جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 1128
شرایط ورود به بهشت بین تفسیر التبیان و تفسیر فخر رازی (مطالعه‌ی تحلیلی قرآنی)
نویسنده:
محمود ساگارا؛ استاد راهنما: موسی بوجوهر
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
چکیده :
این پژوهش به موضوع «شرایط ورود به بهشت» می‌پردازد و با مقایسه‌ی تفاسیر دو مدرسه‌ ی اهل‌ سنّت (نماینده ‌ی آن تفسیر «مفاتیح الغیب» فخر رازی) و اهل‌ بیت (نماینده‌ ی آن تفسیر «التبیان» شیخ طوسی)، در تلاش است خلأی پژوهشیِ انتقادی را برطرف کند که همان نبودِ مطالعه ‌ای تطبیقی و جامع است که اختلافات روشی و اعتقادی این دو مدرسه و تأثیرات آن بر شکل‌ گیری شناخت و تربیت رفتاری فردی و جمعی را روشن کند. پیش‌ تر پژوهش‌هایی انجام نشده بود که به ‌طور مشخص بر این بُعد کاربردیِ مرتبط با درک متون دینی و آثار آن در تحقق سعادت دنیوی و اخروی تمرکز داشته باشد؛ این مطالعه با اتخاذ رویکرد تحلیلی - تطبیقی، به شناسایی وجوه اشتراک و افتراق میان رازی و طوسی پرداخته و سازوکارهای روشی استخراج شرایط بهشت در هر دو تفسیر را تحلیل می ‌کند. در حالی‌ که رازی - با تکیه بر مرجعیت سلف صالح - بر تزکیه نفس و اخلاق فردی به ‌عنوان مدخلی اساسی برای ورود به بهشت تأکید کرده و نقش عبادات (مانند نماز و زکات) را ضمانت‌ های عملی معرفی می‌ کند، طوسی - با استناد به مرجعیت اهل ‌بیت(ع) - بُعد جمعی را تقویت کرده و عدالت اجتماعی و پایبندی به حقوق عمومی را جزء لاینفک عبادت و بلکه شرط صحت آن می‌ داند. این پژوهش همچنین اختلافات اساسی در مفاهیم اعتقادی را آشکار ساخته است؛ به‌ گونه‌ ای که رازی مذهب «جبر» را در مسئله‌ ی قضا و قدر پذیرفته و بر حتمیت مشیت الهی تأکید می ‌کند، در حالی‌ که طوسی از طریق اصل «امر بین امرین» دیدگاهی میانه ارائه داده که جبر و اختیار را تلفیق می ‌کند و این اختلاف بر درک شرایط ورود به بهشت تأثیرگذار است؛ به‌ طوری ‌که رازی همه ‌چیز را به پذیرش مطلق الهی ارجاع می ‌دهد، اما طوسی آن را به تلاش متوازن انسانی در چارچوب عدالت الهی پیوند می ‌زند. اهمیت این اختلافات تنها به بُعد اعتقادی محدود نمی‌ شود، بلکه در شکل ‌گیری روش تربیتی و نگرش رفتاری نیز تأثیر دارد؛ بدین‌ معنا که فهم اهل ‌سنّت - با تأکید بر اخلاق فردی - ارزش‌های دینداری فردی را تقویت می ‌کند، در حالی ‌که فهم شیعی - با تأکید بر عدالت - انگیزه ‌ای برای اصلاح اجتماعی فراهم می‌ آورد. از این‌ رو، این پژوهش بر ضرورت تعمیق گفت‌ وگوی میان‌ مذهبی برای ساختن دیدگاهی تکاملی تأکید می‌ کند که تلاش‌ها را در مسیر تحقق «سعادت دو جهان» هم ‌سو می‌سازد؛ از رهگذر موازنه میان تزکیه نفس و ساختن جامعه، همراه با حفظ ویژگی‌ های خاص هر مذهب. همچنین چارچوبی مرجع برای درک اختلافات تفسیری و تأویل‌ های عملی آن‌ها ارائه می ‌دهد و یادآور می‌ شود که تنوع فکری مانع نیست، بلکه فرصتی برای غنای فهم دینی و نوسازی آن در مواجهه با چالش‌های معاصر به ‌شمار می ‌آید.
تحلیل و بررسی آیات هدف خلقت انسان از دیدگاه علامه طباطبایی و فخر رازی
نویسنده:
موسی حسین لی؛ استاد راهنما: سینا علوی تبار
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
تحلیل و بررسی آیات هدف خلقت انسان از دیدگاه علامه طباطبایی و فخر رازی چیستی اهداف آفرینش انسان از دیرباز ذهن مفسرین، متکلمین، فلاسفه و دیگران را به خود مشغول کرده و در این میان هرکدام براساس مشرب فکری خود به تحلیل و بررسی آن پرداخته اند. آن‌چه در این پژوهش مهم به نظر رسیده و مورد بررسی و تفحص قرار گرفته، چیستی اهداف آفرینش از نگاه قرآن است. با تکیه بر آراء علامه طباطبایی و فخر رازی به عنوان دو مفسر و اندیشمند از دو مکتب متفاوت روشن ساخته ایم اهداف آفرینش انسان چه بوده و دو اندیشمند مذکور چه تحلیل و توصیفاتی در این ‌باره ارائه داده‌اند و نظریاتشان بر چه مبانی و مؤلفه‌های استوار است. در این پژوهش با روشی توصیفی و تحلیلی به این یافته‌ها رسیدیم که اولا:ً برخی از مبانی خداشناسی علامه طباطبایی و فخر رازی در مسئله هدف آفرینش یکسان نبوده و این دو هم‌داستان نیستند. فخر رازی براساس دلایلی چون تلازم غایتمندی افعال و نقص و همینطور تنافی میان غایت مندی و قدرت مطلق الهی، منکر غایت مندی افعال الهی شده ولی علامه طباطبایی با رد این دلایل به ‌غایتمندی افعال الهی معتقد است. ثانیاً: این دو اندیشمند گرچه در اصل دو ساحتی بودن انسان و ضرورت تکامل بُعد روحی و جسمی هم‌نظر هستند ولی در برخی از مبادی انسان‌شناسی همسو نبوده و این امر مانع ایجاد هم‌داستانی کامل می‌شود. در نگاه علامه طباطبایی اختیار انسان امری مسلم و فطری بوده و انسان با به‌ کار گرفتن صحیح آن به هدف آفرینش خود نائل می‌شود ولی در اندیشه فخر رازی کاملاً روشن نیست که ایشان از قائلین به نظریه کسب اشاعره است یا نظریه «لا جبر ولا تفویض» را قبول کرده‌ است. ثالثاً برخی از اهداف قریب و مقدمه ای همانند علم، عبادت و رحمت مورد تأکید علامه طباطبایی و فخر رازی در آفرینش انسان بوده ولی برخی دیگر مورد اتفاق نیست. به ‌عنوان مثال امتحان که ممکن است در تمام شئون انسانی محقق شود، از نظر علامه طباطبایی جزء اهداف مقدماتی محسوب می‌شود ولی در نگاه فخر امتحان الهی از اهداف الهی نیست چراکه قائل شدن به آن مستلزم راهیابی جهل در ساحت باری‌ تعالی می‌شود. رابعاً: تکامل انسان و رسیدن به مقام عبودیت و خلیفه اللهی هدف نهایی آفرینش انسان از نگاه قرآن بوده و این امر مورد تأکید علامه طباطبایی و فخر رازی می باشد.
حقیقت انسان از دیدگاه فخر رازی و آیت الله جوادی آملی
نویسنده:
فائزه براهوئی شاد؛ استاد راهنما: ابراهیم نوری
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
بررسی تطبیقی دیدگاه‌های فخر رازی و جوادی آملی درباره حقیقت انسان تعریف مسئله و سوالات اصلی تحقیق مسئله «حقیقت انسان» از بنیادی‌ترین مباحث در فلسفه اسلامی و کلام است که به پرسش‌هایی مانند چیستی انسان، جایگاه او در نظام آفرینش، رابطه‌اش با خدا و سرنوشت نهایی‌اش می‌پردازد. این تحقیق به بررسی تطبیقی دیدگاه‌های فخر رازی (متکلم و مفسر اشعری) و آیت‌الله جوادی آملی (فیلسوف و عارف حکمت متعالیه) درباره ماهیت انسان می‌پردازد. دیدگاه فخر رازی - نفس و تجرد: رازی در آثار خود گاهی نفس را جسم مادی، گاه جسم لطیف (اثیری) و در نهایت مجرد معرفی می‌کند. با این حال، در تفسیر کبیر (مفاتیح الغیب) به تجرد نفس تصریح دارد و آن را غیرمادی و واحد می‌داند. - تقسیم‌بندی نفوس: او نفوس ناطقه را به دو دسته نیک‌سرشت (که بدون تلاش به کمال می‌رسند) و بدسرشت (که به‌رغم تلاش به کمال نمی‌رسند) تقسیم می‌کند. - خلافت الهی: رازی در تفسیر آیه خلافت (بقره:30)، انسان را مظهر صفات الهی می‌داند که با عقل و اراده، شایستگی این مقام را یافته است. دیدگاه جوادی آملی - حقیقت مجرد انسان: جوادی آملی با تأکید بر مبانی حکمت متعالیه و عرفان اسلامی، نفس انسان را مجرد و دارای مراتب وجودی می‌داند که به سوی کمال و قرب الهی حرکت می‌کند. - انسان کامل: از نگاه او، انسان کامل اولین مخلوق الهی و مظهر اسماء خداوند است که به مقام خلافت و قرب divine نائل می‌شود. پیامبران و امامان مصداق‌های اعلای انسان کامل هستند. - خلافت الهی: او با استناد به آیات قرآن، خلافت انسان را ناشی از علم، اختیار و قابلیت تکامل وجودی او می‌داند. تفاوت‌های کلیدی دو دیدگاه 1. مبانی فلسفی: - رازی بر کلام اشعری و استدلال‌های عقلی تکیه دارد، در حالی که جوادی آملی از حکمت صدرایی و عرفان بهره می‌برد. 2. نفس و تجرد: - رازی در تعریف نفس دچار تردید است (بین مادی، اثیری و مجرد)، اما جوادی آملی به‌صرافت بر تجرد نفس تأکید دارد. 3. کمال انسان: - رازی به جبرگرایی نسبی در سعادت و شقاوت انسان معتقد است، اما جوادی آملی بر اختیار و سیر تکاملی انسان تأکید می‌کند. 4. انسان کامل: - جوادی آملی انسان کامل را مظهر تام اسماء الهی می‌داند، در حالی که رازی بیشتر بر عقلانیت و اراده انسان تمرکز دارد جمع‌بندی این تحقیق نشان می‌دهد که اختلاف مبانی کلامی-فلسفی فخر رازی و جوادی آملی، منجر به تفاوت در تبیین حقیقت انسان، تجرد نفس، و مسیر کمال شده است. بررسی تطبیقی این دو دیدگاه، می‌تواند به درک عمیق‌تری از مسئله انسان در اندیشه اسلامی کمک کند. کلمات کلیدی: حقیقت انسان، فخر رازی، جوادی آملی، نفس مجرد، انسان کامل، خلافت الهی.
تبیین تطبیقی ختم نبوت از دیدگاه فخر رازی و ملاصدرا
نویسنده:
فاطمه حیدری؛ استاد راهنما: اکبر میرسپاه؛ استاد مشاور: عسکری سلیمانی امیری
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
موضوع این تحقیق ، ختم نبوت از منظر ملاصدرا و فخر رازی است. در میان مسائل مختلفی که به موضوع نبوت مرتبط می‌شوند، مسئله خاتمیت اهمیت ویژه‌ای دارد. خاتمیت به این معنا که دفتر نبوت، مطلقاً (چه نبوت تشریعی و چه تبلیغی) بسته ‌شده است. این مسئله هم از جهت نقلی( آیات و روایات) و هم عقلی قابل بحث و بررسی است. آنچه که در این تحقیق به آن پرداخته شده نظر دو اندیشمند برجسته از دو مذهب بزرگ تشیُّع و تسنّن، در مسأله ختم نبوت است. در کلام قدیم و آثار فلاسفه و متکلمین متقدّم، به این موضوع کمتر پرداخته شده و اینگونه نیست که بخش جداگانه‌ای را به مسئله ی ختم نبوت و تحلیل و تدلیل آن اختصاص داده باشند؛ در عین حال در ضمن مباحث مربوط به نبوت، آن را بررسی و نظر خویش را بیان نموده اند. با توجه به اینکه مباحث متعددی نظیر عدم تحریف قرآن، ویژگی‌های قرآن، مسئله ی امامت، جهانشمول بودن مکتب اسلام و مانند آن، ارتباط تنگاتنگی با ختم نبوت دارند، نگارنده در حد مجال این نوشتار، به بررسی موارد مذکور از دیدگاه دو اندیشمند مذکور پرداخته است. آراء ملاصدرا در این زمینه، کاملاً منطبق با مکتب فلسفی‌ای بود که خودش بنیان‌گذار آن بوده است؛ و بالتبع مباحث ارائه شده توسط وی در این زمینه، از عمق بسیاری برخوردار بود؛ مانند ارتباط نبی با عوالم سه‌گانه وجود ، تحلیل رتبه وجودی نبی‌مکرم اسلام، از طریق مبحث تشکیک وجود، و مانند آن. وی در بحث ختم نبوت قائل است که انقطاع وحی صرفاً در وحی تشریعی رخ داده و پس از حضرت ختمی مرتبت(ص) ارسال و اعزام فردی به نام نبی و رسول که فرشته ی حامل وحی به اشکال مختلف بر وی نمایان گردد و اختصاصاً وحی الهی را به گوش و قلب وی برساند، اتفاق نخواهد افتاد؛ در عین حال از دیدگاه او، این سخن به معنای انقطاع حجت الهی بر انسان‌ها و مسدود شدن هدایت ایشان نمی‌باشد و ائمه معصومین در حکم نبی می‌باشند و تمامی شئون نبوت ـ منهای دریافت وحی تشریعی ـ را دارا هستند. اما فخر رازی در مسئله ختم نبوت، با رویکردی کلامی، بیشتر بر ختم شریعت تأکید کرده است. به دیگر سخن، وی در بحث خاتمیت با بیان نسخ شرایع پیشین توسط دین اسلام، بر خاتمیت تأکید می‌کند و از نگاه وی این دو (ختم نبوت و ناسخ بودن شریعت اسلام) جدای از یکدیگر نیستند. نتیجه تطبیق آراء این دو اندیشمند، تبیین عمیق‌تر، دقیق‌‌تر،جامع‌تر و مبتنی بر مبانی عقلی از سوی ملاصدرا بود. در واقع با توجه به آنچه ملاصدرا در مورد چیستی و دلایل ختم نبوت بیان نموده، بسیاری از شبهات وارده بر بحث ختم نبوت پاسخ داده می‌شوند و جای هیچ شک و شبهه‌ای باقی نمی‌ماند. حال آنکه در آراء فخر رازی هرچند ختم نبوت (تبلیغی و تشریعی) مسئله‌ای پذیرفته شده و اثبات شده است؛ اما این تفاوت را با دیدگاه ملاصدرا دارد که وی، مسئله ادامه‌دار بودن هدایت انسان‌ها توسط معصومین (ع) و هرگونه ارتباط با عالم ملکوت را پس از نبی خاتم ، رد می‌کند. نتیجه دیدگاه وی، بی‌پاسخ بودن بسیاری از شبهات و اشکالاتی است که بر ختم نبوت وارد می‌شود و دیدگاه وی موجب اقناع اذهان در تحلیل و بررسی مسأله خاتمیت نمی‌گردد.
بررسی تطبیقی آیات رجعت در تفاسیر مکاتب اشعری.معتزلی و امامیه با محوریت تفسیر فخر رازی، زمخشری، آلوسی و تسنیم
نویسنده:
محمد ناصر عباس؛ استاد راهنما: محمد قربان زاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
چکیده :
بازگشت به دنیای برخی از انسان‌ها پس از ظهور امام زمان (عج) و قبل از روز قیامت، که در اصطلاح رجعت نامیده می‌شود،یکی از اعتقادات راسخ در مذهب شیعه است. این در حالی است که چنین باوری در میان اهل سنت وجود ندارد.در قرآن کریم، آیاتی به داستان بازگشت به زندگی در امت‌های پیشین اشاره دارند. برای نمونه، زنده شدن هفتاد نفر از قوم حضرت موسی، زنده کردن مردگان توسط حضرت عیسی و زنده شدن حضرت عزیر از جمله این موارد هستند که مورد تایید مفسران شیعه و سنی قرار گرفته‌اند. این موضوع نشان می‌دهد که رجعت در آینده نیز می‌تواند رخ دهد و هیچ دلیل عقلییا نقلی برای رد آن وجود ندارد.برخی از آیات قرآن نیز به طور خاص به رجعت در آخرالزمان اشاره دارند، اگرچه تفسیر و تأویل این آیات بین مفسران مختلف، محل بحث است. به عنوان مثال، مفسران امامیه و علمایی مانند آیت‌الله جوادی آملی، آیه83 سوره نمل را که در آن خداوند می‌فرماید: «روزی که از هر امتی گروهی را محشور می‌کنیم»، به رجعت به دنیا تفسیر کرده‌اند.در مقابل،مفسرانی نظیر فخر رازی،زمخشری و آلوسی،این آیه را به حشر اخروی و قیامت مربوط می‌دانند. هدف این تحقیق، بررسی آیات مرتبط با رجعت و تبیین دیدگاه‌های مختلف تفسیری پیرامون این موضوع است درتفاسیر مکاتب امامیه و اشاعره و معتزله با محوریت تفسیر فخر رازی، زمخشری، آلوسی و تسنیم به روش تطبیقی مورد نظر قرار گرفته است.
فلسفه دین معلولیت نگر؛ الگوی اسلامی: بررسی آراء فلاسفه‌ی اسلامی با تأکید بر ابن سینا، ملاصدرا و و متکلمان اسلامی با تأکید بر فخر رازی و مطهری از چشم انداز مطالعات جدید معلولیت
نویسنده:
رقیه حق گویان؛ استاد راهنما: نعیمه پورمحمدی ماهونکی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در این پایان نامه سعی شده با روش ((تحلیل مضمون)) و نیز((مطالعه تطبیقی)) فلسفه و کلام اسلامی از منظر مطالعات معلولیت مورد بررسی قرار گیرد. اندکی پس از پیدایش رشته مطالعات معلولیت، دین نیز، به عنوان نهادی که مدعی در دست داشتن بهترین راه برای سعادت نهایی انسان و نیز به عنوان عاملی که خود را متولی فرهنگ سازی و تنظیم روابط بین انسان و خالق و نیز روابط بین انسان ها می‌داند، مورد توجه این رشته قرار گرفت. تلاش شد تا مشخص شود نهاد دین چه تاثیری بر هویت و زیست فرد دارای معلولیت و نیز تعامل وی با جامعه دارد، چگونه از منظر دین به هویت و جایگاه فرد دارای معلولیت در جامعه پرداخته شده است و کدام گزاره های دینی با حقوق فرد دارای معلولیت در تعارض است. هر چند در مسیحیت مطالعات قابل توجهی در این زمینه انجام شده است، اما در اسلام، و دست کم در رابطه با فلسفه اسلامی، تقریبا می‌توان گفت که هیچ پژوهش در خور توجهی صورت نگرفته است. در این پایان نامه، مشخص شد که گزاره های کلامی و فلسفی در موراد بسیاری با حقوق افراد دارای معلولیت در تعارض است و به نادیده گرفته شدن شأن انسانی وی میانجامد. و این به نوبه خود حق برابر فرد دارای معلولیت با سایر افراد در برقراری ارتباط با خدا را با دشواری مواجه میکند. وجود این تعارض ها گویای نیاز به عصری سازی گزاره های فلسفی و کلامی است. اصلاح، بازخوانی و رفع ابهام از این گزاره ها می‌تواند به بازنگری در دیدگاه دین نسبت به فرد دارای معلولیت به عنوان موجودی دارای شان انسانی و در نتیجه اصلاح دیدگاه جامعه و نیز همچنین بازتعریف وظایف دین و در نتیجه وظایف جامعه در قبال فرد دارای معلولیت بیانجامد.
بررسی تطبیقی دیدگاه فخر رازی و علامه طباطبایی در مسأله ی قلمرو دین
نویسنده:
مژگان مرادی؛ استاد راهنما: ابراهیم نوری
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
5-1 تعریف مسأله و بیان سؤالهای اصلی تحقیق یکی از موضوعاتی که همواره ذهن آدمی را به خود مشغول کرده است، چه در گذشته که جوامع دین‌مدارتر بودند و دین نقش پررنگی در زندگی بشر داشت، و چه در زمان حال که با پیشرفت های علمی در جامعه بشری مواجه هستیم، مسئله و موضوع قلمرو دین است. تعریف و تبیین قلمرو دین از این جهت مهم است که با تعریف درست از قلمرو دین، کارکرد آن و انتظارات بشر از آن مشخص می شود. به عبارت دیگر، این سوالات که دین چه کارکردی دارد؟ چه انتظاری باید از دین داشت؟ دین در چه حوزه هایی از زندگی برای شناخت و پرداختن به مسائل گوناگون، کاربرد دارد؟ گستره دین تا چه اندازه ای است و چه ابعادی را دربرمی‌گیرد؟ دین به کدام نیازهای بشری پاسخ می دهد؟ آیا دین صرفا موضوع و مسئله ای اخلاقی واخروی است؟ آیا مسائل اجتماعی و سیاسی را نیز دربر می-گیرد و تبیین می‌کند؟ آیا محدوده دین و قوانین دینی زندگی فردی است یا زندگی اجتماعی؟، و مسائلی از این دست بویژه در زمان حال، به یکی از بحث های کلامی مهم تبدیل شده است. در مواجه با این سوالات، دانشمندان و متخصصان دینی سعی در ارائه پاسخ هایی از منظر و دیدگاه های مختلف و تبیین قلمرو دین داشته اند. برخی محدوده و گستره دین را صرفا شامل امور فردی و اخلاقی و برای سعادت اخروی دانسته اند. برخی دیگر، قلمرو دین را تمامی ابعاد و گسترده زندگی بشر شامل مسائل دنیوی و اخروی تعریف کرده اند. دیدگاه های مطرح شده عمدتا براساس دو رویکرد حداقلی و حداکثری هستند. طبق رویکرد حداقلی، قلمرو اخلاقی، اجتماعی، سیاسی و فقهی بسیار کوچک و محدود است و دین محدود به امور آخرتی است و در امور دنیایی باید به حداقل بسنده کرد. در مقابل دیدگاه حداکثری ، حوزه گسترده تر و جامع تری برای دین در تمامی عرصه های زندگی انسان شامل امور اخروی، و دنیوی مثل سیاست، آموزش، اخلاق، مسائل اجتماعی، مسائل فردی و غیره قایل است. براین اساس، بعضی از اندیشمندان دینی قلمرو دین را تمام عرصه های زندگی و حیات دنیوی و اخروی بشر شامل عرصه های اخلاق فردی، اخروی، اجتماعی و سیاسی می دانند. درحالیکه، برخی دیگر در نقطه مقابل این دیدگاه، بیشتر تفکر و اندیشه فردگرا یا شبیه به سکولار دارند و قلمرو دین را محدود به چارچوب های زندگی شخصی افراد و در بیشترین حالت به نوع تعامل آنها با افراد دیگر و یا همان حوزه اخلاق اجتماعی، می دانند. علامه طباطبایی (1281-1360)، یکی از مفسران، فیلسوفان، فقیه اصولی و عارف شیعه ایرانی، از جمله اندیشمندان شیعی است که به مسئله و پرسش فلسفه شریعت و کارکرد دین پرداخته است. از نظر نیاز به دین و کارکرد دین برای تامین سعادت انسان در دنیا و آخرت است. به عقیده ایشان، دین روشی برای زندگی اجتماعی برای انسان به عنوان یک موجود اجتماعی. این روش زندگی شامل قوانین و مقرارتی هم برای خوشبختی دنیوی انسان و هم شامل یک سلسله عقاید و اخلاق و عبادات است که تضمین کننده سعادت اخروی بشر است (طباطبایی، 1388 (ج)، ج1، ص 127). فخر رازی(544-606 ق)، فقیه، متکلم، فیلسوف و مفسر شافعی، نیز آراء و نظرات متعددی درباب مسائل فلسفی و دینی و تفسیری دارد. از نظر ایشان دین برای انسان کارکرد هدایت دنیوی و اخروی دارد. ایشانبا اتخاذ رویکرد کارکردگرایی قلمرو وسیعی برای دین اسلام قائل می شود و وظیفه هدایت دنیوی و اخروی بشر در قلمرو د ین را به پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان علیهم السلام نسبت می دهد (تلخیص المحصل، صص 373-367). بنابراین، قوانین زندگی بشر در سطح فردی و اجتماعی باید تابع و براساس قوانین دین باشد. به عبارت دیگر، می توان اینگونه استنباط کرد که طبق نظر فخر رازی بشر برای رسیدن به کمال مطلوب و سعادت و حفظ آن نیازمند دین است و در نبود آن به کمال و سعادت نمیرسد. با درنظر گرفتن مباحثی که مطرح شد، و با توجه به اهمیت تبیین و شناخت قلمرو دین از منظر اندیشمندان مسلمان، چه شیعی و چه اهل سنت، برای پاسخگویی به سوالاتی که امروزه در ذهن انسان نسبت به دین مطرح است، پژوهش حاضر قصد دارد تا با تکیه بر روش توصیفی-تحلیلی و با بهره گیری از منابع اِسنادی-کتابخانه-ای به بررسی تطبیقی دیدگاه فخر رازی اندیشمند اهل سنت و علامه طباطبایی، اندیشمند شیعه، در مسأله‌ی قلمرو دین بپردازد و وجوه اشتراک و افتراق اندیشه این دو اندیشمند را با مصادیقی نشان دهد.
بررسی تطبیقی رابطه عقل و ایمان در اندیشه فخر رازی و علامه طباطبائی
نویسنده:
رویا جهان تیغ؛ استاد راهنما: ابراهیم نوری؛ استاد مشاور: ابوالحسن بارانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
تعریف مسأله وبیان سوال های اصلی تحقیق یکی ازمباحث بنیادین ودیرپای درحوزه ی فلسفه وکلام اسلامی،تبیین نسبت عقل وایمان است؛اینکه آیااین دومنبع معرفتی درتعارض بایکدیگرندیادرتعامل؟ودرصورت تعامل،چه نوع رابطه ای میان آن هابرقراراست؟این پرسش نه تنهاازمنظرمعرفت شناختی،بلکه ازحیث انسان شناسی،الهیات وحتی اخلاق دینی،جایگاه برجسته ای دارد.مسئله ی نسبت عقل وایمان،ازنخستین سده های شکلگیری تمدن اسلامی تاکنون،ذهن متفکران مسلمان رابه خودمشغول داشته ودرقالب مکاتب گوناگون کلامی وفلسفی،بازتاب یافته است. دراین میان،دوتن ازاندیشمندان بزرگ مسلمان،فخررازی وعلامه طباطبایی،هریک باپیش زمینه ی خاص فکری وروش شناسی متفاوت،به تبیین این نسبت پرداخته اند.فخررازی(544-606ق)،یکی ازبرجسته ترین متکلمان اشعاری،باگرایش عقل گرایانه درچارچوب اشعری گری،کوشیده است تاعقل رادرمحدوده ای مشخص ودرخدمت فهم وحی قراردهد.گرچه توبرای عقل ،جایگاه ویژه ای قائل است،امادرنهایت آن رامقیدبه آموزه های دینی وشریعت می داند(رازی،1420ق:ج1،ص125).ازسوی دیگر،علامه طباطبایی (1281-1360ش)،به عنوان یکی ازنمایندگان برجسته ی حکمت متعالیه،تلاش داردتاتعادلی میان عقل،وحی وشهودبرقرارسازد.درنگاه وی،عقل نه تنهاابزارفهم دین،بلکه یکی ازمقدمات ضروری برای ایمان آوری حقیقی است (طباطبایی،1374:ج 2،ص 158). این تفاوت رویکردها،ریشه درمبانی هستی شناسی ومعرفت شناختی این دومتفکرداردودرشیوه ی تفسیرآیات قرآنی ،استنباط احکام،ونحوه ی مواجهه باتعارض های ظاهری میان عقل ونقل نمود می یابد.فخررازی درمواضعی ازعقل گرایی مشروط دفاع می‌کند ،حال آنکه علامه طباطبایی درچارچوب حکمت صدرایی ،عقل راباشهودووحی دریک نظام هماهنگ به کارمیگیرد.این رویکردهای متفاوت،درواقع نماینده ی دونحله ی مهم وتاثیرگذاردرسنت فکری اسلامی هستند:یکی عقل گرایی محدوددرچارچوب نص،ودیگری عقل گرایی گسترده درتعامل باکشف وشهودعرفانی. درک صحیح ازاین دودیدگاه ،نه تنهامیتواندماراباعمق مبانی فکری ایشان آشنا سازد،بلکه درک ماازظرفیت هاومحدودیت های عقل درزمینه ی دین شناسی رانیزگسترش می دهد.مقایسه ی این دواندیشه،امکان ارزیابی دقیق تری ازنقش عقل درفرآیندایمان آوری ،تفسیرمتون دینی،وحتی درحل تعارضات نوظهوردرجهان معاصررافراهم می آورد .درشرایطی که جریان های مختلف فکری درجهان اسلام بارویکردهای عقل گریزیاعقل محوردرگیرند،بازخوانی انتقادی وتطبیقی آراءفخررازی وعلامه طباطبایی،می تواندبه بازسازی نوعی عقلانیت دینی متوازن کمک کند اهمیت این پژوهش نه تنهادربازخوانی انتقادی آرای این دواندیشمندبزرگ نهفته است،بلکه درظرفیت آن برای پاسخگویی به چالش های معرفتی معاصرنیزجلوه می‌کند .درعصرکنونی که ازیک سوبارشدعقل گرایی فلسفی وعلمی وازسوی دیگرباگسترش جریان های سلفی وظاهرگرامواجه ایم،بازاندیشی نسبت عقل وایمان می تواندزمینه سازایجادرویکردی متوازن وعمیق درمواجهه بامسائل دینی باشد.ازهمین رو،پژوهش حاضرمیکوشدتابابررسی تطبیقی اندیشه ی فخررازی وعلامه طباطبایی ،ابعادمختلف این نسبت راروشن سازد. براین اساس،پرسش اصلی تحقیق چنین است:رابطه ی عقل وایمان دراندیشه ی فخررازی وعلامه طباطبایی چگونه تبیین می شودووجوه اشتراک وافتراق آن هاچیست؟ 1.فخررازی چه رابطه ای میان عقل وایمان قائل است؟ 2.علامه طباطبایی چگونه به رابطه ی عقل وایمان می نگرد؟ 3.شباهت هاوتفاوت های دیدگاه این دومتفکردرزمینه عقل وایمان چیست؟
بررسی تطبیقی دیدگاه فخر رازی و علامه طباطبایی در مسأله ی اثبات پذیری وجود خدا
نویسنده:
معصومه ریگی؛ استاد راهنما: ابراهیم نوری
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
1 تعریف مسأله و بیان سؤال‌های اصلی تحقیق یکی از مسائل مهم کلام(الهیات) مسئله وجود خداست. گرچه باور به وجود خدا در همه ادیان ابراهیمی اصلی مسلّم است ولی پژوهشگران این ادیان در اثبات پذیری یا اثبات ناپذیری وجود خدا اختلاف دیدگاه دارند. برخی وجود خدا را امری بدیهی و بی نیاز از اقامه برهان می دانند و برخی دیگر آن را نظری و محتاج اثبات می‌دانند. عده ای اثبات‌ وجود خداوند را با دلایل عقلی ممکن می‌دانند و برخی بر این باورند که اثبات وجود خداوند با عقل ممکن نیست. در جهان اسلام نیز میان متفکران در مساله فوق اختلاف نظر وجود دارد، از نگاه علامه طباطبایی وجود خدا امری بدیهی و بی‌نیاز از برهان است. از این رو وی نه تنها وجود خدا را با برهان اثبات نمی‌کند؛ بلکه بر بی‌نیازی وجود خداوند از هر گونه استدلال تاکید دارد. از نظر علامه طباطبایی معرفت خدا امری فطری بوده و انسان در درون و ضمیر خود به علم حضوری خدا را می‌یابد. با وجود بداهت وجود خدا ایشان اقامه برهان را از باب تنبیه و تذکر مفید و معقول می داند. فخر رازی اثبات وجود خدا و شناخت او را برهانی و استدلالی می‌داند. از نظر وی اشتغال به این امر از واجبات عقلی و بالاترین مرتبه‌ای است که قوه‌ی نظری به آن دست می‌یابد، او با استناد به برخی آیات قرآن کریم می‌گوید قوّه‌ی نظری به‌ سبب رتبه و شرف، بر قوّه‌ی عملی مقدم است، زیرا حاصل قوّه‌ی عملی که انجام خیرات و طاعات و خشیت در برابر خداست، پس از معرفت خداوند، به دست می‌آید (فخر رازی، 1386: 2/79). فخر در اثبات نظری بودن علم ما به وجود خدا می‌گوید: «علم به وجود خدا یا امری ضروری است و یا نظری، و علم ما به وجود خداوند ضروری نیست، زیرا به علم ضروری می‌دانیم که به وجود خدا علم ضروری نداریم. این‌که علم ما به خدا بدیهی نیست، گزاره‌ای بدیهی است، بنابراین، باید نظری باشد و علم نظری با دلیل به دست می‌آید. از این روست که بالاترین مرتبه‌ی صدیقان، تفکر در دلایل ذات و صفات خداست و تقلید نکوهش شده است» (فخر رازی، 1386: 2/79). در واقع فخر رازی، استدلال‌های عقلانی متنوعی همچون برهان حدوث و امکان و وجوب را در کتاب مفاتیح الغیب مطرح کرده و تأکید کرده است که استدلال‌های فلسفی برای اثبات وجود خدا کافی و مؤثر هستند و از سوی دیگر، علامه طباطبایی، فیلسوف و مفسر شیعه، با تأکید بر اصول قرآنی و استفاده از روش‌های فلسفی، بر این باور است که شناخت وجود خدا علاوه بر استدلال‌های عقلانی، به شهود فطری انسان نیز متکی است (حجتی، مناقبی، 1394) بنابراین مسئله اثبات وجود خدا در تاریخ تفکر فلسفی و کلامی مسلمانان همواره موضوعی پیچیده و بحث‌برانگیز بوده است. در این میان، دو چهره برجسته کلامی و فلسفی اسلامی یعنی فخر رازی و علامه طباطبایی با ارائه دیدگاه‌های منحصر به فرد خود، مباحث مختلفی پیرامون اثبات وجود خدا مطرح کرده‌اند. فخر رازی، متکلم اهل سنت، در آثار خود به ویژه در مفاتیح الغیب، با استفاده از استدلال‌های عقلانی و منطقی نظیر برهان حدوث و وجوب، به اثبات وجود خدا پرداخته است. او در این زمینه به بهره‌گیری از برهان‌های فلسفی تأکید داشت و بر این باور بود که وجود خدا باید از طریق استدلال‌های عقلی و منطقی ثابت شود (محمدی، 1400). در مقابل، علامه طباطبایی، فیلسوف و مفسر بزرگ شیعه، در المیزان و دیگر آثار خود، علاوه بر تأکید بر برهان‌های عقلی، به ابعاد عرفانی و فطری ایمان به خدا نیز توجه کرده است. او معتقد است که انسان‌ها از طریق فطرت خود به وجود خدا پی می‌برند و این شناخت نیازمند استدلال‌های پیچیده نیست، اما برای تقویت این شناخت، استدلال‌های فلسفی نیز مورد استفاده قرار می‌گیرند (حجتی، مناقبی، 1394) این پژوهش بر آن است که به بررسی تطبیقی دیدگاه فخر رازی و علامه طباطبایی در مسئله‌ی اثبات‌پذیری وجود خدا بپردازد و با آوردن دلایل و شواهد کافی به تحلیل، مقایسه و ارزیابی دیدگاه این دو مفسّر در مسئله فوق مبادرت ورزد. پرسش‌های اصلی پژوهش عبارت‌اند از: 1. دیدگاه علامه طباطبایی پیرامون مسئله‌ی اثبات‌پذیری وجود خدا چیست؟ 2. نظر فخر رازی پیرامون مسئله‌ی اثبات‌پذیری وجود خدا چگونه است؟ 3. دیدگاه علامه طباطبایی و فخر رازی پیرامون مسئله‌ی اثبات‌پذیری وجود خدا چه اشتراکات و چه افتراقاتی دارد؟
خَبط کاتبان ناشی، در خَلط متون و حواشی: نگاهی به گُواهی فخر رازی
نویسنده:
حمید عطائی نظری
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
الحاق حواشی به متن، یکی از انواع تصحیفاتی است که گاه در فرایند رونویسی آثار کهن، در دست‌نوشت‌های آنها اتّفاق افتاده است و موجب غامض و نامفهوم شدن، یا ناراست و ناسازوار گشتن برخی از عبارات آن آثار شده است. فخر رازی (د: 606 ه‍.ق.)، عالم نامبردار اشعری، در شرحی که بر کتاب معروف ابن‌سینا (د: 428 ه‍.ق.) به نام عیون الحکمة نوشته است، در دو موضع، دربارۀ تصحیفِ خطاساز و ابهام‌آفرینِ الحاقِ حواشی به متن در نسخ خطّی سخن گفته است و از وقوع چنین تصحیفاتی در مصنّفات خود خبر داده. گواهی او در این خصوص از جهاتی چند درخور اعتناست، به‌ویژه از این جهت که نمودار حدوث زودهنگام اینگونه تصحیفات و تحریفات در نسخ خطّی است و اینکه رخ‌دادن این سنخ تصحیفاتِ مشکل‌ساز در آنها، نه فقط در طول چند قرن بلکه تنها در طی چند دهه و حتّی چند سال نیز امکان‌پذیر و گاه مُحَقَّق بوده است.
  • تعداد رکورد ها : 1128