جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 1386
افلاطون و سهروردی در مسئله شناخت
نویسنده:
عبدالرسول بهمانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران: ,
کلیدواژه‌های اصلی :
بررسی وارزیابی دلائلحدوث وقدم وجاودانگی نفس درفلسفه افلاطون و سهروردی
نویسنده:
علی موسوی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران: ,
کلیدواژه‌های اصلی :
علم و معرفت از دیدگاه افلاطون و سهروردی
نویسنده:
مهدی زمانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران: ,
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
مطالعه ادراک غیر در فلسفه سهروردی و مقایسه آن با فلوطین
نویسنده:
زینب ابوالقاسمی دهاقانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در فلسفۀ سهروردی ادراک به حضور شیء برای امر مجرد )نور لذاته( تعریف می‌شود. نفس انسان که یکی از مصادیق نور لذاته مي‌باشد در مرتبۀ ادراک حسی و خیالی با اشراقات خود و به صرف مقابلۀ بدون حجاب و مانع با حقایق محسوس مادي یا حقایق خيالي عالم مثال معلق، به آنها اضافه شده و بدون وساطت هیچ صورتی در قوای ادراکی به مشاهدۀ مستقیم آنها می‌پردازد.در تعقل (ادراك كليات) نيز اگر امر كلي، معقول عيني باشد(مثل نوريه افلاطوني) نفس از طريق مشاهده مستقيم آن را ادراك مي‌كند و اگر امر كلي، معقول ذهني (مفاهيم عام يا اعتبارات عقلي) باشد، نفس از طريق مشاهده مستقيم صورتي كه نزد خود دارد آنها را می‌شناسد.نفس برای ادراک شهودي یعنی مشاهدۀ حضوری حقایق مراتب عالي هستي ابتدا به حکمت عملی و نظری می‌پردازد تا بتواند حجاب‌ها را کنار زده و بدون هیچ مانعی به صورت مستقيم همه آن حقايق را مشاهده كند.فلوطین به تبیین دو قوس نزول و صعود در هستی می‌پردازد. او در قوس صعود چگونگی بازگشت و عروج انسان به موطن اصلی‌ای که از آن نازل شده را توضیح می‌دهد. وسیلۀ صعود انسان، شناخت است.با کسب حکمتعملی و نظری نیروی عقلی انسان دوباره فعال مي‌شود و در نتيجه به مرتبه عقل صعود مي‌كند. با صعود به مرتبۀ عقل دیگر شناخت انسان از طریق ادراک حسی و یا اقامۀ استدلال که یک علم حصولی است نمی‌باشد بلکه یک علم حضوری خواهد بود و او به مشاهدۀ حضوری حقایق مجرد نورانی معقولمی‌پردازد. در نهایت حرکت صعودی نیز انسان با تجرد صرف و حتی گذشتن از مشاهدۀ حضوری عقل به مرتبۀ احد صعود می‌کند و با فنای در آن به شناخت و مشاهده‌‌ی مراتب عالی‌تر دست می‌یابد.سهروردی از این نظریۀ فلوطین در موارد ذیل متأثر شده است: تعریف تعقل و ادراک، فاعل شناسا، نحوۀ خودآگاهی، نظریۀ مشاهدۀ حضوری اشراقی، نحوۀ ادراک شهودی حقایق عالی هستی و شرایط تحقق این مشاهدۀ حضوری.
بررسی مقایسه‌ای تجربه دینی ویلیام جیمز با علم حضوری شیخ اشراق
نویسنده:
فهیمه عرب
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
هدف پژوهش حاضر، بررسی و مقایسه علم حضوری شیخ اشراق و تجربه دینی ویلیام جیمز است. تجربه دینی اصطلاحی است که دین پژوهان مغرب زمین از نیمه دوم قرن نوزدهم آن را رواج دادند؛که به معنای مواجهه انسان با امور ماوراء الطبیعی یا مشاهده و مشارکت در آن ها یا دریافتی است که متعلق آن، خدا یا امور مرتبط با خداست. در واقع، تجربه، از جمله رویدادهایی است که در نفس به وقوع می پیوندد که صاحب آن نسبت به آن آگاه است و دین، تأثیرات، احساسات و رویدادهایی است که برای هر انسانی در عالم تنهایی و دور از همه وابستگی های او رخ می دهد. اندیشمندان معتقدند غیر از حواس و عقل، راه دیگری برای شناخت وجود دارد که راه شهود و مکاشفه و یا علم حضوری است. از منظر آنها، نمی‌توان با عقل به این گونه معرفت، یعنی یافتن واقعیات و حقایق اشیاء دست یافت. ویلیام جیمز فیلسوف آمریکایی تجربه دینی را مطرح می‌کند و سهرودی نیز شهود را شریف‌ترین و بلندمرتبه‌ترین مرحله شناخت می‌شناسد.
نظریه سهروردی در باب علیت و تاثیر آن بر محقق دوانی و میرداماد
نویسنده:
رضا اکبریان، نفیسه نجبا
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
حکمت اشراق سهروردی دارای اصول و مبانی بدیعی است که نه تنها در حکمت مشا یافت نمی شود، بلکه پایه و اساس تفکرات اندیشمندان بعدی قرار گرفته و نقطه عطفی در تاریخ فلسفه به شمار می آید. نظریه اضافه اشراقیه که در جهت تبیین رابطه علت و معلول از سوی سهروردی مطرح شده است، یکی از اصول بنیادین این فلسفه است. از آنجا که ارتباط میان علت و معلول در نهایت به ارتباط میان خالق و مخلوق می انجامد، فیلسوفان مسلمان پیش از سهروردی با بهره گیری از تعالیم دینی سعی کردند ارتباط عمیق تری میان آن دو اثبات کنند. به عنوان نمونه ابن سینا با درنظر گرفتن ترکیب شی از وجود و ماهیت و امکان ماهوی به عنوان ملاک نیاز شی به علت، معلول را از جنبه وجودی مرتبط به علت و عین الربط به آن درنظر می گرفت. پس از ابن سینا، سهروردی با انکار برخی مبانی مشائین از جمله ترکیب شی از ماده و صورت و نیز وجود و ماهیت و اعتباری دانستن وجود، قائل می شود به اینکه معلول نه از جنبه وجودی بلکه با تمام هویت خود وابسته به علت است. با چنین تفسیری بالطبع رابطه عمیق تری بین علت و معلول ثابت می شود. همین ویژگی و نیز برخی موارد دیگر باعث می شود دیدگاه سهروردی مورد توجه حکمای پس از وی قرار گیرد. دوانی و میرداماد از جمله پیروان این اندیشه به شمار می آیند. آنها به رغم اینکه سعی داشتند برای گریز از اشکالات وارد بر نظر سهروردی تبیین جدیدی از آن ارائه دهند، اما دیدگاه او را بر ابن سینا ترجیح داده و برگزیدند.
نظریه اضافه اشراقیه سهروردی و تأثیر آن بر محقق دوانی، میرداماد و ملاصدرا
نویسنده:
نفیسه نجبا
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
پس از بیان ویژگی های این تحقیق در فصل اول و تحت عنوان مقدمه، در هر یک از فصول به بیان و بررسی مسائلی پرداختیم که هر یک ما را در دستیابی به هدف این تحقیق در شناخت نظریه اضافه اشراقیه سهروردی و علت تأثیر پذیری حکمای پس از او از آن و نیز مقایسه دیدگاه ها با یکدیگر، یاری و راهنمایی نمود.در فصل دومنظام فلسفی و اصول و مبانی شیخ اشراق مورد بررسی قرار گرفت و بدست آمد:سهروردی نظام فلسفی خود را بر پایه ای بنیان می نهد که قبل از او بی سابقه بوده و از ابداعات وی به شمار می رود. او بر خلاف رسم معمول به جای وجود و ماهیت، نور را اساس فلسفه خویش قرار می دهد و با استدلالات گوناگون بر اعتباری بودن وجود تأکید می کند. از نظر او وجود از معقولات ثانیه و مفهوم عام و مطلق ذهنی و عقلی است که از ماهیات محقق در خارج انتزاع می شود. اما ماهیت در نگاه شیخ تمام حقیقت شیء بوده و منشأ آثار است. با توجه به اینکه نور اساس فلسفه سهروردی است و از طرفی ماهیت عین حقیقت شیء است، می توان نتیجه گرفت که ماهیات متحصل در خارج چیزی جز حقایق نوری نیستند. ممکن است این سوال پیش آید که اختلاف این حقایق که همه در نور بودن با یکدیگر شریکند، چیست؟ در این جاست که اصل تشکیک در فلسفه سهروردی باید مورد توجه قرار گیرد. سهروردی بر خلاف حکمای مشاء با پذیرفتن تشکیک در ماهیات، اختلاف انوار را به شدت و ضعف می داند. بنابراین واقعیت از دیدگاه سهروردی عبارت است از حقایق شدید و ضعیف نوری. بر اساس چنین ویژگی هایی در فلسفه سهروردی، او تفسیری متفاوت از علیت ارائه می دهد. از نظر او چون وجود امری اعتباری است، شیء با تمام ذات و هویت خود وابسته به علت و عین الربط به آن است. برخلاف حکمای مشاء و به ویژه ابن سینا که با در نظر گرفتن دو حیثیت در شیء یعنی وجود و ماهیت، شیء را تنها از جنبه وجودی متعلق به علت می دانستند. به چنین رابطه ای در اصطلاح اضافه اشراقیه گفته می شود. در اضافه اشراقی بر خلاف اضافه مقولی که در آن دو مستقل داریم و یک رابط، یک مستقل و یک رابط داریم. به عبارت دیگر می توان گفت علت نور قوی و معلول نور ضعیف است که اضافه اشراقیه نور قوی است. بر اساس تشکیک وجود و نیز چنین تبیینی از علیت ملاک نیاز شیء به علت در فلسفه سهروردی از امکان ماهوی به امکان فقری تغییر می یابد. پذیرش نظریه اضافه اشراقیه پیامدهایی را در خصوص بحث علیت در فلسفه سهروردی به دنبال می آورد که مهم ترین آنها عبارت اند از اثبات فاعلیت بالرضا برای خداوند و نیز فاعل مباشر مستقیم دانستن انوار برای آثار شیء. سهروردی با انکار ماده و صورت به عنوان دو جزء جوهر جسمانی، بر خلاف ابن سینا آثار را به صور نوعیه مستند نکرده، بلکه آنها را مستقیماً به انوار استناد می دهد. مسلم است که اتخاذ چنین دیدگاهی منجر به برقراری رابطه بسیار عمیق تری بین علت و معلول می گیرد و همین ویژگی دیدگاه شیخ اشراق را از دیگر فلاسفه متمایز می سازد.در فصل سوم دیدگاه محقق دوانی و میرداماد در خصوص بحث علیت به عنوان کسانی که در این بحث پیرو سهروردی هستند، مورد بررسی قرار گرفت و به دست آمد:دوانی و میرداماد اگر چه نور و ظلمت را اساس فلسفه خود قرار ندادند، اما با اعتباری دانستن وجود، ماهیت شیء را متعلق به علت دانستند. تأکید آن ها در آثارشان بر پذیرش جعل بسیط به جای جعل مرکب، موید این مطلب است. فضای حاکم بر حوزه فلسفی شیراز و اصفهان و نیز بهره گیری آنان از تعالیم شیعی و نیز انتقادات متکلمان بر فلاسفه از جمله اموری است که آنان را به پذیرش دیدگاه سهروردی سوق داده است.اما علی رغم پذیرش دیدگاه سهروردی، محقق دوانی و میرداماد علاوه بر تفاوت در اساس فلسفیمبنی بر پذیرش وجود و ماهیت به جای نور و ظلمت، تلاش کردند تا تفسیر متفاوتی از ربط بین علت و معلول نیز ارائه دهند. محقق دوانی که انتزاع مفهوم وجود را تنها از ماهیات مجعول کافینمی دانست، چرا که این امر موجب انقلاب ماهیت از امکان به وجوب می گردد، معتقد می شود که صادر از جاعل و اثر آن، تنها ماهیت نیست، بلکه ماهیت و حیثیت اکتسابی آن که جهت ربط به مبدأ است، هر دو اثر جاعل است و تا این حیثیت به ماهیت ضمیمه نشود، مفهوم وجود از نفس ماهیت انتزاع نشده و بر آن حمل نمی گردد. اما میرداماد این عقیده را نمی پذیرد. از نظر او لحوق امری و انضمام آن به ماهیت برای انتزاع مفهوم وجود، جعل بسیط را به جعل مرکب تبدیل خواهد کرد که اعتقاد حکمای مشاء و باطل است. میرداماد با در نظر گرفتن دو حیثیت وجود و ماهیت برای شیء، وجود را امری اعتباری و ماهیت را اصیل می داند و معتقد است، نفس ماهیت مصحح حمل وجود بر آن است و از همین راه استدلال می کند که اگر ماهیت مجعول نباشد، واجب می شود. اگر چه دیدگاه دوانی و میرداماد برتری هایی نسبت به دیدگاه سهروردی دارد، اما به دلیل اشکالاتی از جمله بحث سنخیت و ... مورد انتقاد صدر المتألهین قرار می گیرد و باعث می شود، ملاصدرا علی رغم تأثیر پذیری از آنها دیدگاه کاملاً متفاوتی ارائه دهد.نکته دیگری که به آن باید اشاره کرد این است که محقق دوانی با نظر نهایی خود مبنی بر طرح مسئله تشأن و اینکه معالیل شوون و حیثیات علت اند، از سهروردی فاصله می گیرد.در فصل چهارم با طرح اصول اساسی فلسفه ملاصدرا، به طرح دیدگاه وی در خصوص رابطه علیت پرداخته شد و بدست آمد که:ملاصدرا نیز با قرار دادن وجود و ماهیت به جای نور و ظلمت به عنوان اصل فلسفی خویش با دوانی و میرداماد همگام و از سهروردی فاصله می گیرد اما با طرح اصالت وجود به جای اصالت ماهیت و به تبع آن تقدم وجود بر ماهیت، دیدگاه متفاوتی از آن دو ارائه می دهد. از دیدگاه وی نه ماهیت مجعول علت است و نه نسبت میان وجود و ماهیت، بلکه تنها وجود معلول است که مجعول است. او نیز مانند سهروردی نظریه اضافه اشراقیه را در مورد رابطه علت و معلول می پذیرد و معتقد می شود که اضافه واجب به ممکنات اضافه اشراقی است و لذا نفس ذات واجب برای تحقق اضافه و نسبت و برای تحصل طرف دیگر که متفرع بر اضافه و نسبت است، کفایت می کند. آنچه دیدگاه ملاصدرا را از سهروردی متمایز می کند، این است که ملاصدرا با قائل شدن به اینکه وجود یک حقیقت واحد است که دارای مراتب شدید و ضعیف است، و معلول یک مرتبه از آن و علت مرتبه ای دیگر از آن است از سهروردی فاصله می گیرد. سهروردی اگر چه معلول را عین الربط به علت می دانست و به همین خاطر رابطه عمیق تری بین علت و معلول نسبت به دیگر فلاسفه در نظر می گرفت، اما به عقیده او باز هم برای معلول می توان هویتی مستقل از علت در نظر گرفت. اما از نظر ملاصدرا چنین استقلالی هم مورد اشکال است. تفاوت بحث تشکیک از منظر ملاصدرا و شیخ اشراق موید این مطلب است. نظر نهایی ملاصدرا مبنی بر اینکه علت امری است حقیقی و معلول شأنی از شوون آن است و گذر از وحدت تشکیکی به وحدت شخصی دیدگاه او را کاملاً متمایز از نظر سهروردی می سازد. از آنچه بیان شد به طور کلی می توان نتیجه گرفت که سهروردی برای گریز از اشکالات وارد بر مبحث علیت و نیز همسان سازی آن با تعالیم دینی، با طرح مبانی جدید سعی می کند، تفسیر و تبیین جدیدی از علیت ارائه دهد. همین امر سبب می شود دیدگاه او مورد استقبال متفکران پس از وی قرار بگیرد و مسیر تازه ای در این جهت به وجود آید. اما آن ها نیز بر اساس مبانی خویش می کوشند آن را به شیوه ای دیگر ارائه دهند تا ایرادات وارد بر دیدگاه های گذشته را مرتفع سازند تا اینکه، ملاصدرا با طرح نظریه خویش به اوج این مسیر رسیده و دیدگاه وی بعد از سهروردی نقطه عطف دیگری در تاریخ فلسفه به شمار رفته و زیربنای تأملات بعدی محسوب می شود.
 بررسی و مقایسۀ آراء سهروردی و ملاصدرا و علامه طباطبایی در باب مثل افلاطونی
نویسنده:
اکرم صادقی عنصرودی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
چکیده (فارسی): چکیده نظری? مُثل افلاطونی از سوی وی به عنوان راه حلّی برای تبیین و توضیح مساله ثبات و تغیّر و معرفت حقیقی و معرفت غیر حقیقی مطرح شد این نظر متأثر از ا ندیشه های متفکران پیشین و شرایط خاص اجتماعی زمان افلاطون واقع شد. تکی? اصلی افلاطون در بیان نظری? مثل بیش تر از طریق کشف و شهود بوده است و آنچه از لابه لای گفته های افلاطون می توان استنباط کرد چیزی بیش از اثبات ذوات مفارق عقلانی که علت انواع طبیعی محسوس اند نیست، دلیل محکمی برای اثبات وحدت نوعیه بین اشیاء محسوس و ذوات مفارق عقلی وجود ندارد، در صورت پذیرش وحدت نوعیه بین اشیای محسوس و ذوات مفارق عقلانی اشکالات متعددی، از قبیل مضاعف شدن هستی، روشن نبودن چگونگی ارتباط مُثل با یکدیگر و همچنین با اشیای محسوس را به دنبال دارد. در فلسف? اسلامی تاویل های گوناگونی از نظری? مثل به عمل آمده است. ملاصدرا پس از بیان این تاویل ها تمام این نظریات را منسوخ می داند مگر تاویل شیخ اشراق که آن را نزدیکترین تاویل به بیان افلاطون می داند. در مورد نظری? مثل کسانی که از دریچ? براهین عقلانی به این نظریه نگاه می کنند به شدّت با آن مخالفت کرده و آن را ردّ می کنند و اما کسانی همچون ملاصدرا و شیخ اشراق که از دریچ? کشف و شهود به آن نگاه می کنند از این نظریه دفاع می نمایند. در رسال? حاضر پس از بیان نظری? مُثل افلاطونی، نظر سه تن از حکمای اسلامی یعنی شیخ اشراق و صدر المتالهین و علامه طباطبائی درباره مُثل مورد بحث و بررسی واقع شده است. ابتدا به بیان نظام هستی شناسی شیخ اشراق پرداخته، آن گاه سه برهان اقامه شده از طرف وی که عبارتند از: ?- قوای نباتی یعنی قو? غاذیه، نامیه و مولّده اعراض هستند و هر عرضی نیاز به حامل و محل دارد و محل این اعراض، جسم گیاه است که با دگرگونی جسم گیاه، اعراض متغیر می شوند و فاقد شعور و ادراک هستند. همچنین مبادی ایجادکنند? این ترکیب ها و کارهای مختلف و اشکال زیبا باید امری دارای شعور و ادراک باشند.?- نظام جاری بین انواع طبیعی مادی، نظامی دائمی و همیشگی است. نظام دائمی و اکثری نمی تواند اتفاقی و تصادفی باشد بنابر این انواع طبیعی باید قائم به ذات مجردشان در عالم نور باشند.? -قاعد? امکان اشرف مطرح می شود. سپس سه دلیل که عبارتند از:?- از ناحی? حرکت ?- از ناحی? ادراک ?-آثار حاصل از طبایع جسمانی از سوی ملاصدرا بر این نظریه اقامه شده است. همچنین، میان دو دیدگاه ملاصدرا و شیخ اشراق چنین نتیجه گیری می شود که شیخ اشراق مماثلت و مشابهت بین اصنام و اصحاب اصنام را از هر جهت ضروری نمی داند، اما ملاصدرا مماثلت و مشابهت بین اصنام و اصحاب اصنام را از هر جهت لازم می داند . در پایان به بیان نظر علامه طباطبائی و ذکر ایراداتی که او بر سه دلیل شیخ اشراق و ملاصدرا وارد کرده است، پرداخته می شود. نتیجه اینکه علامه در نظام هستی شناسی عقول عرضیه را قبول ندارد. اما آنچه در خور بیان است این است که آنچه از طریق این براهین به دست می آید اثبات چیزی بیش از وجود جواهر مفارق عقلانی نیست، هیچ کدام از این براهین وحدت نوعیه تام و کامل را میان اشیای محسوس و این جواهر عقلانی اثبات نمی کند. و همچنین از این براهین به دست نمی آید که این جواهر مفارق عقلانی همان مُثل هستند یا نه؟
واقع نمایی و ارزش معرفتی شناختهای ظنّی بر مبنای نظریه اعتباریات علامه طباطبایی
نویسنده:
مهدی عاشوری؛ عبدالحسین خسروپناه
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: دانشگاه تهران,
چکیده :
باور ظنّی و غیریقینی در فلسفۀ اسلامی در حکم جهل است و ادلۀ اعتبار «اطمینان» در علم اصول نیز تنها ارزش عملی آن را اثبات می­کند. پرسش این است که آیا ادراکات غیریقینی ارزش معرفتی ندارند. در این مقاله با بازسازی نظریۀ اعتباریات و تقسیم «وجودهای ذهنی» به «وجود ذهنی حقیقی» و «وجود ذهنی اعتباری» نشان می­دهیم که برخی از «معانی اعتباری» می­توانند از واقعیت حکایت کنند. درصورتی ادراک اعتباری واقعیت را بازنمایی می­کند که به ادراکی ذاتی تکیه داشته باشد و میان محکی واقعی و محکی ادعایی «علقه­ای نفس­الامری» وجود داشته باشد. در غیر این صورت این اعتبار دلبخواهی خواهد بود. این علقه منشأ واقع­نمایی معانی اعتباری و منشأ صدق جزئی در شناخت ظنّی است. بر خلاف ادراکات حقیقی، نمی­توان این ملاک را به صورت مستقیم «احراز» نمود و در شناخت‌های ظنّی «معیار» ارزیابی ادراکات غیرحقیقی مبتنی بر «ملاک» واقع­نمایی آن‌ها نیست.
صفحات :
از صفحه 55 تا 73
  • تعداد رکورد ها : 1386