأثیر دارد؛ بدین‌ معنا که فهم اهل ‌سنّت - با تأکید بر اخلاق فردی - ارزش‌های دینداری فردی را تقویت می ‌کند، در حالی ‌که فهم شیعی - با تأکید بر عدالت - انگیزه ‌ای برای اصلاح اجتماعی فراهم می‌ آورد. از این‌ رو، این پژوهش بر ضرورت تعمیق گفت‌ وگوی میان‌ مذهبی برای ساختن دیدگاهی تکاملی تأکید می‌ کند که تلاش‌ها را در مسیر تحقق «سعادت دو جهان» هم ‌سو می‌سازد؛ از رهگذر موازنه میان تزکیه نفس و ساختن جامعه، همراه با حفظ ویژگی‌ های خاص هر مذهب. همچنین چارچوبی مرجع برای درک اختلافات تفسیری و تأویل‌ های عملی آن‌ها ارائه می ‌دهد و یادآور می‌ شود که تنوع فکری مانع نیست، بلکه فرصتی برای غنای فهم دینی و نوسازی آن در مواجهه با چالش‌های معاصر به ‌شمار می ‌آید.
فلسفه دین معلولیت نگر؛ الگوی اسلامی: بررسی آراء فلاسفه‌ی اسلامی با تأکید بر ابن سینا، ملاصدرا و و متکلمان اسلامی با تأکید بر فخر رازی و مطهری از چشم انداز مطالعات جدید معلولیت
نویسنده:
رقیه حق گویان؛ استاد راهنما: نعیمه پورمحمدی ماهونکی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در این پایان نامه سعی شده با روش ((تحلیل مضمون)) و نیز((مطالعه تطبیقی)) فلسفه و کلام اسلامی از منظر مطالعات معلولیت مورد بررسی قرار گیرد. اندکی پس از پیدایش رشته مطالعات معلولیت، دین نیز، به عنوان نهادی که مدعی در دست داشتن بهترین راه برای سعادت نهایی انسان و نیز به عنوان عاملی که خود را متولی فرهنگ سازی و تنظیم روابط بین انسان و خالق و نیز روابط بین انسان ها می‌داند، مورد توجه این رشته قرار گرفت. تلاش شد تا مشخص شود نهاد دین چه تاثیری بر هویت و زیست فرد دارای معلولیت و نیز تعامل وی با جامعه دارد، چگونه از منظر دین به هویت و جایگاه فرد دارای معلولیت در جامعه پرداخته شده است و کدام گزاره های دینی با حقوق فرد دارای معلولیت در تعارض است. هر چند در مسیحیت مطالعات قابل توجهی در این زمینه انجام شده است، اما در اسلام، و دست کم در رابطه با فلسفه اسلامی، تقریبا می‌توان گفت که هیچ پژوهش در خور توجهی صورت نگرفته است. در این پایان نامه، مشخص شد که گزاره های کلامی و فلسفی در موراد بسیاری با حقوق افراد دارای معلولیت در تعارض است و به نادیده گرفته شدن شأن انسانی وی میانجامد. و این به نوبه خود حق برابر فرد دارای معلولیت با سایر افراد در برقراری ارتباط با خدا را با دشواری مواجه میکند. وجود این تعارض ها گویای نیاز به عصری سازی گزاره های فلسفی و کلامی است. اصلاح، بازخوانی و رفع ابهام از این گزاره ها می‌تواند به بازنگری در دیدگاه دین نسبت به فرد دارای معلولیت به عنوان موجودی دارای شان انسانی و در نتیجه اصلاح دیدگاه جامعه و نیز همچنین بازتعریف وظایف دین و در نتیجه وظایف جامعه در قبال فرد دارای معلولیت بیانجامد.