جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 1125
بررسی تطبیقی دیدگاه فخر رازی و علامه طباطبایی در مسأله ی اثبات پذیری وجود خدا
نویسنده:
معصومه ریگی؛ استاد راهنما: ابراهیم نوری
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
1 تعریف مسأله و بیان سؤال‌های اصلی تحقیق یکی از مسائل مهم کلام(الهیات) مسئله وجود خداست. گرچه باور به وجود خدا در همه ادیان ابراهیمی اصلی مسلّم است ولی پژوهشگران این ادیان در اثبات پذیری یا اثبات ناپذیری وجود خدا اختلاف دیدگاه دارند. برخی وجود خدا را امری بدیهی و بی نیاز از اقامه برهان می دانند و برخی دیگر آن را نظری و محتاج اثبات می‌دانند. عده ای اثبات‌ وجود خداوند را با دلایل عقلی ممکن می‌دانند و برخی بر این باورند که اثبات وجود خداوند با عقل ممکن نیست. در جهان اسلام نیز میان متفکران در مساله فوق اختلاف نظر وجود دارد، از نگاه علامه طباطبایی وجود خدا امری بدیهی و بی‌نیاز از برهان است. از این رو وی نه تنها وجود خدا را با برهان اثبات نمی‌کند؛ بلکه بر بی‌نیازی وجود خداوند از هر گونه استدلال تاکید دارد. از نظر علامه طباطبایی معرفت خدا امری فطری بوده و انسان در درون و ضمیر خود به علم حضوری خدا را می‌یابد. با وجود بداهت وجود خدا ایشان اقامه برهان را از باب تنبیه و تذکر مفید و معقول می داند. فخر رازی اثبات وجود خدا و شناخت او را برهانی و استدلالی می‌داند. از نظر وی اشتغال به این امر از واجبات عقلی و بالاترین مرتبه‌ای است که قوه‌ی نظری به آن دست می‌یابد، او با استناد به برخی آیات قرآن کریم می‌گوید قوّه‌ی نظری به‌ سبب رتبه و شرف، بر قوّه‌ی عملی مقدم است، زیرا حاصل قوّه‌ی عملی که انجام خیرات و طاعات و خشیت در برابر خداست، پس از معرفت خداوند، به دست می‌آید (فخر رازی، 1386: 2/79). فخر در اثبات نظری بودن علم ما به وجود خدا می‌گوید: «علم به وجود خدا یا امری ضروری است و یا نظری، و علم ما به وجود خداوند ضروری نیست، زیرا به علم ضروری می‌دانیم که به وجود خدا علم ضروری نداریم. این‌که علم ما به خدا بدیهی نیست، گزاره‌ای بدیهی است، بنابراین، باید نظری باشد و علم نظری با دلیل به دست می‌آید. از این روست که بالاترین مرتبه‌ی صدیقان، تفکر در دلایل ذات و صفات خداست و تقلید نکوهش شده است» (فخر رازی، 1386: 2/79). در واقع فخر رازی، استدلال‌های عقلانی متنوعی همچون برهان حدوث و امکان و وجوب را در کتاب مفاتیح الغیب مطرح کرده و تأکید کرده است که استدلال‌های فلسفی برای اثبات وجود خدا کافی و مؤثر هستند و از سوی دیگر، علامه طباطبایی، فیلسوف و مفسر شیعه، با تأکید بر اصول قرآنی و استفاده از روش‌های فلسفی، بر این باور است که شناخت وجود خدا علاوه بر استدلال‌های عقلانی، به شهود فطری انسان نیز متکی است (حجتی، مناقبی، 1394) بنابراین مسئله اثبات وجود خدا در تاریخ تفکر فلسفی و کلامی مسلمانان همواره موضوعی پیچیده و بحث‌برانگیز بوده است. در این میان، دو چهره برجسته کلامی و فلسفی اسلامی یعنی فخر رازی و علامه طباطبایی با ارائه دیدگاه‌های منحصر به فرد خود، مباحث مختلفی پیرامون اثبات وجود خدا مطرح کرده‌اند. فخر رازی، متکلم اهل سنت، در آثار خود به ویژه در مفاتیح الغیب، با استفاده از استدلال‌های عقلانی و منطقی نظیر برهان حدوث و وجوب، به اثبات وجود خدا پرداخته است. او در این زمینه به بهره‌گیری از برهان‌های فلسفی تأکید داشت و بر این باور بود که وجود خدا باید از طریق استدلال‌های عقلی و منطقی ثابت شود (محمدی، 1400). در مقابل، علامه طباطبایی، فیلسوف و مفسر بزرگ شیعه، در المیزان و دیگر آثار خود، علاوه بر تأکید بر برهان‌های عقلی، به ابعاد عرفانی و فطری ایمان به خدا نیز توجه کرده است. او معتقد است که انسان‌ها از طریق فطرت خود به وجود خدا پی می‌برند و این شناخت نیازمند استدلال‌های پیچیده نیست، اما برای تقویت این شناخت، استدلال‌های فلسفی نیز مورد استفاده قرار می‌گیرند (حجتی، مناقبی، 1394) این پژوهش بر آن است که به بررسی تطبیقی دیدگاه فخر رازی و علامه طباطبایی در مسئله‌ی اثبات‌پذیری وجود خدا بپردازد و با آوردن دلایل و شواهد کافی به تحلیل، مقایسه و ارزیابی دیدگاه این دو مفسّر در مسئله فوق مبادرت ورزد. پرسش‌های اصلی پژوهش عبارت‌اند از: 1. دیدگاه علامه طباطبایی پیرامون مسئله‌ی اثبات‌پذیری وجود خدا چیست؟ 2. نظر فخر رازی پیرامون مسئله‌ی اثبات‌پذیری وجود خدا چگونه است؟ 3. دیدگاه علامه طباطبایی و فخر رازی پیرامون مسئله‌ی اثبات‌پذیری وجود خدا چه اشتراکات و چه افتراقاتی دارد؟
بررسی تطبیقی دیدگاه فخر رازی و علامه طباطبایی در مسأله ی قلمرو دین
نویسنده:
مژگان مرادی؛ استاد راهنما: ابراهیم نوری
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
5-1 تعریف مسأله و بیان سؤالهای اصلی تحقیق یکی از موضوعاتی که همواره ذهن آدمی را به خود مشغول کرده است، چه در گذشته که جوامع دین‌مدارتر بودند و دین نقش پررنگی در زندگی بشر داشت، و چه در زمان حال که با پیشرفت های علمی در جامعه بشری مواجه هستیم، مسئله و موضوع قلمرو دین است. تعریف و تبیین قلمرو دین از این جهت مهم است که با تعریف درست از قلمرو دین، کارکرد آن و انتظارات بشر از آن مشخص می شود. به عبارت دیگر، این سوالات که دین چه کارکردی دارد؟ چه انتظاری باید از دین داشت؟ دین در چه حوزه هایی از زندگی برای شناخت و پرداختن به مسائل گوناگون، کاربرد دارد؟ گستره دین تا چه اندازه ای است و چه ابعادی را دربرمی‌گیرد؟ دین به کدام نیازهای بشری پاسخ می دهد؟ آیا دین صرفا موضوع و مسئله ای اخلاقی واخروی است؟ آیا مسائل اجتماعی و سیاسی را نیز دربر می-گیرد و تبیین می‌کند؟ آیا محدوده دین و قوانین دینی زندگی فردی است یا زندگی اجتماعی؟، و مسائلی از این دست بویژه در زمان حال، به یکی از بحث های کلامی مهم تبدیل شده است. در مواجه با این سوالات، دانشمندان و متخصصان دینی سعی در ارائه پاسخ هایی از منظر و دیدگاه های مختلف و تبیین قلمرو دین داشته اند. برخی محدوده و گستره دین را صرفا شامل امور فردی و اخلاقی و برای سعادت اخروی دانسته اند. برخی دیگر، قلمرو دین را تمامی ابعاد و گسترده زندگی بشر شامل مسائل دنیوی و اخروی تعریف کرده اند. دیدگاه های مطرح شده عمدتا براساس دو رویکرد حداقلی و حداکثری هستند. طبق رویکرد حداقلی، قلمرو اخلاقی، اجتماعی، سیاسی و فقهی بسیار کوچک و محدود است و دین محدود به امور آخرتی است و در امور دنیایی باید به حداقل بسنده کرد. در مقابل دیدگاه حداکثری ، حوزه گسترده تر و جامع تری برای دین در تمامی عرصه های زندگی انسان شامل امور اخروی، و دنیوی مثل سیاست، آموزش، اخلاق، مسائل اجتماعی، مسائل فردی و غیره قایل است. براین اساس، بعضی از اندیشمندان دینی قلمرو دین را تمام عرصه های زندگی و حیات دنیوی و اخروی بشر شامل عرصه های اخلاق فردی، اخروی، اجتماعی و سیاسی می دانند. درحالیکه، برخی دیگر در نقطه مقابل این دیدگاه، بیشتر تفکر و اندیشه فردگرا یا شبیه به سکولار دارند و قلمرو دین را محدود به چارچوب های زندگی شخصی افراد و در بیشترین حالت به نوع تعامل آنها با افراد دیگر و یا همان حوزه اخلاق اجتماعی، می دانند. علامه طباطبایی (1281-1360)، یکی از مفسران، فیلسوفان، فقیه اصولی و عارف شیعه ایرانی، از جمله اندیشمندان شیعی است که به مسئله و پرسش فلسفه شریعت و کارکرد دین پرداخته است. از نظر نیاز به دین و کارکرد دین برای تامین سعادت انسان در دنیا و آخرت است. به عقیده ایشان، دین روشی برای زندگی اجتماعی برای انسان به عنوان یک موجود اجتماعی. این روش زندگی شامل قوانین و مقرارتی هم برای خوشبختی دنیوی انسان و هم شامل یک سلسله عقاید و اخلاق و عبادات است که تضمین کننده سعادت اخروی بشر است (طباطبایی، 1388 (ج)، ج1، ص 127). فخر رازی(544-606 ق)، فقیه، متکلم، فیلسوف و مفسر شافعی، نیز آراء و نظرات متعددی درباب مسائل فلسفی و دینی و تفسیری دارد. از نظر ایشان دین برای انسان کارکرد هدایت دنیوی و اخروی دارد. ایشانبا اتخاذ رویکرد کارکردگرایی قلمرو وسیعی برای دین اسلام قائل می شود و وظیفه هدایت دنیوی و اخروی بشر در قلمرو د ین را به پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان علیهم السلام نسبت می دهد (تلخیص المحصل، صص 373-367). بنابراین، قوانین زندگی بشر در سطح فردی و اجتماعی باید تابع و براساس قوانین دین باشد. به عبارت دیگر، می توان اینگونه استنباط کرد که طبق نظر فخر رازی بشر برای رسیدن به کمال مطلوب و سعادت و حفظ آن نیازمند دین است و در نبود آن به کمال و سعادت نمیرسد. با درنظر گرفتن مباحثی که مطرح شد، و با توجه به اهمیت تبیین و شناخت قلمرو دین از منظر اندیشمندان مسلمان، چه شیعی و چه اهل سنت، برای پاسخگویی به سوالاتی که امروزه در ذهن انسان نسبت به دین مطرح است، پژوهش حاضر قصد دارد تا با تکیه بر روش توصیفی-تحلیلی و با بهره گیری از منابع اِسنادی-کتابخانه-ای به بررسی تطبیقی دیدگاه فخر رازی اندیشمند اهل سنت و علامه طباطبایی، اندیشمند شیعه، در مسأله‌ی قلمرو دین بپردازد و وجوه اشتراک و افتراق اندیشه این دو اندیشمند را با مصادیقی نشان دهد.
بررسی تطبیقی آیات رجعت در تفاسیر مکاتب اشعری.معتزلی و امامیه با محوریت تفسیر فخر رازی، زمخشری، آلوسی و تسنیم
نویسنده:
محمد ناصر عباس؛ استاد راهنما: محمد قربان زاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
چکیده :
بازگشت به دنیای برخی از انسان‌ها پس از ظهور امام زمان (عج) و قبل از روز قیامت، که در اصطلاح رجعت نامیده می‌شود،یکی از اعتقادات راسخ در مذهب شیعه است. این در حالی است که چنین باوری در میان اهل سنت وجود ندارد.در قرآن کریم، آیاتی به داستان بازگشت به زندگی در امت‌های پیشین اشاره دارند. برای نمونه، زنده شدن هفتاد نفر از قوم حضرت موسی، زنده کردن مردگان توسط حضرت عیسی و زنده شدن حضرت عزیر از جمله این موارد هستند که مورد تایید مفسران شیعه و سنی قرار گرفته‌اند. این موضوع نشان می‌دهد که رجعت در آینده نیز می‌تواند رخ دهد و هیچ دلیل عقلییا نقلی برای رد آن وجود ندارد.برخی از آیات قرآن نیز به طور خاص به رجعت در آخرالزمان اشاره دارند، اگرچه تفسیر و تأویل این آیات بین مفسران مختلف، محل بحث است. به عنوان مثال، مفسران امامیه و علمایی مانند آیت‌الله جوادی آملی، آیه83 سوره نمل را که در آن خداوند می‌فرماید: «روزی که از هر امتی گروهی را محشور می‌کنیم»، به رجعت به دنیا تفسیر کرده‌اند.در مقابل،مفسرانی نظیر فخر رازی،زمخشری و آلوسی،این آیه را به حشر اخروی و قیامت مربوط می‌دانند. هدف این تحقیق، بررسی آیات مرتبط با رجعت و تبیین دیدگاه‌های مختلف تفسیری پیرامون این موضوع است درتفاسیر مکاتب امامیه و اشاعره و معتزله با محوریت تفسیر فخر رازی، زمخشری، آلوسی و تسنیم به روش تطبیقی مورد نظر قرار گرفته است.
تبیین تطبیقی ختم نبوت از دیدگاه فخر رازی و ملاصدرا
نویسنده:
فاطمه حیدری؛ استاد راهنما: اکبر میرسپاه؛ استاد مشاور: عسکری سلیمانی امیری
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
موضوع این تحقیق ، ختم نبوت از منظر ملاصدرا و فخر رازی است. در میان مسائل مختلفی که به موضوع نبوت مرتبط می‌شوند، مسئله خاتمیت اهمیت ویژه‌ای دارد. خاتمیت به این معنا که دفتر نبوت، مطلقاً (چه نبوت تشریعی و چه تبلیغی) بسته ‌شده است. این مسئله هم از جهت نقلی( آیات و روایات) و هم عقلی قابل بحث و بررسی است. آنچه که در این تحقیق به آن پرداخته شده نظر دو اندیشمند برجسته از دو مذهب بزرگ تشیُّع و تسنّن، در مسأله ختم نبوت است. در کلام قدیم و آثار فلاسفه و متکلمین متقدّم، به این موضوع کمتر پرداخته شده و اینگونه نیست که بخش جداگانه‌ای را به مسئله ی ختم نبوت و تحلیل و تدلیل آن اختصاص داده باشند؛ در عین حال در ضمن مباحث مربوط به نبوت، آن را بررسی و نظر خویش را بیان نموده اند. با توجه به اینکه مباحث متعددی نظیر عدم تحریف قرآن، ویژگی‌های قرآن، مسئله ی امامت، جهانشمول بودن مکتب اسلام و مانند آن، ارتباط تنگاتنگی با ختم نبوت دارند، نگارنده در حد مجال این نوشتار، به بررسی موارد مذکور از دیدگاه دو اندیشمند مذکور پرداخته است. آراء ملاصدرا در این زمینه، کاملاً منطبق با مکتب فلسفی‌ای بود که خودش بنیان‌گذار آن بوده است؛ و بالتبع مباحث ارائه شده توسط وی در این زمینه، از عمق بسیاری برخوردار بود؛ مانند ارتباط نبی با عوالم سه‌گانه وجود ، تحلیل رتبه وجودی نبی‌مکرم اسلام، از طریق مبحث تشکیک وجود، و مانند آن. وی در بحث ختم نبوت قائل است که انقطاع وحی صرفاً در وحی تشریعی رخ داده و پس از حضرت ختمی مرتبت(ص) ارسال و اعزام فردی به نام نبی و رسول که فرشته ی حامل وحی به اشکال مختلف بر وی نمایان گردد و اختصاصاً وحی الهی را به گوش و قلب وی برساند، اتفاق نخواهد افتاد؛ در عین حال از دیدگاه او، این سخن به معنای انقطاع حجت الهی بر انسان‌ها و مسدود شدن هدایت ایشان نمی‌باشد و ائمه معصومین در حکم نبی می‌باشند و تمامی شئون نبوت ـ منهای دریافت وحی تشریعی ـ را دارا هستند. اما فخر رازی در مسئله ختم نبوت، با رویکردی کلامی، بیشتر بر ختم شریعت تأکید کرده است. به دیگر سخن، وی در بحث خاتمیت با بیان نسخ شرایع پیشین توسط دین اسلام، بر خاتمیت تأکید می‌کند و از نگاه وی این دو (ختم نبوت و ناسخ بودن شریعت اسلام) جدای از یکدیگر نیستند. نتیجه تطبیق آراء این دو اندیشمند، تبیین عمیق‌تر، دقیق‌‌تر،جامع‌تر و مبتنی بر مبانی عقلی از سوی ملاصدرا بود. در واقع با توجه به آنچه ملاصدرا در مورد چیستی و دلایل ختم نبوت بیان نموده، بسیاری از شبهات وارده بر بحث ختم نبوت پاسخ داده می‌شوند و جای هیچ شک و شبهه‌ای باقی نمی‌ماند. حال آنکه در آراء فخر رازی هرچند ختم نبوت (تبلیغی و تشریعی) مسئله‌ای پذیرفته شده و اثبات شده است؛ اما این تفاوت را با دیدگاه ملاصدرا دارد که وی، مسئله ادامه‌دار بودن هدایت انسان‌ها توسط معصومین (ع) و هرگونه ارتباط با عالم ملکوت را پس از نبی خاتم ، رد می‌کند. نتیجه دیدگاه وی، بی‌پاسخ بودن بسیاری از شبهات و اشکالاتی است که بر ختم نبوت وارد می‌شود و دیدگاه وی موجب اقناع اذهان در تحلیل و بررسی مسأله خاتمیت نمی‌گردد.
بررسی تطبیقی رابطه عقل و ایمان در اندیشه فخر رازی و علامه طباطبائی
نویسنده:
رویا جهان تیغ؛ استاد راهنما: ابراهیم نوری؛ استاد مشاور: ابوالحسن بارانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
تعریف مسأله وبیان سوال های اصلی تحقیق یکی ازمباحث بنیادین ودیرپای درحوزه ی فلسفه وکلام اسلامی،تبیین نسبت عقل وایمان است؛اینکه آیااین دومنبع معرفتی درتعارض بایکدیگرندیادرتعامل؟ودرصورت تعامل،چه نوع رابطه ای میان آن هابرقراراست؟این پرسش نه تنهاازمنظرمعرفت شناختی،بلکه ازحیث انسان شناسی،الهیات وحتی اخلاق دینی،جایگاه برجسته ای دارد.مسئله ی نسبت عقل وایمان،ازنخستین سده های شکلگیری تمدن اسلامی تاکنون،ذهن متفکران مسلمان رابه خودمشغول داشته ودرقالب مکاتب گوناگون کلامی وفلسفی،بازتاب یافته است. دراین میان،دوتن ازاندیشمندان بزرگ مسلمان،فخررازی وعلامه طباطبایی،هریک باپیش زمینه ی خاص فکری وروش شناسی متفاوت،به تبیین این نسبت پرداخته اند.فخررازی(544-606ق)،یکی ازبرجسته ترین متکلمان اشعاری،باگرایش عقل گرایانه درچارچوب اشعری گری،کوشیده است تاعقل رادرمحدوده ای مشخص ودرخدمت فهم وحی قراردهد.گرچه توبرای عقل ،جایگاه ویژه ای قائل است،امادرنهایت آن رامقیدبه آموزه های دینی وشریعت می داند(رازی،1420ق:ج1،ص125).ازسوی دیگر،علامه طباطبایی (1281-1360ش)،به عنوان یکی ازنمایندگان برجسته ی حکمت متعالیه،تلاش داردتاتعادلی میان عقل،وحی وشهودبرقرارسازد.درنگاه وی،عقل نه تنهاابزارفهم دین،بلکه یکی ازمقدمات ضروری برای ایمان آوری حقیقی است (طباطبایی،1374:ج 2،ص 158). این تفاوت رویکردها،ریشه درمبانی هستی شناسی ومعرفت شناختی این دومتفکرداردودرشیوه ی تفسیرآیات قرآنی ،استنباط احکام،ونحوه ی مواجهه باتعارض های ظاهری میان عقل ونقل نمود می یابد.فخررازی درمواضعی ازعقل گرایی مشروط دفاع می‌کند ،حال آنکه علامه طباطبایی درچارچوب حکمت صدرایی ،عقل راباشهودووحی دریک نظام هماهنگ به کارمیگیرد.این رویکردهای متفاوت،درواقع نماینده ی دونحله ی مهم وتاثیرگذاردرسنت فکری اسلامی هستند:یکی عقل گرایی محدوددرچارچوب نص،ودیگری عقل گرایی گسترده درتعامل باکشف وشهودعرفانی. درک صحیح ازاین دودیدگاه ،نه تنهامیتواندماراباعمق مبانی فکری ایشان آشنا سازد،بلکه درک ماازظرفیت هاومحدودیت های عقل درزمینه ی دین شناسی رانیزگسترش می دهد.مقایسه ی این دواندیشه،امکان ارزیابی دقیق تری ازنقش عقل درفرآیندایمان آوری ،تفسیرمتون دینی،وحتی درحل تعارضات نوظهوردرجهان معاصررافراهم می آورد .درشرایطی که جریان های مختلف فکری درجهان اسلام بارویکردهای عقل گریزیاعقل محوردرگیرند،بازخوانی انتقادی وتطبیقی آراءفخررازی وعلامه طباطبایی،می تواندبه بازسازی نوعی عقلانیت دینی متوازن کمک کند اهمیت این پژوهش نه تنهادربازخوانی انتقادی آرای این دواندیشمندبزرگ نهفته است،بلکه درظرفیت آن برای پاسخگویی به چالش های معرفتی معاصرنیزجلوه می‌کند .درعصرکنونی که ازیک سوبارشدعقل گرایی فلسفی وعلمی وازسوی دیگرباگسترش جریان های سلفی وظاهرگرامواجه ایم،بازاندیشی نسبت عقل وایمان می تواندزمینه سازایجادرویکردی متوازن وعمیق درمواجهه بامسائل دینی باشد.ازهمین رو،پژوهش حاضرمیکوشدتابابررسی تطبیقی اندیشه ی فخررازی وعلامه طباطبایی ،ابعادمختلف این نسبت راروشن سازد. براین اساس،پرسش اصلی تحقیق چنین است:رابطه ی عقل وایمان دراندیشه ی فخررازی وعلامه طباطبایی چگونه تبیین می شودووجوه اشتراک وافتراق آن هاچیست؟ 1.فخررازی چه رابطه ای میان عقل وایمان قائل است؟ 2.علامه طباطبایی چگونه به رابطه ی عقل وایمان می نگرد؟ 3.شباهت هاوتفاوت های دیدگاه این دومتفکردرزمینه عقل وایمان چیست؟
حقیقت انسان از دیدگاه فخر رازی و آیت الله جوادی آملی
نویسنده:
فائزه براهوئی شاد؛ استاد راهنما: ابراهیم نوری
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
بررسی تطبیقی دیدگاه‌های فخر رازی و جوادی آملی درباره حقیقت انسان تعریف مسئله و سوالات اصلی تحقیق مسئله «حقیقت انسان» از بنیادی‌ترین مباحث در فلسفه اسلامی و کلام است که به پرسش‌هایی مانند چیستی انسان، جایگاه او در نظام آفرینش، رابطه‌اش با خدا و سرنوشت نهایی‌اش می‌پردازد. این تحقیق به بررسی تطبیقی دیدگاه‌های فخر رازی (متکلم و مفسر اشعری) و آیت‌الله جوادی آملی (فیلسوف و عارف حکمت متعالیه) درباره ماهیت انسان می‌پردازد. دیدگاه فخر رازی - نفس و تجرد: رازی در آثار خود گاهی نفس را جسم مادی، گاه جسم لطیف (اثیری) و در نهایت مجرد معرفی می‌کند. با این حال، در تفسیر کبیر (مفاتیح الغیب) به تجرد نفس تصریح دارد و آن را غیرمادی و واحد می‌داند. - تقسیم‌بندی نفوس: او نفوس ناطقه را به دو دسته نیک‌سرشت (که بدون تلاش به کمال می‌رسند) و بدسرشت (که به‌رغم تلاش به کمال نمی‌رسند) تقسیم می‌کند. - خلافت الهی: رازی در تفسیر آیه خلافت (بقره:30)، انسان را مظهر صفات الهی می‌داند که با عقل و اراده، شایستگی این مقام را یافته است. دیدگاه جوادی آملی - حقیقت مجرد انسان: جوادی آملی با تأکید بر مبانی حکمت متعالیه و عرفان اسلامی، نفس انسان را مجرد و دارای مراتب وجودی می‌داند که به سوی کمال و قرب الهی حرکت می‌کند. - انسان کامل: از نگاه او، انسان کامل اولین مخلوق الهی و مظهر اسماء خداوند است که به مقام خلافت و قرب divine نائل می‌شود. پیامبران و امامان مصداق‌های اعلای انسان کامل هستند. - خلافت الهی: او با استناد به آیات قرآن، خلافت انسان را ناشی از علم، اختیار و قابلیت تکامل وجودی او می‌داند. تفاوت‌های کلیدی دو دیدگاه 1. مبانی فلسفی: - رازی بر کلام اشعری و استدلال‌های عقلی تکیه دارد، در حالی که جوادی آملی از حکمت صدرایی و عرفان بهره می‌برد. 2. نفس و تجرد: - رازی در تعریف نفس دچار تردید است (بین مادی، اثیری و مجرد)، اما جوادی آملی به‌صرافت بر تجرد نفس تأکید دارد. 3. کمال انسان: - رازی به جبرگرایی نسبی در سعادت و شقاوت انسان معتقد است، اما جوادی آملی بر اختیار و سیر تکاملی انسان تأکید می‌کند. 4. انسان کامل: - جوادی آملی انسان کامل را مظهر تام اسماء الهی می‌داند، در حالی که رازی بیشتر بر عقلانیت و اراده انسان تمرکز دارد جمع‌بندی این تحقیق نشان می‌دهد که اختلاف مبانی کلامی-فلسفی فخر رازی و جوادی آملی، منجر به تفاوت در تبیین حقیقت انسان، تجرد نفس، و مسیر کمال شده است. بررسی تطبیقی این دو دیدگاه، می‌تواند به درک عمیق‌تری از مسئله انسان در اندیشه اسلامی کمک کند. کلمات کلیدی: حقیقت انسان، فخر رازی، جوادی آملی، نفس مجرد، انسان کامل، خلافت الهی.
خَبط کاتبان ناشی، در خَلط متون و حواشی: نگاهی به گُواهی فخر رازی
نویسنده:
حمید عطائی نظری
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
الحاق حواشی به متن، یکی از انواع تصحیفاتی است که گاه در فرایند رونویسی آثار کهن، در دست‌نوشت‌های آنها اتّفاق افتاده است و موجب غامض و نامفهوم شدن، یا ناراست و ناسازوار گشتن برخی از عبارات آن آثار شده است. فخر رازی (د: 606 ه‍.ق.)، عالم نامبردار اشعری، در شرحی که بر کتاب معروف ابن‌سینا (د: 428 ه‍.ق.) به نام عیون الحکمة نوشته است، در دو موضع، دربارۀ تصحیفِ خطاساز و ابهام‌آفرینِ الحاقِ حواشی به متن در نسخ خطّی سخن گفته است و از وقوع چنین تصحیفاتی در مصنّفات خود خبر داده. گواهی او در این خصوص از جهاتی چند درخور اعتناست، به‌ویژه از این جهت که نمودار حدوث زودهنگام اینگونه تصحیفات و تحریفات در نسخ خطّی است و اینکه رخ‌دادن این سنخ تصحیفاتِ مشکل‌ساز در آنها، نه فقط در طول چند قرن بلکه تنها در طی چند دهه و حتّی چند سال نیز امکان‌پذیر و گاه مُحَقَّق بوده است.
خوانش ملاصدرا از فخر رازی در نفی ماهیت از واجب
نویسنده:
مهدی سعادتمند
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
خوانش یک اندیشمند یا مکتب فلسفی از دیدگاه‌‌های رقیب، بیان‌‌گر میزان غنای فکری آن فرد یا مکتب و شاخصی در آزمودن قوت و ضعف او در برابر سایر نظرات است. اهمیت استخراج و بررسی این خوانش‌‌ها علاوه بر مزایای آموزشی، ضرورتی پژوهشی در پیشبرد مسائل فلسفی و قضاوتی صحیح برای انتخاب آرای برتر است. یکی از موضوعات مهم فلسفی که علاوه بر امور عامه، جایگاه مهمی در الهیات به معنای اخص و به دنبال آن مسائل کلامی دارد، بحث از احکام واجب‌‌ تعالی است. هدف پژوهش حاضر این است که خوانش ملاصدرا از فخر رازی را در انتساب ماهیت به واجب‌‌‌‌ الوجود مورد کاوش قرار دهد. پرسش اصلی پژوهش این است که: ملاصدرا به عنوان مدافع «نفی ماهیت از واجب»، چه خوانشی از دلایل و اشکالات فخر رازی در مخالفت با این آموزه فلسفی دارد؟ روش پژوهش توصیفی- تحلیلی بوده و نتایج نشان داد که، ملاصدرا واجب را عین وجود و منزه از ماهیت می‌‌داند، اما برخی چون فخر رازی حقیقت او را ماهیتی می‌‌شمارند که وجود بر آن عارض شده است. صدرالمتألهین ضمن اقامه براهین گوناگون، دیدگاه رازی را هم نقد کرده است. در پژوهش حاضر رأی ملاصدرا در «نفی ماهیت از واجب» با اصولی چون بساطت واجب و امتناع تقدم شئ برخود اثبات شده است. ملاصدرا استدلال خود را با رد شبهه وارد شده از طرف رازی کامل کرده است. در مرحله بعد، نقدهای صدرا بر اشکالات چهارگانه و هستی‌‌‌شناسانه فخر رازی نسبت به این آموزه آمده است. اشکالات مذکور در واقع واکنش وی به مشائین است. رازی بدون اینکه مبنای خود را در اصالت ماهیت به صحنه بیاورد، تلاش کرده است با محور قرار دادن مبانی فکری مشائی در وجود و ماهیت، آموزه «نفی ماهیت از واجب» را به چالش بکشد. خوانش ملاصدرا در واقع به نقد و رد این اشکالات برمی‌‌گردد. مواجهه ملاصدرا با رازی تا نقد استدلال معرفت‌شناسانه فخر و پاسخ به قوی‌‌ترین دعاوی او در اثبات ماهیت برای واجب ادامه یافته است. مقایسه تطبیقی این دو اندیشمند نشان می‌‌دهد که ملاصدرا با تسلط بر پیشینه موضوع و استفاده از اصول صحیح، رأی خود را ثابت کرده است، تا جایی که با استفاده از آن اصول، پاسخی پیشنهادی به دو دلیل دیگر رازی که ملاصدرا به آن متعرض نشده نیز در خلال این پژوهش ارائه شده است. در نهایت باید گفت، ریشه نارسایی نظرگاه رازی را باید در قول به اصالت ماهیت در برابر اصالت وجود، غفلت از تشکیک در وجود و سرایت احکام مفهوم وجود به مصادیق آن جستجو کرد. مسائلی که فهم صحیح از آن، سبب توفیق ملاصدرا در ارائه خوانشی انتقادی از رازی شده است. پاسخ‌‌های مبنایی و بنایی او به صورتی است که در این نزاع فکری موفق به پوشاندن رخنه‌‌های براهین حکمای مشاء در نفی ماهیت از واجب می‌‌شود. وی این رسالت را با تکیه بر مبانی خاص خود در حکمت متعالیه و ناظر به هر دو جنبه هستی‌شناسانه و معرفت‌شناسانه به سرانجام رسانده است.
صفحات :
از صفحه 43 تا 62
تصور فخر الدین الرازي لحقیقة الزمان و مرجعیة الأفلاطونیة
نویسنده:
محمد الصادقي
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
بررسی تطبیقی ملاک رضایت الهی در نظام شفاعت از دیدگاه علّامه طباطبایی و فخر رازی (با تکیه بر تفاسیر المیزان و مفاتیح ‌الغیب)
نویسنده:
علی محمد شکری چشمه سبزی، میثم اکبرزاده، ناصر مومنی، مهدی خادمی
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
شفاعت یکی از باورهای اصلی در نظام اعتقادی اسلام است که تحقق آن، بنا بر تصریح قرآن کریم، مشروط به رضایت الهی است. آیة «وَلَا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَى» (انبیاء: ۲۸) به این وابستگی اشاره دارد، اما ملاک رضایت خداوند در این آیه و دیگر آیات به‌طور صریح بیان نشده است. همین ابهام، زمینه‌ساز مسئله اصلی این پژوهش شده است. مقاله حاضر با روشی توصیفی‌تحلیلی و رویکردی مقایسه‌ای، به بررسی دیدگاه‌های علّامه طباطبایی و فخر رازی دربارة ملاک رضایت الهی در نظام شفاعت می‌پردازد و تفاسیر المیزان و مفاتیح‌الغیب را مبنای تحلیل قرار داده است. یافته‌ها نشان می‌دهد که هر دو اندیشمند، رضایت از دین فرد را ملاک رضایت الهی می‌دانند. علّامه طباطبایی، افزون بر ایمان، طهارت نفس را نیز شرط اصلی می‌داند، اما فخر رازی با استناد به روایات، بر باور قلبی به توحید تأکید دارد. همچنین، هر دو متفکّر، ملاک‌هایی چون عمل صالح، تقوا، صداقت، هجرت و جهاد را به‌عنوان ملاک‌های مکمّل مطرح کرده‌اند. در نگاه علّامه، شفاعت شامل مؤمنان گناهکار از اصحاب یمین می‌شود، ولی فخر رازی شفاعت را در چهارچوب مبانی اشعری برای مؤمنان فاسق نیز قابل تحقّق می‌داند. در مجموع، دیدگاه علّامه به‌لحاظ سازگاری با عدل و حکمت الهی، انسجام بیشتری دارد.
  • تعداد رکورد ها : 1125