جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 4835
بررسی تطبیقی صیرورت انسانی از منظر حکمت صدرایی و دانته
نویسنده:
نویسنده:احمد قطبی میمندی؛ استاد راهنما:فرح رامین,حبیب الله دانش شهرکی؛ استاد مشاور :احمد فاضلی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
یکی از پرسشهای اصلی در فلسفه تطبیقی، پرسش در مورد امکان گذر از محدودیتهای تاریخی است که با مسلّم انگاشتن تاریخیت اندیشه و مابعدالطبیعه به میان می آید و به دنبال فهم منطبق با واقع از مکاتب شکل یافته در دوره های پیشین تاریخی است. بدیهی است که با طرح امکان فراروی از محدودیت های تاریخی از طریق طرح نظرگاه های معتبر فلسفی در مورد حقیقت فراتاریخی، و نیز نظرگاهی در مورد صورت بندی های مختلف تاریخی تاریخیت مطلق اندیشه و مابعدالطبیعه رنگ خواهد باخت. این نظرگاه مبتنی بر یک انسان شناسی خاص است که در آن امکان وصول به حقیقت فراتاریخی برای انسان پذیرفته شده است که در وضعیت های مختلف تاریخی، محدودتر و یا گسترده تر می گردد و همین امر موجب تمایز دوره های مختلف تاریخ می گردد. حال این پرسش قابل طرح است که آیا این امکان به لحاظ تاریخی رو به فزونی دارد یا روبه کاستی؟ و میان جهت گیری انسان در وصول به حقیقت که طبیعتاً تکاملی است، و جهت گیری تاریخی بشریت چه نسبتی برقرار است؟ در مورد دو مکتب حکمت صدرایی و ودانته چنین به نظر می رسد که علی رغم پذیرش حقیقت فراتاریخی و امکان تقرب به آن، مبادی متفاوت این دو مکتب، یعنی قول به اصالت وجود در حکمت صدرایی و قول به اصالت آگاهی در مکتب ودانته، بازتاب متفاوتی در نگرش این دو مکتب در مورد تاریخ و جهت گیری تاریخ دارد. سیر از آگاهی به وجود به طور طبیعی مبین ظهور و تجلی و بنابراین به تعبیر عرفای مسلمان قوس نزول است و سیر از وجود به آگاهی مبین قوس صعود می باشد. در مکتب ودانته جهت گیری نخست مورد تأکید است و در حکمت صدرایی جهت گیری دوم. به همین جهت است که در مکتب ودانته سیر تاریخی بشریت بیشتر، و در حکمت صدرایی کمتر مورد توجه قرار می گیرد. این موضوع سبب شده است تا برخی تنها صیرورت ممکن در حکمت صدرایی را همان سیر از وجود به آگاهی بدانند که جهتگیری تکاملی دارد و بنابراین در مورد سیر تاریخ بشریت نیز چنین نظری داشته باشند. اما بررسی تطبیقی این دو مکتب نشان می دهد که چنین برداشتی خطا است و می-توان سیر تاریخ از منظر حکمت صدرایی را بیشتر در انطباق با جهان‌شناسی صدرا یافت که یک سیر تنزلی است.
تأثیر رفتار اختیاری بر ماهیت انسان از منظر ملاصدرا و آیت الله فیاضی
نویسنده:
نویسنده:سمیه ترابی؛ استاد راهنما:مهین کرامتی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
هدف تحقیق بررسی تأثیر رفتار اختیاری بر ماهیت انسان از منظر ملاصدرا و آیت الله فیاضی بود. روش گرد آوری اطلاعات کتابخانه ای ، و روش تجزیه و تحلیل اطلاعات،تطبیقی ، مقایسه ای، استنباطی بود.در ارتباط با رفتار اختیاری و ماهیت انسان اندیشمندان مختلفی اظهار نظر داشته اند ازجمله علامه طباطبایی و خواجه نصیر طوسی. تحقیقات گوناگونی نیز به قلم پژوهشگران نوشته شده است.ملاصدرا از فلاسفه برجسته اسلامی عرصه اختیار را مرحله ای از قـوای محرکه نفس آدمی می داند.از نظر وی ضرورت علّی با اراده آزاد و اختیار انسان منافات دارد از این رو برای پذیرش اختیار انسان باید ضرورت علّی را انکار کرد. ملاصدرا قائل است که فعل ارادی به طور مطلق ویژه ذات حق است .از نظرملاصدرا اراده در انسان عبارت است از شوق مؤکد و عزم راسخ، انگیزه‌ای برای انجام یا ترک کار است. وی انسان را بدان جهت مختار می داند چونکه سازنده و شکل دهنده سرنوشت خویش می باشدومختار بودن انسان را به فعل حق تعالی نسبت می دهد.آیت الله فیاضی نیز لازمه اختیار را رابطه امکانی بین فاعل و فعل می‌داند و معتقد است ضرورت نفی امکان است؛ ایشان فقط ضرورت لاحق را می‌پذیرند و ضرورت سابق را نه بدیهی می‌دانند و نه قابل اثبات. آیت الله فیاضی معتقدند با وجود علت تامه، معلول مطلقاً ضرورت پیدا نمی‌کند؛ اما ایجاد علت تامه، وجود معلول را ضروری می‌کندلذا ضرورت سابق را برای مختار بودن انسان بدیهی و قابل اثبات نمی داند .هر دومتفکر قایل به مختار بودن انسان بر حسب دخل و تصرف لامتناهی ( خداوند) هستندو ضرورت علی را برای مختار بودن انسان نفی می کنندومعتقدند انسان در صورت موجود بودن مختار است.
بررسی تطبیقی قوس نزول و صعود از منظر ابن سینا، سهروردی و ملاصدرا
نویسنده:
نویسنده:امین دهقانی؛ استاد راهنما:حسن معلمی؛ استاد مشاور :محمدمهدی گرجیان
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در این تحقیق به قوس نزول و قوس صعود از منظر سه فسلسوف بزرگ اسلامی؛ ابن سینا، سهروردی و ملاصدرا و سپس به بررسی تطبیقی (افتراقات و اشتراکات) آن‏ها پرداخته می‏شود. برای تحقق این اثر سعی بر آن بوده که از منابع اصلی و اصیل این سه فیلسوف و همین طور از اکثر آثار آن‏ها (به نحو تتبع نسبتا جامع) استفاده شود تا به یک نتیجه گیری قابل اعتماد، نایل گردیم. از آن جا که مسایل مربوط به قوس نزول (چینش نظام هستی) و قوس صعود (سیر صعودی آدمی) در سامان دهی سایر اندیشه‏های انسان در جمیع ساحت‏های مربوط به دنیا و آخرت بسیار تاثیرات راهبردی و تعیین کننده دارد، لذا ضروری می‏نمود که چنین اثر سترگی بر اساس اندیشه بزرگ ترین فلاسفه اسلامی (رئسای مکاتب مشاء و اشراق در بستر اسلامی و حکمت متعالیه) سامان یافته و به اهل تحقیق و اندیشه عرضه گردد. ابن سینا در قوس نزول به سه مرتبه واجب تعالی، عقل و عالم ماده معتقد است. سهروردی علاوه بر ترسیم واسطه بین واجب تعالی و عقول (نور اقرب)، به عالم مثال نیز قایل است. اما ملاصدرا با تاثّر از مبانی عرفانی از طرفی و با پی ریزی مبانی اختصاصی خود، علاوه بر افزودن مرتبه احدیت و واحدیت، به اعمال دقت نظرهای بیشتری می‏پردازد و گوی سبقت را از دو فیلسوف قبلی می‏رباید. در قوس صعود نیز مساله حدوث نفس نقطه آغازین منظور گشته و سپس به بحث تکامل نفس و کمال نهایی آن و همین طور تناسخ و معاد و در نهایت مساله فنا پرداخته شده است. ملاصدرا نفس را بحدوث البدن حادث می‏داند نه مع حدوث البدن و همین طور اختلافات راهبردی و تعیین کننده آن‏ها در مسایل مربوط به حرکت جوهری و اتحاد عاقل و معقول و غیره در ترسیم نهایی دیدگاه آنان در قوس صعود بسیار اثرگذار است.
کاربست نظریه قانون طبیعی در اخلاق با تکیه بر آراء ملاصدرا
نویسنده:
نویسنده:محمد حسین انصاری چشمه؛ استاد راهنما:رحیم دهقان؛ استاد مشاور :ابراهیم نوئی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
نظریه اخلاقیِ قانون طبیعی با تکیه بر ظرفیت‌های طبیعت و از جمله استعدادهای طبیعیِ انسان سعی در تبیین ابعاد مسائل اخلاقی دارد. تا کنون تقریرهای مختلفی از این نظریه ارائه شده که برخی از آنها با تکیه بر متون و منابع اسلامی بوده است. مسأله مورد تحقیق در این رساله این است که چگونه می‌توان تقریری از این نظریه را در آثار ملاصدرا به عنوان یکی از فیلسوفان موثّر در جهان اسلام تبیین نمود و اساساً وجود این نظریه با تکیه بر دیدگاه صدرایی چه کاربردهایی در حوزه اخلاق نظری، خواهد داشت؟ یافته‌های پژوهش که با روشی تحلیلی و استنادی انجام شده نشان می‌دهد که با تکیه بر طبیعت انسان در دو بعد ظرفیت‌های وجودی و غایت و هدف او و با استفاه از برخی اصول و مبانی حکمت متعالیه نظیر حرکت جوهری، اتحاد نفس و قوا، هماهنگی قوای نفس در پاسخ به امیال و گرایشات نفسانی و اینکه تمام این قوا در جهت هدفی که انسان برای آن خلق شده، می‌توان تقریری از نظریه قانون طبیعی بر اساس مبانی حکمت متعالیه ارائه نمود. با مبتنی شدنِ اخلاق بر طبیعتِ انسان، در حقیقت اخلاق بر شاکلۀ وجودی انسان بنا شده و همسان با سیّالیت و ذو مراتب بودن طبیعت انسان، دارای تحرک و سیّالیت خواهد بود. این نظریه بر مبنای ظرفیت‌های طبیعی انسان، ابعاد مختلف وجودشناختی، معرفت‌شناختی و انگیزشی اخلاق را تحلیل نموده و برای مسائل ناشی از این ابعاد، پاسخ روشنی ارائه می‌دهد. تبیین واقع‌گرایی اخلاقی، جاودانگی ارزش‌های اخلاقی، جمع عام‌گرایی و خاص‌گرایی اخلاقی و تبیین رابطۀ باید و هست، مبتنی بر طبیعت سیّال و با نظر به غایت و منشأ حقیقی ارزش‌های اخلاقی، از جمله کارکردهای هستی‌شناسی این نظریه است. همچنین یادآوری معرفت به گزاره‌های پایۀ‌ اخلاقی از طریق مکانیسم تذکار و مساوقت صدق و واقعیت قضایای اخلاقی از جمله کارکردهای معرفت‌شناسی این نظریه اخلاقی است. همچنین با نظر به نیازها و گرایشات و امیال طبیعی انسان در تحقق فعل اخلاقی، نظریۀ قانون طبیعی با تأکیدی که بر ساختار نفسانی انسان و غایت وجود او دارد، در تبیین فرایند شکل‌گیری انگیزه و اراده اخلاقی کارآمد تر است. این رساله، ضمن تحلیل و تبیین مبانی و مؤلّفه‌های نظریه قانون طبیعی و بیان تقریری صدرایی از این نظریه، کارکردهای آن را در حوزه هستی‌شناسی، معرفت‌‌‌‌ شناسی و روان‌شناسی ارزش‌های اخلاقی مورد بررسی قرار داده است.
حیات از دیدگاه فلسفه ملاصدرا و فلسفه زیست‌شناسی
نویسنده:
نویسنده:مریم عباس آباد عربی؛ استاد راهنما:علی حقی؛ استاد مشاور :علیرضا کهنسال
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مسأله‌ی حیات از جمله مسائل میان رشته‌ای است که همواره برای فیلسوفان و دانشمندان علوم تجربی مطرح بوده است. فلاسفه‌ی مسلمان حیات را به لوازم آن (قدرت و علم) تعریف می‌کند. ملاصدرا نیز مانند فلاسفه پیش از خود همین تعریف از حیات را ارائه می‌کند اما وی بر خلاف پیشینیان حیات را مساوق با وجود می‌داند. از اینرو تمامی موجودات اعم از مجردات، حیوانات، گیاهان و جمادات دارای حیات هستند. تعریف حیات در فلسفه زیست‌شناسی در دو رویکرد فهرست‌محور و دانش‌محور خلاصه می‌شود، که بر اساس هر دو رویکرد حیات شامل موجودات طبیعی می‌شود که دارای آثاری از سازگاری و تکامل باشند. طبق این تعریف حیات شامل بخشی از موجودات عالم طبیعت است. از این‌رو طبق تعریف حیات به لوازم آن و طبق مبانی فلسفه ملاصدرا و مساوق دانستن حیات با وجود، رابطه مصادیق حیات بین تعریف فلسفی و زیست‌شناسی، عموم و خصوص مطلق است. بدین ترتیب در این پژوهش پس از ذکر تعاریف حیات، شباهت‌ها و تفاوت‌های این تعاریف مطرح شده است و پس از آن تفاوت‌ها و شباهت‌های مصادیق حیات از دیدگاه فلسفه‌ی ملاصدرا و فلسفه‌ی زیست-شناسی بیان شده است.
بررسی تطبیقی مسأله مرگ نزد مولوی و ملاصدرا
نویسنده:
نویسنده:فاطمه ماهرو بختیاری؛ استاد راهنما:مهین کرامتی فر
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
هدف تحقیق بررسی تطبیقی مسأله مرگ نزد مولوی و ملاصدرا می باشد.. پژوهش حاضر با توجه به ماهیت وهدف از نوع توصیفی ، تحلیلی – اسنادی است . از نظر ملاصدرا ﻣﺮگ ﺑﺮای اﻧﺴﺎن اﻣﺮی ﻃﺒﻴﻌﻰ و ﺑﻠﻜﻪ ﺿـﺮور ی ﺧﻮاﻫﺪ ﺑﻮدﻛﻪ ﺑﻪ اﻗﺘﻀﺎی اﺳﺘﻜﻤﺎل ﻧﻔﺲ رخ ﻣﻰدﻫﺪ . مرگ از نظر ملاصدرا، تعطیل کردن ارادی حواس ظاهری است، از نظر ملاصدرا مرگ موجب نابودی نفس نمی شود بلکه تنها احوال نفس را دگرگون می سازد و وابستگی های آن را قطع می کند . ملاصدرا مرگ را به مرگ طبیعی و ناگهانی تقسیم می کند ، در مرگ طبیعی ذات نفس در حال تحول است و از ضعف به قوه در حال اشتداد وجودی است ولی در مرگ ناگهانی فرایند استکمال نفس طی نمی شود بلکه بی آنکه نفس به غایت خود برسد در انجام افعال خود به استقلال برسد ، از بدن جدا می شود.مولوی در تبیین مرگ آگاهی، سه نوع مرگ را برای انسان مطرح می‌کند: مرگ اختیاری ، مرگ اجباری و مرگ باطنی . مراد از مرگ اختیاری این است که آدمی با برنامه‌های الهی و عرفانی بر خودبینی خود چیره آید و دیو نفس را به زنجیر عقل و ایمان درکشد و به تهذیب درون و صفای باطن رسد،اما مقصود از مرگ اجباری، همان مرگ طبیعی معروف است که جبراً بر همگان عارض گردد و از آن هیچ گزیر و گریزی نیست.چنین مرگی به معنی فنا و نابودی انسان نیست، بلکه یکی از مراحل طبیعی و تکاملی انسان است.و نوع سوم مرگ؛ مرگ باطنی است که از آن کسانی است که در ظاهر، زنده هستند اما در حقیقت به علت شیفتگی و دلبستگی به دنیا و رذیلت‌ها و دوری از خداوند، آنچنان مُهر غفلتی بر دلهایشان زده شده است که گویی مرد.از ضرورت پرداختن به مساله مرگ این است که روح دنیا پرستی را که خمیرمایه تمام خطاها و جنایات است تضعیف کند. پرداختن به مساله مرگ باعث می شود که زندگی انسان ها مفهوم و هدف داشته باشد به لحکاظ پژوهشی ضرروت پرداختن به این موضوع این بود که نقاط ضعف و قوت و انتقادات مربوط به دیدگاه این دو متفکر در مورد مسأله مرگ بررسی گرددواین بود نواقص پژوهشی در زمینه مسأله مرگ به پژوهش هایی از این دست ، پوشش داده شود.
بودن، تبیینی نو از اصالت وجود در منظومه فکری صدرالمتألهین
نویسنده:
نویسنده:سلمان قنبری؛ استاد راهنما:حبیب الله دانش شهرکی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
تمایز «وجود» و «ماهیت» و تبیین چگونگی ارتباط آن‌ها با یکدیگر، از مباحث مهم فلسفه‌ی اسلامی از «فارابی» تا «ملاصدرا» محسوب می‌شود. ملاصدرا، در مواجهه با موضوع و نظریه‌های فلاسفه‌ی پیش از خویش؛ مبنای« اصالت وجود» را برگزیده و «حکمت متعالیه» را بر اساس آن تنظیم کرده است. او در روشی تعلیمی و تکاملی، با همراهی با آموزه‌ها و چارچوب-های حاکم بر فلسفه و با استفاده از شیوه‌ای خاص در نگارش؛ مسیر مباحث را به سوی نظریات نهایی و متعالی خویش، پیش برده است. سیر نظری صدرایی، با عبور از «اصالت ماهیت» و تنظیم مباحث فلسفی بر مبنای «اصالت وجود» آغاز شده و در شیوه‌ای خاص، از اصالت وجود متعارف، به مبنای «وحدت شخصی وجود» رسیده است. در این نوشتار با شیوه‌ی استنتاجی و تحلیلی و در پی کشف نظریات نهایی صدرایی در مبحث اصالت و وحدت وجود، شش فرضیه ارائه شده است. «دست کشیدن از مبنای اصالت وجود»، «اصالت به معنای اصل اول»، «اصالت ماهیت»، «اصالت کون یا اصالت بودن»، «اصالت عدم یا اصالت کمون» و «اصالت وجود به معنای اصالت بودن» فرضیه‌های قابل طرح هستند. در پایان، اصالت وجود در قامتی نو، به معنای «اصالت بودن»، ترجیح داده شده است.
بررسی تطبیقی اثبات وجود خدا از دیدگاه ملاصدرا و عقل‌گرایان (دکارت، هگل، کانت)
نویسنده:
نویسنده:عباس ساعدی؛ استاد راهنما:مهین کرامتی فرد
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
هدف از این تحقیق، بررسی تطبیقی اثبات وجود خدا از دیدگاه ملاصدرا و عقل‌گرایان (دکارت، هگل، کانت)، می‌باشد. مسئله وجود خدا از بنیادی‌ترین مسائلی است که در زندگی هر انسانی وجود دارد و در سایه اعتقاد به وجود خدا است که اعمال و رفتار انسان صبغه خاصی پیدا می‌کند؛ اگر هم به خدا اعتقاد نداشت باز اعمال و رفتارش رنگ ‌و ‌بویی دیگر می‌گیرد. روش تحقیق، تحلیلی – توصیفی و نحوه تجزیه‌وتحلیل اطلاعات به‌صورت کیفی است. یافته‌ها نشان می‌دهد که دکارت، اثبات خدا را طبق برهان‌های خود، بدیهی می‌داند که در برخی از مباحث مثل واجب‌الوجود و برهان امکان وجود بی‌شباهت با ملاصدرا نیست. فلسفۀ هگل، عمدتاً فلسفه‌ای است؛ مبتنی بر تجربه و وظیفۀ فلسفه شناخت خداست. هگل، برخلاف ملاصدرا که در اثبات خداوند دیدگاه متکلمان اسلامی را دارد؛ تنها از خداوند به خودآگاهی کلی (و معقول)، نام می‌برد و در نهایت با بیان روح‌القدوس، خدای فلسفی را اثبات می‌کند. ملاصدرا برخلاف کانت که سیر برهان‌های اثبات خدا را بر مسیر «براهین وجودی»، «براهین جهان‌شناختی» و در نهایت «براهین کلامی طبیعی»، می‌داند؛ با تمسک به ادله‌ای مثل برهان صدیقین، خود را «معتقدی جزمی» می‌داند که از منظر عقل نظری خداوند را اثبات می‌کند. فرض ضرورت وجود خداوند از منظر کانت، متناسب با عقل عملی و اخلاق است و خدای نظری را غیرقابل اثبات می‌داند. نتیجه تحقیق، نشان می‌دهد که برخی نظریات ملاصدرا با دکارت، قابل تطبیق است؛ ولی کلیات نظرات وی با هگل و کانت، تعارض‌های فراوانی که ناشی از توجه ملاصدرا به عقل نظری و متکلمی است؛ دارد.
لوازم و برآیندهای هستی‌شناختی و انسان‌شناختی ولایت تکوینی از دیدگاه صدرالمتألهین و عارف، عبدالکریم جیلی
نویسنده:
نویسنده:راضیه نیکی؛ استاد راهنما:سعید رحیمیان؛ استاد مشاور :نعمت اله بدخشان,عبدالعلی شکر
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مبنای حقیقی اسلام و بلکه تمام ادیان آسمانی توحید است. بر اساس آموزه‌های روایی و عرفانی، آنگاه که توحید ظهور، بروز و تفصیل می‌یابد، در وجه ولایت تکوینی انسان کامل رخ می‌نمایاند. چنین نسبتی میان توحید و ولایت، معرفت به ولایت را همسنگ معرفت به توحید قرار داده و اهمیت بحث در باب ولایت را روشن می‌کند. یکی از فروعات مهم این مبحث، بررسی و تبیین لوازم و برآیندهای هستی‌شناختی و انسان‌شناختی ولایت تکوینی انسان کامل، حقیقت محمدیه (6) است. هدف این رساله، آن است که این لوازم و برآیندها را از دیدگاه دو متأله بزرگ، صدرالمتألهین شیرازی و عارف، عبدالکریم جیلی مورد بررسی و تطبیق قرار دهد. لوازم و برآیندهای هستی‌شناختی ولایت تکوینی انسان کامل در قوس نزول، مشتمل بر افاضات تکوینی و تشریعی است. وجودبخشی و ایجاد کثرات و به تعبیری خالقیت و فاعلیت انسان کامل در تمام مراتب عالم هستی، ابقاء و تکمیل وجود آنان، شفاعت، اعجاز و تصرفات تکوینی، از جمله افاضات تکوینی انسان کامل است. اموری مانند هدایت خلق به صراط مستقیم و زمامداری جامعه نیز از جمله افاضات تشریعی اوست. مهم‌ترین لازمه ولایت تکوینی در قوس صعود، بازگشت جمیع موجودات عوالم هستی به انسان کامل است. جامعیت وجودی و عصمت تکوینی نوع انسان نیز از جمله لوازم و برآیندهای انسان‌شناختی ولایت تکوینی اوست. در این مبحث، رویکرد صدرالمتألهین، آمیزه‌ای اعتدالی از رویکرد فلسفی و عرفانی است، درحالی‌که عارف، عبدالکریم جیلی، غالباً رویکرد عرفانی محض و بلکه وحدت وجودی صرف داشته و بیانات وی مملوّ از تعابیر ویژه‌ای است که تنها بدو اختصاص دارد.
مرگ از دیدگاه ملاصدرا و مولانا با نظر به دو کتاب شواهدالربوبیه و مثنوی معنوی
نویسنده:
نویسنده:مطهره امینی؛ استاد راهنما:نفیسه ساطع
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
این پژوهش به بررسی دیدگاه مولانا و ملاصدرا در رابطه با مرگ و مقایسه‌ی آن دو، پرداخته است. مرگ از نظر مولانا؛ با توجه به مبانی فکر او همچون؛ عشق، تجددامثال، وحدت وجود؛ به معنای قطع و پایان زندگی نیست؛ بلکه، تولّد و آغاز زندگی جاودانه‌ی دیگر است؛ در اندیشه‌ی او رویارویی مرگ با انسان، متناسب با شیوه‌ی زندگی اوست. در این زمینه دیدگاه‌ مولوی، در چارچوب نظریه‌ی فرا طبیعت‌گرایان قرار می‌گیرد؛ زیرا، وی عامل اصلی معناداری زندگی را عشق به خداوند و سیر و حرکت به سوی او و مرگ را جزء اصلی زندگی و عامل پیوند و تکامل روح می داند. در اندیشه‌ی مولانا مرگ به سه نوع تقسیم می‌گردد؛ مرگ اجباری، مرگ اختیاری، مرگ آن به آن. ملاصدرا براساس مبانی خود چون؛ اصالت وجود، تشکیک وجود، حرکت جوهری جریان وجود را یک صیرورت و حرکت تکاملی می‌داند که بر این اساس آدمی جاودانه است. در این میان مرگ پلی است برای رساندن او به حیات ابدی. ایشان بر این باور است که مرگ لازمه‌ی جریان تکامل وجودی انسان است که نفس آدمی، پس از رسیدن به حد کمال مطلوب، مرگ را در آغوش می‌گیرد و بدن مادی را بسان لباسی کهنه رها می‌کند و می‌رود. در نگاه ایشان مرگ بر سه نوع؛ طبیعی، اخترامی و اختیاری می‌باشد. در این پایان نامه، اطلاعات به صورت کتابخانه‌ای جمع‌آوری و به صورت تحلیل فلسفی نظام‌مند شده است. از نتایج این پژوهش آن است که آدمی متوجه گردد که در پس پرده‌ی این دنیای فانی، دنیایی جاودان است که آدمی تعیین‌گر زیبایی و دل‌انگیز بودن یا سخت و نفس‌گیر بودن آن است و به واسطه‌ی این دانستن، می‌توان بر ترس از مرگ که ناشی از جهل است غلبه کرد و با تمام قوا برای زندگی دنیایی و آخرتی خویش کوشید.
  • تعداد رکورد ها : 4835